eitaa logo
حوزه علمیه امام صادق علیه‌السلام
1.3هزار دنبال‌کننده
26.6هزار عکس
19.5هزار ویدیو
764 فایل
🔹کانال حوزهٔ علمیهٔ امام صادق (ع) گرگان مدرسهٔ علمیهٔ امام صادق علیه‌السلام گرگان (محمدتقی خان سابق) در سال ۱۳۵۴ه.ش توسط مرحوم آیت‌الله حاج سید حبیب‌الله طاهری گرگانی تجدید بنا شد 🔹سایت : www.emamsadegh.ir 🔹ارتباط با ادمین @Hamidershad_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 رابطۀ فقیهان و حکیمان ⚡️ تفقه باید از سطح «تکلیف» فراتر رود و وارد حوزۀ حکمت نیز بشود؛ یعنی یا یا شکل بگیرد؛ در این صورت، فقیه همان حکیم است و حکیمان همان فقیهان هستند. 💠 استاد سید محمدمهدی میرباقری: «اگر تفقّهِ فقيه از احکام فقهی و حوزۀ تکالیف، وارد فضاي تفقّه در حوزۀ ارزش‌ها و توصیف‌ها نيز بشود، تفقّه او تبديل به مي‌شود. فقيهي که مي‌خواهد ولايت کند، فقط تفقّه در احکام ندارد، بلکه تفقّه در معارف‌، ارزش‌ها و اخلاق هم بايد داشته باشد وگرنه نمي‌تواند جامعه را رهبري كند. تفقّه در احکام به تنهايي کافي نيست، بلکه ما نياز به داريم. مگر دين فقط در احکام خلاصه مي‌شود؟ آن هم احکام فردي که واحد مطالعه‌ و موضوع آن تنها فرد است و جامعه را در برنمي‌گيرد. تفقه بايد از يک جهت وارد عرصۀ حکمت و عرفان، و از جهت ديگر وارد عرصۀ جامعه بشود و واحد مطالعۀ‌ آن نيز بايد از فرد به جامعه ارتقا پيدا کند. اين سطح از تفقّه است که مي‌تواند باشد و محور گسترش عقلانيت گردد و را نيز بر عهده بگيرد. در دستگاه انبياء، حلقۀ اتصال جامعه به و حکمت و کتاب الهي هستند. اين حکيمان همان فقيهان هستند. نمي‌توان و را از يکديگر جدا کرد. اين‌که آقاي دکتر حائري، وکالت حکيم را در مقابل ولايت فقيه، بيان مي‌کند، به دليل اشتباه در همين نگاه به فلسفه است و معرفت‌شناسي فلسفي، اين لغزش‌گاه‌ را ايجاد کرده‌ است؛ چراکه ايشان معيار صحت فلسفه را در همه سطوح، از دين جدا کرده و بنابراين، فلسفه در مقابل تفقّه ديني قرار گرفته ‌است. در ادامه نيز محدودۀ دين را از محدودۀ جامعه جدا کرده و سرانجام به وکالت حکيم رسيده ‌است. در حالي که اگر گفته شود که همۀ عقلانيت بايد تحت ولايت انبياء قرار بگيرد، جاي فلسفه، حکمت می‌نشيند. حکمت، اعم از حکمت عملي و نظری، در تبعيت از انبياء شکل مي‌گيرد. به اين معنا، حکيم همان فقيه است و تفقّه، منحصر به احکام فردي نيست؛ بلکه تفقّه به حکمت و عرفان و فقه، آن هم در واحد مطالعۀ فرد و جامعه و چه بسا تاريخ، تعالي مي‌يابد. آن‌وقت است که اين معنایِ عام فقاهت، همان حکمت به مفهوم عام آن مي‌شود که نازلۀ علم امام و کتاب حکيم در جامعه است. با اين اتفاق، حکمت، جامعه ديني مي‌شود و حکيمان که همان فقيهان هستند، واسطۀ جريان کتاب و جريان علم امام در حيات اجتماعی مي‌گردند. بدين معنا، ولايت براي است نه برایِ فيلسوفي که او را حکيم مي‌خوانند. لذا حکمت غير از فلسفه است و فلسفۀ عمل و نظر و دانش‌هاي عملي و نظري، تا وقتي از وحي تبعيت نکرده‌اند، حکمت نيستند. بله؛ حکيمان مديران ادارۀ جامعه هستند، اما حکيمان همان فقيهان هستند و اين‌که همۀ دانش‌ها تابع تفقه ديني مي‌گردد؛ نه به معناي آن است که دانش‌ها نقلي شده يا توقيفي مي‌گردند، بلکه تابع وحي و علم امام مي‌شوند. به نظر حقیر، اگر امام(ره) در نظريۀ خود را مطرح مي‌کنند، فقيه به اين معنا مدّ نظر ايشان بوده است؛ یعنی فقيهي که تفقه جامع دارد. لذا خود امام(ره) چنين شخصيتي بوده است و با اين انديشه، اداره مي‌کردند. از اين رو، در بسياري از موارد، از ناحيۀ منزلت بالاتري از تفقّهِ در دين، به اين فقاهت اصطلاحی، قيد مي‌زدند. ايشان با حکمت به‌معناي تفقّه در دين، منتها در مقياسي بالاتر، به فقاهت اصطلاحي قيد مي‌زدند. اين مقياسِ بالاتر، همان فقه حکومت است که به تعبير امام(ره)، فلسفۀ عملي تمام فقه است. بنابراين، اگر مقصود از فيلسوف، حکيم باشد، حکيم حلقۀ اتصال جامعۀ شيعي به امام معصوم است؛ چرا که خودِ حکمتِ او هم شيعه است و نه اين‌که صرفاً شخصِ حکيم، شيعه باشد. «حکمت» فاعل تبعیِ حکيمان است و حکيمان بايد حکمت شيعی توليد كنند.» 📚 پروندۀ کاملِ را ببینید (در حال به‌روزرسانی): 🔗 https://eitaa.com/mirbaqeri_ir/3398 ☑️ @mirbaqeri_ir
همراهی ارتجاع نجف و رژیم بعث عراق علیه امام خمینی سالروز دستگیری شهید سیدمصطفی خمینی توسط حزب بعث عراق/1 🔹در روز 1348.3.21 رئيس سازمان به اصطلاح امنيت و فرماندار به حضور امام رسيدند و اظهار داشتند كه: «از شوراى فرماندهى انقلاب مأموريت دارند كه آقاى سيدمصطفى را به بغداد اعزام كنند و براى انجام اين مأموريت از حضور شما اجازه مى‌‏خواهند!» امام پاسخ داد: 🔸«اگر اعزام او به بغداد منوط به اجازه من است، من هرگز چنين اجازه‏‌اى نمى‏‌دهم و اگر مأمور به جلب او هستيد كه خود مى‏‌دانيد»...، آنگاه كه مقامات مزبور مأموريت خود را در جلب او به به‌‏طور ضمنى اعلام كردند، امام او را به حضور طلبيد و از جريان آگاه ساخت. 🔹در ساعت 8 صبح آن روز حاج ، همراه چند تن از مقامات به اصطلاح امنيتى عراق به بغداد گسيل شد و لحظه‌‏اى نگذشت كه خبر آن در انعكاس يافت و نگرانى شديدى در مجامع روحانى به وجود آورد. 🔸مقامات روحانى با خود مى‌‏انديشيدند كه فرزند امام كه داراى چهره‏‌اى انقلابى و ضدشاهى است اگر بنا باشد از تعرض رژيم عراق در امان نماند، براى آن دسته از روحانيان محافظه‌كار و يا متمايل به رژيم شاه چه سرنوشتى در پيش خواهد بود؟! 🔹امام طبق برنامه همه‌‏روزه، سر ساعت در مجلس درس حاضر شد و در ميان انبوه تأثر، نگرانى و اضطراب حاضرين در مجلس، با يک دنيا آرامش و اطمينان به تدريس پرداخت و مانند هميشه به غور و بررسى در مسائل پيچيده علمى و فقهى ادامه داد، نيز برنامه نماز، ملاقات و ديگر برنامه‌‏هاى روزانه خود را به صورت عادى دنبال كرد. 🔸حاج سيدمصطفى خمينى را پس از ورود به يكسره به كاخ بردند، در آنجا علاوه بر ‏_البكر رئيس جمهور، چند تن از اعضاى به اصطلاح شوراى فرماندهى انقلاب و نيز حضور داشتند. در آغاز، رئيس‌جمهور به ديدارهاى سرّى و پيگير او با آقاى اشاره كرد و با لحن ويژه‌‏اى هشدار داد كه ممكن است كار به جايى كشيده شود كه ناراحتى شما و نگرانى پدر پير شما را به همراه داشته باشد! آنگاه پيشنهاد همكارى با و در مبارزه عليه ايران را مطرح كرد كه از طرف او قاطعانه رد شد و همان نكته‌‏اى را كه امام در نخستين ديدار مقامات عراقى گوش‌زد كرد، او نيز به كاخ‏‌نشينان بغداد يادآور شد كه: 🔹«اختلاف ما با رژيم ايران يك اختلاف اساسى و عقيدتى است و برطرف ‏شدنى نيست؛ اما اختلافى كه اكنون ميان دولت‌‏هاى عراق و ايران بروز كرده موسمى و زودگذر است. شما و دولت ايران امروز به هم بد مى‏‌گوييد و يكديگر را طعن و لعن مى‌‏كنيد و فردا در كنار هم قرار مى‏گيريد. اما ما نمى‌‏توانيم هيچ‌‏وقت با آن‌ها كنار بياييم و تفاهم كنيم»... 🔸احمد حسن‏ البكر، بيهوده تلاش كرد كه به حاج سيدمصطفى خمينى بباوراند كه اختلاف رژيم او با شاه، اختلافى اساسى و ريشه‏‌دار است! و از آنجا كه رژيم او انقلابى و ضدامپرياليستى است! رژيم‏‌هاى ارتجاعى منطقه با آن سر ستيز دارند! برادر شهيد حاج سيدمصطفى مى‏‌گفت: اين ادعاى احمد حسن ‏البكر مرا به ياد مثال معروفى انداخت كه «شتره تو خاک غلطيده بود و ادعا داشت كه از حمام آمده است»!... 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
🔻 عقلانیت فلسفی در عرض تفقّه دینی قرار ندارد. 🔰 آیت‌الله میرباقری: ⚡️ در دستگاه انبیاء نمی‌توان و را از یکدیگر جدا کرد. ⚡️ این‌که آقای دکتر مهدی حائری، وکالت حکیم را در مقابل ولایت فقیه، بیان می‌کند، به‌دلیل اشتباه در نگاه به فلسفه است؛ ایشان معیار صحت فلسفه را در همه سطوح، از دین جدا کرده و بنابراین، عقلانیت فلسفی در مقابل تفقّه دینی قرار گرفته ‌است. در ادامه نیز محدودۀ دین را از محدودۀ جامعه جدا کرده و سرانجام به وکالت حکیم می‌رسد! ⚡️ در حالی‌که اگر گفته شود که مفهوم عام حکمت، اعم از حکمت عملی و نظری، در طول دستگاه انبیاء شکل می‌گیرد، به این معنا حکیم همان فقیه جامع است و تفقّه دینی، منحصر به احکام فردی نیست، بلکه تفقّه، به ساحت حکمت و عرفان و فقه، آن هم در واحد مطالعۀ فرد و جامعه و چه بسا تاریخ، گسترش می‌یابد. 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
سلام صبحتون به شادی و خیر 🌹 روز تون مملو از عشق و مهر آغاز ابراهیم - آیه ۴ وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۴ ﴾ و ما هيچ پيامبرى را جز به زبان قومش نفرستاديم تا [حقايق را] براى آنان بيان كند پس خدا هر كه را بخواهد بى‏ راه مى‏ گذارد و هر كه را بخواهد هدايت مى ‏كند و اوست ارجمند حكيم 🔶منظور آيه شريفه از قوم ، همان ساده گويى و رعايت سطح فكر مردم است و «قوم» به توده مردم گفته مى شود و زبان آنها با زبان اشراف و روشنفكران فرق مى كند و پيامبران به زبان مردم سخن مى گفتند و در عين حال سخنان آنها چنان بود كه اشراف و متفكران نيز از آن بهره مند مى شدند و لذا مى بينيم هم يك عرب چوپان بيابانگرد از سخنان پيامبر اسلام استفاده مى كرد و آن را مى فهميد و هم بزرگان و متفكران و شاعران عصر پيامبر مانند ابولبيد مخزومى و يا شخصيتهايى مانند على بن ابى طالب و سلمان نيز از آن بهره مى بردند و تحت تأثير قرار مى گرفتند و اين اعجاز در سخن گفتن بود. 🔸ادامه آيه به اين مطلب اشاره مى كند كه پس از آنكه پيامبران پيام خدا را با زبان خود به آنان ابلاغ كردند، وظيفه اصلى خود را انجام داده اند و هدايت و گمراهى مردم دست خداست و اوست كه هركس را بخواهد گمراه مى كند و هركس را بخواهد هدايت مى كند ولى مسلم است كه خواست خدا ضوابط و معيارهاى خاص خود را دارد و به طورى كه از آيات ديگر استفاده مى شود، اراده خدا به هدايت كسانى تعلق مى گيرد كه در برابر دعوت پيامبران تسليم شوند و استقبال کنند و ايمان بياورند و در مقابل، گمراه كردن خدا مخصوص كسانى است كه در برابر حق عناد و ستيز كنند و روى در روى پيامبران بايستند. 🔸براى اينكه معلوم شود هدايت و ضلالت خدا بر اساس معيارهاست، در پايان آيه، خدا را با دو صفت عزيز و حكيم ياد مى كند كه دلالت بر قدرت برتر خدا دارد و ، از اينكه كارهاى او همه بر اساس حكمت است. یعنی بر مقتضاى حكمتش بى جهت و بى دليل كسى را هدايت و يا كسى را گمراه نمى سازد، بلكه گامهاى نخستين با نهايت آزادى اراده در راه سير الى الله از ناحيه بندگان برداشته مى شود و سپس نور هدايت و فيض حق بر قلب آنها مى تابد همانگونه كه در سوره عنكبوت آيه ۶۹ فرموده كه «و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا »👈🏻آنها كه در راه ما مجاهده كردند بطور قطع آنها را هدايت به راههاى خويش خواهيم كرد. 🌸🍃🌸🍃🌸 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
آیه ۲۲ سوره لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ اگر در آنها [=زمين و آسمان] جز خدا خدايانى [ديگر] وجود داشت قطعا [زمين و آسمان] تباه مى ‏شد پس منزه است‏ خدا پروردگار عرش از آنچه وصف مى كنند 🟡 نزاع ميان بت پرستان و موحدين در يگانگى معبود و تعدد آن نيست ، و خلاصه در اينكه واجب الوجود موجود بالذات است كه وجودش از خودش و وجود تمامى موجودات از او است و يكى است ، هيچ اختلافى نيست ، بت پرستان نيز آن را قبول دارند. نزاعى كه هست در اله به معناى 👈🏻رب و معبود است ، كه بت پرست ها بر آن شده اند كه تدبير عالم با طبقاتى كه در اجزاى آن هست از ناحيه آفريدگار عالم به موجوداتى شريف و مقرب درگاه او واگذار شده كه به همين جهت ما بايد آنها را بپرستيم ، تا براى ما درگاه خدا شوند، و ما را به درگاه او قدمى نزديك تر كنند، مانند رب آسمانها، و رب زمين ، و رب انسان ، و همچنين اربابى ديگر، و اينها اله مخلوقاتند، و خدا اله آنها و آفريدگار همه موجودات ، همچنان كه آيه شريفه (و لئن سالتهم من خلق السموات و الارض ‍ ليقولن خلقهن العزيز العليم ) و آيه (و لئن سالتهم من خلقهم ليقولن اللّه ) همين اعتقاد را از ايشان حكايت مى كند 🟡 آيه شريفه مورد بحث هم آلهه غير از خدا در آسمان و زمين را به اين معنى نفى مى كند نه به معنى تعدد واجب الوجود و هستى بخش را، چون احدى قائل به او نيست ، و مراد از اينكه فرمود: اگر در آسمان و زمين غير خدا اله ديگرى بود، اين است كه الوهيت غير خدا متعلق به آسمان و زمين باشد، نه اينكه در آسمان و زمين منزل گرفته باشند، و بنابراين آيه مورد بحث مانند آيه👈🏻 (و هو الذى فى السماء اله و فى الارض اله ) خواهد بود. 🟡 اگر دو يا چند اراده در عالم حاكم بود، هر يك اقتضائى داشت و هر كدام اثر ديگرى را خنثى مى كرد و سرانجام جهان به فساد مى گرائيد. 🟨 در ايـنـجـا سؤ الى مطرح است كه پاسخ آن را از توضيحات گذشته مى توان دريافت ، سـؤ ال اين است : تعدد خدايان در صورتى منشا فساد در جهان مى شود كه آنها به مبارزه با يكديگر برخيزند، اما اگر قبول كنيم آنها افرادى حكيم و آگاهند، حتما با كمك هم جهان را اداره مـى كـنـنـد. پاسخ اين سؤ ال چندان پيچيده نيست ، بودن آنها، تعدد آنها را از بـيـن نـمـى بـرد، هـنـگـامـى كـه بـگوئيم آنها متعددند، مفهومش اين است كه از هر نظر يكى نـيـستند، چرا كه اگر از تمام جهات يكى بودند، يك خدا مى شدند، بنابراين هر جا تعدد اسـت حـتـمـا تـفـاوتـهـا و اخـتـلافـاتـى وجـود دارد، كـه خـواه نـاخـواه در اراده و عـمـل اثـر مـى گـذارد و جـهـان هـسـتى را به هرج و مرج و فساد مى كشاند..🌸🍃🌸🍃🌸 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
آیه ۱ سوره ( صفحه ۴۲۸) الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَلَهُ الْحَمْدُ فِي الْآخِرَةِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ ستایش مخصوص خدایى است كه آن چه در آسمان‌ها و آن چه در زمین است مِلك اوست و در آخرت (نیز) حمد و ستایش تنها براى اوست و اوست حكیمِ آگاه. 🔷 آغاز سوره سبأ ، با حمد و سپاس خدا بخاطر مالكيت و حاكميت او در دنيا و آخرت شروع میشود. هر نعمتى ، هر موهبتى ، هر فايده و بركتى ، و هر خلقت موزون و شگرف و عجيبى ، همه تعلق به ذات پاك او دارد، و به همين دليل كه حقيقتش ستايش بخاطر كارهاى نيك اختيارى است همه به او باز مى گردد، و اگر مخلوقاتى نيز شايسته حمد و ستايشند، آنها نيز پرتوى از وجود او و شعاعى از افعال و صفات او هستند. 🔺بنابر اين هر كس در اين عالم مدح و ستايشى از چيزى كند اين حمد و ستايش سرانجام به ذات پاك او بر مى گردد. 🔷 به گفته المیزان اين آيه را با دو نام از نامهاى كريم خداوند خاتمه مى دهد، يكى ، و ديگرى ، تا دلالت كند بر اينكه تصرف خدا در نظام دنيا، و در دنبال آن پديد آوردن نظام آخرت ، همه بر اساس حكمت و خبرويت است ، پس با حكمتش ، آخرت را بعد از دنيا قرار داد، چون اگر قرار نمى داد، خلقت دنيا لغو و عبث مى شد، و نيكو كار از بد كار متمايز نمى گشت ، همچنان كه خودش فرموده : (و ما خلقنا السماء و الارض و ما بينهما باطلا) تا آنجا كه باز مى فرمايد: (ام نجعل الذين آمنوا و عملوا الصالحات كالمفسدين فى الارض ام نجعل المتقين كالفجار). و با خبرويتش ايشان را بعد از مردن محشور مى كند، در حالى كه احدى را از قلم نينداخته باشد، و هر نفسى را به آنچه كسب كرده جزاء مى دهد. 🔺كلمه (خبير) يكى از اسماء حسناى خدا است ، كه از ماده (خبر) گرفته شده ، كه به معناى 👈🏻اطلاع داشتن از جزئيات امور است . پس مى توان گفت : خبير خصوصى تر از عليم است ، چون عليم در جزئيات و كليات هر دو به كار مى رود، ولى خبير تنها در جزئيات به كار مى رود. 🔹 فخر رازى نیز مى‌گوید: علمى كه به عمل متّصل باشد حكمت است و به كسى كه عواقب و اسرار امور را بداند خبیر گویند. 🌸🍃🌸🍃🌸 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir