✅ #اصل_جهان (قسمت دوم)
مدرکاتحسی مااز کثرات خلقی حکایت میکنند، و #عقل همه چیزرا درقالب #وحدت میفهمد.زیرا برای رسیدن به #حقیقت تنها به گزارشات حسی اکتفانکرده بلکه درمتن ماهیات عالم، وحدتی آفاقی راجستجو میکند وحکم به تقررآن میدهد.اگر به یافت قوای حسی اعتناکنیم وبگوییم درعالمخارج کثراتاصیلهستنداین سوال بوجودمیآید که چگونه صفتی راحمل بر موجودی میکنیم؟ مثلا میگوییم آبگرم است؟ لازمه قول به #اصالت_ماهیت این است که گرما وآب هرکدام ماهیتی مستقل و وجودی متباین از هم باشند،دراینصورت چگونه حکم به حمل و #اتحاد آن دومیدهیم؟؟ اگرحقیقت عبارتاست از کثرات متباینه، صفاتوجودی یا #معقولات_ثانی چگونه تبیین میشوند؟ مثلا حرکت چیست؟؟پاسخ آنکه ماهیتی مستقل.
سوال بعد،ظرف #ثبوت این ماهیتکجاست؟؟
پاسخ دوچیز است:
اول:درعالم خارج، سوال به چه نحودرخارج موجوداست؟؟ یا #فی_نفسه،که این حالت محال میباشد(زیرالازم میآید که حرکت به عنوان موجودی مستقل درعالم خارج درکنار درخت وسنگ تقرر داشته باشد.وآنگاه مساله حمل آن به موجودات دیگر دارای محذوریت میشود.زیرا در حمل، محمول باید به نحو لابشرط اخذشود واگرحرکت وجود مستقلی باشد یعنی به نحو بشرطشی اخذشده وامکان حملش منتفی است)
یا #فی_غیره(یعنی در ضمن یک متن اصلی وموضوعی بهنحواندماجی موجوداست مثل کشتی درحال حرکت)که این سخن فقط با #اصالت_وجود قابل توجیه است.
دوم:قائلینبه اصالت ماهیت معقولاتثانی را #انتزاعی وساخته #ذهن میدانند (زیرا #سهروردی اعتقاد اگراز وجود چیزی درخارج تکرر نوعش لازم آید، وجودخارجی آن امر محال است زیرا سبب #تسلسل میشود.مثلا اگر حرکت درخارج وجود مستقل داشته باشد، اگر آن موجود دچار حرکت شود یعنی حرکتی غیراز خودش باید موجودباشد که اورامتصف به حرکت کردهایم، وبرای حرکت دوم هم باید حرکتی دیگر باشد که آنرا حمل براو کردهایم و..الخ...این امرتسلل وباطل است) دراین صورت این سوال مطرح میشود که آیا ذهن صفتی راکه موجود حائزآن نیست به او حمل میکند؟؟؟ اگربله،پس انسان درتوهم بزرگی بسرمیبرد، زیرااز چیزی سخن میگوید که حظی ازهستی ندارد واین آغازشکاکیت است.واگرپاسخ خیرباشد بازهم سوال است که پس چگونه درخارج موجودند؟؟؟ وپاسخهای قبل تکرار شده وبه مرحله اول بازمیگردیم.
چنانچه خارج راوعاء موجودات متباین بدانیم حقیقت عبارت است از کثرت.درجهانی که کثرتحقیقت است، ساحت #الهی و #معنوی چگونه توجیه میشود؟؟؟ در اتاق من که تمام فضا توسط وسائلم پرشده، وهرمکانی مختص به چیزی است، #خداوند چگونه #حضور دارد؟؟؟ ایا اودر موجودات است؟؟ یاخارج آنها؟؟ اگرخارج آنهاست چگونه مکانی رااشغال نکرده( زیراهرمکانی اختصاص به یک ماهیت دارد) ولی همه جا هست؟؟؟ براین اساس ساحت قدسی عالم در مکانی بعیداز ماتقرر دارد.پس رابطه #نفس ماباآن عالم چگونه است؟؟؟زیرا مرزهای ماهوی مانع از اتحاد حضوری سالک با مراتب مجردعالم میباشد.
اصلا رابطه #نفس و #بدن چه میشود؟؟؟دو #ماهیت مستقل متباین که هرکدام #جوهریت خاص خودرادارند،چگونه میتوان باماهیتی به نام نفس که ازسنخ #مجردات است جواهرغیرهمسنخش که جسمانیات اطرافش میباشند رادرک کند؟؟؟ واینها نیمی از ابهامات پیش آمده از اصیل دانستنکثرات ماهوی است. تاریخ اثبات کرد که درصورت اعتقاد به #اصالت_ماهیت، به گونهای که تمام لوازم ومفردات ونتایج وخروجی آن پذیرفته شود، اگر #تقوا و تشرعدینی ونگاه #توحیدی راکنار بگذارد،قطعا منتهی به #سوبژکتیویسم میشود.(البته این بدان معنانیست که #سوبژکتیویسم همان #اصالت_ماهیت است.بلکه اصالت ماهیت کماهیعلیه منتهی به این مساله میشود) آیا #دکارت کثرات عالم رااصیل نمیدانست؟؟؟ اوهرگز نتوانست ازتباین دوماهیت مستقل به نامنفس وبدن فراتر رود.چگونه جوهری مجرد(نفس)میتواند جوهری جسمانی(بدن ومثلا درخت)را درک کند؟؟؟ از طریق #صورت؟؟ از کجا بفهمیم صورت حاصله مطابق خارج است؟؟ راهی جز انشاءنفس باقی نمیماند. اینکه مانند #کانت نتیجه راپذیرفته وصراحتا اعلام کنیم حقایق مدرکه همگی #پدیدارهای ذهن انسان هستند، وگرنه راهی به فهم #نومن خارجی نیست.ماآنچیزی را میفهمیم که ذهن میسازد نه آنچه را که او بازتاب میدهد.
قائلین به اصالت ماهیتدرعالم #اسلام بیشتر دعوِ تنزیه حضرت #حق_تعالی از ماسوایخلقیاش را داشتهاند،وگرنهنتایج #وجود_شناختی اصالتماهیت به هیچعنوانتوجیه پذیرنیست.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🔸فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
🔸فیزیکالیسم_۳
طبیعت ازعناصربسیط اولیه تشکیل یافته.وآن عناصر هرکدام طبعابه سمتی حرکت میکنند.حرکت طبیعی آتش وهوابه سمت بالاوآب وخاک به سمت مرکز زمین یاپایین است. چنانچه هرکدام ازاین عناصربه خلاف جهت طبیعیشان حرکت کنند، آنراحرکت اجباری یاقَسری میگویند.چنانچه سنگ رابه سمت بالا پرتاب کنیدحرکت اوقسری است ودر نهایت سنگ به حرکت طبیعی خودکه به سمت پائین است برمیگردد.دراین بین افلاک حرکت دائمِ دورانی دارند.یعنی حرکتشان نه طبیعی است ونه قسری.پس حرکت آنها چیست؟ #ارسطو میگفت حرکت حُبّی میباشد.افلاک شیفته محرک اول(خداوند)هستند وبه شوق اودرحرکت میباشند.لذا افلاک وستارگان دارای نَفسی هستند.که آنها را به یک حرکت دائمی شوقی وادار میکند.این تحلیل ازجانب کسی است که عقلانیت خشک واستدلالی اوزبانزد است.از طرفی ارسطو طبیعت را یک موجودواحدمتشخص میدانست.در برخی از مکتوبات او از(حیوان طبیعت) یاد میکند.یعنی براین طبیعت محسوس نفسی حاکم است که به تمشیت آن میپردازد.دراین سوی عالم، #شیخ الرئیس_ بوعلی سینا درنمط دهم اشارات وتنبیهات پس از تحلیل ونقد سخن ارسطو درباب افلاک بیان داشت، افلاک دارای نَفس ناطقه معقوله هستند.گویی عقلی مانند ذهن انسان برتمام آسمانها وستارگان وکهکشانهامستولی است واو آنرا عقل کل مینامید.
در نگاه #مدرن سیارات وستارگان کُرههای گازی وسنگی هستند که در پهنه فضابدون مقصدخاصی سرگردان میباشند.اما بوعلی هرفلک را دارای نفس وعقلی مستقل میدانست.یعنی عقلانیت وخردی بر اجرام آسمانی حکم فرماست واو آنهارا تدبیر میکند. #شیخ الرییس آنرا عقل فلکی میخواند.اوبرخلاف #افلاطون باورداشت حیث حقیقی ومعقول موجودات در باطنشان میباشدنه درعالمی دیگر.لذااو طبیعت رادارای ظاهری حسی وباطنی عقلانی میدانست.چه در آکادمی آتن وچه درحوزه اسلامی،طبیعت کل واحدزندهای بود که نفس وعقلی برآن حاکم میباشد.امادرعصرمدرن این نگاه نقض شد.ابتدا #دکارت طبیعت راصرفا امتدادجسمانی فاقد بُعدمجردوعقلانی دانست که قوانین مکانیکی مانند ماشین برآن حاکم است.طبیعت انبانی ازکثرات مادی بی ربط بود که قوانین فیزیک برآن حاکم میباشد.و #کانت درادامه، حتی این بُعد جسمانی وقوانین مکانیکی طبیعت را ازآن گرفت وهمه آنهاراحاصل عملکرد قالبهای پیشینی ذهن بشر دانست.او طبیعت راتابع ذهن وفاهمه انسان قرارداد.یعنی درخارج حتی همین جوهریت وجسمانیت هم موجود نیست.اصلا نمیدانیم خارج از ذهن چه خبراست.نومن ماده تاریکی است که ازآن بی خبریم.اینقدر میدانیم که ذهن انسان طی فرایندی صورت ماهیات خارجی رابراندام آنها میپوشاند..درصورت وجودانسان این کثرات پراکنده دارای هویتی به نام درخت میشوند.زیرافاهمه بشر،حقیقت رابه طبیعت افاضه میکند. در نگاه دکارتی_کانتی انسان ارباب وخداونگار طبیعت است.اوست مرکز عالم چراکه واهب الصور وسوژه مطلق میباشد.بین نگاه مدرن تا نگاه پیشامدرن نسبت به رابطه انسان وطبیعت بسیار فرق است.در افق فکر ارسطو وابنسیناطبیعت کلِ واحدِ متشخص ذیالشعوراست که دارای خردی مدبر ونفسی مشتاق میباشد.بنابراین فعل بشر نباید به هدم وبردگی طبیعت منتهی شود.چه اینکه کمال انسان درشناخت طبیعت همانگونه که هست میباشد.زیراشناخت یعنی نیل به باطن عقلانی موجودات،وبه حکم قاعده(اتحادعقل وعاقل ومعقول) این ادراک حقیقی کماهیعلیه، سبب وسعت نفس بشر وارتقای عقلانی اوست.چون باطن طبیعت از سنخ حقایق عقلی است.فهم آن به مثابه اتحاد عقل بشربا حقیقتی متعالی است.تعالی ذاتی مدرَک سبب ارتقای وجودی مدرِک میشود.امادرنگاه مدرن طبیعت، شانی از مراتب فاهمه بشراست.دربهترین حالت، طبیعت ماده فاقدشعوروتجمع عناصرشیمیایی است. چنین فهمی انسان رامجاز به دخل وتصرف مطلق درطبیعت میکند.آنهم نه برای رفع نیازهای اولیه،بلکه به سبب تامین سودومنفعت بیشتر.به همین روی #نیچه میگفت انسان پیش از #مدرنیته حیوانِناطق بود وبعداز #مدرنیسم ناطقیِ حیوان است.یعنی عقلانیت اوماده ارضای تمایلات حیوانیاش میباشد.واین مقدمه ظهور #تکنولوژی یا تصرف علیالاطلاق انسان بر طبیعت است. انسانِ خودبنیادمدرن که خویش را ارباب طبیعت میداند وجهت مهاراین حیوان ناآرام به ساخت تکنولوژی مبادرت میورزد،خود را مجاز میداند که جهت دمافزونی سود سرمایه به هرنحوی در طبیعت وجامعه بشری تصرف کند.واین آغاز #سرمایه_داری است.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
🔸 بین نگاه #مدرن و #سنتی نسبت به طبیعت، اختلافات بسیاری موجود است....
درنگاه #کلاسیک طبیعت، کلِ واحدِ متشخصی است که شناخت آن کماهیعلیه سبب تعالی فکری بشر میشود...
ولی در نگاه مدرن طبیعت شانی از شوون اراده سوژه هستند.. #کانت طبیعت رامتعلق فاهمه میدانست...ذهن است که برقامت این کثرات بی ربط پراکنده صورت وماهیت درخت را پوشانده به تعبیر #هگل طبیعت حاصل کاربشر است..دربهترین حالت نگاه #دکارت میباشد...که طبیعت را امتداد جسمانی فاقدهرگونه بُعد مجردمیدانست که به توسط فرمولهای ریاضی وفیزیک قابل اندازه گیری است
براین اساس انسان خداونگار طبیعت وعالم است..تصرف استکباری در طبیعت که منجر به ظهور #تکنولوژی مدرن شد واستفاده از طبیعت وجامعه بشری جهت دم افزونی سود ،که زمینه ایجاد #سرمایه داری شد همگی از خروجیهای سیطره تفکر #فیزیکالیستی و #اومانیستی میباشد.
#محسن_بهرامی
@falsafeh_nazari
✅واژگونی فلسفه_۳
به اعتقاد حکمای اسلامی ماهیت حائز دو وجوداست: #وجود_خارجی و #وجود_ذهنی.
وجودآتش درعالم خارج توام باآثاراست، ازجمله حرارت ودود. بعداز مشاهده آتش، صورتی ازآن درذهن انسان نقش میبندد، که مطابق مصداق خارجی است،بااین تفاوت که آتش ذهنی دارای آثارآتش خارجی نیست.یعنی صورت ذهنی آتش دود نمیکندوحرارت ندارد.دراین مثال ماهیت یک چیزواحد به نام آتش است،اما به دو وجود متقرر میباشد.وجودخارجی آتش باآثارخاص، و وجود ذهنی آتش بدون آثارخارجی.بنابراین صورت حاصل ازماهیات خارجی درذهن، که فاقدآثاروجودخارجی هستندرا وجود ذهنی مینامند. وجود ذهنی یکی ازاصول اساسی فلسفه کلاسیک است.اینکه واقعیتی درعالم خارج موجود بوده، وصورتی از آن برای انسان حاصل میشود که مطابق ماهیت خارجی است مبنای #حکمت و #فلسفه میباشد. وجود ذهنی قائم به دو بُعد مهم است:
(۱)وجه ارتسامی: به معنای تبعیت و انفعال ذهن از عالم خارج، در پذیرش حقایق است.
(۲)بُعدانطباقی:صورت ذهنی ماهیات مطابق باافراد خارجی است.
#رئالیسم وعلم به حقایق هستی، برمبنای این دوبُعد مهم شکل میگیرد.
وجه ارتسامی وجود ذهنی توسط #دکارت مورد تشکیک ونقد قرار گرفت.به این معنا که هرآنچه ثبوت ذهنی دارد لزوما ازعالم خارج بدست نیامده بلکه ذهن به نحو فطری واجدآنهاست. او مفاهیمی چون #جسم وامتداد #نفس وآگاهی و #خدا را سه مفهوم بنیادین بدیهی میدانست که هرذهنی بدون رجوع به عالم خارج بدانها آگاه است.گرچه دکارت بحث وجود ذهنی رانقد نمیکند زیرا به لزوم احرازحیث انطباقی مفاهیم قائل است اما این فکر #ارسطویی که در #فلسفه_اسلامی رواج داشت مبنی براینکه انسان درابتدای تولد خالی الذهن بوده وفاقد هرگونه مفهوم میباشد،توسط دکارت مورد نقد جدی واقع شد.دکارت بانقد بُعد ارتسامی معرفت،مساله وجود ذهنی رامتزلزل ساخت. #اسپینوزا #مالبرانش و #لایب_نیتس هرکدام طریق دکارت را ادامه دادند.به زعم آنها برخیازمفاهیم ذهنی باحس وتجربه بدست نمیآیند بلکه آنهارا ازدرون عقل میابیم وباخارج منطبق میکنیم.
# دیوید_هیوم برخلاف دکارت اعتقاد داشت که همه مفاهیم ذهنی ازخارج میآیند وهیچ تصوری ذاتی عقل نیست اما حیث انطباقی توسط #هیوم به شدت مورد نقد واقع شد.به زعم وی هیچ راهی جهت فهم این مطلب که تصورات ذهنی ماآیابامصادیق خارجی مطابقت دارند یاخیر وجود ندارد. بنابراین هرکدام از دومشرب فلسفی #راسیونالیسم و #پوزیتیویسم هرکدام یکی از پایههای رئالیسم و وجود ذهنی را نقد میکنند. اما درخاتمه این نزاع، #کانت قرار دارد.
او جهت برون رفت ازاین انسداد، بحث وجودذهنی وپارادایم رئالیسم و واقعگرایی فلسفه کلاسیک را مورد جرح ونقد قرار داد.به زعم وی تاوقتی در فضای فلسفه رایج و مساله وجود ذهنی قرار داشته باشیم، دعوابرسر اثبات حیث انطباقی یاارتسامی معرفت با شکاکانی نظیر هیوم کماکان وجود دارد.لذا باید به تحولی اساسا در #فلسفه بپردازیم.واین همان انقلاب #کپرنیکی کانت درفلسفه نام دارد. یعنی نفی وجود ذهنی ویکی شدن مقام ثبوت واثبات در معرفت.بدین روی عصر #مدرن دوران واژگونی فلسفه میباشد.چنانچه کانت در فصل سوم کتاب نقداول،یعنی فصل دیالکتیک استعلایی، فلسفه را مورد نقد جدی قرار میدهد، زیرا #متافیزیک بدنبال کشف حقیقت فراتر از انسان بوده.فیلسوف به صیرورت عقلی جهت نیل به احکام ذاتی وجود میپرداخته ودر آخربه مصاحبت با حقیقت نائل میشده.رشد وکمال بشر در گروِ توجه به این حیث التفاتی بوده.اما در دوران جدید وباانقلاب کپرنیکی کانت ،فلسفه سودای کشف حقیقت خارجی راکنار نهاده، وبه نقادی دستگاه معرفتی بشر میپردازد.عالم خارج، وعاء تاریک نومن، وطور مبهم ماده حسی است. سهم بشراز حقیقت، فراتر از وی نمیباشد بلکه توسط ذهن خودش جعل واعتبار شده. خود انسان مصدر امور است.مُعطی حقیقت وجاعل معرفت، بشر میباشد.وقتی حقیقت ذومراتب که انسان رااحاطه کرده، به نحو استقلالی وذاتی وجود نداشته باشدمسلما بحث احراز صورارتسامی که انطباقش با آن حقیقت مطمح نظر باشد، منتفی میباشد. قبل از کانت فلسفه پل ارتباطی انسان با حقیقت خارجی به نحو ارتسامی بود، بعداز کانت خارج مستقل که انسان بتواند آنرا به کمک ذهن بشناسد نقض شد، دراین فضا فلسفه پلی بین ذهن وعین نمیباشد.لذا جایگاه تفسیر حقیقت رااز دست میدهد وبه نقادی ریاضی وار ویا تحلیلی ذهن مبادرت میورزد. واین به معنای واژگونی ونقض #فلسفه و #متافیزیک است.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
گرچه #دکارت بُعد انطباقی وجود ذهنی را میپذیرد، وقائل است برای کسب معرفت باید تصورات رابا مصداق خارجی انطباق داد، اما او حیثِ ارتسامی معرفت را مورد تشکیک ونقد قرار میدهد.
به اعتقاد وی مفاهیم ذهنی همگی از عالم خارج بدست نیامدهاند،بلکه برخی از مفاهیم به نحو فطری درعقل وذهن انسان وجود دارد.وارتسامی نمیباشند.
این مساله رامیتوان آغاز #ایدئالیسم وگذار از واقع گرائی #رئالیستی به شمار آورد.
#محسن_بهرامی
@falsafeh_nazari
#دیوید_هیوم برخلاف #دکارت ، قائل به وجود مفاهیم فطری عقلی نبود لذا باور به وجود بُعد ارتسامی معرفت داشت. اما وی حیث انطباقی وجود ذهنی رامورد نقد قرار داد. به باور هیوم هیج راهی جهت انطباق مفاهیم ذهنی باافراد ومصادیق خارجی وجود ندارد.اساسا انسان فاقد ملاکی برای تشخیص صدق وکذب انطباقاتش است.
#محسن_بهرامی
@falsafeh_nazari
مرحوم #سید_منیرالدین قائل بود که #فلسفه_اسلامی ،فلسفه چرایی وچگونگی است، ماباید ازاین فلسفه گذرکنیم و #فلسفه_شدن راایجادکنیم تابتوانیم درعلوم تحول ایجاد کنیم.
اماحقیقت آن است که بدون داشتن فلسفه چرایی وچگونگی وبیآنکه تکلیف مباحث انتزاعی رامشخص کنیم نمیتوان به فلسفه شدن دست یافت. #فلسفه_غرب هم چنین کاری نکرده است.اگرغرب توانست به فلسفه کاربردی برسد وفلسفههای دورههای #رنسانس وجدید راتولید کند وبراساس آنها به گسترش علوم بپردازد بدان جهت است که توانست از مبادی عام انتزاعی همچون کوژیتوی #دکارت واحکام فاهمه #کانتی که به زعم آنها امور کلی بدیهی بودند آغازکنند وسپس به مراتب میانی فلسفه وانگاه به فلسفه عملی که ناظربه تغییرات اجتماعی وعلمی است برسند.
لذا بدون فلسفه چرایی وچگونگی نمیتوان به فلسفه شدن دست یافت.
#محسن_بهرامی
@falsafeh_nazari
✅الهیات سکولاریسم
#سکولاریسم_مدرن دربنیانش متاثراز الهیات #گنوستیکی وثنوی است. بدین معناکه #سکولاریته درنهادش ارجاع به دوگانه: #امر_مقدس ونامقدس، روحانی وغیر روحانی، به عنوان دوحوزه مستقل متعارض دارد. واین مساله ریشه درالهیات ثنوی دارد.توضیح آنکه عالم هستی به دوحوزه مستقلِ متعارضِ مبدائیت نور ومبدائیت ظلمت، که یکی منشاء ایجاد امر روحانی ودیگری مصدر صدور امر غیرروحانی است تقسیم میشود.این دوگانه الهیاتی، تعارضی است که جمع واتحادشان غیرممکن است.زیرا برای امرمقدس ونامقدس، مابهازای مستقل فینفسه ماهوی، درنظرمیگیرند.یعنی کلیساومعبدونهادی که تکفل امور دینی را دارد، وهمچنین طبقه روحانی که متولی اجرای شعائرواحکام مذهبی هستند، ماهیتا روحانی ومقدس میباشند، درمقابل سایرنهادهای غیرمذهبی وطبقات غیر روحانی قرار دارند که غیرمقدس میباشند. پس مابادوحوزه مستقل ماهوی متعارض مواجه هستیم که هرکدام لوازم وعوارض خاص خویش رادارند، وتبدیل هرکدام به دیگری ناممکن میباشد زیرا مستلزم انقلاب درماهیت است فهومحالُ.
براین اساس جمع دومقام ملکوت وناسوت،دین ودنیا، در افق الهیات ثنوی وبالتبع #سکولاریسم_مدرن تقریبا ناممکن وممتنع است، یابایداهل آسمان باشی یااهل زمین.ماهیت #دین و#امر_قدسی ذاتا مغایر با هویت #سیاسی وامر انسانی است.چراکه دین عطف به ساحت ثابتات ازلی و احکام الهی است اماسیاست ذاتی سیال دارد زیرا مشیربه دنیابوده ونشاءدنیا، محکوم به تغییر وحرکت میباشد.البته این ثنویت در #انسان_شناسی مسیحی نیز وجود دارد، زیرا دوگانه #نفس و #جسم که جزء مبانی متافیزیکی #نفس_شناسی کلام مسیحی است آنچنان عمیق وجدی میباشد که فیلسوفان #مدرن همچون #دکارت و #مالبرانش در عصر نوزایی نتوانستند از این دوگانه فراتر رفته ودر دام دوگانه #سوژه و #ابژه قرارگرفته ونتوانستند بین آن دو جمع کنند. همچنین در ساختار #معرفت_شناسی مدرن ودرمساله #نومن و#فنومن ردپایی ثنویت مسیحی به چشم میخورد.
براین اساس مساله دین چون عطف به امرمقدس دارد، وماهیتا متعالی است، با مساله حاکمیت وسیاست که دلالت برامرنامقدس داشته وماهیتا دنیایی وغیرمتعالی است درتعارض میباشد وجمع آن دو محال وممتنع است.درصورت اقدام به این کار،دین وسیاست دچار فرافکنی شده، وامرنامتعارفی به نام #استبداد_دینی محقق میشود....که سبب خسران خلق وتباهی امور ملک وفساد دین وانهدام صلاح وسیاست و..هکذا میشود.
اما در الهیات توحیدی واسلامی، ملکوت حقیقت دنیا میباشد. وهرامر دنیایی ونامقدسی دربطن خودش به امرقدسی والهی منتهی میشود.زیرا حقیقت، یک کل واحد ذومراتب است.
هرمرتبهای باطن وحقیقت مرحله مادون است، وتمام مراتب مقدس والهی میباشند. امر نامقدس در جهانبینی اسلامی مابهازای خارجی وماهوی ندارد بلکه تنها درحیطه ذهن واراده انسان موضوعیت مییابد. به عبارت امرنامقدس بالتبع وجود موجودمختار(انسان) موضوعیت مییابد.الهیات #توحیدی و #اسلامی مستلزم #سکولاریسم نمیباشد. البته درطول تاریخ مسلمانان سکولار وجود داشته ودارند، اما وقوف در این تفکر، حاصل اندیشه اسلامی نیست، بلکه حاصل تاثیرگذاری ثنویت مندک در ارکان عالم #مدرن ویا اطوار اندیشه غیراسلامی میباشد.
در تفکر توحیدی همه چیز مقدس است زیرا حاصل فیض الهی وتجلی اسماء وصفات حقتعالی میباشند. امرنامقدس در فکر انسان تقرر دارد که نهایتا متعلق اراده قرار میگیرد. لذا امرغیرالهی، ماهیت مستقلی ندارد بلکه نحوه نیت ومتعلق اراده انسان میباشد.زمین، تنزل یافته آسمان ودنیا حاصل تجلی ملکوت است.
پس حقیقت #سیاست ، #ولایت است وباطن #حکومت واعمال قدرت و ولایت بر انسانها، #شریعت و اوامر الهی است. شریعت ودین تنزل ربوبیت تشریعی حق تعالی میباشد. وربوبیت او شامل حوزه فردی واجتماعی انسان میشود.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
✅وجود ذهنی وایدئالیسم
مساله #وجود_ذهن پس از #اصل_واقعیت مهمترین مبنای تفکر #فلسفی میباشد.حقایقی مستقل ازانسان درعالم خارج موجود هستند(اصل واقعیت) وانسان میتواند صورت وتمثیلی آن موجودات را آنگونه که هستند دریافت کند.به عبارتی ذهن انسان حیث کشفی دارد،یعنی قادر است واقعیات خارج ازخود را آنگونه که هستند نشان دهد واین بازنمایی واقعیت به نحو مفهومی وحصولی میباشد. وجود ذهنی دو بُعدو حیث مهم دارد:
اول_حیث ارتسامی: یعنی ذهن بشر درابتدا خالی از صورتهای مفهومی است وبه مرور زمان از عالم خارج صورتهای رادریافت میکند.
دوم_حیث حکایی: صورت ارتسامی حاصل درذهن، از مصادیق خارجی حکایت میکند.
بنابراین وجود ذهنی یعنی صورتهای حاصل از موجودات خارجی که حاکی ازآنهامیباشد.
اما ظهور #مدرنیته توام با جرح ونقد وجود ذهنی بود.
#دکارت بُعد ارتسامی آن رامورد نقد قرار داد.به اذعان وی ذهن بشر درابتدا خالی از صورتهای ارتسامی نیست.بلکه هرانسانی به نحو فطری حائز سه مفهوم ذهنی، نفس،خدا وجهان میباشد.لذا ذهن همچون آیینهای که منعکس کننده حقایق خارجی است نمیباشد. بلکه به نحوفطری حائز بخشی از واقعیت است. #دیوید_هیوم به نقد حیث دوم وجود ذهنی یعنی حیث حکایی وکشفی آن پرداخت. اوبرخلاف دکارت به حیث ارتسامی ذهن قائل بود، عقل به نحو فطری دارای هیچ صورتومفهومی نمیباشد. اما آیاتصورات وتصدیقات ذهنی، به نحوکامل ودقیق ازعالم خارج حکایت میکند؟؟چه دلیلی برتطابق مفاهیم ذهنی بامصادیق خارجی وجود دارد؟؟از نظر هیوم هیچ راهی برای رسیدن به واقعیت یقینی خارجی وجود ندارد. اساسا امر یقینی که #منطق درپی رسیدن به آن بودحاصل انطباق صورتهای ذهنی بامصادیق خارجی نمیباشد.بلکه حالتی از روان انسان است که براثر تکرر مشاهدات جزئی_متوالی ایجادمیشود.
بنابراین دوجریان مهم فلسفی #راسیونالیسم و #آمپریسم هرکدام به ابطال یکی از حیثیتهای وجودذهنی پرداختند.
دراین بین میتوان #کانت رافاتح این نزاع فلسفی دانست.او هردوجریان فوق رامورد نقد قرار داد،ازنظروی هردو گروه در فضای فکری وجود ذهنی بسرمیبرند.یعنی هرکدام باوردارندکه چیزی درذهن است که حکایت از خارج میکند.وازطرفی مساعی آنهامعطوف به تطابق ذهن با عالم خارج است.به زعم وی راهکار برون رفت ازمشکل فوق انکارمساله وجود ذهنی است.اساسا نباید به دنبال انطباق صورتهای ذهنی باحقیقت خارجی باشیم زیرا ذهن حکایتگرموجودات خارجی نیست. بلکه ایجاد کننده معناوهویت آنهاست. ذهن انشاء کننده واقعیت است نه حکایتگر آن. شکل تکامل یافته ایده کانت در این عبارت #هگل خودرانشان داد که (طبیعت حاصل کار انسان است) بدین معنا که اگر انسان نباسد هیچ چیز دارای هویت ومعنا نمیباشد.چرا که طبیعت حاصل صورتگری وفعالیت قوای فاهمه در ساخت وانشاء هویت وماهیت خارجی میباشد. با وجود انسان،درخت وکوه معنا وهویت میابند. چنانچه انسان نباشد طبیعت چیزی جز کثرات بی ربط پراکنده فاقد هویت ومعنا نمیباشد. همه چیز حاصل ظهور ذهنیت انسان است. گرچه فلاسفه بعد از هگل به نقد وابطال #سوبژکتیویسم کانتی وهگلی پرداختند،اما #ایدئالیسم فوق به استکبار واستیلاطلبی انسان مدرن منتهی شد. بنابراین میتوان گفت ایدئالیسم همراه با انکار وجود ذهنی میباشد واین همان #انقلاب_کپرنیکی کانت درفلسفه بود.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
✅خروج از ذهن
در مقاله قبل گفتیم که #قیاس بیان تالیفی_مفهومی حرکت ذهن جهت نیل به واقعیت میباشد. اهمیت قیاس به وجودِ #حد_وسط است. اینکه با مجهولی برخورد میکنیم وسپس به فکرومطالعه وتحقیق پرداخته وآنگاه پاسخ را مییابیم به معنای یافتن حدوسط میباشد.
اماسوال اصلی این است که حدوسط چگونه حاصل شده؟؟ واز کجا بدست آمده؟ ذهن چگونه از جهل خارج میشود وحقیقت را مییابد؟؟
دراین باره به طور کلی سه نظریه وجود دارد:
اول_ #اشاعره به پیروان مکتب کلامی #ابوالحسن_اشعری اطلاق میشود.این گروه قائل به تقدم نقل(قرآن وحدیث)بر #عقل بودند. به اذعان آنها اراده الهی علت حقیقی واصلی وقوع تمام امور است. حتی افعال انسان همگی بلاواسطه تحت تاثیر علم واراده #خداوند میباشد.به نحوی که میتوان فاعل حقیقی همه امور راخدا دانست.اشعریون این مساله رادر عبارت(لاموثر فی الوجود الّا الله)بیان میکردند. براین اساس حدوسط را خداوند به نحو مستقیم در ذهن انسان قرار میدهد.به عبارتی مقدمتین قیاس ونتیجه،هیچ ارتباطی بایکدیگر ندارند واساسا ذهن هیچحرکت ارادی وبیواسطهای(فکر)جهت کشف معلوم انجام نمیدهد.بلکه خداوند مقدمتین واخذنتیجه رادر ذهن ماقرارداده.
البته تنهااشاعره نبودندکه سعی داشتندبا پاسخهای #کلامی وربط مستقیم اموربه خداوندسوالات #فلسفی وابهامات فکری را پاسخ دهند.در #غرب نیزگروهی از متفکران چنین روشی رابرگزیدند. #دکارت فیلسوف فرانسوی درپاسخ به این ابهام که چگونه به وجودطبیعت خارج یقین دارید؟ میگفت خداوندفریب نمیدهد،چون درکتاب مقدس به وجود جهان خارج اذعان شده پس خارج وجود دارد.همچنین #مالبرانش برای حل کردن شکاف بین #ابژه و #سوژه دکارتی واینکه نفس باآنکه جوهرمجرداست چطورمیتواندصورت طبیعت خارجی که جوهر جسمانی میباشد را اخذ کند؟نظریه رویتفیالله رابیان کرد و گفت ذهن درانطباع صورتعلمیه درواقع صورت اشیاءرادرعلم الهی میبیند.
دوم_ #معتزله گروهی دیگر از #متکلمان مسلمان بودندکه به تقدم عقل دربرابر نقل تاکید داشتند.معتزله برخلاف اشاعره تنهاخدارا فاعل امورنمیدانستند، بلکه به اراده انسان واینکه بشرمیتواند بیواسطه به انجام کارهابپردازدقائل بودند.ازاین روی معتزله کشف امرمجهول ویافتن حدوسط ورسیدن به واقعیت را نتیجه حرکت مستقیم وارادی خود ذهن میدانستند.مقدمتین قیاس علتِ به وجود آمدن نتیجه میباشند.از آنجا که ذهن درمعلومات وداشتههای خودحرکت میکند ومعلومات رادرکناریکدیگرقرار میدهد به کشف حدوسط ورفع جهل نائل میشود.
گرچه بیان معتزله درنگاه اول وجیهالنظر است اماانتقادات زیادی بدان وارد شد
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
۱۱.m4a
زمان:
حجم:
36.45M
─⊰⊹❋✿#فلسفه_مقدماتی✿❋⊹⊱─
❀›#محسن_بهرامی
❀›#جلسه_یازدهم
◎مدخل
【فلسفه از عوارض ذاتیه وجود بماهو موجود سخن میگوید】
#فلسفه_اسلامی #فلسفه #کمیت #کیفیت #ریاضیات #دکارت #ایدئالیسم #واسطه_درثبوت #واسطه_درعروض #مجاز #ثبوت #اثبات #اعراض_ذاتیه #وجود #ماهیت #عرض #جوهر
┅┅┅┅──✺──•⊰➺
🔸فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
۲۹.m4a
حجم:
34.67M
─⊰⊹❋✿#فلسفه_مقدماتی✿❋⊹⊱─
❀›#محسن_بهرامی
❀›#جلسه_بیست_و_نهم
◎بخش سوم: احکام عدم
【نبود تمایز وعلیت بین اعدام】
🔻 #قسمت_دوم
#وجود #ماهیت #موجودیت #ذهنیت #معقولات_ثانویه #عدم #اعدام #وجود_ذهنی #حمل_اولی #حمل_شایع_صانع #حمل_شایع #دکارت #دیوید_هیوم #کانت #ایدئالیسم #راسیونالیسم #پوزیتیویسم
┅┅┅┅──✺──•⊰➺
🔸فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟