eitaa logo
فلسفه نظری
2.2هزار دنبال‌کننده
514 عکس
83 ویدیو
115 فایل
🔮شناخت عقلانی پیرامون حقیقت‌ موجودات‌ را فلسفه‌نظری گویند. ✔والحّقُ لایعرفُ الّا بِالبُرهان لابِالرِجال @eshragh1300
مشاهده در ایتا
دانلود
فلسفه نظری
🔴تناقض ملاحد در سو استفاده از علم جهت رد وجود خدا! ♨️ #قسمت_اول. ⬅️برخی از فیزیکدانان برای توجیه آ
🔴تناقض ملاحد در سو استفاده از علم جهت رد وجود خدا! ♨️ . ⬅️در علم فیزیک، دترمینیسم به نام علیت در سیستم های فیزیکی یاد می شود. دترمینیسم یعنی: توان پیش بینی آینده یک سیستم و حالات محتمل بر آن. ⬅️در سیستم های فیزیک کلاسیک که در محدوده ماکروسکوپیک هستند، ما قدرت پیش بینی آینده یک سیستم را داریم و می توانیم پیش بینی کنیم که‌‌ یک سیستم فیزیکی در آینده چه حالاتی بر او غالب خواهد شد و موارد محتمل چیست. 💠اما در کوانتوم دترمینیسم نسبی است، زیرا ما نمی توانیم پیش بینی کنیم که یک سیستم چه حالاتی خواهد داشت و قدرت اندازه گیری هم زمان تکانه و مکان سیستم مد نظر(اتم و یا زیر مجموعه های آن) چه حالاتی خواهند داشت، و اگر بخواهیم تکانه را اندازه گیری نماییم ، در اندازه گیری مکان ذره دچار خطا خواهیم شد و بالعکس. در نتیجه ما قدرت اندازه گیری داریم ولی آن نتیجه گیری دقیق نیست و پر از اشتباه خواهد بود. ⬅️اما مُلاحِد، از این امر نیز آمده اند نقض علیت فلسفی را نتیجه گرفته اند!!! ⬅️این جماعت خنده دار استدلال میکنند: "در فیزیک کوانتوم و حالات مکانیکی آن ،ما قدرت پیش بینی حالات سیستم فیزیکی را نداریم و این به منزله نقض علیت(دترمینیسم) است و احتمال می رود در قبل از بیگ بنگ خلاء کوانتومی وجود داشته باشد و عامل خلقت عالم باشد، لذا عالم بی علت و از کتم عَدَم به وجود رسیده است." ⬅️این سخن پوچ ، از چند جهت قابل نقد است و ما اجمالا به این موضوع پاسخ می دهیم: 💠اولا، دترمینیسم فرق بسیار زیادی با علیت فلسفی دارد و حتی تعاریف و مبناهای آنها بسیار متفاوت است، همانطور که در ابتدا اشاره کردیم و دترمینیسم را شرح دادیم ، دترمینیسم یعنی پیش بینی آینده یک سیستم ، و علیت فلسفی یعنی عامل هستی بخش و فعل دادن به موجودات و اشیا. ⬅️لذا علیت فلسفی و دترمینیسم بسیار متفاوت اند. ⬅️و چند سوال نیز پیش می آید: مگر خلاء کوانتومی جز امور وجودی نیست؟! مگر این خلاء شامل امورات وجودی و مفهوم اشتراک معنوی وجود نمی شود؟! و فارغ از این مطالب، شما ادعا دارید که ماده اصیل است و چیزی جز ماده در عالم نیست، و از آن طرف می گویید بیگ بنگ آغاز فضا-زمان بوده است ، و این به منزله شروع مادیات است، لذا فضا و زمان در قبل بیگ بنگ نبودند و خلاء کوانتومی بر فرض وجودش، شامل فضا و زمان نمی شود و ماهیتی غیر مادی دارد، لذا خودتان به وجودی غیر مادی در قبل بیگ بنگ اعتراف میکنید. 💠ثانیا، کوانتوم مکانیک هرگز نتوانسته در سطح ماکروسکوپیک پاسخگو باشد و تنها در سطح میکروسکوپیک و زیر اتمی پاسخگو بوده ، لذا حتی خلق شدن عالم و وجود خلائی کوانتومی در قبل بیگ بنگ نیز در حاله ای از ابهام است و بدون شواهد تجربی. 💠ثالثا، شما ملحد جماعت نه تنها علم را تحریف میکنید، بلکه سخنان مضحک زیاد می گویید و ادعا میکنید توسط خلاء کوانتومی عالم از عَدَم بر می خیزد!!! به لحاظ علمی در پست بعدی به این ادعا پاسخ می دهیم، و در ابتدا از لحاظ عقلی موضوع خلق شدن عالم از عدم را از لحاظ سنخیت بررسی میکنیم: ⬅️ما عدم را ‌A در نظر می گیریم. و وجود را B. و عالم ما از b است. و خلق، یعنی چیزی که " این فعلی که الان وجود دارد" از چیزی که "قبلا بوده" "تبدیل" به "حالت فعلی" شده است. زیرا عدم a است و اگر قرار باشد عالم از عدم خلق شده باشد، باید تبدیل به b بشود. چنین امری ممکن چون زیرا از لحاظ سنخیت تفاوت ذاتی دارند. لذا عالم ما که b است، باید از سنخی مثل B نشات داشته باشد. عدم، یعنی نیستی محض. عالم ما وجود دارد، ولی عدم یعنی حتی "هستی" هم نیست که بتوانیم آن را وصف بکنیم حتی آگاهی را تفکر کنیم. آگاهی و هستی متضاد، و نقطه مقابل عدم می باشد. 💠رابعا، همونطور که در بالاتر اثبات کردیم خلاء کوانتومی نیز مشمول امور وجودی است و شامل صفت مفهوم اشتراک معنوی وجود نیز می شود، لذا زیر مجموعه اصالت وجود است و قطعا خلاء کوانتومی بر فرض وجودش، باید حادث ذاتی باشد و پا به عرصه وجود گذاشته باشد. 💠خامسا، شما از طرفی دیگر مدعی قِدَم ذاتی عالم هستید و وجود عالم را مطلق و ذاتب می دانید و برای آن آغاز قائل نیستید، و در مسئله خلقت عالم توسط کوانتوم مکانیک برای عالم ماده ابتدای وجود قائل می شوید و ادعای بر آمدن عالم از عَـــدَم هستید!!! این ادعا آنچنان متناقض است که هیچ توجیهی ندارد و تن فلاسفه خودتان را نیز در گور می لرزانید!!! ♻️ ... . . . . . . . . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴تناقض ملاحد در سو استفاده از علم جهت رد وجود خدا! ♨️ #قسمت_سوم. ⬅️انکار علت و معلولی توسط (فیزیک)
🔴تناقض ملاحد در سو استفاده از علم جهت رد وجود خدا! ♨️ . ⬅️در پست های قبل توضیح دادیم ادعای متناقض ملحد جماعت درباره خلقت عالم و تقطیع عای آنان از علم، و توضیح دادیم که یکی از مدعیات مضحک آنان، جهت رد خلقت عالم توسط آفریدگار، دست به دامان شدن فرضیه خلاء کوانتومی در قبل بیگ بنگ است. ⬅️اما جهالت ملحد جماعت تمامی ندارد و آنان خلاء کوانتومی را عدم قلمداد می‌کنند ، در پست های قبل نقدی مختصر در این موضوع انجام دادیم، وجا دارد بدانید که اینها کور کورانه از مراجع تقلید فکری خودشان پیروی می‌کنند که یکی از آنان لاورنس کراوس است که خلاء کوانتومی بر فرض وجودش در قبل از بیگ بنگ را، عَــدَم قلمداد کرده. ⬅️برای نقد ادعای تو خالی آنان به نشریه نیویورک تایمز رجوع می‌کنیم. 💠مطالب فوق ترجمه شده و برگرفته از مقاله دکتر دیوید آلبرت، دکترای فیزیک نظری درباره کتاب "جهان از هیچ" لاورنس کراوس می‌باشد. ⬅️دیوید آلبرت در پاسخ به لاورنس کراوس گفته است: 💠به نظر می‌رسد تصور کراوس این است که حالت خلاء کوانتومی، معادل "نبود هیچ چیز فیزیکی" در نظریه میدان کوانتومی است...! 💠اما این حرف صحیح نیست. 💠حالتهای میدان کوانتومی نسبیتی هستند، همانند زرافه ها یا یخچال، یا منظومه های شمسی، و ترکیبات خاصی از "مواد فیزیکی بنیادین"( elementary physical stuff) هستند. 💠معادل واقعی نبود هیچ چیز فیزیکی در نظریه میدان کوانتومی نسبیتی، یک ترکیب خاص میدانها نیست، بلکه "نبود" این میدانها به طور کلی می‌تواند باشد. ⬅️این واقعیت که برخی از ترکیبات میدانها(ی کوانتومی نسبیتی) منجر به پیدایش ذرات می‌شود و برخی نمی‌شود، همان قدر اسرار آمیز است که برخی از ترکیبات انگشتان دست من حالت مشت بسته را به وجود می آورد و برخی نمی آورد...! 💠و این واقعیت که در طول زمان و با شکل گیری ترکیبات مختلف، ذرات پدید می‌آیند و از بین می‌روند همان قدر اسرار امیز است که در طول زمان از ترکیبات مختلف انگشتان دست، شکل مشت بسته میتواند پدید بیاید و از بین برود. 💠و هیچ کدام از این پیدایش ها، اگر درست نگریسته شود، ابدا معادل پیدایش از "هیچ" نیست. 💠به نظر کرواس اگر صد سال پیش یک گستره فضایی فاقد ذرات، "هیچ" نامیده می‌شد، کسی اعتراض نمی‌کرد، او شکایت دارد از اینکه چرا "منتقدین مذهبی اکنون به من می‌گویند که نمی‌توانم فضای خالی را "هیچ" بنامم، بلکه باید ان را "خلا کوانتومی" بنامم تا تمایز آن با "هیچ" ایده آل از نظر فلاسفه یا متخصصین الهیات مشخص شود." 💠تنها چیزی که من می‌توانم در این‌باره بگویم این است که کراوس کاملا در اشتباه بوده و منتقدین دینی و فلسفی او حق دارند. ⬅️چه اهمیتی دارد که صد سال پیش افراد به چه چیزی اعتراض می‌کردند یا نمی‌کردند؟ انسانهای صد سال پیش در اشتباه بودند. ⬅️اکنون اگاهی ما بیشتر است. 💠و آنچه در گذشته "هیچ" تلقی می‌شد، اکنون و با بررسی دقیق‌تر چیزیست که استعداد تبدیل شدن به پروتون، نوترون، میز، صندلی، سیارات، منظومه شمسی، کهکشانها و کیهانها را دارد. ⬅️پس اینطور نیست که "هیچ" باشد و ممکن نیست که "هیچ" بوده باشد. 💠و اگر به تاریخ علم درست نگاه کنیم، هیچ دلیلی وجود ندارد که غیر از این فکر کنیم. ⬅️منبع: http://mobile.nytimes.com/2012/03/25/books/review/a-universe-from-nothing-by-lawrence-m-krauss.html?referer=&_r=0 . . . . . . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
✅حقیقت ظهوری علیت نزد اساسِ عبارت است از(صورت)موجود.مجموعه ویژگیهای ذاتی وعرضی که باعث میشود موجودآنچیزی باشد که هست.واین یعنی صورت یاماهیت شیء.او درسوال از عامل ثبوت موجود(علت فاعلی)واینکه چرا مثلا مجسمه، مجسمه میباشد، صورت راعلت فاعلی میداند.(البته او منکروجود خدا نیست، بلکه علت فاعلی رااینگونه معنا میکند)وهمچنین غایت موجود راچیزی میداند که هست.یعنی صورت شیء. بنابراین ارسطومعلول راماهیت مستقلی دانسته،که ازخودحکایت میکند وغایتش، تبدیل شدن به آنچیزی است که هست. اما نزد حکمای مسلمان اساس علیت عبارت از(حکایت)میباشد.یعنی معلول،خودرانشان نمیدهد، بلکه تماما نشان دهنده صفات وقدرت علت میباشد.گویی معلول(موجودات)آینه‌ای می‌باشدکه جمال علت خویش(خداوند) راتصویرمیکند، دیدن آن به مثابه مشاهده علت است. ،حقیقت پنهانی می‌باشد که ازمجلای ماسوایش ظاهرمیشود.ماسوای او، به مثابه ماهیات غیرمرتبط بااونیستندبلکه همگی ظهورات وتجلیات اسمائی‌اش میباشند که صفت واسمی ازاورا نشان میدهند.به اعتقاد ،موجودات همگی هالک بوده وهیچ شانی ازوجوداستقلالی غیرمرتبط وخارج از موضوع، نسبت به باریتعالی ندارند.حقیقت موجودات، وسرگردانی بین است.به تنهایی ضرورتی بر وجودشان نیست واستحقاق عدم ندارند.فاقدهرگونه اقتضایی هستند وبالذات ممکن الوجودند.اگر میشوند، این وجودبالغیراست.یعنی موجود دیگری راه‌های رابه رویشان بسته وراه رابرایشان بازکرده، وبااین کاربه موجودیتشان بخشیده و آنهارااز سرگردانی بین وجودوعدم خارج کرده وآنهارابه عرصه هستی آورده. الشیءُ مالم‌یجب‌لم‌یوجد...واین یعنی موجودات،ممکن بالذات و واجب‌بالغیر هستند.حقیقت چیزی جزظهور علت نیست.زیرا موجودات که حقایق عالم میباشند هرکدام بالذات خودنما نبوده بلکه حاکی از وجودمتعالی میباشند. معلول هیچ‌شان استقلالی حکائی ازخودش ندارد.هرچه هست حکایت از جمال وجلال یارمیباشد. نزدحکیمان مسلمان به معنای حکایت‌گری است.گویی الفاظی هستند که از حق تعالی صادر شده‌ وبرای اواظهار مافی‌الضمیر میکنند.وهرگاه قدرت وجلال ویا زیبایی وجمال امرپوشیده‌ای راآشکار سازیم، این آشکارگی به معنای(حمد)اومیباشد.حمد یعنی اظهارکمالات محمود. این حمدیابه نحوزبانی وقولی است یابه نحوفعلی ورفتاری ویابه صورت وجودی وذاتی.اگر معلول حاکی از علت است یعنی کمالات اورا نشان میدهد پس وجود معلول حمدِ علت است.لذا ماسوی‌الله، همگی وجودشان به مثابه حمدوتسیبح خداوند متعال می‌باشد. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ فلسفه نظری @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
یکی از قوی‌ترین استدلالها در اثبات وجود خداوند است. برهان علیت میگوید: هر ممکن الوجودی نیازمند به است...وخداوند علت تامه ممکنات است. البته این را برخی اشتباه تقریر کرده ومیگویند: هر موجودی نیازمند به خالق است. آیا خدا، موجود نیست؟ قاعدتا هست...پیش‌تر گفتیم...هرموجودی نیازمند خالق است...براین اساس خداوند هم به عنوان یک موجود، نیازمند خالق است...اگر خدا خالق ندارد ومیتواند از قانون علیت مستثنی باشد پس سایرموجودات هم میتوانند مستثنی باشند. درحالی که اگر قانون علیت، به نحو صحیح تقریر وبیان شود، اِشکال فوق مطرح نمیشود. واما بیان دقیق قانون علیت این است که: هر ممکن‌الوجودی نیازمند به علت، موجِد وخالق میباشد.نه این هر موجودی نیازمند به علت است. توضیح آنکه: موجودی است که و برایش ضرورت ندارد، به تعبیری وجود وعدم در تعریفش اخذ نشده وذاتی آن نیست. در تعریف انسان میگوییم: جسمِ جوهری نامی حیوانِ ناطق در این تعریف وجود وعدم جزء مقومات وذاتیات تعریف انسان نیست، این بدان معنا است که وجود وعدم جزء ذاتیات واجزاء تشکیل دهنده ماهیت بشر نمی‌باشد. لذا چنین ماهیتی بین وجود وعدم سرگردان است. به خودی خود، نه ضرورتی بروجودش است ونه ضرورتی برعدمش. این حالت را میگویند وچنین موجودی را ممکن الوجود میخوانند. حال اگر ممکن الوجودی، موجود شود وبوجود آید، نشانه آن است که کسی او را به سمت وجود حرکت داده، زیرا خودش به تنهایی حائز وجود نیست پس به تنهایی نمیتواند موجود شود. آیا تصور صندلی که در ذهن من است به تنهایی وخودبخود میتواند از ذهن من خارج شود وموجود بشود؟ قاعدتا خیر...پس هیچ ممکن الوجودی نمیتواند به تنهایی موجود شود. لذا هرگاه ممکنی را موجود دیدیم بدان معناست که علت ایجاد کننده داشته که وجود رابه او افاضه کرده است. علت یک ممکن الوجود، یا خودش ممکن الوجود است یا ممکن نیست. اگر ممکن باشد، آن علت هم برای وجودش نیاز به علت دیگر داشته واین سلسله (وابستگی ممکن فعلی به علت مقدم) ادامه پیدا میکند... ( وجود یک سلسله‌ بهم وابسته که ابتدا ومبدا ندارند) عقلا محال است...این سلسله باید مبدائی داشته باشد، آن مبدا نباید یک موجود ممکن الوجود باشد، چون دوباره نیاز به موجِد وعلت پیدا میکنند وتسلسل ادامه می‌یابد، آن مبدا باید باشد، یعنی وجود ذاتی اوباشد وازکسی به عاریت نگرفته باشد.موجودی که وجود ذاتیش است در موجود بودنش به علت مقدمی متکی نیست، خداوند میباشد. پس هر ممکن الوجودی برای رهایی از سرگردانی بین وجود وعدم نیاز به علت دارد، خداوند ممکن الوجود نیست بلکه واجب الوجود است، یعنی بین وجود وعدم سرگردان نیست، پس نیازمند به علت وخالق دیگری ندارد. ┅┅┅┅──✺──•⊰➺ 🔸فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
۳۰.m4a
حجم: 27.17M
─⊰⊹❋✿✿❋⊹⊱─ ❀› ❀› ◎بخش سوم: احکام عدم 【نبود تمایز وعلیت بین اعدام_امتناع اعاده معدوم】 🔻     ┅┅┅┅──✺──•⊰➺ 🔸فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari