eitaa logo
فلسفه نظری
2.1هزار دنبال‌کننده
458 عکس
76 ویدیو
69 فایل
🔮شناخت عقلانی پیرامون حقیقت‌ موجودات‌ را فلسفه‌نظری گویند. ✔والحّقُ لایعرفُ الّا بِالبُرهان لابِالرِجال @eshragh1300
مشاهده در ایتا
دانلود
✅الهیات تاریخ فلسفه_۲ بیان عمیقا توام با انگاره‌های نژادی وبیان مولفه‌های برتری جویانه تمدنی نسبت به می‌باشد.گرچه این تفکردرمتن وبنیان تقررداردامابه نحوتحصلی درجریان رسمیت فلسفی یافت. درکتاب پدیدارشناسی روح این ایده اصلی رابه نحو روشمند بیان میکند.براین اساس تاریخ انسان سیراز ناخودآگاهی به آگاهی وخودآگاهی بوده. به موازات آنکه بشر به وجود جواهر فراتراز خود نظیر طبیعت،افلاک و..قائل بود در ظلمات ناخودآگاهی بسرمیبرد،وچون فهمیدکه جزاو کسی درسراپرده عالم حضورندارد،وظهورات پدیداری او به همه چیز معنا میدهد، وفردیت اتونوم اوحاکمیت دارد، به مقام خودآگاهی وآزادی مطلق نائل شده.دراین سیر، انسان از تفکر معنوی شرقی(که عین ناخودآگاهی است)به تفکر استدلالی فلسفی یونانی(که آغازآگاهی است) وسپس سوژه انگاری مطلق اومانیستی(که عین خودآگاهی وآزادی است)نائل شده. امانقطه ثقل صعودبشرازجهالت معنوی به نورانیت علمی، ظهور عقلانیت فلسفی واستدلالی است.که دست برقضااین گام مهم درغرب یعنی یونان برداشته شده.چه اینکه انسان شرقی اساسا قابلیت تفکراستدلالی راندارد.زیرا ترجیح وی پرداختن به شعروعرفان ومذهب است.واین از استعدادهای نژادغربی است که حائز تفکراستدلالی منطقی_فلسفی است، پس بنابر جبرتاریخی تفکرفلسفی از خواستگاه غربی آغازشده. درکتابِ(آفریقا،آسیا،و تاریخ فلسفه:نژادپرستی در شکل‌گیری چارچوب فلسفه)که درسال (۲۰۱۴)منتشرکرد بیان میکندکه درقرن هجدهم وقبل ازآن بسیاری ازاندیشمندان ومورخین غرب باورداشتندکه فلسفه درهندتولدیافته وبرخی دیگرآغاز آن رادرآفریقا میدانستند.اساساازجمله اختلافات ومشاجرات مورخین واندیشمندان این بوده که آغازفلسفه از هنداست؟یا آفریقا؟ وجالب اینجاست که هیچ کدام یونان راشروع کننده تفکرفلسفی نمیدانستند!!اما چه چیز باعث شد که مورخین فعلی اصرار براین داشته باشند که آغاز فلسفه از غرب ویونان باستان بوده؟ به اعتقاد نژادپرستی وپیروان اودرتدوین فلسفه وتاریخ عامل اصلی این قضیه میباشد.. به‌طرزی ننگین نژادپرست بود.او نژادرایک مقولۀ علمی درنظرمی‌گرفت وآن راباتوانایی تفکرانتزاعی تطبیق می‌داد،وبرای نژادهاساختاری سلسله‌مراتبی بیان میکرد «نژاد سفیدپوست شامل تمام استعدادها و انگیزه‌هااست..هندوهااز درجۀ بالایی از آرامش برخوردارهستند،وهمگی شبیه فیلسوفان هستنداماگرایش زیادی به خشم وعشق دارند ،بنابراین آن‌ها راتابالاترین درجه می‌توان آموزش داد،اما تنهادرهنرهانه درعلوم.آن‌ها هرگزبه مفاهیم انتزاعی دست نخواهندیافت. چینیان رابابومیان شرق آمریکادریک رده قرار می‌دهد،وادعامی‌کندکه قومی ایستاهستند...زیراکتب تاریخشان نشان می‌دهدکه اکنون چیزی بیشتراز آن نمی‌دانندکه مدت‌های مدیدمی‌دانسته‌اند» بنابراین فیلسوفان ومورخین غربی معاصر این را امری بدیهی می‌انگارند که آغازفلسفه ازیونان است وفلسفه شرقی وجود ندارد. کانت درباره فلسفه شرق میگفت«فلسفه در هیچ کجای مشرق زمین یافت نمی‌شود.معلمشان کنفوسیوس در آثار خود چیزی جزآموزه‌هایی اخلاقی آموزش نمی‌دهدکه برای شاهزادگان طرح شده است»وقتی از دیوگنس،پرسیدنداهل کجایی؟در پاسخ گفت اهل جهانم.اما باظهور کانت و شاگردانش،جهان دوپاره شد:در یک سو غرب ودرسوی دیگر«هر آنچه غرب نبود»قرارگرفت. قدرتِ فلسفه کانت غربی‌هارابه این سمت کشاندکه آن جهانِ دیگر، یعنی شرق،به‌طور مادرزادی ازفلسفه بی بهره هستند. براین اساس،طردفلسفۀ غیراروپایی از چارچوب فلسفه یک تصمیم بود،نه چیزی که مورخین واندیشمندان همواره به آن باورداشته‌اند. میگفت:«اصطلاح بسیار رایج فلسفۀ غرب درحقیقت این‌همان‌گویی است.زیرا فلسفه بنا بر ذات خودیونانی میباشد واز آنجا شروع شده» وقتی به چین سفر کرد باآنکه از میراث فلسفی آنهاآگاه بوداماتحت تاثیرگرایشهای نژادپرستانه گفت«چین فلسفه ندارد، تنها اندیشه دارد» ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
✅جامعه مدنی آیاانسان موجودی رهاشده درعالم است؟؟ آیادنیاوجهان مانندساعتی بزرگ توسط خداوندساخته شده وسپس براساس قوانین مکانیکی حاکم برآن به بقاءخودادامه میدهد؟وخبری از ربوبیت مقتدرانه خداوند برتک تک موجودات عالم نیست؟اینهاسوالاتی بودکه الهیات وکلام مسیحیت هرگز نتوانست پاسخی دقیق‌ به آنها بدهد.ازاین رودرقرن هفدهم ودرطلیعه زایش دوران ، اصلی‌ترین پاسخ به این سوالات بود.عجالتا روشنفکران ودین‌ستیز غربی تصمیم گرفتند خداوند رابه عنوان ساعت سازی دقیق لحاظ کنندکه بعداز خلقت،موجودات رابه حال خودشان واگذارکرده.دئیسم خروجیهای مختلف عقیدتی وسیاسی برای غرب داشت.از جمله ظهور نظریه .پیش ازآن خداوندخالقی مقتدر بودکه بعداز آفرینش،انسان راتوسط هدایت تکوینی(عقل وفطرت) وهدایت تشریعی(انبیاءالهی وادیان)ربوبیت میکرد.همچنین حضور او درهمه عرصه‌ها وازجمله در امر حکومت بوسیله قوانین تشریعی‌اش پابرجا بود.اما دئیسم خدارا تنها یک خالق معرفی میکرد که بعداز خلقت، انسان رابه حال خود واگذارکرده ودرنهایت باهبه کردن عقل به این حیوان ناطق او را در طبیعت رهاکرده.پس انسان به تنهایی حاکم علی‌الاطلاق خود میباشد.انسان بوسیله عقل وبدون نیاز به هدایت تشریعی میتواند قوانین زندگی خویش راتدوین کرده وبااتکاء به عقلش،سعادت خویش را رقم زند.براساس نظریه قرارداد اجتماعی،انسان دروضعیت اولیه، به صورت انفرادی وآزاد،درطبیعت زندگی میکرد،اماپس از مدتی براثراحساس نیازبه یک زندگی جمعی،طی توافقی قراردادی بین خودوضع کردندکه به موجب آن هرفردحق حاکمیت برخودوامورات زندگی اجتماعی‌اش رابه دولت واگذار میکند.براین اساس حکومت ریشه الهی ودینی ندارد، زیرا براساس دئیسم،خداوند تنها خالق ماست ودر ربوبیت وتدبیر مانقشی ندارد.لذا انسان بایک توافق اجتماعی زندگی اجتماعی خویش راتدبیر وتمشیت میکند.این دولت که برمبنای قانونگذاری اداره میشود، نامیده میشود. البته نظریه منشادنیوی حکومت یاقرارداد اجتماعی، جنسِ عام جامعه مدنی است که بااختصاص یک فصل ممیزمهم،جامعه مدنی درمعنای دقیق خویش محقق میشودوآن عبارت است از سیطره اقتصاد سرمایه‌داری وتامین منافع طبقه بورژوازی وسرمایه‌دار. به عنوان پدر ، جامعه مدنی راحوزه اقتصادِ خصوصی وسرمایه محورمیداند.درواقع جامعه مدنی،حریم اختصاصی طبقه سرمایه دار جهت آزادی درانباشت سرمایه وسودجویی آنهااست. جامعه مدنی،اجتماعی است که محور حیاتش، آزادی فعالیت‌های اقتصادی جهت سودجویی وانباشت ثروت ودم افزونی سرمایه میباشد ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
🔹 به معنای جامعه یا است که بر پایه و نظریه وضع شده. جامعه‌ای که طبقه سرمایه دارانِ صاحب سود و ثروت پایگاه اجتماعی وعوامل اصلی تحقق آن هستند. 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari