.
📋 به نام نامی حیدر قلم به دست شدم
#زمینه
#مدح_امام_علی (ع)
حاج سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به نام نامی حیدر قلم به دست شدم
علی شراب طهور است، من که مست شدم
تبارکَ و تعالیٰ ز نیست هست شدم
خداپرست شدم تا علی پرست شدم
میان این دو پرستش هنوز حیرانم
گهی به سجدهام این میکشد گهی آنم
به عجز خم شو و زانو بزن در این درگاه
بگو که أشهَدُ أَنّ عَلیاً ولیَّالله
*شاعر : #عباس_شاه_زیدی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
.
📋 ای بهترین سلام، سلام علی الحسین
#شور #امام_حسین
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ای بهترین سلام، سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن
زیباترین کلام، سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن
تسبیح صبح و شام، سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن
سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن، سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن
دوسِت دارم
سایهی تو همیشه رو سَرَمه
هرجا که اسم تو بیاد، حَرَمه
از ته دل میگم که عاشقتم
به معنی واقعیه کلمه
«ای دلدارم، ابی عبدالله، ابی عبدالله، ابی عبدالله
دوسِت دارم، ابی عبدالله، ابی عبدالله، ابی عبدالله»
شد ذکرِ هر شبم، سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن
همواره بر لَبَم، سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن
از مِی لَبالَبَم، سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن
سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن، سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن
اربابِ من
نوکریت از دعای مادرمه
دلم دَخیله پرچم و عَلَمه
از ته دل میگم که عاشقتم
به معنی واقعیه کلمه
ای عشق ناب، ابی عبدالله، ابی عبدالله، ابی عبدالله
دُرِّ نایاب، ابی عبدالله، ابی عبدالله، ابی عبدالله
«ای دلدارم، ابی عبدالله، ابی عبدالله، ابی عبدالله
دوسِت دارم، ابی عبدالله، ابی عبدالله، ابی عبدالله»
رمزِ جُنونِ ما، سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن
ذکرِ حسینیا، سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن
ما سَرخوشیم با، سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن
سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن، سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن
مولای من
کارِ تو جود و بخشش و کَرَمه
حتی گدا پیشِ تو محترمه
از ته دل میگم که عاشقتم
به معنی واقعیه کلمه
«ذکرِ خاتم، ای حسن جانم، ای حسن جانم، ای حسن جانم
نقشِ پرچم، ای حسن جانم، ای حسن جانم، ای حسن جانم»
شاعر: #علیرضا_محمدی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
https://eitaa.com/emame3vom/87621
.👇
.
◼️ مراسم عزاداری حضرت زهرا سلام الله علیها - شب دوم #فاطمیه
📆 یک شنبه ۱۹ آذر ماه ۱۴۰۲
🔷 با نوای :
👈 کربلایی قاسمعلی محسنی
👈 حاج #سید_رضا_نریمانی
🔊 #سخنرانی حجت الاسلام سعیدی
🔊 بخش اول #مناجات l کوه بودم بلند و با عظمت
🔊 بخش دوم #روضه l اشک ستارگان می ریخت بین دیوار و در خبر ها بود
🔊 بخش سوم #زمزمه l به حالم ببارو ببین روزگارو
🔊 بخش چهارم #پیش_زمینه l لماذا سميت الزهراء
🔊 بخش پنجم #زمینه l مگه این خونه نبود خونه ای که جبرئیل می رسید احترام می کرد
🔊 بخش ششم #شور l أمنا زهرا مولانا علی
🔊 بخش هفتم #شور l حی لا یموت تو نجف خدا نشسته روبروت
🔊 بخش هشتم #شور l به عشق پاک و مقدست اعتقاد دارم
🔊 بخش نهم | بیان قسمتی از #کتاب حقیقت عظیم
👇👇👇👇👇👇👇👇
4_6032781028978855847.mp3
16.66M
📋 کوه بودم، بلند و با عظمت
#مناجات
#سبک_روضه
#روضه_حضرت_زهرا
کوه بودم، بلند و باعظمت
روی دامان دشت جایم بود
قد کشیدم ز خاک تا افلاک
ابرها، فرش زیر پایم بود
شب که چشم ستاره روشن بود
نور مهتاب، دل ز من میبرد
صبح، چون آفتاب سر میزد
اولین پرتوش به من میخورد
دفتر وحی حق که روز به روز
جلوهاش سبز و سبزتر بادا
در بیان شکوه من، دارد
آیۀ «وَٱلۡجِبَالَ أَوۡتَادٗا»
سینهام را اگر که بشکافند
لعل و الماسِ دیدنی دارم
از گذشتِ زمان و «دَحْوُ الْأرْض»
خاطراتی شنیدنی دارم...
صبح یک روز چشم وا کردم
ضربهی تیشه بود گوشخراش
تخته سنگی شدم جدا از کوه
افتادم به دست سنگتراش
پُتک سنگین و تیشهی پولاد
سهم من از تمام هستی شد
حُکم تقدیر و سرنوشت این بود
نام من «آسیای دستی» شد
گرچه از بازگشت خویش به کوه
پس از آن روزگار نهی شدم
این سعادت ولی نصیبم شد
که جهیز عروس وحی شدم
گوشهی خانهای مرا بردند
که حضور بهشت آنجا بود
برترین سرپناه روی زمین
بهترین سرنوشت آنجا بود
دستی از جنس یاس و نیلوفر
شد در آن خانه آسیاگردان
گرچه سنگم، ولی دلم میخواست
جان او را شَوَم بلاگردان
هر زمان گِرد خویش چرخیدم
میشنیدم تلاوت قرآن
روح سنگین و سخت من کمکم
تازه شد از طراوت قرآن
راز خوشبختی مرا چه کسی
جز خداوند دادگر داند
کی گمان داشتم مرا روزی
جبرئیل امین بگرداند
به مقامی رسیدهام که چنین
بوسهگاه فرشتگان شدهام
مثل رکن و مقام کعبه عزیز
در نگاه فرشتگان شدهام
بارها شد که با خودم گفتم:
ای که داری به کار نان دستی!
کاش هرگز ز خاطرت نرود
وامدار چه خانهای هستی؟
شاعر : استاد شفق
4_6032781028978855848.mp3
6.24M
👆
خانه آسمانی خورشید
خانه روشن ستاره و ماه
خانه وحی، خانه قرآن
خانه إِنَّما یُریدُ اللَّه
از همین خانه تا ابد جاریست
چشمهی فیض، چشمهی احسان
سایبانِ معطّرِ این جاست
سورهی هَلْ أَتَىٰ عَلَى الْإِنْسَان
آسیابم ولی یقین دارم
که پناهندهام به سایۀ نور
سرنوشت مرا دگرگون کرد
اَشکِ زهرا و ذکر آیهی نور
یاس یاسین که با دعای پدر
آیهی نور بود تنپوشش
داشت دستی به دستهی دستاس
دست دیگر گلی در آغوشش
در محیطی که هر وجب خاکش
فخر بر آفتاب و ماه کند
آرزو میکنم که گاه به من
دختر کوچکی نگاه کند
گرچه از بازتاب گردش من
نان این خانه برقرار شدهست
شرمسارم از اینکه میبینم
دستِ زهرا جریحهدار شدهست
رفت خورشید وحی و آمد شب
سَر نَزَد از ستاره سوسویی
صبح از کوچهی بنیهاشم
شد بلند آتش و هیاهویی
تا بدانم چه اتّفاق افتاد
تا ببینم هر آنچه بوده درست
دل به دریا زدم به خود گفتم:
«چشمها را دوباره باید شست»
دیدم آن روز صبح منظرهای
که به خود مثل بید لرزیدم
آتشم زد شَرار دل وقتی
شعلهها را به چشم خود دیدم
در همان آستانهای کز عرش
قدسیان را به آن نظرها بود
اَشکِ چشمِ ستارگان میریخت
بینِ دیوار و در خبرها بود
من به حسرت نگاه میکردم
باغ گل را میان آتش و دود
جز خدا هیچکس نمیداند
که چه آمد به روز یاس کبود
با همان دست عافیتپرور
که پرستاری پدر میکرد
از امام زمان خود یاری
در هیاهوی پشتِ دَر میکرد
هیزم آوردن، آتش افروزی
سهم هر رهگذر نبود ای کاش
خبر ناشنیده بسیار است
خبر میخ در نبود ای کاش
دست خورشید را که میبستند
شرح این ماجرا کبابم کرد
آنچه پشت در اتّفاق افتاد
سنگم امّا ز غصّه آبم کرد
#استاد_شفق
4_6032781028978855850.mp3
14.52M
🔊 بخش سوم #زمزمه l به حالم ببارو ببین روزگارو
📋 بحالم ببارو
ببین روزگارو
#زمزمه
#زمزمه_امام_حسین
#روضه_حضرت_زهرا (س)
#روضه_امام_حسین (ع)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به حالم ببار و
ببین روزگار و
مَکُش ذوالفقار و
نرو فاطمه
تو تنهام نذار و
نرو فاطمه
پُر از زخمه پهلوت
در افتاده بود روت
رسید کار به تابوت
نرو فاطمه
همه مات و مبهوت
نرو فاطمه
خونهی سوخته
تکیه به دیوار زدی با
شونهی سوخته
روی کبود بدتره یا
گونهی سوخته
گونهی سوخته
یه شهر و امامش
نکردن سلامش
عَدو با غلامش
تو رو میزدن
با تیغ و نیامش
تو رو میزدن
تو جون میدی از درد
میگفتم که برگرد
مغیره کمک کرد
تو رو میزدن
دیدم چهل تا نامرد
تو رو میزدن
حرف از غلافه
چند وقته که از مالیات
قنفذ معافه
بازوت شکست و
چندتا ضربه زد اضافه
عمر تو کم شد
این که به آب لب نزدی
دردِ دلم شد
غذا نخوردی
سفره دست نخورده جمع شد
چه بغضی شکوندی
چقد تشنه موندی
چقد روضه خوندی
با موی حسین
دلم رو سوزوندی
با موی حسین
چه درد آشنایی
تو فکرِ کجایی
الان کربلایی
دَمِ قتلگاه
با زینب دوتایی
دم قتلگاه
ای یارِ سوخته
نیزهی داغ بدتره یا
مسمارِ سوخته
مقتل شده
حرف از در و
دیوار سوخته
گلوی پاره
روضه نمیخواد
این تنی که سر نداره
اومدی که نگن حسین
مادر نداره
#محمد_اسدالهی ✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
4_6032781028978855851.mp3
11.23M
📋 لماذا سمیت زهراء باالزهرا نمیدانم
#زمینه #حضرت_زهرا #فاطمیه
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لِماذا سُمّیَت زهراءُ بِاالزّهرا، نمیدانم
شب قدر است او یا لَیلَةُ الاَسری نمیدانم
رموز کاف و ها و یا و عین و صاد را حتی
اگر دانسته باشم، راز أَعْطَيْنَا نمیدانم
من از إنسیّه و حوریّه میفهمم عباراتی
ولی معنایی از إِنْسِیَّةُ الحَوراء نمیدانم
امامان "حُجَّةُ اللّهِ عَلىٰ خَلْقِهِاند"، سَلَّمنا
"وَ زهرا يا حُجَّةَ اللّهِ عَلَيْنا" را نمیدانم
کنار خانهی "لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ" یارب
دلیل اینهمه بَلوا و غوغا را نمیدانم
*شاعر: #مهدی_جهاندار ✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
4_6032781028978855853.mp3
23.64M
شاعر : علیرضا محمدی
📋 مگه این خونه نبود خونه ای که
#زمینه
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مگه این خونه نبود خونهای که
جبرئیل میرسید احترام میکرد
شنیدم هر دفعه پیغمبر از این
دَرِ خونه رد میشد سلام میکرد
اما یه روزم توو همین خونه بود
چهل نفر رَد شدن از همین در
دَر روی یاسِ علی افتاده بود
دَری که میسوخت شده بود شعلهور
خونه پُر از دوده
توو آتیشِ نمروده
یاسِ علی میسوزه
جُرمش مگه چی بوده؟!
« دَر داره میسوزه
کوثر داره میسوزه
محسن توی آغوشه
مادر داره میسوزه»
مگه چندتا خونه رو آتیش زدن
که مدینه رو گرفته بوی دود
مگه این خونه نبود خونهی وحی
مگه فاطمه توو این خونه نبود
پشتِ دَرِ خونه پُر از هیزمه
توو کوچه جمعیتی از مَردُمه
یکی داره با پا به دَر میزنه
صدای زهرا توو هیاهو گُمه
« دَر داره میسوزه
کوثر داره میسوزه
محسن توی آغوشه
مادر داره میسوزه»
مگه زهرا همه دلخوشیش به اون
پسری که توی راه داره نبود
چرا تابوت علی داشت درست میکرد
مگه این چوب واسه گهواره نبود
کسی نگفت چرا؟! چی شد که زهرا
توو اون شلوغی فضه رو صدا زد
روایتِ که مادر ما رو کُشت
ضربهای که قنفذ بیحیا زد
خون میره از پهلوش
مَجروحه چرا بازوش
زهرا جلو چشمای
حیدر میره هی از هوش
« دَر داره میسوزه
کوثر داره میسوزه
محسن توی آغوشه
مادر داره میسوزه»
*شاعر: #علیرضا_محمدی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.