#امام_رضا_علیهالسلام
#زیارت
#توسل
#عباس_شاه_زیدی
در آغوش آیینهها بودهام
نمیدانی ای دل کجا بودهام
تو گویی در این سیر چون عطر گل
روی شانههای صبا بودهام
به دور حرم توی صحن عتیق
کبوتر کبوتر رها بودهام
نه در قید دنیا نه در بند خویش
که فارغ از این ماجرا بودهام
طلا شد مس روحم امشب که من
کنار رواق طلا بودهام
میان دل عاشق من کسی
اگر بوده او بوده تا بودهام
گرفتم از او هرچه میخواستم
به والله حاجتروا بودهام
اگر شاعرم بیخبر نیستید
که من ریزهخوار شما بودهام
برای شفا تا سحر ملتجی
به دیوار دارالشفا بودهام
من آخر به مهمانی حضرتِ
علیّ بن موسی الرّضا بودهام
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
📚 به کسی دل باختهام
@emame3vom
#ایام #شهادت #پیامبر #امام_حسن و #امام_رضا #تسلیت_باد
.
#مدح_و_منقبت
#پیامبر_اکرم_صلیاللهعلیهوآلهوسلم
#ولادت
#عباس_شاه_زیدی
تو آمدی و در رحمت خدا وا بود
و غرق نور، زمین، بلکه آسمانها بود
@emame3vom
بهار بود و ربیعش از آن جهت خواندند
که این سلالهای از شاخسار طوبی بود
در آسمانِ شب مکّه، قدسیان گفتند
خدا، ستارۀ احمد چقدر زیبا بود
گرفت نور تو جغرافیای عالم را
شب ولادت خورشیدِ عالمآرا بود
زمین زمین همه میسوخت در لهیب گناه
و ذات پاک تو از هر بدی مبرّا بود...
از آسمانها بوی فرشته میبارید
شگفت واقعهای در تمام دنیا بود
ألَم یَجِدکَ فقیراً خدات روزی داد
ألَم یَجِدکَ یَتیماً خدات مأوا بود...
نیافرید جهان را مگر به خاطر تو
اگر که خلقت، منظور حقتعالی بود
عبور کردی از آفاق و انفسِ عالم
از آن مسیر که مسدود بر مسیحا بود
همای سدرهنشینِ مقام أو أدنی!
به کُنهِ جاه تو اندیشه را کجا جا بود؟
برای نافله وقتی قیام میبستی
بهشت، گوشۀ سجادۀ تو پیدا بود
چه آیه میخواندی که حجابها میرفت
و قفلهای جهان پیش روی تو وا بود
بنازم این همه شوکت که عبد درگاهت
ولیّ ایزد منّان، علیّ أعلا بود...
ز مکّه رفتی و تاریخ هم دگرگون شد
اگر که هجرت آن روز یک معمّا بود
فدای این همه مهر و عطوفت و رحمت
که در دقایق آخر تو را غم ما بود
زبان الکن ما بسته است در مدحش
«خروش»! این همه یک قطره پیش دریا بود
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
📚 به کسی دل باختهام
#هفته_وحدت #صلوات
.
📋 #بهنامنامیحیدرقلمبهدستشدم
#مدح_امام_علی (ع)
#سرود_امام_علی (ع)
سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به نام نامی حیدر قلم به دست شدم
علی شراب طهور است، من که مست شدم
تبارکَ و تعالیٰ ز نیست هست شدم
خداپرست شدم تا علی پرست شدم
میان این دو پرستش هنوز حیرانم
گهی به سجدهام این میکشد گهی آنم
بشر که قدرت فهمیدنش همین قدر است
چگونه فرض کند مرتضی علی بشر است
نه ممکن است و نه واجب، علی کس دگر است
مسلّم است خدا نیست، از بشر که سر است
به عجز خم شو و زانو بزن در این درگاه
بگو که اشهد ان علی ولی الله
به ما نگیر امیرا ! که کفرمان به لب است
جنون شاعری است و کنایه از ادب است
به هر جهت کمی اغراق نیز مستحب است
چقدر نام علی در دهان ما رطب است
سه هو کشیدم و رفتم به عالم بالا
هو العلى و هو العالى و هو الاعلیٰ
من آتشم که نگیرد دلم قرار از تو
مسلّم است که لايُمکنُ الفرار از تو
به جز نگاه نداریم انتظار از تو
مرا بکُش که بمانم به یادگار از تو
شهید گوشهی چشمت تلف نخواهد شد
بهشت هم ببرندم نجف نخواهد شد
*شاعر : #عباس_شاه_زیدی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
4_5771869818810534598.mp3
14.65M
📋 به نام نامی حیدر قلم به دست شدم
#مدح_امام_علی (ع)
#امیرالمؤمنین (ع)
کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به نام نامی حیدر قلم به دست شدم
علی شراب طهور است، من که مست شدم
تبارکَ و تعالیٰ ز نیست هست شدم
خداپرست شدم تا علی پرست شدم
میان این دو پرستش هنوز حیرانم
گهی به سجدهام این میکشد گهی آنم
بشر که قدرت فهمیدنش همین قدر است
چگونه فرض کند مرتضی علی بشر است
نه ممکن است و نه واجب، علی کس دگر است
مسلّم است خدا نیست، از بشر که سر است
به عجز خم شو و زانو بزن در این درگاه
بگو که اشهد ان علی ولی الله
به ما نگیر امیرا ! که کفرمان به لب است
جنون شاعری است و کنایه از ادب است
به هر جهت کمی اغراق نیز مستحب است
چقدر نام علی در دهان ما رطب است
سه هو کشیدم و رفتم به عالم بالا
هو العلى و هو العالى و هو الاعلیٰ
من آتشم که نگیرد دلم قرار از تو
مسلّم است که لايُمکنُ الفرار از تو
به جز نگاه نداریم انتظار از تو
مرا بکُش که بمانم به یادگار از تو
شهید گوشهی چشمت تلف نخواهد شد
بهشت هم ببرندم نجف نخواهد شد
*شاعر : #عباس_شاه_زیدی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
.
#میلاد_امام_کاظم علیهالسلام
#غزل
🔹باب الحوائج🔹
از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری
وا شد از «اَبوا» به روی خلق، باب دیگری...
بال وا كن لحظهای در زیر باران شهود
از فراز عرش میبارد سحاب دیگری
بوی پیراهن شنیدم، دیده بستم تا مگر
یوسف شعرم ببیند باز خواب دیگری
ای غزل! امشب به دریای مدیحش دل بزن
دارد این امواج، گوهرهای ناب دیگری
ما خدا را در جمال چارده تن دیدهایم
خواندهام این حرفها را در كتاب دیگری
جمله از شهر و دیار و آب و خاكی دیگرند
این یكی هم میرسد از خاك و آب دیگری
بوی احمد، بوی زهرا، بوی حیدر، بوی عشق
بشنوید از این چمن، عطر گلاب دیگری
حضرت خورشید هفتم، آن كه چشم روزگار
با وجود او ندارد انتخاب دیگری
شك ندارم جبرئیل امشب برای عرشیان
وصف او را میكند با آب و تاب دیگری
ماه كی بعد از نگاهش آفتابی میشود؟
میرود از شرم، شبها در حجاب دیگری
شش كتابش را خدا آورد و امشب هم گشود
از كتاب معرفت، فصلالخطاب دیگری
یا نمیداند بلندای مقامش تا كجاست
یا ندارد منكرش حرف حساب دیگری...
یا بگو باب الحوائج یا بگو باب المراد
نام او حیف است بردن با خطاب دیگری
📝 #عباس_شاه_زیدی
.
.
#شعر
#میلاد_امام_کاظم
🌸⚘🌿🌷🌳🍀🌻🌺🍃
از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری
وا شد از «اَبوا» به روی خلق، باب دیگری...
بال وا كن لحظهای در زیر باران شهود
از فراز عرش میبارد سحاب دیگری
بوی پیراهن شنیدم، دیده بستم تا مگر
یوسف شعرم ببیند باز خواب دیگری
ای غزل! امشب به دریای مدیحش دل بزن
دارد این امواج، گوهرهای ناب دیگری
ما خدا را در جمال چارده تن دیدهایم
خواندهام این حرفها را در كتاب دیگری
جمله از شهر و دیار و آب و خاكی دیگرند
این یكی هم میرسد از خاك و آب دیگری
بوی احمد، بوی زهرا، بوی حیدر، بوی عشق
بشنوید از این چمن، عطر گلاب دیگری
حضرت خورشید هفتم، آن كه چشم روزگار
با وجود او ندارد انتخاب دیگری
شك ندارم جبرئیل امشب برای عرشیان
وصف او را میكند با آب و تاب دیگری
ماه كی بعد از نگاهش آفتابی میشود؟
میرود از شرم، شبها در حجاب دیگری
شش كتابش را خدا آورد و امشب هم گشود
از كتاب معرفت، فصلالخطاب دیگری
یا نمیداند بلندای مقامش تا كجاست
یا ندارد منكرش حرف حساب دیگری...
یا بگو باب الحوائج یا بگو باب المراد
نام او حیف است بردن با خطاب دیگری
#امام_کاظم_علیه_السلام
#ولادت
#عباس_شاه_زیدی
#سبک_شدسرود_رولبامون
.
.
#حضرت_زهرا_سلاماللهعلیها
#مدح_و_منقبت #فاطمیه
#عباس_شاه_زیدی✍
یارب نرسد آفتی از باد خزانش
آن یاس که شد دیدۀ نرگس نگرانش
هربار که میخواستم از او بنویسم
دیدم که حیا کرده به صد پرده نهانش
در پردۀ ابهام زبان شعرا سوخت
از بسکه ندیدند کران تا به کرانش
ناموس خدا بود که میخواست نبیند
اندازۀ یک بیت به شعر دگرانش
میخواست که قدرش نشود بر همه معلوم
مانند شب قدر به ماه رمضانش
آن قدر عزیز است که ازسوی خدا نیست
غیر از ملَک وحی کسی نامه رسانش
وقتی که به در میزند از شوق بلند است
از سینۀ جبریل صدای ضربانش
سرچشمهاش ازمائدۀ «بَضعة منّی»ست
خونی که دویده ست میان شریانش
زهرا اثر سیب بهشتی ست که احمد
بعد از شب معراج رسیده به دهانش
کوثر غزلی نیست که آسان بتوان گفت
جایی که خدا سوره فرستاده به شانش
یعنی که پس از «اَنَّ علیّاً وَلیُ الله»
یک فاطمه کم داشت مؤذن به اذانش
این سورۀ مکّیمدنی، نبض رسولست
نفسیست که مانند نفس بسته به جانش
زهرا ملکی بود که نازل شد و برگشت
بیهوده در این خاک نگیرید نشانش
بیچارۀ یک تار نخ چادر زهراست
هرکس ندهد آیۀ تطهیر تکانش
شاعر همه شب اشک شد و آخر سر هم
جز این غزل خیس نیامد به زبانش
والعصر که فرزند همین فاطمه مهدی ست
ما منتظرانیم، خدایا برسانش
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
.
.
📋 به نام نامی حیدر قلم به دست شدم
#زمینه
#مدح_امام_علی (ع)
حاج سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به نام نامی حیدر قلم به دست شدم
علی شراب طهور است، من که مست شدم
تبارکَ و تعالیٰ ز نیست هست شدم
خداپرست شدم تا علی پرست شدم
میان این دو پرستش هنوز حیرانم
گهی به سجدهام این میکشد گهی آنم
به عجز خم شو و زانو بزن در این درگاه
بگو که أشهَدُ أَنّ عَلیاً ولیَّالله
*شاعر : #عباس_شاه_زیدی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
.
#میلاد_امام_حسن
دارد ای شب چه قدَر ماه تماشا امشب
شب قدر است شب نوزدهم یا امشب ؟
این چه ماهی است که دنبال خودش راه انداخت
کوچه های رمضان را به تماشا امشب
این کدام آب حیات است ؟ که از نوش لبش
می دهد آب شفابخش به عیسی امشب
به هوایش زده ام بال و پری روشن نیست
می برد عشق، مرا تا به کجاها امشب؟
دیگر از شوق عنان غزل از دستم رفت
بسکه در زلف تو خوش کرده دلم جا امشب
چون حسن حاصل عمر مرج البحرین است
داده حق گوهر نابی به دو دریا امشب
همه ذرات جهان دور سرش می گردند
ما که مستیم و خرابیم به مولا امشب
قبله را در وسط ابروی او خواهد دید
خوب اگر سیر کند مسجد الاقصی امشب
حَسَنی آمده در عالم هستی که به حُسن
دل هستی ز رخش رفته به یغما امشب
سفره داری به جهان آمده مردم که ز شرم
حاتم افتاده سر سفره اش از پا امشب
تا شد از گردش ایام قد دهر ولی
تا نشد سفره ی احسان حسن ...تا امشب
چون شنیدم حسنش را به جهان خوانده غریب
این غزل هدیه ی من باد به زهرا امشب
دارم امید به دست کرمش مثل وصال
بلکه این شعرِ مرا هم کند امضا امشب
چون ندارد غزلم بیشتر از این هنری
اکتفا می کنم اینجا به همین ها امشب
#عباس_شاه_زیدی✍
.
امام حسین ع
. 📋 به نام نامی حیدر قلم به دست شدم #زمینه #مدح_امام_علی (ع) حاج سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــ
.
#امام_علی
#مدح_و_مناجات
هنوز میشنوم هقهق صدایت را
صدای آن نفس درد آشنایت را
نبردهاند ز خاطر، نه آسمان، نه زمین
هنوز بغض نفسگیر نالههایت را
هنوز هم شب و ماه و ستاره میگردند
به کوچهکوچۀ تاریخ، ردّ پایت را
هنوز هم سحر و نخل و چاه، دلتنگاند
شمیم عطر دلانگیز ربّنایت را
کدام کوچه در این شهر خواب ماند و ندید
به دوش خستۀ تو کیسۀ غذایت را؟
تو ناشناسترین آیهای که دست خدا
فراتر از ابدیّت نهاد پایت را
تو آن نماز پذیرفتهای به درگه دوست
که ناامید نکردی ز خود گدایت را
کدام قلّۀ سرکش به سجده سر ننهاد
شکوه جذبۀ پیچیده در ردایت را
در این غروب مه آلودِ بیخدایی و کفر
بپاش بر تن سرد زمین، دعایت را
بیا کمیل بخوان تا دمی دَهَم پرواز
کبوتر دل سرگشته در هوایت را
در این همیشه که پابند توست هستی من
به عالمی ندهم عشق بیفنایت را...
#عباس_شاه_زیدی✍
.
.
📋 رخش چه صبح ملیحی
#حضرت_علی_اکبر #تک
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علیاکبرِ لیلاست، به چه شاخه نباتی
بدون چشمهی لعلش، نبود در همه هستی
نه چشمهای نه قناتی، نه دجلهای نه فراتی
دمیده بر سرِ دنیا، چه آفِتاب بلندی
رسیده درشب لیلا، چه ماه با برکاتی
قدش چه سروبلندی، چه گیسویی چه کمندی
چه مرتضی سَکَناتی، چه مصطفی وَجَناتی
یا علی بن حسین بن علی سالاری
آمدی مثل عموجانت عَلَم برداری
با اذان گفتنِ تو کِیف کند اربابم
منطقِ احمد و تیغِ حیدرِ کرّاری
«عَلیٌ الاکبر، یاعلی علی»
چه دلبری چه دلیری، چه بیمثال و نظیری
چه یوسفی چه عزیزی، چه ماورای صفاتی
حواس قافله رفتهست، در صدای اذانش
هَلا چه حَیّ عَلایی، چه عَجِّلوا بصَلاتی
حسین با پسرش، رد شدند از غزل من
پسر چه ماه جمیلی، پدر چه باب نجاتی
چه روزها که به لیلا گذشت و رفتی و می گفت
مَضَی الزَّمانُ و قَلبی يَقولُ إنَّكَ آتی
یا علی بن حسین بن علی سالاری
آمدی مثل عموجانت عَلَم برداری
با اذان گفتنِ تو کِیف کند اربابم
منطقِ احمد و تیغِ حیدرِ کرّاری
«عَلیٌ الاکبر، یاعلی علی»
شبم به روی تو روزست و دیدهام به تو روشن
وَ إنْ هَجَرْتَ سَواءٌ عَشیَّتي و غَداتی
اگرچه دیر بماندم امید برنگرفتم
مَضَی الزَّمانُ و قَلبی يَقولُ إنَّكَ آتی
من آدمی به جمالت نه دیدم و نشنیدم
اگر گِلی به حقیقت عَجینِ آبِ حیاتی
شبانِ تیرِ امیدم به صبحِِ روی تو باشد
قد تُفَتَّشُ عَینُ الحیاةِ فی الظُلُماتِی
یا علی بن حسین بن علی سالاری
آمدی مثل عموجانت عَلَم برداری
با اذان گفتنِ تو کِیف کند اربابم
منطقِ احمد و تیغِ حیدرِ کرّاری
«عَلیٌ الاکبر، یاعلی علی»
نه پنج روزهی عمرست، عشق رویِ تو ما را
وَجَدْتَ رائِحَةَ الْوُدِّ إنْ شَمَمْتَ رُفاتي
وَصَفْتُ کُلَّ مَلیحٍ کَما یُحِبُّ وَ یَرْضَی
مَحامد تو چه گویم که ماورای صفاتی
أَخافُ مِنكَ وَ أَرْجو وَ أَسْتَغیثُ وَ أَدنو
که هم کمند بلایی و هم کلید نجاتی
یا علی بن حسین بن علی سالاری
آمدی مثل عموجانت عَلَم برداری
با اذان گفتنِ تو کِیف کند اربابم
منطقِ احمد و تیغِ حیدرِ کرّاری
«عَلیٌ الاکبر، یاعلی علی»
*شاعران: #سعدی_شیرازی، #عباس_شاه_زیدی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شب_هشتم_محرم
👇
.
#حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
#شب_سوم_محرم
#عباس_شاه_زیدی
چشم تو را چقدر به این در گذاشتند؟
گفتی پدر، مقابل تو سر گذاشتند
تنها به این بسنده نکردند شامیان
پا را از این که بود فراتر گذاشتند
بگذار عمۀ تو بگوید که بر دلش
یک روز داغ چند برادر گذاشتند؟
آن آتشی که سوخت درِ خانۀ علی
بر جان لالههای پیمبر گذاشتند
دستان کوچک تو به پهلوست،پیش از این
این درد را به پهلوی مادر گذاشتند
ای دختر سه ساله تو هم مثل مادری
این ارث را برای تو دختر گذاشتند
داغ تو ابرهای جهان را بهانه داد
داغی که تا سپیدۀ محشر گذاشتند
آن شب فرشتهها همه از عرش آمدند
بر زانوان کوچک تو سر گذاشتند
دیگر پس از تو در غزل خویش شاعران
جای تو چند نقطه... کبوتر گذاشتند
سهم تو گریه بود و همین گریههای تو
چشمان شهرهای مرا تر گذاشتند
از انتقام گفتم و شعرم تمام شد
این فصل را به نوبت دیگر گذاشتند
.