#تجربه
سلام خانما،زایمان طبیعی خیلی خوبه ولی همینجوری که یکی از اعضا گفتن معاینه های زیاد ماما از درد زایمان بدتر وعذاب آورتره،منم زایمان اولم اینقدر معاینه شدم که نگو ناخونای بلند که واقعا برای محیطی مثل رحم خیلی دردناک تر از بدنیا اومدن بچه هستن،نمیزاشتن ازتخت بیام پایین راه برم آخرش خیلی سخت زایمان کردم،اما واسه بچه بعدی تو خونه درد داشتم تا موقعی که احساس نکردم سر بچه فشار میاره ازخونه نرفتم بیمارستان جوریکه نزدیک بود بچه تو راهرو بیمارستان دنیا بیاد خیلی عالی بود تو خونه راحت راه میرفتم دردام خیلی کمتر میشد مدت زایمانم کمتر شد وزودتر دهانه رحم باز شده بود، انشاالله خدا بچه های سالم وصالح به هممون بده وزایمانشم آسون کنه😉😜
#زایمان_طبیعی
#راهنمایی_اعضا
http://eitaa.com/joinchat/2238513161C70e8a50686
#دوران_عقد
💞رابطه جنسی در دوران #عقد تعاریف خاص خودش را دارد. شما شرعا همسر هستید و اگر یک رابطه کامل با هم داشته باشید که حتی منجر به #بارداری شود، باز هم شرعا و قانونا کسی نمی تواند به شما #خرده بگیرد. اما آنچه در این میان #شک و تردید به وجود می آورد، #عرف است.
👌در مقابل عرف نباید #جبهه گرفت.
🔴 همیشه آن چیزی که از قدیم باب بوده اشتباه نیست. بلکه ملاحظات دوران است که بر اساس #تجربه رعایت می شود. شما و همسرتان بعد از عقد شرعا زن و شوهر هستید اما زن و شوهری که زندگی #مشترکتان را هنوز #آغار نکرده اید و وابسته به پدر و مادرتان هستید. این یعنی شما باید برخی از چهارچوب های زندگی دوران تجرد را همچنان #حفظ کنید.
═══✼🍃🌹🍃✼══
💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚
تجربه فرزندآوری بانوی بهشتی
http://eitaa.com/joinchat/2238513161C70e8a50686
#تجربه فرزند اوری
من چندماه ازدواج کردم و۳۱ ساله هستم
به همسرم که میگم اقدام کنیم برای بچه جواباش میشه
خودت نی نی(اینم بخاطر این میگه که سر ی سری مسایل اختلاف داریم دلش میخواد همه جوره تغییر کنم بشم اونی که خودش میخواد )
یا بعدا حرف میزنیم درباره اش
یا که زود الان😐
اطرافیانم میگن چکار به شوهرت داری خودت حامله شو😐
چکار کنم و چی بگم راضی بشه.
بهش هم گفتم که زن هر زمانی که خواستی نمیتونه بچه دار بشه.
#درخواست_راهنمایی
🤱🤱🤱🤱🤱🤱🤱🤱🤱🤱🤱🤱🤱🤱
http://eitaa.com/joinchat/2238513161C70e8a50686
#تجربه سزارین☺️☺️☺️ این بگم که چون زایمان اولم سزارین بودبه خاطریه سری شرایط مجبوراا زایمان دومم هم سزارین شد 😜😜😜😜عمل سزارین که به ان عمل رستم زایی💪💪💪 یاعمل رستمینه نیز گفته میشود یک زایمان غیرطبیعی میباشدکه دران نوزاد باایجادبرشی🔪🔧⛏💉✂️ در دیواره شکم ازرحم مادرخارج میشود 🌷وامازایمان سزارین من😉😉 یه روز گرم تابستون مردادماه ۱۳۹۷ ساعت ۱۲ظهرواردبیمارستان بخش بلوک زایمان شدم🏢🏬 تا مقدمات عمل روفراهم کنند😁ازقبل چکاب هام انجام داده بودم متخصص قلب👨💼 نوارقلب👩💼 دکتر بیهوشی👨🔬و۰۰۰وقتی وارداتاق زایمان شدم یه سری دانشجوی مامایی بودن👩⚕👩⚕👩⚕👩⚕ که از شانس من اومده بودن برای اموزش😢😢 وشدم موش آزمایشگاهی🐭🙈 (البته کارشون بدنبود یکی سوندوصل کردویکی امپول به رگم زد💉💉💉)این مقدمات تاساعت۱ظهرطول کشید🕚یه خانمی تواتاق بامن بودکه ۱۰دقیقه دیرترازمن پذیرش شده بود🤗ولی دوستش که ازکارکنان همون بخش بود میخواست به هرنحوی که شده دوستش رو زودترازمن بفرسته 😡😡😡
ولی دکترعزیزم قبول نکرد😘😘و ساعت ۱ظهربه بخش اتاق عمل واردشدم لباس سبز💚 اتاق سبز💚وکلی دکتر👨💼👩💼👨⚕👩⚕،نشستم روی تخت دکتربیهوشی که فهمیدترسیدم😢😢😞 هی حرف میزدومیگفت ببین ترس نداره😁😁 زیرلب ایت الکرسی میخوندم🌷 دوست داشتم زودهمه چی تموم بشه😞یه دفعه متوجه شدم به کمرم یه سوزن زده شد💉💉💉دردش مثل آمپولای خودمون بود😊😊😊وقتی که آمپول نخاعی روزدن سریع درازکشیدم🛌🛌🛌 وکلی دستگاه دوروبرم 🔬🌡🔌+یه پارچه سبز💚جلوروم کشیدن تاعمل نبینم😖😖خانم هایی که قراره سزارین کنن یه وقت نترستن ها😒😒😎 مدام میگفتم من درددارم ولی همش ازترس بودوچیزهایی که شنیده بودم😔😫😭😭😭ولی خوب، دیگه افتاده بودم دستشون💁♀🤦♀🤷♀🤷♀ ونمیشدکاری کرد🤷♀🤷♀همش منتظربودم اصلادوست نداشتم حرف بزنم😔 همش منتطربودم صدای قشنگ دخترم بشنوم👶👶 همش توفکردختربزرگم بودم که۳سال داشت👧 دلم براش تنگ شده بود🙃🙃دلم برای بابای مهربون تنگ شده بود😁😁🧔🧔احساس تنهایی عجیبی داشتم ودوست داشتم گریه کنم😭😭😭 ساعت۱وربع ظهر۲مرداد دخترم به دنیااومد🤱🤱تا۱ساعت هم ریکاوری بودم 😊😊خیلی شلوغ بود😒😒بعداز۱ساعت بردنم بیرون اتاق تابه بخش منتقل بشم☺️ تااومدیم بیرون مامانم👱♀ وهمسرم👱♂ دیدم که منتظربودن وباهم به بخش بستری زنان رفتیم👩👱♂👱♀ البته من باتخت🛌🛌 اوناپیاده🚶♂🚶♀🚶♂🚶♀ خلاصه تا۱۰ساعت چیزی نبایدمیخوردم🥚🥖🍖🥫 وسرم رواصلانبایدتکون میدادم تایه وقت سردردنگیرم😇😇 مامانم بعضی جاهابهم آب میداد🚰🚰اونم بادستمال به لبام میزد😋😋چون بایدتا۱۰ساعت چیزی نمیخوردم😉خلاصه بعداز۱۰ساعت سوندوجداکردن وتونستم چیزی بخورم🥐🍳🥫🥛🍯 اون هم کاچی🍵 وچای نبات🍹 که من ۷ماه به خاطردیابت بارداری که داشتم نتونسته بودم بخورم😢 وزیاده روی تواین موردکاردستم دادوکوچولوی قشنگم زردی گرفت😉😉🤪👶 و۳روزبیمارستان بستری شد(🌷پس زیاده روی نکنیدتوخوردن گرمیجات🌷)وبعدازاون هم باکمک مامانم👱♀ تونستم راه برم و۲روزبعداز عمل مرخص شدم (مراقبتهایی که انجام دادم✅برای کاهش دردام شیاف هام روسرساعت میذاشتم به همین دلیل شکرخدادردام کمتربود✅بیمارستانم بیمارستان خوبی بودودکترم دکتر کاربلد✅جای بخیه هاروهرروزمیرفتم حموم بااب گرم وشامپوبچه آروم میشستم کمربه پایین وبعدباپارچه تمییزآروم خشک میکردم وبعدسشوارمیگرفتم به مدت ۱۰روزهروز❇️اصلانبایدکارسنگین بکنی فقط استراحت✳️استرس نداشته باشی❎من برای شیردهی به مرکزشیردهی رفتم وکمکم کردن تابتونم شیردهی داشته باشم چون بچه اولم شیرخشکی بود❎حتماکمپوت اناناس خوداناناس یاابمیوه اناناس استفاده بشه برای جوش خوردن بخیه هاخیلی خوبه❇️من بعدازکشیدن بخیه هام( که دهمین روزتولدبچم بود)باشکمبندوچادرمیبستم شکمم😇سعی کنیدرحم گرم نگه داریدچای گرم چای نبات البته زیاده روی نکنید☺️ازغذاهای نفاخ اصلااستفاده نکنید☺️حتمایه وعده درروزغذاتون سوپ باشه☺️😇ودرآخربرای همه خانمای عزیزگروه واقعاازته دل میخوام خدااولادسالم وصالح بهشون بده تاطعم مادری روبچشن وچشمشون به یارکوچولوی آقاامام زمان روشن بشه الهی ☺️☺️خواهرای گلم استرس رودورکنیدازخودتون چون اصلی ترین چیزی که به تاخیرمیندازه بارداری روهمین استرس واضطرابه خودم تجربش داشتم همه چیزرو واگذارکنیدبه خداان شاالله بهترین هاروبهتون میده درآخربرای من هم دعاکنیدتاخدا۲تادخترام عاقبت بخیرکنه واگه صلاح میدونه یکی دیگه بهمون بده😉😉😉زینب سادات ازقم
#راهنمایی_اعضا
نکته❌
اول سرچ کنید کلمات کلیدی سوالتونو، اگر نبود سوال مشابه بعد بفرستید
کانالهای ما👇
@farzandbano
@khandehpak
@menoeslami
@BaSELEBRTY
#چالش_خبر_بارداری
#تجربه
سلام🤗
اولین باره که تجربه میفرستم کانالتون عالیه🌹
ایشالله که ادمین جون اینو بزاره کانال تادخترایی که مثل من چشم وگوش بسته هستن تجربه مو بخونن😊
من وهمسرم متولد ۷۷و۶۸ هستیم.تو۱۵سالگی باپسر پسرعمه بابام سال۹۲عقد کردم ۵سال نامزد بودیم وسال۹۷عروسی کردیم یک سال بعد عروسیمون که پارسال میشه ما اقدام کردیم برای بارداری من بااینکه ۲۱سالم بود نمیدونستم که بایکبار بچه نمیشه.
باراولی که اقدام کردیم گذشت ومن پریود شدم بماند که چقدر نشستم گریه کردم که من بچه دار نمیشم عصر که همسرم اومدن خونه ایشون بهم دلداری دادن وگفتن که با یه بار که نمیشه پس خودمو جمع وجور کردم وبخدا توکل کردم.😊
پریودم که تموم شد باز اقدام کردیم وبعد ۱۵.۲۰روز بیبی چک زدم دیدم باردارم انقدر خوشحال شدم که نگوهمسرمم خیلی خوشحال شد😍
پس دوستان عزیزم زود ناامید نشین وتلاش بکنید خدا همیشه بالا سرمونه وهوامونو داره🌺
از بارداریمو زایمانم میفرستم براتون
#مامان_امیرحسین_کوچولو_مراغه
🤰🤱🤰🤱🤰🤱
@farzandbano
#چالش_خبر_بارداری
سلام🤗
من این دومین #تجربه هست که میفرستم ادمین جون مرسی که قبلی رو گذاشتی🌺
من م ۲۲همسرم ف۳۱
همونطورکه تو تجربه قبلی گفتم ما یه سال بعد عروسی اقدام کردیم ومن باردارشدم هم توخانواده من وهم توخانواده همسرم٬ما اولین زوجی بودیم که خانواده هارو نوه دار میکردیم براهمین هم مادرم اینا هم مادرشوهرم خیلی خیلی خوشحال بودن و لوسم میکردن اینو برندار اینکارو نکن و...
من ازهمون روز اول ویار داشتم تاروز زایمانم
توسه ماهگی رفتم واسه غربالگری نگم براتون که چه کیفی میده وقتی صدای قلب یه کوچولو که هنوز ندیدیش رو تووجودت حس میکنی ومیشنوی😍
دکتر گفت سالمه واحتمالا پسره ماهم خوشحال شدیم چونکه سالمه وگرنه برام جنسیتش فرقی نداشت
از سونوکه اومدیم بیرون زنگ زدیم به خانواده ها گفتیم داداش من خیلی خوشحال شد چون تک پسره ومیخاست که بچم پسر باشه ولی خواهر شوهرم دوست داشت دختر باشه چون ایشون تک دخترن ولی بازم خوشحال بود که داره عمه میشه
خلاصه بارداریم بادرد کمر و ویار شدید بود ولی با لگد زدنای کوچولوم 😍دولا شدناش 😘تکون نخوردن ونگران کردناش وخیلی چیزای خوب دیگه بخیر گذشتو هرچی منتظر موندم کوچولوم نمیخاست بدنیا بیاد اخه هر چی هم که روز زایمانت نزدیک میشی استرست بیشتر میشه
ولی زایمانم یکم سخت وبد گذشت که الان دیگه طولانی میشه بگم .بعدا میفرستم براتون💐
ارزو میکنم همه حس اینکه دوقلب تو وجودشون بتپه رو تجربه کنن😍
پس ناامید نشیم خداهمیشه بالا سرمونه وهوامونو داره❤️
#مامان_امیرحسین_کوچولو_مراغه
┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄
@farzandbano
#تجربه بارداری
سلام
مامای خوب و مومن توی تهران کسی میشناسه؟میخوام بدنم رو آماده کنه که زایمان بدون بخیه داشته باشم ان شاءالله
ممنون میشم معرفی کنید🙏🌹
شریفترین شغل در عالم،بزرگ کردن بچه است و تحویل دادن انسان به جامعه(امام خمینی(ره)
#سوال
اول سرچ بعد سوال
┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄
@farzandbano
#تجربه
سلام من 31 سالمه و مادر 2 تا بچه دختر 11 ساله و پسر 4سال و نیمه، من دوران دبیرستان ازدواج کردم و خونه داری و بارداری و بچه داریم با دوران دانشجویی همزمان بود با اینکه در دو زایمانم وحتی 10روز اول زایمان و برای نگه داری بچه ها کمکی از بیرون نداشتم و تنها بودم اما خودم با برنامه ریزی و کمک همسرم از پس بچه و زندگی و درس براومدم به محض اتمام دوره لیسانس شاغل شدم و حق التدریس آموزش و پرورش ، و از اون طرف برای ارشد هم دانشگاه دولتی قبول شدم ، و بعد اتمام دوره فوق لیسانس چون به رشته حقوق هم علاقه داشتم برای دومین بار کنکور ارشد شرکت کردم و در حین تحصیل با خواست خودمون دوباره باردار شدم واواخر بارداریم مصادف با کلاس اولی شدن دخترم شد و بعد هم زایمان ، از یه طرف پایان نامه ارشد ؛ خانه داری و همسرداری ، یه دختر کلاس اولی و یه پسر نوزاد و شاغل بودن گرچه که مقداری سخت بود برام اما خداروشکر بابرنامه ریزی و کمک همسرم از پس همه براومدم و حتی بعد 2 ساله شدن پسرم یه مرکز پیش دبستانی هم خودم تاسیس کردم و چون یکی از رشته هام مشاوره بود در مرکزی زیر نظر دانشگاه علوم پزشکی چند ساعت در هفته مشاوره میدم به زوج های جوان ، حتی من در حین تحصیل چندین مقاله چاپ شده و رتبه های مختلف استانی و کشوری داشتم و الانم با اینکه معاون مدرسه هستم و بقیه فعالیتها رو هم ادامه میدم در حال خوندن برای ادامه تحصیل در مقطع دکترا هستم و از طرفی برنامه ریزی برای داشتن فرزند سوم
ان شاءالله
و برام جای تعجب داره که اکثرا میگن بچه دار شدن مانع تحصیل و اشتغال و حتی همسرداری میشه و نظرم اینه اگه تو زندگی هدف داشته باشیم هیچ وقت محدودیت و مشکلات مانع رسیدن به اهداف نخواهد شد فقط کافیه برای زندگی برنامه ریزی داشته باشیم
و دیدم خیلی خانم ها که شاغل هم نیستن و...حتی وقت برای تفریح و رسیدن به علاقه مندی هاشون ندارن اما من در کنار اشتغال و بچه و تحصیل و...حتی وقت برای کوهنوردی و شنا و دورهمی هم میذارم .
زندگی ما که خلاصه به این دنیا نیست که بگیم من میخوام لذت تمام از زندگیم ببرم و بچه باعث محدودیت میشه
اگه خانم های ما ارزش بچه داری رو بدونن و اینکه بچه خوب و تربیت خوب باقیات صالحاته براشون و دعای بچه چقدر برای عاقبت بخیری پدر و مادر تاثیر داره و ثواب هر بارداری و زایمان و شیردهی و... رو بدونن هیچ وقت غصه مشکلات جسمی مثل ترک بارداری و ...نمیخورن و لذت میبرن از بارداری و مادری کردن 😊👌
#فرزندآوری
┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄
@farzandbano
#پیام_مخاطبین
توی این سه سال گذشته من لاک پشتی درسم رو ادامه دادم تا بالاخره تموم شد. درسته از هم دوره ای هام به نظر عقب موندم ( الان بعضیاشون تخصصشون هم تموم شده 😅) ولی در واقعیت به نظرم اینطور نیست هر کسی با توجه به شرایطش توی هر لحظه از زندگیش وظیفه ای داره که باید به اون عمل کنه. منم هرچی به نظرم وظیفم بود انجام دادم. مثلا واحدها رو به حداقل شکل ممکن برداشتم تا لازم نباشه مدت زمان خیلی طولانی از پسرم دور باشم. (بماند که چقددددررر خود خدا کمکم میکرد و همه کارام به آسون ترین شکل ممکن ردیف میشد😇) حالا ۶ سال تحصیلم شد ۸ سال و نیم!
ولی الحمدلله به لطف خدا من هفته پیش بالاخره دفاع پایان نامه رو انجام دادم😅 و در شرف فارغ التحصیلیم.
این در حالیه که نی نی دوممون توراهه.(حقیقتا دو راهی بزرگی پیش روم بود، کار کردن و تثبیت دروسی که آموزش دیدم یا فرزند بعدی؟🤔 ان شاءالله که خدا نیت هامونو خالص کنه ، من به نیت اطاعت امر رهبر و امام زمانم این تصمیم رو گرفتم و از خودشون برای ادامه راه مدد خواستم) این بار هم مثل دفعه قبل ویار وحشتناکی داشتم، تهوع و استفراغ شدید و... وزن کم کردم و از همه بدتر این بود که اصلا نمیتونستم به پسرم رسیدگی کنم🥺🥺
الحمدلله این دوره هم گذشت و ویارم با گذر زمان بهتر شد و تونستم بالاخره کارهای پایان نامه رو به اتمام برسونم.
توی این مدت بارداری بخصوص روزای خیلی سختی که ویار داشتم مدام برای همه زوج هایی که فرزند طلب میکنن دعا میکردم که ان شاءالله به زودی با سلامت و عافیت، خدا دامنشون رو سبز کنه🤲 خودم که قابل نیستم ان شاءالله خدا به حق این فرشته پاکی که درون من داره رشد میکنه نگاهی به من کنه و دعام رو مستجاب کنه🤲
از همگی مادران و اعضای محترم و با اخلاص کانال التماس دعا دارم.
#مادری
#فرزندآوری
#تحصیل
#تجربه
#داستان
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه یکی از اعضای خوبمون
سلام
من ۲۱سالمه
متولدخرداد ۱۳۸۰هستم
خرداد
سال۹۸ عقد بستیم و به مشهد رفتیم زندگی پر از فراز و نشیبی داشتیم و من کم تجربه خام بودم
اتفاقات پی در پی می افتاد و ما هر لحظه از کنار هم بودن ناامید میشیدیم تا در همین دوران عقد متوجه باردارین شدم و یک بار آری فوق العاده سخت و تمام مدت بیمارستان
متاسفانه مادر بزرگم و چند نفر از اقوام دور نزدیک فوت شدند و عروسی عقب افتاد
وقتی شکمم ۴ماه بود عروسی گرفتیم
پسر خونه زندگیمون رفتیم و یک بحران حدی پیش اومد که نزدیک به طلاق بودیم اما فقط بخاطر حضور دختر نازنین در شکمم باعث شد کنار هم بمونیم و بسازیم
توی خونه نقلی کوچک باز شروع کردیم و ساختیم باهم دیگه و دخترم در اردیبهشت ماه۹۹به دنیا امد
از خیر برکات وجود دخترم رونق زیاد کسب و کار آقام و تعویض ماشینمون و خریدن یک زمین تو حاشیه شهر بود
دخترم۱۱,ماهه شده بود و خیلی شرایط زندگی سخت شده بود تو اون فضای کوچک تصمیم حاله جایی داشتیم که متوجه شدیم واحد بالا صاحب خونه خالی شده
به ایشون گفتیم گفت این خونه برای دخترم دارم اما ه میکنم و از لطف خداوند ایشون دوماه آمدنش عقب افتاد و ما به واحد بالا اسباب کشی کردیم
و فهمیدم که دوباره باردارم ناخواسته و خدا خاسته
خیلییییی ناراحت بودم خیلی زیاد حس میکردم تمام دنیام از بین رفته چون داشتم برای کنکور سراسری میخوندم
ولی همسرم خوشحال بود و میگفت باهم بزرگ میشن روزگار سختی گذروندم و حاملگی زودرس به دلیل اینکه دخترم را همش بغل میکردم
و در ۱۷شهریور پسر عزیزم طاها به دنیا اومد و شده شیرین ترین فرزند
و الان که در آذر ماه به سر میبریم من متوجه بارداری سوم شدم همسرم اصرار به سقط داشت و من اصلاااا
قبول نکردم و گفتم همچین گناهی نمیکنم هرچقدر سخت باشه مقصر من هستم و سونو هم که رفتم قلب تشکیل شده بود و صدر صد مسر شدم برای نگه داشتن الان ۱۱هفته دارم
و خیلی هم خوشحالم از این بارداری چون الان هم باتجربه تر هستم و هم اینکه نعمت و فضل خدا بوده و حرف مردم اصلاااا برام مهم نیست
خدا گر ز حکمت ببند دری ز رحمت گشاید در دیگری....
الان دختر دوساله ونیمه من مثل یه مادر از من و برادرش مراقبت میکنه درصورتی قبلاً همش حس حسادت و ناراحتی داشت ولی به لطف خدای متعال روابطش با داداشش عالی و به شدت مواظب من هست و با همون دستان کوچکش به من در کار خونه کمک میکند
من با خدا معامله کردم گفتم خدایا من این بچه نگه میدارم شاید از یاران آقامون بشه شاید فرد مفیدی در جامعه بشه
و میدونم خدا دست تنهام نمیزارع
هیچوقت به نعمت خداوند پشت نکنید و همیشه سپاسگزار باشید
ان شاء الله که نوزادان سالم و صالح نصیب همه دوستان بشه
دوتا کافی نیست☺️😍😇
#مقام_معظم_رهبری
🚨 بارها در این چند سال اخیربرای فرزنداوری تکیه کردهام و تاکید کرده ام ...
🚨میبینید که من بارها گفتهام، و کسی کاری نمیکنه😔😔
@menoeslami
╰اینم لینک کانال خانومای اشپز که خانوما همه باید بیان👇
https://eitaa.com/joinchat/3691053134Ce3fbadb31a
#تجربه۱۰
#تجربه_باروری
🤰🏻حلوای مقوی برای بارداری🤰🏻
دستور نوعی حلوای مقوی برای باردار شدن
سلام دوستان گلم
اين حلوا رو 53 نفر استفاده كردن و خدا رو شكر خدا ني ني بهشون داده من اين ماه رو شروع مي كنم به خوردن تا ببينم خدا چي مي خواهد
جالب اينه كه بيشترين دوران كه عزيزان استفاده كردن تا جواب گرفتن 3 ماه بوده به امتحانش مي ارزه...
مواد لازم
خرما ترجیحا رطب هسته گرفته شده یک بشقاب خوروش خوری سرپر
زنجبیل .... دارچین .... فلفل سیاه.... زردچوبه .... زیره سیاه ......میخک ....خسرودارو......سه مورد اول هر کدام 2 قاشق
غذا خوری سر پر .....زردچوبه و زیره نصف قاشق غذاخوری و میخک و خسرو دارو کمیییییی و قرص کمر نر و ماده از هرکدام یک عدد یا ترجیحا پودرش رو از عطاری ها بگیرین
و آرد گندم 4 یا 5 قاشق غذا خوری
خانم های اگه یه سری رو پیدا نکردین مهم نیست اما یادتون باشه ریختن 5 مورد اول ضروریه
همش تو ی عطاری ها پیدا میشه
طرز تهیه :
ابتدا ارد رو توی ماهیتابه می ریزیم و روی حرارت متوسط رو به کم ان را تفت می دهیم به قول ما بو می دیم یعنی بوی
خامی ارد گرفته بشه و رنگش به نخودی رنگ برسه و سپس اون قدر بهش روغن اضافه می کنیم تا از ماست رقیق تر بشه
بعد بهش تمامی اون موارد ی که بالا گفتم از عطاری بگیرین اضافه می کنین البته باید اگه مثلا یکی از اون ها پودر نیست
حتما اسیابش کنین و بعد اضافه کنین و فقط یه تفت خیلی کوچولو می دین و زود زیرش رو خاموش می کنین توجه کنین
که حیفه بیش از حد حرارت ببینه و اثرشون کم بشه بعد بهش خرما رو اضافه می کنیم و هم می زنیم تا کاملا
مواد با هم مخلوط بشه و بعد نوش جان کنین
طرز استفاده : ار روز اول پری تا نهایتا 20 پری بیشتر صبح ها قبل از صبحونه روزی دو تا سه قاشق غذا خوری
سوالاتی که زیاد پرسیده شده :
به شوهر می تونیم بدیم ؟ بله برای هر دو خیلی خوب و مقویه
برای تقویت همسر چی از همه بهتره ؟ گرده ی نخل نر از عطاری بگیرین بهتره اما اینم خیلییییییییییی مقویه
چرا نباید بعد از 20 پری خورد؟ چون خیلی طبیعت این حلوا گرمه
اقدام ها چه جوری باشه؟ من که دکتر نیستم اما چیزهایی که دکتر ها می گن بعد از پری مثلا از 8 یا 10 پری یه روز در میون
این حلوا چه اثراتی داره ؟ خیلی باعث می شه احساس گرما تو بدنتون کنین و این احساس طبیعیه
یک نوع حلوا برای تقویت تخمدانها :
سه پیمانه سرخالی سیاهدانه ، یک پیمانه آرد ، سه پیمانه آب ، پنج ق غ روغن ،عسل یا نبات یا شکر مقداری ، یک استکان کوچک زعفران حل شده
آرد را تفت بدهید تا رنگش تیره بشود +،سیاهدانه که آنرا در هاون میکوبید ولی زیاد پودر نشود چون حلوا را تلخ میکند این مخلوط را دو دقیقه تفت دهید بعد + پنج ق غ روغن ، دو دقیقه دیگر تفت دهید تابه را از روی حرارت بردارید و روی زمین قراردهید آب را تدریجٱ به آن اضافه کرده و هم بزنید دوباره تابه را روی شعله ملایم قرار دهید تا بجوش آید سپس اجازه بدهید با مقداری نبات یا عسل یا شکر چند جوش بزند وبعد + زعفران کنید ویکی دوبار هم بزنیدار اکنون حلوا حاضر است نوش جان ... این حلوا را روز پنجم پریود تا چهاردهم بخورید .
┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄
@farzandbano
هدایت شده از سوال بارداری،،بانوی بهشتی
#تجربه۱۰
#تجربه_باروری
🤰🏻حلوای مقوی برای بارداری🤰🏻
دستور نوعی حلوای مقوی برای باردار شدن
سلام دوستان گلم
اين حلوا رو 53 نفر استفاده كردن و خدا رو شكر خدا ني ني بهشون داده من اين ماه رو شروع مي كنم به خوردن تا ببينم خدا چي مي خواهد
جالب اينه كه بيشترين دوران كه عزيزان استفاده كردن تا جواب گرفتن 3 ماه بوده به امتحانش مي ارزه...
مواد لازم
خرما ترجیحا رطب هسته گرفته شده یک بشقاب خوروش خوری سرپر
زنجبیل .... دارچین .... فلفل سیاه.... زردچوبه .... زیره سیاه ......میخک ....خسرودارو......سه مورد اول هر کدام 2 قاشق
غذا خوری سر پر .....زردچوبه و زیره نصف قاشق غذاخوری و میخک و خسرو دارو کمیییییی و قرص کمر نر و ماده از هرکدام یک عدد یا ترجیحا پودرش رو از عطاری ها بگیرین
و آرد گندم 4 یا 5 قاشق غذا خوری
خانم های اگه یه سری رو پیدا نکردین مهم نیست اما یادتون باشه ریختن 5 مورد اول ضروریه
همش تو ی عطاری ها پیدا میشه
طرز تهیه :
ابتدا ارد رو توی ماهیتابه می ریزیم و روی حرارت متوسط رو به کم ان را تفت می دهیم به قول ما بو می دیم یعنی بوی
خامی ارد گرفته بشه و رنگش به نخودی رنگ برسه و سپس اون قدر بهش روغن اضافه می کنیم تا از ماست رقیق تر بشه
بعد بهش تمامی اون موارد ی که بالا گفتم از عطاری بگیرین اضافه می کنین البته باید اگه مثلا یکی از اون ها پودر نیست
حتما اسیابش کنین و بعد اضافه کنین و فقط یه تفت خیلی کوچولو می دین و زود زیرش رو خاموش می کنین توجه کنین
که حیفه بیش از حد حرارت ببینه و اثرشون کم بشه بعد بهش خرما رو اضافه می کنیم و هم می زنیم تا کاملا
مواد با هم مخلوط بشه و بعد نوش جان کنین
طرز استفاده : ار روز اول پری تا نهایتا 20 پری بیشتر صبح ها قبل از صبحونه روزی دو تا سه قاشق غذا خوری
سوالاتی که زیاد پرسیده شده :
به شوهر می تونیم بدیم ؟ بله برای هر دو خیلی خوب و مقویه
برای تقویت همسر چی از همه بهتره ؟ گرده ی نخل نر از عطاری بگیرین بهتره اما اینم خیلییییییییییی مقویه
چرا نباید بعد از 20 پری خورد؟ چون خیلی طبیعت این حلوا گرمه
اقدام ها چه جوری باشه؟ من که دکتر نیستم اما چیزهایی که دکتر ها می گن بعد از پری مثلا از 8 یا 10 پری یه روز در میون
این حلوا چه اثراتی داره ؟ خیلی باعث می شه احساس گرما تو بدنتون کنین و این احساس طبیعیه
یک نوع حلوا برای تقویت تخمدانها :
سه پیمانه سرخالی سیاهدانه ، یک پیمانه آرد ، سه پیمانه آب ، پنج ق غ روغن ،عسل یا نبات یا شکر مقداری ، یک استکان کوچک زعفران حل شده
آرد را تفت بدهید تا رنگش تیره بشود +،سیاهدانه که آنرا در هاون میکوبید ولی زیاد پودر نشود چون حلوا را تلخ میکند این مخلوط را دو دقیقه تفت دهید بعد + پنج ق غ روغن ، دو دقیقه دیگر تفت دهید تابه را از روی حرارت بردارید و روی زمین قراردهید آب را تدریجٱ به آن اضافه کرده و هم بزنید دوباره تابه را روی شعله ملایم قرار دهید تا بجوش آید سپس اجازه بدهید با مقداری نبات یا عسل یا شکر چند جوش بزند وبعد + زعفران کنید ویکی دوبار هم بزنیدار اکنون حلوا حاضر است نوش جان ... این حلوا را روز پنجم پریود تا چهاردهم بخورید .
┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄
@farzandbano
هدایت شده از تبلیغات شادی و نکات مومنانه
اول محرم بود که فهمیدم باردارم. خیلی شوکه شدم. وقتی به همسرم گفتم، عصبانی شد و گفت سقطش کن. من اون زمان ۵ تا فرزند داشتم، یکی از دخترام هم ازدواج کرده بود. به همسرم گفتم چنین کاری نمیکنم، از خدا میترسم. چند روز گذشت، همسرم هنوز بر سقط پافشاری میکرد. در این مورد حرف میزدیم ولی به نتیجه ای نمی رسيديم. به زور من رو برد پیش متخصص زنان، خانم دکتر گفت این کار غیرقانونیه. به دکتر گفتم راضی نیستم بچه را سقط کنم، این بچه هم مثل بچه های دیگه ام هست. دکتر با همسرم صحبت کرد، اما فایده نداشت. دکتر گفت حالا یه سونو بده، شاید قلبش تشکیل نشده باشه. روز بعدش سونوگرافی رفتم. نوبتم رسید و منشی اسمم را صدا کرد، رفتم و روی تخت دراز کشیدم. ازم پرسید چندتا بچه داری بهش گفتم ۵تا. گفت ماشاءالله الان شدن ۷تا، اینها دوقلو هستن...
✅ ادامه ی این روایت جذاب و قشنگ، داخل کانال #دوتا_کافی_نیست سنجاق شده.😍👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
👌 بیش از ۶۰۰ #تجربه جذاب، کاربردی و مفید در موضوعات مختلف😃
✅ جواب خیلی از سوالات و دغدغه هات رو می تونی اینجا پیدا کنی. ☺️👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#برنامه_چهل_روزه
❇️ درمان نازایی و بی فرزندی با ادعیه و نماز.
عزیزانی هستند در بین ما که به هر علتی سالهاست در انتظار فرزند هستند و در پی راهکارند چراغ زندگی را روشن سازند.
خدمت این بزرگواران باید عرض شود علاوه بر پیگیری های درمانی اعم از سنتی و جدید به روش هایی که بیان می شود با توکل به خدا و نا امید نشدن از رحمت حضرت حق مجدانه از او درخواست کنند. و یکی از بهترین زمانها برای این امر مهم ماه مبارک رمضان و لیالی قدر است.
❇️نماز برای فرزند دار شدن.
❤️رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید...
اگر مرد یا زنی (به هر علتی) فرزند دار نمی شود
و این نماز را که کیفیت خواندنش در زیر گفته می شود بخواند. خداوند فرزندی به وی عطا کند(و چشم و چراغ زندگیش روشن گردد ان شاءالله.)
✅زمان نماز:
جمعه قبل از نماز جمعه.
✅تعداد رکعات چهار رکعت.
🔵یعنی دو نماز دو رکعتی که در پایان هر دو رکعت تشهد و سلام دهد و نماز را تمام کند. و بعد از آن دو رکعت بعد را بخواند.
❇️کیفیت خواندن این نماز:
✅در هر رکعت از این چهار رکعت باید:
👈ده مرتبه سوره مبارکه حمد.
👈ده مرتبه سوره فلق.
👈ده مرتبه سوره ناس.
👈ده مرتبه سوره توحید.
👈ده مرتبه سوره کافرون.
👈ده مرتبه آیه الکرسی.
👈ده مرتبه سوره قدر.
👈ده مرتبه آیه مبارکه (شهد الله)
(شهد الله انه لا اله الا الله و الملائکه و اولوا العلم قائما بالقسط لا اله الا هو العزیز الحکیم)
( ال عمران ایه ۱۸ )
👌بعد از تمام شدن نماز صد مرتبه بگوید:
استغفرالله ربی و اتوب الیه.
👌بهتر است استغفار به این شکل باشد:
استغفر الله الذی لا اله الا هو الحی القیوم غافر الذنب واسع المغفره.
👈پس از آن صد مرتبه بگوید:
سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله والله اکبر و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.
👈و در پایان صد مرتبه بر محمد و آل محمد صلوات بفرستد.
🔵عزیزانی که فرزند دار نشده اند در هر ۴ جمعه ماه رمضان سعی کنند انجام دهند.
🔵عزیزانی که قصد فرزند دار شدن را دارند نیز حد اقل یکمرتبه این نماز را بخوانند.
⛔️اگر توان ایستادن ندارید میتوانید نشسته بخوانید.
#تجربه
#سیاست
#عاشقانه
دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇
@Aseman100
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
#تجربه ی_من ۷۳۸
#فرزند_آوری
#دوتا_کافی_نیست
#رزاقیت_خداوند
#فاصله_سنی_بین_فرزندان
من در یک خانواده پر جمعیت که ۵ خواهر و۳ برادر بودیم، به دنیا آمدم. پدرم کارگر بود و مادرم خانه دار. هردو سختی های زیادی متحمل شدند. از آنجایی که همه بچه ها پشت سر هم بودند، ازدواج هاشون هم پشت هم بود.
از یک طرف که یک نفر مون ازدواج می کرد بابام علاوه بر تهیه ی جهیزیه، به فکر سیسمونی هم بود. ولی بابام هیچ وقت خم به ابرو نمی آورد و تا جایی که در توانش بود همه چیز به بچه ها می داد.
اگر چه برا پدر سختیهای داشت اما پر جمعیت بودنمون شیرینی خاص خودش رو داشت، خیلی خوبه که خواهر داشته باشی و باهاش درد و دل کنی ،خیلی خوبه که برادر داشته باشی و پشتت باشه. واقعا از زندگی در کنار خواهر و برادرهام لذت می بردم.
من فرزند آخر خانواده بودم. سال ۸۵ عقد کردیم و ۷ ماه بعد هم رفتیم سر خونه و زندگیمون. همسرم اول از پرجمعیت بودنمون خوشش نیومده بود ولی بعد از عقد که چندبار خونمون رفت و آمد کرد، واقعا خوشش اومده بود و همیشه لذت دورهمی هامون رو برای خانواده اش تعریف می کرد. مخصوصا شب یلدا که همگی خونه ی بابام جمع شده بودیم و جمع صمیمی من و خانوادم رو دید، تمام افکارش عوض شد.
اون زمان سال اول دانشگاه بودم و من همسرم به فکر بچه نبودیم تا اینکه بعد از یکسال و نیم اطرافیان و خانواده ی همسرم از ما خواستند که بچه بیاریم اما من که درسم رو بهانه کرده بودم، راضی نمیشدم. از طرفی هم سال آخر دانشگاه بودم. اما کم کم راضی شدم و با همسر تصمیم به بارداری گرفتیم. ویار خیلی بدی داشتم و برای همین، بیشتر ترجیح می دادم بیرون باشم تا حالت تهوع ام کمتر باشه. اما این ویار منو تا ماه آخر ول نکرد. روزی که آخرین امتحان دانشگاه رو دادم روز بعدش در تیر ۸۸ پسر اولم به دنیا آمد😊 و خیروبرکتش هم آورد و چند ماه بعدتر خونه دار شدیم.
بعد از یکسال برای فوق شرکت کردم که قبول نشدم وتصمیمم به همین بود که سال بعد بیشتر بخوانم که قبول بشم اما با وجود پسرم که خیلی هم شیطون بود، نمی شد و سال بعد هم قبول نشدم، برای همین قید درس رو زدم.
کمی که پسرم بزرگتر شد با اینکه بیکار بودم خودم رو سرگرم خیاطی کردم و اصلا به فکر بچه ی دیگه نبودم. تا اینکه پسرم که به پیش دبستانی رفت، من و همسرم تصمیم به بارداری دوم گرفتیم اما ۷ماه طول کشید تا اینکه پسر دوم هم رو باردار شدم و سال ۹۴پسر دوم به دنیا آمد. این پسرم هم با خودش برکتش رو آورد و ما یک ماشین خوب خریدیم.
اون زمان به اختلاف سنیشون راضی بودم چون پسربزرگم کمکم بود و حسادت نمی کرد و داداشش رو دوست داشت اما از طرفی کمی که بزرگتر شدند خیلی با هم بازی نمی کردند. با وجود دوتا بچه به تحصیل خیلی علاقه داشتم. پسر دوم که دوسالش شد، تصمیم گرفتم به حوزه برم و آنجا، درس بخوانم و همسرم هم موافقت کرد. اوایل کمی سخت بود اما کم کم رو روال افتادم. اون زمان با همسرم تصمیم گرفتیم خونمون رو بفروشیم و بزرگترش رو بخریم اما فروختن خانه همانا و یکدفعه گران شدن و دوبرابر شدن خانه همان. و این شد که نتوانستیم خانه بخریم و مستاجر شدیم.
سال سوم حوزه بودم که تصمیم گرفتیم فرزند سوم هم رو باردار بشم. می خواستم اختلاف سنی کمتری با پسر دوم هم داشته باشه، همسر هم موافقت کرد. بعد از سه ماه باردار شدم. همسرم خیلی دختر دوست داشت و از طرفی دیگران هم منتظر یک دختر از ما بودند اما روزی که فهمیدم بچه پسره، ناراحتی خودم از یک طرف، طعنه و کنایه اطرافیان از طرف دیگه حالم رو خیلی بد کرده بود و همش گریه می کردم. اما همسرم بازهم خداروشکر کرد و گفت ان شاالله صحیح و سالم باشه. همین قوت قلبم بود. بعدش خودم استغفار کردم که چرا حرف دیگران روم تاثیر میذاره و دعا کردم که بچم سالم باشه 😊
پسرم هنوز به دنیا نیومده بود با خودش خیررو برکتش رو آورد. اونم سفر کربلا بود که خانوادگی قسمتون شد و بعد از به دنیا آمدنش هم خانه خریدیم. هر چند از خانه ی قبلیمون هم کوچکتر بود اما در اون شرایط خداروشکر کردیم که تونستیم همون رو بخریم. الان هم که سه سالش هست و ماشالله شیطون و بازیگوش که مایه ی نشاط و شادی ما در خونه هست.
از اختلاف سنی دوتا پسر کوچیکم خیلی راضی هستم چون همبازی خوبی با هم هستند و همیشه من به همسرم میگم ای کاش بین پسر اول و دوم هم همین طور بود و اختلاف سنیشون کمتر بود چون الان پسرم بزرگم ۱۴سال و دومی ۸سالش هست و با هم همبازی خوبی نیستند.
مادرم چون خودش سختی زیادی کشیده همش به ما میگه سه تا بچه کافیه. اما من و همسرم بچه خیلی دوست داریم و از آن موقعی هم که رهبر عزیزمان فرزند آوری را در حکم جهاد دانستند، من و همسر تصمیم گرفتیم که بچه ی چهارم رو بیاریم. دوست داریم اگه خدا صلاح بدونه و مصلحتمون باشه صاحب دختر بشیم. برامون دعا کنید🌺🌺
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه-بارداری-اعضا
سلام من به تازگی وارد این کانال شدم خانم هستم و۴۲ سالم و شاغل هم هستم من هم یک تجربه دارم و هم یک سوال
من از زمان مجردی شاغل بودم درآمد من و همسرم عالی بود سال ۸۳ ازدواج کردیم و ۸۶ اولین فرزندمون که پسر بود خدا رو شکر سالم و سرحال بدنیا آمد بعد از پسر اولم تا ۸ سال دیگه بچه دار نشدم چون مرتب سفر های داخلی و خارجی میرفتیم و خلاصه حسابی خوش میگذروندیم ، تا اینکه هوس بچه داری کردم مجدد باردار شدم اما ایندفعه رفتم سراغ دکترای تغذیه و کتاب های مختلف و راههای علمی و غیر علمی برای اینکه دختر دار بشم و اطمینان کامل از اینکه حتما از راه علمی میشه تعیین جنسیت کرد و تمام .
پسرم بدنیا آمد اما و برخلاف پسر اولم که خیلی باهوش سالم و سرحال بود این همیشه مریض و بیجون و کم هوشیار ...
و سر بارداری اولم قرآن میخوندم نماز میخوندم خلاصه ارتباط خوبی با خدا داشتم ولی سر دومی 😔😔😔
وقتی تو سونو دکتر گفت بچه پسره دنیا سرم خراب شد تا خونه پیاده رفتم و تو راه گریه میکردم متاسفانه از اطرافیانم کسی نبود که بگه ناشکری نکن پسر اولت زباند زد فامیل و اطرافیانه ، خدا رو شکر کن که دومی هم جنس اولی باهم، هم بازی میشن و بهتر هم دیگه رو درک میکنن ،
پسرم که بدنیا آمد نفسش که تند میزد و شیر نمیخورد دو هفته تو NICU بستری بود و منم تو بخش زایمان مرتب میرفتم بهش سر میزدم درد زایمان و دوری از بچه یکطرف و درد سینه های پر شیرم هم یکطرف، اصلا غذا نمیخوردم ،نمی خوابیدم فقط دعا میخوندم و گریه میکردم از روز ۵ ام پسرم تشنج کرد و بعدش جای انژیوکتش ( سرم ) عفونت کرد و تا پای قطعی پا رفت ،،من بدترین روزهای عمرم رو در حال سپری کردن بودم خلاصه از بیمارستان که مرخص شد بازم بیماریش تموم نشد و مرتب با هر سرماخوردگی کوچیکی باید تو بیمارستان بستری میشد ،تا ۱۶ ماهگی به همین منوال گذشت تا بالاخره یک روز با تشنج شدید از خواب بیدار شد سراسیمه بردمش بیمارستان و بستریش کردم ولی پسرم هر ۱۰ دقیقه یکبار تشنج میکرد تا اینکه رفت تو کما و ۲ماه تو کما بعد از کما بچه تکلمش از دست داد و یک طرف بدنش کامل فلج شد 😞
اون روزها دلم میخواست یه اتفاقی بیفته من و پسرم باهم بمیریم بعضی اوقات اینقدر ازش می ترسیدم که یه روز حرف خیلی مسخرهایی به شوهرم گفتم ،گفتم بیا بریم از بیمارستان بچه رو تحویل نگیریم حسابی دیوانه شده بودم،شوهرم فهمید شوک بهم وارد شده فقط دلداریم میداد میگفت خوب میشه این حالتها عادی و ...
ولی واقعیت چیز دیگه ای بود خلاصه پسرم از بیمارستان مرخص شد منم کارم رو ول کردم چسبیدم به درمان پسرم مرتب از این دکتر به اون دکتر و کاردرمانی های مختلف با اینکه روزی چند بار تشنج داشت ولی نمیتونستم بشینم فقط منتظر باشم تا حالش بهتر بشه همش دلم میخواست زود خوب شه و زندگیمون مثل سابق بشه ولی نشد بعد از یک مدت پسرم شروع کرد حرکت کردن و روی باسن خود ش رو میشوند تا بتونه حرکت کن و چون قبل از بیماریش راه میرفتم دلش میخواست دوباره راه بره و شیطنت کنه و همین حسش خدا رو شکر کمک کرد و خودش نیکسون. بلا جایی رو میگرفت و می ایستاد تا اینکه بعد از یک مدت راه رفتنش شروع شد ولی چون تشنج داشت وضع ما بدتر شد ایندفعه ایستاده محکم میخورد زمین و سرش یا بینیش میشکست و ما رو میشوند بیمارستان ،واقعا نمیدونستم باید خوشحال باشم یا ناراحت ،،دست راست پسرم که فلج بود و کاری نمتونست باهاش بکنه و راه هم که مبچیرفت خوب طبیعتاً مثل افراد سالم راه نمیرفت چون از پای راست دچار فلجی شده بود الگوی راه رفتنش کج بود ولی خدا روشکر باز راه میرفت و حداقل برای دستشویی رفتن لازم نبود من پوشکش کنم یا بغلش کنم ببرم دستشویی
ولی چون حرف نمیزد نمیتونست نیازهاش رو بگه خیلی سخته آدم باید حدس بزنه آب میخواد غذا میخواد و ...
بچه دومم معلولیت جسمی و ذهنی شدید شده بود تا چند سال جایی نمیرفتم مهمونی و پارک و سینما و مسافرت تعطیل خجالت میکشیدم با پسرم جایی برم منی که با پسر اولم تو مدرسه و فامیل و همکارم همش با غرور راه میرفتم و پز میدادم حالا بشدت سرخورده و بدون اعتماد به نفس و خلاصه داغون شده بودم
الان بعد از گذشت ۸ سال پسرم کمی بهتر شده یعنی عزیزتر شده و بیشتر تو دلم جا باز کرده و خدا رو شکر بعد از ۷ سال تشنجش توی روز قطع شد البته بعد از عمل سختی که انجام دادیم ولی فقط برای ۸ ماه و دوباره تشنج ایندفعه موقع خواب براش اتفاق میافتد البته من برای همینم خدا رو هزار بار شکر میکنم چون وضعیت خونه ما شکل عادی اصلا نداشت تمام خونه ضربه گیر گذاشته بودیم و مبل و میز و تخت و خلاصه تمام وسایل خطرناک از خونمون جمع شده بود و خونه مادر و خواهر هم که میخواستیم بریم بنده خدا ها برای راحتی ما پتو میانداختن روی تمام میزها و مبلاشون که یوقت پسرم تشنج کرد سرش جایی نخوره و نشکنه ، الان یکم بهتر با قضیه کنار آمدم با آدمهای
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه من ۲۴۴
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#قدردان_همسرم_هستم
من مادر چهار فرزند هستم. سه دختر و یک پسر. سال ۸۳ ازدواج کردم و تازه دوره کارشناسی رو تموم کرده بودم. همون سال که ازدواج کردیم خدا دختر اولمون رو بهمون هدیه داد. البته خیلی به نظرمون زود بود. چون اون موقع هنوز در حال و هوای تبلیغات «دو تا کافیه» بودیم. اما خدا برای ما جور دیگه ای میخواست.
اولش خیلی خوشحال نبودم. چون قصد ادامه تحصیل داشتم و فکر میکردم اینجوری دیگه نمیتونم به هدفم برسم. اما همسرم خوشحال بودن.
خلاصه دختر کوچولوی ما خیلی زود خانواده ما رو سه نفره کرد. البته بعد از بارداری مشکلات زیادی داشتم و بالاخره بعد از یک ماه و نیم اومدیم خونه خودمون.
تا چند سال به خاطر ترس از سختی های بعد از بارداریم و ادامه تحصیل در دوره کارشناسی ارشد اصلا به فکر بچه دوم هم نبودیم تا اینکه حضرت آقا مسئله جمعیت رو به هممون گوشزد کردن 😔 و من انگار که از خواب بیدار شده باشم تازه متوجه شدم که اصل ماموریتم چیه؟!
ولی اینو بگم که تبلیغاتی که در زمینه کنترل جمعیت شد و هنوز هم نه به اون شدت ولی بازم میشه، برخلاف تذکرات حضرت آقا، خیلی تو فرزندآوری خانواده ها موثر بود. من خودم یکی از کسانی بودم که به شدت به این مسئله معتقد بودم و با صحبت های امام خامنه ای عزیزمون هوشیار شدم.
اواخر دوره ارشد دختر دومم به دنیا اومد. یعنی ۲۰ روز بعد از آخرین جلسه کلاسهام😁
از مرخصی ۴ ترمی زایمان هم استفاده کردم و پایان نامه رو گذاشتم برای وقتی که دخترم از آب و گل در بیاد و من بتونم دو سال اول رو با خیال راحت به اون و خواهرش برسم.
کارهای پایان نامه رو که انجام میدادم، خدا سومین فرزندمون رو بهمون هدیه داد و اوایل بارداریم پایان نامه رو هم الحمدلله دفاع کردم.
از رزاقیت و جلوتر اومدن رزق فرزندان هم براتون بگم که تا تصمیم به آوردن هر فرزند میگرفتیم خدا رزقش رو جلوتر میداد و منزل ما با ورود هر فرزند بزرگتر شد و روزیمون هم بیشتر...
پسر کوچولومون رو هم البته بگم از حضرت علی علیه السلام هدیه گرفتیم. چون چندین ماه انتظار میکشیدیم اما خبری نبود و تازه اونجا بود که طعم تلخ انتظار رو چشیدم و یاد اونهایی افتادم که سالیان سال چشم اتتظار داشتن فرزند هستن😔 و با خودم فکر کردم که چه بسیار مادرایی که به راحتی مادر میشن و قدر این نعمت رو نمیدونن و احیانا ناشکری میکنن و...
ولی الحمدلله خدا به واسطه آقا علی ابن ابی طالب(ع)، علی کوچولو رو به ما هدیه داد. 💝
در گیر و دار اسباب کشی به منزل جدید بودیم و علی کوچولو هشت ماهه که متوجه حضور یه هدیه دیگه شدیم یعنی یه دختر کوچولوی دیگه. 😊
و باز هم ما متوجه شدیم که خدا روزی بچه ها رو جلو جلو میده.
خدا رو بسیار شاکرم و به خاطر همه ناشکری هام به درگاهش توبه میکنم و ازش میخوام که باز هم در رحمتش رو به روی ما باز کنه و در تربیت این هدیه ها به ما کمک کنه.
اینم بگم که بعد از ورود کوچولوی آخریمون تازه متوجه شدیم که چقدر فاصله کم بچه ها خوبه. البته سختی داره ولی هم بازی و همدم همدیگه میشن و خیلی بهشون خوش میگذره.
و فاصله زیاد بچه ها چقدر بد و ظلم به اونهاست. دختر اول و دوم ما ۶ سال تفاوت سنی دارن که بسیار زیاده و خودم رو به خاطر این مسئله سرزنش میکنم.
دختر بزرگم وارد سن نوجوانی با دنیایی متفاوت از خواهرش هست و در واقع همبازی هم نیستن. ای کاش زودتر متوجه مسائل میشدیم. ای کاش کسانی که تجربیات دیگران رو میخونن و میشنون توی تصمیمات خودشون تجدیدنظر کنن.
و این رو هم بگم که بچه داری واقعا سخت ترین کار دنیاست و حقیقتا جهاد در راه خداست. حوصله و صبر زیادی میخواد که باید اون رو در خودمون ایجاد کنیم و ای کاش کسانی که میتونن با حرفها و دلگرمی هاشون، و حتی کوچکترین کمک هاشون، مادرها رو تو این مسیر یاری بدن.
از یاری فرشتگان الهی هم غافل نشیم. با ذکر صلوات و خواندن حدیث کسا در منزل، که انشاالله خدا و فرشتگانش به یاری مادرها و به خصوص مادرهای دست تنها بیان🦋
فرزند اولم ۱۳ساله، دوم ۷ ساله، سومی ۳ سال ونیم و چهارمی ۲ سال و ۴ ماهه هستن.
برای همه اونهایی که در انتظار فرزند هستن دعا میکنم.
شیرین ترین هدیه خدا بعد از همسر خوب، فرزندان هستن.
از همسر مهربانم هم بسیار سپاسگزارم که بزرگترین یار و یاور من توی این سال ها بودن و هستن🌷
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1