eitaa logo
فلسفه اسلامی
1.6هزار دنبال‌کننده
525 عکس
88 ویدیو
35 فایل
مرکز آموزش تخصصی فلسفه اسلامی مدیر: آیت الله فیاضی قائم مقام: آیت الله حسن معلمی مجله علمی پژوهشی: nasim-e-kherad.ir تارنما: mfalsafe.ir پیشنهادوانتقاد از این کانال و تارنما و ارسال محتوای فلسفی کلامی: @mfalsafe_ir هنگام ضرورت: @admin2020
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ به قلم حجت الاسلام بهلول زاده ( دانش پژوه سطح چهار مرکز آموزش تخصصی فلسفه اسلامی ) 🖇 ✍ کنش های عقل نظری و "فلسفه نظری" که مولّد علم یقینی و فلسفه است دو دسته می باشند: ⭕️ دسته اول: کنش های عقلی تحقق بخش علم یقینی(عقل واحد است ولی کنش ها متعدد): 1️⃣ عقل اولی: چون در اولیّات علّت ذاتی، تصوّر اطراف قضیّه است و عقل برای تصدیق، حرکت و کنش دیگری ندارد، به آن "عقل اوّلی" می گوییم. بر خلاف حتی فطریّات که کنش دیگری یعنی استدلال لازم است. ملاک در برشماری، کنش های مستقل است. 🔅این کنش عقل نه شهود است نه استدلال و حرکتی روبه جلو هم نیست و اضطراری می باشد. این عقل را "عقل ضروری" و" فطری" نیز می نامند. و این نه اینکه در عقل هیولانی هم باشند بلکه یعنی وقتی عقلْ مصداق واقعی عقل شد این احکام را می یابد هرچند تنبیه می خواهد. 🔅عقل در قضایای اوّلی با ملاحظه حکایت از خارج نه از جهت مفهومی، مستقلا این حکم را می کند . 2️⃣ عقل شهودی: شهود عقلی، دریافت مستقیم عقل است به نحو حضوری که عقل بر اساس "النفس فی وحدتها کل القوی" در همه جا حاضر است و شهود دارد. مثل شهود عقلی علیّت، معقولات ثانی فلسفی و جوهر از دل شهود حسی. عقل شهودی در دل شهود قلبی(دو تحلیل دارد): الف: عقل شهودی در دل شهود قلبی کار می کند. امّا به عنوان قوه پائین تر در بطن قوه بالاتر. ب: عقل شهودی در دل شهود قلبی به ادراک می پردازد از آن رو که هر قوه بالاتر تمام قوای پایین تر را در خود دارد. (نظر ملّا صدرا و عرفاء) در نهایت همه شئون قلب اند و در شهود عقل همان قلب است با شأنی از شئون اندماجی خود یعنی عقل. 🔅عقل شهودی و عقل منوّر: عقلّ منور (اصطلاحی حکمی-عرفانی): عقل نورانی شده به نور کشف قلبی که ادراکات عالی تر می تواند داشته باشد و قبل از آن نداشت. مثلاً: قلب، وحدتِ مشتمل بر حقایق را درک کرده و عقل را بر این معنی توانمند می سازد تا وقتی عارف به حال عادّی برگشت، عقلش توانمند بر پذیرش حقایق خواهد بود. یا منظور تنزّل قلب در ادراک مراد باشد که عقل شهودی منوّر به نور قلب، مثلا در دل شهود حسّی حاضر و تعلّق آن به حق را ادراک می کند . فهم شهودی: در دل شهود، فهم حضوری نیز روی می دهد که فهم شهودی است. پس عقل شهودی دو شعبه دارد: شهود➕فهم فهم شهودی افزون بر نفس مشهود به لوازم ایجاب و سلبی مشهود نیز می تواند تعلّق بگیرد. 3️⃣ عقل تحلیلی: کنش عقل تحلیلی یا انتزاعی، "انتزاع" یا "افراز" است. کارویژه عقل تحلیلی تفصیل هر امر فشرده شهودی و حصولی است که موجب ایجاد فهم و تصویری از آن می شود (که در نهایة الحکمة عناوین: "قدتبیّن بما تقدّم" و یا "قد تبیّن بما مرّ "به اینها اشاره دارد) و در متن عقل تحلیلی، مطابقت هم خوابیده نه اینکه اول ببیند بعد انتزاع و بعد مطابقت بین منتزَع و منتزع منه را مشاهده کند. محصول این کنش، تصوّر جزئی است.
4️⃣ عقل کلّی یاب: این عقل کلّی ساز نیست زیرا از مشاهده در خود مفهوم به کلّی می رسد. شهود به جزئی است و عقل تحلیلی نیز به مفهوم جزئی می رسد ولی عقل کنشی دارد که به کلّی می رسد با دو راه: الف:(بر اساس عدم قبول شهود عقلی) با جدا کردن خصوصیّات مفاهیم جزئی، مفاهیم کلّی ادراک می شود. (تقشیر به اصطلاح مشاء و رهاسازی ذات از جزئیّت به اصطلاح مؤلف و انتقال به اصطلاح صدرا). ب: (بر اساس قبول شهود عقلی-نظر مختار مؤلف) در شهود عقلی وحدت شیء درک می شود ⬅️عقل تحلیلی مفهوم وحدت جزئی را انتزاع می کند ⬅️ در شهود، فهم شهودی فرد بالذات را می یابد. فرد بالذات حظّی از کلیّت دارد. ⬅️عقل تحلیلی افزون بر وحدت جزئی➕فهمی که از فرد بالذات شده: ذات وحدت را نیز انتزاع می کند. پس عقل تحلیلی هم مفهوم جزئی و هم ذات آن را باز می کند و در واقع از دل همان فهم شهودی به کلیّت می رسیم ⬅️عقل کلّی یاب، فرد بالذات را نیز انتزاع می کند که حظی از کلیت دارد در اینجا روندی انتقالی طی می شود. پس عقل کلّی یاب هم روند تحلیلی و انتزاعی دارد➕هم روند انتقالی، فلذا عقل کلّی یاب از عقل تحلیلی ممتاز می شود. 5️⃣ عقل توصیفی: کنش توصیفی عقل در فضای تصدیق است و بین مفاهیم انتزاع شده عقل تحلیلی ارتباط برقرار می کند➕حین ارتباط مقارنه با خارج نیز انجام می دهد تا ببیند آنچه فراهم آورده مطابق واقع است یا نه. 6️⃣ عقل شبیه ساز(عقل برابر ساز، عقل ضبط کننده): از هر شهودی می توان بدون هیچ تحلیل و انتزاعی، تصویر و نمونه ای در حافظه نگه داشت. اینجا کنش عقلی ویژه ای است که مشهودات را شبیه سازی می کند. این فرایند را صدرا "انشاء" می نامد. 7️⃣ عقل استدلالی: کنش مهم استدلال[اعم از فکر و حدس فلسفی] و انتقال از معلوم به مجهول و از مقدّمات به نتیجه مراد است که می توان آن را "عقل انتقالی" نیز نامید. 8️⃣ عقل انسجام بخش: کنش بررسی سازگاری گزاره های استدلال بر اساس اصل عدم تناقض، "عقل انسجام بخش" نام دارد تا منجر به تناقض گویی نشود و چون بر اساس برهان خلف(که ریشه در عدم تناقض دارد) عمل می کند، شعبه ای از عقل استدلالی است و پاسبان آن می باشد. 📚 تقریری از کتاب فلسفه فلسفه حجت‌الاسلام والمسلمین یزدان پناه ادامه دارد... @mt_falsafeh 📚📚📚📚📚📚📚 https://eitaa.com/joinchat/729677891Cc0cea1ba96
⭕️ دسته دوم: کنش های عقلی زمینه ساز علم یقینی(محرّک رسیدن به علم یقینی): 1️⃣ عقل پرسشگر: طرح پرسش فلسفی کار عقل است و این کنش عقلی "عقل پرسشگر" نام دارد و زمینه ساز تولید علم است نه مولّد آن. 2️⃣ عقل احتمال دهنده (شمّ فلسفی، استشمام فلسفی): کنشی که حد وسط های احتمالی فراوانی را می آزماید و با تنگ تر کردن دایره احتمالات زمینه ساز تولید علم است. این شمّ می تواند آن قدر قوی شود که به مرتبه حدس فلسفی برسد که اینجا منظور نیست. 3️⃣ عقل نظریه پرداز: کنشی عقلی که فراتر از حد احتمالات بوده و تحلیل نیز به همراه دارد بگونه ای که تبدیل به نظریه شده نه یقین. در فلسفه غرب چون دستیابی به علم یقینی را ناممکن می دانند، تنها راه ممکن را نظریه پردازی می دانند برخلاف ما که در فلسفه راه دستیابی به یقین بسته نیست. 4️⃣ عقل تمثیلی: کنشی که با تمثیل معقول را محسوس می کند و باید از مثال عبور کرد و این خود یقینی نیست. ⭕️ کنش های عقل جدلی(در پی اقناع بدون دغدغه نیل به واقع): 1️⃣ عقل عرفی: عقل آسانگیر عمومی. جرج ادوارد مور این را به فلسفه، در تثبیت واقعیت خارجی راه می دهد. 2️⃣ عقل نظریه پرداز: کنشی عقلی در نظریه پردازی اگر با انگیزه زمینه سازی برای نیل به واقع نبوده و با اعتقاد به سد طریق واقع باشد. در فلسفه غربی بسیار بهره برداری می شود. و اصطلاح "بهترین تبین" که در فلسفه های مطلق و مضاف بکار می رود بیانگر همین رویکرد است. لزوما بهترین تبیین در این رویکرد سبب قطع و یقین نفس الامری نبوده و همواره امکان تبین برتر و بهتر وجود دارد. 3️⃣ عقل تمثیلی: عقل تمثیلی مفید فلسفه ورزی برای آسان تر شدن فهم مسئله اصلی بود ولی اینجا از تمثیل نتیجه فلسفی گرفته می شود که خروج از محدوده عقل فلسفی بوده و ورود به فضای عقل جدلی است که بر اساس مشابهت، احکام یک ساحت به ساحت دیگر صرفا با تمثیل سرایت داده شود که در منطق و فلسفه این کار از مغالطات بحساب می آید. 📚 تقریری از کتاب فلسفه فلسفه حجت‌الاسلام والمسلمین یزدان پناه @mt_falsafeh 📚📚📚📚📚📚📚 https://eitaa.com/joinchat/729677891Cc0cea1ba96