eitaa logo
امام حسین ع
21.9هزار دنبال‌کننده
413 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. علیه‌السلام 🔸أیها العزیز🔸 ای آفتاب عشق و عدالت شتاب کن باز آ قنوت باغچه را مستجاب کن این خاک تشنه بی‌تو به باران نمی‌رسد باغ خزان زده به بهاران نمی‌رسد خورشیدی و زمین و زمان در مدار توست مولای من بیا که جهان بی‌قرار توست تنها تو منجی بشر و آدمیتی اصلاً تویی که فلسفۀ خاتمیتی تو سِرّ سجده‌های ملائک بر آدمی تو رازِ سر به مُهرِ سحرهای عالمی دنیا پر از تلاطم و غم‌ها کران کران نوح زمان تویی و زمین است ندبه‌خوان ای کشتی نجات جهان، یک نگاه تو! کی می‌رسم به ساحل امن پناه تو؟ ماتمکده‌ست کعبۀ بی‌تو، خلیل عشق چشمان توست کعبه، بیا ای دلیل عشق با صد هزار جلوۀ مشهود می‌رسی با نغمۀ الهی داوود می‌رسی موسی شدی و طور به سویت شتافته‌ست نیل است که به شوق تو سینه شکافته‌ست سیمای تو ز یوسف مصری ملیح‌تر همراه تو مسیح و تو از او مسیح‌تر آیات حسن و فضل و کمال تو بی‌حد است خوی و خصال تو همه عین محمد است همراه توست معجزه‌های پیمبری داری مگر به شانه ردای پیمبری؟ مولا بیا به دین بده روح دوباره‌ای با ذوالفقار فتح، شکوه دوباره‌ای برپاست نهروان و جمل‌های دیگری بیت الحرام و لات و هُبَل‌های دیگری هر سنگ را نگاه تو سجّیل می‌کند یا هر پرنده را چو ابابیل می‌کند باز آ که دست ظلم و ستم را قلم کنی باز آ که باز عدل علی را علم کنی باز آ که در مدینه قیامت به‌پا شود صحن و سرای حضرت زهرا بنا شود در چشم تو شکوه الهی خلاصه است صلح و جهاد تو همه عین حماسه است در هر نگات نور خدا موج می‌زند امید سیدالشهدا موج می‌زند آمیزۀ صلابت و احساس دیدنی‌ست در قامتت رشادت عباس دیدنی‌ست سمت تو آب‌های روان سجده می‌کنند بر خاک پات مُلک و مکان سجده می‌کنند بی‌انتهاست نامتناهی‌ست علم تو آیینۀ علوم الهی‌ست علم تو تا واژه واژه‌ات ملکوت حقایق است در هر نگات جلوۀ صد صبح صادق است داری به دوش پرچم باب الحوائجی در دست توست خاتم باب الحوائجی چشم رئوف توست بهشت برین ما نور ولایتت شده حصن حصین ما دلبستگی به رحمت تو در نهاد ماست پلکی بزن، نگاه تو باب المراد ماست شوق تو در هدایت ما بی‌نهایت است چشمان روشن تو چراغ هدایت است برپا شده‌ست در دل عالم چه محشری دیگر بتاب ماه خدا! یابن عسکری دلتنگ روی ماه توایم أیها العزیز ما تشنۀ نگاه توایم أیها العزیز دنیای ماست تشنۀ صبح ظهور تو سرد است چار فصل زمان بی حضور تو بی‌رنگ‌تر شد از همۀ فصل‌ها بهار هر روز ما ببین که شده فصل انتظار فصلی به جز دریغ در این فصل‌ها نبود ای کاش عصر بی‌خبری از شما نبود عصر سکوت سر نشود، بی سلام تو این کوچه‌هاست منتظر عطر گام تو این روزها که مانده همه چشم‌ها به در دلخوش به این‌که می‌رسی از راه یک سحر تا کی نصیب ماست «اَرَی الخَلق» و «لا تُری» کی می‌شود نوای «اَنا المَهدی» تو را... از سمت کعبه بشنوم ای جانِ جانِ جان «عَجّل عَلی ظُهُورِکَ یا صاحِبَ الزّمان» ✍🏻 .
. بگذار قلب دشمنان از کینه پر باشد بگذار اسرائیل دنبال ترور باشد مارا که از این دشمنی کردن هراسی نیست جز ما کسی که در مسیر حق شناسی نیست ما چشم مان بر دست آقای محرم هاست سرمایه مان ایمان "تهرانی مقدم" هاست در سنگر علم و عمل آزاده ها داریم مانخبگانی مثل "فخری زاده " ها داریم آسوده ایم اما به لطف پاسداری ها هستیم زیر دِین خون "شهریاری" ها داریم از علم و تدبر جوشن امروزه سنگر پر است از "احمدیِ روشن" امروزه در جبهه ی ما حرف ایثار است و جانبازی الگوی جانبازی ما "صیاد شیرازی" طی کرده این نهضت مسیر سرفرازی را نسل "حججی" پر کند جای "حجازی" را نقش لوای ما به جز الله اکبر نیست جز مکتب ما مکتبی "مغنیه" پرور نیست از جمع بسیار مجاهدهای لبنانی تا "زاهدی" ؛ "سیدرضی" ؛ "قاسم سلیمانی" تسبیح شیعه "ما رایت الّا جمیلا" بود آیین زینب راه و رسم لشگر ما بود نسل "بهشتی" وارثانی "باهنر" دارد فریاد ما در جبهه ی تبیین اثر دارد در بند زهرا فکر فردا بود در دنیا راه شهیدان راه زهرا بود در دنیا زهرا طریقش جز طریق پایداری نیست در مکتب او جای خفت جای خواری نیست ما را به راه راست دعوت می کند زهرا با فعل و تقریرش هدایت می کند زهرا مدیون زهرا بود هر نسلی حسینی بود اندیشۀ زهرا در افکارِ "خمینی" بود تصویر ما از فاطمه تعریف قرآنی ست شاگرد درس مکتبش سردار لبنانی ست سید که خار چشم دشمن های غاصب بود فتح الفتوحش هر زمان صدر مطالب بود سید که سرباز امام عصر حاضر بود میراث روح الله بود و از نوادر بود سید "اشداء علی الکفار " را فهمید آموزه های حیدر کرار را فهمید غیر از خدا از هیچ کس اصلا نمی ترسید از زوزه های گله ی دشمن نمی ترسید مانند شیر شرزه ای همواره غران بود از روز اول ذوالفقار شیعه برّان بود میراث سید لشگری در اوج باورهاست الگوی حزب الله لبنان حضرت زهراست رزمنده ها را نهضت زهرا به خط کرده مادر خودش سیدحسن را تربیت کرده ارزش ندارد جان اگر نذر ولایت نیست پایان راه شیرمردان جز شهادت نیست باید شناسایی کنیم اهداف دشمن را باید بشارت داد فرداهای روشن را سیدعلی مان فتح خیبر می کند فردا فرزند حیدر کار حیدر می کند فردا ما سر به داران مطیع رهبری هستیم آماده ی دستور فتح خیبری هستیم با سر می افتد قوم فرعون زمان در نیل شیعه کمر بسته به نابودی اسرائیل از جبهه ی حق میرسد آوای پیروزی قطعا تماشایی شود فردای پیروزی فردا همه راهی قدس از سمت لبنانیم در مسجدالاقصی نماز شکر می خوانیم در قدس اگر فردا نماز جمعه ای برپاست سید علی مان خطبه خوان مسجدالاقصی ست مشی و مرام صهیونیست از یاد خواهد رفت حیثیت پوشالی اش بر باد خواهد رفت راهی برای عده ای یاغی نمی ماند نامی از اسرائیل هم باقی نمی ماند فردا که شوق هر فلسطینی تماشایی ست بیت المقدس تا مدینه راهپیمایی ست دنیا به کام مهدی موعود خواهد شد صبح فرج وهابیت نابود خواهد شد ✍ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ؛ يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي .
. عج حسرت روى تو شد تقديرم تا بيايى بخدا مى ميرم غم هجران تو شد قسمت من كى شوى روشنى خلوت من ؟ دور از روى تو دلسوخته ام چشم بر حلقه در دوخته ام مانده‏ام چشم به راهت مولا تا ببينم رخ ماهت مولا شب اندوه مرا ماه تويى معنى نصر من الله تويى حق نگهدار تو هر جا هستى غايبى از نظر اما هستى به كوير دل ما بارانى به تن خسته عالم جانى دير شد اى همه اميد بيا تا بميرد شب ترديد بيا طالب خون خدايى مهدى كعبه يا كرببلايى مهدى تو اميد دل و جان همه اى يوسف گمشده فاطمه اى پشت در فاطمه مى‏گفت بيا غرق در زمزمه مى گفت بيا تو بيا تا دل ما باز شود دوره سرخوشى آغاز شود گره از كار دل ما وا كن تربت فاطمه را پيدا كن ✍ .
. علیهاالسلام دستی به پهلو دارد و دستی به دیوار داده‌ست تکیه مادر هستی به دیوار هر لحظه دردی تازه داغی تازه دارد در چشم خود غم‌های بی‌اندازه دارد مثل شبی تیره‌ست دنیای مقابل تنها هلالی مانده از آن ماه کامل گاهی که بر دیوار و در دارد نگاهی آهی به لب می‌آورد از درد آهی لبریز از درد است اما غرق احساس دستی به پهلو دارد و دستی به دستاس آه این نسیم با محبت، مادرانه دستی کشیده بر سر و بر روی خانه شرمندۀ احساس او شد خانه‌داری با هر نفس آه از در و دیوار جاری :: شب، نیمه‌شب، خسته شکسته، مات، مبهوت دستی به سر می‌گیرد و دستی به تابوت از خانه بیرون می‌رود ناباورانه جان خودش را می‌برد بر روی شانه خورده گره با گرد غربت سرنوشتش در خاک پنهان می‌شود پنهان بهشتش «نفسی علی...» آه از دل پر درد او آه «یا لیتها...» آه از دل پر درد او آه :: این روزها دستی به سمت ذوالفقار است... 📝 اجرای .👇
. ﷽ ( خانم ام البنین سلام الله علیها) زنی شبیه تو هرگز ، زنی شبیهت نه که ماه پرورد از دامنی شبیهت نه ادب‌نشینِ شبستانِ کبریا هستی و بعد فاطمه بانوی اولیا هستی در آسمانِ مقامت ادب زمین‌خورده است به عرش میرسد آنکس که نام تو برده است چقدر خوب که بختت میانِ ساقی هاست بهشتِ باغچه ات مأمنِ اقاقی هاست شکفته یاسْ دوباره کنار سُنبل ها همینکه پای تو وا شد به خانه‌ی گلها کنارِ فاطمه های لطیفِ خانه‌ی عشق حضور تو شده تلمیح مادرانه‌ی عشق سلام بر تو که هستی بهارِ زینب‌جان سلام بر تو که که هستی کنارِ زینب‌جان به شرح آیه ی انفاق رحلِ دامانت شدند نذر حسین و حسن عزیزانت همیشه نزد خداوند محترم بودی همیشه مادرِ دلواپسِ حرم بودی تنور داغ دلت رزق روضه را میداد هوای حجره‌ی تو بوی کربلا میداد زمان پر از رجز غیرت علمدار است جهان هنوز به عباس تو‌ بدهکار است چهار گوشه‌ی قبر و چهار داغِ پسر فلک نوشته برایت رباعیِ بی‌ سر میانِ مشک دو چشمت فرات معلوم است و حد داغ تو از ضجّه هات معلوم است اگرچه با غم اولاد خود عجین بودی ولی بدون حسین ام بی‌بنین بودی 🖍️ ✍ ایام .
. ✍ ای شهادت ای تمام آرزو مرغ دل باز از تو دارد گفتگو از عروج رفتگان شرمنده ام بیمناک از غفلت آینده ام روزگاری دل پی دلدار بود چشمهای خفته مان بیدار بود صحبت از یار عزیزی داشتیم با غریبان افت و خیزی داشتیم ای شهادت گفته ها را بازگو با زبان بی زبانی راز گو دیده ی ما عزم دیدن کرده است گوش آهنگ شنیدن کرده است غافل ار باشیم ما از اصل خویش فتنۀ آخر زمان آید به پیش ای وفاداران فرهنگ شهید آرمان جویان یکرنگ شهید سنگ قبر عاشقان را بو کنید خاک ها را با مژه جارو کنید نقشه ی بیگانه را بر هم زنید بر مزار کشتگان پرچم زنید تا بداند نسل امروزی ما هشت سال این مملکت شد کربلا از شهیدان مانده خونین جامه ها نام و امضاء و وصیت نامه ها گر وصیّت نامه ها را خوانده ایم پس چرا بین دو راهی مانده ایم زنده ای گر ، کشتگان را یاد کن آن به خون آغشتگان را یاد کن باید اوّل کشته شد با تیر عشق تا بدانی معنی و تفسیر عشق ما حدیث ابتلا آموختیم عشق را در کربلا آموختیم عشق یعنی دادن سر در منا عشق یعنی ماجرای کربلا عشق یعنی تا شنیدی طبل جنگ اوّل از اکبر گذشتن بی درنگ عشق شهد معرفت نوشیدن است روز عاشورا کفن پوشیدن است عشق یعنی با عدو در هر نفس گفتن هیهات منا الذله بس عشق یعنی صبر کردن در کربلا عشق یعنی البلاء للولا عشق بار جان به منزل بردن است نعش اکبر در عبا آوردن است عشق یعنی دست و پا در خون زدن ماندن پیکر به میدان بی کفن عشق یعنی با سری از تن جدا خواندن قرآن به نوک نیزه ها راست قامت در زمان ها هرکه زیست پیرو خط حسین ابن علیست این امانت را به ما بسپرده اند هان مپندار این شهیدان مرده اند هر کجا عشق است آنان حاضرند حاضرند اعمال ما را ناظرند عرشیان از خاک هجرت کرده اند حضرت حق را زیارت کرده اند عشق یعنی حفظ ارزشهای ناب پاسداری از حریم انقلاب عاشق آن باشد که خائف جان نداد این امانت را به نا اهلان نداد ای دل غافل ز نخوت مرده ای زنده یادان را ز خاطر برده ای گر نبودی همت رزم آوران با خدا سودای آن حق باوران گر نمی شد قطعه قطعه جسمشان بی کفن در قتلگاهی بی نشان گر نمی خواندند در سنگر نماز ور نمی ماندند در حال نیاز حال ما را عافیت در جان نبود فاش می گویم کنون ایران نبود ما حدیث عشق از بر کرده ایم اقتدا بر آل حیدر کرده ایم سر نپیچیم از فرامین امام کو نموده با همه حجت تمام حکم او سر لوحه ی جان است و بس خط ما خط شهیدان است و بس پیروی ز امر ولایت می کنیم با علی تجدید بیعت می کنیم ................ . 🔸سربند يا زهرا🔸 می‌آیم از راهی که لبریز سفرهاست پرواز در پرواز، ردّ بال و پرهاست از معبری که غرق باور غرق شور است از سنگری که چشمۀ جاری نور است از نیمه‌شب‌های مناجات و عبادت از لحظه‌های روشن قبل از شهادت شب‌های جمعه ذکر یا قدّوس یا نور معراج اشک و بندگی پرواز تا نور سربند یازهرا، سلوکی آسمانی یعنی شکوه عاشقی در بی نشانی هر صبح جمعه ندبه‌های بیقراری دلتنگی و بی‌تابی و چشم‌انتظاری می‌آیم از راهی که لبریز سفرهاست پرواز در پرواز، ردّ بال و پرهاست پرواز خونین کبوترهای زائر هفت آسمان بود و پرستوی مهاجر یا لیتنا کنّا معک، تعبیر می‌شد اوج رشادت، فتح خون تحریر می‌شد میعاد مردان بدون ادعا بود تفسیر سرخ کلّ أرضٍ کربلا بود مردان میدان و جوانان حسینی یعنی علی‌اکبرترین‌های خمینی مردان دریادل، دلیران حماسه در چشم‌هاشان عاشقی می‌شد خلاصه چشمی که از شیدایی و احساس می‌گفت دستی که از بی‌دستی عباس می‌گفت یک دشت لبریز از شقایق‌های پرپر صد کاروان قاسم، محمد، عون، اکبر میدان مین و لاله‌های بی سری که... فریادهای یا حسین از حنجری که... مثل غروب و آسمان، خیسِ شفق بود در خون تپید اما پر از فریاد حق بود می‌آیم از راهی که لبریز سفرهاست پرواز در پرواز، ردّ بال و پرهاست می‌آیم اما با دلی در خون نشسته می‌آیم اما بال‌های من شکسته آتش زده بر جانم امشب درد و داغی دارم دل لبریز اندوه فراقی گنجینه‌های آسمانی زیر خاک‌اند اینجا تمام لاله‌هایش بی‌پلاک‌اند «در خاطرم شد زنده یاد فاطمیون ياد شلمچه یاد فکه یاد مجنون» ياد شهیدانی که در شب‌های غربت این‌گونه می‌خواندند با اندوه و حسرت: «یا فاطمه من عقدهٔ دل وا نکردم گشتم ولی قبر تو را پیدا نکردم»... ✍ .
. ۱۲۰۱ حسرت به دل شدم ز تو دورم بیا بیا تنها تو را صدا زدم ای دلربا بیا حسرت به دل شدم ز جداییِ روی تو تا کی دویدن و نرسیدن به کوی تو حسرت به دل شدم ز فراغت عزیزِ دل خسته ولی ز دستِ خودم، از توام خجل حسرت به دل شدم که ندیدم رخ تو را افسوس؛ دور مانده‌ام از خیمه‌ی شما حسرت به دل شدم که گدای توام ولی روی تو را ندیده‌ام، ای وارث علی حسرت به دل شدم، به دلم آهِ حسرت است مهدی عزیز فاطمه در اوج غربت است ای طلعت الرشیده‌ی من، ماه آسمان ای قرة الحمیده بیا صاحب الزمان شائق تمام عمر تو را می‌زند صدا الغوث یابن فاطمه، یابن الحسن بیا حسرت به دل، ولی نه شبیهِ دل رباب (بعد از حسین خانه‌ی شادی شده خراب)* حسرت به دل شدم ز غم عمه زینبت می‌گفت با حسین چه خاکی شده لبت گفت ای حسین تاج سر و نور دیده‌ام داری خبر که بی تو چه رنجی کشیده‌ام حسرت به دل شدم که یکی بر تنت نشست با چکمه‌اش زد و قفس سینه‌ات شکست حسرت به دل شدم، به سنان رو زدم حسین در بین قتلگاهِ تو زانو زدم حسین دیدم که اسب، پیکر تو هر طرف کشاند نه پیرُهن که از تو دگر، سینه‌ای نماند *این مصرع از مرحوم حسان می‌باشد ✍ .
. ۱۲۰۹ الا ای آنکه باشد عالم بالا گدای تو بمیرم گوشه‌ی مطموره ها حالاست جای تو شبیه مادرت زهرا شدی نیلی و، مثل او دعای مرگ، آخر شد در این زندان دعای تو جدا کردند با زحمت، عبا را از روی زخمت گمانم از غل و زنجیر پاره شد عبای تو به استقبال پهلویت لگد پشت لگد آمد لگد خوردی و دیگر در نمی‌آید صدای تو لگد خوردی ولی آخر ضریح سینه سالم بود نکوبیده کسی با چکمه‌، روی دنده‌های تو خدارا شکر در زندان، نشد آقا تنت عریان نباشد دست این و آن عبای تو ردای تو اگر چه شد تنت از حلقه‌ی زنجیر کاهیده به زیر دست و پا امّا نمانده دست و پای تو کرم کردی شدم آواره‌ی کوی رضا جانت تمامِ هستی شائق، فدای تو فدای تو ✍ .......... . ۱۲۱۰ در سه جا قلب پیمبر آب شد عرش هم با دیدنش بی‌تاب شد جای اول کنج زندانِ بلا اینچنین می‌گفت مولا با خدا کای خدا دیگر ز پا افتاده‌ام هستی خود را به راهت داده‌ام با رضایم نه که میگفتم بخود ساق پا از سلسله مرضوض شد جای دوم در پس در بی هوا گشت رضّ پهلوی مادر چرا جای سوم بود بین قتلگاه عمه جانم کرد با حسرت نگاه دید جسم یوسفش را غرق خون یاس زهرایی شد امّا لاله گون گفت ای پرورده‌ی دست نبی شد غروب امّا به زیر مزکبی پیش تو با روح من بازی شده پیش من جسم تو رضّاضی شده نعل نو تا با تنت برخورد کرد استخوان های تنت را خرد کرد ✍ .
. هِلِه ای کربلائیان مژده عاشقان! ای حسینیان مژده سر به تربت نَهید و شکر کنید به ولای حسین فکر کنید میِ قالوا بلا ثمر داده باده‌ی کربلا ثمر داده صحبت از باده‌ی طهور آمد باز موسی به کوهِ طور آمد شده صادر به حکمِ ده فرمان شد حسین، منجیِ زمین و زمان باده‌های حسین، جوشان شد عشق در عالمی، خروشان شد عاشقان را خدا صَلا زده است که حراجِ میِ ولا زده است باده نوشِ ازل، حسین آمد شافعِ روز نَشئَتین آمد هر که در عشق، سرگِرانی کرد هوَسِ عمرِ جاودانی کرد زندگی را همه امید، حسین اَشهَدُ اَنَّهُ شهید، حسین بندگی را تمام اگر خواهی پس روا نیست، جان و سر خواهی دین و دنیا، حسین و دیگر هیچ همه عقبا، حسین و دیگر هیچ اَبرِ رحمت، سحاب باریده سوی شیطان، شهاب باریده کوهِ آتشفشانمان دادند روی حق را نشانمان دادند ای همه مَحرمانِ سِرُّالله خون بریزید، پای ثارُالله سَر به کف دادِگان، ز جا خیزید بر لِقاءِ خدا درآویزید مستِ جامِ الَست آمده است ساقیِ چیره دست آمده است با حسین، عشقِ ناب بخشیدند باده‌ی بوتراب بخشیدند احمد و مرتضی به یک تصویر کوثر و مجتبی به یک تصویر بسکه یکرنگ و یکصداست حسین همه‌ی آل مصطفاست حسین ساغرِ چشمه‌ی حیات آمد صاحبِ کشتیِ نجات آمد سَرورِ عالمین را عشق است انقلابِ حسین را عشق است انقلاب، انقلابِ زهرایی است بعدِ کوچه قیام، صحرایی است پابپای قیام، باید رفت در پیِ این امام، باید رفت هر که در اصل، شیعه‌ی زهراست خاکسارِ امامِ عاشوراست راه، راهِ حسین، باشد و بس حق، نگاهِ حسین، باشد و بس □ □ □ هم‌زمان با حقیقتِ بعثت داده حق، بر حسینِ خود رخصت در مدینه به گوشِ شاهِ شهید حکمِ اُخرُج اِلیَ العَراق، رسید خبر از عرش، سوی خاک آمد سخن از شاءَ اَن یَراک آمد چونکه خونِ خداست، هادیِ عشق این ندا آمد از منادیِ عشق مستقیم از خدا پیام آمد وحیِ تازه بر این امام آمد یاحسین از حجاز بیرون شو راهیِ قتلگاهی از خون شو بهرِ تو هرچه لایقی دارم با تو شرحی ز عاشقی دارم عشق را، شرحه شرحه می‌خواهم من ترا، قطعه قطعه می‌خواهم آری، آندم که مست و تشنه شوی زیرِ بارانِ نیزه کشته شوی من ترا زیرِ دشنه می‌خواهم کودکانِ تو تشنه می‌خواهم پیکرت در عبور می‌خواهم زیرِ سمِّ ستور می‌خواهم جسمِ تو، در مسیر می‌خواهم زینبت را، اسیر می‌خواهم غصه‌ات را، شدید می‌خواهم اکبرت را، شهید می‌خواهم حنجرت را، به نیزه می‌خواهم اصغرت را، به نیزه می‌خواهم ساقی اَت را، به اشک می‌خواهم تیربارانِ مشک می‌خواهم صورتت، روی خاک می‌بینم تا بماند، حقیقت دینم تو بخوان، روی نیزه قرآنم تا هدایت شوند، خوبانم انتقامِ تو نیز با مهدی است روزِ او، روزگارِ هم عهدی است ✍ .
. بنویسید رقیه چه عمویی دارد روزی شعر من امشب دو برابر شده است چون که سرگرم نگاه دو برادر شده است چون که بانوی کلابیه پسر آورده چشم وا کن، پدر خاک قمر آورده هر که از قافلۀ فطرسیان جا مانده نظرش خیره به گهواره سقا مانده زور بازوی تو بی حد و عدد خواهد شد بعد از این ام‌بنین، ام‌اسد خواهد شد با وجود تو زمین حیدر دیگر دارد کعبه جا دارد اگر باز ترک بردارد از در خانه او پا نکشیدم هرگز چون حسینی‌تر از عباس ندیدم هرگز ماه ذی‌الحجه که عباس به حج عازم شد همه بر کعبه ولی کعبه بر او محرم شد در طوافش سخن از عقل فراتر می‌گفت در حقیقت لک لبیک برادر می‌گفت! این اباالفضل که از قبله فراتر می‌رفت مرتضی بود که بر دوش پیمبر می‌رفت علی‌اکبر به ثنا گویی او می‌آید چقدر منبر کعبه به عمو می‌آید خطبه خواند و همه را محو صدای خود کرد در حقیقت همه را قبله‌نمای خود کرد گفت این خانه که حق آمد و ایجادش کرد مسجدی بود که بابای من آبادش کرد از در خانه او پای نکشیدم هرگز چون حسینی تر از عباس ندیدم هرگز کاشف الکرب تویی؛ خندۀ ارباب تویی پدر خاک علی و پدر آب تویی! روی چشم تو بود جای حسن جای حسین هست مابین دو ابروی تو بین‌الحرمین پیش خورشید و قمر سایۀ تو سنگین است و فقط محضر زینب سر تو پایین است ساقی ما چه شرابی چه سبویی دارد بنویسید رقیه چه عمویی دارد صحبت از مردی تو کار بنی هاشم بود نام تو در دل میدان رجز قاسم بود زور بازوی علی ریخته در بازویت ذوالفقاری نبود تیزتر از ابرویت تیغ چرخانده‌ای و پیش تو طوفان هیچ است لشگری پیشت اگر آمده میدان، هیچ است وسط جنگ زمین را به زمان دوخته‌ای فن شمشیر زنی را ز که آموخته‌ای؟! ای جوان! پیر رهت کیست از آن شاه بگو؟ أشهد أن علیاً ولی الله بگو او علمدار حسین است ببخشید مرا مدح او کار حسین است ببخشید مرا ✍ .
عج گفتم به دل، که وقت نیایش شب دعاست پرواز کن که مقصد من «سُرّ من رآ»ست آنجا که هست، آینهٔ شادی و سرور اشراق عشق و عاطفه و جلوه‌گاه نور... آنجا که انبیا همه هستند در طواف آنجا که عشق و عاطفه دارند اعتکاف... آنجا که دیده‌ها، پلی از آب بسته‌اند یعنی دخیل اشک به «سرداب» بسته‌اند... چشم هزار ماه جبین، مشتری اوست نقش نگین وحی، در انگشتری اوست محبوب نازنین سراپردهٔ خداست در کائنات، رحمت گستردهٔ خداست چون روح، در تمامی اعصار جاری است جان جهان، ذخیرهٔ پروردگاری است سنگ بنای کعبه، سیاهی خال اوست وجه خدای جَلَّ جَلالُه جمال اوست جان بی‌فروغ طلعت او جان نمی‌شود او حجت خداست که پنهان نمی‌شود روزی که ظلم پر کند آفاق دهر را احلی من العسل کند این جام زهر را آن روز، روز سلطنت داد و دین رسد یعنی زمین، به ارث به مستضعفین رسد... پر می‌کند ز عدل خود این خاک تیره را آیینهٔ بهشت کند، این جزیره را یوسف به بوی پیرهنش زنده می‌شود دل‌های مرده با سخنش زنده می‌شود... او را بخوان در آینهٔ ندبه و سمات فرزندی از سلالهٔ طاها و محکمات روی لبش تلاوت لبیک دیدنی‌ست آری دعای او به اجابت رسیدنی‌ست احیاگر معالِم دین خداست او شمس‌الضحای روشن و نورالهداست او *** ای حُسن مطلع همهٔ انتخاب‌ها تو آفتاب حُسنی و ما در حجاب‌ها «یا ایها العزیز» ببین خسته حالی‌ام چشمان پر ستاره و دستان خالی‌ام ماییم آن خسی که به میقات آمدیم شرمنده با «بضاعت مُزجات» آمدیم شام فراق سورهٔ والیل خوانده‌ایم یوسف ندیده «اَوفِ لَنا الکَیل» خوانده‌ایم یا ایها العزیز به زیبایی‌ات قسم بر حسن بی‌بدیل و دل‌آرایی‌ات قسم دل‌ها ز نکهت سخنت، زنده می‌شود عالم به بوی پیرهنت، زنده می‌شود صبح وصال تو، شب غم را سحر کند آفاق را نگاه تو زیر و زِبَر کند موسی تویی، مسیح تویی، مکه طور توست شهر مدینه چشم به راه ظهور توست شعر «شفق» حدیث زبان دل من است تکرار نام تو ضربان دل من است استاد حاج اسماعیلی 🎤 .👇