eitaa logo
فرقه های عجیب و جهان ماوراء
6.1هزار دنبال‌کننده
10.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
192 فایل
آشنایی با فرقه های عجیب ادیان و مذاهب – عرفان های کاذب مهدویت – مدعیان دروغین مهدویت آئین ها– جشنها و مراسم عجیب عجایب جهان باستان- فرازمینیها و اتفاقاتی که توضیحی بر تبادل 👇👇 @jh1397 ❌کپی مطالب و فیلم های کانال فقط با ذکر لینک و آیدی کانال مجاز است❌
مشاهده در ایتا
دانلود
مادر ترزا راهبه ای با دو چهره متضاد 🔻 قسمت (اول) 1️⃣ ♦️ "اگنس گونکسا بوجاکسیو" (مادر ترزا) دختر یک خواربار فروش آلبانیایی در 27 اوت سال 1910 در "اسکوپی" یوگسلاوی به دنیا آمد. 🔷 کشیشان یوگسلاوی که در ناحیه ی بنگال هندوستان خدمت می كردند، در مورد راهبه‌هایی به ‌نام "خواهران لورتو" بسیار سخن می گفتند و اگنس تمایل داشت برای خدمت به آنها بپیوندد. 🔶 از این رو پس از گفتگویی با یک مادر روحانی که سرپرست این گروه بود، در سن هجده سالگی برای دوره کارآموزی و فراگیری زبان انگلیسی به کشور ایرلند رفت و در اول دسامبر ۱۹۲۸ پس از سه ماه آموزش با چند دختر جوان دیگر رهسپار هندوستان شد. 🔷 آنها چند هفته بعد در تاریخ ششم ژانویه به "کلکته" رسیدند؛ ششم ژانویه روزی است که کلیسای کاتولیک آن را به یادبود دیدار "مجوسیان" از عیسای نوزاد و دادن هدایا به او جشن می‌گیرد. در آن روز کسی نمی‌توانست حدس بزند که ورود این دختر جوان چه هدیه پر ارزشی برای شهر کلکته به شمار می رود. ♦️ اگنس در ۲۴ ماه می ۱۹۳۱ و در سن ۲۱ سالگی، نخستین سوگند موقتی خود را مبنی بر فقر پاکدامنی و فرمانبرداری یاد کرد. مدت کوتاهی از این تعهد نگذشته بود که رهسپار شهر "دارجلینگ" در کوهپایه هیمالیا شد تا در بیمارستانی خدمت کند. به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید 🔻🔻 http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2 ادامه دارد....🔻🔻
مادر ترزا راهبه ای با دو چهره متضاد 🔻 قسمت (دوم) 2️⃣ ♦️ در آنجا بود که فقر و تهیدستی مردم، اثر بجای‌ ماندنی بر اندیشه و خدمت ترزا گذاشت. پس از پایان دوره‌اش در دارجلینگ، دوباره به کلکته بازگشت و سرگرم کار آموزش شد. سرانجام، اگنس در سن ۲۷ سالگی، سوگند و تعهد همیشگی خود را یاد کرد و نام خود را به ترزا تغییر داد. 🔷 ترزا نام یک راهبه فرانسوی بود که زندگی کوتاهی داشت، او خدا را خدمت کرده و نام خدمت خود را "طریق کوچک" نامیده بود. خواهر ترزای جوان هم به پیروی از قهرمان خود، روش "طریق کوچک" را در پیش گرفت. 🔶 پس از آن به عنوان یک راهبه سوگند خورده در مدرسه "مریم مقدس" که تنها مدرسه کاتولیک کلکته بود سرگرم کار شد. بیشتر دانش ‌آموزان این مدرسه از تبار اروپایی و از خانواده‌های نسبتاً ثروتمند کلکته بودند، اما در همین رفت و آمدها از صومعه به مدرسه بود که با محرومیت‌ها، فقر و تهیدستی مردم در خیابان‌های کلکته مواجه شد. 🔷 رفته رفته می‌دید که نمی‌تواند در پشت دیوار‌های بلند صومعه پنهان شود و عمر خود را در آرامش و سکوت آنجا بسر ببرد. او سخنان عیسی را بسیار جدی می‌گرفت و چون می‌دید که عیسی با گفتن اینکه "آنچه به یکی از این برادران کوچکتر من کردید به من کرده‌اید" (متی ۲۵:۴۰) - خود را با فقرا همسان می‌داند، او هم می‌خواست با خدمت به انسانهای محروم جامعه خود عیسی را خدمت کند. 🔶 خواهران روحانی در صومعه ی کلکته هر سال یکبار برای تجدید قوا و دعا و تفکر به "دارجلینگ" سفر می‌کردند. در راه این سفر (۱۹۴۶)، در هنگام دعا اتفاقی برای خواهر ترزا افتاد که مسیر زندگی و خدمت او را به کلی تغییر داد. وی در مورد این ماموریت ویژه بیان داشت: 🔷 "روزی در یکی از قطارهای محلی نشسته بودم كه احساس کردم خدا مرا به محله های کثیف و پرجمعیت می راند، بدین طریق ماموریت جدیدی به من واگذار شد." 🔶 خودش می‌گفت این واقعه در حقیقت، "رسالتی درون رسالتی دیگر" بود. در طی این سفر خدا به روشی ساده، اما در عین حال تکان دهنده، او را برای خدمت به فقیران کلکته فراخوانده بود. اما این رسالت آنچنان هم عملی و بی‌دردسر نبود. 🔷 او اکنون مدیر یک مدرسه ی شناخته شده و برجسته بود. از این گذشته به صومعه و جماعت مذهبی خود تعهد داشت و نمی‌توانست و نمی‌خواست به تعهدات و وظایف خود پشت ‌پا بزند. از این رو پس از اینکه در مورد این موضوع دعا کرد آن را با کشیشی که مورد اعتمادش بود در میان گذاشت و قرار شد وی در فرصتی مناسب آن را با "اسقف اعظم" در میان بگذارد و نظر او را جویا شود. 🔶 خواهر ترزا این تصمیم را با آرامی و خوشی پذیرفت و بر این باور بود که اگر این ندا و الهام از سوی خدا بوده‌ است، بدون شك عملی خواهد شد. سرانجام پس از حدود دو ‌سال انتظار اجازه نامه‌ای به دستش رسید که با آن می‌توانست به عنوان یک راهبه در محیط خارج از صومعه خدمت کند، اما می‌بایست پیمان فقر و پاکدامنی و فرمانبرداری را وفادارانه پاس دارد. 🔻 خواهر ترزا در مورد جدا شدن از صومعه گفت: 🔷 "ترک صومعه لورتو برای من از ترک خانواده‌ام دشوارتر بود، اما کاری بود که باید انجام می‌شد. این فراخوان، رسالت من بود و می‌دانستم که باید بروم. تنها چیزی که نمی‌دانستم این بود که چگونه به هدف برسم!" 🔶 روزی که خواهر ترزا صومعه را ترک گفت، به جای لباس رسمی راهبه‌ ها با مدل اروپایی، یک ساری ساده ی سفید با حاشیه ی آبی پوشیده بود که همه ی زنان فقیر بنگالی می‌پوشیدند. لباسی مناسب با خدمت و زندگیش در خیابان ها و محله‌های کثیف و فقیر کلکته! 🔷 او کلبه ی کوچکی را در منطقه ی فقیرنشین "موتی جهیل" کلکته برای زندگی پیدا کرد. در آن محله ی محروم و با دیدن بچه های ولگرد و تهیدست به این فکر افتاد که برای آنها مدرسه‌ای برپا كند. 🔶 او می‌دانست که خواندن و نوشتن، کلید زندگی بهتر برای آنها به شمار می رود. در عین حال، این کار فرصتی به او می‌داد که اصول ابتدایی بهداشت را به آنها بیاموزد. از این رو زمین متروکی را پیدا کرد و از کسی خواست که علفهای آن را بزند و سرگرم کار شد! نه میزی بود و نه صندلی و نه تخته ی سیاه! تنها شماری کودک مشتاق و آموزگاری مشتاق‌تر که با چوبی بر روی شنها الفبا را به آنها می‌آموخت. ♦️ شمار بچه‌ها زیاد شد و او دست تنها و در فقر به خدمت فروتنانه خود ادامه می داد. مادر ترزا می دانست که تنها راه برای درک نیاز‌های بینوایان این است که خودش هم فقیر باشد و تنها راه برای اینکه او را بپذیرند این بود که یکی از خودشان بشود. به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید 🔻🔻 http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2 ادامه دارد....🔻🔻
پایگاه های نظامی یا پناهگاه امن برای افراد قدرتمند🔺 به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید 🔻🔻 http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2