eitaa logo
امام حسین ع
27.5هزار دنبال‌کننده
433 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ زهرای حیدر بعد تو دنیا نمیسازه به ما دنیای حیدر زهرای حیدر حرف رفتن میزنی میلرزه دست و پای حیدر زهرای حیدر روی زخمای تن تو مرهم از اشکم گذاشتم شرمندم آخر تو برام سنگ تموم گذاشتی و من کم گذاشتم حلالم کن... حیدر نیومد میزدنت کاری ز دستم بر نیومد همسایه ها دیدن صداشون در نیومد حیدر نیومد (حلالم کن زهرا زهرا) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ از بعد کوچه روزی صدبار آرزو کردم که من میمردم ایکاش چون که شنیدم هرکسی اون روز تورو توکوچه زد گرفته پاداش یادم نمیره اون چهل تا بی حیا که بویی از غیرت نبردن یادم نمیره پشت در بودی همه با هم به در هجوم آوردن توهم راهی از این بهتر نداشتی کمک خواستی ازفضه تو مادر نداشتی یک روز خوش از بعد پیغمبر نداشتی (حلالم کن زهرا زهرا) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یااهل العالم این شبا بگید بلند گریه کنه هرکی میتونه آماده باشید امشبو امام حسن میخواد یکم روضه بخونه ای داد بیداد سن وسالی که نداشتم مادرم تو کوچه افتاد ای داد بیداد هردفه یادش میفتم میزنم با گریه فریاد حلالم کن مادر افتادی دیدم من هرچی قد بلند میکردم نرسیدم دراومد از اون موقع موهای سفیدم (حلالم کن مادرمادر) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سادات مجلس خیلی شرمندم آخه باید بگم زهرارو بد زد مقتل نوشته پیش چشمای حسن به مادر شما لگد زد از این بعدش من نمیتونم دیگه این روضه رو بدم ادامه به گریه کن ها حرف آخرم یه خط روضه به شهر شامه یه شب تو صحرا کمک نداره نامرد نزن سه ساله که کتک نداره اینکه دیگه قباله ی فدک نداره ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ https://eitaa.com/emame3vom/86622 .👇
. با خدا به روضه سلام الله علیها آورده ای دوباره بدهکارمان کنی فکری به حال غم زده و زارمان کنی اینجور که دوباره به ما راه می دهی اصلا بعید نیست طلبکارمان کنی با اینکه ما به دست تو پرونده داشتیم یک دم نخواستی تو خدا، خارمان کنی تو مهربان ترینی و اصلا نمی شود با آتشِ جهنمت، آزارمان کنی ما را زمین زده است گناهان بی شمار باید که فکرِ این دل بیمارمان کنی من آمدم دوباره رفیقت شوم خدا لطفی اگر کنی تو و بیدارمان کنی این چشم ها که بوی شهادت نمی دهد تا با شهید کرببلا یارمان کنی با گریه های فاطمه ات گریه می کنیم تا روضه خوان روضه دیوارمان کنی آتش گرفته ایم در این اضطراب تا پهلو شکسته از تب مسمارمان کنی وحید محمدی .
امام حسین ع
. #شب_قدر #امام_علی #شب_نوزدهم_رمضان #روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام 🔸پیشانى عدل و عدالت را شکستن
. (ادامه روضه بالا) صدای ناله مولا بلند شد... «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» به خدای کعبه رستگار شدم... دیگه علی راحت شد خدا... صدای منادی بین زمین آسمان بلند شد... «تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْکَانُ الْهُدَى» تا صدای منادی رو بچه ها شنیدند... دوان دوان اومدند به طرف مسجد... تا رسیدند نگاه کردند دیدند... ای وای... محراب مسجد لاله گونه... فرق بابا رو شکافته اند... تمام صورت خونیه... روی خاکهای محراب هی صدا میزنه... «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» همین جا بود صدای حسنین به ناله بلند شد... 🔸حسن از یک طرف می کرد زاری 🔸حسین از سوی دیگر بی قراری حسنین اومدند کنار بابا... بابا ديگه رمق در بدن نداره... زیر بغل های بابا رو گرفتند... با فرقه شکافته آوردند به سمت خونه... اول👇 عرضه بداریم یا امیرالمومنین... طاقت نداشتی دخترت زینب کبری... شما رو با صورت خونی ببینه... اما یاعلی... کجا بودید آقا خرابه شام... وقتی سر بریده حسنیت رو... برا دختر سه ساله اش آوردند... ای وای.. ای وای... بمیرم.. تا نگاهش به سر بابا افتاد... صدا زد: وای بابای خوبم... (مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ) بابا بگو ببینم کی سر از تنت جدا کرده...بابا... کی با چوب خیزران به لب و دندانت زده بابا... (مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي) کی منو تو بچگی یتیم کرد... 🔸یتیمی درد بی درمان یتیمی 🔸یتیمی خاری دوران یتیمی بابا نبودی ببینی... از کربلا تا شام... چقدر تازیانه به من زدند...بابا... دیگه طاقت ندارم...بابا ببین تمام بدنم کبود شده... موهای سرم سفید شده... بابا دیگه منم با خودت ببر... یاعلی.. سه ساله حسینت... انقدر کنار بدن بابا ضجه زد... یکدفعه دیدند دختر یک طرف افتاد... سر بابا یک طرف افتاد... عمه جانش زینب دوان دوان اومد نگاه کرد دید... دختر جان به جانان تسلیم کرده... شعر پایان👇 🔸ناز مرا به ضربت سیلی کشید خصم 🔸بابا گمان مبر که نوازشگرم نبود 🔸تا زنده ام به جان تو مدیون زینبم 🔸جز او کسی به فکر من و خواهرم نبود 👇
. در جوشن كبير يك عبارتی هست كه مى گوييم: " يا كٓريمٓ الصَّفْح " معناش خيلى جالبه : یك وقتی یك کسی تو رو می بخشه اما یادش نمیره که فلان خطا رو کردی و همیشه یك جوری نگات می کنه که تو می فهمی هنوز یادش نرفته؛ یك جورایی انگار که سابقه بدت رو مدام به یادت میاره. ولی یك وقتی، یك کسی تو رو می بخشه و یک طوری فراموش می کنه انگار نه انگار که تو خطایی رو مرتکب شدی. اصلا هم به روت نمیاره. به این نوع بخشش میگن صَفح. و خدای ما اینگونه است... از صمیم قلب می گویم: "يا كٓريمٓ الصَّفْح" بیاییم در این روز و شب‌های عزیز، ببخشیم و بگذریم... ................... اگرکسی درخانه ی مرا بزندوچند باراسم من بی سرو پا را به زبان بیاورد،اگر بار اول،دوم،سوم...جواب ندهم ،بلاخره اگراصرار کند برای  بار پنجم و ششم شرم میکنم جوابش را ندهم.شرم میکنم او را دست خالی بر گردانم .مردم!امشب این جا جمع شده ایم وهمه دست جمعی دعای جوشن کبیر را خوانده ایم  وهزار بار اسم خداوند کریم راصدا زده ایم؛چطور ممکن است خداوندی که کریم است ،خداوندی که رءوف است،دست رد به سینه ما بزند؟او که ارحم الراحمین است،چطور به ما جواب ندهد؟ تو کریمی و رحیمی و غفور کن زتاریکی مرا راهی نور ای رحیم مهربان ،حی قدیر جان زهراوعلی دستم بگیر ............... امشب بعید است خداوند دست رد به سینه این جمعیت بزند ؛چون خود خداوند فرموده است :(فاما السائل فلا تنهر) یعنی سائل و گدا را مرانید؛پس چطور ممکن است امشب به ما جواب ندهد و ما را از درگاهش براند ؟غیر ممکن است کسی که خودش فرموده:گدا را مرانید،امشب این جمعیت رادست خالی و ناامید برگرداند. الا ای مهربان امد گدایت کند با حالتی محزون صدایت خدای من تو خوب و مهربانی مرا از درگهت هرگز مرانی خدایا من به غفلت مبتلایم دگر از معصیت بنما جدایم معصیت خانه خرابم کرده است غافل از روز حسابم کرده است ای خدای من به فریادم برس بین که شیطان انتخابم کرده است .............. گداها میروند ودر خانه یکی را میزنند .ممکن است یک وقت در باز شود وعتاب کنند که این چه وقتی است درزدی؟!چرا مزاحم شدی؟ناامید نمی شود و میرود درخانه دیگری را میزند.او هم ممکن است عتاب کند .بد اخلاقی کند وکمکی نکند ؛ولی بلاخره یکی پیدا میشود وکمکی میکند .بلاخره دری به رویش باز میشود؛اما اگر خداونددر به روی گدایان درگاه خویش باز نکند ،به غیر درگاه او کجا بروند؟چه جایی را دارند که بروند؟هیچ در دیگری را نمیتوانند دق االباب کنند،بدبخت و بی چاره میشوند .خدایا اگر امشب ما را نبخشی چه کنیم؟یا رحیم ؛یا غفور! تو تنها دستگیر این گدایی کریمی و رحیمی وباوفایی خدای من تو خوب ومهربانی مرا از درگهت هرگز مرانی تو خود اگاهی از درد درونم تو دانی غصه های قلب خونم .............. نمیدانم تا حالا دیده ای بچه ای که پدرش او را کتک میزند؛اما بچه به جای این که فرار کند ،با همان حالت گریه و ناله خودش را درون اغوش بابایش میاندازد؟از کتک پدر به اغوش پدر پناه میبرد؛چون جای دیگری را ندارد.  خدایا!ماهم به غیر از تو پناهی نداریم .اگر ما را عذاب کنی ،مجبوریم باز هم به سوی تو فرار کنیم؛اخر نجات دهنده ای به جز خودت نمی شناسیم. رو به سوی تو نمودم که پناهم بدی نعمت مغفرت و عفو گناهم بدی ته چاه هوس افتادم واسوده شوم ان زمانی که نجات از ته چاهم بدهی روز من گشته ز تاریکی غفلت چون شب چه شود خاتمه بر روز سیاهم بدهی .......... از اداب مهمانی این است که مهمان حتی اگر شده ،باکمی نمک پذیرایی شود .الان هم ماه مبارک رمضان است .ضیافة الله است.مهمانی خداست.خداوند،رسولگرامیش را فرستاده و همه ی بنده گان را به این مهمانی دعوت کرده است. سفره های پذیرایی گسترده و غذاهای گوناگون درون سفره چیده شده است؛منتها غذا ،غذای جسم نیست ،غذای روح است . غذای این میهمانی امرزش گناهان است.عفو خطاها است.محبت امیرالمومنین(ع) و حضرت زهرا است.یا الله!نکند از کنار این  سفره،پذیرایی نشده بلندمان کنی !محبت امیرالمومنین(ع)وحضرت زهرا(س)را در دل ما بیشتر و بیشتر نکنی!نکند گناهان ما را نیامرزی!...  مگر نه این است که خودت در دین خویش پذیرایی از مهمان را حتی اگر شده با کمی نمک جزءاداب قرار دادی؟ما هم که مهمان ناخوانده نیستیم؛ بلکه به دعوت خودت امده ایم. چطور دست خالی از کنار سفره ات برخیزیم ؟چطور بگوییم از کنار سفره کریم، گرسنه برخواسته ایم؟چطور بگوییم مهمانی خدا تمام شده و گناهان ماامرزیده نشده است؟هیهات ما هکذا الظن بک.... دوستان خویشتن اماده ی دیدار کنیم دل غفلت زده را روشن وبیدار کنیم رمضان امده خوب است به درگاه خدا
. ‍ تحلیل توسط : علیه السلام روضه خوانی سید مهدی میرداماد با 👇 به قلب روشن یک مرد زخم ناسزا افتاد شبیه چادر زهرا که بر آن رد پا افتاد در و دیوار میشد روضه ی تصویری این مرد زمان روضه خوانی اشک از چشم خدا افتاد یقین دارم خودش میخواست این نوع غریبی را به یاد مرتضی خم شد به یاد مرتضی افتاد علی شد آنچنان که دست بسته کوچه را طی کرد سپس محض هواداری زهرا بی هوا افتاد حسن شد کوچه را میگشت با دقتبه خود می گفت خدایا گوشوار مادرم زهرا کجا افتاد به خود میگفت من مردم اگر افتاده ام اینجا ولیکن فاطمه زن بود پیش چشمها افتاد مدینه گرچه آتش بود و میسوزاند قلبش را ولی در آخرِ این روضه یاد کربلا افتاد بزن آتش بزن این خانه را من زینبی هستم امان از شعله هایی که به جان خیمه ها افتاد امان از اون وقتی که عمه های من دامنشون و چادراشون آتیش گرفت. خونه ی امام صادقُ آتش زدن. نوشتن بچه هاش از این حجره به اون حجره فرار میکردن. بالاخره رفتن تو حجره ای از خانه و دهلیز عقب خانه امان گرفتن و آتیش خاموش شد. اما کربلا زینب اومد پیش زین العابدین. آقا چه کنم؟ بچه ها دارن میسوزن. یکی تازیانه میزنه، یکی سیلی میزنه، یکی گوشواره میکشه. گفت عمه بگو همه فرار کنن. همه فرار کردن فقط یه نفر فرار نکرد .دیدن یه زنی هی جلوی خیمه راه میره. خانوم چرا نمیری؟ گفت امام من تو خیمه است... در فایل زیر، اگر به شعر دقت کنید به نحوی تحقیقی، شباهت روضه های امام صادق(ع) با روضه های معصومین علیهم السلام، ذکر شده است. ابتدا به مصائب امیرالمؤمنین (ع) بعد روضه حضرت زهرا (س) و در نهایت روضه امام حسین(ع). ذاکرین اهل بیت(ع) می توانند از این فایل به عنوان نمونه ای برای فهرست روضه ها و گریزهای امام صادق(ع) استفاده کنند. در روضه بعد از شعر هم، یکی از شاخص ترین روضه های امام صادق(ع) اشاره می شود و سپس گریز به روضه آتش زدن خیمه های امام حسین(ع). این فایل برای جلساتی که می خواهید مختصر بخوانید، قابل استفاده است. 🔰 👇
. قلبِ سلیم، عاشقِ تسبیحِ دائم است عبد شکور، سیره‌ی شکرش مداوِم است هر نعمتی، مداوم و دائم سِزَد به حمد حمدِ ولای آل علی، از مکارم است چون عاشق از بصیرتِ دین، بی نیاز نیست بعد از غدیر، بینشِ بسیار لازم است قدرِ غدیر، گرچه شناسا نشد ولی قلبِ علی شناس ، به این قدر عالِم است بابِ غدیر، هادیِ دین است بی گمان راهِ غدیر، جای قدمهای کاظم است بعد از ، زود به دامانِ او بچسب کاظم همان علی است که تا وصل، عازم است نظمِ جهان، به دست امامِ زمانه‌هاست یعنی امام عصر بر این نظم، ناظم است ما که بنام شیعه‌ی معصوم، رائجیم لطفِ خداست، نوکرِ بابُ الحوائجیم ما در پناه حضرت موسی بن جعفریم والله مورد نظر لطف داوریم تدبیرِ آن امام همام است، اینکه ما از کودکی فدائیِ دینِ پیمبریم عشق علی و آل، شده حک به جانِ ما دُردی کشِ محبت زهرا و حیدریم عشق حسین، عشق حسن، عشق اهل‌بیت در جانِ ماست، چونکه ز آياتِ کوثریم خیر کثیر، نسلِ امامانِ شیعه اَند ما هم امامزاده‌ی موسی بن جعفریم امضای پای این شجره‌نامچه علیست مائیم که، ز ذرّیه‌ی پاکِ مادریم با این حساب، نقشه‌ی ایران به دست اوست شکر خدا به سایه‌ی سلطانِ کشوریم لطفِ اَبَالرضاست، که سلطانِ ما رضاست همسایه‌ی حریمِ امامی مطهریم ما که بنام شیعه‌ی معصوم، رائجیم لطفِ خداست، نوکرِ بابُ الحوائجیم ای باخِرَد، هماره ز هجران، مگو سخن هِی از امامِ مانده به زندان، مگو سخن او مُشرِف است، بر همه‌ی شیعیان خود تنها ز حصرِ حجتِ دوران، مگو سخن از زندگیِ یک یکِ ما، هست با خبر دائم ز قلب‌های پریشان، مگو سخن هر شادی است روزیِ دلها، ز یُمن اوست از غصه‌های بی سر و سامان، مگو سخن او عفو می‌کند، که خدا بگذرد ز ما پیوسته از زیادیِ عصیان، مگو سخن موسی بنِ جعفر است که ما را بها دهد بیهوده از تعاملِ عدوان، مگو سخن این روضه و دعا و مناجات، ارثِ اوست خلوت گُزین، ز عرصه‌ی جولان، مگو سخن این سفره‌های پر نمک و نان از او رسد از سفره‌ی تهیِ محبان، مگو سخن ما که بنام شیعه‌ی معصوم، رائجیم لطفِ خداست، نوکرِ بابُ الحوائجیم موسی بن جعفر است که بابِ محرم است بی او اگر شدیم، همین مایه‌ی غم است عاشق که دل به غصه‌ی دنیا نمی‌دهد زیرا غمِ حسین، غم و دردِ عالَم است کم کم صدای ناله‌ی زهرا رسد بگوش "گویا عزای اشرفِ اولاد آدم است" پیراهنِ سیاهِ خود آماده کن، به اشک این زنگِ قافله، خبر از شامِ ماتم است بر سائلش، اگرچه که خاتم دهد علی یک ساربان به بردنِ انگشت و خاتم است طفلِ صغیر را همه جا احترام کن رحمی به حالِ موی یتیمی که دَرهم است نوزاد را چو گریه کند، شیر می‌دهند تیرِ سه‌شعبه کِی به لبِ تشنه مرهم است همراهِ اشکِ مادر سادات، گریه کن با دخترش به گریه‌ی مقتل دمادم است مقتل نوشته، موی حسینش کشیده‌اند با تیغِ کُند، پشتِ گلویش بریده‌اند حاج ✍ ‌.
. شهادت امام حسن(علیه السلام) از لاله زار توحید آتش زبانه می زد گل گشته بود پرپر بلبل ترانه می زد در گلشن ولایت یک نو شکفته گل بود گر می گذاشت گلچین آن گل جوانه می زد من ایستاده بودم دیدم که مادرم را قاتل گهی به کوچه گاهی بخانه می زد گاهی به پشت و پهلو گاهی به دست و بازو گاهی به چشم و صورت گاهی به شانه می زد گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره او با غلاف شمشیر این تازیانه می زد وقتی که باغ می سوخت صیاد بی مروت مرغ شکسته پر را در آشیانه می زد با چشم خویش دیدم جان دادن پدر را از ناله ای که مادر در آستانه می زد این روزها که میدید موی مرا پریشان با اشک دیده می شست با دست، شانه می زد هنگام شرح این غم از قلب زار (میثم) مانند خانۀ ما آتش زبانه می زد استاد حاج غلامرضا سازگار ✍ .
. عاشق اگر معشوق را کمتر ببیند هر لحظه باید چشم خود را تر ببیند این گریه یعنی حال من خیلی خراب است گریان شدم شاید مرا دلبر ببیند حالم شده مانند آن تاجر که در راه سرمایه اش را دست غارتگر ببیند یا مثل آن شاهی که وقت جنگ خود را در معرکه تنها و بی یاور ببیند سعی فراوان کرد شیطان تا خداوند دست مرا از پیش خالی تر ببیند پروردگاری که فقط خیر مرا خواست از من به جای خیر تنها شر ببیند طاقت ندارم روز محشر که می آید من را در این احوال پیغمبر ببیند امید دارم در شلوغی قیامت در بین جمعیت مرا حیدر ببیند دستان حیدر روز رستاخیر باز است عالم علی را صاحب محشر ببیند دیگر گذشت آن روز که با دست بسته آتش به جان سوره کوثر ببیند دیگر گذشت آن روز که با دست بسته حوریه را زیر فشار در ببیند مسمار کاری کرد مولا یاس خود را با لاله های سرخ در بستر ببیند به .
. هر قدَر غرقِ در خطا باشم باز بر گردن شما باشم بَدم اما تو دعوتم کردی تا که در بین خوب‌ها باشم چه کنم تا مرا ببخشی تو؟ باز هم شامل عطا باشم گرچه دارم کمیل می‌خوانم نکند تَحبسُ الدعا باشم؟ من زمین خورده‌ام بلندم کن دردمندم پی دوا باشم همه‌‌ی هول و ولایم از این است نکند از علی جدا باشم فاطمه را شفیع کردم تا درِ بیتُ الکرم گدا باشم شاید این آخرین کمیل من است عفو کن تا که با خدا باشم ماه ذی الحجه است روزی کن نجفِ شاه لا فَتی باشم خودت اصلا بگو از این درگاه گر برانی مرا کجا باشم؟ بگذر از من دعا بکن تا من محضرت در برو بیا باشم این شب جمعه آرزو کردم اربعین باهات کربلا باشم کربلا گفتم و دلم لَک زد محضر شاهِ سرجدا باشم کاش می‌شد که عصر عاشورا با تو در زیر نعل‌ها باشم حق بده تا همیشه گریه‌کنِ روضه‌ی حضرت رضا باشم بین گودال مرثیه‌خوانِ بعضَ العزیزنا باشم چه بلایی سر حرم آمد حق بده یاد بچه‌ها باشم تا سرت را زِ تن جدا کردند با نوامیس تو چه‌ها کردند! ............ من آمدم اما تو قطعاً دعوتم کردی از این جهنم ها مقیم جنتم کردی در اوج فقر بندگی با ثروتم کردی با بندگان خوب خود هم صحبتم کردی مثل کویر خشک حالا خیس بارانم ممنونم از تو همدم شب زنده دارانم قدم ز بار جرم و غفلت گرچه خم باشد با این همه نزد تو بنده محترم باشد عصیان من هر قدر باشد باز کم باشد مانند قطره پیش دریای کرم باشد گرچه سرافکندم سرم را باز بالا کن دریای بخشش باز هم بر من بغل وا کن درگیر عفو خویش کن ذهن مُشَوش را از من قبول از لطف کن این آه دلکش را از خوفِ ارزانی به من کن حالت غش را این پوست نازک ندارد تاب آتش را اِرحم به این سرکش که غرق ضعف تن بوده او را مسوزان بر حسینت سینه زن بوده آلوده دامان را کنار پاک جا دادی فیض سحر دادی و شوق ربنا دادی ناچیز بودم بعد توبه تو بها دادی گاهی نجف دادی و گاهی کربلا دادی حالا ز نور عشق قلبی منجلی دارم من را مسوزان در دلم عشق علی دارم منرا مسوزان حق یار قد کمان او دورم ز آتش کن بِبَر ذیل امان او بسپار کارم را به دست مهربان او بگذر ز من که دوستم با دوستان او غمگینم اما این شعف را دوست می دارم گر چه بدم شاه نجف را دوست می دارم بگذر ز من حالا که من یاد علی هستم حر خطا کارم که آزاد علی هستم گرم مناجات تو با ناد علی هستم فررند زهرا عبد اولاد علی هستم بگذر ز من حالا که من مست ابالفضلم عمریست که ریزه خور دست ابالفضلم شبهای پایانی سال است و من اینجایم بنویس یک کرببلا نه، کربلاهایم لب تشنه ی یک کاسه ی آب گوارایم دنبال نان نه ، در پی چشمان سقایم تا که نگیرد دستمان دامان نخواهم رفت تا چشم آقا را نبینم من نخواهم رفت مجنون عباسم همان که نوکر شاه هست زیبا جوانی که رخش زیباتر از ماه است آن که حسینش را ز جان یار و هوا خواه است آن پهلوانی که تماماً غیرت الله است آن که قد ارباب از داغش دو تا گردید زد در شریعه زائر خیرالنسا گردید هر چه از این روضه بگویم باز کم باشد وای از علمداری که یک دم بی علم باشد فکرش دلش معطوف به اهل حرم باشد بی دست هم باشد به چشمش تیر هم باشد دیگر طَبَق لازم برای چیدن گل نیست افتادنش حتمی است وقتی که تعادل نیست فکر سکینه بود زیر تیر باران هم با آب مشکش ،ریخت از چشمان گریان هم زهرا برای او بغل وا کرد میدان هم طوری عمود آمد حتی نیزه گردان هم مجبور شد بر نیزه از پهلو سرش را زد تا چشم خود را بست دشمن خواهرش را زد به .
امام حسین ع
. #زمینه #امام_زمان #زمزمه_امام_زمان(عج) #سبک_من_این_پایین_تو_اون_بالا *بند اول* آرزو و حاجت
. یاد اشکای رباب و مشک خالی علمدار حالو روز من بهم میریزه هرشب وقت افطار مادرم وقتی می بینه تشنگیمو بی قراره زیر لب میگه مسلمانان حسین مادر نداره گنا داره کسی بهش محل نمیذاره یه کاسه آب براش نمیاره حسین لب تشنه ترینه بمیرم من کسی دلش براش نمیسوزه می زننش با دهن روزه الهی مادرش نبینه می خونم با _ چش گریان سلام الله _ علی العطشان حسین جانم ۴ #۲ ای خدا از ما نگیری حس و حال نوکری رو یاد زینب میکنم تا می‌شنوم [فُکَّ اسیر]و بوی افطاری میاد تو خونه میگم یا رقیه لقمه میگیرم میگم درد دلامو با رقیه میگن حالِ گرسنه رو گرسنه میفهمه یه تشنه رو یه تشنه میفهمه ولی رقیه فرق داره سه ساله ش بود باباشو تازه داده بود از دست یکی نگف گرسنه و تشنست رقیه هیچکسو نداره میخونم با _ چش گریان رقیه جان _ رقیه جان رقیه جان ۴ .👇 ..................... ❁ علیه_السلام علیهاسلام به :حلالم کن ..... ┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄ حال و روز خونه مون شد مثل اون وقتا دوباره داره بابا مثل مادر باز ما رو تنــها میذاره التماست می کنــم بابا نرو زینب می میره بیقراره هر یتیمی که سراغت رو می گیره نرو بابا ! به هــــم نریز پنــــاهِ زینــب رو ببیـــن تو اشـــک و آه زینب رو طاقت این غمو نداره می دونم که چقــد دلت تنـــگه برا مـــادر زمـــزمهٔ لبـات شـــده کـــوثر اشک غم از چشات می باره منِ دلخون ، منِ تنها ، ازت میخوام نرو بابا(۲) ________________ زینبم ! یک زخم سر دیدی داره قلبت می گیره کربلا می بینی هجده سر به روی نیزه میره جای شکرش باقیه اینجا نشستی دور بستر دختری هم جون میده توی خرابه پیش یک سر میگه بابا ! هر جـــا که اســـم تو رو آوردم از آدمـــای بد کتـــک خوردم گناه دخترت چی بوده دیگه بابا ! منو ببر که خستـَـم از دنیا شدم شبیـــه مادرت زهرا تنم پر از زخم و کبوده منم خسته ، منم تنها ، منو با خود ، ببر بابا(۲) ┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄ ✍رقیه سعیدی(کیمیا)
. و به روضه حضرت علی اصغر علیه السلام تا گناه آمد زمینم زد، دلم را غم گرفت مادری از راه آمد، دست من را هم گرفت روزگاری چشم هایم زمزمی از اشک بود از دو چشمم اشک را، این معصیت کم کم گرفت توبه ام توبه نشد، اما تو راهم داده ای بین خوبان خدا، چشم تو من را هم گرفت مطمئنم آدم از گریه به جایی می رسد اشک ارثی بود که ذریه ی آدم گرفت من به شوق دیدن روی تو ای حسن تمام مرگ را در لحظه ی مردن بغل خواهم گرفت دست شستم از همه دنیا و دل بستم به تو دست عباس آمد و روی سرم پرچم گرفت گم نخواهد کرد راه بندگی را هر کسی یک نخ از پرچم سیاه روضه را محکم گرفت مطمئنا مادرت زهرا دعایش می کند هر کسی اسم تو را یک بار حتی دم گرفت عاقبت یک روز از داغ تو من جان میدم چند خط از مقتلت را خواندم و قلبم گرفت ناگهان تیر آمد و زیر گلو را ناز کرد ناله از عرش خدا آمد، دل عالم گرفت... ✍ اسفند ۱۴۰۳