eitaa logo
عشقـہ♡ چهارحرفہ
800 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
59 فایل
⊰•✉🔗͜͡•آبۍ‌تَراَزآنیم‌ڪِہ‌بۍرَنگ‌بِمیریم، 💙!! اَزشیشِہ‌نَبۅدیم‌ڪِہ‌بـٰا‌سَنگ‌بِمیریمシ! . . حا سین یا نون:حسین(ع) پ لام یا سین:پلیس سازمان‌اطلاعاتموڹ⇦|‌ @shorot4 فرمانده‌مون ツ @HEYDARYAMM تولد: ۵/۱۱/۹۹ انتقادتون بفرمایید بعد ترک کنید :(!
مشاهده در ایتا
دانلود
ڪسے‌با‌آمدنش‌غافلگیرمان‌ڪند... •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
شڔوع پارٺ گذارۍ
عشقـہ♡ چهارحرفہ
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_صد_و_پنجم #خانومہ_شیطونہ_من رفتم آشپز خونه و به مامان
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ سریع چادرم و سرم کردم و دویدم بیرون که دیدم درحیاط و باز کرده و میخواد بره سریع رفتم طرفش و گفتم : محمدرضا خواهش میکنم صبر کن وایستاد ولی برنگشت من: محمدرضا چرا اینجوری میکنی اخه چیزی نمیشه خواهش میکنم بزار برم ... تو خودت ماموریت های خطرناک نمیری؟ چرا الان گیر دادی به من اخه من دوست دارم این ماموریت و انجام بدم چه تو بزاری چه نزاری من میـ.... ادامه حرفم با سوختن یه طرف صورتم نصفه موند ... باورم نمیشد محمدرضا رو من دست بلند کرده باشه سرمو بلند کردم و زل زدم بهش با عصبانیت نگاهم میکرد محمدرضا: طاقت ندارم چیزیت بشه میفهمی یا نه ... به خدا نمیتونم ببینم بلای سرت اومده باران، لجبازی نکن من: محمدرضا بابا میگه من راضی ام اگه شوهرت راضی برو اگه نه که حق نداری بری ... ازت خواهش میکنم بزار برم هم انتقام خون داییم و میگیرم هم اون خلافکارا و نابود میکنم پوف کلافه ای کشید و با نارحتی نگاهم کرد و گفت: باش برو ولی خودمم باهات میام چشمام گرد شد : چیییییی؟ محمدرضا : همین که گفتم الانم میرم با سرهنگ حرف بزنم پشتش و کرد و خواست بره که یهو برگشت و گونم و ب*و*س*ی*د و لب زد: دستم بشکنه که روت بلند شد ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️
عشقـہ♡ چهارحرفہ
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_صد_و_ششم #خانومہ_شیطونہ_من سریع چادرم و سرم کردم و دو
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ [محمدرضا] سریع از حیاط زدم بیرون سوار ماشین شدم و سرمو گذاشتم روی فرمون واااای خدا من چطور دلم اومد روش دست بلند کنم ؟ .... لعنت به من .... الهی دستم بشکنه که روش بلند شد ... ولی خب اونم با عصاب نداشته من بازی کرد و از بس لجبازه و کله شقه ... ازدلش درمیارم ماشین و روشن کردم و راه افتادم سمت اداره بعد بیست دقیقه رسیدم ماشین و پارک کردم و پیاده شدم چنتا سربازی که تو حیاط بودن برام پاکوبیدن که سرمو تکون دادم و رفتم داخل از سروان پاک نژاد پرسیدم سرهنگ هست که گفت اره تو اتاقش رفتم اتاقش و بعد اینکه اجازه داد وارد شدم پاکوبیدم من: سلام گفت: سلام بیا بشین محمدرضاخان چی شده که اومدی پیش من؟ من: راستش میخواستم درباره ماموریتی که به باران دادید باهاتون حرف بزنم یکم فکر کرد و بعد گفت: بگو میشنوم من:خب سرهنگ این ماموریت خطرناکه و من دوست ندارم همسرم تو همچین ماموریتی شرکت کنه ولی از اونجایی که خودش اصرار داره من نمیتونم جلوشو بگیرم و اینکه میخوام منم تو این ماموریت باشم نفس عمیقی کشید و گفت: اشکالی نداره توهم باهاش برو خودمم نگرانش بودم و میخواستم یکی و بفرستم همراش الان که خودت هستی خیالم راحته لبخندی زدم و بلند شدم من: خب فعلا بامن کاری ندارید قربان سرهنگ: نه جوون من: خدافظ ناشناس رمان👇 https://harfeto.timefriend.net/16488059897414 ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️
گیریم‌کھ‌‌ببخشد‌‌ز‌خجالت‌چ‌کنیم!؟ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
«‌‌‌‌‌اِلٰهی ما اَقْرَبَک مِنّی و اَبْعَدنی عَنک‌» خدایا! تو چه اندازه به من نزدیکی ومن تا چه حد از تو دورم ..🌱 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خسٺہ‌ام‌از‌شب‌پر‌ابربگو‌ماه‌ڪجاسٺ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
1634678145.pdf
2.35M
رمان ژانر خلاصه: یه ماموریت خیلی مهم که باعث میشه چند تا پلیس شیطون، با پسرهای معروف آشنا بشن! سختی های زیادی در پی خواهند داشت. اما وجود عشق هر سختی را راحت میکند… •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
چقدر‌خدارو‌شکر‌کنم‌کھ‌تو‌رهبرمنے؟! توجانمے‌جان‌جانانمے‌جانم‌فدایٺッ! •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
بسته‌اے‌کھ‌خد‌ا‌‌در‌دسترست‌قرار‌داده‌چشم‌بهم‌بزنے‌تموم‌میشھ پس‌ا‌ز‌زمان‌بستہ‌ماه‌رمضانت‌درست‌استفاده‌کن:)! EHGHE FOUR HARFE
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
بسم رب نـور✨♥️
عشقـہ♡ چهارحرفہ
روزی کمی با قرآن🌱✨ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ أَنَّ لَهُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ
روزی کمی با قرآن🌱✨ يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ ۛ وَمِنَ الَّذِينَ هَادُوا ۛ سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ ۖ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِهِ ۖ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَٰذَا فَخُذُوهُ وَإِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا ۚ وَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا ۚ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ ۚ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ ۖ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿٤١﴾ سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ ۚ فَإِنْ جَاءُوكَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ ۖ وَإِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ يَضُرُّوكَ شَيْئًا ۖ وَإِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ ﴿٤٢﴾ وَكَيْفَ يُحَكِّمُونَكَ وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِيهَا حُكْمُ اللَّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ ۚ وَمَا أُولَٰئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ ﴿٤٣﴾ إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ ۚ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ ۚ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا ۚ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ ﴿٤٤﴾ وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ ۚ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ ۚ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿٤٥﴾
ذڪر روز شـنـبـه🌱✨ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
_ هُوَ الَّذِيٓ أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ منم که آرامشو به دلت نازل می‌کنم بنده‌ی عزیز :) ♥️ سوره فتح| آیه ۴ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
سالروز‌شهادت‌مبارڪ‌‌شهید‌اهل‌قلم:))! •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
شڔوع پارٺ گذارۍ
عشقـہ♡ چهارحرفہ
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_صد_و_هفتم #خانومہ_شیطونہ_من [محمدرضا] سریع از حیاط ز
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ [باران] دوروز بعد وقتی محمدرضا گفت فقط به شرطی که خودش بیاد میزاره برم یه جورایی خوشحال شدم هم نگران دلم نمیخواست بلایی سرش بیاد به خودم تو آینه نگاه کردم خیلی تغییر کرده بودم درسته هیچ آرایشی نداشتم ولی همین ابرو هام و برداشته بودم کلی قیافم و عوض کرده بود نه من دوست داشتم موهام و رنگ کنم و نه محمدرضا اجازه میداد که رنگ کنم میگفت رنگ موها خودت قشنگ تره منم باهاش موافق بودم چون ابروهامم قهوه ای بود و پر‌ ، برداشته بودم قشنگ شده بودن روسری قهوه ایم و به صورت لبنانی بسته بودم و یه مانتوسفید و شلوار قهوه ای و کفش سفید پوشیده بودم خلاصه خوب شده بودم دست از نگاه کردن به خودم برداشتم و بلند شدم که یهو درباز شد و بابک اومد داخل و بی توجه به من که با تعجب نگاهش میکردم شروع کرد به غر زدن بابک: اه اه ببینش مثلا چندساعت دیگه عقدشه بیخیال گرفته نشسته بلندشو ‌، بلندشو بابا اومد خندیدم و گفتم: چشم داداش غر غروی خودم یکم با تاسف نگاهم کرد بعد خودش هم خندید چادرم و پوشیدم و بعد برواشتن گوشی و تسبیحم از اتاق رفتم بیرون و همونطور که تسبیح و دور دستم میبستم رو به بقیه که آماده بودن و فقط منتظر من نشسته بودن گفتم: بریم از خونه رفتیم بیرون و سوار ماشین شدیم بعد اینکه مامان در خونه و قفل کرد سوار شد و بابا راه افتاد باراد جلو تو بغل مامان نشسته بود و شیرین زبونی میکرد جدیدا یاد گرفته بود میگفت بابک .... بابک هم انقدر ذوق میکرد😐 ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️
عشقـہ♡ چهارحرفہ
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_صد_و_هشتم #خانومہ_شیطونہ_من [باران] دوروز بعد وقتی م
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ وقتی اسمشو میگفت میگرفت بچه و انقدر بوس میکرد و فشارش میداد تا به گریه میفتاد میگفتی چرا بچه و این کار میکنی میگه اولش دلم میخواد داداش خودمه دومش اخه از بس شیرین زبونی میکنه 😐🤦‍♀ باراد و از مامان گرفتم و نشوندمش تو بغلم و مشغول بازی کردن باهاش شدم اونم غش غش میخندید بابک نتونست تحمل کنه و ازم گرفش و گفت: دیگه بسته زیادی بهت خندید پرو میشی تا اومدم جوابش بدم بابا گفت رسیدیم یه نیشگون از بازوی بابک گرفتم که اخش در اومد گفتم:حقته و تا اومد بزنتم از پاشین پیاده شدم که بابک هم پیاده شد و هی بهم چشم غره میرفت منم لبخند ملیح تحویلش میدادم که بیشتر حرص میخورد رفتیم داخل محضر خیلی شلوغ بود یکم که نشستیم محمدرضا اینا هم اومدن و رفتیم تو اتاق عقد و منو محمدرضا کنار هم نشستیم از خانواده ما دایی و خاله و عمه و عمو ها اومده بودن از خانواده محمدرضا اینا فقط دایی و خاله ایناش اومده بودن حسابی اتاق و شلوغ کرده بودن یه لحظه بغض کردم سرمو انداختم پایین که صدای محمدرضا و کنار گوشم شنیدم که میگفت: چرا باران خانم بغض کرده؟ لب زدم: همه هستن فقط جایِ عماد خالیه😔 با مهربونی گفت: الهی، نبینم گریه کنی ها مطمئنم عماد هم اینجاست سرمو تکون دادم و چیزی نگفتم صفحه گوشیمو روشن کردم به صفحه اش خیره شدم که عکس عماد و داداش شهیدم بود دست کشیدم روی صورتشون و تو دلم شروع کردم به حرف زدن باهاشون ناشناس رمان👇 https://harfeto.timefriend.net/16488059897414 ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️
خانم‌ها‌پشت‌صحنھ‌جنگ‌و‌جهاد‌آقایونند انقدر‌دست‌کم‌نگریدشون‌‌اگر‌یک‌‌صحنہ‌ پشت‌صحنہ‌نداشتھ‌باشہ‌صحنہ‌‌لنگ‌میمونه! •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
عشقـہ♡ چهارحرفہ
پروف کانال عوض شد گمون نکنیدا🌱✨
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
بسم رب نـور✨♥️
عشقـہ♡ چهارحرفہ
روزی کمی با قرآن🌱✨ يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ
روزی کمی با قرآن🌱✨ وَقَفَّيْنَا عَلَىٰ آثَارِهِمْ بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ ۖ وَآتَيْنَاهُ الْإِنْجِيلَ فِيهِ هُدًى وَنُورٌ وَمُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ ﴿٤٦﴾ وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ ۚ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿٤٧﴾ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ ۖ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ ۖ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ ۚ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا ۚ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَٰكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ ۖ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ ۚ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ ﴿٤٨﴾ وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ ۖ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ ۗ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ ﴿٤٩﴾ أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ ۚ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ ﴿٥٠﴾
ذڪر روز یـڪـشـنـبہ🌱✨ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
ازم‌پرسیدن‌:‌چرا‌انقدر‌‌بی‌قراری‌ گفتم‌:‌دلتنگم‌ گفتن:دلتنگ‌کی‌؟ گفتم:‌دلتنگ‌همون‌کسی‌که‌همه‌دلتنگشن‌ حتی‌خود‌شما گفتن:‌والا‌ماکه‌دلتنگ‌کسی‌نیستیم😂 لبخند‌پر‌دردی‌زدم‌و‌پشتم‌و‌ڪردم‌بهشون‌راه‌ افتادم‌در‌همون‌حال‌گفتم‌:‌حق‌داشتن‌بگن‌ حضرت‌مهدی(عج)‌از‌امام‌حسین‌(ع)مظلوم‌تره💔🚶‍♂ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•