eitaa logo
امام حسین ع
21.9هزار دنبال‌کننده
413 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🖊 ◾️◾️◾️ نه اینکه از غم خود بی حساب گریه کند بیاد آن تنِ در خون خضاب گریه کند بیاد پیکر در آفتاب گشته رها نشسته در وسط آفتاب گریه کند به سینه میزند و یاحسین میگوید شبیه ابرِ پُر از اضطراب گریه کند گهی بیاد سر رفته بر سر نیزه گهی بخاطر بزم شراب گریه کند بیاد مجلس نامحرمان کوفه و شام بیاد دستِ میانِ طناب گریه کند چه لحظه های عجیبی ست پای گهواره سکینه روضه بخواند رباب گریه کند همیکنه از لبش آید نوای لالایی ز سوز ناله ی او چشم آب گریه کند حسین آب طلب کرد و تیر شد پاسخ دل فرات هم از این جواب گریه کند... .
گرفته چهره ات از داغ صدنشانه رباب چگونه میکشی این داغ را به شانه رباب شبیه شمع به آخر رسیدی از غصه چقدر گریه چقدر اشک دانه دانه رباب لباس رزم نبستی به قد شش ماهه نداد مهلت این کار را زمانه رباب همین که اشک تو افتاده بر زمین تا عرش شده است خون علی اصغرت روانه رباب به اشکهای غریب تو میخورم سوگند نهال روضه زد از اشک تو جوانه رباب مشخص است برای همه که حق با توست در این که روضه بگیری به هر بهانه رباب به گریه های غریبی مبادرت داری به روضه خوانی در روضه ی زنانه رباب به کودکان قبیله نگاه کن اما نریز اشک به این شور کودکانه رباب نشسته ای سر ظهر اینچنین چرا بیرون تو را به جان عزیزت بیا به خانه رباب شده است چادر تو مثل چادر زینب چه کرده با تو مگر ضرب تازیانه رباب .
. هستم رباب و با غم دل آشنا منم آنکه بوَد به یاد غم کربلا منم یکدانه‌ام دچارِ هجوم سه شعبه شد آنکس که دید اصغر خود را دو تا منم تیری که خورد بر گلوی طفل کوچکم زد حرمله کمان به سرش بی هوا منم آنکه به روز یازدهم با دو چشمِ تر دیده سر پسر  به سرنیزه ها منم گودال،چاه یوسف من بودو سوختم آنکس که دید یوسف خود سر جدا منم من گرچه دست و پا زدنش را ندیده ام آنکس که دید سینه‌ی او زیر پا منم آنکس که دید پیکر عریان شاه را افتاده بود در دل صحرا رها منم آنکس که بین راهِ اسارت شکنجه دید گشته تنش کبود زضرب عصا منم ✍ .
بانوی مطهر .mp3
3.16M
بانوی مطهر " کربلایی مهدی رعنایی"🎤
نوکر حضرت ربابم.mp3
3.11M
نوکر حضرت ربابم " کربلایی مهدی رعنایی"🎤
مرثیه زبانحال سلام الله علیها دیدی که مادرت شد نیمه جون علی دور لبت نکش انقدر زبون علی بس که گریه کردی نا نداره صدات دلم تنگه مادر برای خنده هات  ندارم شیر علی ببخش من رو مادر لالایی لالایی بخواب دیگه اصغر  گل من آروم تو آغوشم بخواب میاره الان عمو جون واست آب ♦️♦️ تیر سه شعبه و حلقوم تو علی بازه هنوز چشه معصوم تو علی چه آروم خوابیدی رو دست حسینم نگفتی می میرم بدون تو از غم  تو رفتی و موندم با گهوارت حالا  لالایی لالایی بخواب روی خاکا میریزه خاک بابا روی بدنت بمیرم که تو رو تشنه کشتنت ♦️♦️ سرت رو نیزه و جسمت روی زمین پایین نیزه هام حال منو ببین    می بینی به اشکام حرمله می‌خنده  جلو چشم عمو دستمو می بنده بیا جان رباب روی نیزه بمون نداره لب تو طاقت خیزرون برای اینکه منو بدن عذاب  سرت و آوردنش بزم شراب ✅محمد مهدی شیرازی- محرم۱۴۰۲ علیه_السلام   👇
. چرا قهری مگر تقصیر دارم بِجایت بر کَفَم زنجیر دارم کفِ آبی فقط خوردم عزیزم بیا از نیزه پایین   شیر دارم 🔹🔹 دلم مِیلِ دو اَبروی تو دارد ببین که شانه‌ام مویِ تو دارد در آغوشم فقط پیراهنِ توست لباس تازه‌ات بویِ تو دارد 🔹🔹  نمی‌آید پس از توخواب ، ای کاش... که می‌مُردم منِ بی تاب ای کاش دوباره شیر آوردم ولی حیف... نمی‌خوردم پس از تو آب ای کاش 🔹🔹  مرا آزار با زنجیر می‌داد به من نان‌خشک با تحقیر می‌داد زنِ شامی مرا سوزاند وقتی کنارم طفل خود را شیر می‌داد 🔹🔹  دوباره روضه می‌گیرم عزیزم در این ویرانه می‌میرم عزیزم دوباره حرمله رد شد از اینجا دوباره خشک شد شیرم عزیزم 🔹🔹  نگفتند آه داغِ بچه دیده‌است نگفتند از بلا پُشتش خمیده است ولی گفتند این تازه عروسان عروسِ فاطمه مویش سفید است 🔹🔹  گُلِ یاسِ مرا از ساقه بستند مرا با ریسمان بر ناقه بستند نمی‌ماندی به نیزه چاره کردند سَرَت را با نخِ قنداقه بستند 🔹🔹 چه حسرت‌ها چشیدم بچه‌ام را چه سختی‌ها کشیدم بچه‌ام را کنارِ بچه‌های  نیزه دارش به رویِ نیزه دیدم بچه ام را ............... . خو گرفتم با غم در به دری این روزا سهم منه خونجگری من دیدم..،بَسّه دیگه..،خدا کنه داغ شیرخواره نبینه مادری غم تو پامو توو این بلا کشید کارِ من ببین که تا کجا کشید من چجوری تووی سایه بشینم بدن بابات سه روز گرما کشید منو سوزوندی با آتیشِ خودت دعا کن..،منم بیام پیش خودت چی می شد فقط یه بار می خندیدی با همون دندونای نیش خودت! کاشکی می شد بزنم صدات،علی الهی رباب بشه فدات،علی یه بارَم شده به خواب من بیا دل من یه ذرّه شد برات،علی! گریه هات هنوز تووی گوش منه انگاری سرت رویِ دوش منه قدر یک لحظه ازم دور نمیشی قنداقِ خونیت توو آغوش منه! یادمه توو خیمه آشوب شده بود یادمه لبت مثه چوب شده بود وقت دست و پا زدن‌هات..،پسرم! دل مادرت لگدکوب شده بود مادر تو آرزومنده هنوز رو لبت حسرت لبخنده هنوز شب به شب ذبح تو ، کابوس منه... سر تو به تار مو بنده هنوز مثه شیشه‌خرده له شده تنم اونکه اشکش دمِ مشکشه ،منم! اگه رو نیزه‌ای..،تقصیر منه قبر تو نشد عمیق‌تر بکَنم حتی دیدنت منو راضی می کرد دست باد موهاتو نازنازی می کرد تا منو دقم بده..،جلو چشام حرمله با گهواره‌ات بازی می کرد چه بلایی که نیومد سر تو جلوی تو میزدن خواهرتو چشم نیمه‌بازتو می بستی کاش! سر بازار نبینی مادرتو دوس ندارم تو رو مأیوست کنم با هزار گلایه مأنوست کنم حالا قدِّ تو ازم بلندتره... میشه خم بشی..،میخوام بوست کنم! ۱۴۰۲✍ ....... . میان گریه‌ات لبخند ناب است چرا باور کنیم از قحط آب است؟... خدا در بند قنداقه تو را خواست علی همواره دستش در طناب است... علی هستی تو آخر، حرمله کیست؟ بزن پلکی که وقت فتح باب است به عکسِ وقتِ تشییع تنِ تو چقدر انجام دفنت پر شتاب است چه بهتر دفن بودی و نگفتند سه روز این جسم زیر آفتاب است... . ✍ ......... چه می شد هر دو گل پرپر نمی شد؟ یکی می شد یکی دیگر نمی شد علی اصغر علی اکبر نشد، کاش علی اکبر علی اصغر نمی شد .
. علیه_السلام ۱۰۶۹ ای کودک ششماهه‌ی من ای یل رباب رو نیزه ها آروم بخواب ای عسل رباب رو نیزه ها باشی خوبه یا بغل رباب ای نازنین من ای گل پرپرم رفتی ولی به من یه بار نگفتی مادرم مادرت از غمت داره کباب میشه تو تشنته رو نیزه ، مادر داره آب میشه ای سیب سرخ مادر دیدم که بین آفتاب صورت تو کم کم سوخت شبیه روی رباب **** خبر دارم از طرز جابجا شدن علی خبر داری که مادرت رو می‌زدن علی چیکار کنم با قاتلای بد دهن علی سرت رو روی نی بستن با معجرم سرت کوچیکه شدی اما سایه‌ی سرم سرت رو نیزه ها قاتل مادره دیدم که نیزه از گلوی تو بزرگتره یه جرعه آب خوردم‌و بی قرارم علی‌جان پایین بیا از نیزه که شیر دارم علی‌جان **** ✍ مشابه سبک زیر خوانده می‌شود 👇
. تو زیر آفتابی و من زیر آفتاب ای سایه ی سرم چه کند با غمت رباب ای ماه من !تن تو کجا و تب کویر آه از زنان پرده نشین و شب کویر آن گرگ ها که پیرهنت را دریده اند حالا به موی دخترکانت رسیده اند قلبم به یاد پیکر تو تیر می کشد ذهنم تو را دوباره به تصویر  می کشد جایی برای بوسه نبود آه  بر تنت لب را گذاشتیم به رگ های گردنت بر سینه می زنم من از این داغ سینه سوز در گوش من صدای سم اسب ها هنوز .. ما سوختیم از غم تو مثل مادرت دارد فرار می کند از خیمه دخترت گهواره را ...نبر..نبرش یادگاری است بعد از تو سهمم از همه عالم نداری است باور نمی کنم که چنین پیر و خسته ام در نصف روز این همه آقا شکسته ام تنها پناه من فقط آغوش زینب است بار غم حرم همه بر دوش زینب است نه اینچنین اسیر شدن نه فدا شدن جان کندن است از تو حسینم جدا شدن ✍ .......... خو گرفتم با غم در به دری این روزا سهم منه خون‌جگری من دیدم..،بَسّه دیگه..،خدا کنه داغ شیرخواره نبینه مادری غم تو پامو توو این بلا کشید کارِ من ببین که تا کجا کشید من چجوری تووی سایه بشینم بدن بابات سه روز گرما کشید منو سوزوندی با آتیشِ خودت دعا کن..،منم بیام پیش خودت چی می شد فقط یه بار می خندیدی با همون دندونای نیش خودت! کاشکی می شد بزنم صدات،علی الهی رباب بشه فدات،علی یه بارَم شده به خواب من بیا دل من یه ذرّه شد برات،علی! گریه هات هنوز تووی گوش منه انگاری سرت رویِ دوش منه قدر یک لحظه ازم دور نمیشی قنداقِ خونیت توو آغوش منه! یادمه توو خیمه آشوب شده بود یادمه لبت مثه چوب شده بود وقت دست و پا زدن‌هات..،پسرم! دل مادرت لگدکوب شده بود مادر تو آرزومنده هنوز رو لبت حسرت لبخنده هنوز شب به شب ذبح تو ، کابوس منه... سر تو به تار مو بنده هنوز مثه شیشه‌خرده له شده تنم اونکه اشکش دمِ مشکشه ،منم! اگه رو نیزه‌ای..،تقصیر منه قبر تو نشد عمیق‌تر بکَنم حتی دیدنت منو راضی می کرد دست باد موهاتو نازنازی می کرد تا منو دقم بده..،جلو چشام حرمله با گهواره‌ات بازی می کرد چه بلایی که نیومد سر تو جلوی تو میزدن خواهرتو چشم نیمه‌بازتو می بستی کاش! سر بازار نبینی مادرتو دوس ندارم تو رو مأیوست کنم با هزار گلایه مأنوست کنم حالا قدِّ تو ازم بلندتره... میشه خم بشی..،میخوام بوست کنم! ✍ .
. ۱۲۰۵ قدت خمید عروس ابوتراب رباب شبیه زلف حسینی به پیچ و تاب، رباب لب حسین از آن‌ لحظه‌ای که خورد تَرَک بدون گریه و زاری نخوردی آب، رباب از آن زمان که حسینت میان گرما سوخت عوض شده رخ تو زیر آفتاب، رباب دو دست خویش تکان دادی و همه دیدند به یاد حال تو قلبم شده کباب، رباب تمام مردم کوفه، تمام مردم شام به لای لای تو خندیده بی‌حساب، رباب به نیزه کودک خود را صدا زدی اما به راه حرمله داده به تو جواب، رباب جواب حرمله این بود که رباب گریه مکن بس است گریه و زاری دگر بخواب، رباب بس است گریه مکن که سرم به درد آمد تو گریه کردی و می‌زد تو را، رباب رباب میان مجلس ابن زیاد می‌دیدی مقابل تو سری شد به خون خضاب، رباب همین که راس حسینت بغل گرفتی، باز تو را زدند در آن مجلس شراب، رباب گهی به کعب نی و تازیانه می‌زدنت گهی زدند به جسم تو با طناب، رباب تمام نورِ حسینی حجابِ روی تو بود اگر نداشتی آنجا به رخ نقاب، رباب ................. . آواره‌ام میانه‌ی هر شهر کرده‌ای شیرت نداده‌ام نکند قهر کرده‌ای علی جان گلایه از کمان و تیر دارم بیا پایین ز نیزه، شیر دارم الآن شیر دارم، علی ندارم
. من یه مادرم، یه مادرِ شهید... که شدم از داغ یاسم موسفید گلمُ یه جوری چیدن از تو باغ که قدِ من‌و حسین هردو خمید گلِ‌من‌کِی‌طاقت‌سه‌شعبه‌داشت؟ سُرخ‌میشدگلوش‌،نمیشد‌بوسه‌کاشت! خدا لعنت کنه این حرمله رو.. بَدجوری تیر و روی گلو گذاشت آخ.. مِن الاذن الی الاذن.. سرت آخ.. مِن الورید الی الورید.. پرت هی تلظی کردی، دست و پا زدی آخ.. بمیره از غم تو مادرت... مگه تو ثمر نداری حرمله؟! از دلم خبر نداری حرمله... پسرم شیش‌ماهه بود با تیر زدیش، مگه تو پسر نداری حرمله؟! حرمله خدام عذابت بکنه الهي خونه خرابت بکنه.. هم علی‌مو کُشتی،هم آب ندادی خدا توی آتیش آبت بکنه همه ایستادن و داغ‌مو دیدن سر شیش‌ماهمو با تیر بریدن یکی سرسلامتی بهم نگفت همه‌به‌اشک‌چشام‌می‌خندیدن چقدر غصه و غربت کشیده... این حسینِ که مصیبت کشیده یه‌قدم می‌رفت، دوباره برمی‌گشت خیلی از رباب خجالت کشیده چطوری تنت‌رو توخاک بذاریم؟ بعد تو علی دیگه غصه داریم.. یه باره دیگه بخند برای ما... من و بابائیت مگه دل نداریم! سر قبرت حالا هِق‌هِق می کنم یادِ خاطرات سابِق می کنم کاشکی نبش قبر نشی با نیزه ها من از این غُصه‌ی تو دِق می کنم مثل زهرا تو رو بی هوا زدن چون عمومُحسن توی‌ِبلا زدن با سه‌شعبه زدنِت، ولی دیگه.. سر تو چرا به نیزه ها زدن؟! میونِ بلا.. دیگه نبینمت زیرِ دست‌وپا..دیگه نبینمت جای تو، تو آغوش مَنِ گُلم روی نیزه‌ها.. دیگه نبینمت هی‌باعمه‌زینب‌ازچشات میگم دارم از خنده‌ی رو لبات میگم روی نیزه، عمو لالا میخونه.. پای نیزه، من لالا برات میگم لالا لالا لالایی علی بخواب لالا لالا لالایی.. جانِ رباب کاش نبینم روی نیزه ای، تو هم.. نبینی دست منو بین طناب از روی نیزه نیفتی پسرم نیزه میلرزه نیفتی پسرم کمی طاقت بیار اینجا پُرِ از.. ..چشمایِ‌هرزه،نیفتی پسرم زیرِآفتاب‌می‌شینم‌آب‌ نمی‌خوام شبا دیگه نور مهتاب نمی‌خوام وقتی‌که تو خوابیدی به‌زیرِخاک من‌دیگه‌به‌این‌چشام‌خواب‌نمی‌خوام بعد تو ربابْ هم بی‌یاوره بعد تو چشم رقیه هم تَره مثل زینب که برادر نداره بعد تو سکینه بی برادره.. چطوری خاطره‌هاش یادم بره؟ چطوری اشک چشاش یادم بره؟ تصویرش هنوز توی ذهنِ مَنِ... چطوری زخم لباش یادم بره؟ تَرکِ لباش مگه یادم میره..! بغضِ‌تو‌صداش‌مگه‌یادم‌میره..! هر چی از یادم بره ولی آخه.. آخرین‌نگاش مگه یادم میره...! .
. " خدا نكرده اگر دلبرم نظر نكند حديث عشق به دل ذره‏ اى اثر نكند اگركه او نپسندد به سينه درمان را خدا گواست دگر نسخه ‏اى اثر نكند  دلى كه از اثر معصيت سيه گشته به جز نگاه ولايت بر او اثر نكند  تمام ترسم از اين است كه صبح يك جمعه گه ظهور كه آيد مرا خبر نكند  اگر كه سايه رحمت كشد از اين سرِ ما ز كوچه ی دل ما لحظه ‏اى گذر نكند  منم كه بى ‏نظرش سر شكسته مى ‏گردم و گرنه دلبر من ذره ‏اى ضرر نكند دلا ز دلبر خود خوب پاسداى كن كه گر صفاى تو باشد دگر سفر نكند كسى كه درد سرش را نخواست عاشق نيست  كسى كه اهل بلا نيست ترك سر نكند " ......... السّلامُ عَلیکَ یا سَبیلَ اللّهِ الذّی مَن سَلَک غَیرَه هَلَک غروب بختِ مرا صبحگاهِ نیکو نیست چراغ زندگی‌ام را توان سوسو نیست فراقِ یوسف مصری کجا وُ دوری تو... قیاس داغ تو در حدِّ این ترازو نیست شمیمِ زلفِ تو را حمل می کند با خود وگرنه باد زمستانِ شهر ، خوش‌بو نیست دل از هوای تو کندن ، برای من سخت است همیشه کوچ ، مُراد دل پرستو نیست شلوغ‌بازیِ دنیا فریب داده مرا تمام رونق این دَهر جز هیاهو نیست به بی خیالی این روزگار می گِریَم تو نیستی و از این غم خمی به ابرو نیست عزیزکرده‌ی زهرا ! مریض هجر تواَم علاجِ درد مرا غیر وصل ، دارو نیست غُبار کوچه برای تو بی قرار شده کدام ذَرّه به شوق تو در تکاپو نیست؟! مسیر آمدنت رفتگر نمی خواهد؟!... نگو به پلک تَرَم ، وقت آب و جارو نیست! چه نذرها که نکردیم تا تو برگردی ببین! به دست زنان مَحَل ، النگو نیست تمام آرزوی مادرم ظهور تو بود... دگر بساط دعایش میان پَستو نیست بیا وُ مثل رضاجان ، تو ضامن من شو! اگرچه طینَت این گُرگ مثل آهو نیست هنوز عشق تو را جار می زنم آقااااااا ! خوش است پی ببری عاشق تو ترسو نیست سر مرا بکشان روی دارِ شاه نجف که مرگِ ساده در اندیشه‌ی علی‌گو نیست علی به دست خودش دفن می کند ما را نماز مَیِّت ما را امام ، جز او نیست تو را به مادر شش‌ماهه‌ی حسین..، بیا رُباب ، آنکه شبیه اش هنوز الگو نیست ▪️ سه‌شعبه خورد به حلقوم طفل...، مادر مُرد شبیه ذبحِ علی روضه‌ای دوپهلو نیست ✍ ........... چرا قهری مگر تقصیر دارم بِجایت بر کَفَم زنجیر دارم کفِ آبی فقط خوردم عزیزم بیا از نیزه پایین   شیر دارم دلم مِیلِ دو اَبروی تو دارد ببین که شانه‌ام مویِ تو دارد در آغوشم فقط پیراهنِ توست لباس تازه‌ات بویِ تو دارد  نمی‌آید پس از توخواب ، ای کاش... که می‌مُردم منِ بی تاب ای کاش دوباره شیر آوردم ولی حیف... نمی‌خوردم پس از تو آب ای کاش  مرا آزار با زنجیر می‌داد به من او نان با تحقیر می‌داد زنِ شامی مرا سوزاند وقتی کنارم طفل خود را شیر می‌داد  دوباره روضه می‌گیرم عزیزم در این ویرانه می‌میرم عزیزم دوباره حرمله رد شد از اینجا دوباره خشک شد شیرم عزیزم  نگفتند آه داغِ بچه دیده‌است نگفتند از بلا پُشتش خمیده است ولی گفتند این تازه عروسان عروسِ فاطمه مویش سفید است  گُلِ یاسِ مرا از ساقه بستند مرا با ریسمان بر ناقه بستند نمی‌ماندی به نیزه چاره کردند سَرَت را با نخِ قنداقه بستند چه حسرتها جشیدم بچه‌ام را چه سختیها کشیدم بچه ام را کنارِ بچه‌های  نیزه دارش به روی نیزه دیدم بچه ام را  فقط لالا کنم لالا بخوابی ندارم غصه دیگر تا بخوابی از آغوشم جدا گشتی و رفتی که رویِ سینه‌ی بابا بخوابی  نه رحمی بر پدر ، نه شرم کردند بساطِ غارتش را گرم کردند برای آنکه راحت‌تر بخوابی زدند و سینه‌اش را نَرم کردند سرم شد خاکِ عالم نیزه رَد شد به پشتِ خیمه دیدم نیزه رَد شد به دنبالِ تو می‌گشتند بر خاک.‌‌.. چنان زد از تنت هم نیزه رَد شد به پشتِ خیمه‌ام قلبم گرفته تمام چهره‌ام را غم گرفته زِ بس نازی که تیری با سه‌شعبه در آغوشش تو را محکم گرفته  عبا را روی تو افکند بابا دلش را از غمت آکند بابا چنان با تیر چسبیدی به قلبش تو را  از سینه‌ی خود کَند بابا .