تعریف تو از عقل همان بود که باید
عقلی که نمی خواست سر عقل بیاید
یک عمر کشیدی نفس اما نکشیدی
آهی که از آیینه غباری بزداید
از گریه بر خویشتن و خنده دشمن
جانکاه تر، آهی ست که از دوست برآید
کوری که زمین خورد و منش دست گرفتم
در فکر چراغیست که از من برباید
با آن که مرا از دل خود راند، بگویید
ملکی که در آن ظلم شود، دیر نپاید
کتاب: #کتاب
#فاضل_نظری | 🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazarrii
دیوانه وار از ماه رفتم تا لب چاه
انداختم در چاه سنگ دیگری را
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazarrii
آرام بگیر ای دل و کم گریه کن ای چشم !
انگار نفهمیدی و انگار ندیدی
#فاضل_نظری | 🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazarrii
گاه سربازی شجاعی گاه شاهی ناامید
روز و شب چیزی به جز تکرار یک شطرنج نیست
#فاضل_نظری | 🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazarrii
خواب دیدیم که رؤیاست، ولی رؤیا نیست
عمر جز «حسرت دیروز» و «غم فردا» نیست
هنر عشق فراموشی عمر است، ولی
خلق را طاقت پیمودن این صحرا نیست
ای پریشانی آرام! کجایی ای مرگ؟
در پری خانه ما حوصله غوغا نیست
ما پلنگیم! مگو لکه به پیراهن ماست
مشکل از آینه توست! خطا از ما نیست
خلق در چشم تو دل سنگ، ولی ما دل تنگ
«لا الهی» هم اگر آمده بی «الا» نیست
موج شوریده دل آشفته ماه است ولی
ماه را طاقت آشفتگی دریا نیست
بر گل فرش، به جان کندن خود فهمیدیم
مرگ هم چاره دلتنگی ماهیها نیست
کتاب: #اقلیت
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazarrii
ز دیروزم پشیمانم، ز فردایم هراسانم
همین امروز میشد کاش بیرون رفت از این برزخ
#فاضل_نظری |🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazarrii
ز هرچه دلخوشی و دلخوریست بیزارم
از اینکه فکر کنم عشق چیست بیزارم
از آنکه بین رقیبان مرا شناخت، ولی
به طعنه از همه پرسید کیست؟ بیزارم
از آنکه اشک مرا دید و بر غمم خندید
وزآنکه بر سر خاکم گریست بیزارم
از آنچه عمر به آن گفتهاند و در هر حال
به جز گذشته و آینده نیست بیزارم
تو کیستی که مرا شادمان کنی ای چرخ؟
بگرد خواهی و خواهی بایست! بیزارم
#فاضل_نظری
#وجود
#آینده_در_گذشته
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazarrii
دیدن روی تو در خویش ز من خواب گرفت
آه از آیینه که تصویر تو را قاب گرفت
خواستم نوح شوم، موج غمت غرقم کرد
کشتی ام را شب طوفانی گرداب گرفت
در قنوتم ز خدا «عقل» طلب می کردم
«عشق» اما خبر از گوشه ی محراب گرفت
نتوانست فراموش کند مستی را
هر که از دست تو یک قطره میِ ناب گرفت
کی به انداختن سنگ پیاپی در آب
ماه را می شود از حافظه ی آب گرفت؟!
#فاضل_نظری
#گریه_های_امپراطور
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazarrii
دمی از خاک با شوق تجلّی سر برآوردن
نمیارزد به عمری خاک عالم بر سر آوردن
من از شرمندگی چون لالههای واژگون عمریست
به سوی آسمانم نیست روی سر برآوردن
کسی باور نخواهد کرد اعجاز تو را ای عشق!
برای "خودپرستان" تا به کی "پیغمبر" آوردن
تو خضر واقف از غیبی و من موسای بیصبرم
چه دشوار است از کار تو ای دل سر درآوردن
بپرسید از کمانداران ابرویش چرا باید
به قصد کشتن یک نیمهجان صد لشکر آوردن
به غیر از وعدهء پاییز معنایی نخواهد داشت
برای باغ پیغام بهاری دیگر آوردن
یکی از پیلهها لرزید، چشم شمعها روشن!
مبارک باد! از پروانهها خاکستر آوردن
#فاضل_نظری
#اکنون
#لالههای_واژگون
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazarrii
بر سر سجاده میافتاد چشمم تا به می
شیشهء می با دهان باز میپرسید کی؟!
کاش از اول، بر در میخانه میخواندم نماز
حیف از آن عمری که شد در گوشهء محراب طی
نالهء جانسوز من بود آنچه او فریاد زد
آه من بود آنچه عمری زیر لب میخواند نی
کاش با ساقی حسابم پاک میشد، سالهاست
او به من جامی بدهکارست و من جانی به وی
من خطایی کمتر از بخشایشت دارم؛ ببخش
ای رفیق! ای رازدار! ای حاکم! ای بخشنده! ای...
.
#فاضل_نظری
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazarrii
من آسمان پر از ابرهای دلگیرم
اگر تو دلخوری از من، من از خودم سیرم
من آن طبیب زمین گیر زار و بیمارم
که هر چه زهر به خود می دهم نمی میرم
من و تو، آتش و اشکیم در دل یک شمع
به سرنوشت تو وابسته است تقدیرم
به دام زلف بلندت دچار و سرگرمم
مرا جدا مکن از حلقه های زنجیرم
درخت سوخته ای در کنار رودم من
اگر تو دلخوری از من، من از خودم سیرم
.
📝 #فاضل_نظری
📒 #ضد
📜 #آسمان_2
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazarrii
خواستم بوسهی گرم از لب گلگون ببرم
حال بايد جگر داغ و دل خون ببرم
ناگزيرم که در آيينه چشمت با شرم
لب خندان بنشانم دل محزون ببرم
#فاضل_نظری /
🔹کانال دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
💠@fazel_nazarrii