eitaa logo
فرقه های عجیب و جهان ماوراء
6.1هزار دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
192 فایل
آشنایی با فرقه های عجیب ادیان و مذاهب – عرفان های کاذب مهدویت – مدعیان دروغین مهدویت آئین ها– جشنها و مراسم عجیب عجایب جهان باستان- فرازمینیها و اتفاقاتی که توضیحی بر تبادل 👇👇 @jh1397 ❌کپی مطالب و فیلم های کانال فقط با ذکر لینک و آیدی کانال مجاز است❌
مشاهده در ایتا
دانلود
وهم و خیال خروجی فرقه شمنیسم 👹🔻 ♦️ با کمی دقت در عرفان شمنیسم به روشنی نشان می‌بینیم که معرفت مورد نظر آن‌ها چیزی بیش از وهم نیست و خیال نیست . 🔷 با کمی دقت در عرفان شمنیسم به روشنی نشان می‌بینیم که معرفت مورد نظر آن‌ها چیزی بیش از وهم نیست که انسان را به حالتی از روان‌پریشی و توهم‌زدگی می‌رساند. 🔶 به همین علت شمن‌ها و جادوگران سرخ‌پوست معمولا بیماران روانی‌اند که بسیاری دچار غش می‌شوند. 🔻 در باب اعمال و چگونگی سلوک عرفانی در این مرام نیز مشکلاتی وجود دارد که عبارتند‌از: 1️⃣ هدف این عرفان، حفظ و تداوم حیات و سپس پذیرش مرگ در اتحاد با نیروی جهانی است. 🔶 به‌راستی این هدف چه ارزشی در سیر معرفتی و ارتقای شناخت انسانی می‌تواند داشته باشد و کدام گوشه از عظمت انسان شکوفا می‌سازد؟ 2️⃣ استفاده از داروهای توهم‌زا (مانند مسکالیتو یا پیوتل) پس از تعلیم مقدمات لازم برای شکستن قالب معمولی جهان استفاده می‌شود. 🔶 اثر اولیه آن، «نیرو یا إلهه» توهم‌زاست و آثار ثانوی این تجربه، خستگی عمومی، تأثیر مالیخولیایی، رؤیاها و کابوس‌های آزاردهنده است. 🔷 این دارو برای این استفاده می‌شود که شخص با دیدن توهمات و صورت‌های وهمی، به چهرۀ عادی جهان تردید کرده، بتواند از آن بگذرد تا به نیروی جهانی متصل شود. 🔶 این نقص بزرگی است که این فرقه عرفانی دارد؛ زیرا در صورت وجود مرجع برتر از طبیعت و توجه به آن، دیگر نیازی به این توهمات نبود، بلکه باتوجه به شناخت آن حقیقت متعالی به راحتی حقیقت جهان شناخته می‌شد. 🔷 ولی وقتی که خود را در جهان طبیعی محدود ببینیم، برای گریز از بت‌واره‌انگاری پدیده‌های طبیعی باید راهی از سنخ طبیعت یافت و در چرخ موهومی از طبیعت، به طبیعت گریخت. 3️⃣ تربیت توهم‌گرا مشکل دیگری است که پس از مصرف مسکالیتو و تجربه‌صورت‌های توهمی، مبتدی (تازه‌کار) در برابر این‌گونه صورت‌ها القاپذیر شده و با تلقین استاد (که البته او به دلیل برخورداری از توان جادوگری می‌تواند صورت‌های خیالی برای شاگرد ایجاد می‌کند) به بازی‌های پوچی سرگرم می‌شود که درس نهایی و نتیجه آن‌ها این است که این چهره معمولی جهان هم دست کمی از آن توهمات ندارد. 🔶 همچنین جدال اقتدار یعنی گذر از فضای وهمی که پس از مصرف (پیوتل) نقش می‌بندد، کاملا مشخص بوده و نتیجه آن، فرافکنی صورت‌ها و رؤیاهایی است که فرد از آن احساس قدرت می‌کند؛ برای مثال ایستادن بر فراز یک کوه بلند با صلابت. 4️⃣ آموختن باید به جسم باشد و با گفتن و شنیدن و واسطه‌گری ذهن، چیز مفیدی آموخته نمی‌شود و این در حالتی است که بصیرت در افق پایین باشد. «وقتی انسان می‌خواهد به دیگری چیزی بیاموزد، باید در فکر باشد که چگونه آن‌را به جسم او عرضه کند.»[1] 🔶 بصیرتی که آن‌ها از آن سخن می‌گویند، نوعی حس جسمانی است و حداکثر خاصیت آن، حفظ حیات و زندگی کردن در اتحاد با روح جهانی است. از شدت توهم، سیستم عصبی انسان چنان متأثر می‌شود که گویی تحریک عصبی_ حسی صورت می‌گیرد و این یعنی شناخت! 5️⃣ در عرفان طبیعت‌گرا که غایت آن پیوستن و ارتباط گرفتن از نیروهای طبیعت به منظور حفظ حیات است، جنایت، کشتار و شیطنت، بافضیلت، رحمت و مروت تفاوتی ندارد؛ چنان‌که دون‌خوان می‌گوید: 🔶 استادم خیلی‌ها را با نیروی خود کشته است؛[2] زیرا یک جنگ‌جو مانند یک دزد دریایی بی‌هیچ ملاحظه‌ای آن‌چه را که می‌خواهد می‌گیرد و از هرچه می‌خواهد استفاده می‌کند. 🔷 با این تفاوت که یک جنگ‌جو از این‌که خودش هم مورد استفاده و تصاحب قرار گیرد، هیچ نارحت نمی‌شود.[3] 🔻پی‌نوشت: [1]. حقیقتی دیگر، کاستاندا، کارلوس، نشر آگاه، تهران، 1371، ص 235. [2]. سفر به دیگر سو، کاستاندا، کارلوس، انتشارات فردوسی، تهران، 1364، ص 116. [3]. همان. برای اطلاع بیشتر: جریان شناسی انتقادی عرفان‌های نوظهور، مظاهری سیف، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ص 386. به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید 🔻🔻 http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
آیا با استفاده از گیاه هم می‌شود انسان به عرفان و آگاهی برسد❓🌿🔻 قسمت (پایانی) 2️⃣ ♦️ کارلوس به علت ارتباط مُرید و مُرادی با پیرمردی سرخ پوست به نام « دون خوان ماتیوس»[3] تمام آموزه‌ها و تعالیم ساحری خود را از وی کسب کرد و براساس محتوای مصاحبه‌های دون خوان، موفق به تنظیم و تألیف چند کتاب و اخذ مدارک علمی‌اش گردید. 🔷 کارلوس در تعریف عرفان ساحری می‌گوید: «ساحری توانایی درک و مشاهده چیزهایی است که دریافت معمولی ما، قادر به درک و مشاهده‌ی آن نیست. ساحری ذخیره انرژی است تا با میدان‌های انرژی که در دسترس نیستند سر و کار داشته باشی.[4] 🔶 البته من قصد تأسیس نظام فلسفی یا ارایه نظرات تئوری ندارم، بلکه می‌خواهم نظام عملی را بیان کنم؛ نظامی که بر پایه معرفت از نوع شهودی است.»[5] 🔻برای تعلیم معرفت خود و اثبات بیشتر و بهتر آن، از سه گیاه «روان‌گردان» بسیار شناخته شده استفاده می‌کرد: 1️⃣ پیوت (Peyot). 2️⃣ تاتوره (Datura inoxia). 3️⃣ جنس خاصّی از قارچ وابسته به نوع (Psylocebe). 🔶 کارلوس کاستاندا در توضیح این گیاهان می‌گوید: «با بلعیدن هریک از این گیاهان توهّم زا، دون خوان در من، به عنوان شاگرد خود، حالات خاصّی از ادراک غیرعادی یا آگاهی دیگرگونی ایجاد می‌کرد که من این حالت را «حالت واقعیّت غیرعادی» نام نهاده‌ام. 🔷 واژه «واقعیّت» را از آن رو به کار گرفته‌ام که در نظام باورهای دون خوان، این یک فرض بنیادین بود که حالات آگاهی حاصل از بلع هریک از این سه گیاه، «توهمّات» نبوده، بلکه وجوهی عینی از واقعیّت‌های روزمرّه‌اند؛ اگرچه غیر عادی باشند. دون خوان، به‏ این حالت واقعیت غیرعادی، هم‌چون واقعیّت می‌نگریست؛ نه چنان که گویی واقعیّت است.»[6] 🔶 دون خوان، چنین می‌انگاشت و توضیح می داد که گیاهان، گردونه‌هایی هستند که انسان را به نیروها یا قدرت‌های غیر شخصی ویژه‏‌ای‏‏ رهبری و هدایت می‌کنند و حالاتی که در انسان به وجود می‌‏آورند، دیدارهایی است که هر جادوگری باید آن قدرت‌ها را داشته باشد تا توان چیرگی بر آن‌ها را به دست آورد. 🔷 کاستاندا، استفاده از گیاهان روان‌گردان را بهترین راه، جهت رسیدن به اوج آگاهی و معرفت شهودی می‌‏داند. وی معتقد است؛ برخی از گیاهان که خاصیت روان‌گردانی دارند، انسان سالک را با فضایی جدید و معنوی آشنا می‌‏سازند و با ورود فرد سالک به این فضای توهم‌آمیز، لایه‌‏های معرفتی خاصی برای وی روشن می‌‏گردد. ♦️ این در حالی است که استفاده از مواد مخدر و گیاهان روان‌گردان، صرف نظر از سایر آسیب‌‏ها، فرد را در فضایی کاملا آلوده به توهم غرق کرده و کارکردهای عقل و قلب را از بین می‏‌برد و درک حقایق از طریق عقل و قلب را ناممکن می‌‏گرداند. 🔻پی‌نوشت [1]. آیین فرزانگی، کارلوس کاستاندا، ترجمه محمدرضا چنگیز، ص 15. [2]. اردیبهشت ماه 1377 شمسی. [3]. وی در سال (1891) در یومای آریزونای مکزیک به دنیا آمد و اصل و نسبش به سرخ پوستان یاکی و یوما می رسد. بعدها دون خوان نام مکتب خودش را «ناوالیسم» نامید ولی ترجیح داد تا نام ساحری را برگزیند.، منبع: هدیه عقاب، کارلوس کاستاندا، مهران كندری-مسعود كاظمی، ص 14. [4]. کارلوس، کاستاندا، قدرت سکوت، ترجمه:مهران کندری، ص33. [5]. کارلوس، کاستاندا، چرخ زمان، ترجمه:مهران کندری، ص 30. [6]. حقیقتی دیگر، کارلوس کاستاندا، ترجمه ابراهیم مکلا، نشر دیدار، ص10. به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید 🔻🔻 http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
خداوند در عرفان سرخپوستی جزء وهم خیال نیست 🔻 قسمت (پایانی) 3️⃣ ♦️ عرفان ساحری به گونه‌ای وحشتناک به استفاده از گیاهان روان‌گردان و تجربه دنیای وهم تشویق نموده است. 🔷 تخریب جسم و اختلالات روانی و روحی و اختلال سیستم عصبی و تغییر در عمل مغز، کمترین پیامد منفی استفاده از این گیاهان است به طوری که در موارد زیادی رویاها و کابوس‌های آزار دهنده بر زندگی فرد سایه انداخته و آن را به جهنمی تبدیل می‌کند. 🔶 براستی اگر قرار باشد با توسل به داروهای توهم‌زا تجربه عرفانی محقق شود چه نیازی به شعار « بازگشت به طبیعت و اتحاد با طبیعت » وجود دارد❓ 🔷 نکند هدف از تقدس طبیعت و مدح آن، فقط وجود همین گیاهان در طبیعت است❓ 🔶 باید پذیرفت که سالک در عرفان ساحری با ورود به فضای وهم، جهان را و در نتیجه غایت هستی و در نهایت خالق هستی را جز « وهم » نمی‌بیند و چند صباحی با صورت‌های خیالی خود ساخته سرگرم می‌شود و « بازی گرفتن همه چیز » و « بازی دادن خود » تنها ثمری است که عاید سالک در مرام ساحری می‌شود. 🔷 روشن است که این‌گونه حالات توهم آمیز، کمترین قرابتی با شهود عارفانه و معرفت حقیقی و مکاشفه رحمانی ندارد. 🔶 در عرفان ساحری خدا، یا وجود ندارد و یا چنان نقش ضعیفی در نظام اعتقادی این مکتب دارد که سالک کم‌ترین توجهی به خدا و نیروهای او و قدرت او نمی‌کند. 🔷 درکتاب‌های کاستاندا به ندرت با نام « خدا » برخورد می‌کنیم و هیچ یادی از پیامبران الهی نمی‌شود و تبعا سهمی برای ادیان الهی و برنامه وحیانی اداره زندگی بشر لحاظ نمی‌شود. 🔶 در نگاه دون خوان خدا در حوزه تونال قرار می‌گیرد نه حوزه ناوال؛ حوزه تونال­ همان بخشی از هستی است که ناشی از خیال پردازی‌های ماست و بهره‌ای از حقیقت ندارد. « خداوند بخشی از تونال ماست، تونال همه آن چیزهایی است که فکر می‌کنیم دنیا از آن چیزها تشکیل شده است از جمله خداوند ». [5] 🔷 دون خوان به صراحت می‌گوید که تونال نمی‌تواند چیزی را خلق کند. ناوال خدا نیست چون خداوند بخشی از تونال شخصی و تونال زمان‌هاست. خدا بخشی از تونال عصر ماست و بیش از این مفهومی ندارد. [6] 🔶 دون خوان ترجیح می‌دهد ریشه نیروهای عالم را موجودی نمادین به نام « عقاب » معرفی کند اما اسمی از خدا نبرد. وی و شاگردش از این‌که برای خدا در تاثیر و تاثرات طبیعت سهمی قائل شوند به جد اجتناب می‌کنند. 🔷 علت روشن است زیرا در عرفان ساحری منجی ساحر و جادوگر است نه رسولان الهی؛ نمایندگان خدا جای خود را به شمن‌ها می‌دهند و جادوگر بر مسند نبوت تکیه می‌زند و تمام کارکردهای رسالت ( که همان قدرت نجات انسان‌ها و وعده فلاح و رستگاری به آدمیان است ) به ساحران نسبت داده می‌شود. 🔶 مرام ساحری از این جهت به آیین شیطان‌گرایی بسیار شبیه است چرا که در هر دو شکست نیروهای خیر به تصویر کشیده می‌شود و غلبه با نیروهای شر و قدرت‌های شیطانی است و جهان مملو از نیروهایی معرفی می‌شود که بدون تبعیت از اراده خداوندی، قادر به تصرف در تار و پود هستی‌اند و یکه‌تازی و خودمختاری این قدرت‌ها چنان است که گویا خدا هم به گوشه‌ای خزیده و به تماشای هنرنمایی این قدرت‌ها بسنده نموده است. ♦️ کوتاه سخن آن که عرفان ساحری را باید عرفان ضد خدا دانست یا دست‌کم عرفان بی‌خدا. [7] 🔻پی‌نوشت: [1]. قدرت سکوت، ص 14 [2]. همان، ص 17 [3]. چرخ زمان، ص 196. لازم به توضیح است که منظور از عقاب همان نیروی طبیعت است نه عقاب مشهور. [4]. آموزش‌های دون کارلوس، کندری، ص 54 [5]. کاستاندا، قدرت سکوت، ص 132 [6]. همان، ص 134 [7]. کاوشی در معنویت‌های نوظهور، ص 454 به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید 🔻🔻 http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2