eitaa logo
آموزش منطق و فلسفه اسلامی
4.6هزار دنبال‌کننده
56 عکس
13 ویدیو
18 فایل
آموزش ساده اصطلاحات و لغات منطقی و فلسفی دانلود و دریافت اپلیکیشن منطق و فلسفه تنها از طریق این کانال جایز است موسسه مجازی نرم افزاری مرابیع @marabie پیشنهادات،انتقادات،تبادل @sarbbazzaman
مشاهده در ایتا
دانلود
✅لینک صوت تدریس کتاب لغت موران شیخ اشراق،توسط استاد سید یدالله یزدان پناه 👈تعداد جلسات:29جلسه "مناسب برای علاقه مندان به عرفان اسلامی" 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 https://vdars.com/yazdanpanah/%D8%AF%D8%B1%D9%88%D8%B3-%D8%B4%D8%B1%D8%AD-%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%A9-%D9%84%D8%BA%D8%AA-%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B4%DB%8C%D8%AE-%D8%A7%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%82/ ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅بیانات رهبر معظم انقلاب پیرامون تدریس فلسفه در قم ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه👈 @falsaf
✅روح بخاری(قسمت اول) 👌در باب کیفیت ارتباط میان نفس و بدن،میان فلاسفه اختلاف زیادی به وجود آمده است.چه فلاسفه غربی و چه فیلسوفان اسلامی از گذشته تا به امروز تلاش کرده اند تا کیفیت ارتباط نفس و بدن را توجیه کنند. "روح بخاری"توجیهی است که برخی از جمله ابن سینا آنرا ارائه داده اند و به این وسیله تلاش کردند تا نحوه ارتباط جوهر نفس و جوهر جسم(بدن)را تبیین کنند. ⬅️تعریف روح بخاری: بخار برآمده از قسمت‌های لطیف اخلاط موجود در بدن را "روح بخاری" می‌گویند. روح بخاری، لطیف‌ترین جزء بدن جسمانی به‌شمار می‌آید و نقش واسطه‌گری میان نفس مجرد و بدن مادی را برعهده دارد. 👈ابن‌سینا در تبیین روح بخاری و مباحث مربوط به آن، توضیحات مبسوطی دارد که پس از وی،در کلمات شیخ اشراق و ملاصدرا نیز قابل پی‌گیری است. 👈روح بخاری از آن جهت که به سلامت و یا مرض بدن انسانی مربوط می‌شود مورد توجه اطبای متقدم بوده و در طب قدیم از آن سخن به میان آمده است و در عین حال، از آن جهت که بر فرض قبول وجود آن،‌ می‌تواند نقش واسطه‌گری میان نفس و بدن را به عهده گیرد، مورد توجه فیلسوف قرار گرفته و در علم النفس، از آن بحث شده است. 👈ابطال روح بخاری در پزشکی مدرن، خللی به علم النفس فلسفی وارد نمی‌سازد چون فیلسوف، روح بخاری را به عنوان اصل موضوعی از طب قدیم اخذ کرده است. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
✅روح بخاری(قسمت دوم) 👈خصوصیات و ویژگی های روح بخاری: 1⃣روح بخاری علت قریب و نفس،علت بعید برای حیات بدن است. 2⃣بدن،روح بخاری را احاطه کرده است؛اما در مورد نفس اینگونه باید گفت که بدن،مرتبه نازله ی نفس است. 3⃣روح بخاری اگر از بدن مفارقت کند باطل و فاسد می‌شود؛ اما نفس ناطقه دائما باقی و زنده است و با مفارقت از بدن از بین نمی‌رود و فقط بعضی از افعال آن که بواسطه بدن عنصری انجام می‌شد باطل می‌گردد. 4⃣روح بخاری لطیف‌ترین و دقیق‌ترین و پاک‌ترین اجسام از اجزاء بدن است و به همین دلیل است که بهتر از سایر اجزاء بدن افعال نفس را قبول می‌کند. 5⃣هر چه روح بخاری از درجه اعتدال مزاجی بیشتری برخوردار باشد، افعال نفس ناطقه بیشتر و قوی تر است و از جهت اعتدال و استواری از درجه بالاتری برخوردار است. 👌روح بخاری به لحاظ پاکی و لطافت، جسمی از قبیل اجرام فلکی است (یعنی از میان اجسام،جسمی است که در نهایت لطافت و پاکی است). این روح،جانشین نفس در بدن طبیعی است و به تعبیری دیگر می‌گویند: "خلیفه نفس" در بدن طبیعی است. 👌اعتدال روح بخاری به وسیله نفس حفظ می‌شود. این روح بخاری که در رتبه بندی مقولات جزو جواهر است، حامل قوه حس و حرکت نفسانی است. این قوا دائما از جانب نفس به او افاضه می‌گردد. به همین جهت است که گاهی افعالی که منتسب به نفس است به واسطه روح بخاری در بدن اعمال می‌شود و به همین دلیل است که گاهی بر این روح بخاری نام نفس نیز می‌نهند. 👌روح بخاری در انجام افعال منسوب به آن،صرفا عمل واسطه گری میان نفس و بدن را انجام می‌دهد و هیچ گونه جنبه صدوری در وی وجود ندارد. این روح هر کاری را که انجام می‌دهد فقط به واسطه نفس است. بنابراین باید اولا بین روح و نفس فرق قائل شد و ثانیا جنبه صدروری افعال را به نفس نسبت داد نه به روح بخاری. به همین دلیل ابو علی سینا گاهی در کتب فارسی خود این عبارت را در مورد نفس و روح می‌آورد که "روح بخاری را جان گویند و نفس ناطقه را روان". ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
✅بخشی از استدلال صدرالمتالهین درباره اثبات واجب الوجود ⬅️فالوجود المتعلق بالغیر المتقوم به یستدعی أن یکون ما یتقوم به وجوداً أیضاً،اذ غیر الوجود لا یتصور أن یکون مقوماً للوجود،فإن کان ذلک المقوم قائماً بنفسه فهو المطلوب،و إن کان قائماً بغیره فننقل الکلام الی ذلک المقوم الآخر و هکذا الی أن یتسلسل أو یدور أو ینتهی الی وجود قائم بذاته غیر متعلق بغیره. ثم جمیع تلک الوجودات المتسلسلة او الدائرة فی حکم وجود واحد فی تقومها بغیره و هو الواجب جل ذکره،فهو اصل الوجودات و ما سواه فروعه و هو النور القیّومی و ما سواه إشراقاته و الماهیات اظلاله،«الله نور السماوات والارض»فلیذعن أنه قائم بذاته و الوجودات ذوات الماهیات شئونه و اعتباراته و وجوهه و حیثیاته«الا له الخلق و الأمر» 👈 این استدلال بگونه ای مطرح شده است که بر فرض باطل نبودن دور و تسلسل،باز هم مطلوب(اثبات باری تعالی)ثابت می شود.البته قبل از صدرالمتالهین،ابن سینا هم چنین استدلالی را بیان کرده بود،با این تفاوت که صدرالمتالهین در استدلالش از قیّومیّت بهره جسته است ولی ابن سینا پایه ی استدلالش را بر اصل علیّت بنا نهاده است. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
✅استدلال صدرالمتالهین درباره وحدانیت باری تعالی ⬅️ایشان بعد از ذکر یک مقدمه کوتاه اینچنین بیان می کند: 👈فلو کان فی الوجود واجب غیره،فیکون لامحالة منفصل الذات عنه،لاستحالة أن یکون بین الواجبین علاقة ذاتیة موجبة لتعلق احدهما بالآخر،و الّا لزم معلولیة احدهما أو کلیهما و هو خرق الفرض. فکل منهما اذن مرتبة من الکمال الوجودی لیس للآخر و لا منبعثاً منه فایضاً من لدنه،فیکون کل منهما عادما لکمال وجودی و فاقدا لتحصّل ثانویّ،فذات کل منهما لا یکون محض الفعلیّة و الوجوب،بل قد یکون ذاته بحسب ذاته مصداقا لحصول شیء و فقدان شیء آخر کلاهما من طبیعة الوجود بما هو وجود،و لا یکون ذاته وجوداً خالصاً و لا واحداً حقیقیّاً،و الترکیب ینافی الوجوب الذاتی. 👌بیان قیاسی استدلال: صغری:اگر واجب تعالی واحد نباشد(یعنی دو واجب داشته باشیم)لازم می آید که ذات واجب تعالی مرکب باشد از وجدان بعضی از کمالات و فقدان بعضی دیگر از کمالات(مرکب باشد از وجدان و فقدان) کبری:و اللازم باطل(چون واجب تعالی بسیط است نه مرکب،چون ترکیب با واجب بودنش منافات دارد) نتیجه:فالملزوم مثله. 👈ملاصدرا،از بساطت واجب تعالی وحدانیت واجب تعالی را ثابت میکند،این استدلال با استدلالی که در آیه شریفه «و لو کان فیهما آلهة الّا الله لفسدتا»آمده است،تفاوت دارد. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅اهمیت آموزش فلسفه به کودکان در بیانات رهبر انقلاب ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
✅بیانات رهبری در کنگره بزرگداشت حکیم زنوزی(قسمت اول) سوم اردیبهشت1397 بسم الله الرّحمن الرّحیم  خیلی خوش آمدید آقایان محترم و بزرگان و فضلای عزیزِ بخش علوم عقلی، و خیلی ممنون و متشکّریم از جناب آقای فیّاضی که واقعاً ایشان وجود بابرکتی هستند و توانستند در قم این مجموعه را تشکیل بدهند و راه بیندازند که با این تفاصیلی که آقایان فرمودند خیلی باارزش است. خوشبختانه در دوران جمهوری اسلامی علوم عقلی رونق گرفته. خب، در قبل از انقلاب در قم خبری نبود؛ زمانی که ما بودیم، مثلاً فرض کنید یک درس آقای طباطبائی با یک عدّه‌ی معدود مثلاً چهل پنجاه نفره بود؛ امّا حالا مثلاً جناب آقای جوادی که سالها در این زمینه فعّالند، جناب آقای مصباح، جناب آقای سبحانی و تشکیلاتشان در زمینه‌ی مسائل کلامی، و درسهای متعدّد فلسفه‌ای که شنیدم در قم هست، اینها زمینه‌ی ترویج و اعتلای علوم عقلی را به انسان مژده میدهد که چنین زمینه‌ای به وجود آمده.  همین کاری که آقای فیّاضی و آقایان فرمودند که حرف جدیدی یا تقریر جدیدی یا برهان جدیدی برای یک مطلبِ اثبات‌شده -مثلاً- یا ردّ جدیدی برای یک حرف غلط مطرح میشود و بحث میشود، این خیلی باارزش است، خیلی خوب است؛ اینها پیش‌بَرنده‌ی علوم عقلی است. از جمله‌ی خصوصیّات مرحوم آقا علی مدرّس این است که ایشان نقّاد ملّاصدرا است یعنی به همین اندازه، ایشان فلسفه را پیش برده یعنی حرفهایی دارد در نقد ملّاصدرا؛ این کار بایستی انجام بگیرد؛ اشاره به نقدِ ملّاصدرا نمیخواهم بکنم، میخواهم عرض بکنم بحثِ نقّادی و بحث حرفِ نو به میان آوردن و به‌اصطلاح نوآوری در علوم عقلی، یک مسئله‌ی بسیار مهمّی است. گاهی هست که یک مکتبی یا یک فکری، چند تفسیر دارد؛ کمااینکه الان در این کار، غربی‌ها -چون غربی‌ها در زمینه‌ی تبلیغات و روابط عمومی واقعاً با ما قابل مقایسه نیستند، خیلی قوی‌تر و پیشرفته‌تر از ما هستند در این زمینه؛ شما فرض کنید راجع به هگل، مِن‌بابِ‌مثال، تفاسیر متعدّد از حرفهای او و از کتابها و متونی که او نوشته می‌بینید- یعنی برداشتهای گوناگون را بیان میکنند؛ خودِ این کمک میکند به پیشرفت فکر و منطق و عقلانیّت در حوزه‌ی علوم عقلی. بنابراین بسیار کار خوبی است و من امیدوارم که ان‌شا‌ءالله این مجموعه‌ای را که جناب آقای فیّاضی سرپرستی میکنند و جناب آقای جوادی، جناب آقای مصباح و جناب آقای سبحانی هم -آن‌طور که فرمودند- نظارت میکنند یا هدایت میکنند، این را هرچه قوی‌تر پیش ببرند؛ این بسیار کار مهم و لازمی است که انجام بگیرد.  در مورد بزرگداشتها؛ این کار، کار مهمّی است. ما به بزرگداشت کسی مثل آقا علی مدرّس نباید به این چشم نگاه کنیم که حالا یک آدم بزرگی را داریم معرّفی میکنیم؛ نه، این معرّفیِ یک جریان فکری است، مطرح کردن یک اندیشه و یک اندیشه‌ورز بزرگ است. آقایان نوشتید مدرّسِ تهران، حکیم تهران؛ خب بله، ایشان در تهران بوده‌اند و حکیم تهران هم هستند، منتها حکیم تهران، فقط مرحوم آقا علی مدرّس نیست. من الان همین‌طور که آقایان صحبت میکردید، چند اسم راجع به همین حکمایی که در صدسال اخیر در تهران بوده‌اند؛ از میرزا ابوالحسن جلوه، تا آقا محمّدرضای قمشه‌ای که در عرفان است، تا مرحوم هیدَجی،تا مرحوم میرزا عبدالله زنوزی. میرزا عبدالله زنوزی پدر ایشان است و آقا علی شاگرد پدرش است؛ هر دو شاگرد ملّاعلی نوری اصفهانند. مرحوم ملّاعلی نوری هم یکی از آن بزرگان این -به‌اصطلاح- مِضمار و این میدان است؛ یعنی اینها کسانی هستند که فلسفه‌ی ملّاصدرا را احیاء کردند. فلسفه‌ی ملّاصدرا بعد از یک برهه‌ای از زمان، مورد تهاجم شدید قرار گرفت و افول کرد؛ بعد یک کسانی در اصفهان پیدا شدند که همه‌ی آنها هم در اصفهانند؛ البتّه غالباً هم اصفهانی نیستند؛ مثل ایشان که اصفهانی نیست، مثل خیلی از آقایان و بزرگانی که اسمشان آورده میشود؛ اینها اصفهانی هم نیستند لکن مرکز، اصفهان بوده؛ این نشان‌دهنده‌ی این است که اصفهان مرکز علوم عقلی بوده. بعد این پدر و پسر -مرحوم میرزا عبدالله زنوزی و مرحوم آقا علی حکیم- منتقل میشوند به تهران و آن‌وقت، تهران مرکز علوم عقلی میشود. به‌هرحال اینها خیلی شخصیّت‌های بزرگی‌اند؛ تا این اواخر که میرسد به مثلاً مرحوم آمیرزا مهدی آشتیانی، آمیرزا احمد آشتیانی، مرحوم شاه‌آبادی. آمیرزا مهدی خیلی معروف است لکن آمیرزا احمد آشتیانی به‌عنوان یک حکیم، معروف نیست؛ درحالی‌که ایشان فلسفه‌دان بزرگ و واقعاً حکیم بوده؛ مرحوم آشیخ محمّدتقی آملی که ایشان خب شرح منظومه دارد -ملاحظه کرده‌اید- یعنی حکیم بوده؛ فقیه است، فقیه بزرگی است، در حدّ مرجع تقلید است امّا حکیم است یعنی دارای علوم عقلی است. به نظر من اینها را یکی یکی باید از کنج انزوا و آن خلوت گمنامی شان بیرون کشید و اینها را مطرح کرد،اینها حرف دارند،مطلب دارند. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaf
✅بیانات رهبری در کنگره بزرگداشت حکیم زنوزی(قسمت دوم)  خب، حالا شما کتاب بدایع الحِکَم مرحوم آقا علی حکیم را مثلاً در اینجا چاپ کردید؛ خب باید کسی بنشیند این کتاب مفصّل را بخواند تا بفهمد که آقا علی چه میگوید؛ چند نفر آماده هستند که بخوانند این کتاب را؟ چند نفر دارید که توانایی این کار را داشته باشند؟ این احتیاج دارد به همان که درباره‌ی مرحوم ملّاصدرا من گفتم -و یک کار کوچکی هم البتّه شده؛ بد نیست- که یک جمعی یا یک هیئتی بنشینند و لبّ فلسفه‌ی آقا علی حکیم را دربیاورند و اصلاً بگویند ایشان چه میگوید، حرفش چیست، مطلب موردنظرش چیست. یک‌وقتی حضرت آقای جوادی یک کتابی را از آقا علی -به نظرم یک کتاب یا رساله‌ای از رساله‌های ایشان بود- آوردند به من نشان دادند که «ایشان اینجا در جواب این مطلب، این را گفته» الآن آن حرف یادم نیست امّا میدانم که حرف مهمّی بود. خب اینها استخراج بشود، بیرون بیاید از ضمن کتابهای ایشان یا رسائل ایشان. ایشان یک رساله در «وجود رابطی» ظاهراً دارد؛ رساله‌های متعدّدی آقا علی حکیم دارد؛ بنشینند اینها را تدوین کنند تا ناگهان تهران که شما می گویید مرکز حکمت در یک دوره‌ای بوده احساس کند که ایشان یک فکر فلسفیِ عمیقِ قوی‌ای را در مثلاً فرض کنید صد و چند سال پیش که ایشان از دنیا رفته -ظاهراً حدود ۱۳۰۷ ایشان از دنیا رفت- یک‌چنین فکری را در تهران مطرح کرده؛ یعنی خلاصه‌گیری بشود و تبیین بشود آن مکتب ایشان و حرف ایشان و مبنای ایشان. و همچنین دیگرانی که هستند مرحوم آمیرزا ابوالحسن جلوه؛ ایشان حواشی زیادی بر اسفار دارد؛ خیلی هم خوش‌خط بوده. میگویند ایشان نسخه‌های مختلف اسفار را که تدریس میکرد، هر نسخه‌ای که دستش بود، در هرجایی ایشان یک حاشیه‌ای همان‌جا مینوشت؛ یکی از این نسخه‌های اسفار که اسفاری است با حواشی دست‌نوشته‌ی مرحوم میرزا ابوالحسن جلوه یا حاج میرزا ابوالحسن جلوه؛ نمیدانم مکّه هم رفته بوده یا نه دست بنده افتاد و آن را اهدا کردم به کتابخانه‌ی مؤسّسه‌ی آقای مصباح که الان آنجا باید باشد و قاعدتاً هست. خب ایشان حرف دارد؛ میدانید که میرزا ابوالحسن جلوه جزو منتقدین ملاصدرا است یعنی جزو افرادی است که در بسیاری از مبانی ملاصدرا ایشان حرف دارد، استدلا‌ل دارد، مثل خود آقا علی؛ ایشان هم همین‌جور؛خب ببینیم حرفهای ایشان چیست؛ یک نفری استخراج کند این حرفها را،دربیاورد، مطرح کند.اینها به ‌نظر من کارهای بسیار مهمّی است که زمین‌مانده است؛ ما دیر به این فکر افتاده‌ایم و باید همه‌ی اینها را انجام بدهیم.  به‌هر‌حال دعوت جوانهای ما به علوم عقلی، بسیار مهم است؛ توجه حوزه‌ها به علوم عقلی و بخصوص فلسفه، خیلی مهم است. بعضی از آقایان بزرگوار و محترمی که خیلی مورد تکریم و احترام ما هستند، اشکال داشتند به اینکه درسهای فلسفه و عرفان و این حرفها در قم زیاد شده؛ بنده به آن آقایان گفتم که اگر چنانچه فلسفه را شما از قم بردارید، کسانی در جاهای دیگر، متصدی تبیین فلسفه و تدریس فلسفه میشوند که اهلیت و صلاحیت این کار را ندارند؛ کمااینکه الان می‌بینیم بعضی از افرادی که در غیر قم به‌عنوان فلسفه‌دان شناخته میشوند و مطرح میشوند، اطّلاعاتشان از فلسفه سطحی است؛ نه اینکه اطلاع ندارند اما اطلاعاتشان عمیق نیست، سطحی است؛ یک چیزی خوانده‌اند و یک اصطلاحی را بر زبان جاری میکنند؛ خب این خوب نیست؛ خوب است که در خود قم باشد، در حوزه‌ی علمیّه باشد. تهران هم همین‌جور؛ حوزه‌ی علمیّه‌‌ تهران هم که یک روزی مرکز علوم عقلی بوده، امروز اگر چنانچه تدریس فلسفه و تدریس علوم عقلی در آن رواج پیدا بکند، این به ‌نظر ما یک چیز بسیار خوب و مفیدی خواهد بود.  من اینجا اسم میرزا هاشم اشکوری را نگفتم؛یا مرحوم آسیّد کاظم عصّار؛ اینها که بعضی در دانشگاه تدریس میکردند، بعضی بیرون تدریس میکردند، اینها متأخّرینند و شاگردهایشان هستند، اینهایی که ما گفتیم، قبل از این نسل. هرجا مکتب تهران گفته میشود، اینها را میخواهند بگویند، یعنی این آقایانِ پدر و پسر؛ شما از مرحوم میرزا عبدالله زنوزی هیچ اسمی نیاوردید و توجّهی نکردید؛ ایشان لابد آثاری باید داشته باشند و باید کارهای ایشان -مرحوم میرزا عبدالله زنوزی- مطرح بشود، آقا علی شاگردِ پدرش است؛ این آقایان هستند که معروف به مکتب تهران هستند.  به‌هر‌حال ما از آقایان تشکر میکنیم، به‌خاطر این زحمتی که کشیدید و این کاری که شروع کردید، این معرّفی چهره‌های فلسفه. ان‌شاءالله که خداوند به وجود شماها برکت بدهد، و آقایان مدرسین بزرگِ فلسفه در قم که الحمدلله آدم میبیند برکات وجود آنها چقدر زیاد است خداوند ان‌شاءالله تأییدشان کند، محفوظشان بدارد و برکاتشان را ادامه بدهد.و همچنین شما آقایانی که متصدی این کارها هستید،ان شاء الله مشمول توفیقات الهی و تأییدات الهی و هدایت الهی ان شاء الله باشید. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈
✅هشتم مرداد،روز بزرگداشت شیخ شهاب الدین سهروردی(شیخ اشراق)گرامی باد. 👈شهاب الدین یحیی بن حبش بن امیرک ابوالفتوح سهروردی، ملقب به شهاب‌الدین، شیخ اشراق، شیخ مقتول و شیخ شهید،فیلسوف نامدار ایرانی و صاحب مکتب اشراق،اهل شهر سهرورد شهرستان خدابنده استان زنجان است. ⬅️مجموعه‌ مصنفات‌ وی، مشتمل بر مجموعه‌ای از آثار و رساله‌های فلسفی و عرفانی شهاب‌الدین یحیى سهروردى، به زبان‌های عربی و فارسی است.این مجموعه آثار در چهار جلد منتشر شده که جلدهای اول، دوم و چهارم هرکدام مشتمل بر سه رساله و جلد چهارم مشتمل بر 14 رساله و در مجموع حاوی 23 رساله است. 👌مهم ترین اثر فلسفی شیخ اشراق،حکمة الإشراق است که در جلد دوم مجموعه مصنفات آورده شده است. سهروردى بر این‌ باور‌ است که محتواى این کتاب از سوى روح‌القدس در روزى شگفت دفعتاً بر‌ او‌ القاء شده و کتابت آن تنها‌ در‌ چند ماه‌ صورت‌ گرفته‌ است. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaman
✅مراتب ادراک 👈مراتب ادراک به ترتیب تجرید عبارتند از: 1⃣احساس:آنچه به وسیله قوای ظاهری(سامعه،باصره،ذائقه،شامّه و لامسه)ادراک می شوند را محسوس و به چنین ادراکی احساس گویند.در ادراک سه چیز شرط می باشد: الف)محسوس،مادی باشد. ب)محسوس،همراه با عوارض و غواشی باشد. ج)محسوس،جزئی باشد. 2⃣تخیّل:پس از آنکه شیء مادی احساس شد،اگر آن امر محسوس غائب شود،ما میتوانیم آنرا در باطن خود تخیل کنیم،به آن شیء تخیل شده متخیل و به چنین ادراکی تخیل گویند.در تخیل دو چیز شرط است: الف)متخیل،همراه با عوارض باشد. ب)متخیل جزئی باشد. 3⃣توهم:ادراک یکسری از معانی غیر محسوسه که در شیء جزئی مادی وجود دارد را توهم گویند،مثل ادراک محبت این مادر به فرزندش.در توهم یک چیز شرط است و آن،جزئی بودن متوهم است. 4⃣تعقل:ادراک شیء من حیث هو هو را تعقل گویند.در این صورت هیچ یک از شروط بالا شرط نیست. بنابراین:لازم نیست مادی باشد،همراه عوارض باشد و مدرَک،جزئی باشد. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaman
1_19712843.mp3
3.8M
✅شعری زیبا در وصف أمیر المؤمنین ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaman
34.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شاه مردان ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaman
1_424624698.pdf
6.54M
✅بدایة الحکمة ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaman
✅حواس ظاهری و باطنی انسان دارای دو گونه حواس است: 1⃣حواس ظاهری که عبارتند از: بینایی (باصره)، شنوایی (سامعه)، بویایی (شامه)، لمسایی(لامسه)و چشایی (ذائقه) 2⃣حواس باطنی که عبارتند از: حس مشترک، خیال، متصرّفه (متخیّله)، واهمه و حافظه. ⬅️در انسان، پنج حس ظاهری وجود دارد: الف)بینایی:حسی است که از طریق چشم درک می‌گردد و در آن چشم انسان قدرت تفکیک طیف‌های مرئی را همانند یک دستگاه طیف‌بینی دارد. ب)چشایی:با زبان مورد ادراک قرار می‌گیرد و سازوکار آن اثر یک ماده شیمیایی بر بافت‌های سطح زبان است. ج)لامسه:پوست عامل حس لامسه است که با تغییر دما یا فشار یا تماس قابل فهم است. د)شنوایی:گوش‌ها از طریق تغییر بسامد امواج صوتی قادر به شناسایی حس شنوایی هستند. ه)بویایی:که یکی از پیچیده‌ترین مکانیسم‌های ادراک حسی را دارد از طریق بینی قابل درک است. بینی مانند زبان اثر یک گاز شیمیایی را می‌فهمد. ⬅️همچنین در انسان پنج حواس باطنی وجود دارد: الف)حس مشترک: تمامی مدرکاتی که توسط حواس ظاهری دریافت شده‌اند به حس مشترک می‌رسند و در آنجا مرتسم می‌شوند.فلاسفه این حس را به حوضی تشبیه کرده‌اند که از پنج طرف در آن آب ریخته می‌شود. و حواس ظاهری مانند جاسوسانی هستند که از پنج ناحیه برای او خبر می‌آورند. ب)قوه خیال: کار این قوه ذخیره سازی صورت‌های درک شده توسط حس مشترک است. حس مشترک تا زمانی که به وسیله حواس ظاهری با شیء خارجی در ارتباط است تصویری از آن شیء دارد و اندکی بعد از قطع ارتباط با خارج، آن صورت نیز از حس مشترک محو می‌شود، اما اثری از آن صورت در قوه‌ای به نام خیال ذخیره می‌شود و هر وقت انسان بخواهد، دوباره آن صورت را احضار می‌کند. ج)قوه واهمه: کار قوه واهمه درک معانی جزئی است. معنی، آن است که بدون شکل و صورت، در خارج حضور دارد مانند محبت یک مادر به فرزندش که شکل خاصی ندارد اما در رابطه میان مادر و فرزند موج می‌زند. د)قوه حافظه: کار قوۀ حافظه ذخیره سازی معانی درک شده توسط واهمه است. ه)قوه متصرّفه: کار این قوه ترکیب یا جداسازی صورت‌ها و معانی موجود در قوه خیال و حافظه است. مثلاً صورت‌های موجود در خیال را ترکیب می‌کند و یک شکل جدید می‌سازد. مانند غول دو سر و مانند آن. این قوه اگر تحت تصرف قوه عاقله باشد را متفکره گویند و اگر تحت تصرف واهمه باشد متخیّله نامند. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaman
1_434989068.pdf
4.23M
✅تقریر کتاب بدایة الحکمة توسط آیت الله عبد الکریم فرحانی ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaman
✅تحقیقی پیرامون حسّ مشترک:(قسمت اول) حس مشترک، از قوای باطنی است که صور حاصل از حواس ظاهری در آن جمع و به وسیله آن ادراک می‌شوند. ✅ابن‌سینا و اصطلاح حس مشترک: ابن‌سینا نخستین‌بار از این قوه به نحو مستقل یاد کرده و آن را همان فنطاسیا در زبان یونانی دانسته است. ✅ارسطو و اصطلاح فنطاسیا: 👈ارسطو اصطلاح فنطاسیا را برای قوه خیال به کاربرده و گاه، در معنای مجازی و اشتقاقی، آن را نامی عام برای قوای مدرکه دانسته است. وی اصطلاح حس مشترک را فقط در مورد ادراک محسوسات مشترک (یعنی حرکت و سکون، شکل، بزرگی، عدد و وحدت) به ‌کار برده است. او وجود قوه مستقلی را برای ادراک این امور، در عَرْضِ حواس پنج‌ ‌گانه ظاهری نفی کرده است. ✅نظر ارسطو در موردحسّ مشترک: 👈به نظر او، حس مشترک در میان این حواس جایگاهی ندارد، زیرا آن حواس، محسوسات مختص به خود دارند و در احساسِ آن محسوسات دچار خطا نمی‌شوند ــ به نظر ارسطو خطا در مرحله احساس روی نمی‌دهد بلکه خطا در تفکر است . در حالی که در محسوسات مشترک خطا ممکن است؛ بنابراین، حس مشترک همان قوه حاسه است به اعتباری دیگر، چنان‌که حاسه را می‌توان یک‌بار به این اعتبار در نظر گرفت که حواس پنج‌ ‌گانه در خدمت آن‌اند و ادراکات گوناگون از آن‌ها به نفس می‌رسد، و یک‌بار به اعتبار غیراختصاصی و با ملاحظه ادراکات چند حس یا همه حواس. به اعتبار دوم، قوه حاسه را حس مشترک می‌نامند. ✅ادراک محسوسات مشترک: 👈ادراک محسوسات مشترک، که همواره مقارن با محسوسات مختص است، سبب کامل شدن معرفت به یک شیء می‌شود. مثلاً احساس رنگ شیء توسط بینایی، همیشه همراه احساس بُعد، شکل، حرکت و مدت است. همچنین از طریق این حس می‌توان به ادراک محسوسات بالعرَض دست یافت. مثلاً با دوباره دیدن شیئی که قبلاً آن را دیده و مزه آن را چشیده‌ایم، بدون چشیدن دوباره، مزه آن را می‌توانیم تصور کنیم. علاوه بر این، تفصیل مرکّب (یعنی تشخیص و تجزیه ادراکات مرکّب از) چند محسوس و ترکیب محسوسات خاصه بین ادراکات یک حس (مثل ادراک سفیدی و سیاهی و رنگهای دیگر به واسطه بینایی) یا ترکیب محسوسات بین ادراکات چند حس (مثل ادراک شیرینی و سفیدی)، به حس مشترک نسبت داده می‌شود و در نهایت از طریق حس مشترک، که مقارن با حواس است، نفس می‌تواند ادراک حسی خود را وجدان کند؛ یعنی ادراکِ ادراک و احساسِ احساس. 👈به نظر ارسطو، قلب مرکز احساسات و در نتیجه مقرّ حس مشترک است و از این طریق با حواس در ارتباط است. ✅کندی و فارابی همچون ارسطو در مورد حس مشترک: 👈کندی و فارابی، همچون ارسطو، حس مشترک را قوه‌ای مستقل ندانسته‌اند. کندی، فَنطاسیا یا مصوِّره را قوه‌ای دانسته که واسطه میان حاسه و عاقله است و صورت محسوسات در غیاب مادّه آن‌ها در آن‌جا حاضر است. وی این حس را مستقر در مغز دانسته است. به این ترتیب، حس مشترک نزد کندی معنای محصِّلی ندارد. اما فارابی برای قوه حاسه، رئیسی تعیین کرده است که حواس پنج‌ ‌گانه خدمتگزاران آن هستند. به نظر او ادراکات حواس پنج‌ ‌گانه به مرکزی فرستاده می‌شوند که به نظر او در قلب مستقر است و سپس از آن‌جا این ادراکات به متخیّله فرستاده می‌شوند، زیرا حاسه خود در خدمت متخیله است. ✅ابن‌سینا و حس مشترک: 👈اما نزد ابن‌سینا و بیش‌تر فیلسوفان اسلامی بعد از او، حس مشترک نام خاصی برای یکی از قوای باطنی است و نه اعتبار دیگری برای عملکرد نفس در مرتبه حواس. به نظر ایشان، حس مشترک همچون حوضی است که حواس ظاهری همچون نهرهایی به آن متصل می‌شوند یا همانند پادشاهی است که حواس پنج‌ ‌گانه در حکم جاسوسان او هستند و اخباری را به او انتقال می‌دهند. البته صور حاصله در حس مشترک را قوه‌ای به نام خیال حفظ می‌کند. ✅دلیل ابن‌سینا بر وجود حس مشترک: 👈دلیل ابن‌سینا برای وجود حس مشترک، صدور احکام جزئی درباره تمایز میان محسوسات است که نمی‌توان آن‌ها را به حواس (به دلیل کثرتشان) و به عقل (به دلیل کلیت احکام عقلی) نسبت داد. وی همچنین شواهدی تجربی بر وجود حس مشترک ارائه کرده است؛ از جمله مدوّر پنداشتن امری که با سرعت در مداری می‌چرخد، مانند شعله آتش‌گردان و خطی دیدن شیئی که مستقیم حرکت می‌کند، مانند قطرات باران. همچنین تمثل صورتهای دروغین در کسی که فاقد برخی از حواس است یا صوری که انسان در حالت خواب یا بیماری می‌بیند از نشانه‌های وجود این قوه است. ابن‌سینا این قوه را جسمانی و مکان آن را در قسمت جلو مغز دانسته است. به نظر سبزواری، جسمانی تلقی نمودن این قوه اثبات معاد جسمانی را دشوار می‌نماید. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaman
✅تحقیقی پیرامون حس مشترک:(قسمت دوم) ✅فخررازی و دلایل ابن‌سینا: 👈فخررازی از کسانی است که دلایل ابن‌سینا را در اثبات حس مشترک نپذیرفته است. به نظر او، انتساب ادراکات حواس ظاهری به غیر از خود آن‌ها امری خلاف وجدان است. همچنین اثبات قوه‌ای که قادر به ادراکات متعدد باشد خلاف قاعده «الواحد» (از واحد جز واحد صادر نمی‌شود) است. فخررازی بر شواهد تجربی ابن‌سینا نیز اشکال کرده است. به نظر او، مدوّر یا مستقیم دیدن شیء در حال حرکت به این سبب است که قبل از محو شدن صورت قبلی، صورت دیگری در باصره به جای آن قرار می‌گیرد و جمع این صور سبب تصور دایره یا خط می‌گردد.  👈 ملاصدرا  بقای تصویر در باصره را نپذیرفته و بیان فخررازی را مردود دانسته است. ✅سهروردی و حسّ مشترک: 👈سهروردی نیز با توجه به مبنای تعدد قوای ابن‌سینا، دلیل وی برای اثبات حس مشترک را ناکافی دانسته است. به نظر وی، همان‌گونه که در حس مشترک ادراکات متکثر می‌توانند به قوه واحد منتسب باشند، نمی‌توان با استناد به تعدّد افعال و ادراکات، از تکثّر قوا دفاع کرد و حکم وهم را مخالف افعال متخیّله دانست. ✅ملاصدرا و حسّ مشترک: 👈ملاصدرا حواس باطنی و از جمله حس مشترک را قائم به نفس و مجرد دانسته است که بدن و مغز تنها زمینه حصول ادراکات را در نفس فراهم می‌آورند. وی استدلال نخست ابن‌سینا را، که مستند به عدم ادراک جزئیات توسط عقل است، ضعیف دانسته و بر مبنای وحدت نفس با همه قوا، نفس را مدرِک در جمیع ادراکات دانسته است که البته در بعضی اقسام ادراک نیازمند ابزارهای ادراکی همچون حواس ظاهری است. به نظر وی، قوی‌ترین دلیل بر وجود حس مشترک، مشاهده و ادراک صور در خواب یا بیماری است که واقعیتی در (عالم خارج) ندارد. البته به عقیده او اثبات تمایز میان حس مشترک و خیال چندان ارزش فلسفی ندارد و با نفی آن مسئله مهمی ایجاد نمی‌شود و تنها مسئله مهم اثبات قوه خیال و تجرد آن است که بسیاری از مسائل فلسفی مبتنی بر آن است. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaman
✅تحقیقی پیرامون معنای نفس الامر(قسمت اول) 👈در موارد مختلفی از نفس الامر سخن به میان می آید. مثلا وقتی می گویند قضیه ای صادق یا کاذب است می گویند: با نفس الامر مطابقت یا مخالفت دارد. 👈مرحوم علامه می فرمایند: تحقّق هایی که هست متفاوت است. 1⃣یکی از تحقق ها خود هستی است. هستی چیزی است که بالذات تحقق و تعین دارد. 2⃣یک نوع دیگر از تحقق، تحققی است که به ماهیت منسوب است. تحقق ماهیت به سبب تحقق وجود است و چون وجود "هست"، در قالب آن ماهیت هم موجود می شود. این ماهیت اگر در ذهن باشد آثار ندارد ولی اگر در وجود خارجی باشد آثار دارد،یعنی هم رشد می کند و هم یک سری آثار و افعال از او سر می زند. 3⃣نوعی دیگر از تحقق، تحقق معقولات ثانوی است. مانند مفهوم علت یا معلول. اینها هم مفهوم اند و هم در خارج مصداق دارند. در خارج، دست علت برای حرکت انگشتر است. معلول هم همان حرکت انگشتر است. ولی این علت و معلول، ماهیت نیستند یعنی چیستی شیء را نشان نمی دهند. این گونه از مفاهیم به نوع خاصی از هستی اختصاص ندارند بلکه قابل انطباق بر انواع مختلفی از هستی هستند. اینها هرچند در خارج، مصداق دارند ولی مصداق مشخص و ما بحذای متمایز ندارند. مثلا آتش و رنگ هر کدام ما بحذای خارجی دارند ولی علیت آتش ما بحذای خارجی مستقل ندارد. همچنین است مفهوم واحد و مانند آن. به هر حال اینها در خارج تحقق دارند و تحقق آنها به تحقق مصداق آنهاست. 👈با توجه به این مقدمه می گوییم: نفس الامر به معنای واقع است. واقع هر چیز به حسب خودش است.مثلاً واقع وجود به خود وجود است و واقع ماهیت نیز به ماهیت بودن و واقع مفهوم علت و مانند آن نیز به خودش است. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaman
✅تحقیقی پیرامون معنای نفس الامر(قسمت دوم) 👈سپس علامه این را که به صورت مجمل بیان کرده است به صورت مفصل توضیح می دهد و می فرماید: وقتی قضایا و موضوع و محمول آنها را در نظر می گیریم بر سه قسم اند: 1⃣یک سری از آنها هم موضوع و هم محمول آنها امری خارجی است،مانند اینکه می گویید: خرج من فی البلد. (من فی البلد) موضوع است و (خرج) محمول است. هم کسانی که در شهر هستند در خارج موجود اند و هم خروج در خارج محقق می شود و فرد از شهر خارج می شود. 2⃣در بعضی از قضایا هم موضوع، امری است ذهنی و هم محمول،مانند اینکه می گویید: الکلی إمّا ذاتی و إما عرضی. (کلی مصداق خارجی ندارد زیرا کلی صفت مفهوم است یعنی می گویند: مفهوم اگر بر کثیرین صدق کند کلی است. بنابراین کلی فقط بر مفاهیم صدق می کند و در خارج چیزی به نام کلی وجود ندارد.) محمول هم عبارت است از اینکه یا ذاتی است یا عرضی. (ذاتی مثل جنس و فصل و نوع و عرضی مانند عرض عام و خاص) 3⃣گاه موضوع، امری است خارجی ولی محمول آن ذهنی است. یعنی بر موضوع، یک حکمی ذهنی بار می شود. مانند الانسان نوع. در این مثال برای انسان حکمی ذهنی بار کردیم. 👈در قضیه ی اول صدق و کذب آن تطبیق آن بر خارج است،زیرا هم موضوعش در خارج است و هم محمولش. بنابراین باید در خارج عده ای در شهر باشند و خروج هم از آنها محقق شده باشد. در این صورت قضیه ی (خرج من فی البلد) صادقه است و الا کاذبه می باشد. 👈در قضیه ی ثانیه و ثالثه که قضیه امری است ذهنی و یا محمول آن ذهنی است، صدق و کذب قضیه به این است که با خارج که همان ذهن است مطابقت و عدم مطابقت داشته باشد. اگر قضیه فوق در تحلیل ذهنی صحیح باشد قضیه صادقه است و الا کاذبه. 👌برای اینکه تمام این اقسام سه گانه را یکپارچه کنیم و به شکل خلاصه از آنها سخن بگوییم می گوییم: صدق قضایا با نفس الامر موجب صادقه بودن آنها است و الا کاذبه هستند. بنابراین نفس الامر به معنای واقع اشیاء است که گاه واقع اشیاء در خارج است و گاه در ذهن. بنابراین نفس الامر به معنای واقع، اعم از ذهن یا خارج است. 👈بعضی می گویند: غیر از عالم و صوری که در عالم ماده است که مادی هستند عالم دیگری داریم به نام عالم نفس الامر که مجرد است و به این معنا است که هر قضیه ای که در خارج قابل فهم باشد، مثل آن قضیه و صورتی از آن قضیه در آن عالم موجود است. حال اگر قضیه ای که ما فهمیده ایم با آن صورت مطابق باشد، آن قضیه صادقه می شود و اگر قضیه ای را متوجه شدیم که در آن عالم موجود نیست، قضیه ی ما کاذبه می باشد. 👌جواب آن این است که صورت هایی که در آن عالم است خودش نوعی علم است.از این رو می پرسیم:صدق آن قضایا که آن را هم متوجه می شویم به چیست؟ اگر بگویند صدق آنها به این است که مطابقت با عین (در قضایای خارجی) و یا ذهن (در قضایای ذهنی) دارند این کار مستلزم دور است. اگر هم بگویند که صدق آنها با مطابقت آنها با خارج و واقع آنها نیست باید برای آن نفس الامر هم یک نفس الامر دیگری در نظر بگیریم و هکذا و این کار به تسلسل می انجامد. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaman
✅انتقالُ الأعراض محالٌ 👈عرض،ماهیتی است که به موضوع نیازمند است و از موضوع خود نمیتواند منفکّ شود.لذا منتقل کردن عرض بلا موضوعٍ محال است و قاعده ای فلسفی داریم که عبارتست از«انتقالُ الأعراض محالٌ» 👈آورده اند که ناصرالدین شاه در سفر به خراسان، بر سر راه مشهد، در سبزوار اتراق کرد و در این شهر به دیدن فیلسوف و حکیم بزرگ آن عصر ، حاج ملاهادی سبزواری، رفت و با او به گفت و گو نشست. در پایان نیز از حکیم درخواست کرد اجازه دهد عکاس باشی دربار که همراه همایونی بود، از او عکسی بگیرد. فیلسوف بزرگ که تاکنون ازعکاسی چیزی نشنیده و ندیده بود، پرسید : ماهیت عکس چیست؟ توضیح دادند که سایه ای است از شخص یا چیزی که بر روی کاغذی می افتد و باقی می ماند. حکیم سبزواری منکر هر گونه امکان پذیری عکس برداری شد و گفت آنچه شما می گویید منطقا” و عقلا” محال است، زیرا ما آنچه که در فلسفه خواندیم و می دانیم وجود ظِلّ (سایه) قائم به وجود ذی ظِلّ (صاحب سایه) است. یعنی سایه تا وقتی هست که صاحب سایه باشد و به محض ازاله و از بین رفتن صاحب سایه، سایه از بین می رود. امکان ندارد “صورت جوهری” از اصل ماهیت آن جدا شود و به گونه ای “عرض وارانه” بر روی فیلم عکاسی ظاهر شود. به تعبیر دیگر عرض قائم به جوهر است. چرا که بنا بر مبانی حکمت مشاء ، انتقال و جابه جایی “اعراض” ، مستقل و منفک از “جوهر” جسمانی و موضوعی که محل عروض و اتکاء آن است ، محال و ممتنع عقلی است . فیلسوف متفکر(جناب حاج ملا هادی سبزواری) به این نتیجه رسید که عکس گرفتن محال است و هر چه که دیگران در باره عکس گفته و شنیده اند وهم و خیال و اشتباه است ، شاه و همراهان درماندند و از پس قانع کردن حکیم برنیامدند، اما اصرار کردند که ایشان این بحث های منطقی و عقلی را کنار بگذارد و اجازه دهد عکاس باشی از ایشان عکسی بگیرد. حکیم پذیرفت و روبروی دوربین عکاس باشی نشست و اکنون تنها تصویری که از ایشان باقی مانده، همان عکسی است که ایشان وجود {جابجایی عرض را بدون صاحب عرض (جوهر)} آن را منطقا” و عقلا” محال می دانست. ⬅️مواردی از قبیل عکس گرفتن و گرم شدن آب توسط آتش و ... که بنظر میرسد بنابر این قاعده فلسفی باید محال باشند همه توجیه میشوند،به این صورت که یا انتقال عرض نیستند و یا انتقال عرض بلا موضوعٍ نیستند. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaman
✅رئوس ثمانیه ⬅️قدماء در ابتدای هر علمی هشت مطلب را ذکر میکردند که به آنها رئوس ثمانیه می گفتند.این رئوس عبارتند از: 1⃣غرض از علم:امری که بعد از علم واقع میشود و بخاطر آن امر،تحصیل آن علم صورت میگیرد را غرض از علم گویند. 2⃣منفعت از علم:به امری گویند که پس از علم واقع میشود ولی آن امر باعث تحصیل آن علم نشده است را منفعت از علم گویند. 3⃣سمه(وسم):اسم و عنوان علم را سمه علم گویند. 4⃣مؤلف علم:اولین کسی که در آن علم کتاب نوشته را مؤلف علم گویند. 5⃣جنس علم:بیان اینکه این علم از چه جنسی است(مثلا آلی است یا اصالی،نظری است یا عملی،عقلی است یا نقلی و ...) را جنس علم گویند. 6⃣مرتبه علم:اینکه قبل از این علم و بعد از آن چه علمی باید فراگرفت، را مرتبه علم گویند. 7⃣قمست علم:یعنی بیان ابواب مختلف علم 8⃣انحاء تعلیمیه:به طرق و راههای فراگرفتن مسائل آن علم،انحاء تعلیمیه گویند. 👈ملاصدرا و برخی از مناطقه دو امر دیگر را به این هشت امر افزودند و رئوس را عشره شمردند.آن دو امر عبارتند از موضوع علم و تعریف علم. ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaman
✅مراتب عقل نظری فلاسفه برای عقل نظری چهار مرتبه ذکر کرده اند که عبارتند از: 1⃣عقل هیولانی:مرتبه ابتدایی عقل نظری است خالی از جمیع صور معقوله و البته نسبت به تمام معقولات بالقوه است. 2⃣عقل بالملکه:نفس انسانی واجد معقولات اولیه میشود و نسبت به معقولات ثانیه هنوز بالقوه است.اینکه بخواهد معقولات ثانیه را اکتساب کند از سه راه استفاده میکند:فکر،حدس و قوه قدسیه 3⃣عقل مستفاد(بالمستفاد):وقتی تمامی معقولات ثانیه را اکتساب کرد و به این مرتبه از کمال رسید عقل مستفاد نامیده میشود. 4⃣عقل بالفعل:به قوه ای که می تواند معقولات ثانیه را احضار کند عقل بالفعل گویند. 👈فلاسفه عموما عقل بالفعل را قبل از عقل مستفاد ذکر میکنند و ترتیبی که ما در اینجا ذکر کردیم ترتیبی است که ابن سینا در اشارات ذکر کرده است. 👈ابن سینا این مراتب را به مراتب در آیه نور تشبیه کرده است. 👈مفیض صور معقوله عقل فعال است. 👌النمط الثالث من الاشارات و التنبیهات الفصل العاشر ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaman
✅رهبر انقلاب: من اين را مى‌خواهم عرض كنم كه در منزل خودِ من، همه افراد، بدون استثنا، هرشب در حال مطالعه خوابشان مى‌برد. خود من هم همين‌طورم. نه اين‌كه حالا وسط مطالعه خوابم ببرد. مطالعه مى‌كنم؛ تا خوابم مى‌آيد، كتاب را مى‌گذارم و مى‌خوابم. همه افراد خانه ما، وقتى مى‌خواهند بخوابند حتماً يك كتاب كنار دستشان است. من فكر مى‌كنم كه همه خانواده‌هاى ايرانى بايد اين‌گونه باشند. توقّع من، اين است. 📚بايد پدرها و مادرها، بچه‌ها را از اوّل با كتاب محشور و مأنوس كنند. حتّى بچه‌هاى كوچك بايد با كتاب اُنس پيدا كنند. 📚بايد خريدِ كتاب، يكى از مخارج اصلى خانواده محسوب شود. مردم بايد بيش از خريدن بعضى از وسايل تزييناتى و تجمّلاتى - مثل اين لوسترها، ميزهاى گوناگون، مبلهاى مختلف و پرده و... -، به كتاب اهميّت بدهند. 📚اوّل كتاب را مثل نان و خوراكى و وسايل معيشتى لازم بخرند؛ بعد كه اين تأمين شد به زوايد بپردازند. ۱۳۷۴/۰۲/۲۶ ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaman
✅منطقیون پنج محمول را محمول ذاتی گویند: 1⃣محمولی که در تعریف موضوع أخذ شده است،مثل:الواجب موجودٌ 2⃣محمولی که موضوع در تعریف آن اخذ شده است،مثل:الأنف أفطسٌ 3⃣محمولی که موضوع معروض در تعریف آن اخذ شده است،مثل:الفاعل مرفوعٌ(موضوع معروض،کلمه است) 4⃣محمولی که جنس معروض در تعریف آن اخذ شده است،مثل:الفعل الماضی مبنیٌّ(جنس معروض،کلمه است) 5⃣محمولی که موضوعِ جنسِ معروض در تعریف آن اخذ شده است،مثل:المفعول المطلق منصوبٌ(جنس معروض،مفعول است و موضوع آن جنس،کلمه است) ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅رهبرانقلاب: چرا دانشجو بايد چندصد صفحه كتاب برای یک واحد درسی بخواند؟ 🔻حفظ كردن گفته‌هایی كه معلوم نيست همه‌اش چقدر فايده دارد! ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaman
🏴 پیام تسلیت رهبر انقلاب در پی درگذشت آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی بسم الله الرّحمن الرّحیم ◾️با تأسف و تأثر فراوان خبر درگذشت عالم ربانی، فقیه و حکیم مجاهد، آیةالله آقای حاج شیخ محمدتقی مصباح یزدی را دریافت کردم. این، خسارتی برای حوزه‌ی علمیه و حوزه‌ی معارف اسلامی است. ایشان متفکری برجسته، مدیری شایسته، دارای زبان گویائی در اظهار حق و پای با استقامتی در صراط مستقیم بودند. خدمات ایشان در تولید اندیشه‌ی دینی و نگارش کتب راه‌گشا، و در تربيت شاگردان ممتاز اثرگذار، و در حضور انقلابي در همه‌ی میدانهائی که احساس نیاز به حضور ایشان میشد، حقاً و انصافاً کم‌نظیر است. پارسائی و پرهیزگاری خصلت همیشگی ایشان از دوران جوانی تا آخر عمر بود و توفیق سلوک در طریق معرفت توحیدی، پاداش بزرگ الهی به این مجاهد بلند مدت است. ◾️اینجانب که خود سوگوار این برادر قدیمی و عزیز میباشم، به خاندان گرامی و فرزندان صالح و دیگر بازماندگان ایشان و نیز به شاگردان و ارادتمندان این معلّم بزرگ و به حوزه‌ی علمیه تسلیت عرض میکنم و علّو درجات ایشان و مغفرت و رحمت الهی را برای ایشان مسألت مینمایم. ◾️سیّدعلی خامنه‌ای ۱۳ دی ماه ۱۳۹۹ ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaman
12.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅مرحوم آیت الله مصباح در کلام دکتر سروش ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaman
✅مراتب هستی در کلام آیت الله مصباح(قسمت اول) 👈وحدت شخصي در هر موجود عيني، منافاتي با کثرت حقيقي همه موجودات ندارد. همچنين وحدت اتصالي جهان ماده، منافاتي با کثرت موجودات مادي ندارد؛ کثرتي که در سايه تعدد صورت‌هاي مختلف حاصل مي‌شود.نیز دانستیم که وحدت نظام جهان به معناي وحدت حقيقي آن نيست. اما وحدت شخصي جهان به عنوان يک موجود زنده و داراي روح واحد را نمي‌توان اثبات کرد، و به فرض اينکه ثابت شود وحدتي بالعرض خواهد بود. به هر حال موضوع وحدت در اين سه فرض يادشده، جهان طبيعت و حداکثر جهان ممکنات است. اکنون سخن در اين است که آيا مي‌توان براي کل هستي که شامل ذات مقدس الهي هم مي‌شود، وحدتي را اثبات کرد يا نه؟ در اين زمينه به چهار قول مي‌توان اشاره کرد: 1⃣قول صوفيه که وجود حقيقي را منحصر به ذات مقدس الهي مي‌دانند و بقيه موجودات را داراي وجودهاي مجازي مي‌شمارند، و با عنوان «‌وحدت وجود و موجود‌» معروف است. ظاهر اين قول خلاف بداهت و وجدان است، ولي شايد بتوان براي آن تأويلي در نظر گرفت و آن را به قول ديگري که ذکر خواهد شد (قول چهارم) بازگردانيد؛ 2⃣قول محقق دواني که آن را مقتضاي «‌ذوق تألّه‌» دانسته، و با عنوان «‌وحدت وجود و کثرت موجود‌» هم معروف شده است. بنابر اين قول، «‌وجود حقيقي‌» مخصوص به خداي متعـالي است، ولي «‌موجـود حقيقي‌» شامـل مخلوقات هـم مي‌شود. 📖آموزش فلسفه جلد اول درس سی ام ⬅️عضویت در کانال آموزش منطق و فلسفه اسلامی👈 @falsaman