.
#ماه_رمضان
#مناجات #گریز_روضه
دست سائل در این خانه اگر پر نشود
سنگِ درخواست او جای دگر دُر نشود
سالها هست که دستم به در خانه توست
روزی ام مرحمت سفره ی شاهانه توست
من گدایت که شدم قدر و بهایم دادی
سنگِ دل آینه کردی و جلایم دادی
من فقط اشک بصر خون جگر میخواهم
حال روضه دم افطار و سحر میخواهم
دوست دارم که گرفتار تر از قبل شوم
اشک ماتم شده سرشار تر از قبل شوم
از همین رنگ سیاهی که به دیوار زدند
در حسینیه ی دل خیمه ی بسیار زدند
من به جز روضه نرفتم به سرای دگری
گوش من نیست بدهکار صدای دگری
همه زندگی ام روضه ، حسینم دین است
گوشه روضه اگر جان بدهم شیرین است
دستم از مرثیه ها جام بلا میگیرد
روضه ی یازدهم جان مرا میگیرد
.
جای دارد که برون آید از پیکر جان
محملی نیست که زینب بنشیند بر آن
دختران را که خودش برد روی ناقه گذاشت
چاره ساز همه آفاق خودش چاره نداشت
هر طرف را که نظر کرد یکی یار ندید
قاسم و اکبر و عباس علمدار ندید
اشک چشمش به روی پوشیه اش راه کشید
زیر لب گفت اباالفضل و فقط آه کشید
دمی از علقمه ای شیر دلاور برگرد
محض آسودگی خاطر خواهر برگرد
با کسی غیر تو هم گام نبودم برگرد
قبل از این در ملا عام نبودم برگرد
ای خدا دست حرامی به نقابی نرسد
وای اگر راه بیفتند و رکابی نرسد
#محمد_علی_بقایی ✍
شنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۲