eitaa logo
امام حسین ع
21.9هزار دنبال‌کننده
414 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. همپای خطر همسفر زینب بود همراز نماز سحر زینب بود یک لحظه نشد ز عمه جانش غافل پروانه‌صفت دور و بر زینب بود ✍ ........... . سلام الله علیها آهم به گوش سر نرسیده، سری که نیست ازدست‌ رفته خاطره ی پیکری که نیست آتش به جان موی من افتاد، بارها بر باد رفت خوشه ی خاکستری که نیست دیگر سکینه‌ای به دلم نیست بعد تو خشکیده‌است چشمه‌ی چشم تری که نیست آتش گرفت خیمه، تو از دور سوختی از دوری تو سوخته بال‌وپری که نیست خونی که روی خاتم‌تو ریخته گواست بازار شام آمده انگشتری که نیست پوشانده ایم صورت خود را به آستین این غم کجا برم، چه کنم؟ معجری که نیست سوغات برده‌اند اهالی شهر شام اینگونه بود قصه ی هر زیوری که نیست تنها امیدمان به همین بود لااقل عباس هست بعد علی اکبری که نیست بیچاره مادرم که دم خیمه بی‌قرار مانده به انتظار علی‌اصغری نیست .
. سلام_الله_علیها ۱۱۳۲ آخرین لحظه‌ی عمر است ببین رهسپرم به سفر میروم ای یار بیا همسفرم تا که از راه بیایی و ببینم رویت گویم آرام به تو، مانده به در چشم ترم آه، معصومه ز معصوم تمنا می‌کرد که رضا جان تو بیا لحظه‌ی آخر به برم جای شکر است که خواهر به برادر رو زد خواهری رو به برادر زدو سوزد جگرم وای بر من که عقیله ز که خواهش می‌کرد گفت گودال مرو شمر به پیش نظرم حاضرم نیزه به آقا نزنی در عوضش نوک سر نیزه‌ی خود را بزنی بر کمرم ✍ .
. سلام_الله_علیها ۱۱۴۱ بانوی من به غصه چرا خو گرفته‌ای من محرم توام ز چه رو، رو گرفته‌ای در بین کوچه حامی حیدر شدی ولی دیدم مدال خویش به بازو گرفته‌ای این گونه راه می‌روی و می‌کُشی مرا ره می‌روی و دست به پهلو گرفتی هنگام پاشدن کمک از دست من بگیر برخاستی و دست به زانو گرفته‌ای هر بار که بدون کمک راه می‌روی احساس می‌کنم که تو نیرو گرفته‌ای .
. علیهاالسلام دوست دارم از غمت یا فاطمه تنها بگریم از یتیمان تو پنهان، در دل شب‌ها بگریم دوست دارم بنگرم بر آسمان پر ستاره تا سحر با یاد تو، ای زهرۀ زهرا بگریم دوست دارم در شب سوگ تو ای ماه مدینه در کنار قبر تو آیم، تک و تنها بگریم دوست دارم چون که وارد می‌شوم در خانۀ تو سر به دیوارش نهم، از محنت دنیا بگریم دوست دارم سر فرود آرم منِ بی‌کس به چاهی برکشم فریاد غربت، های‌های آنجا بگریم دوست دارم زینب من اشک چشمانم نبیند گه به نخلستان و گاهی در دل صحرا بگریم دوست دارم چون که افتد بر یتیمانت نگاهم از غم امروزشان، وز غصّۀ فردا بگریم.. ✍ .👇
. هم ، دستِ تو افتاده است از كار مادر هم ، كارِ اين خـانه شده بسيار ، مادر روزت شبيه نيمي از روي تو شب شد از بس كه ديدي روز و شـب آزار مادر طوري گُلابِ چشم تو پاشـيد بر در كه از خجـالت ، سُرخ شد ديـوار مادر درخون نشستي،سِيلِ خونين راه افتاد از چشـمهاي حيــدر كــرّار، مادر تنها خدا، تنهاپدر، تنها تو ،هستيد ---تنهــاتر از تنهـاترين سردار ، مادر در خواب ديشب از لب مُحسن شنيدم رازي كه پنهان كردي از مسمار مادر بادردِ سر، بادردِ گردن، دردِ پهلو هر شب نشستي تا سحر بيدار مادر مي سوزد از هُرم تنت لبهاي زينـب مي بوسَمَت اين روزها هربار مادر حالا كه بابا رفته بيرون جانِ بابا يك لحظه اين پوشيّه را بردار مادر تنها نه سقفِ خانه،مي دانم پس از تو دنيا شود روي سرم آوار مادر از پاي اين بستر رسيدم پاي مـقتل ديدم كه سالارم شده بي يار مادر آن دم كه ديدم شمر آمد سمت گودال شـد بند قـلبم پاره ، چشـمم تار مادر خون حُسينت را درون شـيشـه كردند سرنيزه هاي وحشي و خونخوار مادر .
امام حسین ع
. #جشنواره شرایط فروش ۲۴ماهه و ۳۶ماهه شعبه ایتالیایی نیکران موتور در افسریه توضیحات این جشنواره :
. علیه_السلام ۱۱۸۷ به غیر زهر جفا، با کس آشنا نشدم ز پای تا به سرم دردم و دوا نشدم منم که از همه رفع بلا کنم امّا دمی نبود که غرق غم و بلا نشدم میان کوچه در آن لحظه که زمین خوردم به ضرب کعب نی و تازیانه پا نشدم مرا به مجلس می با شتاب آوردند ولی غریب تر از دخت مرتضی نشدم به روی زخم لبم پای چوب،باز نشد نخورده چوب به لبها و بیصدا نشدم ز کودکانم اگر چه جدا شدم اما شبیه پیکر جدّم، جدا جدا نشدم دلم شکست زمانی که شد کفن بدنم خدا گواست که محتاج بوریا نشدم به روی پیکرم اصلاً کسی قدم نزده که پاره پاره تن از سُمّ اسبها نشدم .
. سلام_الله_علیها ۱۱۹۵ بیا که خواهرت با دیده گریان معطل شد عزیزت بین بستر از غم هجران معطل شد صدایت مانده در گوشم لباس تو در آغوشم ببین زینب به زیر آفتاب ای جان معطل شد به یادم مانده که شد ارباً اربا پیکر اکبر حسینم بهر جمع پیکر بی‌جان معطل شد به یادم مانده وقتی حنجره شش ماهه شد پاره که از خجلت به خیمه شاه در میدان معطل شد خودم قربانیِ آل رسول الله را دیدم تن بی جان به زیر دست قصابان معطل شد به پیش دیده زهرا تنش پاشید در صحرا تن پامال در زیر سم اسبان معطل شد تو زیر چکمه‌ها بودی معطل خواهرت اما به کوچه در میان جمع رقاصان معطل شد ✍ ایام .
. سلام_الله_علیها ۱۱۹۷ کربلا بود که بلا دیدم هست یادم چه صحنه‌ها دیدم مانده یادم هنوز، یادت هست؟ بار آخر تو را کجا دیدم بین گودال جسم بی‌جانِ خسته‌ات را چه بی صدا دیدم با چه سختی دو چشم وا کردی خون روی پلک تو چرا دیدم روی پیراهنت عزیز دلم من خودم ردّ نعل را دیدم پیرُهن این بوَد تنت چه شده تکه تکه تو را رها دیدم روی زخم تنت که وا شده بود من خودم جای یک عصا دیدم نه فقط روی سینه‌ات حتی روی پشتت برو بیا دیدم بدنت روی خاک سینه نداشت سینه‌ات را جدا جدا دیدم پیکرت روی نیزه بالا رفت سرت اما به زیر پا دیدم ✍ .
. سلام الله علیها دلدار من کجاست که حاجت روا شدم آمد اجل ز راه و من از غم رها شدم بعد از امیر علقمه من بوده ام امیر با دست بسته قافله را رهنما شدم تیغ زبان خواهر تو ذوالفقار بود در شام و کوفه من علی مرتضی شدم یک سال و نیم زخم زبانها شنیده ام یک سال و نیم در بدر کوچه ها شدم در شهر شام خارجی ام خوانده اند همه در ازدحام طالب مرگ از خدا شدم ممنون سنگ های سر بام کوفه ام قدری شبیه آن سر از تن جدا شدم یک پیرهن تمامی هست من است و بس ای یوسفم به پیرهنت من رضا شدم مشکل کفن شود تنم ای یار بی کفن از بسکه مثل مادر خود من دوتا شدم آخر دلم به مثل خرابه خراب شد آنجا که بر سه ساله تو من عصا شدم تو کعبه دخترت حجرالاسود تو بود کنج خرابه محرم حج وفا شدم در اول طواف به زانو در آمدم گفتم به خود که محرم این حج چرا شدم       حاج ✍ .
. ۱۲۰۵ قدت خمید عروس ابوتراب رباب شبیه زلف حسینی به پیچ و تاب، رباب لب حسین از آن‌ لحظه‌ای که خورد تَرَک بدون گریه و زاری نخوردی آب، رباب از آن زمان که حسینت میان گرما سوخت عوض شده رخ تو زیر آفتاب، رباب دو دست خویش تکان دادی و همه دیدند به یاد حال تو قلبم شده کباب، رباب تمام مردم کوفه، تمام مردم شام به لای لای تو خندیده بی‌حساب، رباب به نیزه کودک خود را صدا زدی اما به راه حرمله داده به تو جواب، رباب جواب حرمله این بود که رباب گریه مکن بس است گریه و زاری دگر بخواب، رباب بس است گریه مکن که سرم به درد آمد تو گریه کردی و می‌زد تو را، رباب رباب میان مجلس ابن زیاد می‌دیدی مقابل تو سری شد به خون خضاب، رباب همین که راس حسینت بغل گرفتی، باز تو را زدند در آن مجلس شراب، رباب گهی به کعب نی و تازیانه می‌زدنت گهی زدند به جسم تو با طناب، رباب تمام نورِ حسینی حجابِ روی تو بود اگر نداشتی آنجا به رخ نقاب، رباب ................. . آواره‌ام میانه‌ی هر شهر کرده‌ای شیرت نداده‌ام نکند قهر کرده‌ای علی جان گلایه از کمان و تیر دارم بیا پایین ز نیزه، شیر دارم الآن شیر دارم، علی ندارم
. علیه السلام دراین زندان تاریکم تفاوت روز با شب نیست دلی مثل دل تنگم ز خون دل لبالب نیست به غیر از تازیانه کس سراغ از من نمی گیرد میان آسمان من ستاره نیست کوکب نیست مرا با دست و پای بسته روبه قبله ام کردند کسی در کند وزنجیری مثل من موذب نیست کریم بن کریمم من که تابوتی ندارم من مگرکه از علی من رانصیبی نیست منصب نیست به چه روزی فتادم تازه من را یک نفر می زد چهل تن مادرم را می زدند و جای مطلب نیست اگرچه من به گودالم ولیکن یاد گودالم به غیر از واحسین من را دگر ذکری براین لب نیست به چه روزی فتادم تازه من را برنگرداندند به چه روزی فتادم تازه جسمم نامرتب نیست به چه روزی فتادم تازه من یک پیرهن دارم تن عریان من دیگر به زیر سم مرکب نیست شنیدم می زدند برجای نیزه بازهم نیزه خدا داند چنین کاری مرام هیچ مذهب نیست شنیدم جد من ازعصرتاشب دست وپامی زد به حالش هلهله کردن به کار هیچ مشرب نیست به مثل ساقی بی دست با سر بر زمین خوردم ولی چشمم به مثل چشم سقای مودب نیست شنیدم عمه ام را بر سر بازار گرداندند به خود گفتم سر بازار کوفه جای زینب نیست حاج ✍ ۲۵ رجب ۱۴۴۴ ه. ق ۱۴٠۱ ه. ش .
. ۱۲۰۹ الا ای آنکه باشد عالم بالا گدای تو بمیرم گوشه‌ی مطموره ها حالاست جای تو شبیه مادرت زهرا شدی نیلی و، مثل او دعای مرگ، آخر شد در این زندان دعای تو جدا کردند با زحمت، عبا را از روی زخمت گمانم از غل و زنجیر پاره شد عبای تو به استقبال پهلویت لگد پشت لگد آمد لگد خوردی و دیگر در نمی‌آید صدای تو لگد خوردی ولی آخر ضریح سینه سالم بود نکوبیده کسی با چکمه‌، روی دنده‌های تو خدارا شکر در زندان، نشد آقا تنت عریان نباشد دست این و آن عبای تو ردای تو اگر چه شد تنت از حلقه‌ی زنجیر کاهیده به زیر دست و پا امّا نمانده دست و پای تو کرم کردی شدم آواره‌ی کوی رضا جانت تمامِ هستی شائق، فدای تو فدای تو ✍ .......... . ۱۲۱۰ در سه جا قلب پیمبر آب شد عرش هم با دیدنش بی‌تاب شد جای اول کنج زندانِ بلا اینچنین می‌گفت مولا با خدا کای خدا دیگر ز پا افتاده‌ام هستی خود را به راهت داده‌ام با رضایم نه که میگفتم بخود ساق پا از سلسله مرضوض شد جای دوم در پس در بی هوا گشت رضّ پهلوی مادر چرا جای سوم بود بین قتلگاه عمه جانم کرد با حسرت نگاه دید جسم یوسفش را غرق خون یاس زهرایی شد امّا لاله گون گفت ای پرورده‌ی دست نبی شد غروب امّا به زیر مزکبی پیش تو با روح من بازی شده پیش من جسم تو رضّاضی شده نعل نو تا با تنت برخورد کرد استخوان های تنت را خرد کرد ✍ .