سوال بارداری،،بانوی بهشتی
#خاطره_تجربه۱۱ #فرزنداوری #تربیت_فرزند #توسل قسمت هشتم چن وقتیم هس که اگه چیزی بخواد میاد با عشوه
#خاطره_تجربه۱۱
#فرزنداوری
#تربیت_فرزند
#توسل
قسمت نهم
مامانم سر زایمان این کوچولو که کلا ۲کیلو۶۰۰ بود خیلی اذیت شد
کیسهی آبش پاره شدو شبونه رفتن بیمارستان
تازه چون قبلش گفته بودن بچه برعکسه، میخواستن سزارینش کنن،که خداروشکر بعد آزمایش فهمیدن مشکلی نیستو طبیعی بچهرو به دنیا آورد😪
۵،۶ ساعتم طول کشید که بدنیا بیاد
بعد زایمان که بچه رو داده بودن دست مامانم، انقد که حالش بد بود بچه داشته از دستش میفتاده از رو تخت😱
اگه پرستار نرسیده بوده معلوم نیس چه اتفاقی میفتاد
.
.
مامانم چون ۳۸ سالش بود،یعنی بالای ۳۵ سالگی، هم اذیت شد( چون هم بدنش ضعیفم بود و وزنش کم) هم اینکه خیلی حرفا از اینو اون مخصوصا ماماو بقیهی کادر درمان شنید😔
میگفتن سنت بالاس ،هم اینکه سه تا بچه داری بسه دیگه، مگه چه گلی میخوان به سرت بزنن؟ خودتو داری با این وضع به کشتن میدی😒
خلاصه اون موقع حرف زیاد بود
ولی با این وجود مامانم این آبجیمو خیلی خیلی دوس داره، همش میگه چه خوبه که هست😍😬
بابای مهربونمم مارو انقد دوس دارن که نگو😘
هرچی بخوایم در دم فراهم میکنن
همیشههم میگن خداروشکر که بچههامون دخترن، دختر رحمت خداس🌷😍 خدا هرکیو دوس داشته باشه بهش دختر میده
( البته بنظر من هیچ فرقی نمیکنه،فرزنددار شدن خودش به تنهایی رحمت خداس، اینکه عهدهدار تربیت یه بنده باشی یعنی خدا خاطرتو میخواد😉🤩)
با اینکه همهی فامیل دعای پسردار شدن واسه مامانبابام میکنن، ولی اونا اصلا گوش نمیدنو خداروشکر میکنن
┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄
@farzandbano
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
#خاطره_تجربه۱۱ #فرزنداوری #تربیت_فرزند #توسل قسمت نهم مامانم سر زایمان این کوچولو که کلا ۲کیلو۶۰۰ ب
#خاطره_تجربه۱۱
#فرزنداوری
#تربیت_فرزند
#توسل
قسمت دهم
مخصوصا بابام اصلا بینمون فرق نمیذاره
هروقت یکیو میبوسه،بقیهرم پشت سرش بوس میکنه😘😍
بعضی وقتام به ترتیب اینجوری صدامون میزنه:
نفسِ بابای یک
نفس بابای دو
نفس بابای سه
نفس بابای چهار🥰😍
.
صبحا با نازو بوسه بیدارمون میکنه،میگه تا شما نیاین من صبحونه نمیخورم.
من که دیگه دختر گنده شدم، اصلا بابام اخلاقش باهام عوض نشده.
حتی تو خیلی از کارا باهام مشورت میکنه و نظر منم میپرسه😌
.
.
ما دخترا چن باری به پدر مادرمون گفتیم که بازم خواهر یا برادر واسمون بیارن، البته دوست داریم خدا برادر بده که عمه بشیم😁( ولی باز هرچی خدا صلاح بدونه)
اما اونا میگن نه😢
راضیم نمیشن اصلا
البته مامانم سنش بالا رفته و امسال ۴۳ سالشه و میتونه خطرناک باشه براش
بابامم میگه سر آخری دور از جونش داشت میمرد،لازم نکرده دیگه
انشالله نوه...😆
کلا خواهر برادر زیاد داشتن خیلی خوبه، هرچند که ما کلا ۴تاایم، ولی خونمون خیلی شلوغه، هرروز یه ماجرای جدید
دوتا آبجیای آخریم هم باهم جورن،هم کلی باهم دعوا میکنن، که البته سر کوچیکتره من با سومی دعوام میشه😂
┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄
@farzandbano
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
#خاطره_تجربه۱۱ #فرزنداوری #تربیت_فرزند #توسل قسمت دهم مخصوصا بابام اصلا بینمون فرق نمیذاره هروقت یک
#خاطره_تجربه۱۱
#فرزنداوری
#تربیت_فرزند
#توسل
قسمت یازدهم
از یه جهت دیگههم خوبه آدم خواهر برادرش زیاد باشه، مثلا همین آبجی کوچیکم که تازه داره خوندن نوشتن یاد میگیره، املاشو آبجی سومیم میگه، تو همهی درساش پیگیرشه، همه جا مراقبشه، و این خیلی قشنگه😉
همیشه همبازی هم بودیم، از لیلیو تنیس بگیر تا خاله بازیو شمشیرزنی با چوب😁😂
ما درسته تو خونه جنگو دعوا بینمون زیاده، که البته از روی کینه نیست، و زودم تموم میشه. ولی بیرون از خونه خیلی هوای همو داریم، و از هم حمایت میکنیم😇
واقعا تصور اینکه یه روز حتی یکیشون نباشه واسم کابوسه😰
درسته هرجا برم مثل جوجهاردک میافتن دنبالم، ولی حس خوبیه خواهر داشتن😍😍
انقدری که وقتی فک میکنم کاش تک فرزند بودم، بعدش زود پشیمون میشم
چون نصف بیشتر خاطرات شیرین من با آبجیام رقم خورده😍🤩
.
تازه کمک دست مامانمونم هستیم.
شستن ظرفارو ما بزرگترا نوبتی انجام میدیم، کوچیکترام تو پهن کردنو جمع کردن سفرهو مرتب کردن خونه خیلی کمک میکنن.
این حمایتهاو کمککردنا، هرچی سن میره بالا بیشترم میشه
مثلا اگه هممون ازدواج کردیم، هرروز حداقل یکیمون میادو به مامان بابا سر میزنه
یا واسه خونهتکونی همدیگه، نگهداشتن بچههای هم میتونیم خیلی کمک حال باشیم😊😉
.
(اینم بگم ما ۱۹، ۱۶، ۱۲ و ۶ ساله هستیم🥰)
┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄
@farzandbano
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
#خاطره_تجربه۱۱ #فرزنداوری #تربیت_فرزند #توسل قسمت یازدهم از یه جهت دیگههم خوبه آدم خواهر برادرش زی
#خاطره_تجربه۱۱
#فرزنداوری
#تربیت_فرزند
#توسل
قسمت دوازدهم
من آقامونم بشدددت بچه دوس داریم،حتی من اسمم انتخاب کردم🤪
وای نمیدونین وقتی عکس یه بچه میبینم،یا وقتی بچههای بقیهرو نگاه میکنم چه حالی میشم🥺
دلم خیلی زیاد بچه میخواد
کسی که از پوستو گوشت خودم باشه، پارهی تنم باشه...
موهاشو شونه کنم، لباساشو بشورم...
بچهی من باشه...😍
ولی فعلا به دلایلی نتونستیم بریم سر خونه زندگی خودمون😔
من خیلی دوس دارم زودتر عروسی کنیم و بعدش به فکر بچه باشیم، دلم میخواد تا جوونم چن تا بچه بیارم،تا هم تو سنین بالاتر واسم خطرناک نباشه،هم اینکه حوصلهی نگهداری از بچهرو داشته باشم 😉
خب بالاخره فرق هست بین یه مادر ۲۰ ساله با مادر ۴۵ ساله😄
.
لطفا دعا کنید واسم ،که دفعهی بعدی داستان بارداری خودمو براتون بنویسم انشالله 😘😍
.
خانما به حرفای کسایی که میگن بچه نیارید گوش نکنین لطفا
ما مادرای آینده، یا حتی شمایی که چن تا بچه دارین،موضف به این هستیم که سرباز امام زمان(عج) تربیت کنیم، و شیعیان امیرالمؤمنین(علیهالسلام ) رو بیشتر کنیم❤️😍
دشمنانمون از زیاد شدن نسل شیعه میترسن، میترسن که ما زیاد بشیمو قدرتمون هم بیشتر بشه
.┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅
@khandehpak
سوال ۴۰
۹ بهمن
سلام
ببخشید مزاحمتون شدم
ببخشید من قزوین زندگی میکنم میخواستم بدونم شما دکتر واسه بارداری آ شنا دارید منو و همسرم بریم پیشش
همسر من بیماری اعصاب داره و دارو مصرف میکنه و بخاطر همین داروهاش مشکل داریم واسه بچه دار شدن
من خودم باردار بودم بخاطر شیفت سنگین شوهر باهاش خیلی بد بودم دقیقا هم براش با لج و غیظ غذا میپختم مدامم باهاش قهر بودم ،و بچه م واقعا همینکه دست راست و چپشو شناخت سر ناسازگاری با پدرش گذاشت خانوما جدی بگیرید کینه پدرو از خونتون به بچه تزریق نکنید
اینم لینک کانال خانومای اشپز که خانوما همه باید بیان👇
https://eitaa.com/joinchat/3691053134Ce3fbadb31a
جواب ۲۵
۶ بهمن
در جواب این خانم فکر کنم یادشون رفته همون دختر ناز و مهربون که دارن هم خدا بهشون داده
خیلی ها حسرت همین یه بچه رو دارن اینقدر دوا و دکتر میکنن اما هیچی به هیچی
خانمم ناشکری نکن فکر کردی برا خدا خیلی سخته که همین نعمت رو هم ازت دریغ کنه
از خدا بخواه که دوباره بهتون فرزند سالم و صالح بده اما ما بنده ها کی هستیم که اعوذبالله جلو خدا گردن کشی کنیم خدا ناز بردار نیس ها ما حتی یه تار موشو نمی تونیم درست کنیم
اینقدر ناشکری نکنین آرامش خودتون رو حفظ کنین بعدشم اینقدر مردم حرف برا گفتن دارن شما هر کاری هرکاری هم بکنی توش حرف و حدیث در میارن
من خودم باردار بودم بخاطر شیفت سنگین شوهر باهاش خیلی بد بودم دقیقا هم براش با لج و غیظ غذا میپختم مدامم باهاش قهر بودم ،و بچه م واقعا همینکه دست راست و چپشو شناخت سر ناسازگاری با پدرش گذاشت خانوما جدی بگیرید کینه پدرو از خونتون به بچه تزریق نکنید
اینم لینک کانال خانومای اشپز که خانوما همه باید بیان👇
https://eitaa.com/joinchat/3691053134Ce3fbadb31a
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
#خاطره_تجربه۱۱ #فرزنداوری #تربیت_فرزند #توسل قسمت دوازدهم من آقامونم بشدددت بچه دوس داریم،حتی من اس
#خاطره_تجربه۱۱
#فرزنداوری
#توسل
قسمت ۱۳
یه معلمی داشتم،خدا سلامتشون کنه
میگفتن ما انسانهای خوب، باید بچههامون زیاد بشه،تا آدم خوب تو دنیا بیشتر بشن. اگه آدم بدا جمعیتشون زیاد بشه، بچههای مارو زیر دست خودشون میکنن و مملکت میفته دست اینا
ولی اگه ما بیشتر بشیم، میتونیم بهتر مدیریت کنیم و جامعهرو سمت سعادت ببریم☝
بنظرم حرفشون جای فکر داره...
.
بیاینو تو این جهاد اکبر شرکت کنینو سهم ببرین
خدا مزدو اجر تلاش خالصانهتونرو حتما میده😘💖
خلاصه گوش به فرمان رهبرمون باشیم دیگه😍
.
راستی اگه بازم دوست داشتین از ماجراهای منو خوانوادم بیشتر بدونین و اگه خوشتون اومد، لطفا به مدیر بگین تا من بازم واستون تعریف کنم🥰😍
واسه همتون آرزوی موفقیت و سربلندی تو این راهرو دارم❤
ممنون که وقت گذاشتین و مطالعه کردین
امیدوارم تجربهی منو خانوادم نگرش کسایی که میل به بچه آوردن ندارنو عوض بکنه.
واسه تعجیل در فرج آقا ،سلامتی خودتون،و بخصوص سبز شدن دامن خانمایی که نعمت بچه ندارنم یه صلوات بفرستین🌷❤️
(دعاهم یادتون نره😉🙃)
پایان
┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄
@farzandbano
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
#تجربه_من ۲ #تربیت_فرزند #فرزنداوری #خانواده_پرجمعیت #شب_ادراری قسمت هفتم سلام دوستان خانم مدیر
#تجربه_من ۲
#تربیت_فرزند
#فرزنداوری
#خانواده_پرجمعیت
#شب_ادراری
قسمت هشتم
اعضای کانال به خانوم مدیر لطف کردن زیاد پیام دادن که بنده حقیر ادامه بدم خاطراتمو بنویسم
بنده هم اطاعت امر کردم
در ادامه همون موضوع شب ادراری بچه های فامیل ما که ارثی کلا همه بچه ها گرفتار بودن رو ادامه میدم بااجازه
ما تو عالم بچگی اگه سرزده هم خونه فامیلا میرفتیم از مایحتاج بچه های شب ادرار🤦♀ همه چیزش موجود بود و نگران نبودیم که وسیله نبردیم
یادمه تابستونی روستا رفته بودم خونه مادربزرگم (من معمولا زیاد میرفتم خونه مادربزرگم بخصوص تابستون و اونجا یک هفته می موندم )غروب بود رفتم خونه داییم اینا که چند تا پسر کوچیک داشتن دیدم تو حیاط فرش پهن کردن دارن چایی میخورن
منم سلام کردم و رو یکراست رفتم تو اتاق😁
دیدم از همون غروب رختخواب بچه هاشون
رو پهن کردن😳 یک پلاستیک که روش رو ملافه کارتونی انداخته بودن هم بود
یادمه تابستونم که بود اونقد تو روستا بازی کرده بودم که تا دیدم تشک بچه های دایی پهنه همونجا گرفتم خوابیدم تا دراز کشیدم بیهوش شدم🤦♀
صبح که چشممو باز کردم دیدم خونه داییم خوابیدم در این حد امکانات رفاهی فراهم بود همه جا میخوابیدیم دیگه😂
گفتم خونه مادربزرگم بودم یک پسرخاله داشتم که سرباز بود اومده بود به مادربزرگ سر بزنه
مادربزرگ هر چی براش می اوردن منم که بچه میپریدم میخوردم
یادمه شب بود چای و میوه اوردن منم حمله کردم که چایی بردارم مادربزرگم فوری جلومو گرفتن گفتن دخترجان تو خیلی خاطر جمعی میخوای چایی بخوری؟(یعنی بععله صبح جاتو خیس میکنی چایی نخور) من معنیشو نفهمیدم گفتم اره خاطر جمعه😂
خندیدن مادربزرگم گفتن نه خاطر جمع نیستی صبح تو جات بارون میاد اینجا بود که پسرخاله م معنی حرف مادربزرگو فهمید و اونم خندید 😢
برای خودمم گنگ بود نمیفهمدیم چی میگن
باخودم میگفتم من میخوام چایی بخورم چه ربطی به بارون داره ☺️
مادربزرگمم ناراحت میشد اگه تشکو خیس میکردیم برای همین بزرگتر که شده بودم خیلی نگران بودم
اونجا هم یک بار به شب کاری افتادم مجبور شدم خشک کنم😢
اما مادربزرگم خیلی هوشیار بود تا یه صدا میاومد چشماشو باز میکرد منم سنگر میگرفتم تشکو تو بغلم میگرفتم خم میشدیم که نبینه😂با بدبختی یکم خشک کردم رفتم خوابیدم
بعدها که بزرگ شده بودم مادرم تعریف میکردن میگفتن خودش هم بچگیاش نصف شب بلند میشده از ترس مادربزرگ تشکشو زیر کرسی خشک میکرده 😁😁
کلا ما اخلاقیاتمون خانوادگی خیلی شبیه همه 😁
بعدها که به مادرم لو میدادم شبا چکار میکردم هم میخندیدن هم حرص میخوردن
تازه میگفتم به خواهرمم یاد دادم خودشو خشک کنه چون هر شب من بلند میشدم اونم مثه تیر چراغ برق علم شده بود تو خونه مجبور بودم اونم بیارم تو خط تا سریع خشک کنم برم بخوابم صبح بتونم بلند شم برای مدرسه م😂
کلا خیلی از بچگی زود مسئولیت پذیر شده بودم 😃
دفعه بعد از بچه های خاله م تعریف میکنم....
ادامه دارد
┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄
@farzandbano
سوال ۴۱
۹ بهمن
سلام خانومای عزیز
منم ۲۲ سالم بود که ازدواج کردم شوهرم دوسال از من بزرگتر بود بعد از یک سال بدون جلوگیری باردار نشدم وخانواده شوهرم دائم میگفتند حتما مشکلی داری 😔 منم خیلی ترسیده بودم وفکر میکردم اونا درست میگند.
تصمیم گرفتم برم پیش دکتر متخصص وایشون بعد از انجام سونو وآزمایش یک روز در ماه را تعیین کرد که برم پیشش و اونروز یک آمپول به من داد وتزریق کردم .بعد از دوهفته تست بارداری من مثبت شد وآزمایش دادم وگفتند درسته بارداری خیلی خوشحال شدم و اصلا باورم نمیشد به این زودی جواب بده.بعداز انجام اولین سونو مشخص شد که دوقلو باردارم ومن شوکه شده بودم وهم ترسیده بودم که دوتا بچه چطور تو بدن به این ضعیف ولاغری میتونند رشد کنند.ولی با سختی زیاد و وجود ویار زیادی که داشتم تحملم صد برابر شده بود وبرای دیدنشون لحظه شماری میکردم که خدا رو شکر هردو پسرم سالم به دنیا اومدند خیلی روزهای سخت وشیرینی را گذروندم و الان بچه هام ۱۳ سالشونه.... دوباره هوس بچه کردم😁 نمیدونم چرا ولی حس میکنم از نظر جسمی دیگه نمیتونم من الان ۳۹ سالمه به نظرتون فکر درستیه یا بیخیال بشم مادرایی که شرایط منو دارن چیکار کردند.
من خودم باردار بودم بخاطر شیفت سنگین شوهر باهاش خیلی بد بودم دقیقا هم براش با لج و غیظ غذا میپختم مدامم باهاش قهر بودم ،و بچه م واقعا همینکه دست راست و چپشو شناخت سر ناسازگاری با پدرش گذاشت خانوما جدی بگیرید کینه پدرو از خونتون به بچه تزریق نکنید
اینم لینک کانال خانومای اشپز که خانوما همه باید بیان👇
https://eitaa.com/joinchat/3691053134Ce3fbadb31a
#خاطره_تجربه۱۲
#تربیت فرزند
#بارداری
سلام ستایش جون
منم از خاطرات بارداری خودم بگم :
برا فرزند اولم بعد دوسال از عروسیمون اقدام کردیم و یکسال و نیم بعد باردارشدم با دارو و دکتر و نذر و نیاز خلاصه دختر نازمو باردارشدم و مراحل بارداری گذشت و دخترم دنیا اومد و چقدر خیر و برکات مادی و معنوی نصیبمون شد البته بیشتر معنوی 😁
دخترم یکسال و شش ماهه بود که شک کردم به اقداممون و گفتم نه باردار نمیشم بی خیال سر دخترم یکسال و نیم طول کشید سر این میخاد با یه بار بچه درست شه
که بله بعد از دوهفته فهمیدم خدا خواسته و با اولین اقدام که قصدی نداشتیم پسرم رو باردار شدم و خیلی نگران بودم چون دخترم هنوز یکسال و ۶ماهش بود
ولی الان که دنیا اومده پسرم و ۷ماهه است و دخترمم دوسال و ۹ماهشه میبینم چقدر باهم همبازی ان و چقدربا بازی هاشون باهم و خنده هاشون باهم لبخند رو لب من و همسرم میارن 😁😁😁
خدا رو بخاطر وجود دوتا فرشته ام شکر میکنم
مامان ریحانه
┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄
@farzandbano
سلام.
در پاسخ مادری که نگران صرع دخترش هست
من خودم بیماری صرع دارم وتحت نظر یک مشاور طب سنتی هستم .بعداز ۱۰سال مصرف داروهای شیمیایی صرع دپاکین .ورهاکین..
با پرهیزات غذایی وجایگزینی داروهای سنتی
دیگر دارو مصرف نمیکنم.و فرزند دوم باردار هستم.وحالم خیلی خوب هست.
این هم شماره مشاور طب سنتی ۰۹۱۸۶۰۵۵۵۳۰ فرجی
من همون خانومم که گفتم در بارداری عصبی بودم بچم با پدرش بد بود،سر بچه دوم اوضاع زندگیمون خوب بود و من ارامش داشتم نسبت به همسرم ، بچه و پدرش بی نهایت رابطه شون خوبه ....خواهش میکنم رعایت کنید خانوما ارامش داشته باشید.
اینم لینک کانال خانومای اشپز که خانوما همه باید بیان👇
https://eitaa.com/joinchat/3691053134Ce3fbadb31a
سلام .میخواستم برای اون دسته ازخانمهایی که براشون سواله که بعداز سزارین میشه زایمان طبیعی داشت بگم من خودم زایمان اولم سزارین بود و با توجه به اینکه زخمم دیر جوش میخوره خیلی اذیت شدم و تصمیم گرفتم هر طوری شده برخلاف نظر بیشتردکترا حتما زایمانم طبیعی باشه که بالاخره ارجاعم دادن به بیمارستانهای دولتی که بیشترشون دانشجو بودن .ولی خدا رو شکر زایمان طبیعی خوبی داشتم و وقتی دخترم ۳ساله شد یک پسر دیگه هم طبیعی به دنیا آوردم . وانشاا... تصمیم دارم خودمو تقویت کنم که برای بارداری بعدی آماده شم. خدا روشکر با تولد هر بچه روزیمونم بهتر شد و صاحب خونه و ماشین شدیم . چون فکر پوشک و خورد وخوراکشون رو نمیخوایم بکنیم که فکرمونو مشغول کنه . درسته خونم کوچیکه و گنجایش بچه های بیشتر رو نداره ولی توکلت علی الله 😍😊
من همون خانومم که گفتم در بارداری عصبی بودم بچم با پدرش بد بود،سر بچه دوم اوضاع زندگیمون خوب بود و من ارامش داشتم نسبت به همسرم ، بچه و پدرش بی نهایت رابطه شون خوبه ....خواهش میکنم رعایت کنید خانوما ارامش داشته باشید.
اینم لینک کانال خانومای اشپز که خانوما همه باید بیان👇
https://eitaa.com/joinchat/3691053134Ce3fbadb31a
سوال ۴۲
۱۰بهمن
دوستان خواهر من صرع داره تحت نظر دکتر نیست چون از دارو بدش میاد
قبلا که مجرد بود حملاتش شبانه بود تو خواب
از وقتی ازدواج کرد و باردار شد الانم که شیردهی هست خیلی حملاتش زیاد شده
کسی تجربه داشته بدونه بچه شیرخوره یا بارداری اثر زیاد داره روی بیماری و حملات؟
و اینکه دکتر خوب تو مشهد برای صرع کیو پیشنهاد میدید که خودتون هم رفتید راضی بودید؟
لطفا کمک کنید به یک مادر و بچه ش الان که راضیش کردم بره تحت نظر دکتر باشه زودتر یک دکتر خوب معرفی کنید بهم🌺🙏
ادامه داستان تازه عروس و سوپ درست کردنش😂 هیچی دیگه خانوم میگفت هی من قابلمه عوض میکردم دوباره قابلمه پر میشد کلافه شده بودم😤در همین حین شوهرمم رسید وسط قابلمه بازی من😝
گفت چکار میکنی گفتم هیچی میخوام سوپ درست کنم 😋گفت چقدر ظرف کثیف کردی داستانو گفتم کلی خندید گفت نمیدونی اینهمه برنج نباید تو سوپ بزنی ری میکنه زیاد میشه ...اونجا به سوتی خودم پی بردم گفتم دختر بترکی اگه دوبار سوپ تو خونه بابات بارگذاشته بودی اینجور ضایع نمیشدی جلو شوهرت حالا بکش حقته دختره مفت خور راحت طلب همش خواب خواب خواب☹️از خودم بدم اومده بود واقعا....داستان سوتی های اشپزی من ادامه داره..🙆♀🤦♀
اول سرچ بعد سوال
@T_ASHPAZE
اینم لینک کانالی که خانوما همه باید بیان👇
http://eitaa.com/joinchat/192544789Ca024ccbaef
خاطره_تجربه ۱۳
#بارداری_سخت
#صبوری
#توسل
سلام به همه اعضا کانال امیدوارم حال همگی خوب باشه 😃😍
ممنونم از ستایش خانوم بابت زحمت هایی که برا کانال میکشن😘
من 20 سالمه و همسرم 25 سال 97عقد کردیم یک سال و 8 ماه دوران عقد ما طول کشید بعد به سلامتی رفتیم خونه بخت
از اونجا که همسرم عاشق بچه بود از همون اول اصرار داشت اقدام رو شروع کنیم که از آخر هم حرف ایشون شد یکی دوماه گذشت و از بارداری من خبری نبود و همسر جان هی حرص میخورد چرا بچه دل. نمی شیم انقدر میگفت که منم ترسوند رفتم دکتر زنان دکتر گفت دخترم چقدر عجله داری تا یه سال طبیعی حامله نشی😂
خلاصه خیالش راحت شد اما یکسره با بچه های مردم بازی میکرد هرماه من
پریودیم عقب و جلو که میشد می گفتم برام بیبی چک بگیر اونم خوشحال می گرفت اما منفی میشد😊اونم ناراحت😔
خیییلی بیبی چک گرفت طفلک تازه یه بار آزمایش خون دادم بازم منفی شد😔
تا اینکه ماه رمضان شد منم چون مشکلی نداشتم همه روزه هام و گرفتم تا اینکه روز پریود مریض نشدم چون قبلا هم اینجوری شده بود محل ندادم و روزه میگرفتم من هرشب موقع افطار از خدا طلب فرزند سالم و صالح میکردم تا اینکه روزهای آخر ماه رمضان خیلی سر گیجه ضعف داشتم
ادامه دارد..ّ...
┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄
@farzandbano
31.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⛔️جعل احادیث و اذکار دروغین
⚠️مراقب اینطور کلیپ ها باشید...
👈🏻 این کلیپ رو برای اطرافیان و همچنین در گروه هایی که دارید، انتشار بدید، تا دیگران از این موضوع آگاه باشند.
⭕️ کانال مجموعه نورالمهدی 👇
https://eitaa.com/joinchat/1431306305C7a3999fb11
سلام.خوبید؟
ببخشید درمورد اون خانمی که پرسیده بودن باوجود فیبرم میشه باردار شد؟بله ما تو فامیلمون کسی بود که فیبرم داشت باردار شد و بچه سالمی هم الحمدلله بدنیا آورد.
حتی کسی بود که باوجود کیست تخمدان ۷ سانتی بچه ش رو سالم و سلامت دنیا آورد و الان ۸ ماهشه.که دکترا بهش میگفتن باید عمل کنی وگرنا باردار نمیشی اگه هم بشی خطرناکه ولی ایشون باردار شدن و دکترشون رو عوض کردن و دکترشون که خیلی خانم خوب و جاافتاده ای بودن،دائم بهشون امید وانرژی میدادن.
من خودم باردار بودم بخاطر شیفت سنگین شوهر باهاش خیلی بد بودم دقیقا هم براش با لج و غیظ غذا میپختم مدامم باهاش قهر بودم ،و بچه م واقعا همینکه دست راست و چپشو شناخت سر ناسازگاری با پدرش گذاشت خانوما جدی بگیرید کینه پدرو از خونتون به بچه تزریق نکنید
اینم لینک کانال خانومای اشپز که خانوما همه باید بیان👇
https://eitaa.com/joinchat/3691053134Ce3fbadb31a
سلام خانوما
این پیام رو یکی از دوستان تو گروهی فرستادن،،گفتم شاید به درد کسی بخوره،،التماس دعا🤲🏻
من خودم باردار بودم بخاطر شیفت سنگین شوهر باهاش خیلی بد بودم دقیقا هم براش با لج و غیظ غذا میپختم مدامم باهاش قهر بودم ،و بچه م واقعا همینکه دست راست و چپشو شناخت سر ناسازگاری با پدرش گذاشت خانوما جدی بگیرید کینه پدرو از خونتون به بچه تزریق نکنید
اینم لینک کانال خانومای اشپز که خانوما همه باید بیان👇
https://eitaa.com/joinchat/3691053134Ce3fbadb31a
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
خاطره_تجربه ۱۳ #بارداری_سخت #صبوری #توسل سلام به همه اعضا کانال امیدوارم حال همگی خوب باشه 😃😍 مم
خاطره_تجربه ۱۳
#بارداری_سخت
#صبوری
#توسل
قسمت دوم
به همسرم گفتم بیا بیبی چک بخر ببینم حامله ام یا نه قبول نکرد😂 گفت مثل دفعه های قبل میشه اصرار کردم آخه 8روزی بود از پریودیم گذشته بود بالاخره به حرف کرد و خرید خیییلی می ترسیدم که باز منفی بشه دیگه بسم الله گفتم بعد 1دقیقه دیدم مثبت وای باورتون نمیشه خییییلی خوشحال شدیم😃😍 خیییلی خوشحال شدم آخر ماه رمضان تو عید فطر خدا به ما لطف کرد 6ماه از خونه داری مون گذشته بود اما باز هم ته دلم می گفتم نکنه خطا داشته باشه خلاصه ویار هام شروع شد 😔روز بعد رفتم دکتر عمومی گفتم خیلی سرگیجه و حالت تهوع دارم گفت بارداری؟موندم چی بگم گفتم نمیدونم بیبی چک که مثبت شد گفت پس جوابش درسته سرم زد بهم چند روز بعد رفتم آزمایش بارداری که اونم مثبت شد اما من خیییلی ویار شدید داشتم با هر بویی گلاب به روتون بالا می آوردم بوی پیاز سرخ کرده بوی آشغال بوی هر غذایی🙊 دیدم با این وضع نمیشه تنها زیر نظر بهداشت باشم برا همون رفتم پیش دکتر عادله حاجی زاده هر سه یا چهار روز زیر سرم بودم دیگه رگ پیدا نمیکردن 😢
اولای حاملگی خودم آشپزی میکردم اما با چند لایه روسری جلو دهنم رو می بستم اما باز هم گلاب به روتون منجر به بالا آوردن میشد
تا اینکه گذشت و نوبت غربالگری دوم شد من چون اولی خوب بود دومی رو انجام ندادم گفتم برام سونو ساده نوشتن
ادامه دارد...
┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄
@farzandbano
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
خاطره_تجربه ۱۳ #بارداری_سخت #صبوری #توسل قسمت دوم به همسرم گفتم بیا بیبی چک بخر ببینم حامله ام یا
خاطره_تجربه ۱۳
#بارداری_سخت
#صبوری
#توسل
قسمت سوم
تو این سونو جنسیت کوچولو ما معلوم شد پسر بود 😍
خدا نصیب همه بکنه مادر شدن رو نمیدونین چه حس خوبیه وقتی منتظری ببینی خدا این نعمتی که داده چیه دختر یا پسر 😃😍
قرار بود اگه پسر باشه محمد حسن بزاریم اگه دختر بود رقیه ❤️
خیلی ها می گفتن نه محمد حسن قدیمی این همه اسم منم دو دل شدم خیلی تو اینترنت اسم هارو خوندم اما نمیدونم چرا به دلمون نمی نشست
رفتم پیش دکترم سونو رو نشون دادم اما گفتن دهانه رحمت خیییلی نازک شده الان اینقدر نازک شده که احتمال زایمان زودرس داری اگه هم بچه به دنیا بیاد با دستگاه هم نمی مونه چون سنش کمه😢😭
دنیا رو سرم خراب شد اما خیییلی خوب و مهربونی بودن گفتن بهت شیاف میدم قرص هم میدم و آمپول برا جلوگیری از زایمان زودرس توکلت به خدا باشه دو هفته استراحت مطلق مطلق باش دوباره یه سونو مینویسم طول سرویکس ببینم چند میشه
از مطب اومدیم بیرون با مامانم بودم مامانم رفت دارو هارو بگیره
من نشستم بیرون اشک هام میریخت خییلی گریه کردم به همسرم زنگ زدم و گفتم ناراحت شد اما گفت خوب میشی از دکتر برو خونه مامانت که بیشتر مراقبت باشه
بعد من بهش گفتم اگه بچه سالم به دنیا بیاد اسمش رو همون محمد حسن بزاریم اونم بدون مخالفت قبول کرد همون جا گفتم یا کریم اهل بیت بچمو به خودت سپردم
ادامه دارد
┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄
@farzandbano
┏┓╋╋┏┓╋╋╋┏━━━━┓╋┏┓
┃┗┓┏┛┃╋╋╋┃┏┓┏┓┃╋┃┃
┗┓┗┛┏┻━┳┓┣┫┃┃┣┫┏┫┗━┳━━┓
╋┗┓┏┫┏┓┃┃┃┃┃┃┃┃┃┃┏┓┃┃━┫
╋╋┃┃┃┗┛┃┗┛┃┃┃┃┗┛┃┗┛┃┃━┫
╋╋┗┛┗━━┻━━┛┗┛┗━━┻━━┻━━┛
🔥😂خندهدارترین کلیپهای یوتیوب😂🔥
😳تو هیچ کانال دیگهای پیدا نمیکنی😳
👌سریع عضو شو تا گمش نکنی👌
🔴👇🇯 🇴 🇮 🇳 👇🔴
👉🆈🅾🆄 🆃🆄🅱🅴👈
سلام درپاسخ خانمی که بچه ۷ساله داره استفاده از روغن بنفشه مرغوب مالیدن روی پیشانی وبینی وروی سینه +ماساژپشت کتف وکوبیدن برای جدا شدن خلط سینه
دمنوش بنفشه پنیرک به دانه سپستان دم شود وهرگز جوشانده نشودشیرین شده مصرف شود.جوشانده به با هسته آن وشیرین کردن آن برای بچه مفیده
بیمارغذای روزقبل کهنه وفریزری ودیرهضم مثل پنیر ژله کله پاچه روغنهای کارخانه ه ای چیپس پفک سرخ کرده کیوی .گوجه فرنگی رب .سس .سیب زمینی ماکارانی حلیم قارچ.ترشی.ماست. اصلا نخوره .
بادکش گرم مفیدهست
مصرف کره گاوی .عسل .روغن زیتون .سوپ جو مرغ پرسبزی (جعفری وگشنیز)
مصرف لیمو ترش بانمک مفید وباعث سرعت بهبودمیشود
هوای اتاق خشک نباشد.باکتری روی بخاری یا شوفاژ
حمام داغ طولانی با مراقبت از سرما هنگام خروج در سرعت بهبودی بسیار مفید است
دمنوش بنفشه .زوفا .پونه پنیرک .آویشن .اسطخودوس
ودانه های لعاب دار در ناراحتی های سینه
مفید هستند.
مطالب بالا در درمان بیماران کرونایی وآنفولانزا بسیار موثرمیباشد .
اعضا محترم با ذخیره این مطلب در بهبودی بیماران نقش موثری داشته باشند..
من خودم باردار بودم بخاطر شیفت سنگین شوهر باهاش خیلی بد بودم دقیقا هم براش با لج و غیظ غذا میپختم مدامم باهاش قهر بودم ،و بچه م واقعا همینکه دست راست و چپشو شناخت سر ناسازگاری با پدرش گذاشت خانوما جدی بگیرید کینه پدرو از خونتون به بچه تزریق نکنید
اینم لینک کانال خانومای اشپز که خانوما همه باید بیان👇
https://eitaa.com/joinchat/3691053134Ce3fbadb31a
سوال ۴۳
۱۰ بهمن
سلام عزیزم وقت بخیر
من یه خانمه سی و پنج ساله هستم که مادر دو دختر ناز هستم خداروشکر
اگه خدابخواد میخوام برای سومین بار باردار شم خیلی دوست دارم خدا یه پسر ناز و سالم بهم عنایت کنه ولی دکتر میگه چون سی و پنج سالته اگه الان اقدام کنی احتمال داره شش ماه دیگه باردارشی
به نظرتون چی کار کنم که تخمک گذاری خوبی داشته باشم زودتر از شش ماه باردارشم
🌹ممنون🌹
من خودم باردار بودم بخاطر شیفت سنگین شوهر باهاش خیلی بد بودم دقیقا هم براش با لج و غیظ غذا میپختم مدامم باهاش قهر بودم ،و بچه م واقعا همینکه دست راست و چپشو شناخت سر ناسازگاری با پدرش گذاشت خانوما جدی بگیرید کینه پدرو از خونتون به بچه تزریق نکنید
اینم لینک کانال خانومای اشپز که خانوما همه باید بیان👇
https://eitaa.com/joinchat/3691053134Ce3fbadb31a
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
خاطره_تجربه ۱۳ #بارداری_سخت #صبوری #توسل قسمت سوم تو این سونو جنسیت کوچولو ما معلوم شد پسر بود 😍
خاطره_تجربه ۱۳
#بارداری_سخت
#صبوری
#توسل
قسمت چهارم
رفتم خونه مامانم همش دراز کش بودم حتی توالت فرنگی استفاده کردم نماز هم دراز کشیده میخوندم مامانم خیییلی زحمت کشید خدا خیر دنیا و آخرت. و بهش بده😘😘 حتی به خاطر من همش تو حیاط پیاز سرخ میکرد یا غذاهایی که بو بیشتر میکرد بهم میگفت برو تو اتاق من آخه عفونت هم داشتم برا همون تند تند باید لباس زیر عوض میکردم مامانم بنده خدا می شست میذاشت تو آفتاب تا ضد عفونی بشه
همسرم دوست داشت خونه خودمون باشیم اما مامان و بابام می گفتن چون بچه اول اگه کاریش بشه بچه دوم بیشتر باید مراقب باشین برا همون همسرم هم شب ها میومد اون جا
خلاصه خیلی سخت بود خیییلی من تا آخر بارداری همین جوری بودم همش بالا می آوردم و استراحت داشتم یکم بیشتر میشستم زیر دلم و کمرم درد می گرفت 😔
اینقدر حالم بد بود که بقیه می گفتن شاید بچت سقط بشه چون خیلی گلاب به روتون بالا می آوردم هر غذایی رو به زور نصف نوشابه شیشه ای میخوردم
خلاصه منم تو این چند ماه استراحت چله زیارت عاشورا برداشتم و قرآن میخوندم 😃
همچنان خدا خدا میکردم کی تموم میشه و به دنیا میاد
تو 34هفته بودم که یه روز بعد اذون صبح دردهام شروع شد هی می گرفت هی ول میکرد رفتم بیمارستان بعد معاینه به دکترم زنگ زدن گفتن بستریش کنین یکی دو ساعت بعد اومدن بالا سرم اینقدر درد داشتم می گفتم فقط یه کاری کنین من زایمان کنم😂
دکترم دارو و آمپول هارو نوشت و رفت اما خدا خیرشون بده خیلی به فکر مریض هاشون هستن زنگ میزدن و حال مریض و دارو هارو می گفتن چی بدین چه ورزشی بدین
قبل بستری شدنم 6تا آمپول که هر سه تا رو باهم زدم که زودتر ریه های جنین تشکیل بشه
تا شب درد کشیدم فردا صبحش دکترم اومد بالا سرم دید انقباض هام بیشتر شده بعد معاینه گفت بچه مکونیال شده یعنی مدفوع کرده باید همین الان سزارین اورژانسی بشه
منو میگی دست و پاهایم می لرزید 😢منو با بلانکارد بردن اتاق عمل خیلی ترسیده بودم دو دقیقه نکشید که بیهوش شدم
ساعت 10صبح رفتم اتاق عمل ساعت 3بهوش اومدم
تو بخش ریکاوری پرستار میگفت پسرتو نگاه کن اما من اصلا ندیدمش فقط صورتش رو که رو صورتم گذاشتن حس کردم
خدا رو شکر بخیر گذشت آقا محمد حسن ما با وزن 2کیلو 300به دنیا اومد اما خداروشکر تو دستگاه نذاشتن ریه هاش تشکیل شده بود شیر هم با سرنگ بهش میدادم زردی هم که تا دلت بخواد داشت😁
بعد زایمانم یکسره تو راه دکتر برا بچم بودم چون نارس بود وزن کم میکرد به جا که زیاد کنه😂
الان می خندم اما اون موقع همش گریه میکردم آخه یه بار 7ساعت بود بیدار نمی شد شیر بخوره انگار بیهوش بود اشک همه رو در آورد باز هم متوسل خدا و اهل بیت شدم که بیدار شد و سینه رو گرفت
دکترنوزادان می گفت این بچه 5یا6ماه از بچه های عادی دیر تر حرکت هاش رو انجام میده چون زود به دنیا اومده
خییلی غصه خوردیم اما خداروشکر آقا پسرم مثل یه بچه عادی همه حرکت هارو انجام میده الانم اینقدر شر و اذیت میکنه که همه از دستش فراری ان😁
از من میشنوین توکلتون به خدا باشه اون بخواد میشه نخواد نمیشه من خالم 6ماهه حامله بود یکم سر خورد افتاد زمین بچش سقط شد در حالیکه یکی دیگه بود اونم همینجوری خورد زمین بچش موند
ان شاءالله که تمام مامانایی که منتظر بچه ان دامنشون سبز بشه به امید خدا و اهل بیت🤲التماس دعا
┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄
@farzandbano