#حسینی باشیم،نه #هیئتی...
چون اگه گرم هیئت بشیم حسین علیهالسلام رو اونجوری که خودمون دوست داریم و باب میلمون هست می سازیم و هرکس با میل ما مخالف باشه میگیم با امام حسین علیهالسلام مخالف هستش...
ولی اگه حسینی باشیم، هیئت و رفتارمون رو برمبنای امام حسین علیهالسلام می سازیم!!
هیئتی شدن کاری نداره،کافیه #ریش بذاریم و با پیراهن #مشکی از این هیئت به اون هیئت بریم..
#حسینی شدن هستش که مشکله...
باید تمام هیئات را به جهت اینکه به نام سیدالشهدا علیهالسلام برپا میشوند، حسینی بدانیم، نه اینکه فقط #هیئت خود را حسینی بدانیم؛ چراکه این امر سبب کدورت و نزاع میشود.
باید حسینی شدن و حسینی ماندن را اصل، قرار دهیم و ورود در هیئت را وسیله آن بدانیم. البته با سهل و آسان بودن وسیله نباید از سخت و مشکل بودن اصل غافل شویم.
#حواسمان_باشد
حسینی بودن، فقط بر سر و سینه زدن نیست؛
بلکه حسینی #اندیشیدن، حسینی #زندگی کردن و حسینی #مُردن است.
@fereshtehaye_zahraii
فرازهایے از #زیارتــ_ناحیـہ_مقدسـہ
🥀 أَلسَّلامُ عَلى خامِسِ أَصْحابِ الْکِسْآءِ،
🥀 أَلسَّلامُ عَلى غَریبِ الْغُرَبآءِ ،
🥀 أَلسَّلامُ عَلى شَهیدِ الشُّهَدآءِ ،
🥀 أَلسَّلامُ عَلى قَتیلِ الاَْدْعِیآءِ ،
🥀 أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ کَرْبَلآءَ ...
@fereshtehaye_zahraii
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند :
🌸 إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَینِ حَرَارَةً فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَدا. 🌸
ً🌸 برای شہـادتــ حسیـن علیه السلامـ حرارت و گرمایے در دلہـای مؤمنیـن هستـــ کہ هرگــز ســرد و خـاموش نمے شـود . 🌸
📚 مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج10، ص 318
@fereshtehaye_zahraii
محبت اهل عرفان کرد ما را
بنازم #عشق انسان کرد ما را
میان #حق و باطل مانده بودیم
#حسین آمد مسلمان کرد ما را
شعار آموخت ؛ذکر آموخت؛ دم داد
گدا بودیم سلطــان کرد ما را
کمیل و ندبه و بوحمزه خواندیم
دعا سرباز #قرآن کرد ما را
مسیر #کربلا را تا نشان داد
مقیم شهر جانان کرد ما را
شنیدم کافری تواب میگفت
#ابوالفضل اهل ایمان کرد ما را
بنازم شیر پاک مادران را
هوادار #شهیدان کرد ما را
تشکر میکنیم از حضرت #حق
که همشهری سلمان کرد ما را
بسوزد قلب وهابی گرایان
که جانان اهل ایران کرد ما را
#علی داریم دیگر غم نداریم
ولایت پاکدامان کرد ما را
نخواهد رفت ایران زیر ذلت
شرف شمشیر بران کرد ما را
امان نامه ز نامحرم نگیریم
#خمینی شیر غران کرد ما را
همه در انتظار آفتــابیم
فراق یار گریان کرد ما را....
#ولیاللهکلامیزنجانی
@fereshtehaye_zahraii
ذکری از حضرت #علےاکبـر
🌱 حضرت #علےاکبـر علیه السلام فرزند ارشد امام #حسین علیه السلام و لیلا - دختر میمونة بنت ابی سفیان حرب - است.
🌱 ایشان با آن که امام نبود و ظرفیت وجودی اش به اندازه امام #حسین علیه السلام نمی رسید، اما دارای فضایل اخلاقی بود که او را به الگویی دوست داشتنی در میان جوانان مبدل ساخته است و جوانان با پیروی از فضایل اخلاقی ایشان می توانند راه سعادت و رستگاری را بپیمایند .
@fereshtehaye_zahraii
فضایل حضرت #علےاکبـر علیه السلام
بخش اول
#بصیرت، فضیلتی اخلاقی است که همان درک حقایق است و البته عاملی برای شکوفایی دیگر فضایل به شـمار مـی رود.
حضرت #علےاکبـر علیه السلام نمونۀ بـارز #بـصیرت است که آن هم در راه کربلا، هنگامی که کاروان امام #حسین(علیه السلان) به منزلگاهی به نام «ثعلبیه» رسید، آشکارا شد . در آن جا بود که امام #حسین(علیه السلام) درحالی که سر بر روی زانو نهاده بود، انـدکی بـه خواب رفت و وقتی بیدار شد، فرمود:
سَمِعتُ هاتِفاً یَقولُ: أنتُم تُسرِعونَ وَ المَنایا تُسرِعُ بِکُم إلَی الجَنَّةِ؛
شنیدم هاتفی می گوید: شما می شتابید و مرگ، شما را به سوی بـهشت مـی شتاباند.
در این هـنگام، حضرت #علےاکبـر (علیه السلام) سؤالی بسیار تأمل برانگیز پرسید:
یا أبَه! أفَلَسنا عَلَی الحَقِّ؟
پدر جان! آیا ما بر حـق نیستیم؟
حضرت(علیه السلام) پاسخ داد:
بَلی یا بُنَیَّ وَ الَّذی إلَیهِ مَرجِعُ العِبادِ...؛
آری پسـرم! بـه آن خـدایی که بازگشت بندگان به سوی اوست، ما در راه حقّ و عدالت و در اندیشه نجات و آزادی مردم و زنده ساختن حقوق پایمال شده آنان و شـرایط و روابـط آزادمنشانه و خداپسندانه هستیم و برای خدا این رنج ها را به جان می خریم.
حضرت #علےاکبـر (علیه السلام) پرسـید:
یـا أبـَه! إذَن لا نُبالی بِالمَوتِ
در این صورت پس چه باک از مرگ پرافتخار و شهادت در راه خدا؟!
آن حضرت با ایـن سؤال، #بصیرت دینی خویش را آشکار کرد؛ چرا که با پرسش از برحق بودن، هـمۀ حاضران را متوجه برحق بـودن اهـل بیت (علیهم السلام) کرد و این نمونه ای از #بصیرت دینی آن حضرت به شمار می آید.
@fereshtehaye_zahraii
فضایل حضرت #علےاکبـر علیه السلام
بخش دوم
#عزتنفس به عنوان یک فضیلت اخلاقی، آن جا اهمیت پیدا می کند کـه انسان در برخورد با دشمن , از مسیر خود برنگردد و آرمان های خویش را رها نسازد؛ چرا که اگر فردی #عزتنفس نداشته باشد، در لحظۀ برخورد با دشمن، تمامی اهداف خویش را وا می نهد. این عمل زمانی که او رهـبر یـک گروه باشد، یک رذیلت اخلاقی به شمار می رود؛ چرا که در زمان حساس، به دلیل نداشتن #عزتنفس، تمامی گروه خویش را به کام مرگ و تباهی می کشاند؛ اما انسان با #عزتنفس آن چنان مـحکم اسـت که حتی اگر با لشکری از دشمن برخورد کند، از هدف خویش بازنمی گردد. این جاست که #عزتنفس به عنوان یک فضیلت جلوه گر می شود. حضرت #علےاکبـر (علیه السلام) هنگامی که در میدان نبرد، با لشکری انبوه از دشـمن مـواجه شد، لحظه ای درنگ نکرد و حتی در برابر پیشنهاد یزدیان که «تو از مایی، پس به ما ملحق شو!» ایستاد و فرمود:
لقرابة رسول الله أحق ان ترعی من قرابة یزید بن معاویة؛
بـرای مـن خویشاوندی با رسول خدا شایسته تر از خویشاوندی با یزید بن معاویه است.
پس از این سخن، ایشان به میدان نبرد رفت و به حـالت رجـز فـرمود:
أنَا عَلی بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِی
نَحْنُ وَ بـَیْتِ اللَّهِ اوْلی بِالنَّبِی
وَاللَّهِ لَا یَحْکُمُ فِینَا ابْنُ الدَّعِی
أَطْعَنُکُمْ بِالرُّمْحِ حَتّی یَنْثَنی
أَضْرِبُکُمْ بِالسَّیْفِ أَحْمی عَنْ أبی
ضَرْبَ غُلامٍ هاشِمِی عـَلَویّ
(صـدوق، 1376: 162، المـجلس الثلاثون؛ حلی، 1406: 68)
@fereshtehaye_zahraii
فضایل حضرت #علےاکبـر علیه السلام
بخش سوم
#دلاوری و #شجاعت ، از جمله شاکله های اخلاقی است و از بنیادی ترین پایـه های کـامیابی به شمار می آید. به راستی که باید گفت #شجاعت، تنها به معنای حذف و کشتن دشمن در میدان نبرد نیست؛ بلکه در دیگر میدان ها نیز نقشی بنیادین و تعیین کننده دارد. حضرت #علےاکبـر (علیه السلام) نمونه هویدای #شجاعت اسـت. ایـشان این #دلاوری و #شـجاعت را از جد بزرگوارش حضرت #علی (علیه السلام) به ارث برده است.
#شجاعت وصف ناپذیر حضرت #علےاکبـر (علیه السلام) در #کربلا را چنین نقل کرده اند:
فلم یـزل یقاتل حتی ضج الناس من کثرة من قتل منهم و روی أنه قـتل عـلی عـطشه مائة و عشرین رجلا ثم رجع إلی أبیه و قد أصابته جراحات کثیرة؛
بـه قدری از آن لشـکر کُشت که از کثرت کشته به فریاد آمدند و روایت شده #علےاکبـر علیه السلام با آن که تـشنه بـود، 120 نـفر را کشت، آن گاه نزد پدر بازگشت، درحالی که جراحات زیادی برداشته بود.
@fereshtehaye_zahraii
فضایل حضرت #علےاکبـر علیه السلام
بخش چهارم
#بردباری و #خستگیناپذیری
در زنـدگانی آدمـی مراحلی وجود دارد که دیگر توان ایستادگی در برابر مشکلات و سختی ها نیست و انسان خسته و فرتوت و از همه جا و همه کس نا امید می شود. اما کسی پیروز است و به سرمنزل مقصود می رسد که این خـستگی ها او را از پای درنـیاورد.
تشنگی برای انسانی که یک جا بدون هیچ فعالیتی نشسته، ملال آور اسـت. حـال اگر در میدان باشد و بجنگد، ملالتی دوچندان دارد؛
حـضرت #علےاکبـر (علیه السلام) نمونه هویدای #صبوری و #خـستگیناپذیری اسـت. ایـشان در میدان جنگ حق علیه باطل، با وجود تشنگی فراوان، با عده زیادی از دشمنان جنگید و آنان را به هلاکت رساند و در حالی که بسیار زخـم برداشته بود با #بردباری در میدان ایستاد و آن جا کـه دیـگر احـساس ناتوانی کرد، نزد امام #حسین (علیه السلام) رفت و عـرض کـرد: « یا أبَهْ! ألْعَطَشُ قـَدْ قـَتَلَنی، وَ ثِقْلُ الْحَدیدِ أَجْهَدَنی، فَهَلْ إِلی شَرْبَةٍ مِنْ ماءٍ سَبِیلٌ أَتَقَوّی بِها عَلَی الْأَعْداءِ؛
پدر جان! تشنگی مرا از پای درآورد و سـنگینی سـلاح نـاتوانم ساخت. آیا جرعه آبی هست که بتوانم بنوشم و به جـنگ ادامه دهم؟! ». امام #حسین (علیه السلام) در پاسخ به فرزند خویش فـهماند کـه باید #بردباری کند و خستگی را از پای دربـیاورد. بـه همین سـبب، زبـان خـویش را دردهان فرزندش نهاد و انگشتر خویش را بـه او داد و فـرمود: «این انگشتر را در دهان خویش بگذار و به میدان برو». یعنی صبر کن تـا شـهید شوی و آن زمان جدت تو را سیراب کـند.
حضرت #علےاکبـر (علیه السلام) نیز #صـبوری کـرد و تا آخرین نفس جنگید و سرانجام بـه شـهادت رسید. از این رو می توان گفت یکی از نمادهای #بردباری و #خستگیناپذیری ، حضرت #علےاکبـر (علیه السلام) است.
@fereshtehaye_zahraii
#شهادت حضرت #علےاکبـر علیه السلام
پس از ماجرای تشنگی #علےاکبـر و انگشتری امام #حسین علیهما السلام ، حضرت #علےاکبـر (علیه السلام) به مـیدان نـبرد رفـت و پس از مدتی در آخرین دقایق عمر خویش چنین فریاد برآورد:
✨ یا أَبَتاهُ السَّلامُ عَلَیْکَ، هذا جَدِّی رَسـُولُ اللَّهِ قَدْ سَقانِی بِکَأْسِهِ الْأَوْفی وَیُقْرِئُکَ السَّلامَ وَ یَقُولُ: عَجِّلْ الْقُدُومَ إِلَیْنا فَإِنَّ لَکَ کـَأساً مـَذْخُورَةً؛
سلام بر تو ای پدر! این جدم رسول خداست که مرا سیراب کـرد و بـر تـو سلام می رساند و می گوید: در آمدنت به نزد ما شتاب کن که برای تـو جـامی از شراب بهشتی ذخیره نموده ام. ✨
@fereshtehaye_zahraii
وقتی امام #حسین علیه السلام بالای سر #علےاکبـرش رسید از اسب بر زمین افتاد 🐎
بر خاک نشست 😱 و صورت بر صورت علی اکبرش گذاشت ... 😓😭😭
هر کاری میکرد نمیتواست بدن جوانش را از زمین بلند کنه 😭
چون بدن إرباً إرباً شده بود ...
#حسین علیه السلام صدا زد :
جوانــان بنی هاشــم بیــاییـــد
علے را بــر درِ خیمـہ رســانیــد...
💔💔😭😭😭🍂🍃💔
لا یوم کَیَومِک یا ابا عبدالله 😭
@fereshtehaye_zahraii
فرازهایے از #زیارتــ_ناحیـہ_مقدسـہ
🥀 أَلسَّلامُ عَلى مَنْ بَکَتْهُ مَلائِکَةُ السَّمآءِ،
🥀 أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ذُرِّیَّتُهُ الاَْزْکِیآءُ ،
🥀 أَلسَّلامُ عَلى یَعْسُوبِ الدّین...
@fereshtehaye_zahraii ِ
🥀 سلام بر کسی که ملائکه آسمان بر او گریستند...
یا #حسین
@fereshtehaye_zahraii
#مناقب حضرت #ابالفضلالعباس علیه السلام
بخش اول
روز هفتم #محرم که سپاهیان دشمن آب را بر امام #حسین و خانواده شان بستند , امام ، حضرت #عباس (علیه السلام) را فرا خواند و سی سوار را به اضافه بیست پیاده با او همراه کرد تا بیست مشکی را که همراه داشتند، پر از آب نمایند و به اردوگاه امام بیاورند.
پانصد سواره نظام دشمن در کرانه فرات استقرار یافته و مانع برداشتن آب شدند. حضرت #عباس (علیه السلام) به مبارزه با نگاهبانان فرات پرداخت و افراد پیاده، مشک ها را پر کردند. وقتی همه مشک ها پر شد، حضرت #عباس (علیه السلام) دستور بازگشت به اردوگاه را داد و محاصره دشمن را شکسته و توانست آب را به اردوگاه برساند.
از آن پس حضرت #عباس (علیه السلام) به #«سقّا» مشهور شد.
@fereshtehaye_zahraii
#مناقب حضرت #ابالفضلالعباس علیه السلام
بخش دوم
#عباس و ردّ امان نامه دشمن 🚫
آوازه دلاورمردی های حضرت #عباس (علیه السلام) چنان در گوش عرب آن روزگار طنین افکنده بود که دشمن را بر آن داشت تا با اقدامی جسورانه، وی را از صف لشکریان امام جدا سازد. در این جریان ، «شَمِر بن ذی الجوشن» فردی به نام «عبداللّه بن ابی محل» را که حضرت #امّ البنین(علیهاالسلام) عمه او می شد، به نزد عبیداللّه بن زیاد فرستاد تا برای حضرت #عباس(علیه السلام)و برادران او #امانی دریافت دارد.
شمر #اماننامه را گرفت و به عمر سعد نشان داد. عمر سعد که می دانست این تلاش ها بی نتیجه است، شمر را توبیخ کرد؛ زیرا #امان دادن به برخی نشان از جنگ با بقیه است. شمر که می انگاشت او از جنگ طفره می رود، گفت:
«اکنون بگو چه می کنی؟ آیا فرمان امیر را انجام می دهی و با دشمن می جنگی و یا به کناری می روی و لشکر را به من وامی گذاری؟» عمر سعد تسلیم شد و گفت: «نه! چنین نخواهم کرد و سرداری سپاه را به تو نخواهم داد. تو امیر پیاده ها باش!» شمر #اماننامه را ستاند و به سوی اردوگاه امام به راه افتاد. وقتی رسید، فریاد برآورد: «أَیْنَ بَنُوا أُخْتِنَا»؛خواهرزادگان ما کجایند؟
حضرت #عباس(علیه السلام) و برادرانش سکوت کردند. امام به آن ها فرمود: «پاسخش را بدهید، اگر چه فاسق است». حضرت #عباس(علیه السلام)به همراه برادرانش به سوی او رفتند و به او گفتند: « #خدا تو و #امان تو را لعنت کند! آیا به ما #امان می دهی، در حالی که پسر #رسول_خدا (صلی الله علیه وآله) #امان ندارد؟!»
شمر با دیدن قاطعیت حضرت #عباس(علیه السلام) و برادرانش خشمگین و سرافکنده به سوی لشکر خود بازگشت.
@fereshtehaye_zahraii
#مناقب حضرت #ابالفضلالعباس علیه السلام
بخش سوم
شب عاشورا حضرت #عباس(علیه السلام) پاسداری از حرم را بر عهده گرفت. اگر چه ایشان آن شب را از دشمن مهلت گرفته بود، ولی از پستی و دون مایگی آنان بعید نبود که پیمان شکنی کنند. آن شب، هنگامی که حضرت #عباس(علیه السلام) از گفتگو با شمر در مورد پذیرش یا ردّ #اماننامه بازگشت، زهیر نزد او رفت. زهیر دیر زمانی بود که با خاندان امام #علی (علیه السلام) آشنایی داشت. او پرچمی را که در دست «عبداللّه بن جعفر بن عقیل» بود، گرفت. عبداللّه پرسید: «ای برادر! آیا در من ضعف و سستی ای دیده ای که پرچم را از من می گیری؟» زهیر پاسخ داد: «خیر، با آن کاری دارم». سپس نزد #عباس(علیه السلام) آمد. حضرت بر مرکب خویش سوار و با نیزه ای در دست و شمشیری به کمر مشغول نگاهبانی بود.
زهیر نزد او آمد و گفت: «آمده ام تا با تو سخنی بگویم». حضرت که بیم حمله دشمن را داشت، فرمود: «مجال سخن نیست، ولی نمی توانم از شنیدن گفتار تو بگذرم. بگو، من سواره می شنوم». زهیر جریان خواستگاری #علی (علیه السلام) از #امّ البنین (علیهاالسلام) را بیان کرد و انگیزه امام را از ازدواج با او یادآور شد و افزود: «ای #عباس (علیه السلام)! پدرت تو را برای چنین روزی خواسته، مبادا در یاری برادرت کوتاهی کنی!» حضرت #عباس (علیه السلام) از شنیدن این سخن خشمگین شد و سخت برآشفت و از عصبانیت آن قدر پایش را در رکاب اسب فشرد که تسمه آن پاره شد و فرمود: «زهیر! تو می خواهی با این سخنانت به من جرأت دهی؟! به خدا سوگند تا دم مرگ، از یاری برادرم دست بر نمی دارم و در پشتیبانی از او کوتاهی نخواهم کرد. فردا این را به گونه ای نشانت می دهم که در عمرت نظیرش را ندیده باشی». ✌️
@fereshtehaye_zahraii
#علمــدار_حسیــن
صبح #عاشورا، وقتی امام از نماز و نیایش فارغ شد، لشکر دشمن آرایش نظامی به خود گرفت و اعلان جنگ نمود.
امام افراد خود را آماده دفاع کرد. لشکر امام از سی و دو سواره و چهل پیاده تشکیل شده بود. امام در چینش نظامی لشکر خود، زهیر را در «مَیمنة» و حبیب را در «مَیسره» گماشت و ✨ #پرچم لشکر را در #قلب سپاه، به دست برادر خود حضرت #عباس (علیه السلام) داد.✨
@fereshtehaye_zahraii