eitaa logo
امام حسین ع
27.5هزار دنبال‌کننده
432 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
ای مدال افتخارم ای امید آخرم لایی لایی اصغرم کنده ام قبر تو را با دست خود پشت حرم لایی لایی اصغرم خون می چکد از حنجر خشک علی اصغر لب تشنه دهد سر مانده به روی دست من این غنچه ی پرپر لب تشنه دهد سر روی دست شاه دین شش ماهه پرپر می زند خنده اصغر می زند زینب اندر خیمگه بر سینه و سر می زند خنده اصغر می زند نام آب هر که برد طعمه ی شمشیر شود پدرت پیر شود تو چه گفتی که گلویت هدف تیر شود پدرت پیر شود مزنید تیر سه شعبه به گلوی پسرم به خدا من پدرم خون شد از داغ علی اصغر عطشان جگرم به خدا من پدرم آمدم تا که کنم رفع گرفتاری تو می کنم یاری تو بند قنداقه گسستم به هوا داری تو می کنم یاری تو کس نمی داند چه ها با حنجر اصغر شده غنچه ام پرپر شده حاجی شش ماهه ی من در منا بی سر شده غنچه ام پرپر شده بوسه زد تا تیر اعدا بر گلوی اصغرم غرق ماتم شد حرم روی دستم بال و پر می زد یگانه یاورم غرق ماتم شد حرم دست و پا گم کردم و می بوسم از پا تا سرت دیدنی شد حنجرت اصغرم کشتی مرا با خنده های آخرت دیدنی شد حنجرت تا روز ابد من ز تو شرمنده ام اصغر تویی غنچه ی پرپر من پشت حرم قبر تو را کنده ام اصغر تویی غنچه ی پرپر می چکد خونت هنوز از لابلای حنجرت پیش چشم مادرت آمدم با گریه گویم در جواب مادرت این تو و این اصغرت پسر فاطمه فرمود که جان در تعب است اصغرم تشنه لب است علی از فرط عطش مضطر و در تاب و تب است اصغرم تشنه لب است امشب حرم آل علی آب ندارد رسان آبی به طفلان از تشنگی اصغر به خدا تاب ندارد رسان آبی به طفلان سند غربت من شد گلوی پاره‌ی تو منم آواره ی تو وای بر حال دل مادر بیچاره‌ی تو منم آواره ی تو گر چه من شش ماهه ام اما ز نسل حیدرم من علی اصغرم تشنه لب هستم ولی سیراب حوض کوثرم من علی اصغرم آخرین یار تو ام، سرباز میدان تو ام جان به قربان تو ام شیر خواره هستم و شمشیر برّان تو ام جان به قربان تو ام جگر مادرت از تشنگی ات سوخته است آتش افروخته است تیر را حرمله بر حنجره ات دوخته است آتش افروخته است من شدم هاجر، تو اسماعیل این دشت بلا کربلا گشته منا آخرش حاجت روایت کرده تیر بی هوا کربلا گشته منا تو به میدان آمدی یا حیدر خیبر شکن ای علی اصغر من با سلاح گریه‌ات بر قلب این لشکر بزن ای علی اصغر من گرچه در ظاهر علی اصغر ولی در باطنم من علی اکبرم روی دستان پدر بر قلب لشگر می زنم من علی اکبرم کودکم از صبح فردا می شود بی تاب آب جگرم گشته کباب صد امان از ناله ها و گریه هایت ای رباب جگرم گشته کباب خون شده اشک دو چشمان قتیل العبرات بسته شد آب فرات بر همه اهل حرم گشته حرام آب حیات بسته شد آب فرات سفره ی این خانوده شیر میدان پرور است هر نفر یک لشگر است اکبر و اصغر ندارد کودکش هم حیدر است هر نفر یک لشگر است امشب حرم آل علی آب ندارد علی خواب ندارد از سوز عطش قلب حرم تاب ندارد علی خواب ندارد سوی میدان می‌روی از خیمه خارج می ‌شوی ای علی اصغرم در دو دنیا عاقبت باب الحوائج می شوی ای علی اصغرم این که آوردم به روی دست کرار من است مرد پیکار من است کوچک است اما چنان عباس علمدار من است مرد پیکار من است بند قنداقش حریف جنگ صد ها لشگر است یادگار حیدر است شیرخواره چون علی شد اصغرش هم اکبر است یادگار حیدر است امشب حرم آل علی آب ندارند عمو جرعه ی آبی طفلان حسین بن علی خواب ندارند عمو جرعه ی آبی پسرم جای پدر کشته‌ی این تیر شدی چه قَدَر پیر شدی! آمده حرمله؛ از زندگی‌ات سیر شدی چه قَدَر پیر شدی! حرمله با اين سه شعبه حلق طفلم را بريد شيرخوارم شد شهيد مادرت بعد از تو از اين زندگى خيرى نديد شيرخوارم شد شهيد .
. آخرین سرباز جان بازم که می گردم فدا یا اباصالح بیا می خورد تیر سه شعبه بر گلویم را ناروا یا اباصالح بیا روی دست من علی اصغرم گردد فدا یا اباصالح بیا می بُرَد تیر سه شعبه حنجرش را ناروا یا اباصالح بیا من گل لب تشنه ی باغ حسینم ای خدا یا اباصالح بیا بر گلویم می زند تیر سه شعبه ناروا یا اباصالح بیا امشب حرم آل علی آب ندارند رسان آبی به طفلان طفلان دگر از سوز عطش خواب ندارند رسان آبی به طفلان ای تمام بود و هستم بر روی دستم بخواب وای بر حال رباب آرزو دارم ببینی ای علی جان خواب آب وای بر حال رباب کربلا من غنچه ای نشکفته دارم روی دوش گل فروشم گل فروش باغ امید من است این لاله ی قنداقه پوش گل فروشم گل فروش آخرین قربانی ذریه ی پیغمبرم من علی اصغرم باب من باشد حسین زهرای اطهر مادرم من علی اصغرم غنچه ی شش ماهه ام شیرین زبان پرپرم لایی لایی اصغرم طفلک جانباز من هدیه شود بر داورم لایی لایی اصغرم ای پدر من تشنه هستم تشنه ی آب حیات بگذر از آب فرات کم تمنا کن برای آب ای فلک نجات بگذر از آب فرات شش ماهه علمدار حسین آمده میدان علی پاره ی قرآن عیسای حرم گشته ز گهواره نمایان علی پاره ی قرآن طفل چون نامش علی شد اصغرش هم اکبر است در شجاعت حیدر است گر چه باشد شیرخواره شیر مرد لشگر است در شجاعت حیدر است گویید به سقا که حرم آب ندارد علی تاب ندارد هم کودک و هم مادر او خواب ندارد علی تاب ندارد .
. بی رمق، مثل لب خشک تو مادر هم شده گریه های تو بلای جان هاجر هم شده کاش اینجا بود زهرا و به دادم می رسید کار خیمه با صدای العطش، درهم شده دست بردار ای علی، اینقدر دست و پا نزن مشک سقا دست بر دامان کوثر هم شده می رود از حال مادر، چشمهایت را نبند کاش می مُردم برای بار آخر هم شده... بی عمامه رفت منبر، بر سر دست حسین در همین شش ماه، این شش ماهه حیدر هم شده قحط آب است اینقدر از حرمله منت نکش رفته عباس از حرم، اوضاع بدتر هم شده خورده ای تیر سه شعبه، وزن کم کردی چرا؟ بار خود برداشتی اندازهء پر هم شده بی زره رفتی به میدان، آخرش این شد که شد مثل قاسم، اصغر من پاره حنجر هم شده یک عبا از دور دیدم با خودم گفتم چه خوب شاید آنجا پهلوانم، قدّ اکبر هم شده بعد تو با لشکری هستم طرف که در حرم میکشد موی مرا از زیر معجر هم شده ✍ .
. ➖➖➖ ⚫️ یا علی‌اصغر (علیه‌السلام) حسین آبروی آب بود، آب نمی‌خواست برای تشنگی زمزمش سراب نمی‌خواست حسین منّتِ «مُنّوا عَلَیَّ» را نکشیده‌ست حسین حتی بارانِ مستجاب نمی‌خواست نهیب زد نفسش «فَارْحَموا» به آخرتِ خویش کسی از آن همه؛ یک قطره هم ثواب نمی‌خواست صدای غربتِ «هَل‌مِن‌مُعین» رسید به خیمه غریب، جز پسرش از کسی جواب نمی‌خواست عقیقِ تشنه از آغوش گاهواره جدا شد به غیرِ دستِ پدر این نگین رکاب نمی‌خواست میان ماندن و رفتن؛ میان مرگ و شهادت صدای گریه‌ی لبیکش انتخاب نمی‌خواست کسی که قصه‌ی لالایی‌اش نبردِ علی بود میان لشکرِ در دامِ خواب، ‌‌خواب نمی‌خواست حسین خونِ علی را به حکمِ معجزه رو کرد پیمبری که به جز مقتلش کتاب نمی‌خواست ... و آفتاب بنا داشت داغِ روز دهم را خنک کند به دَمِ سایه‌اش، رباب نمی‌خواست به حکمِ رشته‌ی بر گردنش رباب اسیر است کشاندنش پیِ خون خدا طناب نمی‌خواست ✍🏻 ......................... *🖋️سروده جدید استاد * *📋مربع ترکیب زیبا در مصیبت (علیه السلام)* *🏴شب هفتم محرم سال ۱۴۴۴ قمری* ماه با اختری بر آمده است یا غدیر مکرر آمده است با نبی باز حیدر آمده است با لباس پیَمبَر آمده است آمده حجّت ودود حسین نه زره دارد و نه خود حسین شیر خوار آمده قیام کند تا عیان غُربتِ امام کند عطشش شرحی از صِیام کند آمده حجّتش تمام کند نیست تاثیر در جماعتِ ننگ نرود میخ آهنین در سنگ با لبِ تشنه حجّتِ معبود باز خود را معرفی فرمود بهر طفلی که همره او بود طلبِ آب زان گروه نمود شد هدف جای آب، طفل صغیر گَلوی او دریده شد از تیر این چه تیری است؟ این چه دیگر شد؟ تیر یا هرچه، غنچه پرپر شد سر کودک جدا ز پیکر شد کربلا صحنه‌ای زِ محشر شد زین مصیبت ملائک آزردند خون او را به عرش می‌بردند .
.. اربعین عشق آسمان شب شده در  ماتم مهر و ماه است داغ هفتاد و دو گل فاجعه ای جانکاه است کاروان اسرای علوی در  راه است زنگ این قافله انگار صدایش آه است کاروان آمد و بر کرببلا حاضر شد "روز هجران و شب فرقت یار آخر شد" عطر برسد لیک نه از پیراهن اثری نیست از او غیر مزاری به وطن چو لگدمال شد از سمّ ستور دشمن عطر سیب است که پیچیده در این دشت محن وطن شاه همین بایر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد بهر دلسوختگان مرقد دلداری هست "گرچه گل نیست ولی صحنه ی گلزاری هست" درد دل در دل هر سوخته طوماری هست گرچه آن روز نشد، وقت عزاداری هست قلم از وصف غم اهل حرم قاصر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد یاد آن گل که بر او تیغ و سنان بود که ریخت چشمها چشمه شد و  اشک روان بود که ریخت از شترها به زمین  خیل زنان بود که ریخت فصل پاییز  شد و  برگ خزان بود که ریخت مجلس روضه ی بر خون خدا دایر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد این رباب است که گشته لغتش وای حسین ذکر او بود علی مرثیتش وای حسین گاه می گفت علی وای وای حسین اصغرم از عطش افتاده به غش وای حسین کودکم در دم آخر به پدر ناصر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد داغها تازه شد و هیئت غم گشت به پا آن یکی گفت پدر آن دگری گفت اخا آن یکی گفت ببین قامت من گشته دوتا آن یکی رفت به دنبال مزار سقا اربعین بود و حرم معتکف حائر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد در کنارش زینب (س) با الفِ دال نشست یاد آن روز که در پهنه ی گودال نشست اربعین، غم به دلش مثل چهل سال نشست کوه صبر است نیفتاد ز پا، حال نشست گر چهل روز بر این موج بلا صابر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد یادش آمد که در آن روز عذابش دادند آب می خواست که با تیر جوابش دادند با دم کودک شش ماهه خضابش دادند تشنه لب بود که با خنجر، آبش دادند از بلندای حرم قائله را ناظر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد چه سخنها است که با جان برادر دارد تن بی سر خبر از غصه ی خواهر دارد؟ گریه ها کرد از این خاک که بر سر دارد دید قبرش اثر از گریه ی مادر دارد هر شب جمعه بر او فاطمه (س) هم زائر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد آسمانها و زمین از غم وتر الموتور تا ابد اشک بریزند بر این قبه ی نور لحظه هامان شده هر روز چو یوم عاشور سوخت از آتش او هرکه از او کرد عبور کاتبی از حرمش کرد گذر، شاعر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد ✍ 1402/06/15 .
. ای وای    ای وای نرسید به حنجر خشکت اب ای وای   ای وای شدی با تیر سه شعبه سیراب ای وای   ای وای نیمه بازه چشمای گریونت ای وای  ای وای سره تو افتاده روی شونت با چه رویی ببرم من تورو پیشه مادرت ای اصغر کاش به جای تو میومد تیر به سمته پدرت ای اصغر استخونه گلوی تو شده با تیر سه شعبه پاره ضربه ش از بس که شدید بود چیزی از گلوت نموند شیر خواره علی لای لای      علی لای لای علی لای لای    علی لای لایی ای وای   ای وای نفست دیگه نمیاد بالا ای وای   ای وای روی دستم میزنی دست و پا ای وای   ای وای نمی شه تورو تکون داد اصغر ای وای  ای وای به رباب تورو نشون داد اصغر با قده خم با چشه نم تورو پشت خیمه ها خاک می کنم تا نفهمه مادره تو تورو بی سرو صدا خاک می کنم نیزه دارا روسره تو دارن انگاری که قیمت می زارن می دونم که واسه درهم تنه تو با نیزه بیرون میارن ✍ 👇
. کودکان تشنه ی جرعه ی آبند دور گهواره ی طفل ربابند ای عمو العطش ذکر رقیه جرعه ی آبی از بهر رقیه ساقی تشنه لب یاابوفاضل ساقی العطاشای کربلایی تشنه لب مانده ای عجب وفایی ساقی تشنه لب کسی ندیده باوفا ابالفضل به خون طپیده ساقی تشنه لب یا ابوفاضل تکه تکه شده جسم علمدار رفته در راه حق چشم علمدار مصحف پاره ی کرب وبلایی سپه دار دشت کرب بلایی ساقی تشنه لب یا ابوفاضل ز میدان آمده حسین پریشان دور او کودکان باچشم گریان یکی گوید چرا رنگت پریده یکی گوید چرا قدت خمیده ساقی تشنه لب یاابوفاضل عمود خیمه ی عمو کشیده رنگ رخساره ی عمه پریده تا که خیمه ی او نقش زمین شد عجب شوری به قلب عابدین شد ساقی تشنه لب یاابوفاضل ✍ .👇
۴۰ (حضرت علی اصغر ع) از تبار احمد،اصغر حسینم بر رباب و زینب،نور هر دو عینم من گل ولا هستم نور کبریا هستم یا حسین مظلوم۲ روی دست بابا،رفته ام به میدان تا روم به جنت،همره شهیدان خون شده دل بابا از دشمنی اعدا یا حسین مظلوم۲ حرمله نشسته،در رو به روی من با تیر سه شعبه،زد بر گلوی من صد پاره شده حنجر خونجگر شده مادر یا حسین مظلوم۲ در سپهر دینم،ماه بی قرینه بر من زده با تیر،حرمله ز کینه روی من شده گلگون مادرم شده دلخون یا حسین مظلوم۲ تیر کینه ی او،حنجرم بریده رنگ از رخ بابا،زین ستم پریده خون گریه کند بابا از این ستم اعدا یا حسین مظلوم۲ بر سینه ی بابا،اصغرش به خواب است زین همه مصیبت،خون دل رباب است همناله ی با زینب جان او بود بر لب یا حسین مظلوم۲ @yaghubianreza
. مزن توناله ، که درعذابی چه میشود تو ،کمی بخوابی دلم زبی تابیت ،تاب ندارد علی حرم ازامشب دگر، آب ندارد علی طفل صغیرم برایت بمیرم سوزد دلم از، تبت علی جان ترک ترک شد، لبت علی جان شرر زدی ازغمت، به جان وقلب همه بخواب آهسته تا، عمو رود علقمه طفل صغیرم برایت بمیرم کنار مهدت ، چسان نشینم الهی مادر، داغت نبینم رقیه ازحال تو ، حالش خراب است سکینه درماتمت، دلش کباب است طفل صغیرم برایت بمیرم نالیدی ازبس، خاموش گشتی از تشنه کامی، بیهوش گشتی اشکی بروی لبت، مادر چکیده گاهی تلظی کنی، ای نور دیده طفل صغیرم برایت بمیرم ✍ 👇
. 🌹چهار نوع عطش 🌹 مرحوم آقا شیخ‌جعفر شوشتری(رحمة الله‌علیه) می فرمایند: که عطش به چهار عضو حضرت سیدالشهداء(علیه‌السلام) خیلی اثر گذاشت: 🔸 اوّل: به دهان مبارکش؛ شاهد این مدّعی، فرمودند حضرت به نور چشم علی اکبر: زبان در دهان من گذار، پس خود را عقب کشید [و گفت] که کام تو تشنه‎تر از کام من است. 🔹 دوم: به چشم مبارکش؛ شاهد این مدّعی عبارت جبرئیل به حضرت آدم(علیه‌السلام) [است]: «و لو تراه یا آدم و هو یقول واعطشاه وا قلّة ناصراه، حتّی یحول العطش بنیه و بین السماء کالدخان» که بجوری نور چشم کم می شود مثل اینکه دودی فاصله شده است بین او و بین آسمان. 🔸 سوم: پوست بدن مبارکش؛ شاهد این عبارت جبرئیل به حضرت موسی بن عمران: «صغیرهم یمیته العطش و کبیرهم جلده منکمش» که تشنگی بچه هایشان را می کشد و پوست بدن بزرگسالان را مثل مشک گذاشته در آفتاب جمع می گردد. 🔹چهارم: در جگر مبارکش؛ شاهد این عبارت خود حضرت(علیه‌السلام): «اسقونی شربة من الماء (فقد نشقت) یا فقد تفتت کبدي من الظماء» که شربتی آبی به من دهید که جگر خشک شد یا قاچ قاچ مثل زمین سیل خورده شده که بعد به او آفتاب بیفتد چگونه قاچ می گردد همان طور. .
🏴 علیه السلام ✍ برای خشکی لبِ تو آب گریه می‌کند فرات، در کویری از سراب گریه می‌کند ببین چطور با صدای ریشخندِ حرمله حسین با محاسنِ خضاب گریه می‌کند سئوال کن "بِأَیّ ذَنب" و گوش کن سکوت را خدا هم از غم تو در جواب، گریه می‌کند نخند روضه‌ی عطش! که باز زخم شد لبت برای زخم‌خندِ تو رباب گریه می‌کند دعای ربّ آب بی‌جواب ماند و تا ابد به حالش آسمانِ مستجاب گریه می‌کند به خونِ ردّ دستبندِ مادرت نگاه کن که در غم اسارتش طناب گریه می‌کند رباب سوخت زیر بارِ داغ و زیر سایه‌اش نشسته از خجالت آفتاب گریه می‌کند دوباره خیس شد لهوف و روضه ناتمام ماند دواتِ چشمِ ماست، یا کتاب گریه می‌کند؟! . .
حاج سید رضا نریمانیFadaeian_Shab7-Moharram1447 (8).mp3
زمان: حجم: 15.6M
🔊 بخش هشتم l چه آتشی‌ست که در حرف حرف آب نشسته 📋 چه آتشی‌ست که در حرف حرف آب نشسته حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ چه آتشی‌ست که در حرف حرف آب نشسته که روضه خوانده که بر گونه‌ها گلاب نشسته؟ صدای آه بلند است گوشه گوشه‌ی تکیه چه ناله‌هاست که در روضه‌ی رباب نشسته کدام سو بدود چشم‌های خسته‌ی این زن که در مسیر نگاهش فقط سراب نشسته چه کرده‌اند که زیر عبا می‌آوریش؟ آه! چه کرده‌اند که در چشم‌هاش خواب نشسته؟ چه دیر می‌گذرد! کو صدای گریه‌ی اصغر؟» میان خیمه زنی غرق اضطراب نشسته کشیده روی سرش باز چادر عربی را درست مثل سؤالی که بی‌جواب نشسته کسی نگفت در آن سرزمین چه دیده که یک سال رباب یکسره در زیر آفتاب نشسته ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . 📋 خلاصه اینکه عطش بوده آب هم بوده ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خلاصه اینکه عطش بوده آب هم بوده امید بوده ولی اضطراب هم بوده خلاصه اینکه به غیر از همین مصیبت آب هوای کرب و بلا آفتاب هم بوده کسی سه‌شعبه به یک طفل بی‌گناه زده‌ است و تازه در نظرش این ثواب هم بوده خیال کن سر اصغر به روی نی می‌رفت و تازه پشت سر او رباب هم بوده دریغ! دختر زهرا میان مردم بود دریغ‌تر که به دستش طناب هم بوده سر حسین به مهمانی کسی رفته که غیر چوب به دستش شراب هم بوده امام قافله‌دار و امام بر نیزه امید بوده ولی اضطراب هم بوده ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .