eitaa logo
حوزهٔ علمیهٔ امام صادق (ع) گرگان ✅
1.1هزار دنبال‌کننده
15.7هزار عکس
10.2هزار ویدیو
595 فایل
🔹کانال حوزهٔ علمیهٔ امام صادق (ع) گرگان 🔹سایت : 🔹www.emamsadegh.ir 🔹ارتباط با ادمین 🔹@hamidam
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎵استاد 📜سوره ترجمه آیات : ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺍﻳﻦ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺳﺮﺁﻏﺎﺯﺵ ﺑﻪ ﻧﺎم ﺧﺪﺍﻱ ﺭﺣﻤﺎﻥ ﻭ ﺭﺣﻴﻢ ﺍﺳﺖ ،(٣٠) ﻭ[ﻣﻀﻤﻮﻧﺶ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ] ﺑﺮ ﻣﻦ ﺑﺮﺗﺮﻱ ﻣﺠﻮﻳﻴﺪ....(٣١) 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☺️ شنیدنی... 🔈استاد 📜 سوره مبارکه ترجمه آیه: [ ﻣﻠﻜﻪ ﺳﺒﺎ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﮔﺎﻫﻲ ﺍﺯ ﻣﻀﻤﻮﻥ ﻧﺎﻣﻪ ] ﮔﻔﺖ : ﺍﻱ ﺳﺮﺍﻥ ﻭ ﺍﺷﺮﺍﻑ ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻱ ﻧﻴﻜﻮ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺷﻲ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﻣﻦ ﺍﻓﻜﻨﺪﻩ ﺍﻧﺪ ،(٢٩) ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺍﻳﻦ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺳﺮﺁﻏﺎﺯﺵ ﺑﻪ ﻧﺎم ﺧﺪﺍﻱ ﺭﺣﻤﺎﻥ ﻭ ﺭﺣﻴﻢ ﺍﺳﺖ ،(٣٠) ﻭ[ﻣﻀﻤﻮﻧﺶ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ] ﺑﺮ ﻣﻦ ﺑﺮﺗﺮﻱ ﻣﺠﻮﻳﻴﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﺣﺎﻟﺖ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺁﻳﻴﺪ .(٣١) 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
🍃🌸 سوره مباركه نمل، بيست هفتمين سوره، از قرآن شريف است و نام آنرا، سوره نمل ، يا سوره مورچه ناميده اند، چرا كه در اين سوره سخن از دنياى عجيب و شگفت انگيز مورچگان به ميان آمده است.. ايـن سـوره بـا بشارت شروع مى شود، و با تهديد پايان مى يابد، بشارتى كه قرآن بـراى مـؤ مـنـان آورده ، و تـهـديـد بـه ايـنـكـه خـداونـد از اعمال شما بندگان غافل نيست و به همين منظور، مختصرى از داستانهاى موسى ، داود، سليمان ، صالح و لوط (عليهم السلام ) را به عنوان شاهد ذكر نموده و در دنبال آن پاره اى از اصول معارف مانند وحدانيت خداى تعالى در ربوبيت و مانند معاد را ذكر نموده است . يـكـى از امـتـيـازات ايـن سوره بيان بخش مهمى از داستان سليمان و ملكه سباء و چگونگى ايـمـان آوردن او بـه تـوحـيـد، و سـخن گفتن پرندگانى ، همچون هدهد، و حشراتى همچون مورچه ، با سليمان است .🌸🍃 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
🍃🌸«معنای واژگان گناه در قرآن و روایات» 💠۱- ذنب، به معنى دنباله است، چون هر عمل خلافى یك نوع پى ‏آمد و دنباله به عنوان مجازات اخروى یا دنیوى دارد؛ این واژه، در قرآن۳۵ بار آمده است. 💠۲- معصیت، به معنى سرپیچى و خروج از فرمان خدا و بیانگر آن است كه انسان از مرز بندگى خدا بیرون رفته است؛ این واژه در قرآن۳۳ بار آمده است. 💠۳- اثم، به معناى سستى و كندى و واماندن و محروم شدن از پاداش‏ ها است زیرا در حقیقت گنهكار یك فرد وامانده است و مبادا خود را زرنگ پندارد؛ این واژه در قرآن۴۸ بار آمده است. 💠۴- سیئه، به معنى كار قبیح و زشت است كه موجب اندوه و نكبت گردد، در برابر «حسنه» كه به معنى سعادت و خوشبختى است؛ این واژه۱۶۵ بار در قرآن آمده است. كلمه «سوء» نیز از همین واژه گرفته شده كه۴۴ بار در قرآن آمده‏است. 💠 ۵- جُرم، در اصل به معنى جدا شدن میوه از درخت و یا به معنى پست است، جریمه و جرایم از همین ماده مى‏‌باشد، جرم عملى است كه انسان را از حقیقت، سعادت، تكامل و هدف جدا مى‌‏سازد؛ این واژه۶۱ بار در قرآن آمده است. 💠 ۶- حرام، به معنى ممنوع است، چنانكه لباس احرام لباسى است كه انسان در حج و عمره مى‏‌پوشد و از یكسرى كارها ممنوع مى‌‏شود. و ماه حرام ماهى است كه جنگ در آن ممنوع مى‌‏باشد و مسجد الحرام یعنى مسجدى كه داراى حرمت و احترام خاصى بوده، و ورود مشركین به آن ممنوع است؛ این واژه حدود۷۵ بار در قرآن آمده است. 💠 ۷- خطیئه، غالباً به معنى گناه غیر عمدى است. و گاهى در معنى گناه بزرگ نیز استعمال شده است، چنانكه آیه۸۱ سوره بقره و۳۷ سوره الحاقه بر این مطلب گواه مى‏‌باشد. این واژه در اصل حالتى است كه براى انسان بر اثر گناه پدید مى‌آید و او را از طریق نجات، قطع مى‏‌كند، و راه نفوذ انوار هدایت به قلب انسان را مى‏‌بندد.(المیزان، ج‏ اول ص‏۲۱۸) این واژه۲۲ بار در قرآن آمده است. 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
🍃🌸 «معنای واژگان گناه در قرآن و روایات» 💠۸- فسق، در اصل به معنى خروج هسته خرما از پوست خود مى‏ باشد، و بیانگر خروج گنهكار از مدار اطاعت و بندگى خدا است كه او با گناه خود حریم و حصار فرمان الهى را شكسته و در نتیجه بدون قلعه و حفاظ مانده است؛ این واژه۵۳ بار در قرآن آمده است. 💠۹- فساد، به معنى خروج از حدّ اعتدال است كه نتیجه اش تباهى و به هدر رفتن استعدادها است؛ این واژه ۵۰ بار در قرآن آمده است. 💠۱۰- فجور، به معنى دریدگى و پاره شدن پرده‏ى حیا و آبرو و دین است كه باعث رسوایى مى‏ گردد؛ و۶ بار در قرآن آمده است.(مفردات راغب، ص۳۷۳) 💠۱۱- منكر، در اصل از انكار به معنى نا آشنا است، چرا كه گناه با فطرت و عقل سالم، هماهنگ و مانوس نیست، و عقل و فطرت سالم، آن را زشت و بیگانه مى ‏شمرد؛ این كلمه۱۶ بار در قرآن آمده و بیشتر در عنوان نهى از منكر، طرح شده است. 💠۱۲- فاحشه، به سخن و كارى كه در زشتى آن تردیدى نیست، فاحشه گویند. در مواردى به معنى كار بسیار زشت و ننگین و نفرت‏آور به كار مى‏ رود؛ این واژه ۲۴ بار در قرآن آمده است. 💠۱۳- خبث، به هر امر زشت و ناپسند، خبیث گویند در مقابل «طیّب» به معناى پاك و دل‏ پسند. این واژه در ۱۶ مورد از قرآن بكار رفته است. 💠 ۱۴- شرّ، به معنى هر زشتى است كه نوع مردم از آن نفرت دارند، و بر عكس، واژه‏ى «خیر» به معنى كارى است كه نوع مردم آن را دوست دارند، این واژه غالباً درمورد بلاها و گرفتارى ‏ها استعمال مى‏ شود، ولى گاهى نیز در مورد گناه به كار مى ‏رود، چنانكه در آیه۸ سوره زلزال به معنى گناه به كار رفته است. 💠۱۵- لمم، (بر وزن قلم) به معنى نزدیك شدن به گناه و به معنى اشیاى اندك است و در گناهان صغیره بكار مى ‏رود. و در قرآن یكبار آمده است. 💠۱۶- وزر، به معنى سنگینى است، و بیشتر در مورد حمل گناه دیگران به كار مى ‏رود، «وزیر» كسى است كه كار سنگینى از حكومت را به دوش خواهد كشید، این واژه در قرآن ۲۶ بار آمده است. گاهى در قرآن واژه «ثقل» نیز كه به معنى سنگینى است در مورد گناه به كار رفته است، چنانچه آیه ۱۳ سوره عنكبوت به این مطلب دلالت دارد. 💠۱۷- حنث، (بر وزن جنس) در اصل به معنى تمایل به باطل و بازخواست آمده است و بیشتر در مورد گناه پیمان شكنى و تخلف، بعد از تعهد، آمده است. این واژه دوبار در قرآن آمده است. این واژه‏ هاى هفده گانه هر كدام بیانگر بخشى از آثار شوم گناه و حاكى از گوناگونى گناه مى‏ باشند، و هر یك با پیام مخصوص و هشدار ویژه ‏اى، انسان‏ها را از ارتكاب گناه برحذر مى ‏دارند.🌸🍃 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
🍃🌸 در آیه ۲ ، قرآن مايه هدايت 👈🏻پرهيزگاران معرفى شده و در آیه ۱۰۲ سوره نحل، مـايـه هـدايـت 👈🏻مـسـلمـيـن و در ايـنـجـا (آیه ۲ نمل) مـايـه هـدايـت 👈🏻مـؤ مـنـيـن ، بخاطر اینکه تا لااقـل مـرحـله اى از تـقـوى و تـسـليـم و ايـمـان بـه واقـعـيـتـهـا در دل انـسـان نـبـاشـد، بـه دنـبـال حق نمى رود و از نور اين كتاب مبين ، بهره نمى گيرد زیرا كه «قابليت محل» نيز شرط است . همچنین ، هدايت و بشارت توأ م با يكديگر تنها براى 👈🏻مؤ منان است و ديگران را چنين بشارتى نيست . از ايـنـجـا روشـن مـى شـود كـه اگـر در آیه ۱۸۵ سوره بقره، قرآن هدايت به طور وسيع و گسترده براى عموم مردم شمرده است (هدى للناس )، منظور همه كسانى است كه 👈🏻زمينه مساعدى براى پذيرش حق دارند، و گرنه لجوجان متعصب و سرسخت ، كوردلانى هـسـتـنـد كـه اگر بجاى يك خورشيد هزاران آفتاب بر آنها بتابد، كمترين بهره اى از آن نمى گيرند.🌸🍃 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
آیه ۴ سوره نمل(صفحه۳۷۷) إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ به راستی کسانی که به آخرت ایمان ندارند، اعمال [زشتشان] را در نظرشان آراستیم، پس همواره در حیرت و سرگردانی اند، 🟢 واضح است وقـتـى انـسـان كـار زشـت و نـادرستى را انجام داد تدريجا قبح و زشتيش در نظر او كم مى شـود، و بـه آن عادت مى كند، پس از مدتى كه به آن خو گرفت توجيهاتى براى آن مى تراشد، كم كم به صورت زيبا و حتى به عنوان يك وظيفه در نظرش جلوه مى كند، و چه بـسـيـارنـد افـراد جـنـايـتـكـار و آلوده اى كـه بـه راسـتـى بـه اعمال خود افتخار مى كنند و آن را نقطه مثبتى مى شمرند. 🔵 ايـن دگـرگـونـى ارزشها، و بهم ريختن معيارها در نظر انسان ، كه نتيجه اش سرگردان شدن در بيراهه هاى زندگى است از بدترين حالاتى است كه به يك انسان دست مى دهد. 🟢 سـپس به نتيجه تزيين اعمال پرداخته و سرانجام كار چنين كسانى را اين گونه بيان مى كند: آنها كسانى هستند كه عذابى بد و شديد و دردناك دارند (اولئك لهم سوء العذاب ). در دنيا سرگردان و مايوس و پريشان خواهند بود، و در آخرت گرفتار مجازاتى هولناك . و آنها در آخرت زيانكارترين مردمند (و هم فى الاخرة هم الاخسرون ). 🔵 دليـل بـر ايـنكه آنها از همه زيانكارترند همان است كه در آیهٔ ۱۰۳ سوره كهف آمده است : 👈🏻قـل هـل نـنـبـئكـم بـالاخـسـريـن اعمالا الذين ضل سعيهم فى الحيوة الدنيا و هم يحسبون انهم يـحـسـنـون صـنـعـا: بـگـو آيـا زيانكارترين مردم را به شما معرفى كنم ؟ آنها هستند كه تـلاشـهـا و كـوشـشـهـايـشـان در زنـدگـى دنـيـا نـابـود شـده در عـيـن حال گمان مى كنند عمل نيك انجام مى دهند! 🟢 چه زيانى از اين بالاتر كه انسان اعمال زشتش را زيبا ببيند و تمام نيروى خود را براى آن به كار گيرد به گمان اينكه كار مثبتى انجام مى دهد، اما سرانجام ببيند جز بدبختى و سيه روزى ببار نياورده است 🔵 در این آیه و آیهٔ ۱۰۸سورهٔ انعام، خوب پنداشتن كارهاى زشت، به خداوند نسبت داده شده است. در حالى كه قرآن كریم در چند مورد دیگر، این كار را كار شیطان دانسته است. این به خاطر آن است كه خدا نظام هستى را بر اساس 👈🏻علل واسباب قرار داده وكارهایى را كه انجام مى‌شود به هر یك از علل مى‌توان نسبت داد، مثلاً مى‌ توان گفت: كلید، در را باز كرد و مى‌ توان گفت: دستم در را باز كرد و نیز مى‌ توان گفت: خودم در را باز كردم، زیرا كلید در دست ودست در اختیار من است. 🟢 اینجا نیز شیطان كار زشت را زیبا جلوه مى‌دهد ولى انسان با تكرار كار زشت، به آن خو مى‌گیرد و خو گرفتن به عمل بر أثر تكرار، الهى است.🌸🍃🌸🍃🌸 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
آیات ۴ و ۵ سوره مبارکه نمل ( صفحه ۳۷۷) انَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ‌  أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذَابِ وَهُمْ فِى الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ‌ همانا كسانى كه به آخرت ایمان ندارند، كارهاى (زشت)شان را زیبا جلوه مى‌دهیم تا (همچنان) سرگشته باشند.  آنان كسانى هستند كه براى ایشان عذاب بد (و دردناك) خواهد بود و آنان در قیامت زیانكارترین افرادند. 💥سیمای زیانكاران در قرآن 🍁زیانكاران چند نوع هستند: خاسر، لفى‌خسر، خسران مبین ، اخسرون. 🍂- كسى كه عمرش تباه شده است. «قل اِنّ الخاسرین الّذین خَسروا انفسهم»(۱۵زمر) 🍂- كسى كه اهل ایمان و عمل صالح نباشد. «اِنّ الانسان لفى خُسر الاّ الّذین آمنوا»(۲عصر) 🍂- كسى كه با تزلزل بندگى خدا مى‌كند. «اِنْ أصابه خیرٌ اطمأنّ به و اِن أصابته فتنة انقلب على وَجهِه خَسِرالدّنیا و الآخرة ذلك هو الخُسرانُ المبین»(۱۱حج) 🍂- كسانى كه منحرفند، و گمان مى‌كنند راه درست مى‌روند. «أَلّذین ضَلّ سَعیهم فى الحیاة الدنیاو هم یحسبون اَنّهم یحسنون صُنعا»(۱۰۴ کهف) 🍂- كفر به قیامت، عامل بزرگ‌ترین خسارت‌هاست. «الّذین لایؤمنون بالاخرة... هم الاخسرون» ( ۴و۵ نمل) 🍁در روایات هم مى‌خوانیم: أخسرون، كسانى هستند كه زكات نمى‌پردازند، بر گناه اصرار مى‌ورزند، قدرت حقّ گفتن دارند، ولى نمى‌گویند، ظالم‌ترین افرادند، با ضایع كردن دین، دنیاى خود را اصلاح مى‌كنند. «تفسیر نور» 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
آیه ۱۰ سوره مبارکه ( صفحه ۳۷۷) وَأَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَى لَا تَخَفْ إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ و عصايت را بيفکن! - هنگامي که (موسي) به آن نگاه کرد، ديد (با سرعت) همچون ماري به هر سو مي دود (ترسيد و) به عقب برگشت، و حتي پشتِ سر خود را نگاه نکرد- اي موسي! نترس، که رسولان در نزد من نمي ترسند! 🔴كلمه «تهتز» از اهتزاز است ، كه به معناى تحريك به شدت است و «جان » به معناى مار كوچكى است كه به سرعت مى دود، و «مدبرا» از ادبار است كه خلاف اقبال را معنا مى دهد و «يعقب » از تعقيب است كه به معناى حمله بعد از فرار است. 🟡 در شب طور، اولين موقفى بود كه خدا موسى را به مقام قرب خود برد و افتخار هم سخنى و رسالت و كرامت خود را به وى اختصاص داد، لذا اين دستورش كه فرمود:👈🏻نترس ، تعليم و تاديب الهى است نه مذمت و سرزنش❗️ 🔴 پس انبیا تحت 👈🏻تربیت پروردگارند که خداوند آنها را امر و نهى مى‌كند. جمله (لا تخف ) نهى مطلق است كه او را از تمامى ترسيدنيها كه ممكن است پيش بيايد امنيت مى دهد و مى رساند مادامى كه در حضور پروردگار و مقام قرب او است هيچ مكروهى به او نمى رسد، نه از ناحيه عصا و نه از غير آن❗️ 🟡 نـظـيـر ايـن تـعـبـيـر را در آیه ۳۱ سـوره قـصـص نـيـز مـى خـوانـيـم : يـا مـوسـى اقبل و لا تخف انك من الامنين : اى موسى نترس و برگرد كه تو در امنيتى ..  - كسى كه خدا را حاضر بداند و خود را در محضر او ببیند، از غیر خدا نمى‌ترسد❗️ 🔴 كلمه (لدى ) در اين جمله مى فهماند كه مقام قرب و حضور، ملازم با 👈🏻امنیت است .. در مـقـام قـرب ، و حـريـم امـن پـروردگـار قـادر مـتـعـال، جـائى نـيست كه ترس و وحشتى وجود داشته باشد❗️يعنى اى موسى تو در حضور پروردگار بزرگ هستى و حضور او ملازم با امنيت مطلق است ❗️ 🟡 پس در نتيجه از آيه مورد بحث اين معنا به دست مى آيد كه : از هيچ چيز مترس ، چون تو از مرسلين هستى ، و مرسلان - كه در مقام قرب مايند - از هر گزندى ايمنند و با جمع نمى شود. 🔴 و اما اينكه چرا موسى كه از بزرگان و مرسلان بود، از عصا كه به صورت مارى پر جست و خيز در آمده بود ترسيد⁉️ جوابش اين است كه : اين اثر طبيعت و جبلت آدمى است كه وقتى به منظره ای هول انگيز، آن هم بى سابقه بر مى خورد، كه هيچ راهى براى دفع آن به نظرش نمى رسد مگر فرار كردن ، قهرا پا به فرار مى گذارد، مخصوصا كسى كه هيچ سلاحى براى دفاع ندارد، عصايى هم كه تنها سلاح او بوده خود به آن صورت هول انگيز در آمده ، قبلا هم از ناحيه خدا دستورى نگرفته بود، كه اگر عصايت اژدها شد فرار مكن و در جاى خود بايست ، بلكه تنها اين دستور رسيده بود كه : عصایت را بیفکن ❗️ پس ترس او مذموم نیست ❗️.. 🌸🍃🌸🍃🌸 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
آیات ۱۸و ۱۹ سوره (صفحه۳۷۸) فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ [سليمان] از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت پروردگارا در دلم افكن تا نعمتى را كه به من و پدر و مادرم ارزانى داشته اى سپاس بگزارم و به كار شايسته‏ اى كه آن را مى ‏پسندى بپردازم و مرا به رحمت‏ خويش در ميان بندگان شايسته‏ ات داخل كن 🟣 سـليـمـان بـا لشكر عظيمش حركت كرد تا به سرزمين مورچگان رسيدند (حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِ النَّمْلِ) ⚫️ در ايـنـجـا مـورچـه اى از مـورچـگـان ، هـمـنـوعـان خـود را مـخـاطـب ساخت و گفت : اى مورچگان داخـل لانـه هـاى خـود شـويـد تـا سـليـمـان و لشـكـريـانـش شـمـا را پـايـمـال نـكـنـنـد در حـالى كـه نـمـى فـهـمـنـد! (قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ.). 🟣 حضرت سليمان (عليه السّلام ) وقتى سخن مورچه را شنيد، از شدت سرور و ابتهاج تبسمى كرد که خدا تا چه حد به او إنعام فرموده از جمله آگاهى از سخن گفتن حشرات، مثل مورچگان- شنيدن آواز آن ها از راه دور به وسيله باد- نعمتِ گران پيامبرى و رسالت - نعمت فرمانروايى گسترده و عادلانه و نیز لشكريانى از جن و انس و پرنده .. ⚫️ لذا از خدا در خواست مى كند كه شكر نعمتهايش را به وى الهام فرمايد، و موفقش كند به كارهايى كه مايهٔ رضاى او باشد. و به اين حد اكتفاء نكرد، بلكه در درخواست خود، شكر نعمتهايى را هم كه به پدر و مادرش ارزانى داشته اضافه كرد، چه خداى تعالى به پدر او داوود، نبوت و ملك و حكمت و فصل الخطاب ، و نعمتهايى ديگر انعام كرده بود و از همين كلام آن جناب معلوم مى شود كه مادر سلیمان نيز از اهل صراط مستقيم بوده است ، كه خدا به او انعام كرده ،( پس ‍ ساحت او مقدس و مبرا است از آنچه توراتی که فعلاً موجود است ، به وى نسبت داده!) 🟣 و ادخلنى برحمتك فى عبادك الصالحين - يعنى خدايا مرا از بندگان صالح خود قرار ده و اين صلاح از آنجا كه در كلام آن جناب مقيد به عمل نشده تا مراد، تنها عمل صالح باشد، لذا اطلاقش حمل مى شود بر 👈🏻صلاح نفس در جوهره ذاتش ، تا در نتيجه👈🏻 نفس ‍ مستعد شود براى قبول هر نوع كرامت الهى . ⚫️ معلوم میشود که عـمـل صـالح مـقـدمـه اى است براى جلب خشنودى و رضاى خدا كه هدف نهائى و غاية الغايات است . 🟣 و داخـل بـودن در زمـره صـالحـان مـرحـله اى اسـت فـراتـر از انـجـام عـمـل صـالح كـه اولى صـلاح ذاتـى اسـت و دومـى صـلاح عمل (دقت كنيد). ⚫️ چنانچه میبینیم ، سلیمان هدف خويش از زندگى را، كسب قدرت و شهرت و زر و زور قرار نمى دهد، بلكه به ارزش هاى ماندگار و جاودانه مى انديشد، به رشد و تكامل همه جانبه، به انجام كارهاى شايسته، به كسب خشنودى حق، و به اوج گرفتن به مقام قرب. 🌸🍃🌸🍃🌸 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
🍃🌸 در آیه ۱۸ سوره نمل قرآن میفرماید : فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا این تبسم که به سلیمان دست داد، به سبب تعجبى بود که از سخن مورچه کرد که گفت آیا می دانی چرا خداوند از میان تمام قدرت ها باد را برای حرکت دادن تخت تو انتخاب نمود؟ سلیمان(ع) جواب داد نمی دانم. مورچه گفت برای اینکه بدانی تمام این قدرت و شوکت و مقام تو بر باد است و تو مغرور و متکبر نگردی. آنگاه سلیمان(ع) تبسم کرد و فرمود:« پروردگارا مرا توفیق شکر نعمت خود را که به من و پدرم عطا فرمودی، عنایت فرما» خواجوى كرمانى به همین مناسبت مى ‏گوید: پیش صاحب ‏نظران ملك سلیمان باد است             بلكه آنست سلیمان كه ز ملك آزاد است این كه گویند كه برآب نهادست جهان            مشنو اى خواجه كه چون درنگرى بر باد است خیمهٔ انس مزن بر در این كهنه رباط              كه اساسش همه بى موقع و بى بنیاد است دل درین پیرزن عشوه گر دهر مبند             كاین عروسیست كه در عقد بسى داماد است 🍃🌸 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
(صفحه ۳۷۹ - این صفحه دارای سجده مستحب است) 🍃🌸درسهاى آموزنده از آیات مربوط به سلیمان و هدهد و ملکه سبا( سوره مبارکه نمل آیات ۲۰تا ۳۵) ☀️- رئيـس حـكـومت يا يك مدير بايد آنچنان در سازمان تشكيلاتى خود دقيق باشد كه حتى غيبت يك فرد عادى و كوچك را احساس و پيگيرى كند. ☀️- مراقب تخلف يك فرد باشد و براى اينكه روى ديگران اثر نگذارد، محكم كارى كند، و پيشگيرى لازم را به عمل آورد. ☀️- هـرگـز نـبـايـد كـسـى را غيابا محاكمه كرد، بايد اجازه داد در صورت امكان از خودش دفاع كند. ☀️- بايد جريمه به مقدار جرم باشد، و براى هر جرمى مجازات متناسبى در نظر گرفته شود، و سلسله مراتب رعايت گردد. ☀️- بـايـد هـر كـس و لو بـزرگـتـريـن قـدرتـهـاى اجـتـمـاعـى ، تـسـليـم دليل و منطق باشند هر چند دليل از دهان فرد كوچكى بيرون آيد. ☀️- در محيط جامعه بايد آنقدر صراحت و آزادى حكمفرما گردد تا حتى يك فـرد عـادى بتواند در موقع لزوم به رئيس حكومت بگويد: من از چيزى آگاهم كه تو نمى دانى ! ☀️- مـمـكـن اسـت كـوچـكـتـريـن افـراد از مـسـائلى آگـاه شـونـد كه بزرگترين دانشمندان و قدرتمندان از آن بيخبر باشند تا انسان هرگز به علم و دانش خود مغرور نگردد. ☀️- در سـازمـان اجـتـماعى بشر نيازهاى متقابل آنقدر زياد است كه گاه سليمانها محتاج يك پرنده مى شوند. ☀️ - مـردم غـالبـا بر همان آئينى هستند كه زمامدارانشان مى باشند، لذا در اين داستان مى خـوانـيـم كـه هـدهد مى گويد من آن زن و قوم و ملت او را ديدم كه براى خورشيد سجده مى كنند (نخست سخن از سجده ملكه و سپس از ملتش مى گويد! ☀️- ملکه سبا پس از دریافت نامه سلیمان مبنی بر تسلیم شدن و تحت حاکمیت سلیمان قرار گرفتن کشور سبا، با سران کشور و مشورت میکند و رأساً تصمیم نمی گیرد. چرا که امری مهم در مورد استقلال کشور و نیز وارد کردن مردم کشورش به جنگ است. ☀️-سران کشور بجای مشورت دادن منطقی و دلسوزانه، احتمالا از روی چاپلوسی با طرح شوکت و هیمنه و برتری نظامی خود، ملکه را به سمت جنگ تشویق می کنند. اما ملکه با درایت و دوراندیشی و دلسوزی برای کشور و مردمش، با یاداوری تبعات عمومی جنگها، از تصمیم احساسی و ورود یکباره به جنگ اجتناب کرده بلکه سعی میکند از طرق مسالمت امیز و دیپلماسی، ضمن به تعویق انداختن واکنش عملی متقابل، اطلاعات بیشتری از شخصیت و رفتارهای سلیمان و نیز قدرت حکومتش بدست اورد. لذا هدیه ای برای سلیمان میفرستد. ☀️-داستان مکاتبه سلیمان با ملکه سبا شاید الهام بخش پیامبر اسلام برای نامه نگاری با سایر حکومتها پس از شکل گیری و تثبیت حکومت اسلامی در عربستان باشد.🌸🍃 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
داستان سلیمان (ع) ، هدهد و ملكه سبا در قرآن ( قسمت اول) 🍃🌸 در آيـات ۲۰ تا ۴۴ سوره مبارکه نمل ، به فرازی از زندگى شگفت انگيز سليمان اشاره كرده ، و ماجراى هدهد و ملكه سبا را بازگو مى كند. نخست مى گويد: سليمان هدهد را نديد، و در جستجوى او برآمد👈🏻 (و تفقد الطير). 💥ايـن تـعـبـير به وضوح بيانگر اين حقيقت است كه سلیمان به دقت مراقب وضع كشور و اوضاع حكومت خود بود و حتى غيبت يك مرغ از چشم او پنهان نمى ماند!. بـدون شـك مـنـظـور از پـرنـده در ايـنـجـا هـمان هدهد است ، چنانكه در ادامه سخن ، قرآن مى افـزايـد، سـليـمـان گـفـت : چـه شـده اسـت كـه هـدهـد را نـمـى بـيـنـم👈🏻 (و قال ما لى لا ارى الهدهد) يا اينكه او از غائبان است 👈🏻(ام كان من الغائبين ). این تعبیر مـمـكن است اشاره به اين باشد كه آيا او بدون عذر موجهى حضور ندارد و يا با عذر موجهى غيبت كرده است ؟ 💥يك حكومت سازمان يافته و منظم و پر توان ، چاره اى ندارد جز اينكه تمام فـعل و انفعالاتى را كه در محيط كشور و قلمرو او واقع مى شود زير نظر بگيرد، و اين يك درس ‍ بزرگ است . سليمان براى اينكه حكم غيابى نكرده باشد، و در ضمن غيبت هدهد روى دیگران اثر نگذارد افزود: من او را قطعا كيفر شديدى خواهم داد!👈🏻(لاعذبنه عذابا شديدا).و يا او را ذبح مى كنم ! 👈🏻(او لاذبحنه ). يا براى غيبتش بايد دليل روشنى به من ارائه دهد👈🏻 (اولياتينى بسلطان مبين ).و نـشـان داد كـه او حـتـى در بـرابـر پـرنـده ضـعـيـفـى تـسـليـم دليل و منطق است و هرگز تكيه بر قدرت و توانائيش نمى كند. ولى غيبت هدهد، چندان به طول نيانجاميد👈🏻 (فمكث غير بعيد). او بـازگـشـت و رو بـه سـليمان كرد و چنين گفت : من بر چيزى آگاهى يافتم كه تو بر آن آگـاهـى نـدارى ، مـن از سـرزمـيـن سـبـاء يـك خـبـر قـطـعـى (و دسـت اول ) براى تو آورده ام 👈🏻 (فقال احطت بما لم تحط به و جئتك بنبا يقين ). 💥قـابـل تـوجـه ايـنـكـه : لشكريان سليمان و حتى پرندگانى كه مطيع فرمان او بودند آنـقـدر عـدالت سـليمان به آنها آزادى و امنيت و جسارت داده بود، كه هدهد بدون ترس بى پرده و با صراحت به او مى گويد: من به چيزى آگاهى يافتم كه تو از آن آگاه نيستى ! 💥یعنی بـر خـورد او بـا سـليمان ، همچون برخورد درباريان چاپلوس با سلاطين جبار نبود، كه بـراى بـيـان يـك واقـعيت ، نخست مدتى تملق مى گويند، سـپـس مطلب خود را در لابلاى صد گونه چاپلوسى عرضه مى دارنـد و هرگز در سخنان خود صراحت به خرج نمى دهند .. 💥ضـمـنـا ايـن تـعـبـير درس بزرگى است براى همگان كه ممكن است موجود كوچكى چون هدهد مـطـلبـى بداند كه داناترين انسانهاى عصر خويش از آن بيخبر باشد تا آدمى به علم و دانش خود مغرور نگردد، هر چند سليمان باشد، با علم وسيع نبوت! بـه هر حال هدهد در شرح ماجرا چنين گفت : من به سرزمين سبا رفته بودم زنى را در آنجا يافتم كه بر آنها حكومت میكند، و همه چيز را در اختيار دارد و مخصوصا تخت عظيمى داشت ! 👈🏻(انى وجدت امرأ ة تملكهم و اوتيت من كل شى ء و لها عرش عظيم ). هـدهـد بـا اين سه جمله تقريبا تمام مشخصات كشور سبا و طرز حكومت آن را براى سليمان بازگو كرد. نخست اينكه كشورى است آباد داراى همه گونه مواهب و امكانات . ديـگـر ايـنـكـه يـك زن بـر آن حـكـومـت مـى كـنـد، و دربـارى بـسـيـار مـجلل دارد حتى شايد مجللتر از تشكيلات سليمان چرا كه هدهد تخت سليمان را مسلما ديده بود، با اينحال از تخت ملكه سبا به عنوان عرش عظيم ياد مى كند!. 💥و با اين سخن به سليمان فهمانيد مبادا تصور كنى تمام جهان در قلمرو حكومت تو است.. سـليـمـان از شـنـيـدن ايـن سـخـن در فـكـر فـرو رفـت ولى هـدهـد بـه او مـجـال نـداد و مـطلب ديگرى بر آن افزود: مساله عجيب و ناراحت كننده اى كه من در آنجا ديدم ايـن بود كه مشاهده كردم آن زن و قوم و ملتش در برابر خورشيد - نه در برابر الله - سجده مى كنند!👈🏻(وجدتها و قومها يسجدون للشمس من دون الله ). شـيطان بر آنها تسلط يافته و اعمالشان را در نظرشان زينت داده👈🏻 (و زين لهم الشيطان اعمالهم ). و بـه ايـن تـرتـيـب شـيـطـان آنـهـا را از راه حـق بـاز داشـتـه👈🏻 (فـصـدهـم عـن السبيل ). آنـهـا چـنـان در بـت پـرسـتـى فـرو رفـته اند كه من باور نمى كنم به آسانى از اين راه برگردند آنها هدايت نخواهند شد👈🏻 (فهم لا يهتدون ). و بـه ايـن تـرتـيـب وضـع مـذهـبـى و مـعـنوى آنها را نيز مشخص ساخت كه آنها سخت در بت پـرسـتـى فرو رفته اند و حكومت ، ترويج آفتاب پرستى مى كند و مردم بر دين ملوكشان اند...🌸🍃 ادامه دارد.. 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
ادامه داستان سلیمان و ملکه سبا( قسمت دوم) 🍃🌸 سـليمان با دقت به سخنان هدهد گوش فرا داد، و در فكر فرو رفت و از آنجا كه مساله ساده اى نبود و با سرنوشت يك كـشـور و يـك مـلت بـزرگ گـره مـى خورد، مى بايست تنها به گفتار يك مخبر اكتفا نكند، بـلكـه بـايـد تـحـقـيـقـات بـيـشـتـرى در زمـيـنـه ايـن مـوضـوع حـسـاس بـه عمل آورد. لذا چنين گفت : ما تحقيق به عمل مى آوريم ببينيم تو راست گفتى يا از دروغگويان هستى ؟! 👈🏻(قال سننظر اصدقت ام كنت من الكاذبين ). 💥اين سخن به خوبى ثابت مى كند كه در مسائل مهم و سرنوشت ساز بايد حتى به اطلاعى كـه از نـاحـيـه يـك فرد كوچك مى رسد توجه كرد و به زودى (همانگونه كه سين در جمله سـنـنـظـر اقـتـضـا مـى كـنـد) پـيـرامـون آن تـحـقـيـقـات لازم را بـه عمل آورد. سپس سـليمان نامه اى بسيار كوتاه و پر محتوى نوشت و به هدهد داد و گفت : اين نـامـه مـرا بـبـر و نـزد آنـهـا بـيـفكن سپس برگرد و در گوشه اى توقف كن ببين آنها چه عـكـس العملی نـشـان مـى دهـنـد؟ 👈🏻(اذهـب بـكـتـابـى هـذا فـالقـه اليـهـم ثـم تول عنهم فانظر ما ذا يرجعون ). 💥از تعبير القه اليهم (به سوى آنها بيفكن ) چنين استفاده مى شود كه آن را به هنگامى كه ملكه سبا در ميان جمع خويش حضور دارد بر آنها افكن ، تا جاى فراموشى و كتمان باقى نـمـانـد مـلكـه سـبـا نامه را گشود و از مضمون آن آگاهى يافت و چون قبلا اسم و آوازه سليمان را شـنـيـده بـود و مـحتواى نامه نشان مى داد كه سليمان تصميم شديدى درباره سرزمين سبا گـرفـتـه ، سـخـت در فـكـر فـرو رفـت ، و چـون در مـسـائل مـهم مملكتى با اطرافيانش به شور مى نشست از آنها دعوت كرد، رو به سوى آنها نموده گفت : اى اشراف و بزرگان ! نامه ارزشمندى به سوى من افكنده شده است👈🏻(قالت يا ايها الملا انى القى الى كتاب كريم ). سـپـس مـلكـه سـبـا به ذكر مضمون نامه پرداخت و گفت : اين نامه از سوى سليمان است و مـحـتـوايـش چـنـين است : به نام خداوند بخشنده مهربان ... 👈🏻(انه من سليمان و انه بسم الله الرحمن الرحيم ) تـوصـيـه ام بـه شـمـا اين است برترى جوئى در برابر من نكنيد، و به سوى من آئيد و تسليم حق شويد👈🏻 (الا تعلوا على و أ تونى مسلمين ). سپس ملکه رو به اشراف و صاحبنظران دربارش گفت : رأ ى خود را در اين كار مهم براى من ابراز داريد كه من هيچ كار مـهـمـى را بـى حضور شما و بدون نظر شما انجام نداده ام ! 👈🏻(قالت يا ايها الملا افتونى فى امرى ما كنت قاطعة امرا حتى تشهدون ). او مـى خـواسـت با اين نظر خواهى موقعيت خود را در ميان آنها تثبيت كرده و نظر آنها را به سـوى خـويـش جـلب نـمـايـد، ضـمـنـا ميزان هماهنگيشان را با تصميمات خود مورد مطالعه و بررسى قرار دهد. اشـراف قوم در پاسخ او چنين گفتند: ما قدرت كافى داريم و مرد جنگيم اما تصميم نهائى بـا تـو اسـت ، ببين چه فرمان مى دهى ؟ 👈🏻(قالوا نحن اولوا قوة و اولوا باس شديد و الامر اليك فانظرى ما ذا تامرين ). 💥بـه ايـن تـرتـيـب هـم تـسـليـم خـود را در بـرابـر دسـتـورات او نـشـان دادنـد، و هـم تمايل خود را به تكيه بر قدرت و حضور در ميدان جنگ ! مـلكـه هـنـگـامـى كـه تـمـايـل آنـهـا را بـه جـنـگ مـشـاهـده كـرد، در حـالى كـه خـود بـاطـنـاً تـمـايـل به اين كار نداشت براى فرونشاندن اين عطش ، و هم براى اينكه حساب شده با اين جريان برخورد كند، چنين گفت : پادشاهان هنگامى كه وارد منطقه آبـادى شـونـد آن را بـه فـسـاد و ويـرانـى مـى كـشانند! 👈🏻(قالت ان الملوك اذا دخلوا قرية افسدوها). و عزيزان اهل آن را به ذلت مى نشانند 👈🏻(و جعلوا اعزة اهلها اذلة ).جـمـعـى را مـى كشند، عده اى را اسير مى كنند، و گروهى را آواره و بى خانمان ، و تا آنجا كه مى توانند دست به غارت و چپاول مى زنند. سپس براى تاكيد بيشتر گفت : آرى اين چنين مى كنند👈🏻 (و كذلك يفعلون ) 💥در حقيقت ملكه سبا كه خود پادشاهى بود، شاهان را خوب شناخته بود كـه آنها به منافع خود مى انديشند، نه به منافع ملتها و آبادى و سر بلندى آنها .. سـپـس مـلكـه افـزود: ما بايد قبل از هر كار سليمان و اطرافيان را بيازمائيم و ببينيم به راسـتـى چـه كـاره انـد؟ سليمان پادشاه است يا پيامبر؟ ويرانگر است يا مصلح ؟ ملتها را بـه ذلت مـى كـشـانـنـد يا عزت ؟ و براى اين كار بايد از هديه استفاده كرد، لذا من هديه قـابـل ملاحظه اى براى آنها مى فرستم تا ببينم فرستادگان من چه واكنشى را از ناحيه آنها براى ما مى آورند👈🏻 (و انى مرسلة اليهم بهدية فناظرة بم يرجع المرسلون ).🌸🍃 ادامه دارد.... 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
آیه۳۴ سوره نمل( صفحه ۳۷۹) قَالَتْ اِنَّ الْمُلُوكَ اِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً اَفْسَدُوهَا شاهان و زمامداران استبدادگر و خودكامه هنگامى كه بازورمدارى و خشونت و فريب و كشتار بر شهر و ديار و كشور و سرزمينى دست يابند و در آيند، دست به ويرانگرى و تخريب مى زنند و آنجا را به تباهى مى كشند. وَجَعَلُوا اَعِزَّةَ اَهْلِهَا اَذِلَّةً و براى اين كه پايه هاى استبداد و اختناق را بر جمجمه هاى روشنفكران و نوانديشان و آزاديخواهان و آگاهان بنياد كنند و بر اركان جامعه سلطه يابند، بزرگان و عزيزان و شايستگان آن جامعه و آزاديخواهان آن سرزمين و آن ملّت را به ذلّت مى كشند و به صورت هاى گوناگون مورد اهانت قرار مى دهند، و فرومايگان را بر آنان مى گمارند... وَكَذلِكَ يَفْعَلُونَ. آرى، آنان اين گونه رفتار مى كنند، و هميشه و همه جا ره آورد استبداد و اختناق و انحصار و خشونت، انحطاط و تباهى و عقب ماندگى و تحميل خفت و ذلّت به مردم است. به نظر مى رسد، ديدگاه «ملكه» به گونه اى دقيق بود كه مورد گواهى وحى و رسالت قرار گرفته و خدا مى فرمايد: و آن گونه كه آن زن گفت درست است، چرا كه استبدادگران همان گونه رفتار مى كنند. از ترجمه تفسیر مجمع البیان 🌸🍃🌸🍃 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
ادامه داستان سلیمان (ع)و ملکه سبا ( قسمت سوم) 🍃🌸 بلقیس گفت پـادشـاهـان عـلاقـه شـديدى به هدايا دارند، و نقطه ضعف و زبونى آنها نيز همين جا است آنها را مى توان با هداياى گرانبها تسليم كرد، اگر ديديم سليمان با اين هدايا تسليم شـد، مـعـلوم مـى شـود شاه است ! در برابر او مى ايستيم ، و اگر بى اعتنائى به ما نشان داد و بر سخنان خود و پيشنهادهايش اصرار ورزيد معلوم مى شود، پيامبر خدا است در اين صورت بايد عاقلانه برخورد كرد.. فـرسـتـادگـان ملكه سبا با كاروان هدايا، سرزمين يمن را پشت سر گذاشتند و به سوى شـام و مـقـر سـليـمـان حـركـت كـردنـد، بـه گـمـان اينكه سليمان از مشاهده منظره اين هدايا خوشحال مى شود، و به آنها شاد باش مى گويد! امـا ، سـليـمـان نـه تـنـهـا از آنـهـا اسـتـقـبـال نـكـرد بـلكـه گـفـت : آيـا شـمـا مـى خواهيد مرا با مال (خود) كمك كنيد؟ در حالى كه اين اموال در نظر من بى ارزش است ،آنـچـه خداوند به من بخشيده ، از آنچه به شما داده است بهتر و پرارزشتر است 👈🏻(اتمدونن بمال فما آتانى الله خير مما آتاكم ). مال چه ارزشى در برابر مقام نبوت و علم و دانش و هدايت و تقوا دارد؟ شـمـا هـسـتـيـد كـه بـه هـدايـاى خـود خـوشـحـال مـى شـويـد👈🏻 (بل انتم بهديتكم تفرحون ). و بـه ايـن تـرتيب سليمان ، معيارهاى ارزش را در نظر آنها تحقير كرد و روشن ساخت كه مـعـيـارهـاى ديـگـرى بـراى ارزش در كـار اسـت ، كه معيارهاى معروف نزد دنيا پرستان در برابر آن ، بى رنگ و بى بها است . سـپـس بـراى ايـنـكـه قـاطـعـيـت خـود را در مـسـاله حـق و باطل نشان دهد به فرستاده مخصوص ملكه سبا چنين گفت : به سوى آنان بازگرد (و اين هـدايـا را نـيـز با خود ببر) اما بدان ما به زودى با لشكرهائى به سراغ آنها خواهيم آمد كـه تـوانـائى مـقـابـله بـا آن را نـداشـتـه بـاشـنـد👈🏻 (ارجـع اليـهـم فـلنـاتـينهم بجنود لا قبل لهم بها). و ما آنها را از آن سرزمين آباد با ذلت خارج مى كنيم در حالى كه كوچك و حقير خواهند بود👈🏻 (و لنخر جنهم منها اذلة و هم صاغرون ) البته اين تهديد، براى فرستادگانى كه وضع سليمان را از نزديك ديدند و لشكر و عسكر او را تماشا كردند، يك تهديد جدى و قابل ملاحظه بود.. 💥قابل توجه اینکه ، سليمان مخالفان خود را تهديد به قتل نمى كند، بلكه تهديد به بيرون رانـدن از كـاخـهـا و قـصـرهـا بـا ذلت و خـوارى مـى كـنـد . همچنین سليمان مخالفان خود را غافلگير نمى سازد بلكه قبلا با صراحت آنها را در جريان حمله خويش مى گذارد. ونیز سـليـمان چشم داشتى به اموال ديگران ندارد، بلكه مى گويد آنچه خدا به من داده است بـهتر است ، او مواهب الهى را در قدرت مادى و مالى خلاصه نمى كند، او به علم و ايمان و مواهب معنوى مفتخر است . سـرانـجـام فـرسـتادگان ملكه سبا هدايا و بساط خود را برچيدند و به سوى كشورشان بـازگـشـتـنـد و مـاجـرا را بـراى ملكه و اطرافيان او شرح دادند همچنين عظمت اعجازآميز ملك سـليـمـان و دسـتـگاهش را بيان داشتند كه هر يك از اينها دليلى بود بر اينكه او يك فرد عادى و پادشاه نيست ، او به راستى فرستاده خدا است و حكومتش نيز يك حكومت الهى است . در اينجا براى آنها روشن شد كه نه تنها قادر بر مقابله نظامى با او نيستند بلكه اگر فرضا بتوانند مقابله كنند به احتمال قوى مقابله با يك پيامبر پر قدرت الهى است . لذا مـلكـه سـبـا بـا عـده اى از اشـراف قومش تصميم گرفتند به سوى سليمان بيايند و شخصا اين مساله مهم را بررسى كنند ايـن خبر از هر طريقى كه بود به سليمان رسيد، و سليمان تصميم گرفت در حالى كه مـلكـه و يـارانـش در راهـند قدرتنمائى شگرفى كند تا آنها را بيش از پيش به واقعيت اعجاز خود آشنا، و در مقابل دعوتش تسليم سازد.🍃🌸 ادامه دارد... 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
ادامه داستان سلیمان (ع) و ملکه سبا ( قسمت چهارم) 🍃🌸 سـليـمـان رو بـه اطـرافـيـان خـود كـرد و گـفـت : اى گـروه بزرگان ! كداميك از شما تـوانـائى داريـد تـخت ملکه سبا را پيش از آنكه خودشان نزد من بيايند و تسليم شوند براى من بـيـاوريـد؟👈🏻 (قـال يـا ايـهـا المـلا ايـكـم يـاتـيـنـى بـعـرشـهـا قبل أ ن تاتونى مسلمين ). 💥او به اصطلاح مى خواست ضرب شستى نشان دهد و كار فوق العاده مهمى انجام گيرد، تـا راه را بـراى تـسـليـم بى قيد و شرط آنها و ايمانشان به قدرت الله هموار سازد، و نياز به حضور در ميدان نبرد و خونريزى نباشد. در اينجا دو نفر اعلام آمادگى كردند كه يكى از آنها عجيب و ديگرى عجيبتر بود! نـخست عفريتى از جن رو به سوى سليمان كرد و گفت من تخت او را پيش از آنكه مجلس تو پـايـان گـيـرد و از جـاى بـرخـيـزى نـزد تـو مـى آورم👈🏻 (قال عفريت من الجن انا آتيك به قبل ان تقوم من مقامك ). مـن ايـن كـار را بـا زحمت انجام نمى دهم و در اين امانت گرانقيمت نيز خيانتى نمى كنم ، چرا كه من نسبت به آن توانا و امينم ! (و انى عليه لقوى امين ). 💥عـفـريـت بـه مـعـنـى فـرد گـردنـكـش و خبيث است ، و جمله انى عليه لقوى امين كه از جهات مختلفى توام با تاكيد است (ان - جمله اسميه - لام ) نيز نشان مى دهد كه بيم خيانت در اين عـفـريـت مـى رفـتـه ، لذا در مـقـام دفـاع از خـود بـرآمـده و قول امانت و وفادارى داده است . دومين نفر مرد صالحى بود كه چنانكه قرآن در حـق او مـى گـويـد: كـسـى كـه عـلم و دانـشـى از كـتـاب داشـت گـفـت مـن تـخـت او را قـبـل از آنـكـه چـشـم بـر هـم زنـى نـزد تـو خـواهـم آورد!! 👈🏻(قال الذى عنده علم من الكتاب انا آتيك به قبل ان يرتد اليك طرفك ). و هـنـگـامى كه سليمان با اين امر موافقت كرد او با استفاده از نيروى معنوى خود تخت ملكه سبا را در يك طرفة العين نزد او حاضر كرد.. هنگامى كه سليمان آن را نزد خود مستقر ديد زبـان بـه شـكـر پـروردگـار گـشـود و گـفـت : ايـن از فـضـل پروردگار من است ، تا مرا بيازمايد كه آيا شكر نعمت او را بجا مى آورم يا كفران مى كنم ؟!👈🏻 (فلما راه مستقرا عنده قال هذا من فضل ربى ليبلونى ءاءشكر ام اكفر). سـپـس افـزود: هـر كـس شـكـر كـنـد بـه سود خويش شكر كرده است ، و هر كسى كفران كند پـروردگـار مـن غـنى و كريم است👈🏻 (و من شكر فانما يشكر لنفسه و من كفر فان ربى غنى كريم ). در ايـنكه اين شخص كه بوده ؟ و اين قدرت عجيب را از كجا به دست آورده ؟ و منظور از علم كتاب چيست ؟ مفسران گفتگو بسيار كرده اند. ولى ظـاهـر ايـن اسـت كـه ايـن شـخص يكى از نزديكان با ايمان ، و دوستان خاص سليمان بـوده است ، و غالبا در تواريخ نام او را آصف بن برخيا نوشته اند، و مى گويند وزير سليمان و خواهرزاده او بوده است . و اما علم كتاب منظور آگاهى او بر كتب آسمانى است ،. آگاهى عميقى كه به او امكان مى داد كـه دسـت بـه چـنـيـن كـار خـارق عـادتـى بـزنـد.🌸🍃 ادامه دارد ... 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
آخرین قسمت داستان حضرت سلیمان و ملکه سبا در قرآن(قسمت ۵) 🍃🌸 سليمان براى اينكه ميزان عقل و درايت ملكه سبا را بيازمايد، و نيز زمينه ای براى ايمان او بـه خـداونـد فـراهـم سـازد، دسـتـور داد تـخت او را كه حاضر ساخته بودند دگرگون و نـاشـنـاس سازند گفت : تخت او را برايش ناشناس سازيد ببينيم آيا هدايت مى شود يا از كـسـانـى خواهد بود كه هدايت نمى يابند (قال نكروا لها عرشها ننظر اتهتدى ام تكون من الذين لا يهتدون ). گـر چـه آمدن تخت ملكه از كشور سباء به شام ، كافى بود كه به آسانى نتواند آن را بـشـنـاسـد، ولى بـا ايـن حـال سـليـمـان دسـتـور داد تـغييراتى در آن نيز ايجاد كنند، اين تغييرات ممكن است از نظر جابجا كردن بعضى از نشانه ها و جواهرات و يا تغيير بعضى از رنگها و مانند آن بوده باشد . هنگامى كه ملكه سبا وارد شد، كسى اشاره اى به تخت كرد و گفت : آيا تخت تو اين گونه است ؟ (فلما جائت قيل اءهكذا عرشك ). مـلكـه سـبـا زيركانه ترين و حساب شده ترين جوابها را داد و گفت: گويا خود آن تخت است ! (قالت كانه هو). اگر مى گفت شبيه آن است ، راه خطا پيموده بود، و اگر مى گفت عين خود آن است ، سخنى بـر خـلاف احـتـيـاط بود، چرا كه با اين بعد مسافت ، آمدن تختش به سرزمين سليمان ، از طرق عادى امكان نداشت ، مگر اينكه معجزه اى صورت گرفته باشد. و بـلافـاصـله افـزود: و مـا پـيـش از ايـن هم آگاه بوديم و اسلام آورده بوديم ! (و اوتينا العلم من قبل هذا و كنا مسلمين ) يـعـنـى اگـر منظور سليمان از اين مقدمه چينى ها اين است كه ما به اعجاز او پى ببريم ما پـيـش از ايـن بـا نـشـانـه هـاى ديـگـر از حـقـانـيـت او آگـاه شـده بـوديـم و حـتـى قبل از ديدن اين خارق عادت عجيب ايمان آورده بوديم ، و چندان نيازى به اين كار نبود. و بـه ايـن ترتيب سليمان او را از آنچه غير از خدا مى پرستيد بازداشت 👈🏻(و صدها ما كانت تعبد من دون الله ). هر چند قبل از آن از قوم كافر بود👈🏻 (انها كانت من قوم كافرين ). 💥آرى او با ديدن اين نشانه هاى روشن با گذشته تاريك خود وداع گفت و در مرحله تازه اى از زندگى كه مملو از نور ايمان و يقين بود گام نهاد. در آخـريـن آيـه مـورد بـحـث صـحـنـه ديـگـرى از ايـن مـاجـرا بازگو مى شود، و آن ماجراى داخل شدن ملكه سباء در قصر مخصوص ‍ سليمان است . سـليـمـان دسـتـور داده بـود، صـحـن يكى از قصرها را از بلور بسازند و در زير آن ، آب جارى قرار دهند. هـنـگـامـى كـه مـلكـه سـبـا بـه آنـجـا رسـيـد بـه او گـفـتـه شـد داخل حياط قصر شو👈🏻 (قيل لها ادخلى الصرح ) مـلكـه آن صحنه را كه ديد، گمان كرد نهر آبى است (در حالى كه سخت در تعجب فرو رفته بود كه نهر آب در اينجا چه مى كند؟)ساق پاهای خود را برهنه کرد ، تا از آن آب بگذرد 👈🏻 (فلما رأ ته حسبته لجة و كشفت عن ساقيها). امـا سـليـمـان بـه او گـفـت : كـه حـيـاط قصر از بلور صاف ساخته شده (و اين آب نيست!) 👈🏻(قال انه صرح ممرد من قوارير). 💥در ايـنـجـا سـؤ ال مهمى پيش مى آيد و آن اينكه : سليمان كه يك پيامبر بزرگ الهى بود چرا چنين دم و دستگاه تجملاتى فوق العاده اى داشته باشد؟ درست است كـه او سـلطـان بـود و حـكـمـروا، ولى مـگـر نمى شد بساطى ساده همچون ساير پيامبران داشته باشد؟ اما چه مانعى دارد كه سليمان براى تسليم كردن ملكه سبا كه تمام قدرت و عظمت خود را در تخت و تاج زيبا و كاخ باشكوه و تشكيلات پر زرق و برق مى دانست صحنه اى به او نـشـان دهـد كه تمام دستگاه تجملاتيش در نظر او حقير و كوچك شود، و اين نقطه عطفى در زندگى او براى تجديد نظر در ميزان ارزشها و معيار شخصيت گردد؟! چـه مـانـعـى دارد كـه بـه جـاى دسـت زدن بـه يـك لشـكـركـشـى پـر ضـايعه و توأ م با خـونـريـزى ، مـغز و فكر ملكه را چنان مبهوت و مقهور كند كه اصلا به چنين فكرى نيفتد، بخصوص اينكه او زن بود و به اين گونه مسائل تشريفاتى اهميت مى داد. در اینجا ملکه بـلافـاصـله افـزود: و مـا پـيـش از ايـن هم آگاه بوديم و اسلام آورده بوديم !👈🏻 (و اوتينا العلم من قبل هذا و كنا مسلمين ) يـعـنـى اگـر منظور سليمان از اين مقدمه چينى ها اين است كه ما به اعجاز او پى ببريم ما پـيـش از ايـن بـا نـشـانـه هـاى ديـگـر از حـقـانـيـت او آگـاه شـده بـوديـم و حـتـى قبل از ديدن اين خارق عادت عجيب ايمان آورده بوديم ، و چندان نيازى به اين كار نبود. و بـه ايـن ترتيب سليمان او را از آنچه غير از خدا مى پرستيد بازداشت 👈🏻(و صدها ما كانت تعبد من دون الله ). هر چند قبل از آن از قوم كافر بود 👈🏻(انها كانت من قوم كافرين ). 💥 او با ديدن اين نشانه هاى روشن با گذشته تاريك خود وداع گفت و در مرحله تازه اى از زندگى كه مملو از نور ايمان و يقين بود گام نهاد. گزینش از تفسیر نمونه پایان داستان ملکه سبا 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir