🔴سیداحمد فردید:
عدّهای گفتهاند که هگل خواسته مسیحیت را یک جنبهی فلسفی بدهد یعنی کلام مسیحی را تعبیر فلسفی کرده؛ ولی هگل در باطن ـlogos یعنی «عقل اوّل» را خدا گفته و حال آنکه در مسیحیّت، عقل اوّلْ مسیح(ع) است و در اسلام پیغمبر(ص). امّا هگل این عقل اول را ـesprit نام میگذارد که یک عقل کلّی است [و] مظهرش را مسیحیّت میگوید. به نظر او یک وجود تامّ و تمام است که روان است و بعد به ترتیب قوس نزولی [را] طی میکند. افراد هر چه به روان نزدیکتر بودند، کاملتر هستند. در مسیحیّت، عیسی(ع) از همه به روان نزدیکتر و در نتیجه کاملتر است، امّا بعضی او را با اصل یکی کردند، یعنی ظاهر و مظهر را یکی گرفتند. در اسلام هم بعضی با پیغمبر(ص) چنین کردند و بعضی هم علی(ع) را با مظهر یکی کردند. هگل این ظاهر و مظهر را یکی میکند و نامش را روان میگذارد، بدون اینکه توجّه به دین داشته باشد، ولی به همین سبب[=یکی گرفتن ظاهر و مظهر] است که میگویند ”هگل در باطن فلسفهاش مسیحیّت را دارد“.
#سید_احمد_فردید
#هگل
#مسیحیت
➖➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
@falsafeh_nazari
4_5800886884150282097.ogg
زمان:
حجم:
1.56M
🔸 بین نگاه #مدرن و #سنتی نسبت به طبیعت، اختلافات بسیاری موجود است....
درنگاه #کلاسیک طبیعت، کلِ واحدِ متشخصی است که شناخت آن کماهیعلیه سبب تعالی فکری بشر میشود...
ولی در نگاه مدرن طبیعت شانی از شوون اراده سوژه هستند.. #کانت طبیعت رامتعلق فاهمه میدانست...ذهن است که برقامت این کثرات بی ربط پراکنده صورت وماهیت درخت را پوشانده به تعبیر #هگل طبیعت حاصل کاربشر است..دربهترین حالت نگاه #دکارت میباشد...که طبیعت را امتداد جسمانی فاقدهرگونه بُعد مجردمیدانست که به توسط فرمولهای ریاضی وفیزیک قابل اندازه گیری است
براین اساس انسان خداونگار طبیعت وعالم است..تصرف استکباری در طبیعت که منجر به ظهور #تکنولوژی مدرن شد واستفاده از طبیعت وجامعه بشری جهت دم افزونی سود ،که زمینه ایجاد #سرمایه داری شد همگی از خروجیهای سیطره تفکر #فیزیکالیستی و #اومانیستی میباشد.
#محسن_بهرامی
@falsafeh_nazari
#مدرنیته تاریخ نقادی #رئالیسم وهمچنین واژگونی #فلسفه میباشد.
شاید دقیقترین تعبیر درباره #سوبژکتیویسم سخن #هگل باشد، اودرابتدای کتاب پدیدارشناسی درتوصیف فلسفه خود( که به مثابه اوج #مدرنیته است) آنرا، 《افلاطونِ برعکس باخوانشی #کانتی》میداند.
@falsafeh_nazari
✅الهیات تاریخ فلسفه_۲
بیان #تاریخ_فلسفه عمیقا توام با انگارههای نژادی وبیان مولفههای برتری جویانه تمدنی #غرب نسبت به #شرق میباشد.گرچه این تفکردرمتن وبنیان #مدرنیته تقررداردامابه نحوتحصلی درجریان #ایدئالیسم_آلمانی رسمیت فلسفی یافت. #هگل درکتاب پدیدارشناسی روح این ایده اصلی رابه نحو روشمند بیان میکند.براین اساس تاریخ انسان سیراز ناخودآگاهی به آگاهی وخودآگاهی بوده. به موازات آنکه بشر به وجود جواهر فراتراز خود نظیر طبیعت،افلاک و..قائل بود در ظلمات ناخودآگاهی بسرمیبرد،وچون فهمیدکه جزاو کسی درسراپرده عالم حضورندارد،وظهورات پدیداری او به همه چیز معنا میدهد، وفردیت اتونوم اوحاکمیت دارد، به مقام خودآگاهی وآزادی مطلق نائل شده.دراین سیر، انسان از تفکر معنوی شرقی(که عین ناخودآگاهی است)به تفکر استدلالی فلسفی یونانی(که آغازآگاهی است) وسپس سوژه انگاری مطلق اومانیستی(که عین خودآگاهی وآزادی است)نائل شده. امانقطه ثقل صعودبشرازجهالت معنوی به نورانیت علمی، ظهور عقلانیت فلسفی واستدلالی است.که دست برقضااین گام مهم درغرب یعنی یونان برداشته شده.چه اینکه انسان شرقی اساسا قابلیت تفکراستدلالی راندارد.زیرا ترجیح وی پرداختن به شعروعرفان ومذهب است.واین از استعدادهای نژادغربی است که حائز تفکراستدلالی منطقی_فلسفی است، پس بنابر جبرتاریخی تفکرفلسفی از خواستگاه غربی آغازشده.
#پیتر_پارک درکتابِ(آفریقا،آسیا،و تاریخ فلسفه:نژادپرستی در شکلگیری چارچوب فلسفه)که درسال (۲۰۱۴)منتشرکرد بیان میکندکه درقرن هجدهم وقبل ازآن بسیاری ازاندیشمندان ومورخین غرب باورداشتندکه فلسفه درهندتولدیافته وبرخی دیگرآغاز آن رادرآفریقا میدانستند.اساساازجمله اختلافات ومشاجرات مورخین واندیشمندان این بوده که آغازفلسفه از هنداست؟یا آفریقا؟
وجالب اینجاست که هیچ کدام یونان راشروع کننده تفکرفلسفی نمیدانستند!!اما چه چیز باعث شد که مورخین فعلی اصرار براین داشته باشند که آغاز فلسفه از غرب ویونان باستان بوده؟
به اعتقاد #برایان_فان_نوردن نژادپرستی #کانت وپیروان اودرتدوین فلسفه وتاریخ عامل اصلی این قضیه میباشد..#کانت بهطرزی ننگین نژادپرست بود.او نژادرایک مقولۀ علمی درنظرمیگرفت وآن راباتوانایی تفکرانتزاعی تطبیق میداد،وبرای نژادهاساختاری سلسلهمراتبی بیان میکرد «نژاد سفیدپوست شامل تمام استعدادها و انگیزههااست..هندوهااز درجۀ بالایی از آرامش برخوردارهستند،وهمگی شبیه فیلسوفان هستنداماگرایش زیادی به خشم وعشق دارند ،بنابراین آنها راتابالاترین درجه میتوان آموزش داد،اما تنهادرهنرهانه درعلوم.آنها هرگزبه مفاهیم انتزاعی دست نخواهندیافت.
#کانت چینیان رابابومیان شرق آمریکادریک رده قرار میدهد،وادعامیکندکه قومی ایستاهستند...زیراکتب تاریخشان نشان میدهدکه اکنون چیزی بیشتراز آن نمیدانندکه مدتهای مدیدمیدانستهاند»
بنابراین فیلسوفان ومورخین غربی معاصر این را امری بدیهی میانگارند که آغازفلسفه ازیونان است وفلسفه شرقی وجود ندارد.
کانت درباره فلسفه شرق میگفت«فلسفه در هیچ کجای مشرق زمین یافت نمیشود.معلمشان کنفوسیوس در آثار خود چیزی جزآموزههایی اخلاقی آموزش نمیدهدکه برای شاهزادگان طرح شده است»وقتی از دیوگنس،پرسیدنداهل کجایی؟در پاسخ گفت اهل جهانم.اما باظهور کانت و شاگردانش،جهان دوپاره شد:در یک سو غرب ودرسوی دیگر«هر آنچه غرب نبود»قرارگرفت. قدرتِ فلسفه کانت غربیهارابه این سمت کشاندکه آن جهانِ دیگر، یعنی شرق،بهطور مادرزادی ازفلسفه بی بهره هستند.
براین اساس،طردفلسفۀ غیراروپایی از چارچوب فلسفه یک تصمیم بود،نه چیزی که مورخین واندیشمندان همواره به آن باورداشتهاند. #مارتین_هایدگر میگفت:«اصطلاح بسیار رایج فلسفۀ غرب درحقیقت اینهمانگویی است.زیرا فلسفه بنا بر ذات خودیونانی میباشد واز آنجا شروع شده» #ژاک_دریدا وقتی به چین سفر کرد باآنکه از میراث فلسفی آنهاآگاه بوداماتحت تاثیرگرایشهای نژادپرستانه گفت«چین فلسفه ندارد، تنها اندیشه دارد»
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
✅ قبل از قدرت_۱
۱_هرموجودی به حسب ویژگیها ومختصات ومصنفات فردیاش آن چیزی میشودکه هست.صورت، عبارت است از مجموعه اموری که سبب هویت خارجی موجود میشود،به عبارتی آنچه منشاءآثار وفعلیت موجود میباشد را صورت یاماهیت گویند.جسمانیت،رشدونمو،مختصات نوعی ومصنفات فردی از رنگ وابعادگرفته تا شرایط نگهداری وثمردهی،مجموعه ذاتیات واعراض یک درخت است که سبب شده درخت، آنچیزی باشد که هست.پس صورت وماهیت،مجموعه صفات هرموجودی است که سبب محدودیت وجدایی آن موجوداز دیگریمیشود.
.
۲_منشاء ماهیت کجاست؟؟شایدیکی از اصلیترین سوالات تاریخ فلسفه باشد. پاسخ به آن جهت فکری هرنظام فلسفی وبلکه پارادایمی هر دوره را مشخص میکند.عجالتا دوپاسخ کلی به این سوال داده شده.
الف) پیش از قرن هفدهم میلادی، پاسخ عموم فیلسوفان این بودکه ماهیت مجعول به جعلجاعل است یعنی خداوند ویاطبیعت، ایجاد کننده ماهیت میباشد.
ب)از قرن هفدهم،انسان افاضه کننده ماهیت قلمداد شد.
بنابرپاسخ اول،طبیعت وعالمی منحاز ومجزای از انسان وجود دارد،که حائز ویژگیها وکمالاتی است،وانسان به مثابه مدرِک حقایق باید درجهت شناخت ماهیات ایجاد شده،تلاش کند.زیراملاک فعل فردی وعمل اجتماعی بیرون ازانسان ونزدجاعل ماهیات میباشد،که انسان باید درجهت فهم وشناخت آن حرکت کند.چنانچه انسان، حقیقت را آنگونه که هست بشناسد،به سوفیا ویاحکمت نائل شده وعملش برمیزان صواب تنظیم میشود.
امابنابرپاسخ دوم، انسان خود افاضه کننده وجاعل ماهیات است.یگانه واهب الصور فعال،که به قدرت فاهمه ویا فعل روان، ماهیت راصادرکرده وحقیقت ومعنا راافاضه میکند،انسان به عنوان سوژه مطلق واراده آزاد میباشد. اموری چون، وجود،جوهر،ماهیت،مقولات عشرارسطویی،زمان ومکان همگی توسط فاهمه بشر انشاءمیشوند.
البته این بدان معنانیست که موجودی درخارج وجود نداردوانسان وجود را افاضه میکند، بلکه یقیناموجوداتی درعالم تقرر دارند،اما مانمیتوانیم آنهارا آنگونه که هستندبشناسیم، بلکه انسان، حسبِ ساختارذهن وفاهمهاش، ماهیات را درچارچوب مفاهیمی چون زمان ومکان وکمیت،کیفیت،جوهریت،عرضیت و...میشناسد واین امور همگی افاضات فاهمه وذهن بشرمیباشند. پس انسان ماهیت موجودات را انشاء میکندنه وجودآنهارا. چنانچه #هگل میگفت:طبیعت حاصل کار بشر است. یعنی فاهمه انسان است که برنومن خارجی لباس ماهیت درخت میپوشاندوبه آن معنامیدهد.اگرانسان نباشدپدیداری به نام درخت درعالم وجودنخواهد داشت.براین اساس ازآنجاکه انسان افاضه کننده ماهیت وحقیقت است،پس ملاک امور ومناط واقعیت وتنظیم گر عمل وفعل فردی واجتماعی خود اوست.
۳_قدرت،مفهومی است اضافی که به نسبت فاعل خویش (انسان) معنامییابد.اما حقیقت انسان به عنوان یک ماهیت چیست؟؟
آیا ثبوت معنایی او مانند سایرماهیات، قرین به جعل جاعل است؟؟ وحقیقت وعینثابتی مشخص دارد؟؟ ویا پدیداری است که توسط سوژه مطلق(خود) معنا میشود؟؟
قدرت، هویتی حرفی دارد، که به نسبت مفهومی اسمی که محقِق ومحصِل ماهیت قدرت است معنا مییابد. وآن امراسمی محقق، که قبل از تعریف قدرت وفهم آن باید مشخص شود عبارت است از ،تبیین منشاء ماهیات ومعنای موجودات و همچنین ایضاح پیرامون اینکه ماهیت انسان مدرِک منفعل معرفت است؟؟ ویا فاعلِ مطلق شناسا؟؟
#محسن_بهرامی
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
✅وجود ذهنی وایدئالیسم
مساله #وجود_ذهن پس از #اصل_واقعیت مهمترین مبنای تفکر #فلسفی میباشد.حقایقی مستقل ازانسان درعالم خارج موجود هستند(اصل واقعیت) وانسان میتواند صورت وتمثیلی آن موجودات را آنگونه که هستند دریافت کند.به عبارتی ذهن انسان حیث کشفی دارد،یعنی قادر است واقعیات خارج ازخود را آنگونه که هستند نشان دهد واین بازنمایی واقعیت به نحو مفهومی وحصولی میباشد. وجود ذهنی دو بُعدو حیث مهم دارد:
اول_حیث ارتسامی: یعنی ذهن بشر درابتدا خالی از صورتهای مفهومی است وبه مرور زمان از عالم خارج صورتهای رادریافت میکند.
دوم_حیث حکایی: صورت ارتسامی حاصل درذهن، از مصادیق خارجی حکایت میکند.
بنابراین وجود ذهنی یعنی صورتهای حاصل از موجودات خارجی که حاکی ازآنهامیباشد.
اما ظهور #مدرنیته توام با جرح ونقد وجود ذهنی بود.
#دکارت بُعد ارتسامی آن رامورد نقد قرار داد.به اذعان وی ذهن بشر درابتدا خالی از صورتهای ارتسامی نیست.بلکه هرانسانی به نحو فطری حائز سه مفهوم ذهنی، نفس،خدا وجهان میباشد.لذا ذهن همچون آیینهای که منعکس کننده حقایق خارجی است نمیباشد. بلکه به نحوفطری حائز بخشی از واقعیت است. #دیوید_هیوم به نقد حیث دوم وجود ذهنی یعنی حیث حکایی وکشفی آن پرداخت. اوبرخلاف دکارت به حیث ارتسامی ذهن قائل بود، عقل به نحو فطری دارای هیچ صورتومفهومی نمیباشد. اما آیاتصورات وتصدیقات ذهنی، به نحوکامل ودقیق ازعالم خارج حکایت میکند؟؟چه دلیلی برتطابق مفاهیم ذهنی بامصادیق خارجی وجود دارد؟؟از نظر هیوم هیچ راهی برای رسیدن به واقعیت یقینی خارجی وجود ندارد. اساسا امر یقینی که #منطق درپی رسیدن به آن بودحاصل انطباق صورتهای ذهنی بامصادیق خارجی نمیباشد.بلکه حالتی از روان انسان است که براثر تکرر مشاهدات جزئی_متوالی ایجادمیشود.
بنابراین دوجریان مهم فلسفی #راسیونالیسم و #آمپریسم هرکدام به ابطال یکی از حیثیتهای وجودذهنی پرداختند.
دراین بین میتوان #کانت رافاتح این نزاع فلسفی دانست.او هردوجریان فوق رامورد نقد قرار داد،ازنظروی هردو گروه در فضای فکری وجود ذهنی بسرمیبرند.یعنی هرکدام باوردارندکه چیزی درذهن است که حکایت از خارج میکند.وازطرفی مساعی آنهامعطوف به تطابق ذهن با عالم خارج است.به زعم وی راهکار برون رفت ازمشکل فوق انکارمساله وجود ذهنی است.اساسا نباید به دنبال انطباق صورتهای ذهنی باحقیقت خارجی باشیم زیرا ذهن حکایتگرموجودات خارجی نیست. بلکه ایجاد کننده معناوهویت آنهاست. ذهن انشاء کننده واقعیت است نه حکایتگر آن. شکل تکامل یافته ایده کانت در این عبارت #هگل خودرانشان داد که (طبیعت حاصل کار انسان است) بدین معنا که اگر انسان نباسد هیچ چیز دارای هویت ومعنا نمیباشد.چرا که طبیعت حاصل صورتگری وفعالیت قوای فاهمه در ساخت وانشاء هویت وماهیت خارجی میباشد. با وجود انسان،درخت وکوه معنا وهویت میابند. چنانچه انسان نباشد طبیعت چیزی جز کثرات بی ربط پراکنده فاقد هویت ومعنا نمیباشد. همه چیز حاصل ظهور ذهنیت انسان است. گرچه فلاسفه بعد از هگل به نقد وابطال #سوبژکتیویسم کانتی وهگلی پرداختند،اما #ایدئالیسم فوق به استکبار واستیلاطلبی انسان مدرن منتهی شد. بنابراین میتوان گفت ایدئالیسم همراه با انکار وجود ذهنی میباشد واین همان #انقلاب_کپرنیکی کانت درفلسفه بود.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
فلسفه مقدماتی۳.m4a
زمان:
حجم:
31.06M
#فلسفه_مقدماتی
#محسن_بهرامی
🔻مدخل
#جلسه_سوم
📌اصل واقعیت و انکار آن در فلسفه مدرن
#فلسفه_اسلامی #فلسفه_مدرن #کانت #هگل #عقل_فعال #تکنولوژی #طبیعت #طبیعیات #فلسفه #فیلاسوفیا #افلاطون #ارسطو #سوفیست #سفسطه
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
🔸 بازیابی خرد انسانی، عنوانی است که به بهانه آن در سیصدسال اخیر نقدهای بسیاری به ادیان و باورهای مذهبی وارد کرده اند. فیلسوفان #مدرن باهدف رشد #عقلانیت و رسیدن به #آزادی هر گونه #دین و #مذهب و امر مقدس را کنار نهادند تا بشر از توهمات خویش بیرون آمده، علمی بیاندیشد وعاقلانه عمل کند چرا که دین را مانع عقل وعلم میدانستند.
اما حاصل ترویج #سکولاریسم وضدیت با مذهب، چیزی جز وقوع دو جنگ بزرگ جهانی، گسترش سلاحهای مکانیزه وتمام اتوماتیک کشتارجمعی، ظهور ایدئولوژیهای مدرن وجنگ طلب نظیر #فاشیسم و #نازیسم و #کمونیسم ، از بین رفتن اخلاق وعفت عمومی وترویج هرزگی و انهدام بنیان خانواده، تجاری شدن سکس وپورن علنی در دنیا و......صدها مصیبت وفاجعه بزرگ وکوچک نبوده است.
به عبارتی تاریخ سیصدسال مدرن اثبات کرد که اگر دین از عرصه زندگی انسان کنار برود، بمب اتم و کورههای آدم سوزی #هیتلر وبزرگترین اتحادیه نظامی تاریخ (ناتو) ظهور میکند.
گرچه بشر دراین دوران از لحاظ تکنیکی وصنعتی رشد کرد، اما حقیقتی برای او کشف نشد، شکاکیت و نسبی انگاری #پست_مدرن وعدم باور به هر گزاره یقینی وحقیقی، آخرین افق فلسفی وعقلانی بود که سکولاریسم برای انسان گشود.
گرچه پیامبران #مدرنیته مثل #کانت اعتقاد داشتند که بشر برای زیست اخلاقی وانسانی نیازی به دین ندارد، اما تاریخ گواه آن بود که اخلاق در دنیای بدون دین عبارت است از مشروع شمردن همجنسبازی وازدواج باحیوانات واشیاء وآموزش اصول سکس به کودکان معصوم !!!!
این است نتیجه تاریخی سخنان #کانت و #هگل و #مارکس .....
#محسن_بهرامی
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
🔹فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟