eitaa logo
فلسفه نظری
2.2هزار دنبال‌کننده
517 عکس
83 ویدیو
118 فایل
🔮شناخت عقلانی پیرامون حقیقت‌ موجودات‌ را فلسفه‌نظری گویند. ✔والحّقُ لایعرفُ الّا بِالبُرهان لابِالرِجال @eshragh1300
مشاهده در ایتا
دانلود
فلسفه نظری
🔴شرح فلسفه ♨️قسمت شانزدهم. ⬅️مفهوم وجود، مشترک معنوى است! ⬅️و اين مفهوم بر آنچه حمل مى‌شود به مع
🔴شرح فلسفه ♨️قسمت هفدهم. ⬅️ابطال و رد اشتراک لفظی وجود! ⬅️در عين آنكه وجود، مشترک معنوى است و صدر المتالهين اين قضیه را یک امر بديهى قلمداد كردند، اما همچنان در ميان متكلمان كسانى بوده اند كه اين امر بديهى را انكار كرده و مدعى شده اند كه وجود، مشترک لفظى است. 💠در نقد متکلمان می‌گوییم: 💠اين حرف سخن درستى نيست، به دو دليل؛ 💠۱.اينكه اگر وجود مشترک لفظى باشد، فايده اى كه در استعمال <<هل بسيطه>> هست، به طور كلى ساقط و فاقد ارزش(!) خواهد شد.  💠۲.همانطور كه در منطق گفته شده <<هل>>به دو صورت است: 💠ما نکاتی داریم به نام "هل بسيط" و "هل مركب". ما با هل بسيط از اصل موجوديت يک موجود سوال می‌كنيم، كارى به خصوصيات آن نداريم. 💠مثلا سوال می‌كنيم كه آيا درخت وجود دارد يا نه، زمين و آسمان وجود دارند يا نه، مجرد و فرشته وجود دارند يا نه، كه جواب همه اينها يكسان است كه بله، درخت وجود دارد، زمين و آسمان وجود دارند، مجرد و فرشته وجود دارند. 💠و در هل مركب سوال از اصل موجوديت يک موجود نيست، بلكه سوال از حالات و خصوصيّات آن موجود هست. مثلا می‌پرسيم كه آيا درخت عالم است يا آسمان آفتابى است. 💠۱.اشكال اول به قائلين اشتراک لفظى اين است كه اگر لفظ وجود، معناى واحدى ندارد بلكه به تعداد هر ماهيتى كه وجود بر آن حمل می‌شود معناى وجود مختلف می‌شود، پس سوال با "هل بسيط" براى شنيدن جواب از اصل موجوديت هر موجود، به طور كلى منتفى و بى فايده مى شود، زيرا لفظ موجود داراى معنايى كه دلالت بر بودن اشياء بكند، نخواهد كرد، بلكه يک معنايى مرادف با ماهيت اشياء خواهد داشت، و ما نخواهيم توانست پاسخ سوال هل بسيط را با كلمه<<موجودُ>>بشنويم. 💠و چون اين سؤال پاسخ خود را دريافت نمى‌كند، پس به طوركلى اين سوال بى فايده و غلط خواهد بود. 💠۲.گفتيم كه ما گاهى به موجوديت يک موجود يقين داريم، ولى شک در ماهيت آن داريم. مثل آنكه به وجود شبحى كه از دور مى‌آيد يقين داريم، ولى نمى‌دانيم كه ماهيت او چيست، حيوان است يا انسان، يا چيز ديگر. يا بالعكس، ماهيت يک چيز را مى دانيم، مثلا مى‌فهميم كه اتفاق و شانس يعنى چه، ولى نمى‌دانيم كه آيا اين دو، وجود دارند يا نه. اينها همه گواه بر آن هستند كه امر متيقن، غير از امر مشكوک است. ماهيت و وجود يک چيز نيستند، بلكه دو چيز و داراى دو حكم مختلف هستند.  💠پس اين سخن مدعى كه <<وجود>> در هر قضيه اى كه استعمال مى‌شود به معناى همان ماهيت و موضوعى است كه بر آن حمل مى‌شود، سخن ناصحيحى است. ماهيت، غير از وجود است. 💠 وقتى مى گوييم <<الانسان موجودُ>>يا <<النبات موجود>> نمى‌خواهيم بگوييم <<الانسان انسان>> يا <<النبات نبات>> بلكه مى‌خواهيم بگوييم انسان و نبات، موجود هستند.♥️ 💢 ... . . . . . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴شرح فلسفه ♨️قسمت هجدهم. ⬅️چگونگی استدلال و کشف حقایق وجودی! ⬅️در حقیقت دو نوع برهان جهت استدلال
🔴شرح فلسفه ♨️قسمت نوزدهم. ⬅️استعمال لفظ وجود بر ممکن الوجود و واجب الوجود! ⬅️آنگونه كه به برخى از متكلمان چون ابوالحسين اشعرى، رهبر فرقه اشعريها، و ابوالحسن بصرى نسبت داده شده، ايشان قائل بوده اند كه: 💠 "لفظ وجود هنگام استعمال درباره ممكنات، گرچه يک معنا دارد، اما وقتى بين واجب و ممكن استعمال مى شود دو معناى مختلف خواهد داشت. بنابراين، مشترک لفظى بين اين دو مى‌باشد.  💠اعتقاد ايشان به اشتراک لفظى بودن وجود، از آن جهت هست كه اگر گفته شود وجود در واجب به همان معناى وجود در ممكنات است، بين واجب و ممكن، تشبيهى حاصل مى‌شود. 💠به جهت پرهيز از شباهت بين واجب و ممكن گفته اند كه كلمه وجود در دو جمله: <<واجب موجود است>> و <<ممكن موجود است>> دو معناى مختلف و متغاير دارد. 💠به قول محقق سبزوارى در شرح منظومه، اين اشخاص(تساوی دانستن موجود بودن واجب الوجود با ممکن الوجود) مفهوم را با مصداق خَلط كرده اند و گمان برده اند كه قول به اشتراک معنوى وجود، يعنى مصداق وجود در واجب و مصداق وجود در ممكن، يكسان و برابر هستند. 💠در حالى كه ما مى‌گوييم معناى وجود و هستى در اين دو، يكى است، گرچه چگونگى وجود اين دو، در يكى به نحو وجوب است، و در ديگرى به نحو امكان. 💠و مصداقا و خارجا با هم در سنخ موجوديت اختلاف دارند.✅ 💠دليلى كه در رد اين سخن اقامه مى‌كنند اين است كه ما وقتى مى‌گوييم: 💠خداوند موجود است، آيا از كلمه <<موجود>> معنايى مى‌فهميم يا نمى‌فهميم؟ اگر نمى‌فهميم، پس فهم ما در خصوص ادراک بود يا نبود خداوند به بن بست و توقف رسيده است كه اصطلاحا آن را تعطيل مى‌ناميم.  💠و اگر معنايى از كلمه موجود مى‌فهميم و آن معنا برابر است با معناى موجود در ساير استعمالات، پس وجود، مشترک معنوى است و در همه جا يک معنا دارد. 💠و اگر معناى آن، نقيض معناى موارد استعمال ديگر است، پس وقتى مى‌گوييم: 💠<<خداوند موجود است>> در واقع گفته ايم <<خداوند معدوم است>>. 💠يعنى معنايى را فهميده ايم كه نقطه مقابل و نقيض معناى وجود، در موارد ديگر است، و اين هم كه بالبداهه غلط است.✅ 💠پس راهى براى ما نمى‌ماند غیر از اینكه بگوييم وجود از نظر معنا در همه جا يكسان و برابر است و به عبارت ديگر، مشترک معنوى است.♥️ 💢 ... . . . . . . . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
✅ فلسفه اسلامی_۱ به اذعان برخی اصطلاحی متناقض و سخنی سخیف میباشد. چه اینکه ماهیت و تعبد وبندگی است و عبارت است از پرسش وابهام بشر درباره حقایق هستی. چگونه مقام تعبد وپرسش بایکدیگر جمع میشوند؟؟ ازاین روی فلسفه اسلامی، یا امتداد وشرحی بر کتب آنهاست ویامباحثی است پیرامون اثبات اصول دین ومعارف مذهبی.به عبارتی مسلمانان بر علم نام فلسفه اسلامی گذاشته‌اند. سوای از میزان صحت وسقم ادعاهای فوق(که همگی ناشی از عدم مطالعه متون فلسفه اسلامی وهمچنین ناآشنایی با دین است) باید ابتدابه این سوال پاسخ داد که منظور از فلسفه اسلامی چیست؟؟ جهت پاسخ به پرسش فوق باید گفت دارای دو مقام است: 1_مقام جمع آوری 2_مقام داوری هر دارای ایده وجهان‌بینی خاصی است وبه حکم انسان بودن، از امور مختلفی نظیر دین، عرف، اساطیر، علم، خرافات، کشف وشهودو...تاثیر میپذیرد. وهمه این موارد میتوانند منشاء ایده‌های فیلسوف باشند. اینکه در مقام جمع آودی، ایده یا خود را ازکجا آورده، مهم نیست.زیرا نه میتوان در ذهن و روان انسانها جستجو کرد که ازچه چیز تاثیر پذیرفته اند!! ونه اصلا چنین کاری مطلوب ومفیدفایده است. بنابراین فیلسوف در اخذ ایده ومقام جمع آوری آزاد است. اما دربُعد دوم یعنی مقام داوری، فیلسوف باید به قامت ایده وادعای خود لباس و وتفسیر بپوشاند. هرفیلسوفی تفسیری از عالم وحقایق دارد. یک فیلسوف میگوید حقایق موجودات در عالمی دیگربه نام موجود است. وفیلسوفی دیگر میگوید حقایق موجودات درهمین دنیاودرمتن جوهر وماهیات موجودات میباشد. فرد دیگری میگوید حقیقتی خارج از ذهن ماوجود نداردوتمام حقایق ویا ذهن بشر هستند. همه این مسائل ادعاهای است که درطول تاریخ مطرح کرده‌ ودرباره آنها سخن گفته‌اند. اینکه هرکدام ازآنها، ایده‌های فوق را از کجا بدست آورده اند، مهم نیست. آنچه حائز اهمیت است این است که آیا در مقام داوری میتوانند برای اثبات ادعاهای خود دلیل واستدلال ارائه کنند؟؟ برهمین اساس فلسفه اسلامی، یعنی آنکه فیلسوفان درمقام جمع آوری ازفرهنگ ومذهب اسلامی تاثیرپذیرفته اند وبراساس حقایق مذهبی دارای ایده وتفسیری خاص ازعالم میباشند.اما در مقام داوری فیلسوف مسلمان برای اثبات ادعای خود باید برهان اقامه کند. پس فلسفه عبارت است از تفسیرعقلانی هستی، وقید اسلامی یعنی فیلسوف در مقام جمع آوری ایده وتفسیر عالم از فرهنگ ومذهب اسلام تاثیر پذیرفته و درمقام داوری تنها به استدلال وبرهان مقید و وفادار است ونه به متن ویا روایات منقول. پس اینکه فیلسوف درمقام جمع آوری ایده مرکزی خود را از مذهب بگیرد هیچ نقضی در فلسفه او نمیباشد. زیرا باید در مقام داوری با ارائه برهان واستدلال، عقلانی بودن ایده خود را اثبات کند. چنانچه فیلسوف در مقام داوری بگوید فلان مساله را به عنوان یک مساله فلسفی میپذیرم، چون مذهب آنرا تایید میکند، نقض فلسفه میباشد. والبته هیچ یک از فیلسوفان مسلمان در مقام داوری به متن دین استناد نکرده اند. گرچه در مقام جمع آوری از مذهب تاثیر پذیرفته اند اما در مقام داوری به استدلال وارائه برهان عقلانی مقید بوده‌اند. واین فرق مهم با است.در علم کلام، در مقام جمع آوری از مذهب متاثر است ودر مقام داوری اولا از مذهب وثانیا از عقل متاثر است. ولی فیلسوف در مقام جمع آوری امکان دارد از مذهب ویاعلم ویا اساطیر ویا خرافات و....متاثرباشد. اما در مقام داوری فقط مقید به برهان است. بنابراین فلسفه اسلامی تفاوت بسیاری با علم کلام دارد. ➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari