eitaa logo
عشقـہ♡ چهارحرفہ
803 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
59 فایل
⊰•✉🔗͜͡•آبۍ‌تَراَزآنیم‌ڪِہ‌بۍرَنگ‌بِمیریم، 💙!! اَزشیشِہ‌نَبۅدیم‌ڪِہ‌بـٰا‌سَنگ‌بِمیریمシ! . . حا سین یا نون:حسین(ع) پ لام یا سین:پلیس سازمان‌اطلاعاتموڹ⇦|‌ @shorot4 فرمانده‌مون ツ @HEYDARYAMM تولد: ۵/۱۱/۹۹ انتقادتون بفرمایید بعد ترک کنید :(!
مشاهده در ایتا
دانلود
عشقـہ♡ چهارحرفہ
#شهداشرمنده_ایم شهدا از خانواده خود گذشتن و براۍ دفاع از ڪشور جان خود را دادند. در این وسط یڪ بچه بے
دلتنگ پدر بودن سخت اسٺ دلے ڪه بے قرار آغوش پدر اسٺ با هیچ چیز آرام نمیگیرد 😔💔 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
شڔوع پارٺ گذارۍ
عشقـہ♡ چهارحرفہ
❤️✨❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_بیست_و_ششم #خانومہ_شیطونہ_من خل شد بچه خدا
❤️✨❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ هنوز درحال خندیدن بودیم که یهو صدای زنگ اومد بابک: نههه محمدرضا 😳 من: یااااخدا😱 بابک: بدو جمع کن بدووو یه نگاه به سالن انداختم ... پر پوست خوراکی بود کلی پوست تخمه وااای 😑 با کمک بابک تند تند جمع کردیم و بابک رفت درو باز کرد چادرم و روی سرم درست کردم و رفتم آشپزخونه داشتم چایی میریختم یهو به فکرم اومد که الان دقیقا مثل این دخترا شدم که اومدن خاستگاریشون بعد میخوان چایی ببرن😐 با صدای بابک دست از فکر کردن به این چیزا الکی برداشتم و سینی چایی و برداشتم و رفتم تو سالن زیر لب سلام کردم و سینی و جلو دوست بابک گرفتم وقتی برداشت چایی بابک و هم دادم و خودم روی مبل روبه رو بابک نشستم داشتم با انگشتام بازی میکردم که بابک صدام کرد بابک: باران من: بله بابک: برو اون لپ تاپت و بردار بیار من:برای چی🤨 بابک: بابا نمیخوام بخورمش تو برو بیار من: باش بعد از اینکه لپ تاپم و آوردم و گذاشتم روی میز دوباره نشستم سرجام ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️
عشقـہ♡ چهارحرفہ
❤️✨❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_بیست_و_هفتم #خانومہ_شیطونہ_من هنوز درحال خ
❤️✨❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ و زل زدم به بابک، دیدم نه بابا داره با دوستش حرف میزنه من: بابک گفتی من بیام اینجا بشینم شما و نگاه کنم؟ بابک: نه گفتم که کارت دارم من: خب چیکار داری توکه داری با دوستت حرف میزنی😐 بابک: چقدر عجولی تو من: همینه که هست بابک:‌ پوووف باشه بابا .... ببین باران به منو محمدرضا یه ماموریت دادن که ما تو گروهمون نیاز به یه هکر داریم بعد چون نباید کسی از ماموریت ماخبر دار بشه سردار گفت باید خودمون یه کاریش کنیم منم کسی و به جز تو نمیشناختم و اینکه مورد اعتماد باشه ..... من: خب الان تو از من میخوای هکر گروهتون بشم؟ بابک: ایول به خواهر باهوش خودم من: اما من که... بابک: میدونم ... میدونم ، به سردار گفتم گفت اگه این ماموریت و خوب تموم کنی به عنوان آزمونت قبول میکنن و تو همین اداره ما استخدام میشی من: وااااای یعنی... یـ. بابک: اره خواهری من:باش قبول ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️
عشقـہ♡ چهارحرفہ
❤️✨❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_بیست_و_هشتم #خانومہ_شیطونہ_من و زل زدم به
❤️✨❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ بابک:‌ خب ببین .... با بلند شدن صدای زنگ گوشی من حرف بابک نصفه موند گوشی و از روی دسته مبل برداشتم دیدم مامانه من: الو سلام مامان .... جانم مامان: سلام ... میگم باران قراره ساعت ۲۱:۰۰ اون خاستگاری که گفتم بیان پس تو خونه ها رو جمع کن ماهم توراهیم من: مااااامان مـ... مامان: خدافظ با کلافگی سرمو بلند کردم که دیدم بابک داره با کنجکاوی نگاهم میکنه بابک: مامان چی گفت؟ من:هیچی گفت ساعت نه خاستگار میاد برات تو خونه و جمع کن ماهم تو راهیم😐🚶‍♀ اخما بابک رفت توهم بابک به دوستش گفت برن تو اتاقش بقیه کارا و انجام بدن که دوستش قبول نکرد و رفت ... با عصابی داغون شروع کردم به جمع کردن خونه وقتی کارام تموم شد رفتم تو اتاقم و روی تخت دراز کشیدم که صدای زنگ بلند شد بابک درو باز کرد فکر کنم مامان اینا بودن همینجوری روی تخت دراز کشیده بودم که مامان اومد داخل اتاق و وقتی دید آماده نیستم گفت: تو چرا آماده نیستی الان میان من: مامان مامان: باران پاشو اماده شو اه هرچی که از خبر بابک خوشحال بودم از دماغم کشیدن بیرون😣 ناشناس رمان👇 https://harfeto.timefriend.net/16440569257524 ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️
گفٺ‌:حالا‌چرا‌نظامے‌شدے؟ گفتم:مولا‌برا‌ظهورش‌نیازبه‌سربازان‌قوے‌داره‌ بهترین‌شغلی‌که‌میتونس‌من‌رو‌برا‌ظهورش‌آمده‌کنه‌‌نظامے‌شدن‌بود:)))! •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هروقت‌‌باورواقعی‌به‌وجو‌د‌خد‌ا‌پیدا‌کردے ا‌زفرداش‌دیگه‌گناه‌نمیکنے! چون‌‌وقتی‌حس‌کردی‌نگاهشو‌دیگہ‌خجالٺ‌میکشے حتی‌‌به‌گناه‌فکر‌کنے‌چه‌برسه‌به‌گناه‌کردن!!!! EHGHE FOUR HARFE
بےخبر‌دربزن‌و‌سرزده‌از‌راه‌برس مثݪ‌باراݩ‌بهارۍ‌ڪہ‌نمیگوید‌ڪے •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
شڔوع پارٺ گذارۍ
عشقـہ♡ چهارحرفہ
❤️✨❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_بیست_و_نهم #خانومہ_شیطونہ_من بابک:‌ خب ببی
❤️✨❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ با بی میلی از جام بلند شدم و لباسی و که مامان انتخاب کرده بود برام و پوشیدم و بعد سر کردن چادرم از اتاق رفتم بیرون و کنار بابک روی مبل دونفره نشستم و سرمو گذاشتم رو شونش من:ببخشید ولی من از همین الان دارم میگم که من جوابم منفیه الکی دارن میان بابا: زشت بود اگه همون موقعه جواب منفیت و میدادیم بهشون من: باشه بعد پنج دقیقه اومدن و من رفتم آشپز خونه تا چایی ببرم خداروشکر مامان خودش ریخته بود پشت میز نشستم و وقتی مامان صدام کرد سینی و برداشتم،و رفتم بیرون رو به جمع یه سلام کلی دادم و از آقای ابراهیمی شروع کردم وقتی رسیدم به آقا ارمان سینی و گرفتم جلوش یه لحظه سنگینی نگاهش و حس کردم بعد اینکه به همه چایی تعارف کردم کنار بابک نشستم ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️
عشقـہ♡ چهارحرفہ
❤️✨❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_سی #خانومہ_شیطونہ_من با بی میلی از جام بلن
❤️✨❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ انقدر تو فکر بودم که اصلا حواسم به اطرافم نبود با سقلمه ای که بابک بهم زد به خودم اومدم و گفتم: جانم بابا بابا:آقا ارمان و راهنمایی کن من: چشم از جام بلند شدم و راه افتادم طرف حیاط آقا ارمانم دنبالم میومد وقتی به نیمکت رسیدیم گفتم: بفرمایید آقا ارمان: نه شما اول بفرمایید بعد از اینکه نشستم اونم اون سر نیمکت نشست آقا ارمان: نمیخواید چیزی بگید؟ من: چرا .... راستش آقا ارمان شما خوب هستین و هرچیزی که یه دختر درباره همسر ایندش بخواد و دارید اما... من شمارو فقط و فقط مثل بابک میبینم و اصلا نمیتونم شما رو به عنوان همسر اینده قبول کنم اقا ارمان: که اینطور ... پس دیگه بهتره بریم داخل همونجور که سرم پایین بود گفتم : باش وقتی وارد شدیم همه نگاه ها برگشت طرف ما که باعث شد من سرمو بندازم پایین خانم ابراهیمی : خب عزیزم دهنمونو شیرین کنیم؟ اقا ارمان: نه مامان جوابشون منفیه ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️
عشقـہ♡ چهارحرفہ
❤️✨❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_سی_و_یکم #خانومہ_شیطونہ_من انقدر تو فکر ب
❤️✨❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ دوساعتی از رفتن خانواده ابراهیمی می گذشت تو اتاقم روی تختم دراز کشیده بودم که چنتا تقه به در خورد من: بله بابک‌: منم اجی بیام تو من: بیا بابک اومد داخل و کنارم روی نشست بابک: چرا گرفته ای من: چیزی نیست فقط یکم سرم درد میکنه بابک: میخوای برات قرص بیارم؟ من: خوردم .... راستی داداشت میخواستی درباره ماموریت برام توضیح بدی بابک: اوم اره برای همین اومدم ... ببین باران این ماموریت یکم خطرناکه اصلا دوست نداشتم تورو وارد این ماجرا کنم اما هم اینکه چاره ای نداشتم هم خودت علاقه داشتی اینجوری خیلی جلو میوفتی من: خب بابک: میدونی که من تو یگان ویژه ام من: اره بابک: اولش سردار میگفت تو نمیتونی و از نظر جسمانی ضعیفی ولی من گفتم که مبارزه کردنت مثل خودمه شاید هم بهتر و اینکه شاید تو این ماموریت به هنر های رزمی نیاز پیدا کنی از این بابت خیالم راحته..... چند وقت پیش یه باند خلاف، دختر یکی از مقامات بالا و گروگان گرفتن و الان به ما ماموریت دادن که نجاتش بدیم ... ناشناس رمان👇 https://harfeto.timefriend.net/16440569257524 ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️
کربلا:کربلا
باران‌بهانہ‌ایسٺ‌براے‌گرفتن‌دلها براے‌دلتنگ‌شدن‌،واسھ‌یوسف‌زهرا•••💔¡ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
خدامون‌خیلے‌خوبھ! براے‌رسیدن‌گنج‌خدا‌همچے‌رو‌فراهم‌ساختھ↯ یڪ‌کتاب‌راهنما‌بهمون‌دادھ(قرآن)! ۱۲۴۰۰۰+۱۴تاراهنما‌‌فرستادھ(اێمه+پیغمبرها) حالا‌گفتہ‌راه‌گنج‌‌یا‌همون‌راه‌راسٺ‌پیدا‌کن‌تا‌تهش‌برو🚶🏻‍♂... بعدما‌بازم‌چپ‌میریم‌وحرف‌اون‌یه‌دونه‌‌شیطان‌گوش‌میکنیم:/ EHGHE FOUR HARFE
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
بسم رب نـور✨♥️
عشقـہ♡ چهارحرفہ
روزی کمی با قرآن 🌱✨ وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا ۖ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَان
روزی کمی با قرآن 🌱✨ فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَىٰ هَٰؤُلَاءِ شَهِيدًا ﴿٤١﴾ يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَعَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّىٰ بِهِمُ الْأَرْضُ وَلَا يَكْتُمُونَ اللَّهَ حَدِيثًا ﴿٤٢﴾ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَىٰ حَتَّىٰ تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّىٰ تَغْتَسِلُوا ۚ وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَىٰ أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَفُوًّا غَفُورًا ﴿٤٣﴾ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يَشْتَرُونَ الضَّلَالَةَ وَيُرِيدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبِيلَ ﴿٤٤﴾ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِأَعْدَائِكُمْ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَلِيًّا وَكَفَىٰ بِاللَّهِ نَصِيرًا ﴿٤٥﴾
ذڪر روز یـڪـشـنـہ🌱✨ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
اۍ‌عزیززهرا‌این‌جهان‌بی‌توجهان‌نمی‌شود با‌بودن‌تو‌این‌جهان‌گلستان‌میشود. •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
یعقوٻ‌ٺرین‌چشم‌جہان‌قسمٺ‌مابادچون‌ یوسف‌مایوسف‌زهراسٺ... •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
اگہ‌ٺمام‌جہان‌هم‌گویند‌ڪہ‌این‌شغل‌خوب نیسٺ‌وسخٺ‌اسٺ‌واین‌شغل‌مال‌دختر ‌نیسٺ‌‌امامن‌ڪرولال‌میشوم‌ٺا‌نشنوم‌‌حرف‌ هایشان‌ٺاوقٺےڪہ‌رسیدن‌بهش‌امڪان‌ داره‌زندگے‌درد‌قشنگیسٺ‌ڪہ‌جریان‌داره... •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
مانہ‌آنیم‌ڪہ‌از‌چرخ‌فلڪ‌خارۍ‌ڪشیم... •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
مخاطب‌خاص‌دلم‌اۍ‌شهید آۍ‌تویےڪه‌رفته‌اۍورسیده‌اۍ‌بہ‌آرزویٺ.. من‌مانده‌ام‌تنهـاۍتنهـادراین‌دنیا.. بانوشته‌اۍازشماوبارۍبردوشم‌لااقل گاهۍنگاهم‌ڪنیدبہ‌خاطرخدا... شهدادست‌دلم‌رابگیرید •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
خداوند‌گوید:تواۍ‌زیباترازخورشیدزیبایم... •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
شڔوع پارٺ گذارۍ