🔴نقد نومن و فنومن کانت
⬅️نومن و فنومن ابزار دست ملاحد و ایده آلیست ها شده و به صورت کاملا مغرضانه علیه ادیان به کار میبرند.
⬅️در ابتدا تعریف این دو واژه؛ فنومن یعنی آنچه که از راه تجربه و حس قابل درک است و نومن یعنی آنچه که از راه تجربه قابل درک نیست.
💠کانت و پیروانش معتقدند که ذهن تنها می تواند ظواهر و پدیده ها (فنومن) را بشناسد و از شناخت نومن ها ناتوان است.البته از دیدگاه کانت شناخت نومن ها از طریق عقل ممکن نیست اما از طریق اخلاق امکان پذیر است.
⬅️برخی اندیشمندان بر این عقیده اند که فهمیدن و تبیین دقیق جهان با استفاده از روش علمی ممکن است و روش علمی یعنی مشاهده دقیق و آزمون نظریه ها توسط تجربه؛ البته این دیدگاه مطلق نیست بلکه تاکید دارد که بر اساس تجربیات و مشاهدات رایج هر چیزی را می توان با درجه خوبی از قطعیت تبیین کرد.
💠نومن ها به مثابه اصول اخلاقی و ماوراء عقلی نیستند بلکه ادراک نومن ها نیز در پرتو ظرفیت های شناختی و ذهن صورت می پذیرد.مجربات تنها از طریق آزمون بدست نمی آیند بلکه این نیز پرتویی از ظرفیت شناختی ذهن انسان است.
⬅️اما ایده آلیست دوگانه ای که از دکارت و کانت متولد می شود؛ ایده آلیست دکارت یک طرفه و قائم بر سوژه است بر این اساس با رئالیسم هیچ رابطه ای ندارد ولی ایده آلیست کانت دو سویه است و با رئالیسم مرتبط است.
💠صورت و ماده ای که کانت در شناخت مطرح می کند این اقتضا را دارد که ایده آلیست او با رئالیسم ارتباط داشته باشد،اما در اینجا ائده آلیست کانت استعلایی است و رئالیسم او تجربی؛کانت هم ذهن و هم عالم خارج را به دو بخش تقسیم می کند،ذهن از شهود حسی متاثر می شود و از این طریق ماده خام شناسایی فراهم می گردد.
💠تا اینجا کار ذهن یک کار تجربی است ولی ذهن مقولات را که زمینه ای فرا تجربی دارند بر مواد خام شناسایی انطباق می دهد و بدین نحو شناخت حاصل می گردد؛این یک ایدئالیست استعلایی است.
💠کانت جهان خارج را به دو بخش تقسیم می کند؛نومن و فنومن.
⬅️وی اعتقاد دارد فراتر از عالم تجربه یک واقعیت ناشناخته نفس الامری وجود دارد که از آن به ذات معقول یا نومن تعبیر می کند.علت اینکه ذهن نمی تواند به عرصه عالم نومن قدم نهد این است که برای شناسایی دو ابزار بیشتر ندارد ؛ یکی حس و دیگری فاهمه.
⬅️محسوس شدن امری به معنی زمانی بودن آن است؛مفاهیم محض فاهمه هم تنها بر شهودات فراهم از تجربه حسی قابل اطلاق اند. بنابراین نومن قابل شناسایی نیست پس شناسایی ما تنها به فنومن تعلق می گیرد که دارای حقیقت تجربی است و ذهن در قالب زمان و مکان می تواند آن را شهود نماید.و این همان معنی رئالیسم تجربی است آنچه که متعلق شناخت ما قرار می گیرد یک عین تجربی محسوس است که قابل شهود حسی است.
💠از دیدگاه کانت قوانین فیزیک نیوتن در عالم خارج دارای کلیت و ضرورت است،این کلیت و ضرورت البته دارای تقدم و تاخر زمانی است لذا کانت بحث زمان و تقدم و تاخر زمانی را مطرح می کند تا علیت به لحاظ فیزیکی را تبیین کند.علیت آنگاه که بر محتوای تجربه فنومن پدیدار یعنی طبیعت محسوس و بالطبع امور مشروط اعمال می شود منجر به شناخت می شود و در عین حال بسیار مفید و لازم است.
.
💠قوانین فیزیک نیوتنی حاصل این تلاقی ذهن و عین هستند.
اما اگر عقل از تجربه فراتر رفته (یعنی به حوزه نومن شئ فی نفسه) به دنبال امر نامشروط برآید نه تنها معرفتی حاصل نمی شود بلکه مغالطات فراوانی نیز در اینجا پدید می آید.
💠اصل علیت از دیدگاه کانت ؛ اگر در طبیعت تغییر معینی روی دهد ما به دنبال علت معینی می رویم اما تناقض در این وجود دارد که کانت وقتی از نومن یا شئ فی نفسه سخن می گوید تصدیق می کند که نومن وجود دارد.
💠کانت اعتقاد دارد که نومن است که باعث فنومن می شود بنابراین مفهوم علیت به قبل از فنومن یعنی به نومن برمی گردد حال آنکه علیت را صرفا در فنومن قابل اعمال می داند و البته این یک تناقض است.
💢"فرشاد نوروزی"
#کانت.
#نومن.
#فنومن.
#خدا.
#الحاد.
#ایده_آلیسم.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
✅بیانچندنکتهدرباره فلسفه #کانت
۳_به نظر کانت ادراک حسیدلالت برذات وجوهرمستقل خارجی ندارد،بلکه این دریافتتجربی باعث میشود که مقولات موجود درذهن(شرایط یا #مقولات_استعلایی ) فعال شوند وبه ادراکات حسی معنا داده وآنها رابه مثابه شیء مستقل وهویتی متعین درآورند. بنابراین #ذهن انسان دارای قالبهای ذاتی است که به ماده مبهم وبیمعنای حسی،صورت میدهندوآنهارامعنادارمیکنند.پس شناخت انسان درچارچوب قالبهای ذهنی اوست.کانت صورت حسی که ازخارج دریافت شده را #نومن مینامد.وقتی ذهن با قالبها ومقولات ذاتی خود(مقولات استعلایی)به این دریافتهارنگ زمان ومکان وجوهروعرض وکم وکیف و..الخ میدهد آن ادراک مبهم وتاریک، مشخص ومتعین شده ومعنامییابد کانت این امور را #پدیدار یا #فنومن مینامد.بنابراین آنچه متعلق ادراک وآگاهی بشراست فنومن میباشد.یعنی انسان اشیاءخارجی را آنگونه که هستند دریافت نمیکند.بلکه تا ذهن مقولات وقالبهای خود رابرآنها تحمیل نکند ورنگ زمان ومکان به آن دریافتها ندهد قادربه شناختشان نیست. بنابراین مقولاتعشر منطقی،علیّت،مکان وزمان،هیچکدام امورخارجی نیستند،بلکه چارچوب ذاتی ذهنمیباشند.طبیعت وعالمی که انسان آنرامیشناسد ودرعلوم پیرامونش تحقیق میکند توسط ذهن بشرایجادشده اند.نه آنکه درخارج ازذهن چیزی نیست،عالم خارجی وجود دارد ولی اگراین اشیاءخارجی درچارچوب مقولات ذاتی ذهن وزمانمندی ومکانداری قرارنگیرند ورنگ آنهارانپذیرند شناخت محقق نمیشود.وحقیقتموجودات ظهورپیدانمیکند.به عبارتی انساناست که به عالم وطبیعت فعلیت میبخشد.آنهارابه نحوجوهریت یاعرضیت میفهمد،رنگ علت ومعلول بدانهامیدهد،برایشان زمانی وضعکرده ومکانی ایجادمیکند.
.
۴_ #مقولات_ماتقدم_تالیفی که #استعلایی میباشند(ذاتی ذهن بوده واز طریق تجربه بدست نیامدهاند)وبه مثابه قالبهای هستندکه سبب ظهور موجودات برای انسان میشوند،وذهن درچارچوب آنهابه شناخت نائل می آید دارای یک زمینه وحدت بخش میباشندکه همگی درآن محقق شدهاند وآن امر عبارت است ذهن ونفسِ فعال و واهب الصور بشر که جوهریت ومعنا رابه موجودات افاضه میکند وآنهارا صورت وفعلیت میبخشد.کانت از این مساله به #سوژه(subject)تعبیر میکند.
سوژه نزد کانت امرماهوی نیست که بتوان تعریفش کرد.سوژه چیزی است که اگرنباشد هیچچیزمعنانمیابد.یک منظروچشم انداز بشری است.به عبارتی افق ظهور اشیاء است.قالبهای استعلایی ادراک،همگی درظرف سوژه تحقق میابند.سوژه مجمع وحدانی جمیع #مقولات_فاهمه است که امکان آگاهی وظهوراشیاء ومعناداری آنها رافراهم میکند.ازنظر کانت سوژه فردوشخص معینی نیست.بلکه نحوه وجود انسانیت است.شناخت موکول به سوژه میباشد.سوژه نسبتی است که انسان بین خود وموجودات خارجی برقرار میکند که براثرآن حقیقت موجودات،تحت چارچوب مقولات، برای انسان ظاهر میشود.پس سوژه بنیاد #آنتولوژی شناخت است یعنی شناخت بر بنیاد انتولوژی سوژه استواراست.کانت نمیگوید هیچ چیز درخارج وجود ندارد بلکه میگوید اگر شرایط استعلایی سوژه نباشد مانمیتوانیم چیزی را بفهمیم وبدانیم.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖
فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
✅الهیات سکولاریسم
#سکولاریسم_مدرن دربنیانش متاثراز الهیات #گنوستیکی وثنوی است. بدین معناکه #سکولاریته درنهادش ارجاع به دوگانه: #امر_مقدس ونامقدس، روحانی وغیر روحانی، به عنوان دوحوزه مستقل متعارض دارد. واین مساله ریشه درالهیات ثنوی دارد.توضیح آنکه عالم هستی به دوحوزه مستقلِ متعارضِ مبدائیت نور ومبدائیت ظلمت، که یکی منشاء ایجاد امر روحانی ودیگری مصدر صدور امر غیرروحانی است تقسیم میشود.این دوگانه الهیاتی، تعارضی است که جمع واتحادشان غیرممکن است.زیرا برای امرمقدس ونامقدس، مابهازای مستقل فینفسه ماهوی، درنظرمیگیرند.یعنی کلیساومعبدونهادی که تکفل امور دینی را دارد، وهمچنین طبقه روحانی که متولی اجرای شعائرواحکام مذهبی هستند، ماهیتا روحانی ومقدس میباشند، درمقابل سایرنهادهای غیرمذهبی وطبقات غیر روحانی قرار دارند که غیرمقدس میباشند. پس مابادوحوزه مستقل ماهوی متعارض مواجه هستیم که هرکدام لوازم وعوارض خاص خویش رادارند، وتبدیل هرکدام به دیگری ناممکن میباشد زیرا مستلزم انقلاب درماهیت است فهومحالُ.
براین اساس جمع دومقام ملکوت وناسوت،دین ودنیا، در افق الهیات ثنوی وبالتبع #سکولاریسم_مدرن تقریبا ناممکن وممتنع است، یابایداهل آسمان باشی یااهل زمین.ماهیت #دین و#امر_قدسی ذاتا مغایر با هویت #سیاسی وامر انسانی است.چراکه دین عطف به ساحت ثابتات ازلی و احکام الهی است اماسیاست ذاتی سیال دارد زیرا مشیربه دنیابوده ونشاءدنیا، محکوم به تغییر وحرکت میباشد.البته این ثنویت در #انسان_شناسی مسیحی نیز وجود دارد، زیرا دوگانه #نفس و #جسم که جزء مبانی متافیزیکی #نفس_شناسی کلام مسیحی است آنچنان عمیق وجدی میباشد که فیلسوفان #مدرن همچون #دکارت و #مالبرانش در عصر نوزایی نتوانستند از این دوگانه فراتر رفته ودر دام دوگانه #سوژه و #ابژه قرارگرفته ونتوانستند بین آن دو جمع کنند. همچنین در ساختار #معرفت_شناسی مدرن ودرمساله #نومن و#فنومن ردپایی ثنویت مسیحی به چشم میخورد.
براین اساس مساله دین چون عطف به امرمقدس دارد، وماهیتا متعالی است، با مساله حاکمیت وسیاست که دلالت برامرنامقدس داشته وماهیتا دنیایی وغیرمتعالی است درتعارض میباشد وجمع آن دو محال وممتنع است.درصورت اقدام به این کار،دین وسیاست دچار فرافکنی شده، وامرنامتعارفی به نام #استبداد_دینی محقق میشود....که سبب خسران خلق وتباهی امور ملک وفساد دین وانهدام صلاح وسیاست و..هکذا میشود.
اما در الهیات توحیدی واسلامی، ملکوت حقیقت دنیا میباشد. وهرامر دنیایی ونامقدسی دربطن خودش به امرقدسی والهی منتهی میشود.زیرا حقیقت، یک کل واحد ذومراتب است.
هرمرتبهای باطن وحقیقت مرحله مادون است، وتمام مراتب مقدس والهی میباشند. امر نامقدس در جهانبینی اسلامی مابهازای خارجی وماهوی ندارد بلکه تنها درحیطه ذهن واراده انسان موضوعیت مییابد. به عبارت امرنامقدس بالتبع وجود موجودمختار(انسان) موضوعیت مییابد.الهیات #توحیدی و #اسلامی مستلزم #سکولاریسم نمیباشد. البته درطول تاریخ مسلمانان سکولار وجود داشته ودارند، اما وقوف در این تفکر، حاصل اندیشه اسلامی نیست، بلکه حاصل تاثیرگذاری ثنویت مندک در ارکان عالم #مدرن ویا اطوار اندیشه غیراسلامی میباشد.
در تفکر توحیدی همه چیز مقدس است زیرا حاصل فیض الهی وتجلی اسماء وصفات حقتعالی میباشند. امرنامقدس در فکر انسان تقرر دارد که نهایتا متعلق اراده قرار میگیرد. لذا امرغیرالهی، ماهیت مستقلی ندارد بلکه نحوه نیت ومتعلق اراده انسان میباشد.زمین، تنزل یافته آسمان ودنیا حاصل تجلی ملکوت است.
پس حقیقت #سیاست ، #ولایت است وباطن #حکومت واعمال قدرت و ولایت بر انسانها، #شریعت و اوامر الهی است. شریعت ودین تنزل ربوبیت تشریعی حق تعالی میباشد. وربوبیت او شامل حوزه فردی واجتماعی انسان میشود.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
✅ فلسفه اسلامی_۱
#فلسفه_اسلامی به اذعان برخی اصطلاحی متناقض و سخنی سخیف میباشد. چه اینکه ماهیت #دین و#مذهب تعبد وبندگی است و#فلسفه عبارت است از پرسش وابهام بشر درباره حقایق هستی. چگونه مقام تعبد وپرسش بایکدیگر جمع میشوند؟؟ ازاین روی فلسفه اسلامی، یا امتداد #فلسفه_یونان وشرحی بر کتب آنهاست ویامباحثی است پیرامون اثبات اصول دین ومعارف مذهبی.به عبارتی مسلمانان بر علم #کلام نام فلسفه اسلامی گذاشتهاند.
سوای از میزان صحت وسقم ادعاهای فوق(که همگی ناشی از عدم مطالعه متون فلسفه اسلامی وهمچنین ناآشنایی با دین #اسلام است) باید ابتدابه این سوال پاسخ داد که منظور از فلسفه اسلامی چیست؟؟
جهت پاسخ به پرسش فوق باید گفت #فلسفه دارای دو مقام است:
1_مقام جمع آوری 2_مقام داوری
هر #فیلسوفی دارای ایده وجهانبینی خاصی است وبه حکم انسان بودن، از امور مختلفی نظیر دین، عرف، اساطیر، علم، خرافات، کشف وشهودو...تاثیر میپذیرد. وهمه این موارد میتوانند منشاء ایدههای فیلسوف باشند.
اینکه #فیلسوف در مقام جمع آودی، ایده #فلسفی یا #حدوسط #برهان خود را ازکجا آورده، مهم نیست.زیرا نه میتوان در ذهن و روان انسانها جستجو کرد که ازچه چیز تاثیر پذیرفته اند!! ونه اصلا چنین کاری مطلوب ومفیدفایده است. بنابراین فیلسوف در اخذ ایده ومقام جمع آوری آزاد است.
اما دربُعد دوم یعنی مقام داوری، فیلسوف باید به قامت ایده وادعای خود لباس #استدلال و #برهان وتفسیر #عقلانی بپوشاند. هرفیلسوفی تفسیری از عالم وحقایق دارد. یک فیلسوف میگوید حقایق موجودات در عالمی دیگربه نام #عالم_مثال موجود است. وفیلسوفی دیگر میگوید حقایق موجودات درهمین دنیاودرمتن جوهر وماهیات موجودات میباشد. فرد دیگری میگوید حقیقتی خارج از ذهن ماوجود نداردوتمام حقایق #فنومن ویا #پدیدارهای ذهن بشر هستند. همه این مسائل ادعاهای است که #فیلسوفان درطول تاریخ مطرح کرده ودرباره آنها سخن گفتهاند. اینکه هرکدام ازآنها، ایدههای فوق را از کجا بدست آورده اند، مهم نیست. آنچه حائز اهمیت است این است که آیا در مقام داوری میتوانند برای اثبات ادعاهای خود دلیل واستدلال ارائه کنند؟؟
برهمین اساس فلسفه اسلامی، یعنی آنکه فیلسوفان درمقام جمع آوری ازفرهنگ ومذهب اسلامی تاثیرپذیرفته اند وبراساس حقایق مذهبی دارای ایده وتفسیری خاص ازعالم میباشند.اما در مقام داوری فیلسوف مسلمان برای اثبات ادعای خود باید برهان اقامه کند.
پس فلسفه عبارت است از تفسیرعقلانی هستی، وقید اسلامی یعنی فیلسوف در مقام جمع آوری ایده وتفسیر عالم از فرهنگ ومذهب اسلام تاثیر پذیرفته
و درمقام داوری تنها به استدلال وبرهان مقید و وفادار است ونه به متن #کتاب_مقدس ویا روایات منقول.
پس اینکه فیلسوف درمقام جمع آوری ایده مرکزی خود را از مذهب بگیرد هیچ نقضی در فلسفه او نمیباشد. زیرا باید در مقام داوری با ارائه برهان واستدلال، عقلانی بودن ایده خود را اثبات کند.
چنانچه فیلسوف در مقام داوری بگوید فلان مساله را به عنوان یک مساله فلسفی میپذیرم، چون مذهب آنرا تایید میکند، نقض فلسفه میباشد. والبته هیچ یک از فیلسوفان مسلمان در مقام داوری به متن دین استناد نکرده اند.
گرچه در مقام جمع آوری از مذهب تاثیر پذیرفته اند اما در مقام داوری به استدلال وارائه برهان عقلانی مقید بودهاند.
واین فرق مهم #فلسفه با #علم_کلام است.در علم کلام، #متکلم در مقام جمع آوری از مذهب متاثر است ودر مقام داوری اولا از مذهب وثانیا از عقل متاثر است.
ولی فیلسوف در مقام جمع آوری امکان دارد از مذهب ویاعلم ویا اساطیر ویا خرافات و....متاثرباشد. اما در مقام داوری فقط مقید به برهان است. بنابراین فلسفه اسلامی تفاوت بسیاری با علم کلام دارد.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari