.
#نوحه
#شهادت_امام_صادق (ع)
شهرمدینه،غرق عزاشد
روح ولایت،زتن جدا شد
صادق آل مرتضی عمرش تمام است
شیعه دوباره سوگوار یک امام است
واحسرتا واحسرتا از این مصیبت۲
______________________
آتش گرفته،ززهر کینه
امام شیعه، شیخ مدینه
دیدار حق می رود او با قلب خونین
موسی کاظم در عزایش گشته غمگین
واحسرتا....
______________________
در آخر عمر،بیمار بوده
تنش ضعیف و، تبدار بوده
بس تیر ظلم از کینه بر قلبش نشاندند
آتش میان بیت مولامان فشاندند
واحسرتا....
_____________________
خاک بقیع و،فرزند حیدر
حرم ندارد،ابن پیمبر
مهدی بیاید بهراو حرم بسازیم
در لشگرش بر دشمن شیعه بتازیم
واحسرتا...
شعر: #اسماعیل_تقوایی✍
👇
.
#نوحه
#شهادت_امام_جعفر_صادق (ع)
دوباره مدینه غرق سوگ وعزا شد
عزای امامی از نسل مصطفی شد
عمرش رسیده آخر
مولا امام جعفر
واویلتا واویلا، واویلتا واویلا۲
_________________
در خانه ی صادق از کین آتش بپا شد
یاد مادر افتاد نالان از این جفا شد
با چشمانی چون دریا
می زد صدا یا زهرا
واویلتا...
___________________
تن بیمار او، بس زار وناتوان است
بهار عمر او دیگر رو به خزان است
عدو چون نانجیب است
ذکرش امن یجیب است
واویلتا...
____________
بر زانو گرفته مولا کاظم سرش را
کرده غسل وکفن پیکر پدرش را
از دیده خون ببارد
برخاکش می سپارد
واویلتا....
____________________
با اینکه مدینه پر از چراغ ونور است
کنار مزار صادق چه سوت وکور است
باید که جان ببازیم
بهرش حرم بسازیم
واویلتا....
شعر: #اسماعیل_تقوایی✍
👇
264.1K
#نوحه
#شهادت_امام_صادق
احیاگر دین خدا
در راه دین گشته فدا
شهر مدینه غرق در شور وعزا
ازبهر اولادی زنسل مصطفی
واویلتا، واویلتا، واویلتا ۲
_______________
شيخ الائمه ماه دبن
درخانه شد نقش زمین
زهر جفا آتش زده بر پیکرش
پاره پاره گشته چو بابا جگرش
واویلتا....
__________________
آتش فروزان آمدند
خانه او آتش زدند
صادق شده نالان زجور ظالمان
آمده یادش مادری قامت کمان
واویلتا....
______________________
آمد کنار او پسر
گریان براین حال پدر
بگرفته بر زانوی خود رأس پدر
حال پدر بر قلب او زند شرر
واویلتا....
______________________
زده به قلب شیعه داغ
آن قبر بی شمع وچراغ
وقت ظهور ان شاا... غوغا کنیم
بهر مولامان حرمی برپا کنیم
واویلتا...
شعر: #اسماعیل_تقوایی✍
.
#نوحه
#شهادت_امام_صادق(ع)
#سبک_ای_لشگر_صاحب_زمان_آماده_باش
در سوگ مولا حضرت صادق عزا بر پا کنیم
برسر زنان سینه زنان گریه کنان غوغا کنیم
____________________
آتش زده بر قلب او زهر جفای دشمنان
غلتد به خاک حجره اش این سید زهرا نشان
شیخ امامان میرود سوی خدا با قلب خون
دارد به لبها آیه ی انا الیه راجعون
در سوگ...
_____________________
بر پای فرزندش بود در لحظه ی آخر سرش
ریزد ز دیده اشک خون موسای کاظم در برش
با دیده گریان کند بابای خود غسل وکفن
خواند نماز میتش با ناله و رنج ومحن
در سوگ....
_________________________
ششم امام شیعیان گشته شهید راه دین
در جنت الاعلی عزادارش امیرالمومنین
ای شیعیان، ای شیعیان، در سوگ او زاری کنید
باشد مزار او غریب، بهرش عزاداری کنید
در سوگ...
شعر: #اسماعیل_تقوایی✍
.
.
📖 السلام.....
#امام_صادق_علیه_السلام
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شور و اشک و زمزمه از خیرِ قال الصادق است
روضه های فاطمه از خیر قال الصادق است
گریه ها بر علقمه از خیر قال الصادق است
این سیاهی ها همه از خیر قال الصادق است
میرسد از این سیاهی ها به این آقا مدام
السلام و السلام و السلام و السلام
درس و بحث اش ظلمت هفت آسمان را می درید
هر که دل میداد دستش از همه دل می بُرید
او مراد عالِمان است همه عالَم مرید
حوزه ی علمیه ی او روضه خوان ها پرورید
خاک پاهایش زراره با همه فقه و کلام
السلام و السلام و السلام و السلام
چارگوش مرقدش را توتیا باید کنیم
روی قبر خاکی اش گنبد بنا باید کنیم
کل ایوان را پر از خشت طلا باید کنیم
عاقبت روزی بقیع را کربلا باید کنیم
زائرانش زیر لب گویند بین ازدحام
السلام و السلام و السلام و السلام
پیرمردی که چو حیدر زندگانی کرده است
عمر خود را وقف اشک و روضه خوانی کرده است
روضه ی مادر قدش را بد ، کمانی کرده است
چوب تر ، پیراهنش را ارغوانی کرده است
روضه خوان زخم های مادر بی التیام
السلام و السلام و السلام و السلام
دست ساقی بسته و میخانه ها سر در گم اند
خانه از بس سوخته ، پروانه ها سر در گم اند
در میان شعله ها ریحانه ها سر در گم اند
یاکریمان در میان لانه ها سر در گم اند
ای که بر موی سفید تو نکردند احترام
السلام و السلام و السلام و السلام
بی عبا و بی عمامه ؛ بی قبا بردن تو را
از میان خانه مثل مرتضی بردن تو را
دست ْ بسته ؛ بی هوا ؛ در کوچه ها بردن تو را
عده ای بی آبرو ، با ناسزا بردن تو را
یادت آمد روضه های کوچه های شهر شام
السلام و السلام و السلام و السلام
هیزم آوردند اما لحظه ای دریا نسوخت
چادر ناموس تو چون چادر زهرا نسوخت
دامن دُردانه هایت بین آتش ها نسوخت
سینه ات سنگین نشد ؛ پیراهنت حتی نسوخت
ای که دشمن برد بهرت خنجرش را در نیام
السلام و السلام و السلام و السلام
**
مثل جدت هیچ کس انگشترت را برنداشت
روسری و گوشوار دخترت را برنداشت
بی حیایی یادگار مادرت را برنداشت
نیزه ای رأس علیّ ِ اصغرت را برنداشت
ای که ناموست نشد با شمر و خولی هم کلام
السلام و السلام و السلام و السلام
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#محمدصادق_باقی_زاده #کمیت✍
▪️
.
#مرثیه
#دکلمه
#امام_صادق علیه_السلام
باغبان باشد و گلزار بسوزد سخت است
لانه مرغ گرفتار بسوزد سخت است
غربت و وحشت و تاریکی و دود و آتش...
آشیانت که شب تار بسوزد سخت است
بر روی آتش این خانه کسی آب نریخت
دلت از این همه آزار بسوزد سخت است
این در سوخته داند ،که زن حاملهای
در میان در و دیوار بسوزد سخت است
روضه اینجاست اگر صورت آتش دیده
باز با سیلی اغیار بسوزد سخت است
وسط شعله فقط داد زدم وای حسین....
خیمه عترت اطهار بسوزد سخت است
ترس طفلان حرم دیدم و فهمیدم که
خیمهها بعد علمدار بسوزد سخت است
دور از چشم عمو بین بیابان تنها
دامن طفل عزادار بسوزد سخت است
تنش از کعب نی و صورتش از سیلی کین
پایش از آبله و خار بسوزد سخت است
همه در حال فرارند به غیر از زینب
در حرم عابد بیمار بسوزد سخت است
شرم کن شعله آتش ،نکند پیش رباب
چوب گهوارهاش اینار بسوزد سخت است
#عبدالحسین_میرزایی✍
.
.
⚫️مجموعه روضه و مداحی
ویژه ایام #شهادت_امام_صادق (ع)
🔹با نوای :کربلایی سید رضا نریمانی
👇👇👇👇👇
4_6026188090970734915.mp3
10.15M
📋 مدینه غرق آهه / #تک
کربلایی سیدرضا نریمانی
#شهادت_امام_صادق
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مدینه غرق آهه، شب سختی تو راهه
امام بیپناها، تو این شهر بیپناهه
شنیدم نیمهی شب، چقدر هیزم آوردن
امام موسفیدو توی آتیش آوردن
تو شعله داره باز در میسوزه
یه آقا با چشم تر میسوزه
از این آه که از سینهش در اومد
گمونم داره مادر میسوزه
بارون ببار، درِ خونه تو آتیشه
بارون ببار، داره باز در کنده میشه
بارون ببار، بارون ببار
"واویلا، آه و واویلا"
میبردن پیرمردو نفسهاش در شماره
این آقا بود پیاده، همه بودن سواره
گمونم گریه میکرد به اشکای رقیه
شکسته ناخن پاش مثل پای رقیه
نذاشتن کمی آقا بشینه
ندیدن عرق روی جبینه
یه نامرد به مادر ناسزا گفت
الهی که هیچوقت خیر نبینه
گریه کنید، آقا رو بییاور بردن
گریه کنید، اونو مثل حیدر بردن
گریه کنید، گریه کنید
"واویلا آه و واویلا"
با دست و پای بسته، چقدر حالش خرابه
کی گفته این آقا جاش توی بزم شرابه
توی این مجلس شوم، نه تشت و نه سری بود
ولی تو شام بهجز تشت، حراج روسری بود
بمیرم یه روزی تو دل شام
با زنجیر ترک به استخون خورد
بمیرم برای اون آقایی
که لبهاش به چوب خیزرون خورد
ای وای حسین، چهطور از دلش میاومد
ای وای حسین، روی لبها چوبو میزد
ای وای حسین، ای وای حسین
"واویلا آه و واویلا"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
4_5900257429353924626.mp3
17.78M
#روضه_امام_صادق (ع)
دستور داد شبونه ریختند توو خونهی امام صادق. آقا رو میخوان ببرند. دستور داد:« همین الان برید وارد خونهش بشید با هر وضعی که بود آقا رو بیارین! رحم و مروت هم نداشته باشید!
اومد توو قصرش نشست. اون تالاری که معروف بود. میگفتند هر وقت منصور میرفت توو این تالار مشخص بود میخوان یک نفر و بُکُشند. میخوان یه نفر رو ذبح کنند.
رفت نشست منتظر آقا رو آوردند. اینقدر توهین جسارت به آقا کرد! دست بُرد این شمشیر رو تا نیمه از غلاف خارج کرد دوباره شمشیر و غلاف کرد. بار دوم، بار سوم یهو لحنش عوض شد عذرخواهی کرد. آقاجان ببخشید اینا بیادبی کردند شما رو این موقع شب اینجا آوردند! برگشتند آقا رو با احترام بردن خونه. یه عده اومدن اعتراض کردن. چرا این کار و کردی؟ تو به ما دستور میدی میگی برید آقا رو بیارید بعد خودت اینجوری برخورد میکنی، مگه قرار نبود بکشی این آقا رو؟! گفت همچین که شمشیر و تا نیمه کشیدم یهو دیدم پیغمبر خدا ایستاده غضب کرده. منصور! اگه شمشیر و برهنه کنی زندهت نمیذارم. گفتم حتما اشتباهی دیدم. بار دوم، بار سوم، این صحنه تکرار شد. ترسیدم از غضب پیغمبر...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اون نامرد گفت:« خودم کارش و تموم میکنم» اومد توو گودال دید نمیتونه برگشت، نفر دوم هی مکرر رفتن و اومدن. هیچکی این کار ازش برنمیاد؛ اون نامرد گفت کار شماها نیست کار خودمه، خنجر و برداشت. همچین که اومد روایت میگه اول یه لگدی به پهلوی این آقا زد، بدن و برگردوند، چشم توو چشم نشه. خنجر و گذاشت از قفا
"هی کارد میبره، لشگر کلافه شه
فکر کن سنان که هست شمرم اضافه شه"