eitaa logo
اشاره 👈 علیرضا قربان خان
189 دنبال‌کننده
1 عکس
33 ویدیو
0 فایل
اشعار و نوشته های علیرضا قربان خان @alirezaghorbankhan
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۴ بسم الله الرحمان الرحیم به اسم الله همیشه و بسیار نزدیک برگرفته از یکی از سایت های آموزش زبان فارسی ؛ ؛ نقشِ اسم یعنى وظیفه اى که اسم در جمله بر عهده دارد. این وظیفه در دانش نحو (Syntax) بررسى مى شود، در مقابل دانش صرف یا تکواژشناسى (Morphology) که صرفاً نوع کلمه را بررسى مى کند. نقش هاى گوناگون اسم از این قرارند: نهاد: اسمى که فعل به آن نسبت داده مى شود: الف. کننده کار (فاعل):محمد آمد. ب. پذیرنده کار (نایب فاعل): ماه دیده شد. ج. داراى صفت یا حالتى (مسندٌالیه) :علی با هوش است.  مُسند: اسمى که با فعل ربطى به نهاد نسبت داده مى شود. مثال :خراسان استان است. مفعول: اسمى که فعل بر آن واقع شود: مثال :سعید را دیدم. تنها افعال متعدّى، مفعول مى پذیرند. مفعول معمولا پیش از حرف نشانه را مى آید.  مُتَمِّم (مفعول با واسطه): اسمى که به وسیله حرف اضافه، معنى فعل را در جمله تکمیل کند. مثال :علی تکالیفش را در کلاس با خودکار در دفترش نوشت. هم فعل متعدّى چنین مفعولى را مى پذیرد و هم فعل لازم. وجوه معانىِ فعل که با متمّم تکمیل مى شوند، از این قبیلند: زمان، مکان، غرض و منظور، ابزار، و چگونگى وقوع فعل. حروف اضافه مشهور : از،به، با، در، براى، بر. قید: اسم یا گروه اسمى که بدون واسطه حرف اضافه، راجع به فعل و گاه غیرفعل توضیح دهد: مثال :"در همان دقایق اول یکدیگر را شناختیم." قید ممکن است مانند مثال شامل حرف اضافه و متمم باشد.  بَدَل: اسمى که پیش یا پس از اسم دیگر مى آید تا آن را بهتر بشناساند، مثلا لقب، مقام، یا پیشه اش را بیان کند: مثال:«پدرم ...به پشتوانه ابوطالب، بزرگِ سرزمینِ بَطحا، در برابر طوفان قامت راست مى کرد.» کلمه اى که بدل آن را مى شناساند، مبدَلٌ منه نام دارد. مبدَلٌ منه مُرادِ اصلى است، گر چه گاه پس از بدل قرار مى گیرد.  مضافٌ الیه: اسمى که به اسم دیگر مى پیوندد تا مفهومى از این قبیل را به آن بیفزاید: ملکیّت (کتابِ حسین)، تشبیه (کتاب گل)، استعاره (کتابِ جدایى)، اختصاص (کتابِ درس)، توضیح (کتابِ مکاسب)، بیان جنس (کتابِ زر)، فرزندى (محمّدِ زکریّا). اسمى که پیش از مضافٌ الیه قرار دارد، مضاف نامیده مى شود که خود مى تواند نقش هایى بپذیرد. گاه نیز مضافٌ الیه پیش از مضاف مى آید که آن را اضافه مَقلوب مى نامند; مثل: کوهپایه (= پایه کوه)، دریا کنار (= کنارِ دریا)اسمی که در جمله مورد خطاب قرار گیرد. مثال:"برادر! خوش آمدی." وصفی: اسمی که در جمله به مفهوم و در نقش صفت بیاید. مثال:"سنگینترین دل ، دل اوست." https://eitaa.com/eshare
بیار باده که شد اشتیاق ما لبریز بریز بر جگر خستگان از آتش تیز کدورت است در آئینه ی دل و دیده بشوی دیده و دل را به آن شراب تمیز اگر بناست بمیریم مرگ را برسان اگر بناست بمانیم باده کن تجویز کدام باده همان که از اوست صلح و صفا نبودنش همه را کرده است چون چنگیز کدام باده همو که خوش است از او عالم جهان شده است از او برقرار و حاصلخیز اگر به جبر وگر اختیار میکده را رها مکن که ببینی ضرر از این پرهیز به حکم عقل نه احساس و عشق می گویم که جام باده و ساقی ست خوشگوار و عزیز بهار را برسانید باغ خشکیده ست چمن شده ست لگدمال چکمه ی پاییز بگیر جام دمادم که صلح را بچشی بنوش باده و ‌پایان بده به جنگ و گریز حکایت من و تو مثنوی فریاد است اگر که ساقی ما نشنود همه باد است بدون یار،‌ بدون قرار می میریم بدون عشق، بدون مزار می میریم بدون یاز نشستیم عاقبت این شد به جای صلح و صفا و صمیمیت، کین شد اگر که عشق نباشد چکار باید کرد به عشق چاره ی حال نزار باید کرد به عقل دلخوشی و در نتیجه بیرحمی وگر به تجربه دل بسته ای چه کج فهمی کدام راه نرفته برای تو مانده به مقصدت نرسیدی غریب وامانده تو‌ کور بودی و ناجورها تو را بردند چه یوسفی تو که این گرگ ها تو را خوردند تو آدمی و پر از اشتباه ای آدم تو یوسفی و به فکر گناه ای آدم به هوش باش از این چاله درنیاندازند برادران حسودت به چاه ای آدم اگر به گوشه ی زندان نشسته ای خوش باش غیور باش نگردی تباه ای آدم اگر عزیز شدی هم‌به فکر کنعان باش گناهکار نشو از نگاه ای آدم سوار کشتی بی ناخدای نوح نشو هزار مرتبه از دستت آه ای آدم به چله از چه نشستی که قوم ملعونت شدند گاو پرستان تشنه ی خونت به چله از چه نشستی دوباره ای موسی چه سوزنی ست که بر جامه بسته ای عیسی لباس شستی و چک خوردی و صلیب شدی برای قوم مریض خودت طبیب شدی صبور بودی و ماندی غریب ای ایوب بخوان ترانه ی امن یجیب ای ایوب به جز تو کیست که صبرش هزار ساله شده به جز تو کیست غریب و نجیب ای ابوب مریضی است و تباهی، فساد و فتنه و شر به جز تو کیست حکیم و طبیب ای ایوب بگو سپیده ی مشرق که صبح نزدیک است که شب شده ست عجیب و غریب ای ایوب کویر؛ عاشق بارانی بهار شماست به دل هوای تو دارد عجیب ای ایوب کجاست آنکه سرانگشت اوست نقش بهار گلاب و گلشن و گلپونه است و گل رخسار به او خوش است دل تنگ غنچه و از اوست اگر هنوز گلی مانده است در گلزار چه باغبان عزیزی ست آنکه می آید به دست اوست گل و زیر پای او هر خار خدا کند که ببینیم روی ماهش را نه آنکه کور بگیریم نقش بر دیوار به این امید تفال زدم به خواجه و گفت؛ به غیر قافیه با کسب رخصت این گفتار؛ دلم رمیده ی لولی وشیست خوش رفتار... دروغ وعده و قتال وضع و رنگ درآر فدای پیرهن چاک ماه رویان باد هزار جامه تقوی و خرقه و دستار خیال خال تو با خود به خاک خواهم برد که تا ز خال تو خاکم شود عبیر تبار فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی بخواه جام و گلابی به خاک آدم آر پیاله بر کفنم بند تا سحرگه حشر به می ز دل ببرم هول روز لاکردار فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی که جز ولای توام نیست هیچ دست به کار بیا که هاتف میخانه دوش با من گفت که در مقام رضا باش و از قضا مگذار میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست تو خود حجاب خودی حافظ از میان بردار _____________&__________________ دلم رمیده لولی‌وشیست شورانگیز دروغ وعده و قتال وضع و رنگ آمیز فدای پیرهن چاک ماه رویان باد هزار جامه تقوی و خرقه پرهیز خیال خال تو با خود به خاک خواهم برد که تا ز خال تو خاکم شود عبیرآمیز فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز پیاله بر کفنم بند تا سحرگه حشر به می ز دل ببرم هول روز رستاخیز فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی که جز ولای توام نیست هیچ دست آویز بیا که هاتف میخانه دوش با من گفت که در مقام رضا باش و از قضا مگریز میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست تو خود حجاب خودی از میان برخیز https://eitaa.com/eshare
۱۵ بسم الله الرحمان الرحیم به اسم الله همیشه و بسیار نزدیک & باءِ بسم الله الرحمن الرحيم بابِ خوبي هاست بر خلقِ رَجيم مي كنم آغاز با حمد خدا (حمد/1) مالك ديروز و امروز و جزا (حمد/3) آن خدايي كه همه عالم از اوست (حمد/1) آنكه نزديك است و خويشاوند و دوست (حمد/2) تو سزاوار عبادت بوده اي ، (حمد/5) هستي و خود نيز هم فرموده اي دست ياري مي كنم سويت دراز (حمد/5) اي خداوند كريم چاره ساز دستگيري كن من گمراه را رهنمايي كن بيابم راه را (حمد/6) راه آنان را كه نعمت داده اي (حمد/7) مومناني را كه عزّت داده اي (منافقون/8) مومنانِ غيب و انفاق و صلات (بقره /3) مومنانِ مجريِ خمس و زكات راه مغضوبين و ضالين باطل است (حمد/7) فطرت انسان خدا را مايل است (روم/ 30) & اصل ریشه در معنی نزدیک بودن و خویشاوندی ست و در اینجا نزدیک بودن به معنی نهایی آن منظور است. یعنی در نزدیک ترین حالت ممکن از همین معناست ؛ دوستی، احسان، اتصال و دیدار با نزدیکان و خویشاوندان رحم در بدن زن چون نزدیکترین جا ( داخل بدن ) زن قرار دارد رحم نامیده شده است و نیز عضوی که باعث خویشاوندی می گردد. ؛ صیغه مبالغه از ریشه ( ر ح م ) ؛ صفت مشبهه از ریشه ( ر ح م ) در هر دو مبالغه وجود دارد معنای همزمان همیشگی بودن، استمرار، ثبوت، همگانی بودن، مهربان در عربی می شود رئوف یا ودود و ... بخشنده در عربی می شود جواد باز هم در ترجمه ی فارسی این دو کلمه همان قاعده ی اشتباه کلی بکار رفته است یعنی استفاده از نمونه ی بارز به جای ترجمه نزدیکی و خویشاوندی مهربانی و بخشندگی می آورد و بارز ترین مشخصه اش است. برای مثال در تعریف مادر اگر فقط بگوییم مهربان است و یا فقط بگوییم بخشنده است ویا هر دو، جفا کرده ایم. درست است که مادر نمونه ی منخصر به فرد مهربانی و بخشندگی است اما این همه ی مادر نیست. این که موقع گفتن بسم الله در ذهن خود بدانیم که الله همیشه به ما نزدیک نزدیک نزدیک .... است و نیز بسیاااااااار نزدییییک است حس آرامش و اطمینان خاطر فوق العاده بیشتری به ما دست می دهد. & اول قرآن خداوند علیم گفت؛ « بسم الله الرحمان الرحیم » جای «جبار» و «شدید» و «منتقم» اصل رحمان و رحیمی شد مهم هر که او دور است او شیطانی است هر که نزدیک است یار جانی است... ✍️ ؛
من کنت مولا رضا شیرازی.mp3
2.2M
🎙️ ؛ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ هر که من مولا و فرمانروای اویم؛ علی مولای او است. خدایا دوست بدار آن کس که او را دوست دارد و دشمن دار آن کس که او را دشمن دارد. https://eitaa.com/eshare
مرحوم عباس قربانی.mp3
1.62M
🎙️؛ دل شکسته ی من انس با علی دارد امید از همه بگسسته تا علی دارد منم ز شهر ولایت ز کوچه ی عشاق شناسنامه ی من مهر یا علی دارد خدا مدال علی دوستی به ما داده است به غیر کشور شیعه کجا علی دارد؟ خدا یکی و علی هم یکیست در عالم علی چنانکه خدا را, خدا علی دارد در آن محیط که از دست و پا نیاید کار دل شکسته ی بی دست و پا علی دارد نه در گذشته, در آینده نیز هر ذی روح نظر به مرحمت مرتضی علی دارد به روز حشر برای شفاعت امّت علی, حسین و رسول خدا, علی دارد https://eitaa.com/eshare
۱۶ بسم الله الرحمان الرحیم به اسم الله همیشه و بسیار نزدیک بعضی صفات و اسامی هستند که طیف وسیعی از معنی خود را شامل می شوند مثلا رازق که مقدار رزق می تواند از کم یا زیاد باشد و یا ایمان که اندازه دارد و .... نمونه برای ایمان ؛ « هُوَ الَّذي أَنزَلَ السَّكينَةَ في قُلوبِ المُؤمِنينَ لِيَزدادوا إيمانًا مَعَ إيمانِهِم ۗ وَلِلَّهِ جُنودُ السَّماواتِ وَالأَرضِ ۚ وَكانَ اللَّهُ عَليمًا حَكيمًا» فتح ۴ او کسی است که آرامش را در دلهای مؤمنان نازل کرد تا ایمانی بر ایمانشان بیفزایند؛ لشکریان آسمانها و زمین از آن خداست، و خداوند دانا و حکیم است. اشاره به امکان ازدیاد ایمان دارد. اما بعضی کلمات صفر و یک هستند یعنی یا هستند یا نیستند. نقطه ی صفر وجودی دارند که اگر به اندازه یک اپسیلون تغییر یابند از معنا ساقط می شوند و به ضد خود تبدیل می گردند . یکی از این کلمات عدل است. یعنی اینکه یا عدل وجود دارد یا ندارد. و مابین آن را نمی توان گفت عادل. انسان یا عادل هست یا نیست. نمی شود گفت که در جایی عادل است و در جای دیگر نیست و نمی شود گفت که در مساله ی واحدی تا حدودی عادل است. چنین چیزی صحیح نیست و از معنای عدل خارج است و به ظلم می رسد. عدل؛ مصدر و اسم از ریشه ( ع د ل ) برابری در کمیت و کیفیت قرار دادن هر چیزی در جایگاه خود بکارگیری هرانسان، تخصص، موضوع، مفهوم، مسئول، مذهب، ایده و .... در محل و موضع دقیق خویش که شایستگی و توانایی و استحقاق آن‌ را دارد به صورتیکه حقی ضایع نگردد و عدل کامل و جامع اتفاق بیافتد. عدل دو شاهین ترازوست که اگر فقط و فقط و فقط مقابل هم باشند عدل برقرار است. در مرحله ی بعد به کیفیت دو کفه و محتویاتش می پردازیم که آیا عدل برقرار شده است یا خیر یک‌کیلو زباله با یک کیلو الماس برابرند اما عدیل هم نیستند. همین مورد را به موارد دیگر تعمیم بدهید. برای مثال دو قاضی با سوابق و تحصیلات یکسان در شاهین برابرند اما در کفه های ترازوی عدالت اگر یکی به اندازه ذره ای از عدل خارج شود ظالم است. و نیز در مثال قبل هرگاه چیزی کمتر از الماس را بر نگین انگشتری جواهر بنشانیم از عدل خارج شدیم. & ظلم به تساوی یا بالسویه عدل است. ظلم ظلم است،به هر صورتی که باشد و به مقام رفیع و بلند عدل هیچگونه دسترسی نخواهد داشت، حتی اگر ظلم به تساوی باشد. ظلم به تساوی اگر دقیق انجام شود نهایتا برابری معمولی فقط در کمیت است آن هم نه با رضایت و نه از روی علم و در نظر گرفتن تمام جوانب و بیشتر در شرایط بحران و خفقان صورت می پذیرد. & آفرینش بر عدل استوار است « الَّذی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَهُ...» سجده ۷ او همان کسى است که هر چه را آفرید نیکو آفرید. و نیز تعدیل را دوست دارد ؛ « بگذار عدالت برقرار شود هستی عاشق عدل است نمی بینی باد و باران چگونه کوه های سر به فلک کشیده را می فرسایند تا دره های عمیق تشنه به سطحی از مقبولیت برسند نمی بینی که تقدیر دو‌ انسان متضاد در کنار هم رقم‌می خورد تا هم را تعدیل کنند. » & عدل و عبد و منفق؛ در معنای عبد گفتیم که ؛ خودسازی، کوبیدن و هموار کردن ناهمواری های خود تا امر خداوند جاری شود یعنی عدل اجتماعی برقرار گردد. و در انفاق گفتیم که ؛ منفق کسی ست که با انفاق مادی، معنوی، زمانی، علمی و ... سعی در پر کردن چاله چوله های فکری، اعتقادی، اقتصادی و جهالتی مردم و جامعه دارد که یعنی عدل اجتماعی برقرار گردد. & در بعضی کتاب لغات و تفاسیر برای عدل معنای ظلم هم آورده اند که درست نیست. عدل یک نقطه است و هر انحرافی از آن نقطه و هر تمایلی از ان نقطه به هر جهت و هر مقدار دیگر عدل نیست و ظلم است. عدول از عدل ظلم است نه خود عدل. & عدل؛ علی علیه السلام است نه عمر حاکمی که بدون استحقاق در جایگاه حکم نشسته است چگونه می تواند عدل باشد. حتی اگر تمام احکامش عادلانه باشد، خودش عدل نیست و ظلم موکد است. حق حکومت بر مسلمین و تشکیل حکومت عادلانه ی اسلامی بعد از پیامبر خدا توسط سه غاصب ضایع گردید. بنابراین هر سه از عدل خارج شدند و حداقل یکی از اصول دین خود را زیر پا گذاشتند. بنابراین سخن گفتن از عدل عمر _:حتی با توجه به رفتار سختگیرانه و پافشاری بر اجرای احکام اسلام توسط او _ خنده دار است ادامه دارد ✍️ ؛ https://eitaa.com/eshare
قسمت دوم ؛ ۱۶ شیعیان چون زور تو بینند خوانندت علی سنیان چون عدل تو بینند خوانندت عمر. معزی دوری از جهل همچو علم علی پاکی از جور همچو عدل عمر. سنائی. فزوده حرمت عدل عمر به دین درست نموده حجت علم علی ز رای مصیب. ادیب صابر. مکارم را چو برخیزد امل جود علی یابد مظالم را چوبنشیند جهان عدل عمر گیرد. سید حسن غزنوی. به عمر عدل عمر ورز و جاودان زی زانک به عدل نام عمر زنده ماند جاویدان. سوزنی. محمد آنکه ز جاهش گرفت ملت و ملک همان نظام که دین زابتدا به عدل عمر. انوری. تمام این دوستان به خطا رفته اند !!! & « إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إیتاءِ ذِی الْقُرْبى‏ وَ یَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُون » نحل ۹۰ ۴ همانا الله به دادگرى و نیکوکارى و بخشش به خویشاوندان فرمان مى‏دهد و از کار زشت و ناپسند و ستم باز مى‏دارد. به شما اندرز مى‏دهد، باشد که پند گیرید. & بارالها ؛ مرا در بهترین تقویم و بهترین شکل و بهترین .... آفریدی ، مرا به عدل آفریدی و خود نیز عادل بودی و هستی و خواهی بود. آنچه استحقاق لازمم بود عطا کردی و نیز باز هم برپایه ی عدلت، به وسعم تکلیفم دادی. اما من ...... بارالها مرا به عدلت بازخواست نکن. عدول کن، روز میزان عدول کن. هیچ ندارم که شایسته ی رضوان رضایت تو‌ باشد. هیچ ندارم. 🙏❤️ ✍️ ؛ https://eitaa.com/eshare
کم مانده بود رونق عیسا به هم خورد آیین هفت قرن مسیحا به هم خورد چیزی نمانده بود کلسیا به هم خورد ناقوس و دیر و راهب و ترسا به هم خورد اسقف زرنگ بود که فکر خطا نکرد برگشت و رفت و هیچ نگفت و دعا نکرد ابنائنا نبود بجز سیدالشباب انفس نبود غیر جناب ابوتراب جز فاطمه نبود نسائی که در حساب در آیه ی مباهله حق کرد انتخاب امر خدا اگرچه به جمع است منتها جز این چهار نور کسی نیست مصطفی آورد با خودش حسنین عزیز را مولا علی قاطع دشمن ستیز را و کوثر عطا شده ی ناگریز را آورد با خودش همه اهل تمیز را نجرانیان از این همه هیبت به واهمه عیسی گرفته رسم ادب پیش فاطمه وقتی رسید کار به اصل مباهله آمد نبی و همره او وحی منزله ناقوس از صلابت ایشان به زلزله نجرانیان به غلغله و شور و ولوله عیسی از آسمان چهارم اشاره کرد اسقف عقب کشید و به تدبیر چاره کرد ترسا به قدر سوزن، ناورد سوءظن شرم از مرام شبه مسلمان مرد و زن مولا علی چقدر غریبی تو در وطن قرآن تمام، شان تو را گفته در سخن در انما و آیه ی تطهیر نام توست باور نمی کنند که قرآن به کام توست باور نمی کنند که جان پیمبری سر نهان و نفس عیان پیمبری در جنگ؛ تیغ و صلح؛ زبان پیمبری تنها امام عصر زمان پیمبری جان پیمبری و تو را لعن می کنند از عالمی سری و تو را لعن می کنند باور نمی کنند تویی اصل سلسله ننگ سقیفه ماند چنان زخم آبله باور نمی کنند اگرچه مباهله آمد به پیشواز غدیر مکمله ننگ سقیفه تا ابدالدهر باقی است اهل سقیفه تا ابدالدهر یاغی است بی مایگان پست به جایت نشسته اند از کینه ریسمان به دو دست تو بسته اند این ناکسان که عهد خدا را شکسته اند حبل المتین آل نبی را گسسته اند در قصه ی مباهله نجران چه می کند بعد از نبی ببین که مسلمان چه می کند با چوب و نیزه هتک حریم علی کنند قتل علی ز عدل و ز بیم علی کنند خون جگر به قلب کریم علی کنند لشگر به قصد ذبح عظیم علی کنند خونم حلال گشت و زبانم بربده شد موج جنون و پهنه ی خون هر دو دیده شد ارسالی به سال ۱۴۰۲ به کانال تخصصی « علی، غدیر، مباهله » بپیوندید؛ https://eitaa.com/mobahelerey
هدایت شده از علی ، غدیر، مباهله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیئات محترم سروران ارجمند با افتخار دعوتید به؛ 🟢 جشن بزرگ « علی، غدیر، مباهله » 🟢 اختتامیه دومین جشنواره شعر مباهله زمان؛ دوشنبه ۱۴۰۳/۴/۱۱ ساعت؛ ۲۰/۳۰ الی ۲۳ مکان؛ شهرری، اتوبان سلمان فارسی، میدان امام هادی(ع) حسینیه زنجیرداران حضرت علی اکبر(ع) لطفا اطلاع رسانی نمایید🙏♥️🙏 به کانال تخصصی « علی، غدیر، مباهله » بپیوندید؛ https://eitaa.com/mobahelerey
۱۷ بسم الله الرحمان الرحیم به اسم الله همیشه و بسیار نزدیک جمیل؛ نیکو، زیبا، نهایت زیبایی، از ریشه ی « جَ مَ لَ » ؛ شتر ، به دلیل زیبایی حرکت کاروان شترها در صحرا و زیبایی این حیوان در نزد اعراب ؛ به دلیل زیبایی چینش کلمات کنار یکدیگر که مفهومی را منتقل می کند & پر طاووس در اوراق مصاحف دیدم گفتم این منزلت از قدر تو می بینم بیش گفت خاموش که هر کس که جمالی دارد هر کجا پای نهد دست ندارندش پیش این ابیات مخصوصا بیت دوم ذهن مرا برد به سمت مظهر جمال، جمیل یگانه ی دوران، وعده ی قطعی الله، همان که نیکوست و نهایت زیبایی ست و زیبایی و نیکویی را در جهان تثبیت می کند وقتی که جهان را نهایت زشتی فراگرفته است. همو که ؛ هر کجا پای نهد، دست ندارندش پیش هیچکس جلودارش نیست و یاد دعای زیبای ( سلام بر او باد ) در روز عاشورا افتادم با این مطلع ؛ يَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ وَ سَتَرَ الْقَبِيحَ ای که زیبایی را آشکار کنی و زشتی را بپوشانی & یا للعجب از این دعا در آن روز، وعده ی زیبای امام زمان عاشورا در خصوص امام زمان ما درخواست آشکار شدن زیبایی و پوشاندن زشتی & و یادم آمد از اسوه ی صبر جمیل حضرت زینب کبری (س) که؛ فَقَالَ ابْنُ زِیَادٍ کَیْفَ رَأَیْتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخِیکِ وَ أَهْلِ بَیْتِکِ فَقَالَتْ مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلا» ابن زیاد گفت کار خدا را نسبت به برادر و اهل بیتت چگونه دیدى، حضرت زینب فرمود:‏ « من جز زیبایى چیزى ندیدم » و آن زیبایی، آن « جمیل » همان درک وجود مقدس امام زمان خویش یعنی امام حسین( سلام بر او باد ) بود. & « وَ جاؤُ عَلى‏ قَمیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمیلٌ » یوسف ۱۸ و پیراهن او را با خونى دروغین آوردند (یعقوب) گفت: «هوسهاى نفسانى شما این کار را برایتان آراسته! من صبر جمیل خواهم داشت. دیدار « جمیل » صبر « جمیل » می طلبد همچنانکه یعقوب نبی برای دیدار گمشده ی جمیلش صبر « جمیل » داشت. & « فَاصْبِرْ صَبْراً جَمیلاً» معارج ۵ پس صبر جمیل پیشه کن & یا الله گشایش آسمان ها و زمین را همچنان که اول بار عطا نمودی، عطا بفرما ابتدای سوره فاطر را اینگونه ( امام زمانی ) بخوانیم ؛ « الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ... » فاطر ۱ همه ستایش ها ویژه خداست که آفریننده آسمان ها و زمین است « مَا يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلَا مُمْسِكَ لَهَا ۖ وَمَا يُمْسِكْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ ۚ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ » فاطر ۲ چون خدا رحمتی را برای مردم بگشاید، بازدارنده‌ای برای آن نیست، و چون باز دارد، بعد از او فرستنده ای برایش وجود ندارد، و او توانای شکست ناپذیر و حکیم است. « يَا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ ۚ هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ ۚ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ فَأَنَّىٰ تُؤْفَكُونَ » فاطر ۳ ای مردم! نعمت خدا را بر خودتان یاد کنید. آیا جز خدا آفریننده ای هست که از آسمان و زمین شما را روزی دهد؟ هیچ معبودی جز او نیست، پس چگونه [از حق] منصرفتان می کنند؟ « وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ ۚ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ » فاطر ۴ اگر تو را تکذیب می کنند یقیناً پیش از تو هم پیامبرانی تکذیب شده اند. و همه امور به خدا بازگردانده می شود. « يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ ۖ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا ۖ وَلَا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ » فاطر ۵ ای مردم! بی تردید وعده خدا حق است، پس این زندگی دنیا [ی زودگذر،] شما را نفریبد و شیطان فریبنده، شما را [به کرم] خدا مغرور نکند. & و در پایان برگردیم به دعای امام زمانِ عصرِ عاشورا در روز عاشورا ؛ يَا مُبْتَدِئَ كُلِّ نِعْمَةٍ قَبْلَ اسْتِحْقاقِها ای آغاز کننده هر نعمت پیش از لیاقت یا الله نعمت وجود امام زمان را قبل از داشتن لیاقتش به ما عطا نمودی و حال نعمت درک وجود ایشان را نیز قبل از استحقاق ما عطا نما ✍️ ؛ https://eitaa.com/eshare
می نویسم دل که تا اهل دلی پیدا کنم می نویسم عشق شاید محفلی پیدا کتم چون کویر خشک رو بر آسمان دارم که تا قطره ای باران برای حاصلی پیدا کنم خاک پاک است و من ناپاک می گردم که تا کیمیا را در میان محملی پیدا کنم خودستایی مایه ی شرمندگی من شده خود شکستم بلکه خویش قابلی پیدا کنم چون سگی با معرفت دم می تکانم پیش دوست بلکه در نزدش مقام و منزلی پیدا کنم https://eitaa.com/eshare
دوستان! فرهاد عاشق کار چندانی نکرد! عشق باعث می شود، کوهی؛ پرِ کاهی شود... https://eitaa.com/eshare
۱۸ / ۱۹‌ / ۲۰‌ / ۲۱ / ۲۲ / ۲۳ / ۲۴ ؛ بسم الله الرحمان الرحیم به اسم الله همیشه و بسیار نزدیک اصل آن دئنا و از ریشه ی آریایی دا به معنی ؛ نهاد، اندیشیدن، شناخت، راه دانا نیز از همین ریشه است و نیز از ریشه ی سامی دنو و دینو به معنی ؛ داوری کردن مدینه از همین ریشه است ؛ دوران شناخت و آگاهی و نیز دوران داوری و جزا توضیح؛ یوم به معنی روز نیست و روز (نهار) می شود که متضاد لیل (شب) است، بلکه یوم به معنی دوران و قسمت معینی از زمان است که برای مثال ۲۴ ساعت شبانه روز نیز یوم نامیده می شود اما فقط به این معنی نیست که ی‌وم یعنی ۲۴ ساعت. واژه های مرتبط ؛ ؛ اصل آن سراط و به معنی بلعیدن و در اصطلاح به معنی جاده آماده حرکت و عمومی، خیابان شاید از آن جهت که جاده راهرو را با خود می برد او را می بلعد رهرو را به سوی خود می کشد و به مقصد نزدیک تر می کند. واژه انگلیسی street به معنی خیابان از همین ریشه است. اصل صراط رومی است و به معنی جاده ای که به سوی معبد می رود. رومیان به جاده های عریض سنگفرش شده میان شهرها استرات می گفتند. & « اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ » حمد ۶ هدایت کن ما را به راه مستقیم، به راه خودت، به نزدیکترین راه به تو این آیه کارکرد این جهانی دارد و در اینجا و در این زندگی باید این راه را پیدا کنیم و پیدا کردن آن نیز با فقط با سعی و تلاش و ... امکان پذیر نیست بلکه « توکل» می خواهد همچنان که از مفهوم این آیه نیز برمی آید که ؛ فقط و فقط تو می توانی و باید ما را هدایت کنی. بنابراین اگر نظر ما در خصوص این آیه و یا در مورد پل صراط فقط به سمت زندگانی دیگر برود خطا کرده ایم. راه اینجاست و درخواست امداد هم اینجا ؛ در مذهب زرتشت نیز وحود دارد با عنوان و آن پلی ست که بر روی دوزخ استوار است و همگان باید از آن عبور کنند و دوزخیان از روی آن به دوزخ سقوط می کنند. & ؛ رسم، روش، شیوه، آهنگ، اندازه، عدد، شمار، قاعده، قانون، نظم، نهاد، فطرت، شرع، شریعت، کیش & تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش قطع این مرحله بی‌همرهی خضر مکن ظلمات است بترس از خطر گمراهی در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست ؛ از ریشه ( ذ ه ب ) ذهب به معنی رفتن به معنی مکان رفتن راه این واژگان همه مترادف اند و برابر هستند ؛ آیین، طریقه، کیش، روش، مذهب، مرام، مشرب، نحله، راه، طریق، نهج، مسیر، عنوان، سیاق، سمت، خط، سبک، جاده، رسم، روش، طرز، طریقه، طریق، سان، طور، مسلک، نحو، روال، شیوه، گونه & دین ؛ طریق است و طریقت است و هر فرقه و گروهی که طریقت را جدای از دین و شریعت گرفته اند و اگر در طریقت خود را از شریعت بی نیاز دانسته اند به خطا رفته اند. طریقت شیوه خاص و مخصوص عده ی خاصی نیست و نیازی به خانقاه و اعمال و شکل و شمایل مخصوص ندارد، بلکه همه ی انسان هایی که دین را پذیرفته اند در طریق هستند و در راه هستند و سالک الی الله هستند. دین ؛ راه است و ابتدای ورود به دین ابتدای راه است و ابتدای طریقت است و طریقت (دین) اول است و شریعت دوم زیرا که ؛ سالک یا همان « الذین آمنوا » قدم در راه دین می گذارد و پس از محقق شدن ( به تحقیق رسیدن یعنی حق را از حق گرفتن ) اصول اولیه دین یعنی ؛ توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد آنگاه امام به او اجازه می دهد وارد شریعت شود یعنی ورود و انجام فروع دین & « إِنَّ الدّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسلامُ ۗ وَمَا اختَلَفَ الَّذينَ أوتُوا الكِتابَ إِلّا مِن بَعدِ ما جاءَهُمُ العِلمُ بَغيًا بَينَهُم ۗ وَمَن يَكفُر بِآياتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَريعُ الحِسابِ » آل عمران ۱۹ دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است. و کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده شد، اختلافی (در آن) ایجاد نکردند، مگر بعد از آگاهی و علم، آن هم به خاطر ظلم و ستم در میان خود؛ و هر کس به آیات خدا کفر ورزد، (خدا به حساب او می‌رسد؛ زیرا) خداوند، سریع الحساب است. & ✍️ ؛
علمی که ترا گره گشاید بطلب زان پیش که از تو جان برآید بطلب آن نیست که هست می نماید بگذار آن هست که نیست می نماید بطلب https://eitaa.com/eshare
داری مرا که مرده ام از بین می بری عمرت دراز باد به ظلم و ستمگری آنقدر زخم خورده ام از .... بگذریم. " دوست " هیچ احتیاج نیست که دشمن بیاوری در چشم تو من از همه ی ... هر چه کمترم در چشم من تو از همه ی .... هر چه بهتری دست مرا تکان بده تا مطمئن شوی در آستین من نه گل است و نه خنجری آه ای عزیز مصر که در ناز و نعمتی این عمر و لطف و مهر مرا چند می خری؟ https://eitaa.com/eshare
۲۵ / ۲۶ بسم الله الرحمان الرحیم به اسم الله همیشه و بسیار نزدیک تجارتی راه می اندازید و پیش بینی می کنید که مبلغ سرمایه گذاری شما ده درصد سود دارد. ضرر و زیان یعنی اینکه شما به کمتر از ده درصد سود برسید و یا هیچ مبلغی سود نکنید. در واقع سود و زیان متضاد هم هستند پس به این معناست که هر چه از سود کم شود زیان شماست. اما خسران و خسارت یعنی اینکه علاوه بر اینکه سود نکنید سرمایه ی اولیه تان نیز کم شود و یا کلا از دستتان برود. « إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ » عصر ۲ صددرصد انسان در حال خسران است. با توجه به « اصل انحصار پاولی » هر اتم، مولکول، ماده، شی، پدیده و .... در جهان هستی دارای عددی یکتا، خاص و مربوط به خود است. انسان نیز مستثنی نیست، من واقعی انسان یا من درونی یا من اصلی، یا روح یا جان یا هرچه شما می خواهید اسمش را بگذارید با عددی یکتا و خاص خود خلق می شود. خلق در ریشه به معنای تغییر شکل است. بنابراین وقتی می گوییم خلق یعنی از شکل و ماهیتی که قبل از این دنیا داشته است با عددی خاص که اکتساب کرده است به این دنیایی که ما می شناسیم پاگذاشته است. اینجا معنی خسران در مبارکه ی ۲ سوره عصر معلوم می گردد که ؛ به یقین و صددرصد همه ی انسان ها در خسران هستند یعنی در حال کم شدن از سرمایه ی اولیه شان که همان عدد وجودی شان می باشد هستند مگر کسانی که ایمان داشته باشند و کارهای درست را « درست » انجام بدهند و به « حق » و « صبر » خود و دیگران را سفارش کنند و انجام دهند‌. تنها و تنها در این صورت است که علاوه بر اینکه خسارت نمی بینند بلکه عدد وجودی شان رشد و تعالی هم پیدا می کند و بر طبق نظریه « پاولی » این رشد منجر به رشد کل هستی می گردد. زیرا هر موجودی در هستی یک عدد دارد مثلا اگر عدد x ده باشد و خود را به ۱۱ برساند آن موجودی که قبلا ۱۱ بوده است خود بخود باید ۱۲ بشود تا عدد ۱۱ خالی بشود برای x و این معنای است. و نیز برعکس این نیر صادق است یعنی خسران یک موجود به خسران کل هستی منجر می شود و این سیستم هماره در جهت رشد و خسران پویا و فعال است. ✍️ ؛ https://eitaa.com/eshare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برسان سلامِ ما را، به رفو گرانِ هجران که هنوز پاره ی دل، دو سه بَخیه کار دارد دلم را که چون قالی نخ نماست به نخ های عشقت رفو می کنم به رفوگران بگویید ز رفو گذشت این دل چه رفو کنم دلی را که هزار پاره دارد . مرد بودم که بغض‌هایم را تا ته ِ حلق ِ خود فرو کردم تا بداند که "دوستش دارم" هر چه او زخم زد رفو کردم . مژگان کشید رشته به سوزن ولی چه سود؟ دیگر به چاک سینه مجال رفو نبود! . یک شب به ناز، چشم به چشمم بدوز تا این قلب پاره را به نگاهت رفو کنم رسوای جمع کردی ام ای‌ دل خموش باش تا حفظ بازمانده ی این آبرو کنم شرمندهٔ نوازشِ گردون نمانده‌ام گر چاک دوخت، جامه به مزدِ رفو گرفت... تسلیم شو که زخم نمایان عشق را گر هست بخیه ای، لب خود را گزیدن است تا رسد بر کنگر مقصود دست ناله‌ای بخیه نتواند نهان کردن دهان زخم را جایی میان هیچ ، بیا گفتگو کنیم تاپاره های سینه ی خود را رفو کنیم https://eitaa.com/eshare
فقط به عشق حسین است زندگانی ما حسین کودکی و پیری و جوانی ما به هر دری که رسیدی کتیبه ای زده بود نشان ماست جز این نیست هم نشانی ما چه افتخاری از این بیشتر که قسمت شد کنار خیمه ی عشاق پاسبانی ما نمیرد آنکه برای حسین می میرد به یمن عشق حسین است جاودانی ما زمین پر است از این عشق های بی سر و ته تبارک الله از این عشق آسمانی ما نخواه روضه بخوانیم، هیچ طاقت نیست نگاه کن به همین شور نوحه خوانی ما « نه ظلم کن به کسی نه به زیر ظلم برو » شعار حک شده بر پرچم جهانی ما حسین باب نجات است و ما تبهکاریم حسین کشتی نوح است و ما گرفتاریم https://eitaa.com/eshare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙️ ؛ بسپر به آب، باد، به طوفان، به سرنوشت بسپر به دست های کسی که خبر نوشت بسپر به هر که، هر چه که درجا نمی زند ای قطره ی رها شده در غفلت زمین ! گم کرده رود ! گم شده در حیرت زمین ! مرداب شد دلی که به دریا نمی زند « صاحب دل به مدرسه رفته ز خانقاه » ! « بشکسته عهد صحبت اهل طریق را » ! « ای اختیار کرده از آن این فریق را » ! « که جهد می کنی که بگیری غریق را » بشو که صاحب دل بودنت خطاست درگیر و دار مانده که رویا نمی زند شادی طلب ! حواله ی غم را عزیز دار بسیار خواه ! قسمت کم را عزیز دار آینده جو ! ترانه ی دم را عزیز دار آبادگر ! خرابه ی بم را عزیز دار ای جاودانه ! حرف عدم را عزیز دار جز بحث نقض، مبحث دنیا نمی زند ای آبسال ! یار سلامان نمی شوی ای مورچه ! رفیق سلیمان نمی شوی ای یوسفی که راهی کنعان نمی شوی ! آه ای ابوذری که چو سلمان نمی شوی ! بوجهل ! بولهب ! که مسلمان نمی شوی ! تقدیر؛ در قضای کسی پا نمی زند آینده ی گذشته ی در حسرت زمان ! ای تشنه ی گرسنه ی دربند آب و‌ نان ! جنبانده دم در آرزوی تکه استخوان ! محصور مانده در قفس مبهم مکان ! این را بفهم، بشنو، ببین و بخوان، بدان؛ آدم؛ که تخت سینه ی حوا نمی زند ساقی ! نریز باده که اینسان نمی شود مستی بدون عشق نمایان نمی شود مشکل بدون عشق که آسان نمی شود انسان بدون عشق غزلخوان نمی شود انسان بدون عشق که انسان نمی شود انسان بدون عشق به انسان نمی زند https://eitaa.com/eshare
۲۷ بسم الله الرحمان الرحیم به اسم الله همیشه و بسیار نزدیک عرفان؛ شناخت، آشنایی از قبل بدان که عرفان را مراحلی ست. و اول مرحله ی آن شناخت خویشتن خویش است، نه بدان جهت که بشناسد که کیست، بلکه از آن روی که بفهمد که نیست . و دوم مرحله شناخت هستی است، بر این مبنا که واقعیت را وجود نپندارد، و غیر از وجود ذیجود صاحب وجود هیچ چیزی و هیچ شخصی و هیچ پدیده ای را واجد وجود نشناسد. و سوم مرحله آنگاه است که بر اثر موثر دوگانه ی فوق، گوشه ی عزلت گزیند و به تنهایی روی آورد ناگاه بفهمد که هیچکس تنها نیست، چه اینکه اذعان بر تنهایی اذعان بر دوگانگی بین تنها و صاحب وجود حقیقی است. و چهارم مرحله جمع با حقیقت است و واله شدن است در الواله در الوله در الله و پنجم مرحله بعثت است، شوریدگی ست، برانگیختگی ست و ششم مرحله برگشت است از حقیقت به واقعیت و زندگی به حق در جمع واقع شدنی هاست و دستگیری ست بر واقع شدنی ها و هدایت آن ها و امامت آن ها به حقیقت. و هفتم مرحله برگشت است از واقعیت به حقیقت و پوشیدگی در حقیقت و یکی شدن با آن و یکتایی با آن. و وجه مشترک این وجوه هفتگانه یکتایی ست. و اصل الاصول یکتایی ست. چه اینکه با شناخت آن، شناخت بعثت و هدایت و برگشت، خودبخود حاصل می گردد. و این عین عدل است. & نکته اینجاست که همه چیز از قبل وجود دارد؛ ؛ یعنی چیزی را که از قبل وجود داشت دانستم. ؛ یعنی چیزی را که از قبل وجود داشت کشف کردم. ؛ یعنی چیزی را که از قبل وجود داشت فهمیدم. ؛ یعنی چیزی را که از قبل وجود داشت شناختم. هیچ اتفاقی، اتفاقی نیست در بذر جو؛ رشد اقاقی نیست و عرفان؛ مجموعه ی کاملی ست که از قبل موجود است و سالک و پوینده ی این راه فقط مراحل آن‌را طی می کند. نه چیزی می تواند به آن اضافه کند و نه چیزی از آن بکاهد. & چیزی به اسم عرفان شخصی نداریم، بلکه این نشان دهنده جایگاه سالک در مسیر - و یا خارج از مسیر - است. در نگاه توحیدی هیچ دوگانگی معنا ندارد، عرفان؛ عرفان است، عرفان نظری و عملی نداریم، عرفان؛ عمل است. & علم نتیجه ی عرفان است و نه برعکس. & عرفان قدرت به هر شکل و در هر جایگاه باطل است و دورکننده از راه. اگر سالک الی الله از قدرتی که کسب کرده است، -بدون اجازه - استفاده کند از مسیر خارج و دور خواهد شد. & قال الله تبارک و تعالی: «مَن طَلَبَنی، وَجَدَنی و آن کس که مرا طلب کند می یابد، و مَن وَجَدَنی، عَرَفَنی و آن کس که مرا یافت می شناسد، و مَن عَرَفَنی، أحَبَّنی و آن کس که مرا شناخت دوستم می دارد و مَن أحَبَّنی، عَشِقَنی و آن کس که دوستم داشت به من عشق می ورزد، و مَن عَشِقَنی، عَشِقتُهُ. و آن کس که به من عشق ورزید من نیز به او عشق می ورزم، و مَن عَشِقتُهُ، قَتَلتُهُ و آن کس که به او عشق ورزیدم کشته ام می شود و مَن قَتَلتُهُ، فَعَلَیَّ دیَتُهُ و آن کس که کشته ام شود خون بهایش بر من واجب است و مَن عَلَیَّ دیَتُهُ، فأنا دیَتُهُ و آن کس که خون بهایش بر من واجب است پس من خودم خون بهایش هستم بر مبنای این حدیث قدسی مراحل سیر و سلوک عرفانی بدین ترتیب عنوان شده است؛ 1ـ طلب 2ـ یافتن 3ـ معرفت 4ـ محبت 5ـ عشق 6ـ شهادت 7ـ فنا & ترتیب هفت وادی عرفان از زبان در ؛ چون فرو آیی به وادی طلب پیشت آید هر زمانی صدتعب بعد ازین وادی عشق آید پدید غرق آتش شد کسی کانجا رسید بعد از آن بنمایدت پیش نظر معرفت را وادیی بی پا و سر بعد ازین وادی استغنا بود نه درو دعوی و نه معنی بود بعد از این وادی توحید آیدت منزل تفرید و تجرید آیدت بعد ازین وادی حیرت آیدت کار دایم درد و حسرت آیدت بعد ازین وادی فقرست و فنا کی بود اینجا سخن گفتن روا ۱. طلب ۲. عشق ۳. معرفت ۴. استغنا ۵. توحید ۶. حیرت ۷. فقر & گر کسی وصف او ز من پرسد بیدل از بی نشان چه گوید باز عاشقان کشتگان معشوقند بر نیاید ز کشتگان آواز ... ✍️ ؛ https://eitaa.com/eshare
عالَم فدای آنکه فدا شد برای عشق تاریخ شاهد است که او شد فدای عشق تاریخ شاهد است که از درس عاشقی وسعت گرفت پهنه ی جغرافیای عشق سیراب عشق کِی لبش از آب تشنه بود قربانی است آب ، به پای خدای عشق من تشنه ام ، حکایت لب تشنگی که نیست یعنی که تشنه ام بچشانم دوای عشق : بر هر لبی که دعوت حق را جواب گفت بر هر دلی که هست گرفتار رای عشق هفتاد و سه شقایق دلخون عاشقی پرپر شدند در دل کرب و بلای عشق هر یک زبان گشوده از آن روز تا هنوز فریاد می زنند رسا با صدای عشق : پیغام عاشقی ست محرم ، عزا نگیر جام بلا بنوش وَ هرگز شفا نگیر بعضی مسیح وار برایش علم زدیم زیر علم منیت خود را رقم زدیم بعضی به فکر حب ریاست در آمدیم هیأت زدیم ، هیبتی از خود بهم زدیم بعضی بجای کشتن کبر و غرور خویش هی گوسفند کشته و از خویش دم زدیم بعضی برای اینکه همه با خبر شوند تبلیغ خویش کرده و حرف کرم زدیم بعضی بدون گفتن اهداف کربلا در نوحه های خویش فقط حرف غم زدیم بعضی کنار دسته ی سینه زنان عشق با بی تفاوتی به تماشا قدم زدیم بعضی شکسته حال نشستیم در عزا ساده ، بدون حاشیه و حرف و ادعا لب تشنه باش تا که بنوشی از آب عشق آماده باش تا که ببینی عذاب عشق آگاه باش ، آب مساوی روشنی ست آگاهی است حاصل جمع وحساب عشق لبیک گفت ساقی لب تشنگان که تا پاسخ دهند پیر و جوان در جواب عشق : آماده ایم عاشق روی شما شویم پرپر شویم در اثر انقلاب عشق هر روز روز عاشقی و عشقبازی است عاشور زنده مانده و باز است باب عشق عاشق اگر شویم کمک حال می شوند دُردی کشان باده ی ناب و شراب عشق در میکده به خط محبت نوشته اند با خون خویش جمله ی فصل الخطاب عشق : عشق حسَین بر تو مبارک که عاشقی مقصود زندگی ست همین درک عاشقی زنجیریان عشق امیران عالمند گردنکشان مقابلشان کمتر از کمند ... https://eitaa.com/eshare
۲۸ بسم الله الرحمان الرحیم به اسم الله همیشه و بسیار نزدیک « وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ » ماعون ۷ و منع می کنند از ماعون ماعون از ریشه به معنای چیز کم و به معنای جاری شدن ماعون؛ نام جامعى است براى اثاث خانه و شامل هر اثاثی می شود؛ قابلمه، چاقو و ... که همسایگان به صورت عاریه به هم قرض می دهند و نیز وسایل کوچک و کم اهمیت که در موقع گرفتاری برای دیگران ارزشمند است مانند نمک، آب، آتش، کبریت و ... که کار آن ها را به جریان می اندازد. و نیز هر وسیله، کار، فکر، کمک و ... که به دیگران در رفع نیازشان کمک کند و آن ها را به جریان زندگی برمی گرداند. و نیز قرض دادن هرچند اندک به بدهکار که به او در رفع گرفتاری کمک کند و هرچند ناچیز است اما کمک کننده است و نیز زندگی بدهکار را به جریان می اندازد. و نیز زکات از آنجا که زکات در برابر کل مال بسیار اندک است ( از دو‌ و نیم درصد تا ده درصد کل مال) و نیز از آن روی که به جریان اقتصادی جامعه کمک می کند و جامعه را به جریان می اندازد. & ؛ با، همراهی، که در دل خود معنی جاری شدن دارد & ؛ کمک کردن ؛ کمک کننده ؛ یاری خواستن ایاک نستعین ؛ فقط و فقط و فقط از تو یاری می خواهیم که در دل خود معنی به جریان انداختن را نیز دارد یک چرخ دنده ی کوچک یک کارخانه عظیم را به حرکت در می آورد. یک کمک کوچک یک زندگی را نجات می دهد. & این دو کلمه فوق هرچند که به ظاهر از ریشه ای دیگر هستند اما در دل خود معانی اصلی معن را دارند ناچیز و جاری کننده & آیه ماعون به صورت منفی عنوان شده است یعنی افرادی که ماعون را منع می کنند مورد سرزنش قرار گرفته اند در واقع به ماعون توصیه و الزام شده است & در نگاهی فراتر؛ هر گونه رکود و جمود؛ منع ماعون است راکد نگاه داشتن جامعه و اقتصاد، منع ماعون است عدم فقاهت لازم با علم روز؛ منع ماعون است به روز نبودن؛ منع ماعون است عدم یادگیری مستمر؛ منع ماعون است و ... & الهی ! بزرگی و بزرگتری از هر چه که به بزرگی تصور کنم و از بزرگ نیم نگاهی نیز هرچند کوچک باشد بزرگ است. الهی ! بی نهایتی و قسمت کوچکی از بینهایت نیز بینهایت می شود. الهی ! به نیم نگاهی و به قسمت کوچکی از توجه خویش ما را یاری کن همانگونه که ما را به ماعون سفارش نمودی، ما را از ماعون خویش بی بهره نکن & گیرم که خطا کردیم، بخشش به چه کار آید ما را که خطا کردیم، کی جز تو قرار آید... ✍️ ؛ https://eitaa.com/eshare
دلم خوش است به قول وسیع رحمت او به لطف لایتناهی او، محبت او خوشم به آیه ی لاتقنطوی قرآنش به قاطعیت گفتار او، صراحت او خوشم به لا تخف او، خوشم به لاتحزن خوشم به رحمه للعالمین، شفاعت او خوشم به سوره ی توبه اگرچه بسم الله ندارد اول آن هست با برائت او امیدوار کرم از کریم، می داند که نیست حاصل امید او شماتت او اگر چه غرق گناهم امیدوارم که مرا به هیچ ببخشد مقام رافت او به دست خالی خود دل نبسته ام اما گرفته چشم امید مرا سخاوت او به روز واقعه می بخشد او به قطع یقین نه من، که خیل گنهکار را عنایت او https://eitaa.com/eshare
۲۹ بسم الله الرحمان الرحیم به اسم الله همیشه و بسیار نزدیک « اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ وَ یَجعَلُکُم خُلَفاءَ الاَرضِ ءَاِلهٌ مَّعَ اللهِ قَلیلاً مَا تَذَکَّرُونَ » نمل ۶۲ يا [كيست‌] آن كس كه درمانده را -چون وى را بخواند- اجابت مى‌كند، و گرفتارى را برطرف مى‌گرداند، و شما را جانشينان اين زمين قرار مى‌دهد؟ آيا معبودى با خداست؟ چه كم پند مى‌پذيريد. & در نگاه این حقیر، این آیه زیباترین آیه و نشانه و وعده ی الهی ست که وسعت و رحمت آن کل هستی را در بر می گیرد و کل مخلوقات را و کل موجودات روی زمین را و در نهایت بشریت را و انسان را دلخوشی و شادمانی بی نهایتی در دل این آیه نهفته است که با ظرافت خاصی بیان شده است. آیه علاوه بر شمول کلی که اعلام می دارد برطرف کننده و اجابت کننده ی هر مضطری که به درگاه احدیت پناه بیاورد الله است، به طور خاص و با توجه به ادامه ی آیه که « یَجعَلُکُم خُلَفاءَ الاَرضِ » لحظه ی آغاز قیام امام قائم (عج) را بیان می کند همان لحظه ای که حضرت مهدی ( سلام بر او باد ) یاران خویش را فرا می خواند و آنان که در همه جای دنیا پراکنده هستند در محضرش حاضر می گردند و قطعی ترین نشانه ی بارز و علامت شناسایی ایشان از افرادی که ادعای کذب مهدویت دارند نیز همین حضور یاران پس از فراخوان است. آری حضرت و یارانش با عنوان خلفا الارض در ادامه ی آیه عنوان شده اند که حکومت جهانی مهدوی را با رهبریت ایشان و کارگزاری یاران به راه می اندازند. & ابتدا ریشه یابی و معنای تاویلی کلمه ی کلیدی آیه « مضطر » ؛ مُضْطَر؛ « ضرّ » مُضْطَرٌّ إلى... ؛ نيازمند به ... ؛ بي اختيار، مجبور، ناگزير، ملزم، مضطر، ناچار ؛ فوريت، ضرورت، نياز شديد ؛ ضروري، واجب، بسيار لازم، اصلي، اساسي ذاتي، لاينفک حتما این عناوین و جمله ها را در اخبار روزمره شنیده اید؛ کمیته اضطرار آلودگی هوا جلسه ی اضطراری بحران آب جلسه ی اضطراری ترافیک و .... وقتی بحرانی پیش می آید و یا وقتی که کار به مرحله ی بحرانی می رسد ستاد مدیریت بحران یا کمیته اضطرار تشکیل و با اختیارات کاملی که دارد وضعیت را کنترل و اصلاح می کند. این مقدمه ذکر شد تا روشن شود « مضطر » در این آیه به معنی بیچاره و ناتوان و درمانده نیست یلکه درست برعکس به معنی چاره جو و توانمند و کاردان است. در واقع انسان؛ زمین و چه بسا جهان هستی را به مرحله ی بحران می رساند کما اینکه بیم نابودی زمین که به فرموده ی الله ارث صالحین است می رود و متعاقب آن نابودی انسان و بشریت. و انسان به تنهایی و با تمام مکاتب فکری و ایسم هایش با شکست مواجه می شود و به مقام انسانیت نمی رسد و به فرموده ی حافظ ؛ ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند و نیز به قول حافظ؛ این ملامت تنها و تنها در سایه ی حضور و حکومت جهانی حضرت از بین می رود؛ یا رب سببی ساز که یارم به سلامت باز آید و برهاندم از بند ملامت در این اوضاع و شرایط کمیته ی اضطرار شروع به فعالیت ویژه واضطراری می کند و اینجا معنای مضطر آشکار می گردد. اَمَّن ؛ کیست ؟ آیا کیست کسی که یُّجیبُ ؛ اجابت می کند المُضطَرَّ ؛ مضطر را ، مضطر شناخته شده با الف و لام معرفه، کسی که ناچار به دخالت می شود، کسی که ملزم به اقدام می شود، کسی که به فوریت و ضرورت کاری را شروع می کند به گونه ای که هیچ چاره ی دیگری ندارد. اِذا ؛ هنگامی که دَعاهُ ؛ می خواند او را، دعا می کند، درخواست اقدام دارد وَ یَکشِفُ السُّوءَ ؛ و بلافاصله برطرف می شود بدی ها، & فرازی از  ؛ « أَيْنَ الْمُضْطَرُّ الَّذِي يُجابُ إِذا دَعا؟ » کجاست آن مضطّری که اجابت شود هنگامی که دعا کند در این فراز امام زمان (عج) به عنوان مضطری دانسته شده که دعایش مستجاب است. & هنگامی که قصد دعا کردن داریم بهتر است که با این جمله عنوان شود؛ « یا مَنْ یجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ » ای کسی که اجابت می کنی مضطر را هنگامی که بخواند تو را & «یوسف» گم گشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور... & ✍️ ؛