📋 به سمت گودال از خیمه دویدم من
#روضه_امام_حسین (ع)
سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به سمت گودال از، خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود، دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود، ناله کشیدم من
سر تو رو بردن، دیر رسیدم من
یه گوشهی گودال، مادر و دیدم من
که رفته بود از حال، دیر رسیدم من
عمامهتو بردن، دیر رسیدم من
شمشیرتو بردن، دیر رسیدم من
.......
📋 دیر آومدم دیدم سرت دست سنان بود
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیر آمدم دیدم سرت دست سنان بود
گودال منبر بود و زخمت روضهخوان بود
افتاده بودی زیر نعل تازهی اسب
با این که زیر پای تو هفت آسمان بود
این نامرتب بودنت تقصیر شمر است
تاراج جسم تو ولی فکر سنان بود
انگشترت هرچند دست یک نفر رفت
پیراهنت اما به دست این و آن بود
نزدیک مغرب شمر جسمت را رها کرد
از خون وضو میساخت، هنگام اذان بود
دندان تو افتاد روی خاکِ گودال
جنس عصای پیرمردان خیزران بود
با قامت خم رفتم از گودال بیرون
یادش بخیر آن روز که زینب جوان بود
*شاعر: #شعر_گروه_العتبه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
📋 انقدر سخت شد جدا سر تو
انقدر سخت شد جدا سر تو
که بلند است آه مادر تو
پیش زنها خجالتت دادند
پیرهن نیست روی پیکر تو
فکر میکردی آخرش با شمر
بشود هم مسیر خواهر تو؟
من نگفتم کجاست انگشتر!
که نگویی کجاست معجر تو!
*شاعر: #حسین_قربانچه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
📋 اولین ضربه کربلا لرزید
#روضه #امام_حسین (ع)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اولین ضربه کربلا لرزید
سرِ گودال مادری افتاد
از حرم یک نگاه پُر خواهش
به لب کُند خنجری افتاد
دومین ضربه شمر هم لرزید!
چکمهاش بر گلو ترحم کرد
نالهی یا بُنیهای آمد
خنجری دست و پای خود گم کرد
سومین ضربه غنچهای پژمرد
لاله در چنگ خار و خَس افتاد
سینهای غرق زخم بود اما
خنجری کُند از نفس افتاد
چارمین ضربه، پنجمین ضربه
وضع حنجر وخیمتر میشد
ششمین ضربه، هفتمین ضربه
فاطمه داشت بیپسر میشد
هشتمین ضربه کعبه هم لرزید
درد بر استخوان مماس افتاد
نهمین ضربه خنجر کهنه
پشتِ گردن به التماس افتاد!
دهمین ضربه کاسهی صبرِ
لشکری رفته رفته سر میرفت
زودتر از سر بریده به شام
قاصدی داشت خوش خبر میرفت
نوبت ضربهای عجیب رسید!
یازده بار آسمان غش کرد
حرمله سمت خیمهها میرفت
در حرم معجری جوان غش کرد
وای از ضربهی دوازدهم!
ضربهای که سنان پسندتر است
شمر با دستهای لرزان گفت:
چه کسی نیزهاش بلندتر است ؟
*شاعر: #وحید_قاسمی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
.
#امام_حسین
#واحد_سنگین
هرجای کربلا
دارد نشان تُربت اعلای کربلا
ما را که خواهشی
در سینه نیست غیر تمنّای کربلا
کور است در جهان
چشمی که نیست محو تماشای کربلا
خاکی بهشتی است
این است رمز و راز معمای کربلا
در راه اربعین
پِی بردهام به معجزهی چای کربلا
با وعدهی ظهور
سبز است راه روشن فردای کربلا
گریان که میشویم
در چشم ماست صحنهی زیبای کربلا
گریه که سود ماست
یک قطره اشک ضامن یَوْمُ الورود ماست
پای غم توأییم
این همان غم است که بود و نبود ماست
این غم که از ازل
در جان ما و باور ما و وجود ماست
با این همه خوشیم
از ریشهی مَحَبَّت تو تار و پود ماست
ما اهل سجدهایم
تا خاک کربلای تو مُهر سجود ماست
ذکر حسین شد
ذکری که لحظهی غم و شادی صعود ماست
در این مسیر سخت
دریای کربلای تو پایان رود ماست
جز غم عزیز نیست
پای غم تو شادیه عالم عزیز نیست
ما اهل گریهایم
گریهکن تو پیش خدا کم عزیز نیست
در چشمهای ما
کوثر که هست چشمهی زمزم عزیز نیست
جانها فدای تو
در امتحان عشق تو جان هم عزیز نیست
با تو خوش است عمر
اما بدون لطف تو یک دَم عزیز نیست
کُلّ کتابها
اندازهی لهوف و مُقَرَّم عزیز نیست
چون ماه عشق توست
ماهی شبیه ماه مُحَرَّم عزیز نیست
آرامشم حسین
ناز تو را به جان و دلم میکشم حسین
اَبرم که بوده است
نام تو بهترین سبب بارشم حسین
طوفان شدهست و من
در زیر پرچم تو در آسایشم حسین
با تو بهشتیام
بیتو اگر چه لایق فرسایشم حسین
رزق مرا بده
غیر از زیارت است مگر خواهشم حسین
تنها نه غم گریست
نام حسین را که نوشتم قلم گریست
اشکی نداشت چشم
آن را دادم به حق فاطمه دادم قسم گریست
باارزش است
چشمی که پای روضهی تو دَم به دَم گریست
در بین روضهها
خوشبخت آن کسی که به یاد حَرَم گریست
در راه کربلا
گوشه به گوشه زائر تو هر قدم گریست
حسرت زیاد خورد
هرکس که در مصیبت ارباب کم گریست
اجرا #شب_پنجم_محرم
.........................
هر جای کربلا
دارد نشان تربت اعلای کربلا
ما را که خواهشی
در سینه نیست غیر تمنّای کربلا
کور است در جهان
چشمی که نیست محو تماشای کربلا
خاکی بهشتی است
این است رمز و راز معمای کربلا
در راه اربعین
پی بردهام به معجزهی چای کربلا
با وعدهی ظهور
سبز است راه روشن فردای کربلا
گریان که میشویم
در چشم ماست صحنهی زیبای کربلا
گریه به سود ماست.
یک قطره اشک ضامن یومالورود ماست
پای غم توایم
اینغمهمانغماست که بودونبود ماست
این غم که از ازل
در جان ما و باور ما و وجود ماست
با این همه، خوشیم
از ریشهی محبت تو تاروپود ماست
ما اهل سجدهایم
تا خاک کربلای تو مهر سجود ماست
ذکر حسین شد
ذکریکه لحظهی غموشادی سرود ماست
در این مسیر سخت
دریای کربلای تو پایان رود ماست
جز غم عزیز نیست
پای غم تو شادی عالم عزیز نیست
ما اهل گریهایم
گریهکن تو پیش خدا کم عزیز نیست
در چشمهای ما
کوثر کههست چشمهیزمزم عزیز نیست
جانها فدای تو
در امتحانِعشق تو جانهم عزیز نیست
باتو خوشاست عمر
اما بدون لطف تو یکدم عزیز نیست
کل کتابها
اندازهی لهوف و مقرّم عزیز نیست
چون ماهعشق توست
ماهی شبیه ماه محرم عزیز نیست...
آرامشم حسین
ناز تورا به جانودلم میکشم حسین
تنها نه صبح من
خیساست هرشب ازغمتو بالشم حسین
ابرم که بوده است
نام تو بهترین سبب بارشم حسین
طوفان شدهست و من
در زیر پرچم تو در آسایشم حسین
با تو بهشتیام
بیتو اگرچه لایق فرسایشم حسین
علمم خدایی است
وقتی که میشود همهی دانشم حسین
رزق مرا بده
غیر از زیارت است مگر خواهشم حسین؟
تنها نه غم گریست
نام حسین را که نوشتم قلم گریست
اشکی نداشت چشم
آن را به حق فاطمه دادم قسم، گریست
با ارزش است آن
چشمی که پای روضهی تو دمبهدم گریست
در بین روضهها
خوشبخت آنکسی که بهیاد حرم گریست
در راه کربلا
گوشه به گوشه زائر تو هر قدم گریست
شافی محشر است
چشمان ما برای تو با این رقم گریست
حسرت زیاد خورد
هرکس که در مصیبت ارباب کم گریست
#مجتبی_خرسندی ✍
#کربلا
#محرم
👇
👆
#حضرت_اباالفضل
نه آب مانده برایم نه آبرو چه کنم؟
نه باده مانده نه چیزی از این سبو چه کنم؟
به فرض اینکه مرا سمت خیمه ها بردی
اگر سکینه به من گفت آب کو چه کنم؟
به پای مشک سر و چشم و دست را دادم
ولی به روی زمین ریخت آرزو چه کنم؟
از اینکه آب رساندم به خیمه ها یا نه
اگر که ام بنین کرد پرس و جو چه کنم؟
بدون دست شدم من که پای میکوبند
عزیز فاطمه درمانده ام بگو چه کنم؟
دو دست خونی من را اگر که مادر تو
به اشک دیده ی تر داد شست و شو چه کنم؟
ببخش دیدن دست بریده باعث شد
برات زنده، غم ماجرای کوچه کنم؟
چهار تا یل ام البنین فدات شوند
تو را چو دوره کنند از چهارسو چه کنم؟
برای حنجر تو سینه ام به تنگ آمد
اگر که نیزه نشیند بر این گلو چه کنم؟
ببینم از سر نیزه سه ساله را، که کسی
به قصد کشت دویده به سمت او چه کنم؟
و یا که از سر نیزه ببینم افتادهست
سرت به زیر سم و چکمهی عدو چه کنم؟
بگو ببینم اگر خواهرت شود جایی
کنار رأس تو با شمر روبه رو چه کنم؟
#شب_نهم_محرم
#حضرت_عباس
#گروه_یامظلوم
.👇
بخش نهم - واحد (نه آب مانده برایم نه آبرو؛ چه کنم؟) - حاج محمود کریمی.mp3
8.81M
📌 مراسم عزاداری #شب_تاسوعا
🎙 مدّاح: #حاج_محمود_كريمى
واحد (نه آب مانده برایم نه آبرو؛ چه کنم؟)
شب #تاسوعا
🗓 یکشنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۳
.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
غزل امام حسین علیه السّلام
((ای دستگیر مردم بی دست و پا حُسین))
دستم بگیر محض رضای خدا حُسین
راه تسلّی دل من غیر گریه چیست؟
حالا که روزی ام نشده کربلا حُسین
روزی نداشتم که بدون تو سر شود
از لحظهای کهباتو شدم آشنا حُسین
جُز دوریاز خدابهخداحاصلینداشت
جُز دورِ تو پرید دلم هر کجا حُسین
گرماستپُشتمنبهتو ایکوهمعرفت
گرچههمهزدند به من پُشتِ پا حُسین
تاانتها بهمَرحمت گریه با من است
شوقیکهداشتمبه تو از ابتدا حُسین
داروی دردهای بدون دوای من
چیزیبهغیر تُربتِتو نیست"یاحُسین"
((دربارگاهقُدسکهجای مَلال نیست))
شیون کنند در غم تو انبیا حُسین
حور و ملک به صورت خود لطمه میزنند
با ضجّههای حضرت خیرُالنّسا حُسین
مادر گرفته بود سرت را به دامنش
که شمر ذبح کرد تورا از قفا حُسین
این غم کجا بَریم که قبل از شهادتت
لِه شد تن تو زیر سُمّ اسبهاحُسین
#محمدقاسمی✍
#امام_حسین
.
4_5818656856070952068.mp3
13.94M
#زمزمه #شب_عاشورا #عاشورا
شب شبه روضه خونیه...
شب شبه لطمه زنیه
فردا دیگه این موقعا
دعوا سرِ غارتیه
سنان میخنده به حسین
یکی سرش داد میزنه
یه ذره اونطرف برید
یه جا بدید شمرم بیاد
شمرو جالسُ راحتش کن اینقده حسبن و معطلش نکن
کربلایی مجتبی رمضانی
شب عاشورا محرم ۱۴۰۳
دوشنبه ۲۵ تیر ماه 1403
.
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
#راس_الحسین
السلام علیک یا مظلوم یا اباعبدالله
اندوه عزا به ذکر یا رب سر زد
در روز چرا ستاره ی شب سر زد
خورشید مگر دمیده در وقت غروب
یا از سر نی هلال زینب سر زد
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
روح از تن بی قرار من پر زده است
غم آمده و به سینه خنجر زده است
مهتاب به مهمانی ما آمده یا
خورشید ز روی نیزه ها سر زده است
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
یک قافله می رود ، برابر ، نیزه
شد همره قافله سراسر نیزه
هشتاد و چهار یاس نیلی ، ناقه
هجده سر یوسف از جفا بر نیزه
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
در قبر چو آن پیکر صد چاک گذاشت
گویا که تو را به اوج افلاک گذاشت
چون سر به تنت نیست ، امام سجاد
آخر رگ حنجر تو بر خاک گذاشت
جمعه ۲۹ تیر ۱۴۰۳
#محمدعلی_شهاب ✍
شب چهاردهم محرم ۱۴۴۶
.
امام حسین ع
. #امام_حسین علیه السلام #مدح #روضه #احسان_نرگسی به هر که روزِ ازل نعمتی عطا کردند مرا به روضه ی ا
.
#امام_حسین علیه السلام
#مدح #روضه
#احسان_نرگسی ✍
به هر که روزِ ازل نعمتی عطا کردند
مرا به روضه ی ارباب مبتلا کردند
دلم خوش است گره های زندگی مرا
به حُرمتِ قسمِ «یا رقیه»وا کردند
بهشت از نظرِ آسمانیان افتاد
همین که کرب و بلای تو را بنا کردند
کبوترِ دلِ من را درست روز ازل
حوالیِ حرمِ کربلا رها کردند
منِ خراب کجا و هوای روضه ی تو..
مرا به لطف «حسن»با تو آشنا کردند
برای زخم تنت گریه کردم و دیدم
علی و فاطمه عمری مرا دعا کردند
#
جماعتی که تو را می زدند در گودال
فقط به تو نه...به انسانیت جفا کردند
کسی نگفت چرا نعل تازه آوردند
کسی نگفت سرت را چرا جدا کردند
چه ها که زینب کبری ندید در گودال..
سنان و حرمله با پیکرت چه ها کردند
.
Fadaeian_Shab10Moharam1403_06.mp3
11.16M
به هر که روز ازل نعمتی عطا کردند
🎤 #حاج_سید_رضا_نریمانی
🕌 شب عاشورا ۱۴۰۳
✒️#احسان_نرگسی
.
#امام_حسین
#شروع_مجلس
از هرچه لعل و دُرّ و گُهر قیمتیتر است
این اشکِ تو که ماهیتش آبِ کوثر است
محصولِاِستحالهیخوناستپُشت چشم
پس قطرههای اشک تو کبریتاَحمر است
ما گریه می کنیم به شوق ثواب؛ نَه
قصد من و تو یاری زهرای اطهر است
مشروط بر ولای علی؛ گریه بر حسین
اسباب دستگیری فردای محشر است
تا پای جان به پای تو باید بایستد
هرکس که فکر دادن اجر پیمبر است
هرگز بعید نیست که خورشیدمان کند
از بس که طفل شیری تو ذرّهپرور است
پیداست با تمامی قرآن برابر است
جاییکه رَحلِ سینهیتو جایِاصغر است
دیدی اگر چه آب ندادند کوفیان
لبهای شیرخواره ز خون گلو تَر است
بالای نیزه داشت تبسّم به لب اگر
احساس کردهبود در آغوشمادر است
#محمدقاسمی✍
...................
.
#اشعار_اول_مجلسی
روزی که جسم و جانِ مرا آفریده اند
با عشقِ سیدالشهدا آفریده اند
دارم یقین که گریه کنانِ حسین را
با خاک های کرب و بلا آفریده اند
وقتی قرار شد که عزادارتان شویم
ما را بدونِ چون و چرا آفریده اند
ما را برای سینه زدن خلق کرده اند
ما را بـرای بـزمِ عزا آفریده اند
از گریه های دم به دمم حدس می زنم
با گریه چشمهای مرا آفریده اند
هِی (( یاحسین )) گفته و هِی گریه کرده اند
یعنی مرا برای شما آفریده اند
در کـنجِ یک حـسینیه در شـهرِ آسمان
مدّاح و روضه خوانِ تو را آفریده اند
بـا یک تبرّک از پـرِ قـنداقه ات حسین
بـال و پَـرِ ملائکـه را آفریده اند
از خاکِ خون گرفته ی گودالِ قتلگاه
بـر دردهای شیـعه دوا آفریده اند
ما را به دست های کریمت سپرده اند
آری بـرای شاه ، گدا آفریده اند
.............
#علي_بشيري_نيا✍
.