record001.mp3
زمان:
حجم:
1.11M
#سبک_ای_صفای_قلب_زارم
آمده ماه صفر، ماه عزا و اشک و ناله
دلپریشانم برای داغ زهرای سه ساله
حسین جانم مرا، مرانی از درت
به حق حضرت رقیه دخترت
حسین جانم حسین
ناله ها دارم حسین جان در فراق کربلایت
صبح و شب ابر نگاهم گشته بارانی برایت
نگاهی کن به من، به حق زینبت
فدایی کن مرا برای مکتبت
حسین جانم حسین
ای حسین جان یاری ام کن تا که یار تو بمانم
یاری ام کن تا همیشه بی قرار تو بمانم
تویی تاب و تبم، تویی ماه شبم
حسین جان روز و شب تویی ذکر لبم
حسین جانم حسین
مهدی شریفی ✍
#امام_حسین
#حضرت_رقیه #ماه_صفر
9.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☀️ پیرزنی که از مردم میخواهد کنار خیابان برایش روضه بخوانند
👈 و عکس العمل جالب مردم
#کربلا #محرم #ماه_صفر
الهی بِدَمِ المظلوم
الهی بِدَمِ العطشان
الهی به غم زینب
کنار بدن عریان
یارب الحسین ... به همون تنی که شد غرقه به خون
یارب الحسین ... فرج منتقمش رو برسون
اللهم عجل لولیک الفرج
#سبک_الهی_بدم_المظلوم
Mohjat.NetNamahang Mano Karbala 1403 Rasoli [Mohjat_Net].mp3
زمان:
حجم:
1.67M
#واحد
#اربعین
#زائر_کربلا
#حاج_مهدی_رسولی 🎤
گرچه باور نمیکنم اما
منم و کربلا خدا را شکر
مردم آقای مهربانم باز
راه داده مرا خدا را شکر
حالا منمو چشم ترمو باران اباعبدالله
حالا منمو کوه غممو درمان اباعبدالله
ای به قربان اباعبدالله
****
کربلایی و مبتلا داری
شهر عشقی برو بیا داری
بر سر قدس و کعبه جا داری
با دو گنبد طلا خدا را شکر
حالا منمو چشم ترمو باران اباعبدالله
حالا منمو کوه غممو درمان اباعبدالله
ای به قربان اباعبدالله
****
هرکه دل بی قرار عباس است
کارِ دل نیست کارِ عباس است
هرکه پروردگار عباس است
اوست تنها خدا – خدا را شکر
درد ما چیست عاشقی مستی
ای که درمان دردها هستی
اینکه لطفت نکرده تا حالا
درد ما را دوا خدا را شکر
حالا منمو چشم ترمو باران اباعبدالله
حالا منمو کوه غممو درمان اباعبدالله
ای به قربان اباعبدالله
شعر: #قاسم_صرافان ✍
#واحد_کربلا
#نماهنگ من و کربلا
#ماه_صفر 1403
Recorded by RecForge همخوانی کاروان حب الحسین(ع)شهرستان میبد.mp3
زمان:
حجم:
1.31M
#جمع_خوانی
🏴این قطعه به درخواست صدیق ارجمند حجة الاسلام شیخ مرتضی کارگر سروده شد.
#مهدی_بهشتی ✍
#ماه_صفر۱۴۰۳
.
#غزل
#اربعین
#زبانحال_حضرت_زینب
السلام علی ساکن کربلا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بند دلم بریده شده در بلای تو
از بار غم کمان شدهام در هوای تو
من بی تو بی پناه شدم ای معین من
آتش گرفت سینهام از ماجرای تو
یک اربعین گذشت که بی سر شدی حسین
ناله زدم ز عمق وجودم برای تو
یک اربعین گذشت و نرفته ز یاد من
یک لحظه از مصائب کرببلای تو
یک اربعین گذشت که من را به ضرب و زور
بردند از کنار تو با بچههای تو
یک اربعین گذشته از آن لحظهای که شد
خورشید بی غروب، سر نیزه جای تو
یک اربعین گذشته از آن ساعتی که من
دیدم ربودهاند خلائق ردای تو
یک اربعین گذشته از آن ضربههای سخت
از ضربههای خنجر کین بر قفای تو
یک اربعین گذشته از آن سرخی غروب
وقتی عزا گرفت برایت خدای تو
گم کرده بودمت وسط رمل و تیغ و نی
ناگه رسید بر دل خواهر صدای تو
گفتی «إِلَیَّ...» خواهر مظلومهام بیا...
پر باز کردم ای گل من در هوای تو
دیدم هزار و نهصد و پنجاه چشمه خون
سر باز کرده در همهی جای جای تو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#نصیر_حسنی ✍
#ماه_صفر
.
.
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ماه_صفر
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن و یا رحیم
🔸ای غریبی که ز جد و پدر خویش جدایی
ای امام رضا آقا جانم...
🔸خفته در خاک خراسان تو غریب الغربایی
قربون غریبیت برم امام رضا...
🔸اغنیا مکه روند و فقرا سوی تو آیند
🔸جان به قربان تو شاها که تو حج فقرایی
شب شهادت امام رضاست...
آی اونایی که آرزوی حرم با صفاش رو دارید اما چند ساله نرفتید...
( بعد منزل نبود در سفر روحانی)
امشب کبوتر دلتون رو با من همراه کنید...
بریم کنار پنجره فولاد امام رضا...
🔸جان به قربان تو شاها که تو حج فقرایی
فرمود اباصلت من میرم مجلس مامون...
ساعتی بعد برمیگردم
اگه دیدی عبا رو سرم کشیدم
دیگه با من حرف نزن...
بدان کارم تمامه...
یا صاحب الزمان...
اباصلت میگه دیدم امام رضا از مجلس مامون بیرون اومدن...
عبا روی سر کشیدن...
حالشون منقلبه...
هی روی زمین میشینه...
هی بلند میشه...
وارد حجره شد...
صدا زد اباصلت...
درها رو ببند...
میخام تنها باشم...
یه گوشه ای داخل حجره...
این فرش ها رو کنار زد...
روی زمین نشست...
مثل مار گزیده ای از شدت درد به خودش میپیچه وناله میزنه...
خدایا یدفعه دید یه جوانی اومده...
یه گوشه ای ایستاده...
اباصلت میگه اومدم نزدیکتر...
عرضه داشتم...
من تمام درها رو بسته بودم شما از کجا وارد شدید...
فرمود اباصلت...
اون خدایی که منو از مدینه تا طوس آورده...
از در های بسته هم عبور میده...
میگه دیدم تا این آقازاده وارد حجره امام رضا شد...
حضرت خوشحال شدند...
از جاشون بلند شدند ...
هی صدا میزدند...
پسرم خوش آمدی بابا...
جوانم جواد... خوش آمدی بابا...
فهمیدم میوهی دل امام رضا...
آقام جوادالائمه است...
سر بابا رو در آغوش گرفت...
دارن با هم نجوا میکنن ...
عجب لحظات سختیه...
امام رضا داره وصیت میکنه...
اما طولی نکشید...
یه دفعه دیدن حضرت آرام آرام چشمانشون رو از این دنیا بستند...
صدای اقا جوادالائمه به ناله بلند شد...
اما خود امام رضا فرمودند...
یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ
همه روضه ها به کربلا ختم میشه...
اگر اینجا پسر سر بابا رو در آغوش گرفت...
کربلا قضیه برعکس بود...
ابی عبدالله سر پسر رو در آغوش گرفت...
آماده ای بگم یا نه...
🔸سپه کوفه و شام استاده
🔸به تماشای شه و شهزاده
🔸شه به روی پسرش افتاده
🔸همه گفتن حسین جان داده
اومد کنار جوانش نشست...
سر علی اکبرش رو به دامن گرفت...
دلش طاقت نیاورد...
سر جوانش رو به سینه چسباند...
دید دلش طاقت نمیاره...
لحظات آخره...
خدایا... ابی عبدالله چکار کنه...
علی اکبرش داره جلو چشماش جان میده...😭
یدفعه دیدند حسین صورت به صورت علی چسباند...
هی صدا میزنه...
عَلَى الدُّنْیا بَعْدَکَ الْعَفا
علی جان... بابا...
اُف بر این دنیا بعد از تو علی...
تسلای دل ابی عبدالله...
ناله بزن یاحسین...
الا لعنت الله علی القوم الظالمین
#روضه_امام_رضا
.
امام حسین ع
. #روضه_امام_رضا_علیه_السلام #ماه_صفر بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن و یا رحیم 🔸ای غریبی که ز ج
.
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#آخر_صفر
گریز دوم:
عرضه بداریم آقا جان...
یا امام رضا...
شما رو مظلومانه به شهادت رسوندند...
اما لحظات آخر دیگه شما تنها نبودید...
وقتی چشمان مبارک رو باز کردید...
سر شما روی دامن آقا جوادالائمه بود...
اما دلها بسوزه برا اون آقایی که...
داخل گودال قتلگاه...
با لب تشنه...
سر از تنش جدا کردند...
امام سجاد هر کاری کرد نتونست بیاد کنار بابا...
بمیرم... داخل خیمه...
از شدت بیماری با صورت به زمین افتاده بود...
لحظات آخر نتونست بیاد کنار بابا...
اما...
یک جایی دیگه اومد...
کجا...
اون لحظه ای که بنی اسد میخواستند بدنها رو دفن کنند اما متحیر مانده بودند...
اومد صدا زد...
بنی اسد.. من این بدنها رو خوب میشناسم...
🔸بنی اسد بیایید
🔸کفن با خود بیارید
🔸مگر خبر ندارید
🔸حسین کفن ندارد
با دستان مبارک بدن بابا رو داخل قبر گذاشت...
حالا میخواد با پدر وداع کنه...
لبها رو گذاشت روی رگهای بریده حسین...
🔸اگر کشتند چرا خاکت نکردند
🔸کفن بر جسم صد چاک نکردند
.............
.
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ماه_صفر
گریز سوم👇
آقای خوبم...
جان عالم به فدای مظلومیت شما...
در عالم غربت به شهادت رسیدید...
اما وقتی شیعیان خبردار شدن...
کفن قیمتی آوردند...
برای تشییع جنازه همه آمده بودند...
بدن شما رو با عزت و احترام تشییع کردند...
با چه عظمتی بدن مبارک دفن شد...
اما لا یوم کیومک یا اباعبدالله...
دلها بسوزه...
برا اون آقایی که بدنش سه روز روی زمین کربلا...
بدون غسل و کفن...
ای خدا...
کاش به همین اکتفا میکردند...
صدا زدند اسبهاتون رو نعل تازه بزنید...
ده نفر اونقدر با اسب روی بدن عزیز زهرا اسب دواندند...
جلو چشمان بچه های حسین...
جلو چشمان خانم زینب کبری...
تمام استخوان ها شکست...
🔸به کربلا کفن مگر بغیر بوریا نبود
🔸مگر حسین فاطمه عزیز مصطفی نبود
🔸مگر کسی که کشته شد تنش برهنه میکنند
🔸مگر که پاره پیروهن به پیکرش روا نبود
🔸سرش به نوک نیزه ها تنش به خاک کربلا
🔸کفن برای او بجز شکسته نیزه ها نبود
الا لعنت الله علی القوم الظالمين
#روضه_امام_رضا
.
#زمینه
#اربعین_حسینی
▪️بنداول▪️
کنار مزارت
بهونه می گیرم ای حسین
حالا که تو نیستی
چرا نمیمیرم ای حسین
می گن سرده خاک
نه خاک عزیز خدا
نه خاک شه سر جدا
نه خاک کسی که شکست
جسمش رو سم مرکبا
تو خاکت همیشه گرمه
آتیش می زنه به دلها
برای اینکه حسین جان
تو رو سر بریدن اینجا
حسین جان
▪️بنددوم▪️
لالایی لالایی
لالایی گل بهار من
لالایی لالایی
خاطره گریه دار من
می گن سرده خاک
اما واسه داغ تو نه
داغ تو مگه می شه سرد
دیدم تا سرت رو ، رو نی
فهمیدمسه شعبه چه کرد
چی اومد سرت عزیزم
سرت رو رو نیزه بستن
شبیه بابات علی جان
پیشونیت رو هم شکستن
علی جان
#محسن_طالبی_پور ✍
#زمینه_اربعین
#اربعین
#ماه_صفر
👇
.
#زمزمه
#اربعین
▪️بنداول▪️
حال من باز خرابه
دوری از تو عذابه
از کربلا جا موندم امسالم
برا همینه آشوبه حالم
منو نخواستی باز آقا باشه
انگار نبود واسه من جا باشه
حق بده که دلم بگیره
چشمام بشه دریای حسرت
گناهم و اگه ببخشی
شاید منم بیام زیارت
▪️بنددوم▪️
ای حسینم رسیدم
مثل مادر خمیدم
برای گریه شونت رو می خوام
کبود و نیلی برگشتم از شام
در به در کوی و برزن بودم
نشونه سنگاشون من بودم
بسکه دل منو سوزوندن
خاکسترم رسیده داداش
دشمن منو شبیه مادر
تو کوچه ها کشیده داداش
▪️بنددوم▪️
یادمه کینه هاشون
یادمه ضربه هاشون
یادم نرفته گودال غوغا بود
جسم تو غرق خون زیر پا بود
یادم نرفته با خنجر می زد
پیش نگاهای مادر می زد
وقتی کناز تو رسیدم
شکسته بود تموم اعضات
پیدا نکردم جای سالم
بوسه زدم داداش به رگهات
#محسن_طالبی_پور ✍
#زمزمه_اربعین
#ماه_صفر
مشابه سبک زیر خوانده میشود
👇
.
#زمزمه
#اربعین
▪️بنداول▪️
حال من باز خرابه
دوری از تو عذابه
از کربلا جا موندم امسالم
برا همینه آشوبه حالم
منو نخواستی باز آقا باشه
انگار نبود واسه من جا باشه
حق بده که دلم بگیره
چشمام بشه دریای حسرت
گناهم و اگه ببخشی
آقا منم میام زیارت
▪️بنددوم▪️
ای حسینم رسیدم
مثل مادر خمیدم
برای گریه شونت رو می خوام
کبود و نیلی برگشتم از شام
در به در کوی و برزن بودم
نشونه سنگاشون من بودم
بسکه دل منو سوزوندن
خاکسترم رسیده داداش
دشمن منو شبیه مادر
تو کوچه ها کشیده داداش
▪️بنددوم▪️
یادمه کینه هاشون
یادمه ضربه هاشون
یادم نرفته گودال غوغا بود
جسم تو غرق خون زیر پا بود
یادم نرفته با خنجر می زد
پیش نگاهای مادر می زد
وقتی کناز تو رسیدم
شکسته بود تموم اعضات
پیدا نکردم جای سالم
بوسه زدم داداش به رگهات
#محسن_طالبی_پور ✍
#زمزمه_اربعین
#ماه_صفر
.👇
.
#واحد
#اربعین
برادر
پاشو نگاه کن
زینب رسیده
با قامت خم
برادر
پاشو نگاه کن
رو شونه دارم
دنیای ماتم
وای غریب مادرم
حال زینب و ببین
کاش دعا کنی بشه
روز مرگم اربعین
زینب رسیده
با حال خسته
شده شبیه
پهلو شکسته
سالار زینب
▪️بنددوم▪️
برادر
نه که چهل روز
انگار چهل سال
تو رو ندیدم
برادر
این معجر من
می دونه تنها
من چی کشیدم
وای امون ز شهر شام
وای امون ز ازدحام
کشتمون اون مردی که
داد می زد کنیز می خوام
تا که با انگشت
ما رو نشون داد
سر اباالفضل
از نیزه افتاد
سالار زینب
#محسن_طالبی_پور ✍
#واحد_نوس
#واحد_اربعین
#ماه_صفر
.👇
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ماه_صفر
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن و یا رحیم
🔸ای غریبی که ز جد و پدر خویش جدایی
ای امام رضا آقا جانم...
🔸خفته در خاک خراسان تو غریب الغربایی
قربون غریبیت برم امام رضا...
🔸اغنیا مکه روند و فقرا سوی تو آیند
🔸جان به قربان تو شاها که تو حج فقرایی
شب شهادت امام رضاست...
آی اونایی که آرزوی حرم با صفاش رو دارید اما چند ساله نرفتید...
( بعد منزل نبود در سفر روحانی)
امشب کبوتر دلتون رو با من همراه کنید...
بریم کنار پنجره فولاد امام رضا...
🔸جان به قربان تو شاها که تو حج فقرایی
فرمود اباصلت من میرم مجلس مامون...
ساعتی بعد برمیگردم
اگه دیدی عبا رو سرم کشیدم
دیگه با من حرف نزن...
بدان کارم تمامه...
یا صاحب الزمان...
اباصلت میگه دیدم امام رضا از مجلس مامون بیرون اومدن...
عبا روی سر کشیدن...
حالشون منقلبه...
هی روی زمین میشینه...
هی بلند میشه...
وارد حجره شد...
صدا زد اباصلت...
درها رو ببند...
میخام تنها باشم...
یه گوشه ای داخل حجره...
این فرش ها رو کنار زد...
روی زمین نشست...
مثل مار گزیده ای از شدت درد به خودش میپیچه وناله میزنه...
خدایا یدفعه دید یه جوانی اومده...
یه گوشه ای ایستاده...
اباصلت میگه اومدم نزدیکتر...
عرضه داشتم...
من تمام درها رو بسته بودم شما از کجا وارد شدید...
فرمود اباصلت...
اون خدایی که منو از مدینه تا طوس آورده...
از در های بسته هم عبور میده...
میگه دیدم تا این آقازاده وارد حجره امام رضا شد...
حضرت خوشحال شدند...
از جاشون بلند شدند ...
هی صدا میزدند...
پسرم خوش آمدی بابا...
جوانم جواد... خوش آمدی بابا...
فهمیدم میوهی دل امام رضا...
آقام جوادالائمه است...
سر بابا رو در آغوش گرفت...
دارن با هم نجوا میکنن ...
عجب لحظات سختیه...
امام رضا داره وصیت میکنه...
اما طولی نکشید...
یه دفعه دیدن حضرت آرام آرام چشمانشون رو از این دنیا بستند...
صدای اقا جوادالائمه به ناله بلند شد...
اینجا یه پسر سرِ باباشو بدامن گرفت اما دلها رو روانه ی خرابه ی شام کنید...
آخه اونجا یه دختر سه ساله سر باباشو به دامن گرفته بود .... اما چه سری ....
رگها بریده .... دندانها شکسته .... لبها خشک و ترک خورده و خون آلوده ...
این دختر بچه ی یتیم و سه ساله، یه کم با باباش حرف زد: ....
بابا کی گلوتو بریده ...
بابا کی منو یتیمم کرده...
بابا کی صورت قشنگت رو با خون گلوت خضاب کرده ...
بابا منتظر بودم بیایی وُ سرم رو روی زانوت بزارم... اما حالا سر غرقه خونت رو روی زانوم گذاشتم...
در همین حین همچین که نگاهش به لبای ترک خورده ی بابا خورد ... انقده به دهان خودش زد ... انقده گریه کرد تا اینکه دیدن سر یه طرف افتاد و رقیه یه طرف ...
اما گریه کُنا ، خود امام رضا فرمودند...
یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ
همه روضه ها به کربلا ختم میشه...
اگر اینجا پسر سر بابا رو در آغوش گرفت...
کربلا قضیه برعکس بود...
ابی عبدالله سر پسر رو در آغوش گرفت...
آماده ای بگم یا نه...
🔸سپه کوفه و شام استاده
🔸به تماشای شه و شهزاده
🔸شه به روی پسرش افتاده
🔸همه گفتن حسین جان داده
اومد کنار جوانش نشست...
سر علی اکبرش رو به دامن گرفت...
دلش طاقت نیاورد...
سر جوانش رو به سینه چسباند...
دید دلش طاقت نمیاره...
لحظات آخره...
خدایا... ابی عبدالله چکار کنه...
علی اکبرش داره جلو چشماش جان میده...😭
یدفعه دیدند حسین صورت به صورت علی چسباند...
هی صدا میزنه...
عَلَى الدُّنْیا بَعْدَکَ الْعَفا
علی جان... بابا...
اُف بر این دنیا بعد از تو علی...
تسلای دل ابی عبدالله...
ناله بزن یاحسین...
الا لعنت الله علی القوم الظالمین
#شهادت_امام_رضا
#زیارت_مخصوصه #امام_رضا
#آخر_صفر
#روضه_امام_رضا
.