eitaa logo
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
17.2هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
3.5هزار ویدیو
67 فایل
مدیر @Yaasnabi تبادل نداریم اگر کانالو دوست دارید یه فاتحه برای مادر 🖤بنده بفرستید تا اطلاع ثانوی تبلیغ شخصی نداریم به آیدی بالا پیام ندید لطفا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به تازگی شواهد جدیدی از کشف گونه ای از دایناسورها به دست اومده..😍 ┄┅┅❅▪️◾️◼️🔲◼️◾️▪️❅┅┅┄ @khandehpak
۴۷۰ پسرم خیلی تنها بود، خیلی خوب میشد اگه یه همبازی پیدا میکرد. تصمیم داشتیم که بچه دار بشیم، پسرم که دقیقا سه ساله بود متوجه شدم باردارم اما نمیدونستم چطور باید به خانوادم قضیه ی بارداریم رو بگم چون میدونستم اصلا واکنش خوبی نشون نمیدن، مامانم به شدت مخالف بچه دار شدن من بود و همیشه میگفت بچه دوتا خوبه ولی برا تو که مستاجری و شوهرت تو رو برده شهر غربت، همین یکی بسه. خلاصه روز موعود فرا رسید و خانوادم فهمیدن که من باردارم، مامانم از همون اول بهم گفت که کاری نداره و چون به حرفش گوش ندادم برای زایمانم نمیاد ،اما بعدش دلش سوخت و گفت دعا میکنه که این یکی دختر بشه که دیگه نیارم😔 خواه ناخواه حرفهای دیگران داشت روم تاثیر منفی می ذاشت، دست خودم نبود شهر غربت، تنهایی، دوتا بچه، مستاجری....... و خیلی حرفهای دیگه که ازش تو ذهنم غول ساخته بودن، من تقریبا اعتقادی به روزی مادی و معنوی که بچه با خودش میاره نداشتم، اینقدر که تو گوشم خونده بودن همه چیز گرونه، زندگی سخته، کی گفته خدا الکی روزی میده، خدا عقل داده باید فکرتو به کار بندازی بعد بگی خدا گفته و.......... ذهن من پر از این افکار منفی بود، این بار هم خدای مهربونم بهمون یه پسر خوشگل هدیه داد و من رو متوجه کرد هیچ چیز بی خواست و ارادش شکل نمیگیره... مامانم برا زایمانم نیومد ولی خدای بزرگم منو تنها نگذاشت و یکی از بهترین دوستانم رو بدون اینکه بهش بگم که دارم میرم بیمارستان و از طریق پسر کوچیکم متوجه شده بود به بالینم فرستاد که کمکم کنه و تا عمر دارم شرمنده ی دوستم هستم بعد زایمانم با دیدنش گل از گلم شکفت، منتظره هیچکس نبودم و ناراحت اما خدا میدونه وقتی دوستم رو پشت در اتاق زایمان دیدم چقدر خوشحال شدم. این بار هم به خواست و اراده ی خداوند زایمان نسبتا راحتتری از قبل داشتم و پسرم رو که پر از روزی معنوی بود در آغوش کشیدم. شاید روزی مادی پسر دومم خیلی محسوس نبود یا به چشم من نیومد اما به شدت روزی معنوی زیادی داشت که قابل شمارش نیست. پسر دومم هم خیلی زود قد کشید و بزرگ شد و هم چنان تیکه و کنایه های خانواده تمومی نداشت و وجود من رو پر از اضطراب میکرد. نزدیکای اربعین امام حسین علیه السلام بود که همسرم قصد سفر به کربلا کردن، خیلی دوست داشتیم که با هم بریم اما نشد، همسرم گفت به نیابت از من این سفر رو میرن و اولین نگاهی که به حرم ابا عبدلله انداختن حاجت من رو میخوان، ازم پرسید حاجتت چیه من هم گفتم به امام حسین بگو از طرف من، سومین بچه مون دختر باشه 👧 سومین بچم رو بعد از برگشت همسرم از کربلا باردار شدم به صورت خیلی اتفاقی🤔 وقتی فهمیدم باردارم تا چند روز اشکم تموم نمیشد و گریم بند نمیومد نه از این که چرا باردار شدم، استرس و اضطراب بازخورد خانواده ها علی الخصوص مادرم برام کاملا روشن بود، من تو خونواده ای بزرگ شده بودم که دو بچه زیاد محسوب میشد چه برسه به سه تا😰. مدتی گذشت و سعی کردم اول با خودم کنار بیام، همسرجان هم خیلی کمکم کرد و با صحبتهاش بهم انرژی مثبت می داد از روزی های فراوون خدا و نعمتهایی که بهمون داده که توان لحظه ای شکر گذاریش رو نداریم تا سلامتی بچه ها و بارداری آسون و ........ اول بارداریم رو با مادرشوهرم درمیون گذاشتم و خداروشکر خیلی دعوا نکرد🤗 و گفت آب و نون شون که با خودتونه، سختی های بزرگ کردنشم با خودتون، هر چی دوست دارید بیارید😄 دو ماهم بود که مادرم متوجه بارداریم شد و خدا میدونه که از اون به بعد به من چی گذشت، هفت ماه چرا به فکر خودت نیستی، زندگی سخته، بچه ی زیاد تربیتش سخته، تو که نه ماشین داری نه خونه ... اما جالب اینجاس از اون جایی که خدای مهربون حاضر و ناظر به اعمالمون هست و به پیغمبرشون در قرآن فرمودن( و یرزقهم من حیث لا یحتسب) ما تونستیم همون ماه اول بارداریم، صاحب ماشین بشیم 🚖 تقریبا سر و صداها کم شد ولی مادرم هم چنان سر سنگین و ناراحت از من بود. روزها می گذشت و من منتطر روزی بودم که نوبت سونو گرافیم برسه و منتظر حاجت روا شدنم بودن، اگه بچم دختر میشد همه میگفتن خوب دختر میخواست و بهش رسید و اگه پسر میشد میگفتن خوب پس باز میاره تا دختر بشه، تا اون روز حرف دیگران برام خیلی زیاد مهم بود یعنی بهتره بگم اصلا بنای زندگی من حرفهای اطرافیانم بود، اینکه چه کاری رو دوست دارن من انجام بدم و این که از چه کاری خوششون نمیاد من انجام ندم. چهار ماهم بود که با کلی نذر و نیاز راهی مطب دکتر شدم و با استرس خیلی زیاد روی تخت دراز کشیدم قلبم تند تند میزد خانم دکتر گفت چندتا بچه داری گفتم دوتا گفت جنسیت شون؟ گفتم پسر گفت مبارک باشه پسره😄گفتم خانم دکتر مطمئنید گفت بله مطمئن😄 ادامه دارد... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ بی اذن خدا برگی از درخت نمی افتد.... بعد از ده روز جشن غدیر از عید قربان تا غدیر متوجه شدم که فرزند چهارمم راباردار هستم واین راچون هدیه‌ی امیرالمؤمنین «ع» دانستم بسیار خوشحال بودم. بعد از یک دهه روضه خوانی در این شرایط خاص کرونا و.. در دهه اول محرم مزد آن رفتن به کربلای معلی بدون هیچ گونه برنامه ریزی طی 24 ساعت کارهای ویزا وتست منفی کروناوبلیط هواپیما و... حل شد وراهی کربلای معلی شدیم. بعد از 4 روز اقامت در کربلا، کم کم لکه بینی پیداکردم وبا انجام تدابیر خانم شریفی وکم کردن پیاده روی فاصله هتل تا حرم «حدود 6 دقیقه»کمی بهتر شدم. روز پنجم به نجف اشرف رفتیم که قرار شد بعد از دوروز اقامت در نجف، هوایی به ایران برگردیم. روز اولی که در نجف بودیم لکه بینی ها بیشتر وتیره تر شد. ولی اصلا نگران نبودم چون همه چیز روبه خود امیرالمؤمنین سپرده بودم وخودم را مهمان ایشان می‌دانستم. تااین که خونریزی ودرد من شروع شد ومن تنها در هتلی که حتی آب‌جوش هم پيدا نمیشد با توسل به ائمه معصومین علیهم السلام وهمراهی همسرم بعد از 5 ساعت درد شدید، هدیه امیرالمومنین در خانه خودشان سقط شد. فردای آنروز جنین را در وادي السلام پای قبر آیت الله قاضی دفن کردیم. اولش خیلی ناراحت شدم چون من این فرزند را بیمه حضرت ابوالفضل ونظر شده حضرت علی علیه السلام می‌دانستم. ولی بعد که روایت هایی دررابطه با سقط جنین را شنیدم که اینها خود شافع پدر و مادر درب بهشت هستند واز طرفی اگر دختر باشد نزد حضرت زهرا سلام الله علیها واگر پسر باشند نزد حضرت ابراهیم «ع» تربیت می‌شوند، خداروشکر کردم. هر کار خداوند حکمتی دارد... قرار بر این بود که ما بعد از زیارت نجف برگردیم ولی بعد از این اتفاق تابه امروز ما هنوز مهمان اهل بیت هستیم .. من این اتفاق با همه‌ی سختی که داشت به فال نیک میگیرم وامید دارم که انشالله خداوند فرزندان زیادی را رزق ما قرار دهد. من اینجا به یاد همه ی مادران گروه نائب الزیاره بودم بخصوص خانم شریفی عزیز که خاصا برایشان زیارت عاشورا با صد لعن و سلام رو خوندم. انشالله خدا قبول کند.
وقتی عمو پورنگ ناشناس تو اسنپ سوار میشه☺️ واکنش رانتده👇😳 http://eitaa.com/joinchat/10289168Cbe4b57f340
۴۷۰ با گریه از مطب اومدم بیرون همسرم و بچه ها توی ماشین منتظر من بودن مطمئن بودم که همسر جان براش مهم نیست جنسیت بچه چیه و فقط مثل همیشه می پرسه سالم بود یا نه، اما برای من که باید با خانوادم که منتطر بودن بفهمن جنسیت بچه چیه مواجه میشدم خیلی مهم بود، البته غیر از اون خودم هم از صمیم قلب دختر میخواستم و نمیتونم این مسئله رو انکار کنم. وقتی برگشتم خونه موقع اذان مغرب بود با گریه نشستم سر سجاده و قرآن رو باز کردم (من همیشه مواقعی که خیلی ناراحتم و واقعا مستأصل میشم به قرآن رجوع میکنم و از خداوند مهربون راهنمایی میخوام)سوره ی اسرا آیه ی ۸ (عسی ان یرحمکم و ان عدتم عدنا ..............و یدع الا نسان بالشر دعاعه بالخیر و کان الانسان عجولا)(امید است که خداوند به شما رحم کند و اگر طغیان و فساد کنید ما هم به عذاب شدید باز میگردیم. و انسان به همان صورت که خوبی ها را می طلبد،بدی ها را می طلبد و انسان بسیار عجول و شتابزده است) وقتی این آیات اومدن جلوی نظرم ناخودآگاه اشکام بند اومدن، اون جا بود که متوجه شدم دارم ناشکری میکنم و خدای حکیم مطمئنا بهترین ها رو نصیبمون کرده و ما از خیلی چیزها بی خبریم. فردای اون روز وقتی همه فهمیدن که این فرزندم هم پسره به حالتهای گوناگون بهم می فهموندن که پس به قول معروف این رشته سر دراز دارد😒 خوب حالا من مونده بودم و متقاعد کردن یکسری آدمی که اصلا حرفهای منو قبول نداشتن نه تنها حرفهای من بلکه آیات قرآن، اونجا بود که فهمیدم خیلی از ماها مصداق آیه ی شریفه ی ( نومن ببعض و نکفر ببعض) هستیم، می بینیم کجا و چی به نفعمون هست همون جا حجت رو قرآن قرار میدیم ولی وای به اون روزی که اعتقادات تو خالی ذهنمون با کلام خدا و اهل بیت تطابق پیدا نکنه...... جالب اینجاست که خودم میدونستم چیکار دارم میکنم و با خدا جونم عهد بستم که انشاالله لیاقت داشته باشم و بچه هام رو خوب تربیت کنم که یار و مددکار حضرت حجت باشن انشاالله، اما باز هم سعی در متقاعد کردن اطرافیان داشتم، همونهایی که تو خفا به حرفهای من میخندیدن و احتمال میدادن شاید من عقلم رو از دست داده باشم😄 بارداری راحتی رو پشت سر گذاشتم البته خوب با بودن دوتا پسر بچه ی شیطون و نبودن همسر (چون همسرم گاهی برای کار مجبور بودن ما رو تنها بگذارن و به شهر دیگه ای برن) کار سختتر بود اما با توکل بر خدا و توسل به حضرت رباب (که ارادت خاصی بهشون دارم) میگذشت. این بار هم اولتیماتوم از طرف مادرم صادر شد که برای زایمانم نمیاد 😔 دوباره استرسها شروع شد و فکر و خیال اینکه اگر نتونم این بار زایمان طبیعی داشته باشم چون این بارداریم یه کم با حاملگی های قبلم تفاوت داشت و اون فشار بالای من بود و همین بیشتر من رو می ترسوند. به خاطر کار همسرم مجبور شدیم به شهر خودمون برگردیم و حالا دیگه من ۷ ماهه باردار بودم، باز هم خدای مهربونم کمکم کرد و تنهام نگذاشت و من تونستم با یک زایمان طبیعی خیلی راحت پسرم رو دنیا بیارم البته اینبار تنها کسی که پشت در اتاق زایمان منتظرم بود همسرم بودن که بعد از زایمانم هم به یکی از خدمه مقداری پول داده بودن و ازشون خواستم بیان کمک من و لباسهای پسرم رو بپوشونن😊 نکته ی قابل توجه این اتفاقات اینجاست که هر چی من از طرف اطرافیان تهدید میشدم که اگر بچه بیارم تنها میمونم و کسی حاصر نیست بیاد کمکم اما هر بار اسباب و مسببات الهی جوری رقم میخورد که همه چیز آسون تر از قبل می شد. الحمدلله و با فضل خدا یه پسر شیطون و خوشگل نصیبمون شده که هر کسی تا میبینتش عاشقش میشه😊 ثواب دوسال شیر دادن به پسرم رو این بار هدیه به حضرت رباب مادر شش ماهه ی کربلا کردم و ازشون خواستم که اینبار خونه مون رو به قدوم مبارک یه فرشته کوچولو مزین کنن که همونجا نذر کردم که اگر این اتفاق بیفته اسمش رو به تبعیت به اسم مادرمون حضرت فاطمه، فاطمه می گذارم. از زایمان پسر سومم به بعد تقریبا همه ی انگشت اشاره ها به سمت من بود حتی اگر تا اون موقع از سمت خانواده ی همسرم هم حرفی نمیشنیدم، حالا دیگه اونها هم شروع کرده بودن به نصیحت و پند و اندرز این که دیگه بسه، خیلی سخته، بچه ی زیاد دردسره، تو که شوهرت همیشه پیشت نیست، میخوای چکار این همه، بچه آینده میخواد و در آخر آموزش راههای مختلف جلوگیری از بارداری توسط فامیل😳 👈 ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
سلام یه مطلبی رو میخوام به اون دوست عزیزی که بچه شون نجف از دست دادن عرض کنم اول یه نکته رو بگم که سوءتفاهم نشه من خودم نه ماهه باردار بودم که سال ۹۸ رفتم پیاده‌روی چهار روز بعداز اینکه رسیدم خونه زایمان کردم این گفتم که فکر نکنین اصلا به بحث توکل و توسل و این چیزا اعتقاد ندارم اما مادر عزیز بنظر بنده حقیر کار شما اشتباه بوده اگر من یا خیلی از دوستان که باردارن و میرن پیاده‌روی دلیل اصلیش اطمینان از سلامت خودمون و فرزندمون هست رفتن شما اشتباه نبوده اما وقتی دیدین لکه بینی دارین باید استراحت میکردین اینکه شما با اون حالتون به سفر ادامه دادین مثل این میمونه شما تو راه بخورین زمین پاتون بشکنه ولی بجای رفتن به بیمارستان و عمل و...... به راهتون با همون پای شکسته ادامه بدین خب مسلما این عاقلانه نیست ما روایت داریم که خود ائمه هم در زمان بیماری از اسباب شفا که همون دارو و مرهم و...... هست استفاده میکردن (به هیچ وجه رفنتشون نزد طبیب رو قبول ندارم فقط منظورم استفاده از مرهم و دارو و..... هست) حالا دوست عزیز من اصلا نمیخوام خدایی ناکرده سرزنشتون کنم فقط قصد داشتم به بقیه عزیزانی که پیام شما رو میخونن عرض کنم اگر روزی همچین اتفاقی براتون افتاد خواهش میکنم بیشتر دقت کنید چون اکثر لکه بینی ها بدون استفاده از شیاف و استراحت عاقبتش سقط جنین هست (توسل و توکل بدون درنظر گرفتن عقل کار درستی نیست) ╰━━═━━⊰❀👨‍🍳👩‍🍳❀⊱━━═━** 💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥 بانوی باردار برای شوهرت با حرص و عصبانیت آشپزی نکن باعث میشه بچه در نوجوانی بسیار با پدرش دشمن بشه ... (خانم پرتو اعلم روانشناس) ╰━━═━━⊰❀👨‍🍳👩‍🍳❀⊱━━═━ @menoeslami آشپزی اسلامی @T_ASHPAZE سوال آشپزی
پسرم حرف های میزنه !!!😡 دخترم با هم بازیایش میکنه😱 بچه هام میکنند 😭😭 فرزندم‌ تنهایی بره اتاقش 😔 نمی دونم چیکار کنم ، کلافه شدم دلم میخواد بچه ام با باشند ، باشند ، 🤲 کمک ما به تربیت دینی شما در این زمانه سخت در این کانال🔰 https://eitaa.com/joinchat/2968453184C2dce02421f
سلام خانما من ۵ شهریور زایمان کردم چند دقیقه بعد از دنیا اومدن بچه فهمیدن بچه مشکل قلبی داره اعزامش کردن به استان ۱۸ ساعت بعدش بچم آسمونی شد الان خیلی حال روحیم داغونه ازتون میخوام برام دعا کنید و بگید چکار کنم حالم بهتر بشه 😭😭 سلام لطفا سوال منو بزارید خیلی استرس دارم بجز خانم بیوس کسی دیگه ماماهمراه خوب وبا ایمان میشناسه درقم؟واینک هزینشونم میدونن؟ ╰━━═━━⊰❀👨‍🍳👩‍🍳❀⊱━━═━** 💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥 بانوی باردار برای شوهرت با حرص و عصبانیت آشپزی نکن باعث میشه بچه در نوجوانی بسیار با پدرش دشمن بشه ... (خانم پرتو اعلم روانشناس) ╰━━═━━⊰❀👨‍🍳👩‍🍳❀⊱━━═━ @menoeslami آشپزی اسلامی @T_ASHPAZE سوال آشپزی
6.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ پروفسور کرمی: با مدارک علمی ثابت میکنم که معنویت سیستم ایمنی را بهبود میبخشد 🔺پروفسور کرمی: در صورت تأمین هزینه‌های مطالعاتی من به عنوان یک متخصص حاضرم با اسناد و مدارک علمی معتبر ثابت کنم مراسمات معنوی مانند و... تأثیر بسیاری در بهبود سیستم ایمنی بدن دارد. 👈 غرب برای شناسایی و از کار اندختن ژن خداجو (و بخشی از مغز مربوط به حس‌های مذهبی) تحقیقات وسیع میکنه، اونوقت ما به عنوان کشور شیعه امام زمان هیچ هزینه ای برای تحقیقاتِ تأثیر معنویت بر زندگی و انسان‌ها نداریم. 🔻 رزومه علمی و تحصیلاتی پروفسور کرمی: http://www.dralikarami.com/about/id,2/about.html 💠 گروه رسانه‌ای تیمورا 🆔 @timoora
با سلام خدمت استاد پور احمد گرامی🙏 من یه پسر ۵و نیم ساله دارم،تغریبا از ۴سالگی،پسرم میگه مامان می‌خوام شیر بخورم (مثل دوره ی شیر خوارگی) ویا اینکه دست میزنه به بدنم و خودشو لوس میکنه به شدت از این کارش حالم بد میشه،واز هر روشی که تونستم استفاده کردم که این حرفها وکارش از سرش بره،از قاعده حواس پرت کردن،بی محلی،دعوا و حتی پشت دستش هم زدم ولی انگار نه انگار،تا ببینه تنها نشستم میاد که دستشو بزنه به بدنم،استاد توروخدا راهنمایی بفرمایید من واقعا موندم با این کارش چطوری رفتار کنم ماهواره نداریم،چند وقتیه که فکر میکنم حساس تر شده،با بلوز نیم آستین وشلوارم(به جای تاپ شلوارک) اگه پدرش متوجه این کارش بشه دعواش میکنه،،ولی هیچ اثری نداشته ممنون میشم راهنمایی بفرمایید🙏 🍃🌸 پاسخ استاد پوراحمد 🌹🍃 همانند گل است 🍃🌹👇 💓 @hamsaranekhoob