eitaa logo
امام حسین ع
27.4هزار دنبال‌کننده
432 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. 📋 به رغم هجر تو شد عمر من تمام آقا   (س) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به رغم هجر تو شد عُمر من تمام آقا گدای آخرِ شب آمده... سلام آقا صِدام کردی و خود را زدم به نَشنیدن! نگشته‌ام سحری با تو هم‌کلام آقا غریبه‌ها همه با سنگ، می‌زنند مرا رهام کن! که بد افتاده‌ام به دام آقا نبوده حرفی از ارباب رعیتی اما  نداشت نوکر تو ذره‌ای مرام آقا اگرچه من نمکم را هم از شما دارم ولی تو خیر ندیدی از این غلام آقا سزای بچه‌ی بد می‌رسد به بابایش شدی بخاطر من، تو بی‌احترام آقا همیشه نانِ حلال، اشک، روزیم کرده مرا بگیر زِ هَر لقمه‌ی حرام آقا به سمت کرب و بلا که تو زائرش هستی سلام می‌کنم از روی پشت بام آقا فدای مادر پهلو شکسته‌ی تو شوم که درد می‌کِشَد این روزها مدام آقا چهل نفر که علی را نشانه می‌رفتند... لگد زدند به صدیقه هر کدام آقا خدا کند که کسی پشت میخِ دَر نرود اگر که رفت، نمی‌آورد دوام آقا شاعر: ✍ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ‌👇
. 📋 گیرم آتش به جفا در که نباید می‌سوخت (س) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گیرم آتش به جفا، در که نباید می‌سوخت آشیان سوخت، کبوتر که نباید می‌سوخت آتش این‌بار گلستان نشد انگار ولی باغ و بستان پبمبر که نباید می‌سوخت کینه دارند اگر مردم شهر از پدرم وسط حادثه مادر که نباید می‌سوخت آتش افتاد در این مزرعه، گندم‌ها سوخت همه‌ی حاصل حیدر که نباید می‌سوخت زیرِ خاکستر در شعله گرفت آتش باز خیمه‌ها سوخت، معجر که نباید می‌سوخت ظهر اگر سوخت برادر وسط معرکه، عصر چادرِ خاکیِ خواهر که نباید می‌سوخت . از تنور آمده بابا وسط تشت، ولی اینقدر هم دل دختر که نباید می‌سوخت *شاعر: ✍ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👇
. 📋 به نام نامی حیدر قلم به دست شدم (ع) حاج سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ به نام نامی حیدر قلم به دست شدم علی شراب طهور است، من که مست شدم تبارکَ و تعالیٰ ز نیست هست شدم خداپرست شدم تا علی پرست شدم میان این دو پرستش هنوز حیرانم گهی به سجده‌ام این می‌کشد گهی آنم به عجز خم شو و زانو بزن در این درگاه بگو که أشهَدُ أَنّ عَلیاً ولی‌َّالله *شاعر : ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
. 📋 ای بهترین سلام، سلام علی الحسین حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ای بهترین سلام، سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن زیباترین کلام، سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن تسبیح صبح و شام، سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن، سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن دوسِت دارم سایه‌ی تو همیشه رو سَرَمه هرجا که اسم تو بیاد، حَرَمه از ته دل میگم که عاشقتم به معنی واقعیه کلمه «ای دلدارم، ابی عبدالله، ابی عبدالله، ابی عبدالله دوسِت دارم، ابی عبدالله، ابی عبدالله، ابی عبدالله» شد ذکرِ هر شبم، سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن همواره بر لَبَم، سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن از مِی لَبالَبَم، سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن، سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن اربابِ من نوکریت از دعای مادرمه دلم دَخیله پرچم و عَلَمه از ته دل میگم که عاشقتم به معنی واقعیه کلمه ای عشق ناب، ابی عبدالله، ابی عبدالله، ابی عبدالله دُرِّ نایاب، ابی عبدالله، ابی عبدالله، ابی عبدالله «ای دلدارم، ابی عبدالله، ابی عبدالله، ابی عبدالله دوسِت دارم، ابی عبدالله، ابی عبدالله، ابی عبدالله» رمزِ جُنونِ ما، سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن ذکرِ حسینیا، سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن ما سَرخوشیم با، سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن، سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن مولای من کارِ تو جود و بخشش و کَرَمه حتی گدا پیشِ تو محترمه از ته دل میگم که عاشقتم به معنی واقعیه کلمه «ذکرِ خاتم، ای حسن جانم، ای حسن جانم، ای حسن جانم نقشِ پرچم، ای حسن جانم، ای حسن جانم، ای حسن جانم» شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ https://eitaa.com/emame3vom/87621 .👇
. ◼️ مراسم عزاداری حضرت زهرا سلام الله علیها - شب دوم 📆   یک شنبه ۱۹ آذر ماه ۱۴۰۲ 🔷 با نوای : 👈 کربلایی قاسمعلی محسنی 👈 حاج 🔊 حجت الاسلام سعیدی 🔊  بخش اول l کوه بودم بلند و با عظمت 🔊 بخش دوم l اشک ستارگان می ریخت بین دیوار و در خبر ها بود 🔊 بخش سوم l به حالم ببارو ببین روزگارو 🔊 بخش چهارم l لماذا سميت الزهراء 🔊 بخش پنجم l مگه این خونه نبود خونه ای که جبرئیل می رسید احترام می کرد 🔊 بخش ششم l أمنا زهرا مولانا علی 🔊 بخش هفتم l حی لا یموت تو نجف خدا نشسته روبروت 🔊 بخش هشتم l به عشق پاک و مقدست اعتقاد دارم 🔊 بخش نهم | بیان قسمتی از حقیقت عظیم 👇👇👇👇👇👇👇👇
حاج سید رضا نریمانی4_6032781028978855847.mp3
زمان: حجم: 16.66M
📋 کوه بودم، بلند و با عظمت کوه بودم، بلند و باعظمت روی دامان دشت جایم بود قد کشیدم ز خاک تا افلاک ابرها، فرش زیر پایم بود شب که چشم ستاره روشن بود نور مهتاب، دل ز من می‌برد صبح، چون آفتاب سر می‌زد اولین پرتوش به من می‌خورد دفتر وحی حق که روز به روز جلوه‌اش سبز و سبزتر بادا در بیان شکوه من، دارد آیۀ «وَٱلۡجِبَالَ أَوۡتَادٗا» سینه‌ام را اگر که بشکافند لعل و الماسِ دیدنی دارم از گذشتِ زمان و «دَحْوُ الْأرْض» خاطراتی شنیدنی دارم... صبح یک روز چشم وا کردم ضربه‌ی تیشه بود گوش‌خراش تخته سنگی شدم جدا از کوه افتادم به دست سنگ‌تراش پُتک سنگین و تیشه‌ی پولاد سهم من از تمام هستی شد حُکم تقدیر و سرنوشت این بود نام من «آسیای دستی» شد گرچه از بازگشت خویش به کوه پس از آن روزگار نهی شدم این سعادت ولی نصیبم شد که جهیز عروس وحی شدم گوشه‌ی خانه‌ای مرا بردند که حضور بهشت آن‌جا بود برترین سرپناه روی زمین بهترین سرنوشت آن‌جا بود دستی از جنس یاس و نیلوفر شد در آن خانه آسیاگردان گرچه سنگم، ولی دلم می‌خواست جان او را شَوَم بلاگردان هر زمان گِرد خویش چرخیدم می‌شنیدم تلاوت قرآن روح سنگین و سخت من کم‌کم تازه شد از طراوت قرآن راز خوش‌بختی مرا چه کسی جز خداوند دادگر داند کی گمان داشتم مرا روزی جبرئیل امین بگرداند به مقامی رسیده‌ام که چنین بوسه‌گاه فرشتگان شده‌ام مثل رکن و مقام کعبه عزیز در نگاه فرشتگان شده‌ام بارها شد که با خودم گفتم: ای که داری به کار نان دستی! کاش هرگز ز خاطرت نرود وام‌دار چه خانه‌ای هستی؟ شاعر : استاد شفق
حاج سید رضا نریمانی4_6032781028978855848.mp3
زمان: حجم: 6.24M
👆 خانه آسمانی خورشید خانه روشن ستاره و ماه خانه وحی، خانه قرآن خانه إِنَّما یُریدُ اللَّه از همین خانه تا ابد جاری‌ست چشمه‌ی فیض، چشمه‌ی احسان سایبانِ معطّرِ این جاست سوره‌ی هَلْ أَتَىٰ عَلَى الْإِنْسَان آسیابم ولی یقین دارم که پناهنده‌ام به سایۀ نور سرنوشت مرا دگرگون کرد اَشکِ زهرا و ذکر آیه‌ی نور یاس یاسین که با دعای پدر آیه‌ی نور بود تن‌پوشش داشت دستی به دسته‌ی دستاس دست دیگر گلی در آغوشش در محیطی که هر وجب خاکش فخر بر آفتاب و ماه کند آرزو می‌کنم که گاه به من دختر کوچکی نگاه کند گرچه از بازتاب گردش من نان این خانه برقرار شده‌ست شرمسارم از این‌که می‌بینم دستِ زهرا جریحه‌دار شده‌ست رفت خورشید وحی و آمد شب سَر نَزَد از ستاره سوسویی صبح از کوچه‌ی بنی‌هاشم شد بلند آتش و هیاهویی تا بدانم چه اتّفاق افتاد تا ببینم هر آنچه بوده درست دل به دریا زدم به خود گفتم: «چشم‌ها را دوباره باید شست» دیدم آن روز صبح منظره‌ای که به خود مثل بید لرزیدم آتشم زد شَرار دل وقتی شعله‌ها را به چشم خود دیدم در همان آستانه‌ای کز عرش قدسیان را به آن نظرها بود اَشکِ چشمِ ستارگان می‌ریخت بینِ دیوار و در خبرها بود من به حسرت نگاه می‌کردم باغ گل را میان آتش و دود جز خدا هیچ‌کس نمی‌داند که چه آمد به روز یاس کبود با همان دست عافیت‌پرور که پرستاری پدر می‌کرد از امام زمان خود یاری در هیاهوی پشتِ دَر می‌کرد هیزم آوردن، آتش افروزی سهم هر رهگذر نبود ای کاش خبر ناشنیده بسیار است خبر میخ در نبود ای کاش دست خورشید را که می‌بستند شرح این ماجرا کبابم کرد آنچه پشت در اتّفاق افتاد سنگم امّا ز غصّه آبم کرد