eitaa logo
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
11هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
6.3هزار ویدیو
1.2هزار فایل
📞پاسخگویی: @Majnonehosain 💞مهدیاران: @emamzaman_12 🌷عطرشهدا: @atre_shohada 📱اینستاگرام: Www.instagram.com/emamzaman.12 👥گروه: https://eitaa.com/joinchat/2504065134Cf1f1d7366b 💕گروه‌مهرمهدوی: @mehr_mahdavi12
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🍃🌺🍃🌺 🍃🌺🍃🌺 🌺🍃🌺 🍃🌺 🌺 🌹حکمت 0⃣1⃣1⃣ 💠 امیرالمومنین علی (علیه السلام) فرمودند: " فرمان خدا را برپا ندارد جز آن كس كه در اجراي حق مدارا نكند، سازشكار نباشد، و پيرو آرزوها نگردد. " 📚: 🌹الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌹 🆔 @emamzaman ِ
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
🍃بِسْــمِ اللهِ الــرَّحْمٰـنِ الـرَّحیـم🍃 #چیشد_امام_زمانی_شدم 😉 #ارسالی_از_اعضای_کانال 💓✨💓✨💓✨💓✨💓
🍃بِسْــمِ اللهِ الــرَّحْمٰـنِ الـرَّحیـم🍃 😉 💓✨💓✨💓✨💓✨💓✨ سلام وقتی ابتدایی بودم،داداشم برام امام زمان (عج) رو نوشت و گفت اگه حفظش کنی برات میخرم😊 منم حفظش کردم و داداشم برام یه پازل خرید هنوزدقیق یادمه😄 از اون موقع با امام مهدی(عج) آشنا شدم... برا ظهورش همیشه دعا میکردم و حتی دوسال بعدش تصمیم گرفتم بخونم. با خودم گفتم اگه امام زمان رو دوس دارم باید کارامم امام زمانی باشه. اولین نماز هام هیچ وقت از یادم نمیرن نماز های صبح هم رو یه جوری با ❤️ میخوندم که انگار امام زمانم کنارمه...🌺 و همیشه برای ظهورش گریه و دعا میکردم😭......تا به امروز دو سال میشه ک عضو کانال امام زمان(عج) هستم. میخواستم یه کانال امام زمانی داشته باشم که از آی دی یاب پیدا کردم.😊 الان پیش دانشگاهی میخونم و امسال کنکور دارم. ان شالله با عنایت پروردگار و امام زمانم به هدفم برسم. از اعضای کانال هم التماس دعا دارم 🌷🌺🌸 این بود داستان امام زمانی شدن من🙂 تعجیل در ظهـور صاحب الزمان(عج) صلواتــ...💚 ⛅️الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌤 💖 @emamzaman
دعای فرج هرشب📲 💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃 * بِـسْمِ اللهِ الـرَّحمٰنِ الـرَّحـیم * إِلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِيبا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ❤️ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ 💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃 خدايا گرفتارى بزرگ شد،و پوشيده بر ملا گشت، و پرده كنار رفت،و اميد بريده گشت، و زمين تنگ شد،و خيرات آسمان دريغ شد و پشتيبان تويى، و شكايت تنها به جانب تو است،در سختى و آسانى تنها بر تو اعتماد است، خدايا!بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست. آن صاحبان فرمانى كه اطاعتشان را بر ما واجب نمودى،و به اين سبب مقامشان را به ما شناساندى، پس به حق ايشان به ما گشايش ده، گشايشى زود و نزديك همچون چشم بر هم نهادن يا زودتر، اى محمّد و اى على،اى على و اى محمّد، مرا كفايت كنيد،كه تنها شما كفايت کنندگان منيد،و يارى ام دهيد كه تنها شما يارى کنندگان منيد، اى مولاى ما اى صاحب زمان❤️ فريادرس،فريادرس،فريادرس مرا درياب،مرا درياب،مرا درياب اكنون،اكنون،اكنون با شتاب،با شتاب،با شتاب اى مهربانترين مهربانان به حق محمّد و خاندان پاك او. 💚کانال امـام زمـان (عج)💚 ✨الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج✨ 🍀🌷 @EmamZaman 🌷🍀
🌹🌿🍂🍂🌿🌹 🌸پیکرش را با دو دیگر، تحویل بنیاد داده و گذاشته بودند سردخانه. نگهبان سردخانه می گفت: "یکی شان آمد به خوابم و گفت: ((جنازه ی من رو فعلاً تحویل خانواده ام ندید !)) از خواب بیدار شدم. هر چه فکر می کردم کدام یک از این دو نفر بوده ، نفهمیدم ؛ گفتم ولش کن ، خواب بوده دیگه و فردا قرار بود جنازه ها رو تحویل بدیم که شب دوباره خواب رو دیدم. دوباره همون جمله رو بهم گفت .این بار فوراً اسمش رو پرسیدم. گفت: امیر ناصر سلیمانی. از خواب پریدم ، رفتم سراغ جنازه ها. روی سینه ی یکی شان نوشته بود (()). بعد ها متوجه شدم توی اون تاریخ، خانواده اش در تدارک مراسم ازدوج پسرشان بوده اند ؛ خواسته بود مراسم برادرش بهم نخورد. خاطره ای از ناصر سلیمانی ✨💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💖✨ 🌤 @emamzaman
🌸🍃وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿۱۱۵﴾ ✍و مشرق و مغرب از آن خداست پس به هر سو رو كنيد آنجا روى [به] خداست آرى خدا گشايشگر داناست (۱۱۵) 🌸🍃وَقَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ﴿۱۱۶﴾ ✍و گفتند خداوند فرزندى براى خود اختيار كرده است او منزه است بلكه هر چه در آسمانها و زمين است از آن اوست [و] همه فرمانپذير اويند (۱۱۶) 🌸🍃بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ﴿۱۱۷﴾ ✍[او] پديد آورنده آسمانها و زمين [است] و چون به كارى اراده فرمايد فقط مى گويد [موجود] باش پس [فورا موجود] مى شود (۱۱۷) 🌸🍃وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ لَوْلَا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ ﴿۱۱۸﴾ ✍افراد نادان گفتند چرا خدا با ما سخن نمى گويد يا براى ما معجزه اى نمى آيد كسانى كه پيش از اينان بودند [نيز] مثل همين گفته ايشان را مى گفتند دلها [و افكار]شان به هم مى ماند ما نشانه ها[ى خود] را براى گروهى كه يقين دارند نيك روشن گردانيده ايم (۱۱۸) 🌸🍃إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَا تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِيمِ ﴿۱۱۹﴾ ✍ما تو را بحق فرستاديم تا بشارتگر و بيم دهنده باشى و [لى] درباره دوزخيان از تو پرسشى نخواهد شد ☘🌺اللهمَّ عجِّل لولیک الفرج🌺☘ 🆔 @EmamZaman 🌷
🌷از امام صادق (ع) روايت شده : هركه چهل صبحگاه اين عهد را بخواند، از قائم ما باشد، و اگـــــر پيش از ظهور آن حـضـرت از دنــيا برود ، خدا او را از قــبـر بيرون آورد! كه در خدمت آن حضرت باشد،و حق تعالى بر هر كــــلمه هزار حسنه به او كرامت فرمايد،و هزار گناه از او محو سازد،و آن عــهـــد اين است: 🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸 ✨اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.✨ ✨اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.✨ ✨اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ،✨ ✨وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.✨ 🍃 الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ 🍃 الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ 🍃 الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ ❤️کانال امام زمان(عج)❤️ 🍃🌹الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌹🍃 🆔 @emamzaman
94034.mp3
9.71M
هر روز با ✨🌸الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌸✨ 🌤 @emamzaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
💐🍃💖 🍃💖 💖 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_پنجاه_و_دوم ✍سرو صداهای بیرون از اتاق کمی غیرعادی بود. حسام
💐🍃🌺 🍃🌺 🌺 ✍ نمیدانم چقدرگذشت؟ چند ساعت؟ یا چند روز؟ اما اولین دریافتی حسی ام، بوی تند ضدعفونی کننده ی بیمارستان بود و نوری شدید که به ضربش،جمع میشد پلکهای سنگینم و صدایی که آشنا بود. آشنایی از جنس چای شیرین با طعم ... باز هم میخواند. قرآنی که در ناخودآگاهم، نُت شد و بر موسیقایی خداپرستیم نشست. در لجبازی با دیدن و ندیدن،تماشا پیروز شد. خودش بود... حسام قرآن به دست،روی ویلچر با لباس بیماران بیمارستان‌ لبخند زدم. خوشحال بودم که حالش خوب است، هم خودش،هم صدایش. باز دلم جای خالی دانیال را فریاد زد. صدایم پر خش بود و مشت شده - دا... دانیال کجاست؟ تعجب زده نگاهم کرد، اما تند چشمانش را دزدید. راستی چشمانش چه رنگی بود؟ هرگز فرصت شناساییش را نمی داد این جوان با حیا. لبخند به لب قرآنش را بوسید و روی میز گذاشت - الحمدالله به هوش اومدین دیگه😊نگرانمون کرده بودین. مونده بودم که جواب دانیالو چی بدم؟ با موجی بریده دوباره سوالم را تکرار کردم و او با تبسم سرش را تکان داد - همه ی خواهرا اینجورین یا شما زیادی اون تحفه رو دوست دارین؟ آخه مشکل اینجاست که هر چی نگاه میکنم می بینم چیزی واسه دوست داشتن نداره. نه تیپی،نه قیافه ای، نه هنری، از همه مهمتر،نه عقلی😂 دوست داشتم بخندم. دانیال من همه چیز داشت. تیپ،قیافه،هنر،عقل و بهترین مهربانی های برادرانه ی دنیا. صندلی اش را به سمت پنجره هل داد. پرده را کنار زد. - ایران نیست نگران به صورت ریش دارش خیره شدم. - اما اصلا نگران نباشید جاش اَمنه. من تمام ماجرا رو براتون تعریف میکنم. مردی چاق و میانسال وارد اتاق شد. - آقا سید،میشه بفرمایید منو همکارام چه گناهی کردیم که تو بیمار این بیمارستانی؟😐😞 حسام با لبهایی جمع شده از شدت خنده،دست در جیبش کرد و موزی درآورد - عه نبینم عصبانی باشیا موز بخور حرص نخور لاغر میشی می مونی رو دستمون این جوان در کنار داشتن خدا،طبع شوخ هم داشت؟ خدا و شوخ طبعی منافات نداشتند! پرستار سری تکان داد. - بیا برو بچه سید،مادرت در به در داره دنبالت میگرده. آخه مریضم انقدر سِرتِق؟ بری که دیگه اینورا پیدات نشه😒☹️ حسام خندید - آمینشو بلند بگو😂 سرش را پایین انداخت و با صدایی پر متانت مرا خطاب قرار داد. - سارا خانم الان تازه بهوش اومدین. فردا با اجازه پزشکتون میامو کل ماجرا رو براتون تعریف میکنم.فعلا نام غریب ترین اسم به گوشم بود. چون تا وقتی پدر بود به زبان آوردنش در خانه،فرقی با هنجارشکنی نداشت. دو پرستار زن وارد اتاق شدند و حسام کَل کَل کنان با آن پرستار چاق از اتاق خارج شد و من خواب زمستانی را به انتظار کشیدن تا فردا ترجیح میدادم... ⏪ ... نویسنده: 📝‌ @emamzaman‌
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
💐🍃🌺 🍃🌺 🌺 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_پنجاه_و_سوم ✍ نمیدانم چقدرگذشت؟ چند ساعت؟ یا چند روز؟ اما ا
💐🍃🌸 🍃🌺 🌸 ✍روز بعد به محض دیدن دنیا، چشم به در دوخته،منتظر حسام ماندم. امروز گره از تمام معماهای روزهای بی دانیالم باز میشد. دلشوره ی عجیبی داشتم. میترسیدم حرفهای حسام در مورد سلامتی برادرم،دروغی به اصطلاح مصلحتی باشد مِن باب مراعات حالِ بیمارم. هر ثانیه که میگذشت توفیری با گذر یکسال نداشت و ترسی که آوار میشد بر سر ذهنیاتم. من با خدای حسام در آن نفسهای همدم با مرگ حرف زدم و او خیلی زود جوابم را داد. پس رسم معرفت نبود گذاشتن و گذشتن و من باز صدایش کردم تا باز شود سرِ این غده ی چرکین و رها شوم از نبودن برادر و خدایی که حالا . یالله گویی حسام هواسم را به در جمع کرد. آن مرد آمد... با ریشی بلند و موهایی مشکی و نامرتب که خبر میداد از ماندگاریش روی تخت بیمارستان. آرام و خمیده راه میرفت و یکی از پاهایش را تقریبا روی زمین میکشید. با هر گام کمی ابروهایش را جمع میکرد و مقداری می ایستاد. عثمان چه کرده بود با جسم این جوان مهربان و چه خیالی برای من داشت؟ ترسیدم. آن شب او گریخت پس باید هر لحظه انتظار آمدنش را میکشیدم و اگر می آمد.... حسام روی صندلی کنار تخت نشست. هنوز هم لبخند به لب داشت، با همان سربه زیریِ همیشگی اش. راستی چرا هیچ وقت به صورتم چشم نمیدوخت؟ با متانت خاصی سلام کرد و حالم را جویا شد. بی مقدمه نام دانیال را بر زبان چرخاندم. با لبخندی محسوس،سرش را تکان داد - چشم الان همه ی ماجرا رو خط به خط تعریف میکنم. اما قبلش چون میدونم نگرانید و اینکه زیاد به بنده اعتماد ندارین، قرار شد اول با دانیال صحبت کنید. حسی خنک و شیرین در تمام وجودم سرازیر شد. ... دانیال من شنیدن صدایش تنها آرزوی آن روزهایم بود. از فرط خوشحالی لشکری از بی قراری به قلبم هجوم آورد. نمیدانستم باید بدوم، پرواز کنم یا جیغ بکشم؟ به سختی روی تخت نشستم. - کو؟کجاست؟ لبخندش عمیق تر شد - عجب خواهری داره این عتیقه. اجازه بدین. یک گوشی از جیب پیراهنش درآورد و دکمه ای را فشار داد و آن را روی گوشش قرار داد. - الو، آقای بادمجون بم تشریف دارین پشت خط؟ بعله.. بعله.. الحمدالله حالشون خوبه. به کوری چشم بعضی از دشمنان،بنده هم خیلی خیلی خوبم. بعدا حال تورو هم به طور ویژه میگیرم. با چه کسی حرف میزد؟ یعنی دانیال،برادر من،پشت همین خط بود؟ گوشی را به سمتم گرفت. دستانم یخ زد... به کندی گوشی را نزدیک صورتم گرفتم. نفسهایم تند بود و نوایی از حنجره ام،یارای خروج نداشت. صدایش بلند شد... پر شور و هیجان ❤️ - الو.. الو.. ساراجان،خواهر گلم... نمیتوانستم جوابش را بدهم. خودش بود همان دانیالِ خندان و پرحرف. اما حالا گریه میکرد در اوج خنده، گریه میکرد. - سارایی؟ بابا دق کردم یه چیزی بگو صداتو بشنوم. اشک ریختم. برای اولین بار اشک ریختم... هق هق گریه هایم آنقدر بلند بود که دانیال را از حالم با خبر کند و او با تمام شیرین زبانی،برادرانه هایش را خرج آرامشم میکرد. صدایش زدم نه یکبار که چندین مرتبه و او هربار مثل خودش پاسخم را داد. هر چه بیشتر میشنیدم،حریصتر میشدم و این اشتها پایان نداشت بعد از مدتی عقده گشایی؛در آخر از من خواست تا به حسام اعتماد کنم. و نمیداست که من ناخواسته به این جوان محجوب اعتماد کرده بودم،قبل از آنکه خود بخواهم. دوست نداشتم تماس تمام شود،اما شد و چاره ای جز این نبود. ⏪ ... نویسنده: 📝‌ @emamzaman‌
🍃حجابی که قامت کوچک وچهرہ نجیب دخترکان معصوم را می آراید حیاء و متانت در بزرگسالی را به همراه دارد نهال عشق به حجاب وعفت را ازکودکی در دل فرزندانمان بکاریم تا دربزرگی ثمر دهد🍃 ☘🌺اللهمَّ عجِّل لولیک الفَرج 🌺☘ 🆔 @EmamZaman🌷
✨اگر ماه تو باشی✨ 💞 ای جذبه ذی الحجه و شور رمضانم در شادی شعبان تو غرق است جهانم🌍 تقدیر مرا نور نگاه تو رقم زد باید که شب چشم تو را قدر بدانم روی تو و خورشید🌞، نه ، روشن تر از آنی چشم من و آیینه ، نه ، حیران تر از آنم در سایه ی قرآن نگاه تو نشستم 🌧باران زد و برخاست غبار از دل❤️ و جانم برخاست جهان🌍 با من برخاسته از شوق تا حادثه ی نام تو آمد به زبانم عید است و سعید است اگر ماه🌙 تو باشی ای جذبه ی ذی الحجه و شور رمضانم 🍃سید محمد جواد شرافت 🍃 🌺اللهَّم عجِّل لولیک الفَرج 🌺 🆔 @EmamZaman💖
📝 ❤️ ﺍﻭ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ... ﺍﻭ ﺑﺎ ﮐﻮﻟﻪ ﺑﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ، ﺍﻭ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ ﺗﺎ ﻧﺎﻣﺮﺩﺍﻥ ﺭﺍ ﺳﺮﮐﻮﺏ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ،💚 ﺍﻭ ﻣﺜﻞ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﺩﺭﺧﺸﺎﻥ✨ﺩﺭ ﺗﯿﺮﻩ ﺗﺮﯾﻦ ﺷﺐ ﻭ مانند کوهی بلند، ﺩﺭ جنگلی ﻭﺣﺸﺖ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﻇﺎﻫﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ.💫 ﺍﻭ ﺑﺎ ﻗﺮﺁﻥِ ﻣﺤﻤﺪ ﺩﺭ ﺳﯿﻨﻪ ﻭ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﻋﻠﯽ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻭ ﺑﺎ ﻣﻬﺮ ﺯﻫﺮﺍ ﻭ ﺻﺒﺮ ﺣﺴﻦ ﻭ ﺷﺠﺎﻋﺖ ﺣﺴﯿﻦ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ.💖 ﺳﺮ ﺗﺎ ﭘﺎﯼ ﺍﻭ ﻧﺒﻮﺕ ﻭ ﻭﻻﯾﺖ ﺍﺳﺖ.🍃 ﺍﻭ ﻫﻤﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﺍﺭﺩ. ﺍﻭ ﺑﺎ ﻇﻬﻮﺭشــ💕 ﺩﯾﻦ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﺣﮑﻢ ﻓﺮﻣﺎ ﻣﯽ ﺳﺎﺯﺩ ﻭ ﻗﯿﺎﻣﺶ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺑﺮﻧﺪﻩ ﻫﻤﻪ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ، ﻭ ﻧﺎﻣﺶ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺑﺮﻧﺪﻩ ﻫﻤﻪ ﻧﺎﻣﺮﺩﯼ ﻫﺎﺳﺖ🌺 ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺍﻭﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﺎﻓﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺰﺍﯼ ﺍﻋﻤﺎﻟﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺭﺳﺎﻧﺪ ﻭ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﻭ ﺯﺣﻤﺎﺕ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﻣﯽ ﺑﺨﺸﺪ. ﻫﻤﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﭼﺸﻢ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﻧﺪ.😞 ﻣﻬﺪﯼ فاطمه (س) ،ﭘﺲ ﮐﯽ ﻣﯽ ﺁﯾﯽ؟ مولای من... این انتظار بس است😞 برگرد...💔 ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺧﺎﻧﯽ ﻧﯿﺎ، ۱۴ ﺳﺎﻟﻪ، ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺷﺎﻫﺪ ﺍﺷﺮﺍﻗﯽ، ﺍﺳﺘﺎﻥ ﻗﻢ. ✨💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💖✨ 🌤 @emamzaman