eitaa logo
امام حسین ع
18.3هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. در ظلّ روزگارِ شما یا ابالحسن هستیم ریزه خوارِ شما یا ابالحسن در جمعِ جان نثارِ شما یا ابالحسن ماییم هَمجَوارِ شما یا ابالحسن از خیلِ دوستدارِ شما یا ابالحسن مشهد زمین نیست ولی آسمان که هست مشهد بهشت نیست ولی بیش از آن که هست مشهد کَرانه نیست ولی بی کَران که هست شُکرِ خدا برای سَرَم آسِتان که هست شُد قبله ام دیارِ شما یا ابالحسن باید گرفت زیرِ پرِ جبرئیل را باید که پا برهنه ببینی خلیل را در صحنِ انقلاب،مِیِ سَلسَبیل را لطفِ کثیرِ حضرت و ظرفِ قَلیل را چشمِ من و غبارِ شما يا ابالحسن عالم علی و در همه جا سَر به سَر علی آئینه شد خدا و علی ضَرب در علی دل گفت علی و دیده علی و جگر علی هشت است روبرویِ من و جِلوه گر علی جانم فدایِ چارِ شما ابالحسن خوش گفته است تا به قیامت بایستَد هر کس که رو بروی ضریحت بایستد کوه هم مقابل تو به زحمت بایستد خورشید قد کشیده به حیرت بایستد دنیا شده است بارِ شما یا ابالحسن وقتی که چشمهام سحر خیز میشود شبها حرم عجیب دل انگیز میشود از بس عنایت است سرازیر میشود حج مشهد است،قسمتِ ما نیز میشود حاجی شدم کنارِ شما یا ابالحسن بعد از حرم تو هستی و حالِ خُماری اش دل تنگِ لحظه‌ لحظۀ شادی و زاری اش مبهوتِ شَمسه هایِ طلا ، نقره کاری اش حِسِ وداع با همه یِ بی قراری اش ماییم بی قرارِ شما یا ابالحسن یک ذره کَم نمیشود این اشتیاق ها شکرِ خدا دوباره من و این رواق ها امشب نشسته ام بنوسيم به طاقها اینجا پر از شفاست از این اتفاق ها کارِ خداست کارِ شما یا ابالحسن پیری رسید و پنجره فولاد را گرفت یک گریه باز صحنِ گوهرشاد را گرفت یک اشکِ چشم جامِعُ الاَضداد را گرفت عطری وزید و یک دلِ آباد را گرفت از سَمتِ کَفشدارِ شما یا ابالحسن امشب حرم قُرُق شده دِل تا خدا رَوَد مادر رسیده است به ایوان طلا رَوَد بالایِ سر نشیند و پایینِ پا رَوَد تا که زیارتی کُنَد و کربلا رَوَد مُردیم در جوارِ شما یا ابالحسن امشب زیارتِ تو اگر مادر آمده عباس آمده است و علی اکبر آمده عمه دوباره با دو سه تا دختر آمده حتی رباب آمده و علی اصغر آمده جَمع اند در مَدارِ شما یا ابالحسن دارُالکِرامه است اگر با حبیبها دارُالاِجابه است برای غریبها دارُالهِدایه و شبِ ابنِ شبیبها مانند کربلاست حرم بویِ سیب ها می آید از مزارِ شما یا ابالحسن نون و قلم نَبی است و ما یَسطُرون حسین طاقِ فلک علیست به عالم ستون حسین خلقت تمام حضرت زهراست خون حسین هستی تمام ظاهر و ما فِی الْبُطون حسین ذکر حسین کارِ شما یا ابالحسن ..☑️ @emame3vom
. بسم‌ الله الرحمن الرحیم در دو عالم در دلش هرگز نباشد درد و غم بر درِ این خانه هر کس شد عزیز و محترم خانه ای که حک شد از روز ازل بر سردرَش ذکر «یاموسی بن جعفر(ع)» یا امام ذوالکرم آمدم! چون راه دادی و نمیگویی که این؛ روسفید و روسیاه است و عرب یا که عجم سفره ام برکت گرفت از ریزه نانِ سفره ات کم شده اما نمیدانم چرا رزق حرم؟! در هوای مشهد و قم بارها حس کرده ام فاصله دارم فقط با کاظمینت یک قدم حضرت باب ٱلحوائج هستی و شد مستجاب حاجتم یا از تو یا از حضرت صاحب-علَم عاشقِ شش گوشه ام! هنگام امضایِ برات جا نمانم از نگاه تو... نیفتم از قلم بسکه خوبی سائلت را پرتوقع کرده ای کم نمیخواهم! نخواهد رفت چون دستت به کم صبر کن آقا... بماند بقیه را فردا بده من‌ نمک نشناسم و حاجت بگیرم میروم! .
. بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ آمد نشست پای همان درب ساعتی زائر میان همهمه دنبال حاجتی ... حالا که دست داده به او خوش سعادتی پس می توان گذاشت زمین سر به راحتی قدری رواق آینه ها را مرور کرد دل را پر از حرارت آیات نور کرد با چشم های خیس از آنجا عبورکرد گم شد در ازدحام غم بی نهایتی سر داد با زبان دلش یا شفیع را پرواز کرد گنبد سبز رفیع را در امتداد آینه ها تا بقیع را طی کرد تا دلش به هوای شفاعتی ... انگار خوان حضرت زهرا گشودِ وُ عمری در آرزوی همین لحظه بودِ وُ هی اشک از شمایل گریان زدودِ وُ شوقی عجیب می بردش تا ضیافتی نامت کلید حل تمام سوال ها آرامش درونی آشفته حال ها یا فاطمه تجلی نام تو سال ها این گوشه کرده است به دل ها قیامتی برداشته به حرمت تو از سرش کلاه خورشید هم که می رسد اینجا ز گرد راه بوی بقیع می دهد این صحن و بارگاه حتماً که بوده از تو در اینجا علامتی @emame3vom جز در حریمتان بخدا ره نبرده ام جز از سبوی مهر شما می نخورده ام من سال ها به این هیجان دل سپرده ام جز این دل شکسته ندارم بضاعتی راهی که از حوالی این خانه می رود جز بر صراط عشق خدایا نمی رود زائر که دست خالی از اینجا نمی رود وقتی شما کریمه اهل سخاوتی نام تو واژه ایست به اندازه بهشت از نام تو بلند شد آوازه  بهشت این که ضریح پاک تو دروازه بهشت نقل است از امام غریبان روایتی کم کم غروب خسته بیداد می رسد بوی تو را بغل زده و باد می رسد افتاده در کمینم و صیاد می رسد آهوی رو سیاه مرا کن ضمانتی .
. 📖 🔊 مدح و درد و دل با امیرالمومنین علی علیه السلام ** هر که از قافلۀ یار جدا می گردد عاقبت اهلِ جداییُ ریا می گردد گرۀ اهلِ ولا کور اگر باشد هم با نگاهِ علیُ فاطمه وا می گردد عبدِ آلوده نفس هم بکِشد ، پیشِ علی پاک تر از همۀ آیینه ها می گردد هرکسی رو به رویِ نامِ علی سر خم گردد در قنوتِ سحرِ فاطمه جا می گردد هر کسی مستِ علی نیست بداند این را تا خودِ حشر گرفتارِ بلا می گردد هر کسی قطره ای از جامِ ولایت بچشد علوی میشودُ از عرفا می گردد ترکِ خانۀ کعبه به دو عالم فهماند دل که بشکست فقط جای خدا می گردد عشقِ مولا گوهرُ سینۀ من هم صدف س دلِ من قبله نمایی ست که سمتِ نجف س نامِ مولاست که هر لحظه گره باز کند در دلِ حیدریون شورِ جنون ساز کند جای دارد دلِ هرکَس که درآن مهرِ علی ست روز محشر به بهشتِ ازلی ناز کند شبِ معراج هم انگار نبی گفت علی ... تا که از خاک شود کَندهُ پرواز کند شیعه با نامِ علی رقصِ جنون می گیرد این فقط نامِ علی هست که اعجاز کند سالی یک مرتبه آن هم شبِ میلادِ علی نذر کردست که خود کعبه دهن باز کند یا علی ... عرش نشسته ست به امیدی که قدُ بالایِ تو را باز برانداز کند مصطفی شمسِ بهشت است اگر ماه تویی او رسول است اگر پس ولی الله تویی *آقا ... آقا ... معمولا تولد هرکی میگیره خونش میگیره ، مردم میرن " یه بارم تولدِتُ خونت بگیر .... خسته شدیم از بس ما برات تولد گرفتیم ... خودمون مهمون دعوت می کنیم .... خودمون خرج می کنیم ... یه بارم بگن فلانی تو رو خونَش دعوت کرده .... کجا؟؟ ایوانِ طلا ... مردمُ کاش الان ما حرمش بودیم .... آقا ..... گل ما روز ازل تشنه ی باران تو شد خود حق شیفته ی اینهمه ایمان تو شد تو اگر شکل خدایی ، خود او خواسته است به کسی چه که اگر قبله مسلمان تو شد تو علی هستی و عالم همگی حیرانت که چگونه خود معبود تو حیران تو شد نمک سفره ی تو روزی عالم را داد ... * نمک سفره ی علی حسین .... * نمک سفره ی تو روزی عالم را داد ... آدم این شد که نمک گیر تو و نان تو شد * جبراییل ، همه اسمایی که گفتی ، گفتم . اما این آخریه کمرم لرزید ... جبراییل این آخریه کی بود ؟!! اجازه نداشت حرف بزنه ، دستور اومد جبراییل براش روضه بخوان ..... گفت یه روز میاد کربلا .... بین دو نهر آب .... .
. . ▶️ آخر این بغض خفی را علنی خواهم‌ کرد و حرم سازیتان را شدنی خواهم‌کرد من به تنهایی از این جام نخواهم‌نوشید همهٔ اهل جهان را حسنی خواهم‌کرد تا همه مردم دنیا بچشند از کرمش همه را از نظر فقر، غنی خواهم‌کرد همه‌جا از حرم خاکی او خواهم‌گفت کربلا را و نجف را مدنی خواهم‌کرد میشود دید چه خون دلی از غم خوردم سنگ دل را که به یُمنش یَمنی خواهم‌کرد آرزو نیست، رجز نیست، من آخر روزی وسط صحن حسن سینه‌زنی خواهم‌کرد میل اگر داشت فدای حرمش خواهم‌شد و یکی از شهدای حرمش خواهم‌شد گرد و خاکم ولی از لطف کریمانهٔ او خادم صحن و سرای حرمش خواهم‌شد هر زمان حال و هوای حرمش را بچِشم شاعر حال و هوای حرمش خواهم شد شاید آن روز دل سنگ بدردم بخورد گوشه‌ای سنگ بنای حرمش خواهم شد حرمش را که بسازند به‌حج خواهم‌رفت بعد از آن وقف برای حرمش خواهم‌شد مثل مشهد که مناجات سحر میخوانند هر سحر سوز دعای حرمش خواهم‌شد در دل معرکه تا قلب خطر خواهم‌رفت و اگر مهلکه از اوست به‌سر خواهم‌رفت شعر میخوانم و میجنگم و در میدانش به نمایندگی از اهل هنر خواهم رفت بال پرواز اگر ذکر «حسن جان» باشد روسپیدم که به دنیای دگر خواهم رفت دم آخر که می‌آید چه کنم بغضم را؟ غرق در خونم و با دیدهٔ تر خواهم رفت روضه‌هایی که سحر خواندم اثر خواهدکرد به امید و مدد یار، سحر خواهم‌رفت در تب آتش در سوخته پر خواهم بود در غم پاره جگر پاره جگر خواهم رفت سخنم را به همه با کفنم خواهم گفت با رد تیر روی پیرهنم خواهم گفت از دم اول از او در سخنم گفتم، پس تا دم آخر از او در سخنم خواهم گفت روی او را دم پرپرزدنم خواهم دید نام او را دم پرپرزدنم خواهم گفت خون ما را بچکانید روی خاک بقیع که من این مژده به رگهای تنم خواهم‌گفت روضهٔ دفن غریبانهٔ او را آخر موقع دفن تنم در وطنم خواهم گفت موقع مرگ به فریادم اگر گوش کنند اشهدم را وسط یا حسنم خواهم گفت .👇
. اهل قمم از شهر قم، حوالی صحن مطهرت دارم سلام و عرض ارادت به محضرت بانوی آسمانی قم! خوش به حال من زیرا که هست روی سرم سایه ی سرت عطر بهشت در همه جا موج می زند وقتی نسیم می وزد از سمت معجرت محتاج لطف و مهر کریمانه ی توام بانو! بریز دانه برای کبوترت ای بانوی کریمه! کسی برنگشته است افسرده، دلشکسته و نومید از درت هرکس که دید صحن تو را گفت این حرم دارد نشان ز تربت مخفی مادرت شاعر: . . زهرای ایرانیِ ما، زهرا نشان، بانو قربان این بانو و ای قربان آن بانو از پیش تو تا فاطمه انگار راهی نیست وقتی که می‌آیم دَمِ این آستان، بانو باید ببینی چهره‌ی موسی‌ابن‌جعفر را وقتی صدایت می‌کند؛ معصومه‌جان بانو  معصومه ای یافاطمه فرقی ندارد که در این زمین خاتونی و در آسمان بانو باید نخواهیم از تو کم‌ها را و دنیا را  این کار بهجت هاست در این آستان بانو   جای تعجب نیست اینجا جای مرجع هاست شمعی و هستی جامع ما در جهان بانو یا اینکه عارف یا که علامه است یا فاضل خورده است هرکس که کنارت آب و نان بانو یک طور دیگر می‌شود صحن و رواق تو وقتی سلامت می‌کند صاحب زمان : بانو ای عشق مدیون رضا هستیم و معصوعه قربان این آقا و ای قربان آن بانو شاعر: .
. کفتر ایوانم و یار ندیم رضا رزق مرا می دهد دست کریم رضا نیست اگر فرصتی بهر زیارت ولی بال زدم روز و شب دور حریم رضا شد پر زخمی من مثل پر جبرئیل بُرده مرا سمت عرش ذکر عظیم رضا هشت در از جنتش وا شده بر آسمان می وزد از این بهشت باز نسیم رضا می پرم از مرقدش اینطرف و آنطرف در همه جا می برم عطر و شمیم رضا خاک کف پای او سرمهء چشم همه مرهم بالم شده خاک گلیم رضا اینهمه راه آمدم تا بشوم جَلد او با همه راه آمده قلب سلیم رضا سقف گدایی من زیر همان گنبد است هر دل آواره ای هست مقیم رضا هر که شبی رد شد از گوشهء باب الجواد با همهء کاهلی گشته سهیم رضا باز دو تا جلوه کرد آینه های حرم اسم رحیم خدا، اسم رحیم رضا غرق گناه آمدم باغم و آه آمدم صاحب امراضم و صاحب بیمه رضا سائل این سفره ام زود بلندم نکن سیر نخواهم شد از خوان نعیم رضا من شبی ایوان طلا خواستم از فاطمه باز نجف رفتم از صحن قدیم رضا حرف ندارد رضا حرف مرا می خرد یک شب جمعه مرا کرببلا می برد شاعر: .👇
. 🔹السَّلامُ عَلَیْكَ یا عِصْمَةَ الْمُتَّقینَ..🔹 دوباره عشق سمت آسمان انداخت راهم را نگاهی باز می گیرد سر راه نگاهم را کدام آغوش بین خویش جا داده است ماهم را که برگردانده امشب سوی دیگر قبله گاهم را من امشب حاجی این قبله این قبله نما هستم من امشب بنده مولای سر من رئا هستم   درون سینه ام انگار شور دیگری دارم به لطف ساقی امشب در سبویم کوثری دارم به دستی زلف یار و دست دیگر ساغری دارم شرابی ناب از انگورهای عسگری دارم من امشب عشق را تکرار در تکرار می خوانم حسن جانم حسن جانم حسن جانم حسن جانم   وزیده از پگاه شهر پیغمبر نسیمی که رسیده سالهایی قبل همراه شمیمی که تمام شهر را پر کرد آن فیض عظیمی که خبر داده است باز از جلوه دست کریمی که همان خلق و همان خو در جمالش منجلی باشد و مثل آن حسن آرام جان یک علی باشد   نگاهت چون مسیحاییست که بر مرده ها جان است که گاهی لرزه بر اندام مأموران زندان است و یا ابریست که در آسمان هم حکم باران است بگو این چشم انسان است یا از آن یزدان است تو هم جسمی و هم جانی، تو هم ابری و بارانی صفاتت گفت یزدانی، خدایی یا که انسانی؟   رکاب سامرا را گنبد زرد تو مروارید حریمت کعبه آمال، قبرت قبله امید گدایان! هرکجا هستید، امشب هرچه می خواهید دخیل عشق بندید از همان جا بر در خورشید اگر که سائل شهر مدینه مجتبی دارد کسی چون عسگری را هم گدای سامرا دارد میایی و برای مهدی ات دلداده می سازی هزاران عاشق در دام عشق افتاده می سازی ز اشک دیده چشم انتظاران جاده می سازی برای امر غیبت شیعه را آماده می سازی میان پرده اسرار خدا را بی صدا گفتی برای شیعیانت "افضل الاعمال" را گفتی   تو آن معنای پروازی که بی تو هیچ بالی نیست زلال جاری باران لطفت را زوالی نیست به جز درد فراق مهدی ات آقا ملالی نیست یقینا در کنار ماست امشب جاش خالی نیست دعا کن تا که من هم جمکرانی باشم آقا جان دعا کن تا ابد صاحب زمانی باشم آقاجان   اجازه می دهی امشب تو را ابن الرضا گویم صفای مرقد شش گوشه ات را کربلا گویم غریب سامرا از غربت یک آشنا گویم برایت قصه ی یک مادر و یک کوچه را گویم از آن ابری که زیر ظلمتش پوشاند ماهش را از آن مادر که بین کوچه ها گم کرد راهش را محمدعلي بياباني علیه لسلام .
. در این حریم ذکرم ، یارب و یا کریم است دستم اگرچه خالیست، خرجیم با کریم است کم میشود مگر از این سفره هرچه بردند؟ وقتی طرف حساب شاه و گدا، کریم است بیهوده زائرانش دست کرم ندارند هرکس شد آشنای این آشنا کریم است تضمین ذکر یامن یعطی الکثیر من اوست گرچه زیاده خواهم، اومنتها کریم است بااین لباس پاره ، فورا"مرا بغل کرد من باورم نمیشد، اینقدرها کریم است نوکر غریب باشد، مولا نمی پسندد گفته سه جامی آیم ، آقای ما کریم است اصلا " بهشت یعنی در این حرم نشستن امروز با رضاییم، فردا خدا کریم است باب الجواد بودیم، دیدیم کاظمینیم باب الرضا نوشته، ابن الرضا کریم است هرجاکه روضه بوده ، بالا نشسته زهرا آنکس که برده من را ، تا کربلا کریم است ** بردند مثل نذری، هرعضوی از علی را این جسم قطعه قطعه، روی عبا کریم است شاعر: .
. آيينه ايزدنما هو يا علي موسي الرضا گنجينه علم خدا هو يا علي موسي الرضا سبط رسول مؤتمن آرام جان بوالحسن نور دل خيرالنسا هو يا علي موسي الرضا مخدوم جبريل امين سر حلقه اهل يقين سلطان اقليم صفا هو يا علي موسي الرضا اي داور دنيا و دين اي پيشواي مسلمين اي مقتداي ماسوا هو يا علي موسي الرضا هم حق نما هم حق تويي فرمانده مطلق تويي هم بر قدر هم بر قضا هو يا علي موسي الرضا هم دين و هم ايمان تويي هم جان و هم جانان تويي بر عاشقان مبتلا هو يا علي موسي الرضا ذرات عالم سر به سر از بيش و كم از خشك وتر گويند هر صبح و مسا هو يا علي موسي الرضا خورشيد گردون كاين چنين تابد بر اقطاع زمين از گنبدت گيرد ضيا هو يا علي موسي الرضا داناي اسرار قدم فرمانده لوح و قلم دارنده ارض و سما هو يا علي موسي الرضا بر مردمان، سنگ سيه، با ياد پايت بوسه گه كام از تو آهو را روا هو يا علي موسي الرضا از معجزت اي ذوفنون در مجلس مأمون دون مات است موسي با عصا هو يا علي موسي الرضا با اينكه از حكمت قدر همچون قضا نبود به در بر هر قضا داري رضا هو يا علي موسي الرضا اي مخزن فضل و كرم اي معدن بذل و نعم اي منبع جود و سخا هو يا علي موسي الرضا تو شاه و شاهان بنده ات پيش كف بخشنده ات خلق جهان يكسر گدا هو يا علي موسي الرضا چون اسم اعظم بيسخن نام تو دافع بر محن ياد تو رافع بر بلا هو يا علي موسي الرضا خاك خراسان تا شده منزلگهت پهلو زده از رتبه بر عرش علا هو يا علي موسي الرضا بر كعبه خلق از چارسو دائم نماز آرند و او كرده به كويت اقتدا هو يا علي موسي الرضا بر ايمني آن ره برد كز هر دو عالم آورد بر آستانت التجا هو يا علي موسي الرضا اي بيكسان را جمله كس اي عاصيان را دادرس اي شافع روز جزا هو يا علي موسي الرضا در هر دو كون از هر جهت باشد تو را بر مكرمت چشم صغير بينوا هو يا علي موسي الرضا شاعر: مرحوم .👇
. عشق ، می آورد از دور ، خدا جو ها را می رساند به حرم ، پای تکاپو ها را از شبستان پر اسلیمیِ تو دستِ نسیم می برد عطر غریبانه ی شب بو ها را آنقَدَر حال و هوای تو لطیف است که باز عقب انداخته ای کوچ پرستوها را لب به حوضت زده زنبور و شفا نوشیده است که عسل ریخته اندیشه ی کندو ها را از نشابور ، قلمدان مرصع تا توس باز کرده ست به دامان تو بازوها را روشنای نظرت در هیَجانی از شوق برق انداخته چشم بچِه آهو ها را متواتر شده بس جاذبه ی سلسله ات می کِشد مردم آن سمتِ فراسو ها را سنگ را ، خادم صحن تو ورق خواهد زد تا زمین باز ببوسد لب جارو ها را ✍ شعر فوق منتخب جشنواره شعر رضوی کشور بوده است .
امام حسین ع
. 📋 به نام نامی حیدر قلم به دست شدم #زمینه #مدح_امام_علی (ع) حاج سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــ
. هنوز می‌شنوم هق‌هق صدایت را صدای آن نفس درد آشنایت را نبرده‌اند ز خاطر، نه آسمان، نه زمین هنوز بغض نفس‌گیر ناله‌هایت را هنوز هم شب و ماه و ستاره می‌گردند به کوچه‌کوچۀ تاریخ، ردّ پایت را هنوز هم سحر و نخل و چاه، دلتنگ‌اند شمیم عطر دل‌انگیز ربّنایت را کدام کوچه در این شهر خواب ماند و ندید به دوش خستۀ تو کیسۀ غذایت را؟ تو ناشناس‌ترین آیه‌ای که دست خدا فراتر از ابدیّت نهاد پایت را تو آن نماز پذیرفته‌ای به درگه دوست که ناامید نکردی ز خود گدایت را کدام قلّۀ سرکش به سجده سر ننهاد شکوه جذبۀ پیچیده در ردایت را در این غروب مه آلودِ بی‌خدایی و کفر بپاش بر تن سرد زمین، دعایت را بیا کمیل بخوان تا دمی دَهَم پرواز کبوتر دل سرگشته در هوایت را در این همیشه که پابند توست هستی من به عالمی ندهم عشق بی‌فنایت را... ✍ .
. قدم قدم به حضورت چکیده اشک مدامم منم که شوق سراسر برای عرض سلامم برای اذن زیارت پر از تلاطم اشکم برای عرض ارادت چه الکن است کلامم چنان غبار رسیدم به خاک‌بوسی دریا مرددم که خودم را در این حرم چه بنامم سلام می‌دهم از هر کجای شهر به سویت که با سلام تو آغاز گشته صبحم و شامم سلام بر تو! جگرگوشهٔ عزیز پیمبر! سلام زهرهٔ زهرا، سلام ماه تمامم سلام دختر باران! سلام کوثر قرآن! سلام خواهر خورشید! نور چشم امامم! چه عطر و بوی ملیحی‌ست در بهشت تو بانو رسیده رایحهٔ مشهدالرضا به مشامم چه آرزوی قشنگی‌ست من شهید تو باشم چه آرزوی قشنگی‌ست این‌که حُسن ختامم... ✍ .
. آن خالقي که بر تن بي روح جان دهد       مهر تو رايگان به دل خاکيان دهد شخص کريم، جودِ بلاشرط می‌کند آري خدا هر آنچه دهد رايگان دهد هر نعمتي که داد خدا، بي سؤال داد       وصل تو را که خواسته‌ام بی گمان دهد از خلقت تو خواست خداوند لامکان  ما را کنار رحمت عامش مکان دهد گر جان دهم به يک نگهت سود با من است      کالاي خويش را که بدين حد گران دهد؟   بي امتحان مرا به غلامی قبول کن  رسوا شوم اگر دل من امتحان دهد   دارم اميد لطف تو گيرد چو دست من        دامان پر ز گرد گناهم تکان دهد   می‌خواست گر خدای که نبخشد گناه ما ما را چرا امام چنين مهربان دهد؟ آن پرچمي که بر سر بام حريم توست      راه بهشت را به محبان نشان دهد قلب"حسان" به ياد تو از غصه فارغ است  در انتظار اين که به پاي تو جان دهد روز جزا که در صف قرآن و عترتيم             ما را امام ثامن ضامن امان دهد مرحوم .
. ای سند نجات من، ولایت تو یا رضا صحن نو و عتیق تو، کعبه و کربلا رضا دلم بُوَد به یاد تو، مدینة الرضا رضا زیارتت به دین من، زیارت خدا رضا تو و کرامتت، مرا ز خود مکن جدا، رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا شهی که خاک طوس از او، آمده محترم توئی مهی که نور می‌دهد، بر عرب و عجم توئی رؤف اهلبیتی و، ولّی ذوالکرم توئی به مسجد‌الحرامِ دل، قبله توئی، حرم توئی صفا و مروه می‌کند با حرمت صفا، رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا منم که بین طوطیان، گرم ترانه‌ی توأم کبوتری شکسته‌پَر، در آشیانه‌ی توأم نیازمند گندمی در آستانه‌ی توأم بال‌زنان دور و برِ نقاره خانه‌ی توأم اگر پَرم ز کوی تو، بگو پَرم کجا، رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا الا الا ثنای تو، ذکر علی الدّوام من رؤف من، عطوف من، امید من، امام من لحظه به لحظه دم بدم، بر حرمت سلام من به غرفه‌های مرقدت، خورده گره زمام من در حرمت گرفته‌ام ذکر رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا ناز کنم به سلطنت، اگر تو را گدا شوم نه لایقم گدا شوم، گدات را فدا شوم چه می‌شود قبول تو بخاطر خدا شوم نه تو ز من جدا شوی، نه من ز تو جدا شوم نه من تو را رها کنم، نه تو مرا رها، رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا توئی که درد روح را، ز فیض تن دوا کنی عقده ز کار عالمی، به یک کرشمه وا کنی کلیم را عصا دهی، مسیح را دعا کنی چه می‌شود که یک نظر، به قلب سنگ ما کنی ای که به یک اشاره‌ات، سنگ شود طلا، رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا ولایت تو دین من، نه دین من، که دِین، هم محبتت فروغ دل، چراغ هر دو عین، هم عنایت تو بیشتر، ز ظرف عالمین، هم مقام زائرت فزون، ز زائر حسین، هم رشک بَرَد به زائرت، زائر کربلا، رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا خزان شدم که بخشی‌ام ز اشک و خون بهارها به هر دقیقه عمر خود، کشیدم انتظارها که در طواف مرقدت، مرا رسد فشارها کنم دراز دست خود، به عجز و ناله بارها که پنجه‌ام گره خورَد به غرفه‌ی تو یا، رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا گلی که شد خزان تو، بهار لاله چید از او دلی که شد از آن تو، فروغ حق دمید از او کسی که زائر تو شد، عطا ز تو امید از او ز لطف و مرحمت کنی سه بار بازدید از او تو را سزد، تو را سزد، تو را چنین عطا، رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا مرا به مهر خود ببر، که با ولات زیستم به تربتت شتافتم، به غربتت گریستم در آفتاب صحن تو، اگر دمی بایستم به سایه‌ی بهشت هم نیازمند نیستم جهنّم است بهر من، بهشتِ بی‌رضا، رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا مرا تقرب خداست، ولای تو سبب شده مدح تو و ثنای تو، دعای روز و شب شده هر نفسی که می‌زنم، سلسلةالذهب شده کبوتر تو از ازل، به‌ذکر تو ادب شده زبان من که باز شد، تو را زدم صدا، رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا توئی توئی که چون خدا، نظر به بنده می‌کنی توئی که جان مرده را، دوباره زنده می‌کنی تو شام تیره را سحر، ز فیض خنده می‌کنی تو نقش شیر پرده را، شیر درنده می‌کنی تو مور خسته را دهی، بال و پر هما، رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا .
. گر چه از غم، شکسته بالِ من است اشک من، شاهد ملالِ من است همه‌شب این زبان حالِ من است یا جوادالائمه ادرکنی! حالِ ابر بهار دارم من دیده‌ای اشک‌بار دارم من «از جهان با تو کار دارم من» یا جوادالائمه ادرکنی! من که مهر تو را خریدارم هم دل‌آزرده، هم گرفتارم «گره افتاده است در کارم» یا جوادالائمه ادرکنی! شد گواهِ شکسته‌بالی من چشم پُر اشک و دستِ خالی من نظری کن به خسته‌حالی من یا جوادالائمه ادرکنی! درد ما را نگفته، می‌دانی نامه را نانوشته می‌خوانی منم و این دو چشم بارانی یا جوادالائمه ادرکنی! ای کرم عبدِ خانه‌زادِ شما رحمت و جود در نهاد شما نَبضِ من می‌زَند به یاد شما یا جوادالائمه ادرکنی! خواهم از بَندِ غم نجات از تو التماس از من، التفات از تو تا به دستم رسد برات از تو یا جوادالائمه ادرکنی! ✍ .
. ✍ گندم از دسته ی دستاس تو برکت دارد دست لطف تو به هرچیز محبت دارد بی وضو دست به نام تو زدن جایز نیست نام تو عصمت محض است قداست دارد سائل آمد در این خانه و حاتم برگشت در کرم حضرت صدیقه قیامت دارد تو فدک داشتی و سیر نمیخوابیدی سفره ات غیرکمی آب به ندرت دارد تو به نه سالگی ات ام ابیها شده ای حرف ما نیست بگوییم،روایت دارد! ماجرای ورم پای تو در وقت نماز. متواتر شده از بس سندیت دارد... روز محشر همه بر پا و تو بر ناقه سوار! تا بدانند همه فاطمه حرمت دارد! خوش بحالش که کنیزی شمارا میکرد واقعا فضه چه اندازه سعادت دارد! برد باماست که مانوس به زهرا شده ایم خاک بوسی درش حکم عبادت دارد گریه ی روز و شبت تاب ز مردم برده از تو بی بی در و همسایه شکایت دارد دل از غصه کباب تو مرا آتش زد بیت الاخزان خراب تو مرا آتش زد شاعر: ................. . اشکی بوَد مرا که به دنیا نمی‌دهم این است گوهری که به دریا نمی‌دهم گر لحظه‌ای وصال حبیبم شود نصیب آن لحظه را به عمر گوارا نمی‌دهم عمری بوَد که گوشه‌نشین محبتم این گوشه را به وسعت دنیا نمی‌دهم در سینه‌ام جمال علی نقش بسته است این سینه را به سینۀ سَینا نمی‌دهم تا زنده‌ام ز درگه او پا نمی‌کشم دامان او ز دست تمنا نمی‌دهم سرمایۀ محبت زهراست دین من من دین خویش را به دو دنیا نمی‌دهم گر مهر و ماه را به دو دستم نهد قضا یک ذره از محبت زهرا نمی‌دهم امروز بزم ماتم زهرا بهشت ماست این نقد را به نسیۀ فردا نمی‌دهم در سایۀ رضایم و همسایۀ رضا این سایه را به سایۀ طوبی نمی‌دهم ✍مرحوم 📝 .