بسم رب نـور✨♥️

روزی کمی با قرآن 🌱✨ إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِيمًا ﴿٣١﴾ وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ ۚ لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا ۖ وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ ۚ وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا ﴿٣٢﴾ وَلِكُلٍّ جَعَلْنَا مَوَالِيَ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ ۚ وَالَّذِينَ عَقَدَتْ أَيْمَانُكُمْ فَآتُوهُمْ نَصِيبَهُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدًا ﴿٣٣﴾ الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ ۚ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ ۚ وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ ۖ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا ۗ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا ﴿٣٤﴾ وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا ۗ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًا ﴿٣٥﴾ #روزی_کمی_با_قرآن

ذڪر روز جـمـعـہ🌱✨ #ذڪر #دختر_مشڪے_پوش_حسےـن •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•

جاݩ جاناݩ،جاݩ عاݪم ٺوبیا هر دم از دورۍ تو چشماݩ ما پر مےشود گَردِ غم از انٺظار دورۍ ٺو آقا بر شیشہ قݪبان ما نشسٺہ اسٺ جاݩ جاناݩ،جاݩ عاݪم ڪاش زماݩ ظهورٺ برسد😔 #مهدوے #دلتنگے #دختر_مشڪے_پوش_حسےـن •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•

چشم انٺظارٺم دݪخونم از غمٺ #مهدوے #دلتنگے #دختر_مشڪے_پوش_حسےـن •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•

در راه دفاع از ڪشور خونشان زمیݩ را گݪگوݩ ڪرد و چہ سخاوتمندانہ خوݩ خود را بہ زمیݩ دادند و اورا از خوݩ خود سیرآب ڪردند🕊 #شهیدانہ #دختر_مشڪے_پوش_حسےـن •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•

شهادٺ فقط پنج ڪلمہ اسٺ اما......... در همین پنج ڪلمہ یڪ دنیا حرف اسٺ #شهادت #ادیت #دختر_مشڪے_پوش_حسےـن •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•

❤️✨❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_بیست_و_یکم #خانومہ_شیطونہ_من و دستش و محکم لای موهاش کشید میتونستم حس کنم الان خیلی عصبانیه خودمم از نگاه های آقا سامان خوشم نمیاد وقتی همه اومدن و دوباره بحث بین آقایون بالا گرفت و مامان و عمه هم داشتن باهم حرف میزدن حوصله ام سر رفته بود😶 داشتم با باراد بازی میکردم که یهو گوشی بابک زنگ خورد با یه ببخشید از جمع دور شد وقتی تلفنش تموم شد روبه جمع گفت: ببخشید برام یه کار پیش اومده باید برم شوهر عمم گفت:‌ این چه حرفیه پسر خدا ببخشه برو به کارت برس بابک از همه خدافظی کرد ولی هی این پا اون پا میکرد انگار یه چیزی اذیتش میکرد... خیلی حوصله ام سر رفته بود هم نمی تونستم نگاه های اقا سامان و تحمل کنم برای همین بلند شدم و باراد و دادم به مامان و گفتم: مامان منم همراه بابک میرم مامان: کجا دختر اون کار داره تو کجا میری من: مـ...... مامان: همین که گفتم جایی نمیری من: مااااماااان😣 بابک: بزار بیاد مامان با ذوق به بابک نگاه کردم بعد برگشتم طرف مامان و گفتم: بیا خودش داره میگه برم☺ مامان: پووووف😕 برو ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️

❤️✨❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_بیست_و_دوم #خانومہ_شیطونہ_من باخوشحالی گونه اش و بوسیدم و بعد از خدافظی باهمه با بابک از خونه عمه اینا اومدیم بیرون تا نشستیم تو ماشین منو بابک باهم گفتیم : اخیییییییش😑 یه نگاه به هم کردیم و زدیم زیر خنده😁😂 من: انگار از زندان آزاد شدیم بابک: کم از زندادن هم نداشت 😐😂 من: الان کجا میری؟ بابک : میریم خونه من: مگه نگفتی کار داری؟😕 بابک: خب کار دارم دیگه ... دوستم میاد خونه اونجا باهم کارامون و انجام میدیم من: اهان😯.... همون دوستت که اون بار من اومدم اداره تو اتاقت بود؟ بابک همونجور که داشت از فلکه دور میزد گفت: اره نزدیک خونه بودیم تو خیابون ما یه سوپر مارکت بود تا بهش رسیدیم گفتم: داداش نگهدار ... نگهدار بابک: چی شده😨 من: چیزی نشده😁 فقط یکم خرید دارم😉 بابک: باران... بارااااان میکشمت😡 تا بابک اومد بگیرتم زود از ماشین اومدم پایین با سرعت رفتم طرف سوپر اوه بخیرگذشت اگه میگرفتم بیچارم میکرد😱😂 ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️

❤️✨❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_بیست_و_سوم #خانومہ_شیطونہ_من رفتم قسمت خوراکی ها اصلا ادم نگاهش به اینا میوفته دلش آب میشه کلی چیپس و پفک و لواشک و تخمه و .... گرفتم و با چهار تا پلاستیک پر رفتم سمت ماشین خوراکی هارو گذاشتم پشت و خودم جلو نشستم تا نشستم حس کردم گوشم کنده شد من:اخ اخ ... بابک ول کن گوشمو ... آیییی بابک: میکشمت ... مگه من نگفتم اینجوری منو صدا نزن هااا😠 من: آیییی... باش بابا باش ولکن گوشمو 😫 بابک: بار آخرت باشه 😠😐 من: اخ... چشم تا گوشمو ول کرد شروع کردم به ماساژ دادنش اخ کند گوشمو😕 بابک: حالا چرا این همه خوراکی گرفتی😐 من: دوست دارم 😁 بابک: خدا شفات بده خواهر 😶😂 دیگه تا برسیم خونه چیزی نگفتیم بابک ماشین و برد تو پارکینگ و اومد کمکم دوتا از پلاستیک هارو برداشت و باهم رفتیم داخل خوراکی هارو گذاشتم تو آشپز خونه و رفتم اتاقم تا لباسام و عوض کنم وقتی کارم تموم شد تا اومدم برم بیرون صدای بابک بلند شد بابک:‌ باران لباس مناسب بپوش یک ساعت دیگه دوستم میاد ناشناس رمان👇 https://harfeto.timefriend.net/16440569257524 ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️

شهدا رفٺݩ و همہ پرپر شدݩ برا اربابشوݩ علے اڪبر شدݩ #کلیپ #شهیدانہ #دختر_مشڪے_پوش_حسےـن •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•

--تورو‌بہ‌التماس‌"زینب" بیـــا‌آقا‌بیـــــا‌آقا... --بہ‌قلب‌بیقـــرار"زینب" بیـــا‌آقا‌بیـــــا‌آقا... و اما امام زمانﷺ فرمودند : خدا را به عمه ام زینب قسم دهید ک من ظهور کنم چرا قسم به زینب . .؟! چه فصل مشترکی بین امام زمان و حضرت زینب علیها سلام است ......... -تورو‌بہ‌التماس‌ زینب بیا آقا #مهدوے #دختر_مشڪے_پوش_حسےـن •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•

جمعہ ها را درڪ ڪنید... جمعہ دݪگیر نیسٺ، جمعہ دلش گیر اسٺ! #مهدوی #جمعه #دختر_مشڪے_پوش_حسےـن •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•

#صرفا‌جهت‌اطلاع با‌این‌گوشے‌بازیا‌به‌جایی‌نمیرسے‌ها! چه‌برسه‌به‌شهادٺ:))! 🤭🚶🏻‍♂| #شهید_گمنامــ EHGHE FOUR HARFE

کربلا:کربلا

بسم رب نـور✨♥️

روزی کمی با قرآن 🌱✨ وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا ۖ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَىٰ وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا ﴿٣٦﴾ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۗ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا ﴿٣٧﴾ وَالَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ ۗ وَمَنْ يَكُنِ الشَّيْطَانُ لَهُ قَرِينًا فَسَاءَ قَرِينًا ﴿٣٨﴾ وَمَاذَا عَلَيْهِمْ لَوْ آمَنُوا بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقَهُمُ اللَّهُ ۚ وَكَانَ اللَّهُ بِهِمْ عَلِيمًا ﴿٣٩﴾ إِنَّاللَّهَ لَا يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ ۖ وَإِنْ تَكُ حَسَنَةً يُضَاعِفْهَا وَيُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْرًا عَظِيمًا ﴿٤٠﴾ #روزی_کمی_با_قرآن

ذڪر روز شـنـبـه🌱✨ #ذڪر #دختر_مشڪے_پوش_حسےـن •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•

برلب تمام جهان ذڪر یا مهدۍ جان بر دل و جان همہ نور یا مهدۍ جان #یابن‌الحسن... #دختر_مشڪے_پوش_حسےـن •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•

نمیدونم تابہ ڪے...بایدآقابمونم #ادیت #شهیدانہ #دختر_مشڪے_پوش_حسےـن •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•

❤️✨❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_بیست_و_چهارم #خانومہ_شیطونہ_من من:باش اما من وقتی اومد میام اتاقم تا بره بیرون نمیام بابک: ولی کارت دارم من: چیکا؟ بابک : بعد میفهمی کلافه سر تکون دادم و رفتم آشپز خونه و خوراکی هارو تو کابینت گذاشتم و دوتا چیپس و پفک و لواشک برداشتم و رفتم کنار بابک نشستم و خوراکی هارو باز کردم و روی میز جلومون گذاشتم و خودم زودتر مشغول شدم همون لحظه گوشیم زنگ خورد زود رفتم و از تو اتاقم گوشی و برداشتم و دوباره برگشتم پیش بابک و گوشی و جواب دادم من: سلام😊 فاطمه: سلام بارانی خوبی😚 من: ممنون فاطمه جان تو خوبی فاطمه: شکر منم خوبم میگم... من:جان بگو فاطمه: اووم میدونی که قراره از پایگاه یه کاروان بره راهیان نور؟ از امروز هم دارن اسم مینویسن😢 چشمام پر شد با بغض گفتم: آره میدونم فاطمه: بارانی میای بریم 😢 من: نمیدونم باید با بقیه حرف بزنم اگه اجازه بدن آره من که از خدامه😞 فاطمه: باش پس خبرم بده خواهری 😥 من: باش فعلا یاعلی فاطمه: یاعلی ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️

❤️✨❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_بیست_و_پنجم #خانومہ_شیطونہ_من گوشی و گذاشتم کنارم و با دستام صورتم و پوشوندم و بی صدا شروع کردم به گریه کردن 😭 بابک: چی شده عزیز دل بابک .. چرا داری گریه میکنی ؟ دوستت چی گفت بهت من : داداش... بـ بابک 😭 بابک: جان دلم من: فاطمه گفت .. گفت قراره از پایگاه یه کاروان بره راهیان نور گفت... دارن اسم مینویسن😢 داداشی با مامان و بابا حرف میزنی ؟ بابک منو کشید تو بغلش و روی سرم و بوسید و گفت : آروم باش خواهری ... چشم با مامان و بابا حرف میزنم من: ممنون داداشی با لبخند منو از خودش جدا کرد و گفت: اه اه ... ببینش نی نی کوچولووو😂 من: اههه بابک من کجام کوپولوعه؟ بابک: همه جات تا دهنم و باز کردم یه چی بهش بگم یهو چیزی کرد تو دهنم 😳 با تعجب نگاهش کردم که دیدم سریع ازم عکس گرفت و بعدش از خنده ولوو شد کف سالن 😳 ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️

❤️✨❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_بیست_و_ششم #خانومہ_شیطونہ_من خل شد بچه خدا شفاش بده اون چیزی که بابک کرده بود دهنم و نگاه کردن دیدم یه لواشک که شبیه پستونک بچه بود 😕 از تو دهنم درش آوردم و گفتم: این چه کاری بود کردی هاااا بابک از زور خنده نمیتونست حرف بزنه گوشیش و گرفت طرفم و دوباره شروع کرد به خندیدن گوشیش و گرفتم یه نگاه به عکس که روی صفحه بود کردم و بی توجه بهش اومدم گوشی و دوباره بدم به بابک که یهو انگار بهم برق وصل کرده باشن زود دوباره عکس و آوردم یاااااا خدا من با چشمایی که اندازه بشقاب شده بود و لپ هایی سرخ و لواشک پستونکی تو دهنم کپ بچه کوپولو ها شده بودم😑 یه بار دیگه به عکس نگاه کردم و خودم زدم زیر خنده 😂 ناشناس رمان👇 https://harfeto.timefriend.net/16440569257524 ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️