eitaa logo
امام حسین ع
20.5هزار دنبال‌کننده
405 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
امام حسین ع
. س ( در و دیوار ) از بال جبرئیل خون میچکد چرا افتاده بانویی در بین شعله ها شمعی به خاطر یک آشیانه سوخت خانه در آتش و بانوی خانه سوخت مادر من...... با بانوی بهشت دود و شرر چه کرد با برگ یاسمن مسمار در چه کرد در چون گشوده شد زد فضه را صدا شد لاله ای شهید شد غنچه ای فدا مادر من..... گلچین میان آن گلشن چه میکند در آستان وحی دشمن چه میکند پای عدو رسید در منزل علی وای از دل حرم وای از دل علی مادر من...... ###################### _حضرت زهرا سلام الله علیها سبک : راس تو میرود بالای نیزه ها ( غسل و کفن ) باور نمی کنم ای روح و جان من با دست خود کنم جسم تو را کفن باور نمی کنم هم آشیانه ام از خانه میروی بانوی خانه ام فاطمه جان.... شویم تنی کبود از زیر پیرهن شد آب غسل تو اشک دو چشم من ای دل شکسته ام دیدی شکست من باور نمیکنم رفتی ز دست من فاطمه جان.... با گریه ی علی میگرید عالمین نوحه کند حسن بر سر زند حسین آخر شکسته شد بغض شبانه ام تابوت تو رسید بر روی شانه ام فاطمه جان..... ###################### حضرت زهرا سلام الله علیها سبک : راس تو میرود بالای نیزه ها ( بعد از شهادت ) ای مادر حسین ای مادر حسن برخیز و گریه کن با گریه های من با دست خسته ، ای یار شهیده ام بار دگر بگیر اشک از دو دیده ام فاطمه جان .... کاشانه ی عزا شد منزل علی شب تا سحر چو شمع سوزد دل علی من گریه میکنم اینجا کنار تو شد آتش دلم شمع مزار تو فاطمه جان.... بعد از تو خانه ام شد خانه ی محن از اشک زینبین از گریه ی حسن بعد از تو بی قرار گشته حسن چرا چه دیده او مگر در بین کوچه ها فاطمه جان.... @emame3vom .
35.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎤 #حاج_ابوذر_رستگار #فاطمیه ۹۸( #رجز بسیارشنیدنی) ❇️هیئت مکتب الزهرا(س)مسجدالزهرا(س)
‍ . (س) از زبان (س) بنداول رؤیایه انگار خوابم یا بیدار بلند شده ازجا مادر خونه خدا نیاره حتی یه بارم بخوابه مادرتو بسترخونه بابا ببین(بیا)موهامو شونه کرده مادر رؤیایی که آرزومونه کرده مادر بابا بیاکه کارخونه کرده مادر بابا بیا که مادرم داره میبینه دیگه راحت پا میشه وو راحت میشینه سفره خونه رو داره خودش میچینه دوباره قصه میخونه ماروروپاهاش میشونه مادرمون مهربونه بند دوم بچه هاپاشید دوباره مادر بعده دوماه کرده تنورو ,روشن بچه هاپاشید تاکه بیایید میرم یکم کمک کنم به مادرم من مادربزارکمک کنم خمیربزاری ببین که صورتت شده رنگ اناری مگه تودختری مثه زینب نداری مادرچی میگی زیرلب چیومیدونی؟؟ مادرداداش حسین؟چرا؟ پلکای خونی؟ تنورکجاست؟خولی کیه؟ روضه میخونی؟ مادرکی میسوزه موهاش کی لخته خون میشه چشاش کی جابه جا میشه رگاش تقدیم به روح تمام مادران(زهرایی) ✍🎤 👇
امام حسین ع
. #دلنوشته_های_من سردار دلها ، سرباز بابل سرباز نگون بخت ، کارمند دادگستری رو نمی شناسه و از او تقا
. ماجرای کتک خوردن سرباز بابلی از قاضی و ورود رئیسی به ماجرا*: 🔺 جریان سرباز بابلی ؛ سرباز مستقر در جلوی درب دادگستری به علت اینکه یک قاضی ماسک زده بوده و نشناخته چهره اش رو، از اون قاضی کارت شناسایی میخواد قاضی ناراحت میشه؛ سرباز را میبرتش داخل دفتر میبندتش به صندلی و حسابی میزننش و مجبورش میکنن عذرخواهی کنه 🔺دیروز که برای بررسی ماجرا جلسه ای با حضور سرباز و قاضی و دادستان و فرماندهان و ... تشکیل شده و تصمیم رضایت سرباز را به آقای رئیسی تلفنی اعلام می کنند، ایشان شدیداً عصبانی شده و گفته: 🔺مگر مسئله شخصی است که با ریش سفید بازی حل شود؟مسئله مسئله آبروی حکومت اسلامی است که قاضی سمبل آن است و وقتی یک قاضی که باید مجسمه عدل و تقوا باشد اینطور فرعونی رفتار می کند باید ما زنگ خطر را به صدا در بیاوریم که نکند ما هم دچار استبداد شده ایم؟ نکند شاه که رفته، مرام شاه و خان و قزاق زنده باشد هنوز و خبر نداریم. این سیستم باید بازنگری شود که چرا اصلا این اتفاقات باید بیفتد و مردم را نا امید کنند از نظام! 🔺این شده که قاضی را می برند همان اتاق، دستش را به پشت صندلی می بندند و به سرباز بابلی می گویند چند سیلی زد؟ سرباز می گوید شش تا دادستان می گوید، آقای رئیسی می گوید شش تا سیلی محکم بزن تا قصاص شود! 🔺جوان هم مثل خود قاضی، کتش را در می آورد، آستینش را بالا می زند و می آید بزند، دلش رحم می آید و می گوید، می شود نزنم؟ می شود ببخشم؟ 🔺آقای رئیسی از پشت خط می گوید نه، این حق همه سرباز های تحقیر شده این سال هاست، نمی توانی ببخشی. بزن تا حساب دست همه قاضی ها بیاید! 🔺جوان هم چشمش را می بندد و با ضرب می زند توی صورت گوشتالوی ضارب و دومی و سوی و... تا شش تا! 🔺بعد آقای رئیسی می گوید گوشی را بدهید رئیس کل دادگستری استان و دستور می دهد: الساعه این قاضی را اخراج کن چون صلاحیت ندارد. وقتی علی ابن ابیطالب قاضی اش را بخاطر صدای بلندش بر متهم ، عزل می کند، تکلیف این آقا روشن است! 🔺بعد دستور داده به دادستان کل کشور که از طریق مدعی العموم، خواستار تغییر و اصلاح روند خدمت سربازی شود و کار را از طریق قضایی پیگیری کند چرا که این سیستم فقط برای جمهوری اسلامی دشمن درست می کند نه سرباز فدایی! ♨️آره. قصه دقیقش در عالم خیال من، آنجایی که حقیقت حکم می دهد نه مصلحت، در آن ناکجا آباد وعده داده شده آرمانی، اینطور است. شما هم قصه را به روایت من تعریف کنید. ✍سلمان کدیور 📌مقام معظم رهبری : در مورد عدالت ما عقب مانده هستیم باید از مردم و خدا عذر خواهی کنیم ......... . سردار دلها ، سرباز بابل سرباز نگون بخت ، کارمند دادگستری رو نمی شناسه و از او تقاضای کارت شناسایی می کنه... انگار ماجرا برای آقای کارمند گران تمام میشه و سرباز نگون بخت رو با سیلی نوازش میکنه... اما یه جای دیگه یه اتفاق دیگه افتاد👇 یاد باجناقم (حسین علیپور) افتادم که میگفت : سال ۶۶ دژبان لشکر ۴۱ ثارالله بودم در اهواز .. ساعت سه بامداد پیکانی جلوی دژبانی ترمز زد و راننده علامت داد تا راه رو براش باز کنم... جلو رفتم و گفتم کارت شناسایی داری؟ گفت نه ... گفتم چون نمی شناسم راه رو باز نمی کنم... با لبخند گفت باز می کنی... با جدیت گفتم راه نداره.. خاموش کرد و گفت خسته که بشی باز می کنی ... گفتم اتفاقا بودنت باعث می شه وقت سریعتر بگذره اما بدون کارت شناسایی باز نمی کنم... نیم ساعتی گذشت و داخل پیکان منتظر موند.... بعد از نیم ساعت شیشه رو پایین کشید و گفت به مسئول شب بگی من اینجام باز میکنه ... وقتی مسئول شب رو خبر کردم و چشمش به حاج قاسم افتاد خشکش زد و با صد تا عذرخواهی راه رو باز کرد.... روز بعد که به دفتر فرماندهی احضار شدم ، خودم رو مهیای تنبیه و اضافه خدمت کرده بودم که ایشان با کمال تعجب کلی از من تعریف کرد و تشویقی داد و پیشونی من رو بوسید و یک دست لباس نو نظامی به من هدیه داد... "شِما نِخانِه اِنتقام بیرین وِنِه راه ره ادامه هادین اَمِسه وَسه" خادم الشهدا مجتبی رمضانی .
. سلام الله علیها شمیم صلوات ازنور خدا تشعشعاتی برخاست آواز وطنین نغماتی برخاست با وصل حسین وزینب او دیدند یکباره شمیم صلواتی برخاست تفسیرکوثر آن روز که روز شادی حیدر بود آفاق پراز سرور پیغمبر بود دیدار حسین وزینبش تفسیر دوآیۀ نور سورۀ کوثر بود شادی علی ازشوق اگرما نغماتی داریم درسینۀ خود تعلقاتی داریم همراه فرشتگان به شادی علی درمقدم رینب صلواتی داریم .
. شبی به حال دل ما نظر کنی بد نیست تفقّدی به گدایت اگر کنی بد نیست سه شنبه های من و جمعه های تو باقی ست نظر به گمشده ی در به در کنی بد نیست برای دیدنتان سال ها سفر کردیم برای دیدن ما هم سفر کنی بد نیست تمام بتکده ها را ، خلیل آل الله اگر بیایی و نذر تبر کنی بد نیست نگاه روشن تو جوشن کبیر من است از این اسیرِ بلا دفع شرّ کنی بد نیست خدا کند که به درد ظهورتان بخورم مرا برای وجودت سپر کنی بد نیست نشسته ام به امیدی ببینمت یک بار شبی ز کوچه ی ما هم گذر کنی بد نیست 🌷 🌷 .
. 📋جواب ناله دلهای خسته بر لب توست (س) (س) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ من و جدا شدن از کوی تو خدا نکند خدا هر آنچه کند از تواَم جدا نکند *امشب به حضرت زهرا (س) بگو من غیر محبت تو چیزی ندارم، همه سرمایه‌م محبت توئه بی‌بی جان. ان‌شالله یه عمری برات گریه کنم، یه عمری صدات بزنم... امام باقر(ع) رو کرسی درس نشسته، پیرمرد خمیده وارد شد، سلام داد؛ گفت آقاجان یه چیزی میخوام به شما بگم. حضرت فرمودن بیا جلوتر. اومد مقابل آقا مؤدب وایستاد؛ آقاجان میخوام حرف دلم رو بزنم. میخوام دینم رو به شما عرضه کنم؛ آقاجان، من شمارو خیلی دوست دارم؛ آقا فرمود درست میگی. عرض کرد آقاجان رسول خدا رو هم خیلی دوست دارم؛ آقا تایید فرمودن. عرض کرد آقاجان امیرالمؤمنین رو هم خیلی دوست دارم؛ تایید کردن. به اینجا که رسید یه لحظه بغض گلوش رو گرفت... گفت مادرت رو که دیگه نگو؛ عاشقشم، بیچاره‌شم، آقا فرمودن درست میگی. گفت اما من میترسم فردای قیامت بشه به‌خاطر اعمالم منو از اهل بیت جدا کنن. آقا فرمودن حالا که اینطور گفتی و عرض محبت کردی، یه چیزی هم من بهت بگم؛ دم آخر، لحظه‌ی جون دادن که هیچکی نمیتونه به دادت برسه، من میام، رسول خدا میاد، امیرالمؤمنین هم میاد. بعد فرمود خیالت رو راحت کنم، مادرم هم میاد... تا این رو شنید یه ناله‌ای زد، بیهوش شد. به هوشش آوردن، گفت آقا میشه یه‌بار دیگه بگی، دلم خنک شد... فرمود همه میان، اون مادر نازنین ما هم میاد. دوباره بیهوش شد، به هوش اومد گفت یه‌بار دیگه اسم مادرت رو بگو، یه‌بار دیگه بگو مادرت میاد بالا سر من...* (یه جوری نوکری کن که مادر سادات بیاد بالا سرت.) من و جدا شدن از کوی تو خدا نکند خدا هر آنچه کند از تواَم جدا نکند صفای دل توئی و دل زهر چه داشت صفا صفا ندارد اگر با غمت صفا نکند *رفیقش بود، از ملازمان امام صادق(ع) بود، سه روز پیداش نشد. بعد سه روز اومد محضر آقا رسید؛ آقا فرمودن کجا بودی دلمون برات تنگ شد، مدتیه ازت خبر نداریم.... (خداکنه ماهم یه‌جوری زندگی کنیم امام زمان بگه کجا بودی مدتی من ازت خبر نداشتم....) گفت آقا این روزای آخر خانمم پا به ماه بود، خدا به ما یه اولادی داد. آقا تبریک گفتن، پرسیدن حالا خدا چی بهت عنایت کرده؟ گفت آقاجان خدا به ما یه دختر داده، حضرت فرمود دختر رحمته، دختر با قدمش برکت میاره. بعد حضرت فرمودن حالا اسمش رو چی گذاشتی؟ تا گفت آقاجان اسمش رو گذاشتم فاطمه، دیدن آقا پاشد، هی گفت: " آه فاطمه " فرمود حالا که اسمش رو گذاشتی فاطمه، یه وقتی سیلی به صورتش نزنی، آخه مادر مارو تو کوچه‌ها بی هوا زدن....* وای مادرم.... جواب ناله‌ی دلهای خسته بر لب توست که را صدا کند آن کو تو را صدا نکند من کی رو صدا بزنم جز مادرت؟... از هر کدوم از اهل‌بیت اگه حاجت بخوای، اگه به مادرش قسمش بدی جوابت رو میده... اومد امام باقر(ع) رو صدا زد، آقا فرمود: از این به بعد میخوای منو صدا بزنی اونجوری صدا بزن من دوست دارم. گفتش چطور صداتون بزنم؟ حضرت فرمودن: بهم بگو یابن فاطمه، بهم بگو یابن‌الزهرا؛ آخه ما خیلی مادری هستیم... رفت حرم امام رضا، هی آقا رو قسم داد؛ آقا من یه گره‌ای به کارم افتاده، به پهلوی مادرتون... (آخه یه چیزایی رو هم آدم باید حیا کنه نگه) هی قسم داد، هی قسم داد، آقا شب اومد تو عالم رؤیا، فرمود: همینجوری هم بگی ما حاجتت رو میدیم، چرا هی مارو به پهلوی مادرمون قسم میدی، تو امشب حرم رو به هم ریختی با این حرف... اهل بیت حساسن به نام مادرشون.... حالا اومدی اینجا حاجت بخوای؛ خدا چه نعمتی بهت داده،‌ هر وقت صداش بزنی جوابش رو میشنوی...* جواب ناله دلهای خسته بر لب توست که را صدا کند که آن تو را صدا نکند رضا مباد خدا از کسی که در همه عمر تو را به قطره‌ی اشکی ز خود رضا نکند *فرمود: "إِنَّ اللّهَ يَرْضَى لِرِضَا فاطِمة" ، یعنی نماز هم که میخونی اگه محبت حضرت فاطمه رو نداشته باشی نمازت قبول نیست. همه چیز تو رضایت بی‌بی جان ماست... اگه میخوای رضایت بی‌بی جان مارو داشته باشی، باید علی رو دوست داشته باشی، همه غم و غصه‌ی بی‌بی امیرالمؤمنین بود...* ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ https://eitaa.com/emame3vom/34882 .
. این روزها شب وسحرت طول می کشد حتی دقیقه در نظرت طول می کشد تا دست ها به هم برسد لحظه قنوت در پیش چشم های ترت طول می کشد از کنج خانه تا دم در غصه می خورم از بس که راه مختصرت طول می کشد اینگونه پیش گر برود ای کبوترم درمان زخم های پرت طول می کشد با هر قدم که تکیه به دیوار می دهی از بین کوچه ها گذرت طول می کشد بگذر از این محله که در وقت حادثه تا مجتبی شود سپرت طول می کشد تنگ غروب می رسی و درک می کنم درد دل تو با پدرت طول می کشد گیرم به گریه دخترت آرام شد ولی آرام کردن پسرت طول می کشد گفتی مجال شرح دل شرحه شرحه نیست افسوس ..قصه جگرت طول می کشد تو می روی و تازه شروع غم من است گفتم به بچه ها سفرت طول می کشد گودال بود و روضه ی تو مادرانه بود مادر چقدر ذبح سرت طول می کشد هادی ملک پور .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا