eitaa logo
هشتادیای انقلابی😎🌠
986 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
15 فایل
♥️❁⇜دشمنـٰان‌انقلـٰاب‌بدانند،وقتۍمــٰا ازجانمــان‌گذشٺیم؛ دیگـࢪهیچ‌ࢪاھـۍبࢪاۍٺسلط‌بـࢪمـانداࢪند! -شہیدآوینۍ! +کپی با ذکر صلواتی برای سلامتی و ظهور امام زمان آزاده🌳💚☘ ❌تبادل نداریم...
مشاهده در ایتا
دانلود
حجت الاسلام عالی کیفیت بالا.mp3
8.23M
💠 🎙 🎁 با 10 جایزه 300.000 تومانی لطفا با دقت صوت را گوش داده و در پایان پاسخ سوالات را به همراه بانکی و به آیدی @safineh_m در ایتا ارسال فرمایید. 🍃مهلت ارسال پاسخ: تا جمعه (31 مرداد) ساعت 18 عصر 🍃زمان اعلام نتایج: شنبه صبح ساعت 10 🍃برندگان در کانال @safineh_n در ایتا معرفی میگردند ❓: 1⃣ مراد امام صادق ع از فانی احب تلک المجالس (من این مجالس را دوست دارم) چه مجالسی است؟ 2⃣ اولین امامی که در منزل روضه خانگی گرفتند کدام امام بودند؟ 3⃣ آیت الله شیخ جعفر مجتهدی برای نورانی شدن منزل چه توصیه هایی کرده اند؟ 4⃣ سه آثار برگزاری روضه در منزل از زبان امیر المومنین و پیامبر اکرم صلی الله علیهما و الهما و سلم؟ 5⃣ امام باقر ع در هنگام حاجت چه کاری انجام میدادند؟ 6⃣ عهد آیت الله قاضی ره برای روضه های خانگی چه بود؟ ♻️ لطفا نشر دهید♻️ ┈┈••✾•🍃🌿•✾••┈┈ 🍁برگزاری رایگان روضه های خانگی در منازل شما👇 ╭┅─────────┅╮ ▶️ @safineh_n ◀️ ╰┅─────────┅╯
۲۹ مرداد ۱۳۹۹
Hossein Taheri - Mizane Ghalbam (128).mp3
2.13M
تو دل غم مونده یه ماتم مونده یه‌چندشب‌دیگه‌تابه‌محرم‌مونده 🏴 منو باز زهرا به اینجا خونده رو دل ها مُهر عزا کوبونده تو راهِ درمونِ هر درمونده 🏴 داره صدای مادری میاد چه‌بی‌شکیبه بی‌یار و حبیبیه‌ پسرم‌غریبه  آی اهل عالم 🏴 داره‌یواش‌یواش‌خودِ بی‌بی سینه‌زناشو،گریه‌کناشو جمع‌میکنه کم‌کم برا محرم 🏴 @noore_quran
۳۰ مرداد ۱۳۹۹
هشتادیای انقلابی😎🌠
❤️قسمت نوزده: آقاجون این رفت و آمد های ایوب را دوست نداشت. می گفت: - نامحرمید و گناه دارد. اما ایوب
❤️قسمت بیستم: دست مامان تو هوا خشک شد. + فکر کردم برادر بلندی که می‌خواهد مدام اینجا باشد، خب درست نیست، هم شما ناراحت می‌شوید، هم من معذبم. مامان گفت: آقا جونت را چه کار می‌کنی؟ یک شیرینی دادم دست مامان... + شما آقاجون را خوب می‌شناسی، خودت می‌دانی چطور به او بگویی. بی اجازه‌شان محرم نشده بودیم. اما بی‌خبر بود و جا داشت که حسابی دلخور شوند. نتیجه صحبت‌های مامان و توجیه کردن کار ما برای آقاجون این شد که آقاجون ما را تنبیه کرد، با قهر کردنش... مامان برای ایوب سنگ تمام می‌گذاشت. وقتی ایوب خانه‌ی ما بود، مامان خیلی بیشتر از همیشه غذا درست می‌کرد. می‌خندید و می گفت: - الهی برایت بمیرم دختر، وقتی ازدواج کنی فقط توی آشپزخانه‌ای. باید مدام بپزی بدهی ایوب. ماشاءالله خیلی خوب می‌خورد. فهمیده بودم که ایوب وقتی که خوشحال و سرحال است، زیاد می‌خورد. شبی نبود که ایوب خانه‌ی ما نماند. و صبح دور هم صبحانه نخوریم.☺️ 📝ادامه دارد... 📚برگرفته از جلد سوم از مجموعه کتاب "اینک‌شوکران"؛ زندگی جانباز به روایت همسرش، شهلا غیاثوند @noore_quran 💚با توکل به خداوند و با مدد از شهدا، قصد داریم داستان زندگی جانباز شهید ایوب بلندی را در کانال "رهروان راه قرآن" به صورت قسمتی قرار دهیم. امیدواریم که مورد لطف خداوند متعال و مورد عنایت این شهید گرانقدر قرار گیریم ان‌شاءالله🌹
۳۰ مرداد ۱۳۹۹
❤️امام‌خامنه‌ای: 📌بچه‌ها؛ قرآن را زیاد بخوانید. قرآن نور است. قرآن را خیلی مطالعه کنید. 🌹من در جوانی، هرسه روز، یک دور قرآن میخواندم. یعنی روزی ده‌جزء. ❣الآن دیگر حوصله‌اش نیست؛ پیر شده‌ام. از نظر سن‌وسال، وضعیت، شغل، گرفتاری‌های کاری، این همه مسائل...واقعاً نمی‌توانم بخوانم...خیلی دور شده‌ام؛ نُه روز...دَه روز...طول می‌کشد تا من یک دور، قرآن را بخوانم.... ♥️ @noore_quran
۳۰ مرداد ۱۳۹۹
✋السلام‌علیک یاصاحب‌الزمان 🍃دیر یا زود ولی می‌رسد از راه آخر 🍃یک‌نفر عین علی می‌رسد از راه آخر 🍃می‌نویسم که شب تار سحر می‌گردد 🍃یک‌نفر مانده ازاین‌قوم که برمی‌گردد @noore_quran
۳۱ مرداد ۱۳۹۹
هشتادیای انقلابی😎🌠
✋السلام‌علیک یاصاحب‌الزمان 🍃دیر یا زود ولی می‌رسد از راه آخر 🍃یک‌نفر عین علی می‌رسد از راه آخر 🍃می
♥️باور کنید که شما می‌توانید معشوق حضرت ولیّ عصر(عج) بشوید 💠استاد پناهیان: برای خدا زندگی کنید. در مورد این هدف بعد از انتخاب فکر کنید، برای آن وقف خواهید شد. بعد ان‌شاءالله یک اتفاق قشنگ برای شما می‌افتد؛ اینکه امام شما به شما عشق خواهد ورزید و شما معشوق مولای‌تان خواهید بود. امام‌تان به شما عشق خواهد ورزید؛ آن‌چنان‌که یعقوب به یوسف عشق می‌ورزید. وای خدای من!!! 🔑راز داستان حضرت یوسف که احسن‌القصص است، عشق زلیخا به یوسف نیست، از این عشق‌ها در دنیا زیاد اتفاق می‌افتد، چطور ممکن است چیزی که این‌همه در دنیا تکرار می‌شود، احسن‌القصص باشد؟! راز داستان حضرت یوسف، زندان افتادن و در قعر چاه افتادن یوسف نیست، در طول تاریخ، کم یوسف‌ها به زندان نیفتاده‌اند، کم قطعه قطعه نشده‌اند، تازه او که به پادشاهی هم رسید! راز داستان حضرت یوسف این نبود که یوسف زیبا بود، از او زیباتر فراوان بوده است... رازش این نبوده که یوسف گناه نکرد، گناه نکرده‌ها در چنین صحنه‌هایی فراوان بوده‌اند. راز داستان یوسف این بود که یعقوب که پیامبر و امامِ یوسف بود، آن‌قدر به‌خاطر پاکی یوسف، عاشق او بود که در دوری او آنقدر گریه کرد که نابینا شد... و این‌قدر این پیامبر در عشق به یوسف قوی بود که وقتی پیراهن یوسف را_از سرزمین دیگری_به سمت یعقوب حرکت دادند، او گفت که «بوی یوسف می‌آید» و پیراهن او را به چشم گذاشت و چشمانش بینا شد. یعنی یک امام، انقدر به مأموم خودش عاشق می‌شود؟ بله، اگر این مأموم، یوسف باشد، چرا که نه؟ آیا باور می‌کنید که شما می‌توانید معشوق حضرت ولیّ عصر(عج) بشوید؟ به حدّی که آقا صبح به عشق شما چشم باز کند؟ یا وقتی یک کمی کسالت پیدا کنید، آقا نگران شما شود؟ می‌دانید که شما می‌توانید به اینجا برسید؟ می‌دانید اصحاب حسین(علیه‌السلام) با حسین(ع) چه کردند؟ آنها معشوق‌های حسین(ع) بودند. امام حسین(ع) بالای سرِ حبیب‌بن‌مظاهر، سخنی گفت که سرِ علی اصغرش گفت. وقتی خون‌های علی اصغر را به آسمان می‌فرستاد صدا زد «هونٌ‏ عَلَیَّ‏ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ‏ اللَّه»(لهوف/ص۱۱۷): خدایا چون تو داری می‌بینی، تحمل می‌کنم. و وقتی که سر حبیب بن مظاهر را روی زانو قرار داد، گفت: خدایا، چون تو می‌بینی من تحمل می‌کنم یعنی میشود یک امام به مأموم خود، اينقدر عشق بورزد؟ @noore_quran
۳۱ مرداد ۱۳۹۹
🌹شهید سیدمحمد حسینی بهشتی: 🍃یک چیز را من از شما می‌خواهم که خود هم به آن عمل می‌کنم؛ هیچکس مرا در این دوره فراز و نشیب انقلاب، در سخت‌ترین شرایط، نتوانسته است با قیافه افسرده ببیند! 🍃ما که به دنبال "اِحْدَی الْحُسْنَيَيْن" هستیم(یا شهادت یا پیروزی)، دیگر افسردگی چرا؟؟ 🍃افسرده نباشید! چهره‌ها شاداب باشد، نشاط داشته باشید! آن‌وقت شعارتان همین است که آمریکا و مزدورانش، هیچ غلطی نمی‌توانند بکنند. ❤️ @noore_quran
۳۱ مرداد ۱۳۹۹
هشتادیای انقلابی😎🌠
❤️قسمت بیستم: دست مامان تو هوا خشک شد. + فکر کردم برادر بلندی که می‌خواهد مدام اینجا باشد، خب درست
❤️قسمت بیست و یک: سفره صبحانه که جمع شد، آمد کنارم، خوشحال بود. _ دیشب چه شاعر شده بودی، کنار پنجره ایستاده بودی. چند تار مو که از رو سریم افتاده بود بیرون، با انگشت کردم زیر روسری + من؟ دیشب؟ یادم آمد، از سرو صدای توی حیاط بیدار شده بودم، دوتا گربه به جان هم افتاده بودند و صدای جیغشان بلند شده بود. آقاجون و ایوب تو هال خوابیده بودند. نگاهشان کردم، تکان نخوردند. ایستادم و گربه ها را تماشا کردم. ابروهایم را انداختم بالا... + فکر کردم خواب بودید، حالا چه کاری می‌کردم ک می‌گویی شاعر شده‌ام؟؟ _ داشتی ستاره‌ها را نگاه می‌کردی. نتوانستم جلوی خنده ام را بگیرم😄 + نه برادر بلندی، گربه‌های توی حیاط را نگاه می‌کردم. وا رفت. _ راست میگویی؟؟ + آره هنوز می‌خندیدم. سرش را پایین انداخت. _ لااقل به من نمی‌گفتی که گربه ها را تماشا می‌کردی. خنده ام را جمع کردم. + چرا؟ پس چی می‌گفتم؟ دمغ شد. _ فکر کردم از شدت علاقه به من نصف شبی بلند شدی و ستاره ها را نگاه می‌کردی.😕 📝ادامه دارد... 📚برگرفته از جلد سوم از مجموعه کتاب "اینک‌شوکران"؛ زندگی جانباز به روایت همسرش، شهلا غیاثوند @noore_quran 💚با توکل به خداوند و با مدد از شهدا، قصد داریم داستان زندگی جانباز شهید ایوب بلندی را در کانال "رهروان راه قرآن" به صورت قسمتی قرار دهیم. امیدواریم که مورد لطف خداوند متعال و مورد عنایت این شهید گرانقدر قرار گیریم ان‌شاءالله🌹
۳۱ مرداد ۱۳۹۹
4_5996996817462494701.mp3
4.03M
🌹استاد عالی: ♥️در روایتی از پیغمبر اکرم داریم که: خانه‌ای که در آن قرآن خوانده شود، ملائکه وارد آن خانه می‌شوند و برکت به آن خانه نازل می‌شود؛ برخی از علمای ما با فرزندانشان درخانه‌ خود، شیفتی می‌خواندند و کاری می‌کردند که تلاوت قرآن در منزل، قطع نشود؛ یعنی از این ساعت تا آن ساعت یک نفر می‌خواند، و در ساعت بعدی، یک نفر دیگر میخواند. که چند ساعت متوالی، در این خانه، قرآن خوانده شود. به خدا قسم این‌ها اثرگذار است... ♥️رضوان خدا بر مرحوم شهید مطهری، که می‌گفت اولین مربی من در زندگی‌ام، پدرم بود که حدود صد سال عمر کرد و روزانه حداقل یک جزء قرآن می‌خواند، بعد از نماز همه را دعا می‌کرد، مهربان بود، خوش‌اخلاق بود، رفع اختلاف در فامیل می‌کرد...پدرم بود که به من یاد داد، خداشناسی یعنی چه؟ خب ببینید از این خانه شهید مطهری بیرون می‌آید که در رویای صادقه، پیغمبر اکرم، لبانش را بوسید. @noore_quran
۳۱ مرداد ۱۳۹۹
هشتادیای انقلابی😎🌠
❤️قسمت بیست و یک: سفره صبحانه که جمع شد، آمد کنارم، خوشحال بود. _ دیشب چه شاعر شده بودی، کنار پنجره
❤️قسمت بیست و دو: هر روز با هم می‌رفتیم بیرون. دوست داشت پیاده برویم و توی راه حرف بزنیم، من تنبل بودم. کمی که راه می‌رفتیم دستم را دور بازویش حلقه می‌کردم، او که می‌رفت من را هم می‌کشید. _ نمیدانم من بارکشم؟ زن کشم؟ این را می‌گفت و می‌خندید. _ شهلا دوست ندارم برای خانه‌ی خودمان فرش‌دستباف بگیریم. + ولی دست باف ماندگارتر است. _ دلت می‌آید؟ دخترهای بیچاره شب و روز با خون دل نشسته‌اند پای دار قالی. نصف پولش هم توی جیب خودشان نرفته، بعد ما چه طور آن را بیاندازیم زیر پایمان؟؟ از خیابان‌های نزدیک دانشگاه تهران رد می‌شدیم. جمعه بود و مردم برای نمازجمعه می‌شدند. همیشه آرزو داشتم وقتی ازدواج کردم با همسرم بروم دعای کمیل و نماز جمعه. ولی ایوب سرش زود درد می گرفت. طاقت شلوغی را نداشت. در بین راه سنگینی نگاه مردم را حس می‌کردم که به دستبند آهنی ایوب خیره می‌شدند. ایوب خونسرد بود. من جایش بودم، از اینکه بچه های کوچه دستبند آهنیم را به هم نشان می‌دادند، ناراحت می‌شدم. ایوب دوزانو روی زمین نشست و گفت: _ بچه ها بیایید نزدیکتر بچه ها دورش جمع شدند ایوب دستش را جلو برد: _ بهش دست بزنید، از آهن است این را به دستم می‌بندم تا بتوانم حرکتش بدهم. بچه ها به دستبند ایوب دست می‌کشیدند و او با حوصله برایشان توضیح می‌داد.🌹 📝ادامه دارد... 📚برگرفته از جلد سوم از مجموعه کتاب "اینک‌شوکران"؛ زندگی جانباز به روایت همسرش، شهلا غیاثوند @noore_quran 💚با توکل به خداوند و با مدد از شهدا، قصد داریم داستان زندگی جانباز شهید ایوب بلندی را در کانال "رهروان راه قرآن" به صورت قسمتی قرار دهیم.
۳۱ مرداد ۱۳۹۹
4_134438278865618671.mp3
6.46M
🏴سلام من به حسین‌و 🏴به کربلای حسین 🏴تمام عالم امکان 🏴شود فدای حسین ♥️صلی‌الله علیک یااباعبدالله @noore_quran
۳۱ مرداد ۱۳۹۹
💠استاد پناهیان: ♥️امام حسین علیه‌السلام هر محرم به دلهای ما میاد و میگه: "میخوام با یزید دلت مبارزه کنم؛ تو فقط مانعم نشو. بگذار کارم رو انجام بدم." اما کوفیان دل ما نمیذارن حسین کارش رو تمام کنه. یعنی ما معمولاً در مقابل حسین مقاومت می‌کنیم. فدایش بشوم که دوباره سال بعد میاد و میگه: من حسینم، آمده‌ام دلت را آباد کنم. @noore_quran 🏴🏴 "تا مسیرم به درِ خانه ات افتاد...حسین" "خانه آباد شدم خانه ات آباد...حسین" نه کلاسی نه کتابی نه قلمخانه و مشق قلم و‌مشق وکلاسِ من واستاد حسین دل ودین داشتم وصبر وقراری، همه را مهر طوفانیِ تو داده سویِ باد حسین صید دام تو شدم عزّت و جاهم دادی جان فدای کرمت حضرت صیاد حسین دل نالایق من تا به غمت گشت اسیر تازه شد شهرت من بنده‌ی آزاد حسین گر که خوبم اگرم بد به تو من محتاجم جان زهرا مبرم یک نفس از یاد...حسین قسمتم کن سفری جنت بین الحرمین با غبار حرم و صحن گوهرشاد...حسین
۳۱ مرداد ۱۳۹۹