1_1628166594.mp3
4.67M
خورشیدتابندههستی!.
ما باید معرفتمون رشد کنه به جایی
برسیم امام شناس باشیم...🌱🥀
#امام_زمان
【 @emamzaman_12 】
♡مهدیاران♡
📌زندگیِبیمهدی... دست به قلم بردم تا برایتان حرف بزنم اما نشد...🥀 #منبرک_و_دلنوشته_مهدوی «۲۲» #ام
📌سلاممولایمن،سلامپدر...
میخواهم از جور زمانه بگویم و بنویسم از فسادی که جهان را چون پرده ای فراگرفته
اما زمان فرصتی است اندک و انسان آدمی است ناتوان...🦋🥀
#منبرک_و_دلنوشته_مهدوی «۲۳»
#امام_زمان
【 @emamzaman_12 】
✨#سیدعبدالکریم کفاش،
هر هفته حداقل یک بار خدمت
امام زمان (ع) می رسید.
✨خودش می گفت:
آقا از من سؤال کردند، سید کریم!
اگر هفته ای یک بار ما را نبینی چه خواهی شد؟
✨عرض کردم: آقا جان می میرم.
💚فرمود: همین است که ما را می بینی✋
#امام_زمان
#تلنگرمهدوی
【 @emamzaman_12 】
🔸مهدی ستیزی علنی...
🔰مهدی ستیزی دارای عقبه تاریخی نیست و اولین اقدام علنی در این زمینه،حدود ۴۰ سال پیش و با....
#غرب_و_مهدویت ۳۰
#امام_زمان♥
【 @emamzaman_12 】
🌱خودسازی...
⭕️بالاترین ذکر، نیّت ترک گناه
✍ حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
بالاترین ذکر، همین ذکری است که عرض میکنم:
✔️نیّت بکند که اگر خدا به او صد سال عمر داد، یک دفعه عالماً، عامداً، مختاراً، معصیت خدا را نکند. این بالاترین ذکر است. ذکر عملی است! اگر همه ما این ذکر را داشته باشیم، همه ما با فضل خدا اهل بهشتیم، اگر این ذکرمان دوام داشته باشد.
📚 بیانات آیتالله بهجت قدسسره در درس خارج فقه، کتاب حج، ٢٧/٠۶/١٣٨۵
#خودسازی
#قسمت_سی_ام
#لشکرموعود
#زندگی_بندگی
【 @emamzaman_12 】
a-ba-vafa-ja-moondam.mp3
6.11M
#مداحےتایم
چشماموکهمیبندم،..
روحسرگردونمکربلامیره..
اشکامومیبینیکه،..
هرلحظهدورازتوگریهاممیگیره..😔🥀
#محرم
#اربعین🌱
【 @emamzaman_12 】
♡مهدیاران♡
#فرارازجهنم🔥 #رمان📚 #پارت_هفتم اسلحه به دست رفتم سمت شون … داد زدم با اون چشم های کثیف تون به کی
#فرارازجهنم🔥
#رمان📚
#پارت_هشتم
وسایلم رو جمع کردم و زدم بیرون … ویل هم که انگار منتظر چنین روزی بود؛ حسابی استقبال کرد …
تمام شب رو راه رفتم و قرآن گوش دادم … صبح، اول وقت رفتم در خونه حنیف زنگ زدم … تا همسرش در رو باز کرد، بی مقدمه گفتم: دعاتون گرفت … خود شما مسئول دعایی هستی که کردی … نه جایی دارم که برم … نه پولی و نه کاری …
با هم رفتیم مسجد … با مسئول مسجد صحبت کرد … من، سرایدار مسجد شدم …
من خدایی نداشتم اما به دروغ گفتم مسلمانم تا اجازه بدن توی مسجد بخوابم …
نظافت، مرتب کردن و تمییز کردن مسجد و بیرونش با من بود … قیچی باغبونی رو برمی داشتم و می افتادم به جون فضای سبز بیچاره و شکل هایی درست می کردم که یکی از دیگری وحشتناک تر بود … هر چند، روحانی مسجد هم مدام از من تعریف می کرد … سبزه آرایی های زشت من رو نگاه می کرد و نظر می داد … .
بالاخره یک روز که دوباره به جون گل و گیاه ها افتاده بودم، اومد زد روی شونه ام و گفت … اینطوری فایده نداره … باید این بیچاره ها رو از دست تو نجات بدم ….
دستم رو گرفت و برد به یه تعمیرگاه … خندید و گفت: فکر می کنم کار اینجا بیشتر بهت میاد
ضمانتم رو کرده بود … خیلی سریع کار رو یاد گرفتم … همه از استعدادم تعجب کرده بودن … دائم دستگاه روی گوشم بود … قرآن گوش می کردم و کار می کردم …
این بار، روح حنیف تنهام گذاشته بود … نه چیزی کم می شد، نه کاری غلط انجام می شد … بدون هیچ نقص و مشکلی کارم رو انجام می دادم …
از سر کار برمی گشتم مسجد و اونجا توی اتاقی که بهم داده بودند؛ می خوابیدم … .
چند بار، افراد مختلف بهم پیشنهاد دادن که به جای خوابیدن کنار مسجد، و تا پیدا کردن یه جای مناسب برم خونه اونها … اما من جرات نمی کردم … نمی تونستم به کسی اعتماد کنم رفتار مسلمان ها برام جالب بود … داشتن خانواده، علاقه به بچه دار شدن …چنان مراقب بچه هاشون بودن که انگار با ارزش ترین چیز زندگی اونها هستند …
رفتارشون با همدیگه، مصافحه کردن و … هم عجیب بود … حتی زن هاشون با وجود پوشش با نظرم زیبا و جالب بودند… البته این تنها قسمتی بود که چند بار بهم جدی تذکر دادند … .
مراقب نگاهت باش استنلی … اینطوری نگاه نکن استنلی… .
و من هر بار به خودم می گفتم چه احمقانه … چشم برای دیدنه … چرا من نباید به اون خانم ها نگاه کنم؟ … هر چند به مرور زمان، جوابش رو پیدا کردم … .
اونها مثل زن هایی که دیده بودم؛ نبودن … من فهمیدم زن ها با هم فرق می کنند و این تفاوتی بود که مردهای مسلمان به شدت از اون مراقبت می کردند … و در قبال اون احساس مسئولیت می کردند … .
هر چند این حس برای من هم کاملا ناآشنا نبود … من هم یک بار از همسر حنیف مراقبت کرده بودم .
تعمیرگاه حقوقم رو بیشتر کرد … از کار و پشتکارم خیلی راضی بود … می گفت خیلی زود ماهر شدم … دیگه حقوق بخور و نمیر کارگری نبود … خیلی کمتر از پول مواد بود اما حس فوق العاده ای داشتم …
زیاد نبود اما هر دفعه یه مبلغی رو جدا می کردم … می گذاشتم توی پاکت و یواشکی از ورودی صندوق پست، می انداختم توی خونه حنیف … بقیه اش رو هم تقسیم بندی می کردم … به خودم خیلی سخت می گرفتم و بیشترین قسمتش رو ذخیره می کردم … .
هدف گذاری و برنامه ریزی رو از مسلمان ها یاد گرفته بودم … اونها برای انجام هر کاری برنامه ریزی می کردند و حساب شده و دقیق عمل می کردند … .
بالاخره پولم به اندازه کرایه یه آپارتمان کوچیک مبله رسید …
اولین بار که پام رو توی خونه خودم گذاشتم رو هرگز فراموش نمی کنم … خونه ای که با پول زحمت خودم گرفته بودم … مثل خونه قبلی، یه اتاق کوچیک نبود که دستشوییش گوشه اتاق، با یه پرده نصفه جدا شده باشه … خونه ای که آب گرم داشت … توی تخت خودم دراز کشیده بودم … شاید تخت فوق العاده ای نبود اما دیگه مجبور نبودم روی زمین سفت یا کاناپه و مبل بخوابم … برای اولین بار توی زندگیم حس می کردم زندگیم داره به آرامش میرسه … .
توی تختم دراز کشیدم و گوشی رو گذاشتم روی گوشم … چشم هام رو بستم و دکمه پخش رو زدم … و اون کلمات عربی دوباره توی گوشم پیچید … اون شب تا صبح، اصلا خوابم نبرد …
کم کم رمضان هم از راه رسید … رمضانی که فصل جدیدی در زندگی من باز کرد .
📚رمانواقعیبهنویسندگی
شهیدمدافعحرمسیدطاهاایمانی
#ادامهدارد...
【 @emamzaman_12 】
🌱قرائت هرشب دعای فرج به نیت ظهور #امام_زمان..🤲
#دعای_فرج🕊
#قرار_عاشقی🦋
«اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ»
✍دلنوشته مهدوے...
پشت پرچین نگاهت
رازهایی خفته است
صد حدیث و
مطلب ناگفته است
بی نگاهت
حجت و صاحب زمان
کلبه قلب
تمام عاشقان آشفته است...
#عشق_نویس🌱
#امام_زمان♥
【 @emamzaman_12 】
♡مهدیاران♡
📌سلاممولایمن،سلامپدر... میخواهم از جور زمانه بگویم و بنویسم از فسادی که جهان را چون پرده ای فراگ
📌ازقیامتاانتقام...
مهدی ادامه حسین است و «انتظار» ادامه عاشورا و برآمده از آن. مهدی، فرزند حسین است و فرهنگ انتظار برآمده از فرهنگ عاشورا و انتظار حسین دیگری را کشیدن..🦋
#منبرک_و_دلنوشته_مهدوی «۲۴»
#امام_زمان
#محرم 🌱
【 @emamzaman_12 】
4_5848156125978953066.mp3
4.6M
🖲 اموری که با چشم دیده نمیشه اما انرژی آن روی تمام زندگی ما اثر میگذاره
#استادامینیخواه
#ملکوت_اعمال
#قسمت_هشتم
【 @emamzaman_12 】
دقت کردید اگر یه روزگوشیمون یا
پولمون رو گم کنیم،چه حسی میشیم⁉️
اونقدر می گردیم و این در و اون در
می زنیم و از همه سراغ اون وسیله
رو می گیریم تا پیداش کنیم...اما...💔
یادمون رفته که صاحبمون رو گم کردیم
و نداریمش...انگار نه انگار...
انقدر درگیر روزمرگی هامون هستیم
که اصلا یادمون نمی افته که مهدی فاطمه(عج) هم هست...
یادمون رفته امام زمان(عج)رو نداریم...🥀
دقت کردید اگه گوشی و کتاب و ...
رو که گم کردیم، وقتی پیدا کنیم
چقدر خوشحال میشیم؟
ما به اندازه پیدا کردن یه گوشی موبایل
به فکر آقامون نبودیم و نیستیم...!🥀
تا حالا شده از ته دل بخواهیمش...❓
تا حالا شده بگیم آقا گمت کردم...❓
تا حالا شده بگیم آقا برگرد...❓
پیدا کردنش کار سختی نیست...
اگه بخوایم پیداش می کنیم...
اگه تلاش کنیم پیداش می کنیم...
ولی افسوس به اندازه پیدا کردن یه گوشیمون دنبال صاحبمون نگشتیم...✋
#امام_زمان
#تلنگرمهدوی
🔸برگ برنده شیعه
🔰کربلا: این حادثه موجب اندیشه بنیادین در شیعه گردید که...
#غرب_و_مهدویت ۳۲
#امام_زمان♥
【 @emamzaman_12 】
🌱خودسازی...
⭕️لذت در نماز
🌱حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
✍ این احساس لذت در نماز، یک سری مقدمات خارج از نماز دارد، و یک سری مقدمات در خود نماز.
👈 آن چه پیش از نماز و در خارج از نماز باید مورد ملاحظه باشد و عمل شود این است که:
⛔ انسان گناه نکند و قلب را سیاه و دل را تیره نکند.
و معصیت، روح را مکدّر می کند و نورانیّت دل را می برد.
و در هنگام خود نماز نیز انسان باید زنجیر و سیمی دور خود بکشد تا غیر خدا داخل نشود یعنی فکرش را از غیر خدا منصرف کند.
📚 برگی از دفتر آفتاب، ص۱۳۳
#خودسازی
#قسمت_سی_و_یکم
#لشکرموعود
#زندگی_بندگی
【 @emamzaman_12 】
♡مهدیاران♡
#فرارازجهنم🔥 #رمان📚 #پارت_هشتم وسایلم رو جمع کردم و زدم بیرون … ویل هم که انگار منتظر چنین روزی ب
#فرارازجهنم🔥
#رمان📚
#پارت_نهم
زندگی سراسر ترس و وحشت من تموم شده بود … یه آدم عادی بین آدم های عادی دیگه شده بودم … .
کم کم رمضان سال ۲۰۱۰ میلادی از راه رسید … مسلمان ها برای استقبالش جشن گرفتن … برای من عجیب بود که برای شروع یک ماه گرسنگی و تشنگی خوشحال بودند …
توی فضای مسجد میز و صندلی چیده بودن … چند نوع غذای ساده و پرانرژی درست می کردن … بعد از نماز درها رو باز می کردن … بدون اینکه از کسی دینش رو بپرسن از هر کسی که میومد استقبال می کردن … .
من رو یاد مراسم اطعام و شکرگزاری کلیسا می انداخت … بچه که بودم چندبار برای گرفتن غذا به اونجا رفته بودم تنها تفاوتش این بود که اینجا فقیر و غنی سر یک سفره می نشستن و غذا می خوردن آدم هایی با لباس های پاره و مندرس که مشخص بود خیابان خواب هستند کنار افرادی می نشستند و غذا می خوردند که لباس هاشون واقعا شیک بود بدون تکلف سیاه و سفید این برام تازگی داشت و من برای اولین بار به عنوان یک انسان عادی و محترم بین اونها پذیرفته شده بودم این چیزی بود که من رو اونجا نگه می داشت و به سمت مسجد می کشید
بودن در اون جمع و کار کردن با اونها لذت بخش بود من مدام به مسجد می رفتم توی تمام کارها کمک می کردم با وجود اینکه به خدا اعتقادی نداشتم و باور داشتم خدا قرن هاست که مرده بودن در کنار اونها برام جالب بود
مسلمان ها برای هر کاری، قانون و آداب خاصی داشتند و منم سعی می کردم از تمام اون آداب و رفتار تبعیت کنم.
رمضان از نیمه گذشته بود اونها شروع به برنامه ریزی، تبلیغ و هماهنگی کردن
پای بعضی از گروه های صلیب سرخ و فعالان حقوق بشر به مسجد باز شده بود توی سالن جلسات می نشستند و صبحت می کردند
یکی از این دفعات، گروهی از یهودی ها با لباس ها و کلاه های عجیب اومده بودند
به شدت حس کنجکاویم تحریک شده بود رفتم سراغ سعید سعید پسر جوانی بود که توی مسجد با هم آشنا شده بودیم خیلی خونگرم و مهربان بود و خیلی زود و راحت با همه ارتباط برقرار می کرد به خاطر اخلاقش محبوب بود و من بیشتر رفتارهام رو از روی اون تقلید می کردم
رفتم سراغش اینجا چه خبره سعید؟
همون طور که مشغول کار بود هماهنگی های روز قدسه و با هیجان ادامه داد … امسال مجمع یهودی های ضد صهیون هم میان
چی هست؟
چی؟
همین روز قدس که گفتی. چیه؟
با تعجب سرش رو آورد بالا شوخی می کنی؟
سرم رو به جواب نه، تکان دادم
من چیزی در مورد این جور مسائل نمی دونستم اون روز سعید تا نزدیک غروب دریاره فلسطین و جنایات و ظلم های اسرائیل برام حرف زد تصاویر جنایات و فیلم ها رو نشونم می داد بچه های کوچکی که کشته شده بودند یا کنار جنازه های تکه تکه شده گریه می کردند
بعد از کلی حرف زدن با همون اشتیاق همیشگی گفت: تو هم میای؟ _کی هست؟ _روز جمعه
سری تکون دادم و گفتم: نه سعید، روز جمعه تعطیل نیست باید تعمیرگاه باشم
خیلی جدی گفت: خوب مرخصی بگیر
منم خیلی جدی بهش گفتم: واقعا با تشنگی و گرسنگی، توی این هوا راهپیمایی می کنید؟ این دیوونگیه این اعتراض ها جلوی کسی رو نمی گیره فقط انرژی تون رو تلف می کنید
با ناراحتی خم شد و از روی زمین جعبه ها رو برداشت یه مسلمان نمیگه به من ربطی نداره باید جلوی ظلم و جنایت ایستاد ساکت بمونی، بین تو و اون جنایتکار چه فرقی هست
هنوز چند قدم ازم دور نشده بود صدام رو بلند کردم و گفتم: یه نفر رو می شناختم که به خاطر همین تفکر، بی گناه افتاد زندان بعد هم کشتنش و گفتن خودکشی کرده من تازه دارم زندگی می کنم چنین اشتباهی رو نمی کنم
برگشت محکم توی چشم هام زل زد تو رو نمی دونم انسانیت به کنار من از این چیزها نمی ترسم من پیرو کسیم که سرش رو بریدن ولی ایستاد و زیر بار ظلم نرفت این و گفت از انباری مسجد رفت بیرون هرگز سعید رو اینقدر جددی ندیده بودم.
📚رمانواقعیبهنویسندگی
شهیدمدافعحرمسیدطاهاایمانی
#ادامهدارد...
【 @emamzaman_12 】
3581288140.mp3
346.1K
🌱قرائت هرشب دعای فرج به نیت ظهور... 🤲
#امام_زمان♥
#قرار_عاشقی🦋
«اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ»
✍دلنوشته مهدوے...
سلام مولای ما ،
مهدی جان
شکر خدا
که در زلال روشن محبت شما ،
سپیدهدمان دیگری
آغاز شد
شکر خدا که
امروز هم زبانمان
با سلام بر آستان پرکبوترتان
گشوده شد
شکر خدا که
قلبمان پر از عطر یاد زهرایی
و معطر شماست
شکر خدا که
با شما زندهایم...
#عشق_نویس🌱
#امام_زمان♥
【 @emamzaman_12 】
eghbale-man.mp3
3.62M
چهسریهتواقبالمن،
ڪهاومدیبهدنبـالمن،
تمومدنیامالتوڪربلامالمن💎🥀
#محرم
#اربعین🌱
【 @emamzaman_12 】
♡مهدیاران♡
📌ازقیامتاانتقام... مهدی ادامه حسین است و «انتظار» ادامه عاشورا و برآمده از آن. مهدی، فرزند حسین اس
📌آرزویخوبانعالم...
اول مظلوم عالم، امام علی، شکایت خویش
از مردم روزگارش را به نخلستان میبُرد و
درد دل با چاه میگفت. ...🥀
#منبرک_و_دلنوشته_مهدوی «۲۵»
#امام_زمان
【 @emamzaman_12 】
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌آغاز پیادهروی از مسجد سهله
▪️با آغاز پیادهروی اربعین از مسجد سهله یعنی خانۀ امام زمان(عج)، غوغایی بسیار بزرگتر و اثری بسیار عمیقتر در جانها خواهید گذاشت.
▪️فسلفۀ زیارت اربعین، یاد و یاری امام زمان(عج) است؛ در زیارت اربعین میگوییم: وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّة
#استادپناهیان
#اربعین
【 @emamzaman_12 】
ياري امام حسين ⬅️ ياري امام مهدي
☘حضرت سكينه (سلام الله علیها) نقل ميكند:
امام حسين (علیه السلام) شبي در كربلا،
خطاب به ياران خود فرمود:
☀️ همانا جدم رسول خدا (ص) فرمود:
🌴فرزند من حسين در زمين كربلا،
غريب و تنها، عطشان و بي كس، كشته ميشود.
كسي كه او را ياري كند،
☀️ مرا و فرزندش مهدي را ياري كرده است⛅️
و هر كس به زبان خود، ما را ياري كند،
🎇 فرداي قيامت در حزب ما خواهد بود».
#امام_زمان
#محرم
#تلنگرمهدوی
【 @emamzaman_12 】
🔸نقش غیر قابل انڪار
🔰حتما خود شما به این نکته رسیده اید که اختلافهایی وجود دارد،بین آنچه...
#غرب_و_مهدویت ۳۳
#امام_زمان♥
【 @emamzaman_12 】
🌱مواعظ امام جواد علیه السلام...
✍ أَعْلَامُ الدِّینِ، قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْجَوَادُ علیه السلام: کَیْفَ یُضَیَّعُ مَنِ اللَّهُ کَافِلُهُ وَ کَیْفَ یَنْجُو مَنِ اللَّهُ طَالِبُهُ وَ مَنِ انْقَطَعَ إِلَی غَیْرِ اللَّهِ وَکَلَهُ اللَّهُ إِلَیْهِ وَ مَنْ عَمِلَ عَلَی غَیْرِ عِلْمٍ مَا أَفْسَدَ أَکْثَرُ مِمَّا یُصْلِحُ...
✍ترجمه:
✔️چگونه گمراه و درمانده خواهد شد کسی که خداوند سَرپرست و متکفّل اوست⁉
✔️چطور نجات می یابد کسی که خداوند جوینده او (در تعقیب او) می باشد⁉
✔️هر که از خدا قطع امید کند و به غیر او پناهنده شود، خداوند او را به همان شخص واگذار می کند‼
📚بحار الانوار ،ج۷۵، ص ۳۶۴
#خودسازی
#قسمت_سی_و_دوم
#لشکرموعود
#زندگی_بندگی
【 @emamzaman_12 】