🔸فیزیکالیسم_۳
طبیعت ازعناصربسیط اولیه تشکیل یافته.وآن عناصر هرکدام طبعابه سمتی حرکت میکنند.حرکت طبیعی آتش وهوابه سمت بالاوآب وخاک به سمت مرکز زمین یاپایین است. چنانچه هرکدام ازاین عناصربه خلاف جهت طبیعیشان حرکت کنند، آنراحرکت اجباری یاقَسری میگویند.چنانچه سنگ رابه سمت بالا پرتاب کنیدحرکت اوقسری است ودر نهایت سنگ به حرکت طبیعی خودکه به سمت پائین است برمیگردد.دراین بین افلاک حرکت دائمِ دورانی دارند.یعنی حرکتشان نه طبیعی است ونه قسری.پس حرکت آنها چیست؟ #ارسطو میگفت حرکت حُبّی میباشد.افلاک شیفته محرک اول(خداوند)هستند وبه شوق اودرحرکت میباشند.لذا افلاک وستارگان دارای نَفسی هستند.که آنها را به یک حرکت دائمی شوقی وادار میکند.این تحلیل ازجانب کسی است که عقلانیت خشک واستدلالی اوزبانزد است.از طرفی ارسطو طبیعت را یک موجودواحدمتشخص میدانست.در برخی از مکتوبات او از(حیوان طبیعت) یاد میکند.یعنی براین طبیعت محسوس نفسی حاکم است که به تمشیت آن میپردازد.دراین سوی عالم، #شیخ الرئیس_ بوعلی سینا درنمط دهم اشارات وتنبیهات پس از تحلیل ونقد سخن ارسطو درباب افلاک بیان داشت، افلاک دارای نَفس ناطقه معقوله هستند.گویی عقلی مانند ذهن انسان برتمام آسمانها وستارگان وکهکشانهامستولی است واو آنرا عقل کل مینامید.
در نگاه #مدرن سیارات وستارگان کُرههای گازی وسنگی هستند که در پهنه فضابدون مقصدخاصی سرگردان میباشند.اما بوعلی هرفلک را دارای نفس وعقلی مستقل میدانست.یعنی عقلانیت وخردی بر اجرام آسمانی حکم فرماست واو آنهارا تدبیر میکند. #شیخ الرییس آنرا عقل فلکی میخواند.اوبرخلاف #افلاطون باورداشت حیث حقیقی ومعقول موجودات در باطنشان میباشدنه درعالمی دیگر.لذااو طبیعت رادارای ظاهری حسی وباطنی عقلانی میدانست.چه در آکادمی آتن وچه درحوزه اسلامی،طبیعت کل واحدزندهای بود که نفس وعقلی برآن حاکم میباشد.امادرعصرمدرن این نگاه نقض شد.ابتدا #دکارت طبیعت راصرفا امتدادجسمانی فاقد بُعدمجردوعقلانی دانست که قوانین مکانیکی مانند ماشین برآن حاکم است.طبیعت انبانی ازکثرات مادی بی ربط بود که قوانین فیزیک برآن حاکم میباشد.و #کانت درادامه، حتی این بُعد جسمانی وقوانین مکانیکی طبیعت را ازآن گرفت وهمه آنهاراحاصل عملکرد قالبهای پیشینی ذهن بشر دانست.او طبیعت راتابع ذهن وفاهمه انسان قرارداد.یعنی درخارج حتی همین جوهریت وجسمانیت هم موجود نیست.اصلا نمیدانیم خارج از ذهن چه خبراست.نومن ماده تاریکی است که ازآن بی خبریم.اینقدر میدانیم که ذهن انسان طی فرایندی صورت ماهیات خارجی رابراندام آنها میپوشاند..درصورت وجودانسان این کثرات پراکنده دارای هویتی به نام درخت میشوند.زیرافاهمه بشر،حقیقت رابه طبیعت افاضه میکند. در نگاه دکارتی_کانتی انسان ارباب وخداونگار طبیعت است.اوست مرکز عالم چراکه واهب الصور وسوژه مطلق میباشد.بین نگاه مدرن تا نگاه پیشامدرن نسبت به رابطه انسان وطبیعت بسیار فرق است.در افق فکر ارسطو وابنسیناطبیعت کلِ واحدِ متشخص ذیالشعوراست که دارای خردی مدبر ونفسی مشتاق میباشد.بنابراین فعل بشر نباید به هدم وبردگی طبیعت منتهی شود.چه اینکه کمال انسان درشناخت طبیعت همانگونه که هست میباشد.زیراشناخت یعنی نیل به باطن عقلانی موجودات،وبه حکم قاعده(اتحادعقل وعاقل ومعقول) این ادراک حقیقی کماهیعلیه، سبب وسعت نفس بشر وارتقای عقلانی اوست.چون باطن طبیعت از سنخ حقایق عقلی است.فهم آن به مثابه اتحاد عقل بشربا حقیقتی متعالی است.تعالی ذاتی مدرَک سبب ارتقای وجودی مدرِک میشود.امادرنگاه مدرن طبیعت، شانی از مراتب فاهمه بشراست.دربهترین حالت، طبیعت ماده فاقدشعوروتجمع عناصرشیمیایی است. چنین فهمی انسان رامجاز به دخل وتصرف مطلق درطبیعت میکند.آنهم نه برای رفع نیازهای اولیه،بلکه به سبب تامین سودومنفعت بیشتر.به همین روی #نیچه میگفت انسان پیش از #مدرنیته حیوانِناطق بود وبعداز #مدرنیسم ناطقیِ حیوان است.یعنی عقلانیت اوماده ارضای تمایلات حیوانیاش میباشد.واین مقدمه ظهور #تکنولوژی یا تصرف علیالاطلاق انسان بر طبیعت است. انسانِ خودبنیادمدرن که خویش را ارباب طبیعت میداند وجهت مهاراین حیوان ناآرام به ساخت تکنولوژی مبادرت میورزد،خود را مجاز میداند که جهت دمافزونی سود سرمایه به هرنحوی در طبیعت وجامعه بشری تصرف کند.واین آغاز #سرمایه_داری است.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari