eitaa logo
اشاره 👈 علیرضا قربان خان
231 دنبال‌کننده
3 عکس
53 ویدیو
0 فایل
اشعار و نوشته های علیرضا قربان خان @alirezaghorbankhan
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۶ بسم الله الرحمان الرحیم به اسم الله همیشه و بسیار نزدیک بعضی صفات و اسامی هستند که طیف وسیعی از معنی خود را شامل می شوند مثلا رازق که مقدار رزق می تواند از کم یا زیاد باشد و یا ایمان که اندازه دارد و .... نمونه برای ایمان ؛ « هُوَ الَّذي أَنزَلَ السَّكينَةَ في قُلوبِ المُؤمِنينَ لِيَزدادوا إيمانًا مَعَ إيمانِهِم ۗ وَلِلَّهِ جُنودُ السَّماواتِ وَالأَرضِ ۚ وَكانَ اللَّهُ عَليمًا حَكيمًا» فتح ۴ او کسی است که آرامش را در دلهای مؤمنان نازل کرد تا ایمانی بر ایمانشان بیفزایند؛ لشکریان آسمانها و زمین از آن خداست، و خداوند دانا و حکیم است. اشاره به امکان ازدیاد ایمان دارد. اما بعضی کلمات صفر و یک هستند یعنی یا هستند یا نیستند. نقطه ی صفر وجودی دارند که اگر به اندازه یک اپسیلون تغییر یابند از معنا ساقط می شوند و به ضد خود تبدیل می گردند . یکی از این کلمات عدل است. یعنی اینکه یا عدل وجود دارد یا ندارد. و مابین آن را نمی توان گفت عادل. انسان یا عادل هست یا نیست. نمی شود گفت که در جایی عادل است و در جای دیگر نیست و نمی شود گفت که در مساله ی واحدی تا حدودی عادل است. چنین چیزی صحیح نیست و از معنای عدل خارج است و به ظلم می رسد. عدل؛ مصدر و اسم از ریشه ( ع د ل ) برابری در کمیت و کیفیت قرار دادن هر چیزی در جایگاه خود بکارگیری هرانسان، تخصص، موضوع، مفهوم، مسئول، مذهب، ایده و .... در محل و موضع دقیق خویش که شایستگی و توانایی و استحقاق آن‌ را دارد به صورتیکه حقی ضایع نگردد و عدل کامل و جامع اتفاق بیافتد. عدل دو شاهین ترازوست که اگر فقط و فقط و فقط مقابل هم باشند عدل برقرار است. در مرحله ی بعد به کیفیت دو کفه و محتویاتش می پردازیم که آیا عدل برقرار شده است یا خیر یک‌کیلو زباله با یک کیلو الماس برابرند اما عدیل هم نیستند. همین مورد را به موارد دیگر تعمیم بدهید. برای مثال دو قاضی با سوابق و تحصیلات یکسان در شاهین برابرند اما در کفه های ترازوی عدالت اگر یکی به اندازه ذره ای از عدل خارج شود ظالم است. و نیز در مثال قبل هرگاه چیزی کمتر از الماس را بر نگین انگشتری جواهر بنشانیم از عدل خارج شدیم. & ظلم به تساوی یا بالسویه عدل است. ظلم ظلم است،به هر صورتی که باشد و به مقام رفیع و بلند عدل هیچگونه دسترسی نخواهد داشت، حتی اگر ظلم به تساوی باشد. ظلم به تساوی اگر دقیق انجام شود نهایتا برابری معمولی فقط در کمیت است آن هم نه با رضایت و نه از روی علم و در نظر گرفتن تمام جوانب و بیشتر در شرایط بحران و خفقان صورت می پذیرد. & آفرینش بر عدل استوار است « الَّذی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَهُ...» سجده ۷ او همان کسى است که هر چه را آفرید نیکو آفرید. و نیز تعدیل را دوست دارد ؛ « بگذار عدالت برقرار شود هستی عاشق عدل است نمی بینی باد و باران چگونه کوه های سر به فلک کشیده را می فرسایند تا دره های عمیق تشنه به سطحی از مقبولیت برسند نمی بینی که تقدیر دو‌ انسان متضاد در کنار هم رقم‌می خورد تا هم را تعدیل کنند. » & عدل و عبد و منفق؛ در معنای عبد گفتیم که ؛ خودسازی، کوبیدن و هموار کردن ناهمواری های خود تا امر خداوند جاری شود یعنی عدل اجتماعی برقرار گردد. و در انفاق گفتیم که ؛ منفق کسی ست که با انفاق مادی، معنوی، زمانی، علمی و ... سعی در پر کردن چاله چوله های فکری، اعتقادی، اقتصادی و جهالتی مردم و جامعه دارد که یعنی عدل اجتماعی برقرار گردد. & در بعضی کتاب لغات و تفاسیر برای عدل معنای ظلم هم آورده اند که درست نیست. عدل یک نقطه است و هر انحرافی از آن نقطه و هر تمایلی از ان نقطه به هر جهت و هر مقدار دیگر عدل نیست و ظلم است. عدول از عدل ظلم است نه خود عدل. & عدل؛ علی علیه السلام است نه عمر حاکمی که بدون استحقاق در جایگاه حکم نشسته است چگونه می تواند عدل باشد. حتی اگر تمام احکامش عادلانه باشد، خودش عدل نیست و ظلم موکد است. حق حکومت بر مسلمین و تشکیل حکومت عادلانه ی اسلامی بعد از پیامبر خدا توسط سه غاصب ضایع گردید. بنابراین هر سه از عدل خارج شدند و حداقل یکی از اصول دین خود را زیر پا گذاشتند. بنابراین سخن گفتن از عدل عمر _:حتی با توجه به رفتار سختگیرانه و پافشاری بر اجرای احکام اسلام توسط او _ خنده دار است ادامه دارد ✍️ ؛ https://eitaa.com/eshare
قسمت دوم ؛ ۱۶ شیعیان چون زور تو بینند خوانندت علی سنیان چون عدل تو بینند خوانندت عمر. معزی دوری از جهل همچو علم علی پاکی از جور همچو عدل عمر. سنائی. فزوده حرمت عدل عمر به دین درست نموده حجت علم علی ز رای مصیب. ادیب صابر. مکارم را چو برخیزد امل جود علی یابد مظالم را چوبنشیند جهان عدل عمر گیرد. سید حسن غزنوی. به عمر عدل عمر ورز و جاودان زی زانک به عدل نام عمر زنده ماند جاویدان. سوزنی. محمد آنکه ز جاهش گرفت ملت و ملک همان نظام که دین زابتدا به عدل عمر. انوری. تمام این دوستان به خطا رفته اند !!! & « إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إیتاءِ ذِی الْقُرْبى‏ وَ یَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُون » نحل ۹۰ ۴ همانا الله به دادگرى و نیکوکارى و بخشش به خویشاوندان فرمان مى‏دهد و از کار زشت و ناپسند و ستم باز مى‏دارد. به شما اندرز مى‏دهد، باشد که پند گیرید. & بارالها ؛ مرا در بهترین تقویم و بهترین شکل و بهترین .... آفریدی ، مرا به عدل آفریدی و خود نیز عادل بودی و هستی و خواهی بود. آنچه استحقاق لازمم بود عطا کردی و نیز باز هم برپایه ی عدلت، به وسعم تکلیفم دادی. اما من ...... بارالها مرا به عدلت بازخواست نکن. عدول کن، روز میزان عدول کن. هیچ ندارم که شایسته ی رضوان رضایت تو‌ باشد. هیچ ندارم. 🙏❤️ ✍️ ؛ https://eitaa.com/eshare
۱۷ بسم الله الرحمان الرحیم به اسم الله همیشه و بسیار نزدیک جمیل؛ نیکو، زیبا، نهایت زیبایی، از ریشه ی « جَ مَ لَ » ؛ شتر ، به دلیل زیبایی حرکت کاروان شترها در صحرا و زیبایی این حیوان در نزد اعراب ؛ به دلیل زیبایی چینش کلمات کنار یکدیگر که مفهومی را منتقل می کند & پر طاووس در اوراق مصاحف دیدم گفتم این منزلت از قدر تو می بینم بیش گفت خاموش که هر کس که جمالی دارد هر کجا پای نهد دست ندارندش پیش این ابیات مخصوصا بیت دوم ذهن مرا برد به سمت مظهر جمال، جمیل یگانه ی دوران، وعده ی قطعی الله، همان که نیکوست و نهایت زیبایی ست و زیبایی و نیکویی را در جهان تثبیت می کند وقتی که جهان را نهایت زشتی فراگرفته است. همو که ؛ هر کجا پای نهد، دست ندارندش پیش هیچکس جلودارش نیست و یاد دعای زیبای ( سلام بر او باد ) در روز عاشورا افتادم با این مطلع ؛ يَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ وَ سَتَرَ الْقَبِيحَ ای که زیبایی را آشکار کنی و زشتی را بپوشانی & یا للعجب از این دعا در آن روز، وعده ی زیبای امام زمان عاشورا در خصوص امام زمان ما درخواست آشکار شدن زیبایی و پوشاندن زشتی & و یادم آمد از اسوه ی صبر جمیل حضرت زینب کبری (س) که؛ فَقَالَ ابْنُ زِیَادٍ کَیْفَ رَأَیْتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخِیکِ وَ أَهْلِ بَیْتِکِ فَقَالَتْ مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلا» ابن زیاد گفت کار خدا را نسبت به برادر و اهل بیتت چگونه دیدى، حضرت زینب فرمود:‏ « من جز زیبایى چیزى ندیدم » و آن زیبایی، آن « جمیل » همان درک وجود مقدس امام زمان خویش یعنی امام حسین( سلام بر او باد ) بود. & « وَ جاؤُ عَلى‏ قَمیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمیلٌ » یوسف ۱۸ و پیراهن او را با خونى دروغین آوردند (یعقوب) گفت: «هوسهاى نفسانى شما این کار را برایتان آراسته! من صبر جمیل خواهم داشت. دیدار « جمیل » صبر « جمیل » می طلبد همچنانکه یعقوب نبی برای دیدار گمشده ی جمیلش صبر « جمیل » داشت. & « فَاصْبِرْ صَبْراً جَمیلاً» معارج ۵ پس صبر جمیل پیشه کن & یا الله گشایش آسمان ها و زمین را همچنان که اول بار عطا نمودی، عطا بفرما ابتدای سوره فاطر را اینگونه ( امام زمانی ) بخوانیم ؛ « الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ... » فاطر ۱ همه ستایش ها ویژه خداست که آفریننده آسمان ها و زمین است « مَا يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلَا مُمْسِكَ لَهَا ۖ وَمَا يُمْسِكْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ ۚ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ » فاطر ۲ چون خدا رحمتی را برای مردم بگشاید، بازدارنده‌ای برای آن نیست، و چون باز دارد، بعد از او فرستنده ای برایش وجود ندارد، و او توانای شکست ناپذیر و حکیم است. « يَا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ ۚ هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ ۚ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ فَأَنَّىٰ تُؤْفَكُونَ » فاطر ۳ ای مردم! نعمت خدا را بر خودتان یاد کنید. آیا جز خدا آفریننده ای هست که از آسمان و زمین شما را روزی دهد؟ هیچ معبودی جز او نیست، پس چگونه [از حق] منصرفتان می کنند؟ « وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ ۚ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ » فاطر ۴ اگر تو را تکذیب می کنند یقیناً پیش از تو هم پیامبرانی تکذیب شده اند. و همه امور به خدا بازگردانده می شود. « يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ ۖ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا ۖ وَلَا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ » فاطر ۵ ای مردم! بی تردید وعده خدا حق است، پس این زندگی دنیا [ی زودگذر،] شما را نفریبد و شیطان فریبنده، شما را [به کرم] خدا مغرور نکند. & و در پایان برگردیم به دعای امام زمانِ عصرِ عاشورا در روز عاشورا ؛ يَا مُبْتَدِئَ كُلِّ نِعْمَةٍ قَبْلَ اسْتِحْقاقِها ای آغاز کننده هر نعمت پیش از لیاقت یا الله نعمت وجود امام زمان را قبل از داشتن لیاقتش به ما عطا نمودی و حال نعمت درک وجود ایشان را نیز قبل از استحقاق ما عطا نما ✍️ ؛ https://eitaa.com/eshare
۱۸ / ۱۹‌ / ۲۰‌ / ۲۱ / ۲۲ / ۲۳ / ۲۴ ؛ بسم الله الرحمان الرحیم به اسم الله همیشه و بسیار نزدیک اصل آن دئنا و از ریشه ی آریایی دا به معنی ؛ نهاد، اندیشیدن، شناخت، راه دانا نیز از همین ریشه است و نیز از ریشه ی سامی دنو و دینو به معنی ؛ داوری کردن مدینه از همین ریشه است ؛ دوران شناخت و آگاهی و نیز دوران داوری و جزا توضیح؛ یوم به معنی روز نیست و روز (نهار) می شود که متضاد لیل (شب) است، بلکه یوم به معنی دوران و قسمت معینی از زمان است که برای مثال ۲۴ ساعت شبانه روز نیز یوم نامیده می شود اما فقط به این معنی نیست که ی‌وم یعنی ۲۴ ساعت. واژه های مرتبط ؛ ؛ اصل آن سراط و به معنی بلعیدن و در اصطلاح به معنی جاده آماده حرکت و عمومی، خیابان شاید از آن جهت که جاده راهرو را با خود می برد او را می بلعد رهرو را به سوی خود می کشد و به مقصد نزدیک تر می کند. واژه انگلیسی street به معنی خیابان از همین ریشه است. اصل صراط رومی است و به معنی جاده ای که به سوی معبد می رود. رومیان به جاده های عریض سنگفرش شده میان شهرها استرات می گفتند. & « اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ » حمد ۶ هدایت کن ما را به راه مستقیم، به راه خودت، به نزدیکترین راه به تو این آیه کارکرد این جهانی دارد و در اینجا و در این زندگی باید این راه را پیدا کنیم و پیدا کردن آن نیز با فقط با سعی و تلاش و ... امکان پذیر نیست بلکه « توکل» می خواهد همچنان که از مفهوم این آیه نیز برمی آید که ؛ فقط و فقط تو می توانی و باید ما را هدایت کنی. بنابراین اگر نظر ما در خصوص این آیه و یا در مورد پل صراط فقط به سمت زندگانی دیگر برود خطا کرده ایم. راه اینجاست و درخواست امداد هم اینجا ؛ در مذهب زرتشت نیز وحود دارد با عنوان و آن پلی ست که بر روی دوزخ استوار است و همگان باید از آن عبور کنند و دوزخیان از روی آن به دوزخ سقوط می کنند. & ؛ رسم، روش، شیوه، آهنگ، اندازه، عدد، شمار، قاعده، قانون، نظم، نهاد، فطرت، شرع، شریعت، کیش & تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش قطع این مرحله بی‌همرهی خضر مکن ظلمات است بترس از خطر گمراهی در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست ؛ از ریشه ( ذ ه ب ) ذهب به معنی رفتن به معنی مکان رفتن راه این واژگان همه مترادف اند و برابر هستند ؛ آیین، طریقه، کیش، روش، مذهب، مرام، مشرب، نحله، راه، طریق، نهج، مسیر، عنوان، سیاق، سمت، خط، سبک، جاده، رسم، روش، طرز، طریقه، طریق، سان، طور، مسلک، نحو، روال، شیوه، گونه & دین ؛ طریق است و طریقت است و هر فرقه و گروهی که طریقت را جدای از دین و شریعت گرفته اند و اگر در طریقت خود را از شریعت بی نیاز دانسته اند به خطا رفته اند. طریقت شیوه خاص و مخصوص عده ی خاصی نیست و نیازی به خانقاه و اعمال و شکل و شمایل مخصوص ندارد، بلکه همه ی انسان هایی که دین را پذیرفته اند در طریق هستند و در راه هستند و سالک الی الله هستند. دین ؛ راه است و ابتدای ورود به دین ابتدای راه است و ابتدای طریقت است و طریقت (دین) اول است و شریعت دوم زیرا که ؛ سالک یا همان « الذین آمنوا » قدم در راه دین می گذارد و پس از محقق شدن ( به تحقیق رسیدن یعنی حق را از حق گرفتن ) اصول اولیه دین یعنی ؛ توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد آنگاه امام به او اجازه می دهد وارد شریعت شود یعنی ورود و انجام فروع دین & « إِنَّ الدّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسلامُ ۗ وَمَا اختَلَفَ الَّذينَ أوتُوا الكِتابَ إِلّا مِن بَعدِ ما جاءَهُمُ العِلمُ بَغيًا بَينَهُم ۗ وَمَن يَكفُر بِآياتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَريعُ الحِسابِ » آل عمران ۱۹ دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است. و کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده شد، اختلافی (در آن) ایجاد نکردند، مگر بعد از آگاهی و علم، آن هم به خاطر ظلم و ستم در میان خود؛ و هر کس به آیات خدا کفر ورزد، (خدا به حساب او می‌رسد؛ زیرا) خداوند، سریع الحساب است. & ✍️ ؛
۲۵ / ۲۶ بسم الله الرحمان الرحیم به اسم الله همیشه و بسیار نزدیک تجارتی راه می اندازید و پیش بینی می کنید که مبلغ سرمایه گذاری شما ده درصد سود دارد. ضرر و زیان یعنی اینکه شما به کمتر از ده درصد سود برسید و یا هیچ مبلغی سود نکنید. در واقع سود و زیان متضاد هم هستند پس به این معناست که هر چه از سود کم شود زیان شماست. اما خسران و خسارت یعنی اینکه علاوه بر اینکه سود نکنید سرمایه ی اولیه تان نیز کم شود و یا کلا از دستتان برود. « إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ » عصر ۲ صددرصد انسان در حال خسران است. با توجه به « اصل انحصار پاولی » هر اتم، مولکول، ماده، شی، پدیده و .... در جهان هستی دارای عددی یکتا، خاص و مربوط به خود است. انسان نیز مستثنی نیست، من واقعی انسان یا من درونی یا من اصلی، یا روح یا جان یا هرچه شما می خواهید اسمش را بگذارید با عددی یکتا و خاص خود خلق می شود. خلق در ریشه به معنای تغییر شکل است. بنابراین وقتی می گوییم خلق یعنی از شکل و ماهیتی که قبل از این دنیا داشته است با عددی خاص که اکتساب کرده است به این دنیایی که ما می شناسیم پاگذاشته است. اینجا معنی خسران در مبارکه ی ۲ سوره عصر معلوم می گردد که ؛ به یقین و صددرصد همه ی انسان ها در خسران هستند یعنی در حال کم شدن از سرمایه ی اولیه شان که همان عدد وجودی شان می باشد هستند مگر کسانی که ایمان داشته باشند و کارهای درست را « درست » انجام بدهند و به « حق » و « صبر » خود و دیگران را سفارش کنند و انجام دهند‌. تنها و تنها در این صورت است که علاوه بر اینکه خسارت نمی بینند بلکه عدد وجودی شان رشد و تعالی هم پیدا می کند و بر طبق نظریه « پاولی » این رشد منجر به رشد کل هستی می گردد. زیرا هر موجودی در هستی یک عدد دارد مثلا اگر عدد x ده باشد و خود را به ۱۱ برساند آن موجودی که قبلا ۱۱ بوده است خود بخود باید ۱۲ بشود تا عدد ۱۱ خالی بشود برای x و این معنای است. و نیز برعکس این نیر صادق است یعنی خسران یک موجود به خسران کل هستی منجر می شود و این سیستم هماره در جهت رشد و خسران پویا و فعال است. ✍️ ؛ https://eitaa.com/eshare
۲۷ بسم الله الرحمان الرحیم به اسم الله همیشه و بسیار نزدیک عرفان؛ شناخت، آشنایی از قبل بدان که عرفان را مراحلی ست. و اول مرحله ی آن شناخت خویشتن خویش است، نه بدان جهت که بشناسد که کیست، بلکه از آن روی که بفهمد که نیست . و دوم مرحله شناخت هستی است، بر این مبنا که واقعیت را وجود نپندارد، و غیر از وجود ذیجود صاحب وجود هیچ چیزی و هیچ شخصی و هیچ پدیده ای را واجد وجود نشناسد. و سوم مرحله آنگاه است که بر اثر موثر دوگانه ی فوق، گوشه ی عزلت گزیند و به تنهایی روی آورد ناگاه بفهمد که هیچکس تنها نیست، چه اینکه اذعان بر تنهایی اذعان بر دوگانگی بین تنها و صاحب وجود حقیقی است. و چهارم مرحله جمع با حقیقت است و واله شدن است در الواله در الوله در الله و پنجم مرحله بعثت است، شوریدگی ست، برانگیختگی ست و ششم مرحله برگشت است از حقیقت به واقعیت و زندگی به حق در جمع واقع شدنی هاست و دستگیری ست بر واقع شدنی ها و هدایت آن ها و امامت آن ها به حقیقت. و هفتم مرحله برگشت است از واقعیت به حقیقت و پوشیدگی در حقیقت و یکی شدن با آن و یکتایی با آن. و وجه مشترک این وجوه هفتگانه یکتایی ست. و اصل الاصول یکتایی ست. چه اینکه با شناخت آن، شناخت بعثت و هدایت و برگشت، خودبخود حاصل می گردد. و این عین عدل است. & نکته اینجاست که همه چیز از قبل وجود دارد؛ ؛ یعنی چیزی را که از قبل وجود داشت دانستم. ؛ یعنی چیزی را که از قبل وجود داشت کشف کردم. ؛ یعنی چیزی را که از قبل وجود داشت فهمیدم. ؛ یعنی چیزی را که از قبل وجود داشت شناختم. هیچ اتفاقی، اتفاقی نیست در بذر جو؛ رشد اقاقی نیست و عرفان؛ مجموعه ی کاملی ست که از قبل موجود است و سالک و پوینده ی این راه فقط مراحل آن‌را طی می کند. نه چیزی می تواند به آن اضافه کند و نه چیزی از آن بکاهد. & چیزی به اسم عرفان شخصی نداریم، بلکه این نشان دهنده جایگاه سالک در مسیر - و یا خارج از مسیر - است. در نگاه توحیدی هیچ دوگانگی معنا ندارد، عرفان؛ عرفان است، عرفان نظری و عملی نداریم، عرفان؛ عمل است. & علم نتیجه ی عرفان است و نه برعکس. & عرفان قدرت به هر شکل و در هر جایگاه باطل است و دورکننده از راه. اگر سالک الی الله از قدرتی که کسب کرده است، -بدون اجازه - استفاده کند از مسیر خارج و دور خواهد شد. & قال الله تبارک و تعالی: «مَن طَلَبَنی، وَجَدَنی و آن کس که مرا طلب کند می یابد، و مَن وَجَدَنی، عَرَفَنی و آن کس که مرا یافت می شناسد، و مَن عَرَفَنی، أحَبَّنی و آن کس که مرا شناخت دوستم می دارد و مَن أحَبَّنی، عَشِقَنی و آن کس که دوستم داشت به من عشق می ورزد، و مَن عَشِقَنی، عَشِقتُهُ. و آن کس که به من عشق ورزید من نیز به او عشق می ورزم، و مَن عَشِقتُهُ، قَتَلتُهُ و آن کس که به او عشق ورزیدم کشته ام می شود و مَن قَتَلتُهُ، فَعَلَیَّ دیَتُهُ و آن کس که کشته ام شود خون بهایش بر من واجب است و مَن عَلَیَّ دیَتُهُ، فأنا دیَتُهُ و آن کس که خون بهایش بر من واجب است پس من خودم خون بهایش هستم بر مبنای این حدیث قدسی مراحل سیر و سلوک عرفانی بدین ترتیب عنوان شده است؛ 1ـ طلب 2ـ یافتن 3ـ معرفت 4ـ محبت 5ـ عشق 6ـ شهادت 7ـ فنا & ترتیب هفت وادی عرفان از زبان در ؛ چون فرو آیی به وادی طلب پیشت آید هر زمانی صدتعب بعد ازین وادی عشق آید پدید غرق آتش شد کسی کانجا رسید بعد از آن بنمایدت پیش نظر معرفت را وادیی بی پا و سر بعد ازین وادی استغنا بود نه درو دعوی و نه معنی بود بعد از این وادی توحید آیدت منزل تفرید و تجرید آیدت بعد ازین وادی حیرت آیدت کار دایم درد و حسرت آیدت بعد ازین وادی فقرست و فنا کی بود اینجا سخن گفتن روا ۱. طلب ۲. عشق ۳. معرفت ۴. استغنا ۵. توحید ۶. حیرت ۷. فقر & گر کسی وصف او ز من پرسد بیدل از بی نشان چه گوید باز عاشقان کشتگان معشوقند بر نیاید ز کشتگان آواز ... ✍️ ؛ https://eitaa.com/eshare
۲۸ بسم الله الرحمان الرحیم به اسم الله همیشه و بسیار نزدیک « وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ » ماعون ۷ و منع می کنند از ماعون ماعون از ریشه به معنای چیز کم و به معنای جاری شدن ماعون؛ نام جامعى است براى اثاث خانه و شامل هر اثاثی می شود؛ قابلمه، چاقو و ... که همسایگان به صورت عاریه به هم قرض می دهند و نیز وسایل کوچک و کم اهمیت که در موقع گرفتاری برای دیگران ارزشمند است مانند نمک، آب، آتش، کبریت و ... که کار آن ها را به جریان می اندازد. و نیز هر وسیله، کار، فکر، کمک و ... که به دیگران در رفع نیازشان کمک کند و آن ها را به جریان زندگی برمی گرداند. و نیز قرض دادن هرچند اندک به بدهکار که به او در رفع گرفتاری کمک کند و هرچند ناچیز است اما کمک کننده است و نیز زندگی بدهکار را به جریان می اندازد. و نیز زکات از آنجا که زکات در برابر کل مال بسیار اندک است ( از دو‌ و نیم درصد تا ده درصد کل مال) و نیز از آن روی که به جریان اقتصادی جامعه کمک می کند و جامعه را به جریان می اندازد. & ؛ با، همراهی، که در دل خود معنی جاری شدن دارد & ؛ کمک کردن ؛ کمک کننده ؛ یاری خواستن ایاک نستعین ؛ فقط و فقط و فقط از تو یاری می خواهیم که در دل خود معنی به جریان انداختن را نیز دارد یک چرخ دنده ی کوچک یک کارخانه عظیم را به حرکت در می آورد. یک کمک کوچک یک زندگی را نجات می دهد. & این دو کلمه فوق هرچند که به ظاهر از ریشه ای دیگر هستند اما در دل خود معانی اصلی معن را دارند ناچیز و جاری کننده & آیه ماعون به صورت منفی عنوان شده است یعنی افرادی که ماعون را منع می کنند مورد سرزنش قرار گرفته اند در واقع به ماعون توصیه و الزام شده است & در نگاهی فراتر؛ هر گونه رکود و جمود؛ منع ماعون است راکد نگاه داشتن جامعه و اقتصاد، منع ماعون است عدم فقاهت لازم با علم روز؛ منع ماعون است به روز نبودن؛ منع ماعون است عدم یادگیری مستمر؛ منع ماعون است و ... & الهی ! بزرگی و بزرگتری از هر چه که به بزرگی تصور کنم و از بزرگ نیم نگاهی نیز هرچند کوچک باشد بزرگ است. الهی ! بی نهایتی و قسمت کوچکی از بینهایت نیز بینهایت می شود. الهی ! به نیم نگاهی و به قسمت کوچکی از توجه خویش ما را یاری کن همانگونه که ما را به ماعون سفارش نمودی، ما را از ماعون خویش بی بهره نکن & گیرم که خطا کردیم، بخشش به چه کار آید ما را که خطا کردیم، کی جز تو قرار آید... ✍️ ؛ https://eitaa.com/eshare
۲۹ بسم الله الرحمان الرحیم به اسم الله همیشه و بسیار نزدیک « اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ وَ یَجعَلُکُم خُلَفاءَ الاَرضِ ءَاِلهٌ مَّعَ اللهِ قَلیلاً مَا تَذَکَّرُونَ » نمل ۶۲ يا [كيست‌] آن كس كه درمانده را -چون وى را بخواند- اجابت مى‌كند، و گرفتارى را برطرف مى‌گرداند، و شما را جانشينان اين زمين قرار مى‌دهد؟ آيا معبودى با خداست؟ چه كم پند مى‌پذيريد. & در نگاه این حقیر، این آیه زیباترین آیه و نشانه و وعده ی الهی ست که وسعت و رحمت آن کل هستی را در بر می گیرد و کل مخلوقات را و کل موجودات روی زمین را و در نهایت بشریت را و انسان را دلخوشی و شادمانی بی نهایتی در دل این آیه نهفته است که با ظرافت خاصی بیان شده است. آیه علاوه بر شمول کلی که اعلام می دارد برطرف کننده و اجابت کننده ی هر مضطری که به درگاه احدیت پناه بیاورد الله است، به طور خاص و با توجه به ادامه ی آیه که « یَجعَلُکُم خُلَفاءَ الاَرضِ » لحظه ی آغاز قیام امام قائم (عج) را بیان می کند همان لحظه ای که حضرت مهدی ( سلام بر او باد ) یاران خویش را فرا می خواند و آنان که در همه جای دنیا پراکنده هستند در محضرش حاضر می گردند و قطعی ترین نشانه ی بارز و علامت شناسایی ایشان از افرادی که ادعای کذب مهدویت دارند نیز همین حضور یاران پس از فراخوان است. آری حضرت و یارانش با عنوان خلفا الارض در ادامه ی آیه عنوان شده اند که حکومت جهانی مهدوی را با رهبریت ایشان و کارگزاری یاران به راه می اندازند. & ابتدا ریشه یابی و معنای تاویلی کلمه ی کلیدی آیه « مضطر » ؛ مُضْطَر؛ « ضرّ » مُضْطَرٌّ إلى... ؛ نيازمند به ... ؛ بي اختيار، مجبور، ناگزير، ملزم، مضطر، ناچار ؛ فوريت، ضرورت، نياز شديد ؛ ضروري، واجب، بسيار لازم، اصلي، اساسي ذاتي، لاينفک حتما این عناوین و جمله ها را در اخبار روزمره شنیده اید؛ کمیته اضطرار آلودگی هوا جلسه ی اضطراری بحران آب جلسه ی اضطراری ترافیک و .... وقتی بحرانی پیش می آید و یا وقتی که کار به مرحله ی بحرانی می رسد ستاد مدیریت بحران یا کمیته اضطرار تشکیل و با اختیارات کاملی که دارد وضعیت را کنترل و اصلاح می کند. این مقدمه ذکر شد تا روشن شود « مضطر » در این آیه به معنی بیچاره و ناتوان و درمانده نیست یلکه درست برعکس به معنی چاره جو و توانمند و کاردان است. در واقع انسان؛ زمین و چه بسا جهان هستی را به مرحله ی بحران می رساند کما اینکه بیم نابودی زمین که به فرموده ی الله ارث صالحین است می رود و متعاقب آن نابودی انسان و بشریت. و انسان به تنهایی و با تمام مکاتب فکری و ایسم هایش با شکست مواجه می شود و به مقام انسانیت نمی رسد و به فرموده ی حافظ ؛ ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند و نیز به قول حافظ؛ این ملامت تنها و تنها در سایه ی حضور و حکومت جهانی حضرت از بین می رود؛ یا رب سببی ساز که یارم به سلامت باز آید و برهاندم از بند ملامت در این اوضاع و شرایط کمیته ی اضطرار شروع به فعالیت ویژه واضطراری می کند و اینجا معنای مضطر آشکار می گردد. اَمَّن ؛ کیست ؟ آیا کیست کسی که یُّجیبُ ؛ اجابت می کند المُضطَرَّ ؛ مضطر را ، مضطر شناخته شده با الف و لام معرفه، کسی که ناچار به دخالت می شود، کسی که ملزم به اقدام می شود، کسی که به فوریت و ضرورت کاری را شروع می کند به گونه ای که هیچ چاره ی دیگری ندارد. اِذا ؛ هنگامی که دَعاهُ ؛ می خواند او را، دعا می کند، درخواست اقدام دارد وَ یَکشِفُ السُّوءَ ؛ و بلافاصله برطرف می شود بدی ها، & فرازی از  ؛ « أَيْنَ الْمُضْطَرُّ الَّذِي يُجابُ إِذا دَعا؟ » کجاست آن مضطّری که اجابت شود هنگامی که دعا کند در این فراز امام زمان (عج) به عنوان مضطری دانسته شده که دعایش مستجاب است. & هنگامی که قصد دعا کردن داریم بهتر است که با این جمله عنوان شود؛ « یا مَنْ یجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ » ای کسی که اجابت می کنی مضطر را هنگامی که بخواند تو را & «یوسف» گم گشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور... & ✍️ ؛
۳۰ جن ؛ پوشیده، مستور، پنهان مشتق از فعل متعدی « جَنَّ » به معنای پنهان کردن و استتار کردن  آمده است و اصطلاحاً در مقابل « اِنس» بر موجوداتی نامرئی اطلاق می شود که دارای عقل و فهم اند و می توانند به اشکال و صور مختلف در آیند. با توجه به معنای استتار دلایل نامگذاری بعضی از مشتقات کلمه جن بدین شرح است؛ ؛ از آن جهت که با درختان پوشیده شده است به آن جنت می گویند. ؛ از آن جهت که عقلش پوشیده شده است و پنهان است مجنون گویند. ؛ از آن جهت که عقل پنهان است. ؛ از آن‌ جهت که در هنگام جنایت عقل او پوشیده می گردد و نیز از آن جهت که جنایتکار و جانی مخفی و پوشیده است. ؛ در رحم مادر قرار دارد و پوشیده است. ؛ به قلب که در درون سینه پوشانده شده است ؛ سپر که انسان را از ضربات دشمن می‌پوشاند. جن؛ هر موجود و یا مفهومی که از نظر انسان پنهان باشد. شمول و فراوانی جن بسیار است از جمله ؛ امواج رادیویی، تلفنی، تلوزیونی، ماهواره ای، و... کلا هر چیزی که انسان نمی بیند حتی افکار نیمه رها شده که به مرحله ی عینیت نرسیده است و ... در ادبیات عرب جن به عنوان اسم عام به کار رفته و  واژگانی همچون شیطان ، مارِد ، امرد ، عفریت و غول گاه مترادف کلمه جن یا از انواع جن شمرده شده است جن از لحاظ جنس گاه مذکر است که به آن امرد گویند و گاه مونث که غول نامیده می شود. & در ۲۲ آیه از قرآن از جن یاد شده است و هفتاد و دومین سوره آن نیز جن نام دارد. & « وما خلقت الجن والانس الا لیعبدون» جن و انسان را نیافریدم مگر برای عبادت و در راستای همین معنا از در مطلع غزلی زیبا می خوانیم که؛ طفیل هستی عشقند آدمی و پری ارادتی بنما تا سعادتی ببری & « وَ يَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُو آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَجْنُونٍ» و می‌گفتند: آیا باید به خاطر شاعری دیوانه معبودان خود را رها کنیم؟! مشرکان درباره حضرت محمد(ص) تعبیراتی مانند «شاعر مجنون» (شاعری که از جنّیان الهام می‌گیرد) به کار می‌بردند و تأکید قرآن مبنی بر آنکه پیامبر(ص) «مجنون» یا دارای «جنّه» نیست گواه بر دیدگاه مردم عصر جاهلی درباره جنّ است. مردم عصر جاهلی اعتقاد داشتند که شاعران با جنیان در ارتباط هستند و اشعارشان را از ایشان الهام می گیرند. & جن؛ هفتاد و دومین سوره ی قران کریم و از سوره‌های مکی است که در جزء ۲۹ قرآن جای دارد. به دلیل وجود واژه جن در نخستین آیه و وجود مطالبی درباره جن، به این واژه نامگذاری شده است. سوره جن بعضی از عقاید خرافی مردم درباره جن را مطرح کرده و به آنها پاسخ می‌دهد و بر اساس آیات آن دعوت پیامبر اسلام(ص) برای جن و انس عمومیت دارد؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند رحمتگر مهربان «  قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا » بگو به من وحي شده است كه جمعي از «جن» به سخنانم گوش فرا داده‏ اند، سپس گفته‏ اند: ما قرآن عجيبي شنيده‏ ايم! & گر به ظاهر آن پری پنهان بوَد آدمی پنهان‌تر از پریان بوَد نزد عاقل زان پری که مُضمرست آدمی صد بار خود پنهان‌ترست در این ابیات از مثنوی معنوی اشاره به پنهان بودن ضمیر انسان ها دارد و در مقایسه با که نوعی جن است عنوان می دارد که؛ اگرچه معروف است که پری پنهان است اما آدمی پنهان تر از اوست. ✍️ ؛ @eshare
۳۱ بسم الله الرحمان الرحیم به اسم الله همیشه و بسیار نزدیک «وَالَّذِي جَاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ ۙ أُولَٰئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ» و آنکه سخن راست و درست آورد و آن کس که آن را تصدیق نمود، اینان پرهیزکارانند. در روایات و تفاسیر اهل بیتی آمده است که منظور از آنکه صدق آورد پیامبر اسلام (ص) و آنکه تصدیق نمود حضرت مولا (ع) می باشد و همچنین این آیه را به عنوان آیه ی « صدق » نامیده اند & « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ » ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا پروا کنید و با صادقان باشید. قابل تامل است که می فرماید ؛ با صادقین باشید یعنی همراه و پیرو صادقین باشید در حالیکه می توانست اینگونه بفرماید که « از صادقین باشید » اما این آیه و این معنا توقعی بسیار فراتر از صادق بودن را از انسان دارد اینکه باید صادق باشیم درست و بجا و ضروری اما اینکه پیرو صادقین باشیم کدام صادقین ؟؟؟ و این جای سوال است و این ذهن را متوجه مفهومی والاتر می سازد که هم باید صادق بود و هم پیرو صادقین و در آیه ی فوق هم صادقین مشخص شد. و هم در بسیاری آیات دیگر صدق و صادق مشخص گردیده است که مولا علی (ع) و اهل بیت گرامی پیامبر هستند. & « وَاجْعَلْ لِي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ » « و قرار بده برای من لسان صدقی از آخرین » و این دعای حضرت ابراهیم (ع) است که درخواست کرد خداوند از نسلش لسان صدقی قرار دهد و لسان صدق حضرت مولا علی (ع) است رجوع شود به & صدق؛ از ریشه ی ( صَ دَ قَ )  یا صِدْق؛ راست گفتن ؛ به معنای راست مقابل دروغ است.  ؛به معنای چیزی است که انسان از مال خود قربة الی اللّه می‌دهد؛ به راستی دادن و برای کار درستی دادن است  ؛ بخشندگان  ؛ رفیق  ؛ زن راستگو؛  ؛ راستگویان  ؛ مهریه زن؛  ؛ پیوسته راست‌گو و درست عمل صدق از جمله مفاهیمی است که همه ی عوامل درونی و برونی در به فعلیت رسیدن آن نقش دارند وقتی صحبت از صدق می شود تنها صدق گفتار قابل قبول نیست بلکه؛ صدق نیت صدق گفتار صدق رفتار صدق انتخاب موضوع صدق نتیجه مجموعه ای از تمام این صداقت ها مورد نظر است. در انجام یک عمل هم نیت باید صادقانه باشد و هم رفتار، هم در انتخاب موضوع صدق داشته باشد و هم در نتیجه انتخاب موضوع از آن نظر که مهم ترین صدق گفته و انجام شود و صدق نتیجه از آن جهت که بهترین و درست ترین نتیجه را داشته باشد. & طاعت آن نیست که بَرْ خاکْ نَهی پیشانی صِدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست.‌.. & عاشق صادق ز جانبازی حذر دارد ندارد مرد حق اندیشه از خوف و خطر دارد ندارد & به صدق کوش، که خورشید زایَد از نَفَسَت که از دروغ سیه‌روی گشت صبحِ نخست... طریق صدق بیاموز از آب صافی دل به راستی طلب آزادگی ز سرو چمن حافظ اگر قدم زنی، در رَهِ خاندان به صِدق بدرقهٔ رَهَت شود، همَّتِ شَحنِهٔ نجف & ✍️؛ https://eitaa.com/eshare
۳۲ زیر واژه ها بسم الله الرحمان الرحیم به اسم الله همیشه و بسیار نزدیک ؛ « فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْءَانَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَنِ الرَّجِیمِ » پس چون قرآن می‌خوانی از شیطان مطرود به الله پناه ببر مخاطب این آیه پیامبر گرامی اسلام است اما در واقع حکم کلی ست برای هر شخصی که می خواهد قرآن تلاوت نماید که استعاذه ی زبانی را بیان کند تا مقدمه ای شود بر استعاذه ی قلبی او مادامی که قرآن می خواند & ؛ از ریشه ( ع و ذ ) مصدر باب استفعال است در معنی پناه بردن به غیر ( شخص، مکان، شی ) و آنگاه که در مورد الله بکار برده شود به معنای پناه بردن به الله است در بطن معنای خود معانی ذیل را نیز دارد ؛ چنگ زدن ( اعتصام ) ، خاکساری ( خضوع ) ، رها نشدن به حال خود ( اتصال ) حفظ خود از هر گونه شر ( استمداد ) پناه خواستن از الله و حصار ( حرز ) اعتماد به الله ( توکل ) & استعاذه بر دو گونه است؛ ؛ پناه بردن به جن. شیاطین و موجودات آسمانی و کمک خواستن از ایشان ؛ پناه بردن به الله و کمک خواستن از او & ؛ ( دو تعویذ ) دو سوره ی و می باشند که با « قل اعوذ.... » آغاز می شوند و تماما به پناه بردن به الله اختصاص یافته اند. این دو سوره را پیامبر گرامی اسلام به عنوان تعویذ (دعایی که انسان را از چشم‌زخم و آسیب‌ها حفظ می‌کند) معرفی کرده است و مشهور است که همیشه این دو سوره را برای حسنین (ع) قرآئت می فرمودند. & وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ و بگو پروردگارا از وسوسه ‏هاى شيطانها به تو پناه مى برم وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ  و پروردگارا از اينكه [آنها] به پيش من حاضر شوند به تو پناه مى برم & بعضی انواع استعاذه بر مبنای آیات قرآن ؛ « اعوذ بالله من الشيطان الرجيم » « اعوذ بالله السميع العليم من الشيطان الرجيم » « اعوذ بالله من الشيطان الرجيم انّ الله هو السميع العليم » « اعوذ بالله السميع العليم من الشيطان الرجيم انّ الله هو السميع العليم » « نستعيذ بالله من الشيطان الرجيم » & بعضی استعاذه را تا جایی مهم دانسته اند که ابتدا از شر خود به الله پناه می برند؛ « اعوذ بالله منی » « اعوذ بالله من نفسی » « اعوذ بالله من شر نفسی » اعوذ بالله من نفسی و لسانی و بصری و قلبی » و سپس استعاذه به درگاه الله و پناه بردن به او از شیطان را بازگو می کنند و مرادشان خضوع و فروتنی ست زیرا انسان بدون اتصال به الله ممکن است از شیطان نیز پست تر و خطرناک تر باشد و می اندیشند که؛ اگر من بر زبان بیاورم یعنی اذعان کرده ام که از شیطان بهتر هستم و این خودپسندی ست. & ای دوست دستِ تَعویذِ چشم زخم است یا رب ببینم آن را در گردنت حَمایل ؛ حافظ، دعا یا بلاگردانی که به گردن می اندازند یا در جیب و لباس نگه داری می کنند این رند عافیت سوز در این بیت دست خود را بلاگردان می داند و به این طریق آرزو می کند که به گردن دوست حمائل شود. از طرفی بلاگردان و دعا ، حافظ نیز نامیده می شود و تخلص در اینجا معنی درستی نیز دارد و باز هم تاکید موکدی بر مقصود و درستی معنای بیت است. & حافظ تو این سخن ز که آموختی؟ که بخت تعویذ کرد شعرِ تو را و به زر گرفت   بخت و روزگار شعر حافظ را به عنوان تعویذ قبول کرده است و آن را با طلا قاب نموده است و به گردن خود آویزان نموده است & ✍️ ؛ https://eitaa.com/eshare
۳۳ چله_واژه قسمت اول بسم الله الرحمان الرحیم به اسم الله همیشه و بسیار نزدیک اصل خیر و خیر مطلق و مطلق خیر حضرت بقیه الله است، مهدی موعود است. امام زمان است، اوست که خیر است و خیر را به طور کامل و جامع می شناسد. اوست که مجموع تمام خیرهای مطلق در وجود و از وجود اوست. این دعای زیبای قدیمی ها، پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها در حق فرزندان خویش و دیگران ؛ « الهی عاقبت به خیر بشی » به همین موضوع اشاره دارد و چه دعای زیبایی ست. یعنی امام زمانی بشوی، امامت را بشناسی و پیرو و تابع او باشی. « بَقِیت اللَّهِ خَیرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ وَ ما أَنَا عَلَیکُمْ بِحَفیظٍ » « آنچه خداوند برای شما باقی گذارده برایتان بهتر است اگر ایمان داشته باشید! و من، پاسدار شما نیستم! » « او » کنار گذاشته و باقی گذاشته ی الله است برای جهانیان. رحمت للعالمین اوست. &   ؛ از ریشه ( خَ یَ رَ ) دلپسند و مرغوب راغب در مفردات می‌گويد؛ خير آن است كه همه به آن رغبت كنند مثل عقل، مقابل آن شرّ است.  «الْخَيْرُ مَا يَرْغَبُ فِيهِ الكُلُّ كَالْعَقْلِ وَ العَدْلِ مَثَلًا.»  & انواع خیر ؛ یک . ؛ مانند عدل، علم، فضل، آخرت، توبه و ... که در هر حال مورد پسند و رغبت همگان است و نقطه ی مقابل آن شر مطلق است. هر چیزی که کمال انسانی را تأمین و آخرت انسان را تضمین می‌کند، خیر مطلق است. آخرت خیر مطلق است ؛ « وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ » « در حالی که آخرت بهتر و پایدارتر است » عاقلان عالم ( رندان ) آخرت را بر دنیا ترجیح می‌دهند. توبه خیر مطلق است ؛ « فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ » « اگر توبه کنید برای شما خیر است » دو. ؛ مانند مال و ثروت، ممکن است برای یکی خیر و برای دیگری شر باشد. « إِنْ تَرَكَ‌ خَيْراً » « اگر مالى بگذارد »  مال دنيا را از آن جهت خير می گویند كه مرغوب و مورد ميل و پسند است. « وَ إِنَّهُ لِحُبِ‌ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ »   « و به يقين او علاقه شديد به مال دارد » دوستی زیاد و شدید به مال زیاد دارد & ؛ برگزيدن و انتخاب را اختيار گویيم زيرا برگزيده مرغوب و دلپسند کسی ست که آن را برگزیده است. « وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ‌ عَلى‌ عِلْمٍ عَلَى الْعالَمِينَ‌ » «روى علمی كه داريم آنان را بر مردم برگزيديم‌.»  « وَ أَنَا اخْتَرْتُكَ‌ فَاسْتَمِعْ لِما يُوحى‌ » « و من تو را براى مقام رسالت برگزيدم؛ اكنون به آن‌چه بر تو وحی مى‌شود، گوش فرا ده » & « وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ » « هر کسی را راهی است به سوی حق که بدان راه یابد پس بشتابید به خیرات که هر کجا باشید همه شما را خداوند خواهد آورد محققا خدا بر همه چیز تواناست » این آیه، این معجزه ی الهی، علاوه بر معانی مختلف ظاهری اشاره به لحظه ای دارد که حضرت بقیه الله الاعظم (عج) به دیوار کعبه تکیه زده و می فرمایند؛ « انا المهدی » « أَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَیکشِفُ السُّوءَ وَیجْعَلُکمْ خُلَفاءَ الأَرْض » آنگاه یارانش، یاران خاص و واقعی اش در هر کجای عالم که باشند فی الفور به حضورش شرفیاب می شوند حتی اگر در خواب باشند ناگاه خود را در حضور حضرت می یابند و این اتفاق تنها نشانه ی واقعی ظهور است. « فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ » « پس بشتابید به خیرات » « أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا » « که هر کجا باشید همه شما را خداوند خواهد آورد » « إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ » « محققا خدا بر همه چیز تواناست » این تاکید آخر آیه که خداوند بر هر کاری توانا و قادر است بی دلیل در آخر آین آیه ذکر نشده است. & ...در راهِ عشق مرحلهٔ قُرب و بُعد نیست می‌بینمت عیان و دعا می‌فرستمت... ای غایب از نظر که شدی هم‌نشین دل می‌گویمت دعا و ثنا می‌فرستمت... حافظ، سرودِ مجلس ما ذکرِ خیرِ توست بشتاب هان که اسب و قبا می‌فرستمت... به به چه اشارات خوبی قرب و بعد بشتاب اسب قبا و ... پیشنهاد می شود این غزل زیبای حضرت را یکبار با این دیدگاه بخوانیم & و نیز این مصرع معروف از حافظ؛ در کارِ خیر حاجتِ هیچ استخاره نیست..‌. در کار امام زمانی باید شتاب کرد و نیازی به استخاره نیست.... « فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ » ... هر گَه که دل به عشق دهی، خوش دمی بود در کارِ خیر حاجتِ هیچ استخاره نیست..‌. او را به چشمِ پاک توان دید چون هلال هر دیده جایِ جلوهٔ آن ماه‌پاره نیست... & حق این مطلب هیچگاه ادا نخواهد شد ادامه دارد ... ✍️؛