1_1249112525.mp3
12.62M
#خانواده_آسمانی ۴۱
❇️ عاشقیها با آسمان، دو دستهاند؛
- دستهی اول، انسان را در نزد خداوند محبوب ساخته و به مقام معصوم میرسانند.
- و دستهدوم، تنها تا سقف دنیا و تعلقات آن انسان را بالا میبرند.
🔅 وقت آن رسیده که فکر کنیم ما جزو کدام دسته ایم؟
و چه کنیم که رفاقتهایمان، از جنس دسته اول باشد؟
#استاد_شجاعی 🎤
#استاد_پناهیان
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚4709.🔜
26.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📸
چندین #ایده جذاب برای #عکاسی 😍✌️
واقعا عالیه این ایدهها😌
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚4710🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁
امام زمان عزیز
سه شنبه دیگر را با ذکر﷽
و سپس با نام شما
شروع می کنم
امروز،بی نظیرترین
روز زندگی ام خواهد بود
سلام بر تو
ای سرچشمه زندگانی
اللهم عجل لولیک الفرج 💚
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
🌹سلام بر ابراهیم🌹 #پارت24 این قسمت: بازگشت امام راوی:حسين ا... كرم اوايل بهمن بود. با هماهنگي
🌹سلام بر ابراهیم🌹
#پارت25
جهش معنوی
جبار ستوده، حسين اهللكرم
در زندگی بســياری از بزرگان ترک گناهی بزرگ ديده میشود. اين كار باعث رشــد ســريع معنوی آنان میگردد. اين کنترل نفس بيشتر در شهوات جنسی است. حتی در مورد داستان حضرت يوسف خداوند میفرمايد:
«هرکس تقوا پيشه کند و(در مقابل شهوت و هوس)صبر و مقاومت نمايد، خداوند پاداش نيکوکاران را ضايع نميکند.» که نشان میدهد اين يک قانون عمومی بوده و اختصاص به حضرت يوسف ندارد.
از پيروزي انقلاب يك ماه گذشت. چهره و قامت ابراهيم بسيار جذابتر شده بود. هر روز در حالی که کت و شلوار زيبایی میپوشيد به محل كار میآمد. محل کار او در شمال تهران بود. يک روز متوجه شدم خيلی گرفته و ناراحت است! کمتر حرف میزد، تو حال خودش بود. به سراغش رفتم و با تعجب گفتم: داش ابرام چيزي شده؟! گفت: نه، چيز مهمی نيست. اما مشخص بود كه مشكلی پيش آمده.
گفتم: اگه چيزی هست بگو، شايد بتونم کمکت کنم.
کمی سکوت کرد. به آرامي گفت: «چند روزه كه دختری بیحجاب، توی
اين محله به من گير داده! گفته تا تو رو به دست نيارم ولت نميکنم!»
رفتم تو فكر، بعد يکدفعه خنديدم! ابراهيم با تعجب ســرش را بلند کرد و پرسيد: خنده داره؟! گفتم: داش ابرام ترسيدم، فكر كردم چی شده!؟
بعــد نگاهی به قد و بالای ابراهيم انداختم و گفتم: با اين تيپ و قيافه که تو داری، اين اتفاق خيلی عجيب نيست! گفت: يعنی چی؟! يعنی به خاطر تيپ و قيافهام اين حرف رو زده. لبخندي زدم وگفتم: شک نکن!
روز بعد تا ابراهيم را ديدم خندهام گرفت. با موهای تراشيده آمده بود محل كار، بدون کت و شــلوار! فردای آن روز بــا پيراهن بلند به محل کار آمد! با چهرهای ژوليدهتر، حتی با شــلوار کردی و دمپایی آمده بود. ابراهيم اين کار
را مدتی ادامه داد. بالاخره از آن وسوسه شيطانی رها شد.
٭٭٭
ريزبينی و دقت عمل در مسائل مختلف از ويژگیهاب ابراهيم بود. اين مشخصه،
او را از دوستانش متمايز میکرد. فروردين 1358 بود. به همراه ابراهيم و بچههای
کميته به مأموريت رفتيم. خبر رسيد، فردی که قبل از انقلاب فعاليت نظامی داشته
و مورد تعقيب میباشــد در يکی از مجتمعهای آپارتمانی ديده شده.آدرس را دراختيار داشتيم. با دو دستگاه خودرو به ساختمان اعلام شده رسيديم.
وارد آپارتمان مورد نظر شديم. بدون درگيری شخص مظنون دستگيرشد.
میخواستيم از ســاختمان خارج شــويم. جمعيت زيادی جمع شده بودند تا فرد مورد نظر را مشــاهده کنند. خيلی از آنها ساکنان همان ساختمان بودند.
ناگهان ابراهيم به داخل آپارتمان برگشت و گفت: صبر کنيد!
با تعجب پرسيديم: چی شده!؟ چيزی نگفت. فقط چفيهای که به کمرش بسته بود را باز کرد. آن را به چهره مرد بازداشت شده بست. پرسيدم: ابرام چيکار ميکنی !؟
در حالی كه صورت او را میبست جواب داد: ما بر اساس يك تماس و خبر، اين آقا را بازداشت کرديم، اگر آنچه گفتند درست نباشد آبرويش رفته و ديگر نمیتواند اينجا زندگی کند. همه مردم اينجا به چهره يک متهم به او نگاه میکنند.
اما حالا، ديگر کسی او را نمیشناسد . اگر فردا هم آزاد شود مشکلی پيش نمیآيد.
وقتی از ساختمان خارج شديم کسی مظنون مورد نظر را نشناخت. به ريزبينی
ابراهيم فکر میکردم. چقدر شخصيت و آبروی انسانها در نظرش مهم بود.
#سلام_بر_ابراهیم
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚4711🔜
. 🌱
خدایا!
در اولین چهار شنبه آبان ماه ☀️
درهای رحمتت را
به روی تک تک
دوستانم بازکن🌿
فرصت های عالی
لحظه های ناب ⏳
پیشرفتهای پی در پی و
زندگی آرام را نصیبشان کن🤲
#الهی_به_امید_تو
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
🌹سلام بر ابراهیم🌹 #پارت25 جهش معنوی جبار ستوده، حسين اهللكرم در زندگی بســياری از بزرگان ترک گ
🌹سلام بر ابراهیم🌹
#پارت26
این قسمت: تأثير کلام
راوی: مهدی فريدوند
چند ماه از پيروزی انقلاب گذشت. يکی از دوستان به من گفت: فردا با ابراهيم برويد ســازمان تربيت بدنی، آقای داودی(رئيس ســازمان)با شما کار دارند!
فردا صبح آدرس گرفتيم و رفتيم ســازمان. آقــای داودی که معلم دوران دبيرستان ابراهيم بود خيلی ما را تحويل گرفت.
بعد به همراه چند نفر ديگر وارد سالن شديم. ايشان برای ما صحبت کرد و گفت: شما که افرادی ورزشکار و انقلابی هستيد، بيایید در سازمان و مسئوليت قبول کنيد و...
ايشان به من و ابراهيم گفت: مسئوليت بازرسی سازمان را برای شما گذاشتهايم.
ما هم پس از کمی صحبت قبول کرديم. از فردای آن روزکار ما شروع شد. هرجا که به مشکل برمیخورديم با آقای داودی هماهنگ میکرديم.
فراموش نمیكنم، صبح يک روز ابراهيم وارد دفتر بازرســی شــد و سؤال
کرد: چيکار ميکنی؟
گفتم: هيچی، دارم حکم انفصال از خدمت میزنم. پرسيد: براي کی!؟
ادامه دادم: گزارش رســيده رئيس يکي از فدراسيونها با قيافه خيلی زننده به محل كار میآيد. برخوردهای خيلی نامناسب با کارمندها خصوصاً خانمها داره. حتی گفتهاند مواضعی مخالف حرکت انقلاب داره. تازه همســرش هم
حجاب نداره!
داشتم گزارش را مینوشتم. گفتم: حتماً يك رونوشت برای شورای انقلاب میفرستيم. ابراهيم پرسيد: ميتونم گزارش رو ببينم؟
گفتم: بيا اين گزارش، اين هم حكم انفصال از خدمت!
گزارش را بادقت نگاه کرد. بعد پرسيد: خودت با اين آقا صحبت کردی؟
گفتم: نه، لازم نيست، همه میدونند چه جور آدميه!
جواب داد: نشــد ديگه، مگه نشــنيدی: فقط انســان دروغگــو، هر چه که میشنود را تأييد میکند!
گفتم: آخه بچههای همان فدراســيون خبر دادند... پريد تو حرفم و گفت:
آدرس منزل اين آقا رو داری؟ گفتم: بله هست.
ابراهيم ادامه داد: بيا امروز عصر بريم در خونهاش، ببينيم اين آقا كيه، حرفش چیه.
من هم بعد چند لحظه سکوت گفتم: باشه.
عصر بعد از اتمام کار آدرس را برداشتم و با موتور رفتيم.
آدرس او بالاتــر از پــل ســيد خندان بــود. داخل کوچهها دنبــال منزلش میگشــتيم. همان موقع آن آقا از راه رســيد. از روي عکســی که به گزارش چسبيده بود او را شناختم.
اتومبيل بنز جلوی خانهای ايستاد. خانمی که تقريبا بیحجاب بود پياده شد و در را باز کرد. بعد همان شخص با ماشين وارد شد.
گفتم: ديدی آقا ابرام! ديدی اين بابا مشکل داره.
گفت: بايد صحبت كنيم. بعد قضاوت کن.
موتور را بردم جلوی خانه و گذاشتم روی جک. ابراهيم زنگ خانه را زد.
آقا که هنوز توی حياط بود آمد جلوی در.
مردی درشــت هيکل بود. با ريش و سبيل تراشيده. با ديدن چهره ما دو نفر در آن محله خيلی تعجب کرد! نگاهی به ما كرد و گفت: بفرمائيد؟!
#سلام_بر_ابراهیم
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚4712🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حرفمثبت ۳
#تقویتکنندھ
-
تویِ زندگـے همیشه گُلزار نیست، گاهـے خارزارھ ! ڪفشِ آهنین باید🍿✨
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚4713🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁
🍁صبحتون به نیکی وعافیت
🍂عشق و زیبایی طبیعت
🍁گوارای وجودتان باد
🍂گذر ثانیه های عمرتان توام
🍁با آرامش،عشق و شادی
🍂با یک بغل شمیم سرسبز
سلام 🍁🍂
صبح پنجشنبه تون بخیر☕️🍂
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
🌹سلام بر ابراهیم🌹 #پارت26 این قسمت: تأثير کلام راوی: مهدی فريدوند چند ماه از پيروزی انقلاب گذش
🌹سلام بر ابراهیم🌹
#پارت27
با خودم گفتم: اگر من جای ابراهيم بودم حســابی حالش را میگرفتم. اما ابراهيم با آرامش هميشــگی، در حالی که لبخند میزد ســلام کرد و گفت: ابراهيم هادی هستم و چند تا سؤال داشتم، برای همين مزاحم شما شدم.
آن آقا گفت: اسم شما خيلی آشناست! همين چند روزه شنيدم، فکرکنم تو سازمان بود. بازرسی سازمان، درسته؟!
ابراهيم خنديد و گفت: بله.
بنده خدا خيلی دست پاچه شد. مرتب اصرار میکرد بفرمایید داخل. ابراهيم گفت: خيلی ممنون، فقط چند دقيقه با شما کار داريم و مرخص میشويم.
ابراهيم شــروع به صحبت کرد. حدود يک ساعت مشغول بود، اما گذشت زمان را اصلاً حس نمیکرديم.
ابراهيــم از همه چيز برايش گفت. از هر موردی برايش مثال زد. میگفت: ببين دوست عزيز، همسر شما برای خود شماست، نه برای نمايش دادن جلوی
ديگران! ميدانی چقدر از جوانان مردم با ديدن همسر بیحجاب شما به گناه
میافتند!
يا اينکه، وقتی شما مسئول کارمندها در اداره هستی نبايد حرفهای زشت يا شوخیهای نامربوط، آن هم با کارمند زن داشته باشيد!
شما قبلاً توی رشته خودت قهرمان بودی، اما قهرمان واقعی کسي است که جلوی کار غلط رو بگيره.
بعد هم از انقلاب گفت. از خون شــهدا، از امام، از دشمنان مملکت.
آن آقا هم اين حرفها را تأييد میکرد.
ابراهيم در پايان صحبتها گفت: ببين عزيز من، اين حكم انفصال از خدمت شماست.
آقای رئيس يکدفعه جــا خورد. آب دهانش را فرو داد. بعد با تعجب به ما نگاه کرد.
ابراهيم لبخندی زد و نامه را پاره کرد! بعدگفت: دوست عزيز به حرفهای من فکر کن! بعد خداحافظی کرديم. سوار موتور شديم و راه افتاديم.
از سر خيابان که رد شديم نگاهی به عقب انداختم. آن آقا هنوز داخل خانه نرفته و به ما نگاه میکرد.
گفتم: آقا ابرام، خيلی قشنگ حرف زدی، روی من هم تأثير داشت.
خنديد و گفت: ای بابا ما چيکارهايم. فقط خدا، همه اينها را خدا به زبانم انداخت. انشاءالله كه تأثير داشته باشد.
بعد ادامه داد: مطمئن باش چيزی مثل برخورد خوب روی آدمها تأثير ندارد.
مگر نخواندهای، خدا در قرآن به پيامبرش میفرمايد:
اگر اخلاقت تند وخشن بود، همه از اطرافت میرفتند. پس لااقل بايد اين رفتار پيامبر را ياد بگيريم.
٭٭٭
يکی دو ماه بعد ، از همان فدراســيون گزارش جديد رسيد؛ جناب رئيس بسيار تغيير کرد! اخلاق و رفتارش در اداره خيلی عوض شده. حتی خانم اين آقا با حجاب به محل کار مراجعه میکند!
ابراهيم را ديدم و گزارش را به دستش دادم. منتظر عکسالعمل او بودم. بعد از خواندن گزارش گفت: خدا را شکر، بعد هم بحث را عوض کرد.
اما من هيچ شــکی نداشتم که اخلاص ابراهيم تأثير خودش را گذاشته بود.
كلام خالصانه او آقای رئيس فدراسيون را متحول کرد.
#سلام_بر_ابراهیم
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚4714🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حرفمثبت ۴
#تقویتکنندھ
گفت: دعا کن با دهانے کھ نکردی تو گناھ،
گفت موسے: من ندارم آن دهان !
گفت: ما را از دهانِ غیر خوان
حالا این یعنی چی🤔⁉️
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚4715🔜
#هوالمحبوب
آبان که میشود
پاییز کمی خودش را این پهلو آن پهلو میکند...!
برگ های بیشتری زمین را رنگ میکنند...!
پچ پچ های باد شدت میگیرد!
سردی حرف هایش مارا کم کم سمت
چمدان های چهارخانه گوشه کمد میکشاند
تا اولین لباس بافتنی را بیرون بکشیم...!
ابر ها به هم نزدیک تر میشوند...!
انار ها سرخ تر میشوند..!
شب ها زود تر از راه میرسند...!
این هارا میدانم
چرخه طبیعت است...!
تو کجایی حضرت عشق ؟!
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚4716🔜
#شهیدانه🕊
●روح الله پس از گرفتن رضایت پدر و مادر و همسرش، لحظه وداع وقتی دید حنانه دختر یک و نیم ماهه اش گریه می کند،😭 حتی پشت سرش را هم نگاه نکرد.
●بعدها در سوریه گفته بود:
وقتی صدای گریه حنانه را شنیدم یک لحظه می خواستم برگردم اما اگر لحظه خداحافظی، یک لحظه برمی گشتم شاید نظرم عوض می شد... !
#شهید_روح_الله_طالبی 🌷
■از ویژگیهای شهید خضوع و تواضعش بود
واسش بزرگ و کوچک هم فرق نداشت
درمقابل همه متواضع و فروتن بود
#شهید_ابوذر_امجدیان🌷
●فرازی از وصیت نامه شهید:
«دعا کنید شهید باشیم نه اینکه فقط شهید شویم. اصلا شهید نباشیم شهید نمی شویم»
#شهید_روح_الله_عمادی🌷
●مراقب توطئه دشمن باشید و از دعواهای شیعه و سنی پرهیز کنید و هم دیگر را به چشم هموطن ببینید
#شهید_حجت_اصغری🌷
●ازهمانکودکیمیگفت:
هرکسزیارتعاشورابخواندشهیدمیشود
#شهید_محمدحسین_میردوستی🌷
● نیم ساعت قبل از اذان کارهای خودش را با اذان هماهنگ میکرد که مبادا از خواندن نماز اول وقت جا بماند.
اضطراب نماز اول وقت همیشه در چهره اش نمایان بود.
#شهید_سجاد_طاهرنیا🌷
●شب ها یه بالشت سفت میگذاشت زیرسرش میگفتم روی زمین کمرت دردمیگیر، بلندشو روی تخت بخواب میگفت؛ نه ممکنه برای نمازصبح خواب بمونم نبایدجای خوابم راحت باشه
#شهید_پویا_ایزدی🌷
●روزے ڪه میرفت سوریه
ازش پرسید
حسین ڪی برمیگردی؟
گفت طول نمیڪشه
ولی تاسوعاخونه ام
ڪہ صبح تاسوعا شهید میشه
وبرش میگردونن
#شهـید_حسین_جمالی🌷
📎 مدافعان حرم
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
1_1251764292.mp3
12.33M
#خانواده_آسمانی ۴۲
▫️ در انتخاب معشوقهای زمینی، دل تصمیم گیرنده است و عقل دخالتی ندارد.
▫️اما در انتخاب معشوق حقیقی، دل به پشتوانه عقل تصمیم میگیرد.
※ تفاوت این دو عشق در چیست؟
#استاد_شجاعی 🎤
#استاد_رائفی_پور
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚4717🔜