eitaa logo
فداییان بانوی دمشق
903 دنبال‌کننده
28هزار عکس
11.3هزار ویدیو
151 فایل
#شهدا_علمداران_سپاه_عشق با مطالب شهدایی، مهدویت، تحلیلی_بصیرتی و فرهنگی🌷 با ما همراه باشید 🌸ارتباط با خادم کانال🌸 @tasnim2060
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 ❤️ 🍃سیدمحمد شبیه به پدرش است. دو سال بعد از ازدواج‌مان بود که خدا او را به ما داد. نام محمد، اسمی بود که هر دو ما به آن علاقه‌مند بودیم. سیدرضا پسرمان را خیلی دوست داشت و از زمانی که فهمیده بود فرزندمان پسر است، در عین حالی که دختر را هم دوست داشت، ولی خیلی خوشحال شده بود. 🍃رضا دوست داشت نخستین فرزندمان پسر باشد تا بتواند در سختی‌هایی که پیش‌رو داریم پشتوانه من باشد و من مشکلی در نبود او نداشته باشم. تربیت سیدمحمد هم به همین شکل بود و در اخلاق و کردار نظیر پدرش است. 🍃سیدرضا صبور بود و این ویژگی از خصلت‌هایی بود که همه کسانی که او را می‌شناختند به آن اذعان داشتند. به طوری که هر گاه من و سید مشاجره می‌کردیم،‌ این او بود که از خود صبوری نشان می‌داد. 🍃همیشه او بود که در گلایه‌هایی که می‌کردم از خود آرامش نشان می‌داد تا من به آرامش برسم و بعد من را نیز آرام می‌کرد. گاه پیش می‌آمد که از این همه صبوری که نشان می‌داد به هم می‌ریختم و او در قبال این عصبانیت من سکوت می‌کرد. 🌷 💔
🕊 ❤️ 🍃ما سال پیش از شهادت حسین تمام روزهای ماه رمضان را در جوار شهدا افطار کردیم، شهید محرابی می گفت: نذر کردم برای این که کارهای اعزامم درست بشود این کار را انجام دهم. 🍃سال قبلش که منزلمان در گلبهار بود به مزار ۲ شهیدی که در نزدیکمان قرار داشت می رفتیم. پنجشنبه و شب های قدر را هم می رفتیم بهشت رضا (ع) مشهد. 🍃شب های قدر سر مزار شهدا بلند می گفت: امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود، می گفت: ببینید شهدا، من از چه راه دوری پیش شما می آیم، اگر واقعا عند ربهم یرزقون هستید حاجت من را هم بدهید. نماز صبح را در جوار شهدا می خواندیم، مزار شهدا را تمیز می کردیم و راه می افتادیم به سمت خانه 🍃از به دنیا آمدن محمد مهیار خیلی خوشحال شده بود، کلی ذوق می کرد. بهش گفتم تو چقدر پسر دوست داشتی و هیچی نمی گفتی، یک نگاهی به محمدمهیار انداخت و گفت: خوشحالی من برای روزی است که اگه من نبودم یک مرد توی خانه باشد. 🍃 تعجب کردم، گفتم کجا به سلامتی می خوای بری؟! گفت: خدا را چه دیدی شاید دعای «اللهم الرزقنا» توفیق شهادت ما هم به زودی اجابت شود. 🌷 💔
🕊 ❤️ 🍏 شهید از دوران کودکی تقوای خاصی داشت، زمانی که چهار ساله بود او را به همراه خواهرش به یک مهدکودک فرستادم روزی معلم مهد کودک به آنها گفته  بود پسر و دختر دست هم را بگیرند و با یکدیگر برقصند؛ شهید علیخانی در آن لحظه شروع به دعوا با معلم می‌کند و می‌گوید ما می‌رویم بیرون و دست خواهرش را می‌گیرد و از مهد کودک بیرون می‌آورد اما مسیر منزل را پیدا نمی‌کنند و گم می‌شوند و بعد از گذشت یک روز آنها را پیدا کردیم. 🍏یکی از زنان همسایه حرف زشتی به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی زده بود، پسرم بعد از شنیدن این حرف به منزل آمد و از شدت غصه و رنجش دل بدون خوردن شام خوابید. در اوسط شب به ما خبر دادند که آن خانم فوت کرده و شوهرم برای تشییع جنازه او رفت، صبح زود حسین گفت پدرم کجاست گفتم پدر برای تشییع جنازه خانم همسایه رفته دیدم فرزندم به شدت ناراحت شد و گفت نباید پدر به تشییع جنازه این خانم می‌رفت زیرا او حرف خیلی زشتی به انقلاب و نیروهای انقلابی زده و قلب من را به شدت سوزاند. 🌷 💔
🕊 📝 🍃 ای دختر عزيزم ، جگر گوشه بابا ، خيال نكن من بيخيال تو بودم ، بدان كه بابا تو را بينهايت دوست داشت اما چه كنم كه بر من تكليف بود و احساس مسئوليت داشتم. 🍃 بابا لحظه ای از ياد تو غافل نخواهد شد و در همه مراحل زندگی در ياد تو خواهم بود ولی اگر دوست داری بابا هم از تو راضی و خوشحال شود حفظ حجاب و شعائر دينی است و اگر روزی حافظ قرآن شدی به ياد من هم باش و برای شادی روح من قرآن تلاوت كن و همچون شب ها كه برای من آيه الكرسی می خواندی بيا سر قبر بابا بخوان . 🌷 💔
🌷پیکر مطهر شهید جواد الله‌کرم پس از ۴ سال در خانطومان شناسایی شد و به زودی به کشور بازخواهد گشت. 🌷 💔
🕊 🌹 🍃حدود سال ۸۶ بود که سفر به مناطق مختلف خوزستان و برگزاری کاروان‌های راهیان نور تبدیل به یکی از برنامه‌های سالانه مسجد شد. در این بین نصب پوستر شهدا بر روی پنجره اتوبوس باعث شد تا بچه‌های مسجد با برخی سرداران شهید بیشتر آشنا شوند. 🍃 چهره محمد حسین هم آرام آرام شکل می‌گرفت و نورانیتی که در عمق آن دیده می‌شد باعث شد تا دوستانش به شباهت ظاهری او با شهید مهدی زین الدین بیشتر دقت کنند. نمی‌دانم اول چه کسی محمد حسین را شهید زین الدین صدا کرد ولی برای ما هم عجیب نبود در اصل رفتاری نداشت که در ذهن تصور کنیم به شهدا شباهتی ندارد! 🍃 گاهی که می‌دیدم به نماز ایستاده است حضور قلب و ارتباطش با خدا باعث رشک و حسرت من می‌شد. کاروان های راهیان نور ما آرام آرام کمرنگ شدند کودکان مسجدی بزرگ شدند و هریک پی زندگی خود رفتند ولی محمد حسین، شهید زین الدین ماند.... 🌷 💔
9.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊 خاطره ی شهدا از زبان خودشان شنیدنیست💔 شهید حامد بافنده خاطره ای از شهید محمدحسین مومنی تعریف میکند... 🌷 🌷 💔
🕊 🌹 به شهید نصیری از ابعاد مختلف می توان، نگریست و اولین بعد، بعد اعتقادی شهید نصیری می باشد. همه اعمال انسان از باورها درونی و جهان بینی اش نشات می گیرد. خداوند در سوره والعصر می گوید: انسان در خسران است مگر انان که ایمان دارند. ایمان قوی و باور قوی در همه وجود شهید نصیری نهادینه شده بود و عمل صالح هم داشت و مصداق آیات قران بود وبا یک نگاه عقیدتی به ایشان می توان گفت؛ شناختش به معارف اسلامی خیلی عمیق بود و برای همین مخلص و بی ریا و بی تکبر بود. یکی از خصوصیتهای بارزش صراحتش بود، محاسبات دنیایی نمی کرد و ما سالهای سال بعد از جنگ، باهم کار کردیم. وی در صراحت لهجه در عین رعایت ادب مثال زدنی بود. ساده زیستی شهید نصیری در زندگیشان مشهود بود و در فضایی ساده و بدون تجملات زندگی می کرد و به خانواده هم بسیار اهمیت می داد. دنبال دنیا طلبی بهیچ عنوان نبود. وقتی بنیاد تعاون برای مسکن ثبت نام می کرد، ایشان ثبت نام نکردند و پدرشان بدون اطلاع از ایشان رفته بودند و ثبت نام کردند و این اواخر هم ماشینش را فروخت که ماشین دیگه ای بخرد که کسی ازش پول قرض خواسته بود، پول ماشین رو قرض داده بود و خودش با مترو رفت آمد می کرد. صداقت از تمام وجود ایشان موج می زد. تلاشگر بود و هیچوقت نمی توانست بیکار بنشیند و در این موقعیت که خیلی ها به دنبال مسایل مادی هستند، اهل این چیزا نبود و ایشان با تمام وجود باور داشت که دنیا مزرعه است. 🔹 : حجت الاسلام آقای محمد کمالی دهقان 🌷 💔
🕊 💌 💌زینب جان ؛ امیدوارم در زندگیت به فکر آخرت هم باشی.یعنی هم زندگی کنی برای این دنیا و هم زندگی کنی برای آخرت.. 💌 اطرافیان(دوستان،جامعه و...)تأثیر زیادی بر روش زندگی و حالات اخلاق و رفتار آدم می گذارند.سعی کن تأثیر منفی نگیری.سعی کن آدم خوبی باشی و تأثیر مثبت بر دیگران بگذاری. 💌نگو چون فلانی دارد این جوری رفتار  می کند یا این جوری لباس می پوشد من هم بپوشم و ..تو خوب باش تو حجاب داشته باش بگذار دیگران از تو تأثیر بگیرند..بگذار دیگران مثل تو باشند.❤️😊 🌷 💔
🕊🍃 🌹 🍏برادرم به فرمایش‌های مقام معظم رهبری دقت داشت. شهید تمام سخنرانی‌ها و گوشزد‌های حضرت آقا را رصد می‌کرد. برادرم محمود، با توجه به اخلاص و حجب و حیایی که از کودکی جزو اخلاقش بود انگیزه رفتنش هم چندین برابر شد. 🍎عشق به شهدا، ولایت و آرمان‌های ولایی راه شهادت را برایش روشن کرد و با خونش ثابت کرد ملتی که شهادت در آن است اسارتی ندارد. 🍏این‌ها همان نسل حیدری و علوی هستند که در طی سالیان و قرن‌ها هرگاه اسلام به پاسداری نیاز داشت جلوه کردند. این‌ها مردان عمل هستند نه مردان حرف‌های بزرگ بی‌عمل! 🍎او بدون هیچ اطلاع و تبلیغی حتی در بین خانواده و نزدیک‌ترین عزیزانش به جبهه رفت و خودش را به زور و با ترفند در صف مدافعان جا داد. 🔹 راوی: برادر شهید 🌷 💔
🕊🍃 🌹 🕊 اعتقاد به مذهب و دین در احمد متجلی بود. بسیار کوشا بود و ثروت باعث نشده بود که تن پرور و تنبل باشد. احمد هیچ وقت اجازه نمی داد وقتش به بطالت بگذرد. 🕊احمد دانشجوی نمونه ی دانشکده امجاد بود و توانست با کسب بهترین نمرات در رشته فناوری اطلاعات(IT) فارغ التحصیل شود. او معتقد بود مسلمان واقعی کسی است که در یک دست، کتاب به نماد تحصیل دین و علم و در دست دیگر، سلاح به نماد مجاهدت داشته باشد. 🕊احمد این حدیث امام علی علیه السلام را همیشه برای من می خواند: “برای دنیای خودت چنان عمل کن که گویا تا ابد در دنیا زندگی می کنی و برای آخرت خودت چنان عمل کن که گویا همین فردا می میری.” 🕊معتقد بود این حدیث باعث جلوگیری از افراط و تفریط در میان مسلمین می شود. احمد مبنای زندگی خودش را بر همین اساس گذاشته بود. اهل تفریح و خوش گذرانی به جا بود، با دوستانش بیرون می رفت، از ماشینش استفاده می کرد؛ ولی حد همه چیز را نگه می داشت و همه چیزش به جا بود. اهل اسراف و زیاده روی نبود. تلاش می کرد تا دیگران را شاد کند تا همه از زندگی لذت ببرند. 🌺 راوی: مادر شهید 🌷 💔
🕊🍃 🌹 🍃شهید زینبی، معروف به «جواد»، به تاریخ ۲ دی ماه ۱۳۷۳ شمسی، در روستای «سکسکیه» (جنوب «لبنان») متولد شد. وی در نوجوانی به صفوف مقاومت اسلامی پیوست و سپس، داوطلبانه به مدافعان حرم بانوی مقاومت حضرت زینب کبری(س) در «سوریه» ملحق شد. 🍃علی سرانجام به تاریخ ۹ شهریور ۱۳۹۵ شمسی، طی نبرد با «مزدوران سعودی» و «پیروان اسلام آمریکایی» بال در بال ملائک گشود…. 🍃این تکه کاغذ کوچکی است که پس از شهادت، از جیب شهید علی حیدر پیدا شد و حاوی آخرین نوشته‌ی او است که به خون پاکش نیز آغشته شده در این دست نوشته آمده است: ای مولای من!💔 من بهشت و نعمت ها و درختان و جاودانگی اش را نمی خواهم… من به چیزی بزرگ تر طمع دارم. بهشتِ من، بودن در کنار  ” اباعبدالله (صلوات الله علیه) است 🌷 💔