eitaa logo
امام حسین ع
18.3هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. آمده عبد گنهکار، بگو می بخشی با دلی زار و گرفتار، بگو می بخشی چشم امید مرا تار نکن یا الله باز هم حضرت غفار، بگو می بخشی کار ما را نگذاری تو به آن آخر وقت اولین لحظه ی دیدار، بگو می بخشی با بدهکار خودت باز مدارا کن، آه طلبت را به بدهکار، بگو می بخشی تا که آب از سر من رد نشده کاری کن مثل آن توبه ی هر بار، بگو می بخشی من خودم آمده ام، فاش بگویم خجلم سر به زیر آمدم ای یار، بگو می بخشی دم افطار فقط یاد لب عطشانم به همان روضه ی افطار، بگو می بخشی قَسَمَت میدهم اینبار به عباس علی به دو تا دست علمدار، بگو می بخشی : 💔 ماه صیام آمد و من در خیال خود با بوسه بر ضریح تو افطار می‌کنم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم ياابا عبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، .
. ای که گره ز کار دلم باز میکنی جانم به  لب رسیده  چرا ناز میکنی مثل همیشه تا که ز تو دور می شوم با یک نگاه عاشقی آغاز میکنی در انتظار سیصد و سیزده نفر عمری بُوَد که صحبت سرباز میکنی صاحب  نفس بیا و به داد دلم برس ای آنکه با دعای  خود  اعجاز  میکنی تاکه به روی بال و پرم دست میکشی دل را ز عشق لایق پرواز میکنی در بین گریه کردنم احساس می کنم داری محبتت به من ابراز می کنی تا که درعاشقی به دربسته میخورم با یک سلام در به رویم باز میکنی در وقت مرگ بردلم افتاده ای حبیب این روسیاه را تو سرافراز میکنی با یک نگاه تا به خدا  میبری مرا کی یک غروب کرب وبلا میبری مرا : از سفره ای که وقت پهن می کنی مانده غذا و خورده ی نانی به ما بده صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم ياابا عبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
. عاقبت جان به لبِ صبر رساندندعلی پایِ آن قول که دادند ،نماندندعلی واقعاًمردم این شهر نمک نشناسند جایِ جبران به دلت داغ نشاندندعلی اُجرت آن همه چاهی که توکندی این بود قطره ای آب به اصغرنرساندندعلی پسرت را تهِ گودال کشیدند به زور دخترت را سرِبازار کشاندند علی تازه بااینکه حسینت سرِنی قرآن خواند بهترازخارجی اش کوفه نخواندندعلی کودکانی که عسل خورده ی دستت بودند بر تنِ بی کفنش اسب دواندند علی : 💔 قدرمایعنی علی تقدیرمایعنی حسین یاحسین ویاعلی ذکرشب احیای ماست .
. ما همانیم که از عشق تو غفلت کردیم با همه آدمیان غیر تو خلوت کردیم جای خالی تو را هیچکس احساس نکرد به گمانم که به دوری تو عادت کردیم جمکران هم که رسیدیم،به جای ندبه فقط ازحاجت خودپیش توصحبت کردیم سالها می گذرد، منتظری برگردیم پس مشخص شده ماییم که غیبت کردیم نمک سفره ی تان را همه خوردیم ولی باگناهان،به همین سفره خیانت کردیم دلمان ازهمه ی مردم عالم که گرفت گریه کردیم وسپس سجده به تربت کردیم هرکجاذکرحسین است همانجاحرم است قبل هیئت همگی قصدزیارت کردیم اربعین باهمه دنیابه دل جاده زدیم لذت عشق توراباهمه قسمت کردیم : تشنه ی آب فراتم، مثل خلق عالمین أین مهدی، أین قائم، یالثارات الحسین صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
. دوباره میروم آرام و بی صدا مشهد سلام حضرت سلطان،سلام یا مشهد سلام میدهم از دور و می‌شوم نزدیک چقدر فاصله‌ها کم شده‌ست،تا مشهد کبوترِ حَرمی،جز حرم چه می‌خواهد؟ همانکه انس گرفته‌ست با تو،با مشهد رفاقتی‌ست میان من و تو و حرمت شده محل قرار رفیق‌ها،مشهد چقدر خسته‌ام از روزگار بی وجدان کسی که خسته شده میرود کجا؟ مشهد دوباره حال دلم بد شده مریض توام شفای عاجل من شو،ببر مرا مشهد دوباره مثل همیشه مرا به خود بطلب دوباره مثل همیشه بگو بیا مشهد همیشه گرم سفر هستم از حرم به حرم منم مسافر هر روزِ : همه با درد به دنبال طبیبی هستیم دوری از کوی تو بیمار شدن هم دارد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم ياابا عبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، (ع) .
. ما را تمام خلق شناسند با حسین ما نوکریم و حضرت فرمانروا حسین ناز طبیب و منت مرهم کجا کشی؟ وقتی که هست تربت پاکش دوا حسین باهرطپش زسینه ی ما میرسد به گوش ای پادشاه تشنه لب کربلا حسین منت خدای عزّوجل را که لحظه ای مارا به حال خویش نکرده رها حسین در روز حشر سینه زنان ناله می کنیم شور و نشور می کند آنجا به پا حسین نوکرکنارسفره ی ارباب دل خوش است شکر خدا که گشته خریدار ما حسین آری وصیّت همه ی ما همین بُوَد بر روی قبر ما بنویسید یاحسین : 💔 شب جمعه،حرم ومادرو غوغای ضريح بازهم نوكــرتو حسرت امـشب راخورد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يا ابا عبدالله الحسينه سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، .
. تا زیارتنامه شد آغاز، غم پایان گرفت دردِ دوری،باسلامی نسخه‌ی درمان گرفت من گِلی بودم بدون روح،در خاک نجف تا نسیمی ازحرم آمدوجودم جان گرفت ابرها از آسمانِ شهر تو رد می‌شدند خورد،برقِ گنبدت برچشمشان،باران گرفت هیبتِ ایوان طلایت آنقدَر محوم نمود تا زبانم بند آمد ذکرِ «یا ایوان» گرفت یک عروسِ حیدری دیدم که از صحن نجف خاک را برداشت و با آن حنابندان گرفت خواستم تا بهترین مدحِ تو را از بر شوم زائری درصحن،ختم سوره‌ی انسان گرفت تا خداوندِ قلم یک سطر،در شان تو گفت از امینی الغدیر،از شاعران دیوان گرفت جایگاه دشمنان توست،قعرِ چاهِ ویل تازه خیلی هم خدا برحالشان آسان گرفت مسجدی که «اَشْهَدُ اَنَّ عَلی» را قطع کرد باید اصلا گنبد و گلدسته را از آن گرفت داریوش وکوروش و این داستانها، بگذریم کشور ما اعتبار از حضرت سلمان گرفت : ♥️ بین حیدر با خدا حائل شده یک تار مو آن هم از مویِ پریشانِ علی افتاده است صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يا ابا عبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
. غم میخورم با کفترانی که نداری در حسرت آن آستانی که نداری این شعرجای روضه هایی که نخواندیم دفتر به جــای سایبانی که نداری در خواب دیدم گریه میکردند با هم رو به ضریحت خادمانی که نداری رؤیای من،روضه میان بود دیگر چه رؤیایی زمانی که نداری مشهد که رفتم در خیابانهاش حتی پُر بود از ، همانی که نداری میترسم آخر بگذری از قاتلانت در سینه ات جز مهربانی که نداری : 💔 گرچه بی صحن وسرامانده کنون شاه کرم در دلم یک حرم ناب به نام حسن است صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم ياابا عبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله،روزتون بخير، .
. هر روز هفته با نگاهت عالمی دارم وقتی که هستی در کنارم چه غمی دارم؟ راحت بگویم، من بدون عشق میمیرم من زنده ام تا لحظه ای که همدمی دارم حرف دلم را به کسی جز تو نمیگویم وقتی به خوبی تو آقا محرمی دارم در سایه ی هر بیرقی سینه نخواهم زد وقتی که مانند تو صاحب پرچمی دارم در دست دارم ریشه هایی از عبایت را شکر خدا حبل المتین محکمی دارم هرجا که پای تو وسط باشد بدون شک از غربتت باران اشک نم نمی دارم نامت تب مرثیه را می آورد با خود هر چهارشنبه در دل خود ماتمی دارم : کربلایی می شود، پسوند اسمش هرکسی جرعه ی آبی ز سقاخانه ات نوشیده است صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم ياابا عبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، (ع) .
. ناامیدی نبود نزد گدایان حسن دست ما را برسانید به دامان حسن  نشنیده است کسی خواهش روزی از ما  میرسد روزی ماصبح وشب ازخوان حسن  حاجتم نیست دراین شهربه احسان کسی عادتم داده خداوند به احسان حسن نشکندگوشه ای ازنان کسی راهمه عمر  آنکه یک روزنمک گیر شد ازنان حسن بنویسید جذامی زمین خورده نشست سر یک سفره کنار لب خندان حسن حُسن رفتارچنان داشت که ازرحمت او مردشامی شده یکباره غزلخوان حسن حرف اورانخریدندسپاهش غم نیست آمده خیل ملک گوش بفرمان حسن سفرایش همه رفتندویکی بازنگشت درعوض این همه نوکرهمه قربان حسن  و بدانند همه کوفه صفت های زمان  که فروشی نبود عشق محبان حسن  میرسدصبح ظهوری که بنا خواهدشد  مثل ایوان نجف گنبد و ایوان حسن : 💔 بنویسید حسن مکتب و آیین من است حسنی مذهبم و حبّ حسن دین من است صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم ياابا عبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، .
. دارند عجب حال و هوایی،سینه زنها درقلبشان باشد نوایی،سینه زنها عالمی دارند با خود با قاب عکس کربلایی،سینه زنها با یاحسین و یاحسین پرواز کردند تا گوشه ی صحن وسرایی،سینه زنها لبیک می گویند بر زهرای اطهر دارند حس با وفایی،سینه زنها جز هیئت ارباب جایی که ندارند پس میرسند اینجا به جایی سینه زنها دورند اگر از مرقدش، غصه ندارند در سینه دارند یک بنایی سینه زنها دمهایشان، احیا کند مثل مسیحا دارند عجب سوز صدایی سینه زنها هر درد درمان می شود در روضه خانه دارند یقین دارالشفایی،سینه زنها : 💔 حرمی باشدومن باشم واشکی کافیست سرمان گرم حسین است همین مارابس صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يا ابا عبدالله الحسينه سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، .
. آقابیا که عمردقایق به سررسید صبروقراراین دل عاشق به سررسید مامانده ایم وهجمه ی لبخندهای تلخ اینجا زمان فهم حقایق به سررسید بازاردین فروشی وقحط عقیده هاست درک ظهور منجی صادق به سررسید این ساقه های شبهه به هرجاتنیده اند تاب وتوان نسل شقایق به سررسید خم گشته مدقامتمان زیرطعنه ها خوف ورجای مومن لایق به سررسید آقا بیا ومنتظران روسفید کن شوق حضوروعرض علایق به سررسید بنشسته ایم عاشقانه دراین حصرانتظار فصل الشباب این دل عاشق به سررسید : درانتظارتوچشمم‌سپیدگشت‌وغمی‌نیست اگرقبول‌تواُفتد‌فدای‌چشم‌سیاهت صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم ياابا عبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، تون معطر بنام .
. هرچند که در شهر تو بازار زیاد است باید برسم زود، خریدار زیاد است من دربه‌در پنجره‌ فولادم و دیریست بین من و آن پنجره دیوار زیاد است آنقدر کریمی که بدهکار تو کم نیست آنقدر کریمی که طلبکار زیاد است پاییز رسیدم به حرم، با همه گفتم اینجا چقدر چادر گلدار زیاد است با بار گناه آمده‌ام مثل همیشه با بار گناه آمدم اینبار زیاد است گندم به کبوتر بدهم، شعر بگویم آخر چه کنم در حرمت؟ کار زیاد است نوروز به نوروز، محرم به محرم سرمست زیاد است، عزادار زیاد است از دور سلامی تو و از دور جوابی این فاصله انگار نه انگار زیاد است آن شب که به رؤیای من افتاد مسیرت دیدم چقدر لذت دیدار زیاد است در خواب، سر سفره ی اطعام تو گفتی هرقدر که می‌خواهی بردار، زیاد است : غرق عصیانم ولی پای تو گیرم  لااقل روی تو ای ماه منیرم لااقل تا مسیر عاشقی سمٺ شماسٺ من هم از آوارگان این مسیرم لااقل صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم ياابا عبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، (ع) .
.. ان الحسین سفینه النجاه وقتی خدا به خلقت تو افتخار کرد ما را برای نوکریت اختیار کرد کشتی هیچ‌کس به دل ما محل نداد اما حسین آمد و ما را سوار کرد تا داغ تو جگر بخراشد به سینه‌ها برق نگاه تو دل ما را شکار کرد گر روضه‌ات نبود که ما دین نداشتیم دین را برای ما غم تو استوار کرد جانم فدای آنکه تمامی عمر خویش بر درگه تو خدمت بی‌انتظار کرد هرگز ز یاد حضرت زهرا نمی‌رود یک لحظه کسی که برای تو کار کرد دنیا و آخرت همه مدیون زینبیم ما را صدای ناله او بی‌قرار کرد گیرم که گریه‌ها شده مرهم به زخم تو باید به داغ ساقی لشکر چه کار کرد؟ : 💔 مادری آمد و از کـرب وبلا رنگ پرید روضه ای نو شد و دل، باز به دلدار رسید شب جمعه شده و فاطمه فریاد کشید جلوی چشم ترم، از پسرم سر مبرید صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم ياابا عبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، .
. آقابیا که عمردقایق به سررسید صبروقراراین دل عاشق به سررسید مامانده ایم وهجمه ی لبخندهای تلخ اینجا زمان فهم حقایق به سررسید بازاردین فروشی وقحط عقیده هاست درک ظهور منجی صادق به سررسید این ساقه های شبهه به هرجاتنیده اند تاب وتوان نسل شقایق به سررسید خم گشته مد قامتمان زیرطعنه ها خوف ورجای مومن لایق به سررسید آقا بیا و منتظران روسفید کن شوق حضوروعرض علایق به سررسید بنشسته ایم عاشقانه دراین حصرانتظار فصل الشباب این دل عاشق به سررسید : تکلیفِ بیقراری این دل چه میشود؟ اصلاً شما اگر که نخواهی ببینمت ای کاش یک سه شنبه شبی قسمتم شود در راهِ جمکران سر راهی ببینمت صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم ياابا عبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام . .
. بگیـر بالِ مـرا باز در هــوای خودت مرا بِبَر به کنارت، به کربلایِ خودت مـن آشنایِ توام خـانه زادِ مادرتان نصیب دربه درت کن شبی دعایِ خودت نفس بزن که مذابم کنی دراین شبها نفس بده که بسوزم فقط برایِ خودت دلم کتیبه‌یِ اشعار محتشم شده است بزن به سینه‌ام آتش،به روضه‌هایِ خودت ببین کـه نـذرِ درِ زینبیه‌ات شده‌ام بکش به دیده‌ام از گردوخاک پایِ خودت از آن زمان که مرا نوکرت خدا خوانده نشسته بر جگرم داغِ بوریای خودت وصیتـم شده آقـا، مـرا کـفـن نکنند مگر به پیرهن مشکی عزای خودت : 💔 حرام باد مرا فیض دیدن رویت اگر دهم دوجهان رابه یڪ سرمویت صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يا ابا عبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
. گریان شدم کنار کسی که حرم نرفت درحیرتم به کار کسی که حرم نرفت دارم نگاه حسرت و تصویر کربلا این است روزگار کسی که حرم نرفت دیدی که اربعین همه رفتند و مانده بود هیات در انحصار کسی که حرم نرفت دیدی میان هیات ما هم نشسته بود زهرا به انتظار کسی که حرم نرفت دیدی به اربعین همه ما را شناختند با نام مستعار کسی که حرم نرفت شکرخدا که رونق هیات همه بپاست عمری در اختیار کسی که حرم نرفت درپای روضه ها به هوای غمت حسین هر هفته شد قرار کسی که حرم نرفت عمری نموده ام سَرِ تعظیم بر درت گشتم طلایه دار کسی که حرم نرفت مجنون بگو دمی تو ز احوال زائران آن هم به حال زار کسی که حرم نرفت : به سفر رفتی و عشاق تو گیسو کندند در فراق تو عجب سلسله ها برهم خورد .
. اشک سحر دارم غمی سرشار دارم راهم بده که دردِ دل بسیار دارم بیچاره‎ام، بی سرپناهم، بی نوایم تنهای تنهایم، ولی غمخوار دارم اظهار کردم عاشقم اما نبودم آلوده‎ام، آلوده‎ام اقرار دارم از توبه‎ام، از ندبه‎ام خیری ندیدم تو قلب زار و من فقط آزار دارم حق داری آقاجان اگر من را نبخشی وقتی که با من کار داری، کار دارم خیلی محبت داشتی، داری هنوزم خیلی به دوری از شما اصرار دارم جان عزیزت آبرو داری کن آقا اصلا بگو یک نوکرِ سربار دارم امروز و فرداهای تو کِی سر می‎آید؟ دلواپسم چون حالت مردار دارم از سفره‎ای که فاطمه انداخت اینجا یک لقمه نان دستم بده بیمار دارم : غیر از وصال نیست خیال دگر مرا ترسم خـدا نکـرده خیال دگـر کنی سلام عليكم ورحمة الله،وقت شما بخير، روزتون معطر بنام .
میشوم نقاش وازرخساردلبر میکِشم از کبودی رخ دلدار حیدر میکشم غنچه ای رامیکِشم زخمی به زیر دست و پا رَد خونی روی بال یک کبوتر میکشم باغ را لبریز آتش میکشم وقت غروب باغبان را هم کنار حلقه ی در میکشم آشیانی میکشم لبریز یاس و نسترن بعدازآنهم چهره ای ازیاس پرپر میکشم رنگ نیلی میزنم بر صفحه ی آلاله ها مرتضی را آن میان بی یارو یاور میکشم یکطرف هیزم فراهم بودومردم حمله ور یکطرف روی زمین تصویر مادر میکشم چادرخاکی کشیدم درهمین حال و هوا بعدازآنهم معجری ازجنس کوثر میکشم چادری خاکی شد اماحنجری خونی نشد از همینجا روی دفتر نقش دیگر میکشم میروم درگوشه ی گودال و بابغض قلم خنجری راتشنه ی رگهای حنجر میکشم حنجری را نامرتب کرده ضرب نیزه ها درپی این نیزه هاغمدیده خواهر میکشم دختری را میکشم مشغول نجوا با پدر حال اورازخمی وبیتاب ومضطر میکشم : افتاده ام‌ به پات،بمان،جان من بمان رحمی بکن به گریه ی اطفال زار من سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
. بی تو کبوتر دلم به سینه پر نمیزند کسی به خانه ی علی حلقه به در نمیزند فاطمه جان حسین تو بی تو غذا نمی خورد حسن ز دوریِ رُخَت خنده دگر نمیزند کلثوم از فراق تو آه ز سینه می کشد حرف دگر به غیر تو پیش پدر نمیزند ای گل نازنین من، همسر بی قرین من زینب تو بدون تو شانه به سر نمیزند خیز ز جا و با علی روی به سوی خانه کن که میخ در به سینه ات بوسه دگر نمیزند آب بر آتش دلم خیز و به اشک خود بزن که مرهمی به زخم دل سوز جگر نمیزند کنار قبر مخفی ات ورد زبانم این بُوَد بی تو به بام خانه ام پرنده پر نمیزند : داخل قبرم ولی قبر خودم را کنده ام جان حیدر فاطمه برخیز و من را خاک کن پ.
. گدای کوی توهستم مرا مران ز درت  گداییم در این خانه بوده دردسرت به خاکبوسی این خانه کرده ام عادت  به جان مادرتان وا مکن مرا ز سرت  گناه بال و پرم را شکسته کاری کن  دوباره جابده من رابه زیر بال و پرت  گناه چشم مراکور کرد و گوشم کَر عنایتی بنما بر گدای کور و کرت  ببین چه میکشم ازدست نفس أمّاره جدا نموده مرا از دعای هر سحرت  قبول، من بدم اما تو سر به راهم کن بده اجازه که باشم همیشه دوروبرت  بگو به فاطمه امشب صبا پیامم را  که کرده ام همه شب گریه بر پسرت  صدای مادرت از دور میرسد ای وای خدا کند که نبیند تن جدا ز سرت : گریه برتوکاردست قلب عاشق میدهد روضه های مجلست بوی شقایق میدهد در فراق کربلایت سوختن کارم شده دردمند کـربلایم، داغتان دق میدهد .
. در لجنزار معاصی، از بها افتاده ایم دور از مولای خود در تنگنا افتاده ایم راه را گم کرده و بیراهه دائم میرویم در غل و زنجیرِ اوهام خطا افتاده ایم کیست بیچاره تر از ما بندگان بی پناه؟ از امام عصر، از مولا جدا افتاده ایم برکت ازاموال مردم رفت، مشکل از کجاست؟ گیرِ مال شبهه و مال ربا افتاده ایم رنگ ایمان رفته ازاین شهر، تقوا رفته است وای بر ما، شاید از چشم خدا افتاده ایم منتقم، خون شهیدان ریخت، دیگر العجل با امید فتح در راه شما افتاده ایم باتمام غصه ها، ازرحمت صاحب زمان درپناه خیمه ی خیرالنسا افتاده ایم هیچ کس مارازمین افتاده در دنیا ندید درنجف تنها به پای مرتضی افتاده ایم فاطمیه آمد و ما هم به حالِ گریه بر چادری که ماند زیر دست و پا افتاده ایم یاد آن ساعت که در افتاد روی فاطمه یاد مظلومیت آل عبا افتاده ایم یاد درد سینه ی زهرا میان بسترش یاد آن مظلومه بر حال بکا افتاده ایم : العجل منتظرِ منتقمِ فاطمه ایم با غم کوچه دل عمریست مدارا کرده .
. بسم الله الرحمن الرحیم صل الله علیک یا اباعبدالله ۳ السلام علیک یا خلیفه الله فی ارضه چه لحظه های قشنگی، دوباره اشک و دعا زمان توبه ی ما و دوباره مـاه خـدا برای پاک شدن آمدم به درگـه تو تویی که سفره گشودی برای خیل گدا مرا محبت "حیدر" به سفره ی تو رساند و سجده های پـدر، مـادرم که نـذر شما رسیده روز ششم اهل روضه بسم الله دخیل نام علی شیرخوار کـرب و بلا تمام تشنگی ما فـدای که تشنه بود و سه شعبه رسید بی پروا کنار مـاه عطش٬ مـاه صبر و استغفار دوباره زنده شده داغ غرور مشک شکست و کنار علقمه ریخت عَلَـم به گـریه نشست از شهادت ِ سقا کنار سفره ی افطار و گریه بر این داغ که جان سپرده چرا تشنه٬ زاده ی زهرا؟ امیدوارم و خواندم پس از دعای سحر فقط دعـای را به عشق آل عبا خدا کند که بیاید همین، همین جمعه به حق حضرت سلطانِمان، امام ِ رضا : رمضان میگذرد زمزمه و اشک به پاست چشمه ی زمزم عشقیم که جوشش داریم ششمین روزه و شش گوشه و شش ماهه ی شاه ما عجب معـرکـه ای با عـدد شش داریم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... .
. تمام شهر فراموش کرده نامت را چقدر معصیتم تلخ کرده کامت را برای اینکه بدانم مصیبتت شده ام بیا نشان بده اشک ِ غروب و شامت را تو از تبار علی(ع)؛ ما قبیلهٔ کوفی نمی دهیم جواب ِ تو و سلامت را گناه کرده و از دستِ من دلت خون است دروغ٬ غیبت و تهمت! غم ِ مدامت را- چه غافلانه هنوز هم ندیده میگیریم تمام ِ درد تو را... غصهٔ تمامت را کجاست غیرت مردان! چه افتخارِ بدی حراج کرده زنان را و قدّ و قامت را زنان ِ امّت جدّت چه بی حجاب شدند خدا بخیر کند محشر و قیامت را دعا بکن ننشیند به سفره نان ِ حرام که تربیت بکند منکر امامت را بگیر دست مرا تا نیفتم از چشمت نگیر از دل من لذّت ِ اقامت را کجاست خیمهٔ سبزت؟! چرا نمیبینم چرا چرا نشناختم تو و مقامت را ستون ِکعبه تویی! پس بگو أناٱلمهدی(ع) شروع کن به همین زودی انتقامت را چه میشود که ببینم تو را کنار خودم به گوش جان بسپارم گل ِ کلامت را نگاه کن به دلم تا بیایم آن سوها اویْس باشم و خوشبو کنم مشامت را خیال ِ توبه شکستن ندارم آقاجان درست می شوم و رد نکن غلامت را دلت گرفته؛ به جدّت هنوز میگویی: چرا ندیده گرفتند احترامت را؟ به انتقام ِ اسارت کشیدن زینب(س) نشان بده تب ِ شمشیر ِ در نِیامت را دوباره شد شب جمعه دوباره میبینم؛ به دست حضرت صدّیقه(س) التیامت را! ✍ ......................... : یا حق داری اگر نیایی ای حضرت عشق هرگز به غم تو این جوان پیر نشد .
. در روضه ها کلیدِ اجابت گرفته ایم یک یاحسین(ع) گفته و حاجت گرفته ایم چلّه نشینِ چادر مشکیِ زینبیم(س) از این طریق، درس نجابت گرفته ایم از دست های حضرت عباس ِ(ع) با جنم مُهر و مدالِ شور و شجاعت گرفته ایم شد پاسبانِ خیمه علی اکبر(ع) و چه خوب؛ از سیره اش صلابت و غیرت گرفته ایم این اشک را برای دم ِ احتضارمان از حضرت رقیه(س) امانت گرفته ایم با إذن شیرخوارۂ لب تشنۂ رباب(س) در کشتی نجات سکونت گرفته ایم عاصی و دردمند و گرفتار آمدیم پیش از شفا، براتِ شفاعت گرفته ایم این مرگِ بی هدف نمی آید به کارمان ما از حسین(ع) قول شهادت گرفته ایم شاعر : : قدری از کـرببلا روضه بخوان دلتنگم تو خودت جای همه روضه و منبر داری 🏴 .