eitaa logo
فرقه های عجیب و جهان ماوراء
6.1هزار دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
192 فایل
آشنایی با فرقه های عجیب ادیان و مذاهب – عرفان های کاذب مهدویت – مدعیان دروغین مهدویت آئین ها– جشنها و مراسم عجیب عجایب جهان باستان- فرازمینیها و اتفاقاتی که توضیحی بر تبادل 👇👇 @jh1397 ❌کپی مطالب و فیلم های کانال فقط با ذکر لینک و آیدی کانال مجاز است❌
مشاهده در ایتا
دانلود
رسم قربانی کردن انسان در مراسم های آئینی 💀👹🗿🏛 قسمت (پایانی) 6️⃣ ♦️ اما معمول بودن قربانی انسانی، همیشه معمولی فرض نمی‌شد و حامل تناقضات و دوگانگی‌هایی بود. 🔷 ترس از بلا، از یک سو سبب تمایل به قربانی کردن فرزند برای راضی کردن خدایان برای دفع آن می‌شد. اما از طرف دیگر علاقه به فرزند دلبند هم وجود داشت. این تناقض باید به شکلی حل یا معتدل می‌شد. 🔶 این تناقضات در بیشتر زمینه‌ها رفته رفته به تغییر شکل قربانی می‌انجامید. چنان که از قربانی پادشاه به قربانی فرزند پادشاه، یا از قربانی انسان به حیوان، یا از قربانی بچه به قربانی زندانی یا اسیر جنگی می‌انجامید. روند این تغییر شکل، از پیچیده و دشوار به ساده و قابل تحمل است. 🔷 گفتیم که بر روی رودخانه تیبر، آدمک‌های حصیری را به رودخانه پرت می‌کردند. در ناحیه هارتس آلمان نیز همه ساله لباس بچه را به روخانه می‌افکندند، که یاد آور قربانی کردن بچه هاست و جایگزین آن شده بود. 🔶 هم‌چنین سعی می‌شد که هدایای به نسبت کم ارزش را بیارایند تا جبران شود و باارزش جلوه کند. مانند آراستن و خوب پوشاندن اسیران یا کسانی که یک سال تمام اطعام می‌شدند تا هنگام برپایی مراسم قربانی شوند. 🔷 مصریان حیوان قربانی را مهری می‌زدند که روی آن انسانی درغل و زنجیر دیده می‌شد که زانو زده و شمشیری در گلویش فرو رفته بود. به این ترتیب می‌خواستند تداعی کنند که قربانی اوست. 🔶 مردم هنگام قربانی کردن زار می‌زدند و بر سر و سینه می‌کوبیدند. گویی که انسانی کشته می‌شود. رسم هنوز پابرجای شکستن یک شیشه شامپاین بر عرشه کشتی نیز یاد آور شراب و شام آخر است. 🔻 چنان‌که گفتیم در سه موقعیت خطیر و تعیین کننده به قربانی کردن انسان اقدام می‌شد: 🔷 به هنگام تنگ شدن حلقه محاصره در جنگ، هنگام قحطی و در آستانه برداشت محصول. ترس در تمام این سه موقعیت نقش اصلی دارد. 🔶 انسان‌ها این خطرات را ناشی از خشم خدایان می‌پنداشتند و در عین حال باور داشتند که خدایان بیهوده خشم نمی‌گیرند، حتما یک خطا یا گناه انسانی، گناه فردی از میان جمع به آن دامن زده است. 🔷 اینجاست که می‌بینیم چه رابطه‌ای بین ترس و احساس گناه وجود دارد. رها شدن از احساس گناه از طریق بلاگردان موقتا هم که شده ایجاد آرامش می‌کند. 🔶 در این فرآیند، قربانی کردن انسان اثر روانی اجتماعی دارد، اما در واقعیت مشکلی را حل نمی‌کند. تنها مفری است برای گریز از ترس و احساس گناهی که در جمع مردم تلنبار شده. 🔷 محرکات سرکوب شده یا واپس زده‌ای نیز که هر فرد نسبت به دیگران دارد و همه در ضمیر ناخودآگاه انباشته می‌شوند، از طریق یک اقدام یعنی قربانی کردن انسان توسط جمع، خودرا بروز می‌دهد. 🔶 بنا براین عجیب نیست که قربانی انسانی، هر چند به اشکال مختلف، نزد بسیاری از اقوام انسانی با درجات گوناگون پیشرفت فرهنگی دیده می‌شود. 🔷 علت این است که قربانی کردن انسان نه حاصل تکامل فرهنگی یا سیاسی، که پاسخ به یک نیاز روانی اجتماعی بود. روح و روان نیز چیزی است که همه انسان‌ها از آن به طور یکسان برخوردارند، هر چند که بعضی آن را بسیار بیش از دیگران تکامل بخشیده‌اند. 🔶 بین انتقام و قربانی کردن انسان یک وجه مشترک وجود دارد، که همان احساس زجرآور گناه است. در هردو مورد نیاز شدید به بلاگردان احساس می‌شود تا بتوان از طریق آن از تقصیر و گناه خود خلاص شد. تفاوت این دو در خصلت احساس گناه نهفته است. 🔷 در مورد انتقام، فشارها و افسردگی‌های ذهنی هر فرد نقش دارد، اما در مورد قربانی کردن انسان، ما با احساس گناه جمعی ناشی از ترس همگانی از یک چیز مشخص سروکار داریم. قربانی انسانی یک راه‌حل موقت برای رهایی از این ترس به دست می‌داد. ♦️ عذاب وجدانی که از قربانی کردن انسان حاصل می‌شود، کم کم در طول زمان به دوری جستن از آن انجامیده است. اما از طرفی نیاز روانی برای خلاص شدن از احساس تقصیر و گناه از طریق سپر بلا همچنان بر جای خود باقی مانده است. به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
غرب زادگاه عرفان‌های نوظهور ⭕️👆 #عرفان_های_نوظهور #مدعیان_دروغین #عرفان_های_کاذب #فراماسونری #کابالا #فرقه_های_پاگانیستی #ادعاهای_عجیب #ادیان_گنوسی #آدمخواری #ادیان_ستاره_پرست #بت_پرستی #پرستش_حیوانات #پرستش_انسان #پرستش_غیرخدا #پرستش_جن #پرستش_جن_شیطان #تناسخ_عجیب_غریب #جهان_باستان #جادوگری #جاهلیت #حیوانات_مقدس #خرافات #خلسه_نشئگی_توهم #سحر_جادو #ستاره_پرستان #عجیب_غریب #قربانی_کردن_انسان #مراسم_های_پاگانیستی #مراسم_های_عجیب #عجیب_غریب #فرقه_های_عجیب 📝 اینجا بخوانید👇 👇 کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
غرب زادگاه عرفان‌های نوظهور ⭕️ قسمت (اول) 1️⃣ ♦️ گسترهٔ تاریخ نشان می‌دهد بشر همیشه برای دست‌یابی به آرامش، به نیروهای ماورایی اتّکا کرده است. 🔷 این اتّکا که از یقین به‌وجود عالمی فراتر از مادّه برخاسته، همیشه در طیفی گسترده، انسان را به سوی آرامشی دل‌نشین هدایت کرده است. 🔶 این گرایش فطری نام‌های متفاوتی به خود دیده است؛ عرفان یکی از نام‌هایی است که بر آن نهاده‌اند. در عالی‌ترین سطح، عرفان، شناختی عمیق از خداوند است که معرفت به علم و قدرت بی حدّ و حصرش انسان را از سقوط در ناملایمات روانی در امان می‌دارد. 🔷 این معرفت، حاصل شناخت شهودی و باطنی خداوند متعال، اسما، صفات و افعال اوست. این نوع شناخت، پروردهٔ شناختی از جنس یافتن و دریافتن است. 🔶 انسان عارف برای دست‌یابی به شناخت از گذرگاه‌های دشواری گذر نموده، به تمرین‌ها و ریاضت‌های نظام‌مند دست می‌یازد. 🔷 شناختی که متکی بر معرفت خداوند باشد عرفان دینی و معرفتی که بر پایهٔ یافته‌ها و ادعاهای بشری استوار باشد عرفان سکولار است. 🔶 در عرفان دینی هدف سالک از سلوک، خداجویی است. عرفان سکولار به دنبال آرامش مادی و دنیوی محض است که در سایهٔ آن بتواند بخشی از ناملایمات روانی و فشارهای روحی‌اش را کاهش دهد. 🔷 راهی که عرفان سکولار فراروی انسان می‌نهد چیزی فراتر از دنیا و مادیات آن نیست؛ از همین روی او هرگز نمی‌تواند راه حقیقی آرامش را دریابد. 🔶 دوری این نوع عرفان از حقیقت و طریقت واقعی است که آن را با نام «عرفان کاذب» همگن ساخته است. 🔷 در واقع عرفان حقیقی برآمده از باورها و مناسک و شریعتی دینی است که با اتکا بر دین حقیقی تولد می‌یابد؛ اما عرفان کاذب از یافته‌های به‌هم‌بافتهٔ بشری برمی‌خیزد. 🔶 درطول تاریخ، در کنار عرفان حقیقی برآمده از دین که متکی بر وحیانیت بوده، عرفان کاذب نیز سر برآورده است. 🔷 مشخصهٔ بارز عرفان‌های کاذب در طول تاریخ، قد علم کردن آن‌ها در برابر عرفان حقیقی برخاسته از ادیان بوده است. 🔶 شیوهٔ دیگر تولد عرفان‌های کاذب را می‌توان در نحله شدن از عرفان واقعی و یا رشد انحرافی عرفان حقیقی برشمرد. 🔷 عرفان‌های برخاسته از ادیان آسمانی با کج‌روی رهروان ناراستین این ادیان به کجی گراییده و نوعی عرفان کاذب را به‌وجود آورده است. 🔶 اما عرفان‌های نوظهور که نحلهٔ دیگری از عرفان‌های کاذب‌اند داستان دیگری دارند. بیش‌تر این عرفان‌ها یا زادهٔ غرب هستند و یا غرب به بازتولید آن همت گماشته است. به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2 ادامه دارد....👇👇
غرب زادگاه عرفان‌های نوظهور ⭕️ قسمت (پایانی) 2️⃣ 🔴 ریشهٔ رویش و یا گسترش این عرفان‌ها را باید در مغرب‌زمین جستجو کرد. بشر غرب با پای نهادن در عصر مدرن و مدرنیته و نیز ورود او به عصر پست مدرن، گام به گام از معنویّت و خداجویی دور شد تا بدان‌جا که برخی دوران مدرن را دوران معنویّت ستیزی نام نهادند. 🔷 این واقعهٔ تلخ زاییدهٔ سرخوردگی از عقلانیت و علم مدرن بود که با اثبات نادرستی فلسفه‌های معنویّت‌ستیز و شکست نظام‌های سیاسی معنویّت‌گریز به بلوغ خود نزدیک شد. 🔶 رواج بیماری‌های روانیِ حاصل از نبود آرامش فطری بار دیگر باعث گرایش به معنویّت متکی بر عالم بالا شد. این گرایش که سوسوی آن در غرب نمایان گشته‌بود با ورود انقلاب معنوی و دینی ایران اسلامی شعله‌ورتر شد. 🔷 ترس سردمداران غرب از بازگشت بشریت پست مدرن به دین و دین باوری آن‌ها را به فکر واداشت تا طرحی نو دراندازند. 🔶 به نظر می‌رسد میدان دادن به افرادی که نوعی گرایش به دین‌سازی و عرفان‌بازی داشتند جزو برنامه‌های دولت‌ها به‌ویژه کارشناسان اجتماعی و امنیتی قرار گرفت. 🔷 نبود مخالفت جدّی با این پدیده‌ها، در کنار برخوردهای حذفی و سرسختانه با گسترش ادیان آسمانی می‌تواند تأییدی بر این ادعا باشد. 🔶 برخی بر این باورند که عرفان‌های نوظهور و گسترش آن‌ها نوعی پدیدهٔ «فرادینی» محسوب می‌شود تا بتوان بار دیگر عرصهٔ جهانی را بر دین و دین‌باوران تنگ کرد. 🔷 این عرفان‌ها که هرگز نمی‌توانستند در قامت دین ظاهر شوند با ادعاهایی فرادینی سعی در برکناری دین از زندگی بشر دارند. 🔶 بررسی محتوای ادعاهای هستی‌شناسانه، انسان‌شناسانه و معرفت‌شناسانهٔ این عرفان‌ها نشان از این دارد که تمام آن‌ها از آبشخور واحدی سربرآورده‌اند. 🔷 بسیاری از باورها و نگرش‌های میان آن‌ها شبیه هم‌اند، به‌گونه‌ای که ترجمان آن‌ها در ایران باعث اشتراک در پیروان شده است. برخی از گروندگان به این عرفان‌ها بی‌آن‌که بدانند، به چندین عرفان گرایش دارند و از هر کدام باوری را گلچین نموده، در سخنانشان می‌گنجانند. 🔶 نباید فراموش کرد که بسیاری از این گروه‌ها در قالب «جنبش» به فعالیت می‌پردازند و ازهمین‌روی بسیاری، عرفان‌های نوپدید را با نام «جنبش‌های نوپدید دینی» (NMR) می‌شناسند. 🔷 جنبش‌های نوپدید دینی که در ایران با اصطلاح «جنبش‌های معنوی نوین» و با نام اختصاری «جمن» ها شناخته می‌شود پدیده‌ای است که توانسته در کشور ما مباحث فراوانی در افکند. 🔶 برخی محققین، «جنبش‌های نوپدید دینی» را فقط نامی زیبا برای فرقه‌ها می‌دانند و بر این باورند که مناسب‌ترین نام برای این جنبش‌ها همان «فرقه» می‌باشد. [1] 🔷 این اصطلاح نخستین بار از دهه 70 میلادی در ادبیات جامعه شناسی دین و دقیقاً در برابر اصطلاح «فرقه» طرح گردید. 🔶 این اصطلاح به موضوعاتی اشاره داشت که در ضمن جنبش ضدفرهنگ در آمریکا شکل گرفته بود. در حقیقت این جنبش، اعتراضی علیه مدرنیته و در پاسخ به کاستی‌های آن قلمداد می‌شد و ظهور آن، خبر از بازگشت امر دینی داشت. [2] 🔻نویسندهٔ کتاب «جنبش‌های نوین دینی» دربارهٔ این جنبش‌ها چنین می‌نویسد: 🔷 «جنبش‌های نوین دینی امروزه پدیده‌ای جهانی است؛ ولی موج این جنبش‌ها که در غرب پدیدار شد با قسمت عمدهٔ موج‌های قبلی متفاوت است. 🔶 این جنبش‌ها نه تنها از درون سنت یهودی- مسیحی، بلکه از سنت‌های دیگری نظیر هندوئیسم، بودیسم، اسلام، شینتوئیسم و بی‌دینی و از فلسفه‌ها و ایدئولوژی‌های جدیدتری نظیر روانکاوی و داستآن‌ه‌ای علمی – تخیلی نیز بر می‌خیزد. [3] 🔷 برخی تعداد این جنبش‌ها را در سراسر دنیا بیش از 2000 عنوان کرده‌اند. [4] 🔻 پی‌نوشت: [1]. مجله هفت آسمان، کریسایدز، جرج د، ترجمه دکتر باقر طالبی دارابی، ش 19، ص 128. [2]. جنبش‌های نوین دینی، ویلسون، برایان، 1387، با همکاری جیمی کرسول، مترجم محمد قلی پور، با مقدمه دکتر سارا شریعتی، مشهد، مرندیز، ص 11. [3]. همو، ص 33. [4]. همو، ص 37. [5]. سودای دین داری، عبدالحسین مشکانی سبزواری، نشر صهبای یقین، قم، ص 34. به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
نقش نمادها درعرفان‌های کاذب ☮️✝️🕉☸️✡️☯️☦️ قسمت (پایانی) 2️⃣ ⭕️ ذکر « اُم ناما شیوایا » نشان ارادت به شیوا ( یکی‌از خدایان مکاتب هندویی ) است. 🔷 روز غدیر نشان جایگاه مفهوم امامت در مکتب شیعه است. 🔶 رود گنگ در نزد هندوها نشان طهارت روحی و زدودن ناپاکی‌هاست. 🔷 عدد 11 از اعداد مقدس در کابالاست . 🔶 « کندالینی » و « چاکرا » نماد انرژی حیات در یوگا و بعضی از مکاتب شرقی است. 🔷 خلاصه، به هر چه که با زبان اشاره و به گونه مجمل به انعکاس باور و یا بینشی بپردازد نماد اطلاق می‌شود. 🔶 نماد بر خلاف آن‌چه تصور می‌شود در قدم اول نه با قوۀ اندیشه و دراکه انسان، که با احساس و عواطف آدمی ارتباط می‌گیرد. اگر چه قوۀ فکری انسان نیز از تیر رس نماد در امان نیست و شعاع تأثیر نماد به ساحت قوۀ عاقله هم می‌رسد، اما آن‌چه نماد در مواجهه اول، آن را نشانه می‌گیرد قوای حسی و هیجانات درونی است. 🔷 نماد برای تسخیر روح و قلب انسان‌ها ساخته شده نه برای اقناع عقل آدمی. علت این‌است که نماد از جنس هنر است ( غالب نمادها دیداری یا شنیداری‌اند ) و از راه حس به ساحت وجود آدمی وارد می‌شود . 🔶 هر چه از راه ابزارهای حسی وارد شود، ابتدا قوای عاطفی را بر می‌انگیزاند و آن‌گاه اندیشه انسان را جهت داده و به باورها و اعتقادات سمت و سو می‌بخشد. 🔷 مکاتبی در تبلیغ خود موفق‌ترند که تبلیغ خود را با نماد آغاز کنند؛ یعنی اگر از ابتدا به واسطۀ این ابزار با مخاطب ارتباط گیرند شانس بیشتری برای جذب مخاطب خواهند داشت. 🔶 البته این کلام به این معنا نیست که نماد به تنهایی برای بقای یک آیین کافی است، بلکه به این معناست که اگر دیگر شرایط و بسترهای لازم فراهم باشد، انتخاب چنین سبکی برای تبلیغ، دسترسی به نتیجه را تسهیل خواهد کرد. 🔷 نمادها در بردارندۀ ارزش‌ها و مفاهیم مقدس‌اند، اما نه به صورت تفصیلی و بسط یافته؛ بلکه به شکل منجمد و دربسته. 🔶 به عبارت دیگر مفاهیم گوناگون و باورهای متکثر در یک آیین، اگر قرار باشد جمع‌بندی و تلخیص گردد، تبدیل به نماد می‌شود؛ چرا که نماد سمبل ایدئولوژی است. 🔷 بنابراین نماد، اندیشۀ سربسته است و کارکرد نماد، انتقال اجمالی مفاهیم است. زبان نماد زبان رمز، ایماء و استعاره است. 🔶 از این رو طبیعی است که نمادها، زبان مخصوص داشته و نیاز به ترجمان و تفسیر پیدا کنند و انتظار می‌رود که عقبۀ فکری هر مکتب این نقش را عهده‌دار شده و کار توضیح نماد را به انجام رساند. 🔷 نماد، ابزاری قوی و نافذ است و برخورداری از نمادهای گویا و متنوع، قدرتی بی‌بدیل محسوب می‌شود. 🔶 به همین جهت، هرچه مفاهیم پیچیدۀ دینی و فلسفی بیشتر تبدیل به نماد گردند و به تکثر در نمادها منجر شوند، امکان انتقال ارزش‌های آن مکتب به مخاطب و در نتیجه ماندگاری آن بیشتر خواهد بود. [3] 🔷 باز از همین‌روست که گاهی پاره‌ای از جریان‌ها به سود خود دست به استخدام نمادهای دیگر مکاتب می‌زنند و به نام خود آن را تبلیغ می‌کنند. 🔶 مثلا جریان شیطان‌پرستی، بسیاری از نمادهایی را که در دیگر آیین‌ها و مسلک‌ها ریشه دارد، امروزه به سود خویش و در خدمت خود به کار گرفته است. 🔷 بسیاری از نمادهایی که امروزه به نام شیطان‌پرستی مشهور شده، متعلق به جریان شیطانی نیست و آن‌ها این نمادها را تصاحب کرده‌اند. 🔶 از جمله بعضی از این نمادها متعلق به شرق است؛ چنان که « آنتوان لاوی » در کتابش « کالی » و « شیوا » را که در میان هندوها و یوگی‌ها جایگاه خاصی دارند و از خدایان هندو به حساب می‌آیند، همان شیطان معرفی می‌کند. 🔷 بعضی از نمادهای ماسون‌ها یا کابالا نیز اکنون در خدمت این آیین قرار گرفته است. بنابراین امروزه عمل « سرقت نماد » کاری است که در پاره‌ای از مکاتب نوپدید رواج پیدا کرده است.{4} 🔻 پی‌نوشت: [1]. فرهنگ نمادها، ژان شوالیه، ص18. [2]. فرهنگ و نمادها، سرلو، ص 11 – 34. [3]. فرهنگ نمادها، ژان شوالیه، ص 34. [4]. عرفان‌های کاذب، راه‌های نفوذ و راه‌کارهای مقابله، ص 95 – 99. به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
تغذیه از اجساد مومیایی درعصر ملکه ویکتوریا💀🔺 به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید 🔻🔻 http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
تفسیری نوین « دونالد والش» از ثنویت ☯️🔻 قسمت (پایانی) 3️⃣ 🔻 ولی اگر بخواهیم با ادبیات احساسی والش سخن بگوییم، پاسخ وی به چند سؤال شاید بتواند او را نسبت به ماهیت خدای وهمی خویش آگاه‌تر کند. 🔹 آیا خدایی که هم خیر است و هم شر می‌تواند پناهگاه امنی برای انسان ضعیف باشد❓ 🔸 آیا کسی را صدا می‌زنیم قدرت قابل اعتمادی برایمان است ❓ 🔹 آیا چنین خدایی کل زندگی را تبدیل به مخاطره‌ای بزرگ نمی‌کند❓ 🔶 کسی که منشأ بدی‌هاست در ظاهر شاید بتواند چهره گناهکار انسان را تطهیر بکند ولی او را در ورطه سردرگمی ره می‌کند. انسانی که حقیقت هستی را نمی‌تواند درک کند و در عالم نسبیت، شک‌ها و تردیدها او را موجودی پوچ‌گرا می‌کند. 🔷 والش به اسم معنویت و خدا، جهان هستی را جهانی تهی از خدا تلقی می‌کند؛ جهانی که تناقضات بر آن حاکم است. او با چنین تصویری از خدا هیچ‌وقت دست تدبیر و حکمت الهی را در هستی نخواهد دید او با باور به خدایی شیطان‌گونه زیباترین صفات را از خدا دریغ می‌کند و ناپسندترین صفات را به او نسبت می‌دهد. 🔶 والش میگوید: «دنیا پر از تناقضات است. عدم تناقض الزاما مؤلفه حقیقت نیست. گاهی حقایق بزرگ‌تری درون تناقضات پنهانند. آن‌چه ما در این‌جا داریم یک دو حالتی ربانی است.»[5] 🔷 جنبش تفکر نوین با الهام‌گیری از عرفان یهود، باورهای شیطانی را متعالی‌ترین احساس عرفانی برای انسان معرفی می‌کند؛ به همین دلیل کسانی که وارد این جریانات می‍‎شوند، در پی درستی گزاره‌ها و باورهای القا شده نمی‌روند و فطرت بیدار و حقیقت‌جو رفته رفته کم‌سو و ناتوان می‌شود و در خلسه‌ای خوش، زندگی در مجاز تفکر نوین را به حیات طیبه الهی ترجیح می‌دهد. «عارف حتی از پذیرفتن این احساس متعالی که ریشه شر هم در خداست روی بر نمی‌تابد.»[6] 🔶 معنویت به همان‌گونه که هست روشن‌ترین انوار را در ذات خویش به همراه دارد و بروز روشنی و تاریکی در پرتو درجات کمالی انسان است. 🔷 نور مطلق الهی بر تمام هستی جلوه‌گر است؛ ولی انسان گناهکار است که باعث کسوف می‌شود؛ زیرا او نور محض است و ما هستیم که تاریکی را وارد می‌کنیم. ♦️ امثال والش با فرافکنی سعی دارند آلودگی‌های درونی را به خدا نسبت دهند چنان‌که نور خدا را نیز به خود نسبت می‌دهند. دوگانگی، بین خالق و مخلوق است، بین حقیقت هستی و جلوه‌های هستی است نه در ذات خداوند متعال.[7] 🔻پی‌نوشت: [1]. گفت‌وگو با خدا، انتشارات دایره، 1389، ج2، ص 138. [2]. باورها و آیین‌های یهودی، آنترمن، مرکز مطالعات و تحقیق ادیان، 1386، ص 152. [3]. گفت‌وگو با خدا، والش، تهران، انتشارات دایره، ۱۳۸۵ ش، ج3، ص 35. [4]. همان. [5]. همان، ص165. [6]. جریانات بزرگ عرفان یهود، شولم، نشر نیلوفر، تهران، 1385، ص 60. [7]. نگاهی متفاوت به افکار نیل دونالد والش، رسول حسن‌زاده، مؤسسه علمی-فرهنگی بهداشت معنوی، قم، ص 42. به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید 🔻🔻 http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
ادعای پیامبری پال توئیچل مؤسس فرقه اکنکار🔻 قسمت (پایانی) 2️⃣ ♦️ پال توئیچل با مطالعۀ نه چندان دقیق مثنوی معنوی، با دیدن چند اصطلاح عرفانی مورد نظرش آن‏‌چنان برانگیخته می‌‌شود که این کتاب را اولین کتاب جهان‏‌بینی اک معرفی می‌‌کند. 🔷 درصورتی‌‏که وی اگر به مطالعه دقیق مفاهیم و عناوین مثنوی می‌‌پرداخت، هرگز آن را جهان‏بینی اک معرفی نمی‌‌کرد. 🔶 روشن است که مثنوی معنوی مشتمل بر مفاهیم بلند عرفان اسلامی است و در سراسر آن، شریعت‌‌مداری و دین‌‏مداری اسلامی به چشم می‌‌خورد. 🔷 جالب این‌‌که مطالعات وی آن‌چنان سطحی بوده است که پنداشته مثنوی معنوی و «نوای نی» هر یک کتابی جداگانه از این عارف اسلامی است درحالی که «نوای نی» که با مطلع «بشنو از نی چون حکایت می‌‌کند» آغاز می‌‌شود، خود مطلع کتاب مثنوی معنوی است. 🔶 موارد بسیار دیگری وجود دارد که تأثیرات مطالعات متنوّع اما سطحی را بر روی پال نشان می‌‌دهد. سطحی بودن مطالعات پال، هم از تناقض‌‌ها و برداشت‌‌های نادرست او از نظریات دانشمندان پیداست و هم از این که وی خود اعتراف کرده که هر شب بیش از بیست جلد کتاب مطالعه می‏‌کرده است. 🔷 انسان‌ه‏ای اهل مطالعه با روش‌‌های تند خوانی نیز از انجام این کار عاجزند؛ چه این‌‌که در یک شب اگر انسان ده ساعت هم به مطالعه بپردازد توفیق ورق زدن صفحات بیست جلد کتاب را نیز نخواهد داشت. روش نویسندگی پال نیز بسیار جالب است. 🔶 او ابتدا دوازده فصل برای کتابش مشخص نموده، آن‏گاه مطالب مطالعه شده را با کم‏ترین مناسبتی درون فصل‌‏ها جای می‌‏دهد. به همین دلیل تمام کتاب‌‏های او دوازده فصل دارند. 5🔹 تأثیرات آیین لاما و ربازار تارز: 🔶 شبه آیین اکنکار را از دو جهت می‌‏توان به آیین لاما نسبت داد: یکی به جهت شباهت‌‌های عمیق و فراوانی که در آموزه‌‌های این دو آیین وجود دارد. دوم به جهت اعتراف اکیست‌‏ها به انشعاب اکنکار از لاماییسم و علاقۀ شدید مخترع اکنکار به ربازارتارز تبتی. 🔻مترجم کتاب‌‌های پال توئیچل دربارۀ خاستگاه اکنکار می‌‌نویسد: 🔷 «اکنکار به صورت بارزی از درون سه مکتب رشد پیدا کرده است: آناهد یوگا، صوفیسمو لاماییسم. لاماییسم به‌‏عنوان مکتب‏ الاسرار در کوهستان‌‏های تبت حفظ شده است. 🔶 پال توئیچل از طریق ربازار تارز که خود یک لاما است ره یافته.»[7] علاوه بر شباهت‌‌های محتوایی بین آیین لاما و شبه‏‌آیین‏ اکنکار، گونۀ دیگری از شباهت نیز وجود دارد. 🔷 «ربازار تارز» به‏‌عنوان شخصیت رؤیایی مخترع اکنکار ظهور کرده است. دراندیشۀ پال توئیچل ربازار تارز به‌‏عنوان یک لاما تأثیر زیادی داشته است. 🔻پی‌نوشت: [1]. اکنکار حکمت باستانی برای عصر حاضر، کرامر، تاد و منسون، دوگ، 1376، ترجمه مهیار جلالیانی، دنیای کتاب، ص 8. [2]. نسیمی از بهشت، استایگر، براد ، 1379، ترجمه هوشنگ اهرپور، تهران، نگارستان کتاب و زرین، ص 79. [3]. همان ، ص 82. [4]. همان ، ص 104. [5]. همان ، ص 102. [6]. همان ، ص 104. [7]. اکنکار کلید جهان‏های اسرار، توئیچل، ترجمه هوشنگ اهرپور،چ دوم، تهران، نگارستان کتاب، 1382، ص 47. برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید به: سودای دین داری، عبدالحسین مشکانی سبزواری، نشر صهبای یقین، قم، ص 84. به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید 🔻🔻 http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
هجمه‌های فرقه اکنکار به ادیان و مذاهب 🔻 قسمت (دوم) 2️⃣ ♦️ اما با نگاهی به ادیان الهی به‌‏خوبی درمی‌یابیم این‏‌که این ادیان اصولی نام گرفته‌اند، نه به دلیل به روز نبودن و فقدان درک متقابل از زمانۀ خود، بلکه به دلیل این‌که اصول زندگیِ انسانی و آموزه‌های راستین زندگی بشری را به ارمغان آورده­‌اند. 🔷 گسترش بسیار چشم‌گیر این ادیان در بدو نزولشان از طرف خداوند، نشانۀ این است که سخنان جدید و دل‌نشینی برای بشریّت داشته‌‏اند. ♦️درحال حاضر نیز دلیل گسترش شِگَرف دین اسلام، در قلب کشورهای اروپایی و دیگر مناطق، نشان‏‌دهنده این واقعیت است که، هم‏‌چنان سرزنده و پویا به تسخیر قلوب و هدایت بشر ادامه می‌دهد. 🔷 اما همان‏‌گونه که از سخنان کتاب مقدسِ ادعایی پیداست، ناراحتی نویسندۀ آن یعنی پال‏ توئیچل از این است که گرایش پیروان راستین این ادیان به اکنکار در حدّ صفر است؛ بنابراین وی را به پرخاش‌گری و اتهام‌‏پراکنی واداشته است. 🔶 وی هرگز متوجه نمی‌شود که بسیاری از آموزه‌های مختلط او برگرفته از فرقه‌های منسوخ هندی است و پیروان دین زنده‌ای چون اسلام، هرگز نیازی برای پیوستن به این آیین التقاطی متناقض ندارند. 2🔻 ذهنی بودن 🔷 از دیگر نقدهایی که اکنکار به ادیان آسمانی و غیرآسمانی دارد «ذهنی بودن» معارف این ادیان است. اکنکار می‌گوید: 🔶 «تمام عادات اجتماعی، مذاهب، سیاست‌ها و اصول دینی براساس عادات ذهنی‌ای هستند که در شیارهایی قرار داده شده و از نسلی به نسلی دیگر منتقل می‌‏شوند. 🔷 این عادات ذهنی، خشک و تغییرناپذیر هستند و اغلب باعث ایجاد جنگ‏‌هایی می‌‏شوند که در آن میلیون‌‏ها نفر به قتل می‌‏رسند. عادات ذهنی معمولاً ارباب نوع بشر می‏‌شود. می‏‌توان گفت که تمام نژاد بشر بردۀ عادات ذهنی است.»[2] 🔶 هرچند تمام واقعیت‌های عالم در نظر اکنکار ذهنی هستند، اکیست‌‏ها با چشم بستن بر ایرادهای خود، باورهای دیگر ادیان را ذهنی می‌دانند. 🔷 شاید برخی از ادیان خودساختۀ بشر مصداق گفتۀ اکنکار باشد، اما با کاوشی کوتاه در ادیان آسمانی، بی‏‌اساس بودن این ادعا به اثبات می‌‏رسد. 🔶 به‏‌رغم این‌که بزرگان این آیین در سخنان خود احترام به باورهای دیگران را از اصول مسلّم اخلاقی می‌دانند، به ادیان و باورهایی که تمام بشریّت در طول تاریخ با آن عجین بوده، بی‏‌احترامی‌­های فراوانی می‌‏کنند. 🔷 پال ‏توئیچل در کتاب مشهورش بنیان تمام ادیان و سازمان‏‌های مذهبی را شعور کیهانی می‌داند. وی در برخی از نوشته‌­های خود شعور کیهانی را به ذهن‏‌گرایی تعبیر کرده است. 🔶 باری، آگاهی کیهانی اساس و بنیان تمام سازمان‏‌های مذهبی حاکم بر جهان است که خود به تنهایی منجر به متمدن ‏شدن وجدان عمومی نژادها گردیده و اکنون به‌‏عنوان اقلیت‌های مختلف در تاریخ زندگی بشر سکنا یافته‌‏اند.[3] 3🔻 عقب ‏ماندگی 🔷 گفته می‌‏شود کلیساها، مذاهب صوری و رسمی، فرقه‏‌ها و همۀ گروه‏‌هایی که خود را مکتب‌‏های اسرار معرفی می‌‏کنند، به دوره‌‏های قبل از تکامل و بلوغ فکری بشر تعلق دارند. اکنکار این ادیان را متعلق به دوران طفولیت نژاد بشر بر روی زمین می‌داند.[4] 🔶 البته تاکنون روشن شده است که اکنکار خود را قدیمی‌تر از همۀ ادیان معرّفی می‏‌کند و بسیاری از اصول و باورهایش را نیز برگرفته از علوم باستانی می‌داند؛ از این‌‏روی اکنکار را روش باستانی سفر روح تعریف کرده است. ♦️ نتیجه این‏‌که اگر آموزه‌های ادیانی که پس از اکنکار به‌‏وجود آمده‌اند متعلّق به دوران طفولیت بشر باشند، پس اکنکار باید به دوران نطفه بودن بشر تعلّق داشته باشد! به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید 🔻🔻 http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2 ادامه دارد....🔻🔻
هجمه‌های فرقه اکنکار به ادیان و مذاهب 🔻 قسمت (پایانی) 3️⃣ 4🔻 زمینی ‏بودن ♦️ در نظر پال ‏توئیچل، ادیان و مذاهب یا زمینی هستند و یا کارکردی زمینی دارند. 🔷 وی هر چند اعتراف می‌کند که سخن ادیان، آرام ‏بخش پس از مرگ است، معتقد است آن‏‌ها از آموزش‌هایی که مخصوص جهان‌‏های پایین است بهره می‌برند. وی می‌نویسد: 🔶 «دین، سخن از آرامش پس از مرگ آدمی می‌گوید؛ اما این فقط آموزش‌های جهان پایین است. این سخن حقیقت ندارد اما تنها وعده‏ای برای خشنود نگاه داشتن آدمی است.»[5] 🔷 وی بر این باور است که درنهایت، ادیان ناچارند به نظامی اجتماعی _ اقتصادی تبدیل شوند و مهار اذهان و اجسام آدمیان را به‏‌دست گیرند. هم‌‏چنین بیش‏تر ادیان ریشه در مبانی اقتصادی دوران خود دارند. 🔶 به نظر اکنکار نظام‌های اجتماعی که تا به‏‌حال در جوامع بشری استقرار یافته­‌اند، مذهب را برای پیروان خود فراهم نموده‌­اند.[6] 🔷 اگر شخص منصفی دربارۀ اکنکار به اندازۀ کافی مطالعه کرده باشد و ناسزاگویی‌های این فرقه را در مورد دیگر ادیان و مذاهب بدون ذکر نام ادیان مطالعه کند، اوّلین مصداقی که در ذهنش پیدا می‌‏شود اکنکار است. 🔶 اکنکار که پایه و اساس خود را آرامش بخشی قرار داده است و با تمام وجود درصدد تسخیر قلوب می‌باشد، دیگر ادیان را به این صفات توصیف می‌کند. 5🔻 عدم کارایی معنوی 🔷 فرقۀ اکنکار مدعی است بدون اکنکار هیچ‌‏یک از راه‌‏ها برای رسیدن به خدا کافی نیستند. انسان برای رسیدن به خدا اگر به دیگر ادیان معتقد است باید یا خود را از آن‏‌ها بپیراید و یا در کنار آن به اکنکار بپردازد تا بتواند واصل خدا شود. در غیر این صورت، تمام افرادی که ادّعا دارند خدا را تجربه کرده‌اند وصل نایافته‏‌اند: 🔶 «وصل نایافتگان کسانی هستند که رهایی را به واسطه وصل از طریق ماهانتا دریافت نکرده­‌اند. غسل تعمید و آیین‌های مشابه، شرط کافی برای رستگاری نیستند. پیوستن به هیچ یک از ادیان، فرقه­‌های اسرار و آیینی هم تضمین کنندۀ آزادی معنوی نیست. فقط استادِ حقِّ در قید حیات از این توانایی برخوردار است که روح‌ها را وصل دهد و به نواحی نور برساند.»[7] 6🔻 مادّی‌‏گرایی ادیان 🔷 در نظر اکنکار همۀ ادیان دارای نقطۀ آغاز و پایانند. ادعا بر این است که با بررسی تاریخ نژاد بشر درمی‌یابیم که ادیان بسیاری در طبقۀ فیزیکی وجود داشته‌اند که فقط معدودی از آن‏‌ها بیش از هزار سال دوام آورده‏‌اند. کتاب مقدس ادعایی با بیان مطلب فوق نتیجه می‌گیرد: 🔶 «بنابراین همۀ ادیان دنیا طبیعتی مادّی‌‏گرا دارند و قدرت و خدایی را که نیایش می‌کنند، ناشایسته است. دینی که عوامل اصلی آموزش‌های اک، یعنی استادِ حقِّ در قید حیات، و یا جریان صوتی و نور را به منزلۀ زیربنای خود حفظ نکند، از بقای چندانی برخوردار نیست. ادیانی که این عناصر را در آموزش‌های خود داشته باشند، بسیار اندکند.»[8] 🔷 با مقایسۀ اکنکار و اسلام در عوامل معنوی که آداب فردی هستند و عوامل اخلاقی که آدابی فردی-اجتماعی هستند، به‌‏راحتی می‏‌توان دریافت که کدام‏‌یک از این دو به مادّی‌‏گرایی نزدیک‌‏ترند. ♦️ اکنکار آیینی که حتی کتاب مقدس ادعایی‌اش را برای جذب پول و زنده نگه داشتن آیینش می‌نگارد و حتی از پیروانش حقِّ عضویت دریافت می‌کند و نیز برای مشاوره‏‌هایش از دیگران دلار می‌گیرد، دیگران را به مادّی‏‌گرایی متهم کرده است![9] 🔻 پی‌نوشت: [1]. شریعت ‏کی ‏سوگماد، توئیچل، بی‌تا، دوجلد، ترجمه هوشنگ اهرپور، بی‏جا، ج1، ص 274-275. [2]. اکنکار کلید جهان‏های اسرار، توئیچل، ترجمه هوشنگ اهرپور،چ دوم، تهران، نگارستان کتاب، 1382، ص 172. [3]. همان، ص 46. [4]. دندان ببر، ترجمه هوشنگ اهرپور،چ پنجم، تهران، نگارستان کتاب و زرین،1381، ص 257. [5]. شریعت‏ کی ‏سوگماد، توئیچل، بی‌تا، دوجلد، ترجمه هوشنگ اهرپور، بی‏جا، ج1، ص 162. [6]. همان، ص 255. [7]. همان، ص 106. [8]. همان، ص 160. [9]. سودای دین داری، عبدالحسین مشکانی سبزواری، نشر صهبای یقین، قم، ص 234. به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید 🔻🔻 http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
انحرافات و شاخصه های مشترک عرفان های کاذب ☯️☸️🔻 قسمت (پایانی) 2️⃣ 6🔻شریعت ستیزی وفقه گریزی 🔷 رويكرد ماده‌گرايي به همراه، اصيل دانستن لذت طلبي و لذت مداري ظهور مي‌يابد. لازمه اصيل دانستن لذت در حوزه مدرنيسم، كنار راندن هر ضابطه و قانوني است كه آزادي و لذت مادي انسان را محدود و تحديد مي‌كند. 🔶 از منظر چنين نگاهي، چه نظامي محدودكننده‌تر از شريعت‌باوري. از اين رو، مادي‌گرايي باعث به كنار راندن شريعت‌مداري شده است. 7🔻 تناسخ 🔷 تناسخ باوری در میان تمام عرفان های کاذب پذیرفته شده و با ترويج نظريه تناسخ از آن به عنوان يك نيروي بازدارنده اجتماعي-سياسي استفاده مي‌شود: بدين‌صورت كه اگر انسان از قراردادهاي اجتماعي سرپيچي كند به يك حيوان، گياه و يا حتي جماد تبديل مي‌شود. 8🔻 ناتوانی از ایجاد تحول و بسندگی 🔷 ناتوانی از ایجاد تحول و بسندگی به حداقل تغییرات پیامد و شاخصه دیگر گرایش به معنویت های کاذب است. 9🔻 آسايش مادي در برابر آرامش معنوي 🔷 تامين آرامش در دنياي معاصر به يكي از احتياجات مهم انساني بدل شده و همه انسان‌ها براي كسب آرامش به چيزي پناه مي‌برند. مثلا به معنويت، به دارايي و ثروت، به جاه و مقام، به فرزندان و خويشاوندان،‌ و ... اين بدان معنا است كه اکثر عرفان های کاذب عالما يا جاهلا به چيزي لايزال تكيه می کنند 10🔻 خرافه‌پنداري در برابر واقعيت‌نگري 🔷 بزرگترين مانع وصول به واقعيت، وجود خرافه و خرافه‌پرستي است. از اين رو پيامبران اديان توحيدي همواره با آن به مخالفت برخاسته‌اند. گسترش خرافه‌گرايي که نشان از منفعت بردن عده‌اي نیز دارد از شاخصه های مشترک می باشد. 11🔻سحر و جادو 🔷 يکي دیگر از شاخصه ‌هاي مشترک استفاده از نيروهاي جادويي و سحرآميز است. که البته در زندگي يک نواخت و ماشيني و به دور از معنويت انسان معاصر مي‌تواند تنوع جالبي را ايجاد کند و به جذب افراد زيادي منجر شود. 12🔻 فاقد جهان بینی و ایدئولوژی 🔷 عرفان های کاذب فاقد نظام عقیدتی منسجم و عمیق اند. به عبارتی از منظر تئوریک و نظری بسیاری از آنها، اصول جهان شناختی و فلسفی مشخص و قابل ارائه ای ندارند. آنها هم که چیزی مطرح نموده اند مبنای قابل دفاعی در مواجهه با دیگر مکاتب ندارند. 13🔻آمیزه ای از ادیان و دیدگاه های مختلف 🔷 بسیاری از این عرفانها مخلوطی از ادیان و دیدگاههای مختلف می باشند برای نمونه تفکرات « اشو» اگر چه ریشه در فرهنگ شرقی دارد و دیدگاه‌هایش آمیزه ای از ادیان «بودایی»، «تنتره» و «یوگا» و بعضا صوفيسم است ولی به شدت متاثر از تفکرات فیلسوفانی نظیر کانت ، هگل و نیچه است. 🔶 یا سای بابا تحت تأثیر تعالیم مسیحیت، بودا، یوگا و اصول اعتقادی هندی است درباره مکتب رام الله نیز همانطور که از اسم او پیداست التقاطی از تفکرات اسلامی و هندویی است. 🔷 مکتب عرفانی فرقه اکنکار نیز ریشه در تعالیم آیین لاما و از این طریق بودا و هند دارد و ریشه این مکتب غربی به شرق و هند می رسد. تفکرات کوئیلو نیز تحت تأثیر اندیشه های مختلف از جمله عرفان مسیحیت، عرفان ساحری، افکار مارکس می باشد. 14🔻عشق جنسي در برابر عشق معنوي 🔷 در ميان پيروان و رهبران بسياري از اين شبه عرفان ها مفاسداخلاقي زيادي گزارش شده، به عنوان مثال 🔶 بر اساس گزارشي كه بی بی سی و برخی دیگر از رسانه‌های اروپایی منتشر ساخته‌اند:سای بابا متهم به سوء استفاده جنسی از برخی مریدان خود است. 🔷 یا در مورد اشو اسناد سازمان اتباع خارجه آمریکا که وزارت امور خارجه هند نیز آنها را تأیید کرده است نشان می دهد که اشو به دلیل فساد اخلاقی از آمریکا اخراج شده است (1) ♦️ انکار واقع نمایی ارزش های دینی (نسبیت گرایی)، پاسخگویی به بعضی از ابعاد وجود انسانی، نفی عاقبت‌انديشي و...ازدیگر شاخصه ها می باشد که قطعا قابل قیاس با ویژگی های غنی مذهب تشیع نبوده و با به روز کردن معنويت ايراني-اسلامي می توانیم از رواج عرفان های کاذب به عنوان گرايشات باطني و معنوي در ميان جوانان ايراني جلوگیری کنیم. 1. فعالی، محمدتقی، آفتاب و سایه ها ص۳۱۱ به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید 🔻🔻 http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
تمدن اسرارآمیز آزتکها 🛸👽🔻 ♦️ تمدن آزتکها، مجموعه ای از خدایان اساطیری گوناگون در یک سیستم مذهبی چند خدایی را در برمی گیرد که توسط آنان به رسمیت شناخته شده اند، و مشتمل بر تعداد زیادی (بیش از یکصد مورد)، ایزد و ایزدبانو می باشند. 🔷 افزون بر این، بر اساس باورهای دینی و عقاید آزتک ها، اساطیر این قوم را می توان دربرگیرندهٔ تعدادی از موجودات خارق العاده فرازمینی و فوق بشری نیز، تلقی کرد. 🔶 آزتک ها که به نام های مختلفی چون: تنوچکا مکزیکا، کُلهوا مکزیکا و… نامیده شده اند، قدرتمندترین سرخپوستان مکزیک در آن عصر تاریخی بودند. 🔷 بنا به روایات اساطیری، این قوم بدنبال ایزد خویش، اویتسیلوپوچتلی، که کاهنی در جلوی آنان مجسمه او را حمل می کرد و با آنان صحبت می داشت، از آزتلان، که سرزمینی افسانه ای به نظر می رسد، آمده اند. 🔶 آزتک ها پرستش گاه ها و برج ها و خانه های بسیاری را با مصالح سنگی ساخته بودند. در رشته نجوم، حقوق و حکومت، پیشرفت کرده بودند. در بسیاری از هنرها و پیشه ها صاحب مهارت شده بودند. 🔷 در سرزمین آزتک ها شبکه بزرگی برای آبیاری زمین های کشاورزی ایجاد شده بود. صنعت بافندگی، شکل گرفته بود. در میان این مردم، تاسیساتی مانند تیمارستان با پزشکان و جراحان متخصص وجود داشت. 🔻 «جشن خون» یا آدم خواری آزتکها 🔷 سران آزتک اشتهای سیری ناپذیری برای آدم خواری داشته اند. بر خلاف مایاها که قربانیان انسانی گاه به گاه و صرفا تحت مراسم آیینی داشته اند، آزتک ها به بر پا کردن “جشن خون” و سلاخی آئینی دسته جمعی و آدم خواری سیاه و گسترده شهره بوده اند. 🔶 اشتهای آزتک ها برای گوشت انسان آنچنان گسترش یافته، و تعداد مردم آن سرزمین به تعدادی کم شده بوده است که سران آزتک را برای مذاکره جهت گرفتن “قربانی انسانی” به سراغ سایر قبایل می فرستاد. 🔷 در این مذاکرت پشت پرده، سران بی کفایت قبایل همسایه “جنگ های تشریفاتی” در ابعاد کوچک ترتیب می داده اند و مردم نگون بخت و از همه جا بی خبر خود را به “کام” دشمن سرازیر می کردند. 🔶 در نتیجه شکست از پیش تعیین شده دسته های همسایه، قربانی های جشن خون بعدی برای آزتک ها به دست می آمد. بیشتر این آدم خواری ها در بالای کاخ ها انجام می شود.پایتخت آزتک ها تنوشتیتلان نام داشت. 🔷 وقتی در باره تمدن های پیشرفته باستانی فکر می کنیم، بیشتر افکارمان سمت تمدن مایا ها سوق پیدا می کند. اما تمدن آزتک ( Aztec ) ها هم به اندازه مایاها پیشرفته بودند. 🔶 همچنین ایده ارتباط شان با فرازمینی ها هم به اندازه مایاها و شاید بیشتر پابرجاست. چنانچه از آثار به جا مانده از آزتک ها بر می آید آنها نیز خدایانی فرازمینی داشته اند که با نوعی سفینه از آسمان می آمدند. 🔷 چندی پیش از کشفیات باستان شناسی منطقه آزتک ها رونمایی شد. آنچه همه را به حیرت وا داشت. اشکال عجیب حجاری شده روی سنگ ها و یا ساخته شده از فلزاتی گرانبها بود که متعلق به تمدن آزتک ها هستند. ♦️ در میان این آثار اشکالی چون سفینه و تصویر موجودات فرازمینی به وضوح مشخص می شود. 🔷 این اشیاء متعلق به تمدن آزتک در اُجوئلوس دِ جالیسکوی مکزیک برای اولین بار در معرض نمایش عموم قرار گرفتند. 🔶 بسیاری از اشیاء ماننده کلاه خود، چهره های دراز با چشمانی درشت را نشان می دهند. که با فلزات گران بهایی مانند طلا و مس ساخته شده اند. 🔷 حکاکی های پیدا شده از تمدن آزتک ها، نشان می دهد که ستاره های دنباله دار برای بعضی از فرا زمینی های اولیه، حکم کشتی را دارد. تمدن آزتک ها یکی از پیشرفته ترین تمدن های تاریخ بودند که سیستم آب رسانی و شهرسازی پیچیده ای داشتند. 🔶 اگرچه آن ها در عصر کربن زندگی نمی کردند اما می توان با جرات گفت که آنها از تکنیک های مدرن برای ساخت و ساز استفاده می کردند. 🔷 درخشش ظاهر لعاب سنگ های باستانی واقعاً لعاب نیست اما آنها روش باستانی را برای آب بندی سنگ ها داشتند. 🔶 از حکاکی ها مشخص است که آنها کشتی های پرنده و یا بشقاب پرنده ای را می دیده اند و از آنها به عنوان نوعی خدا یاد می کردند و می پرستیدند. 🔷 بعضی از موجودات حکاکی شده مانند فرشتگانی که بال دارند حکاکی شده. دیگر مصنوعات باقی مانده نیز شگفت انگیز هستند. ♦️ بیش از ۴۰۰ سنگ حکاکی شده کشف شده که در تصویر چند نمونه از آنها را می بینید. به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید 🔻🔻 http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
از دیدگاه فرقه اکنکار هریک از ما خودِ خداییم 🔻 قسمت (پایانی) 2️⃣ ♦️ اما فرقه ای مثل اکنکار چون رابطۀ معناداری بین انسان و خدا تعریف نمی‌‌کند، به تمسخر و استهزای شریعت و احکام الهی می‌ پردازد. وانگهی روشن نبودن جایگاه انسان در این فرقه ، مانند بسیاری از ادیان و دین‏‌واره‏‌های دیگر باعث بروز مشکلاتی در نظام انسان‏‌شناسی و خداشناسی آن‏‌ها می‌‏شود. 🔻 در این‌‌جا گوشه‌‏ای از مباحث انسان‏‌شناسی اسلام ارائه می‌‏شود تا استواری مبانی دینی اسلام در برابر این دین‌‏واره‌‏ها روشن گردد. 🔷 انسان هرچند در اسلام دارای جایگاه ارزنده‌‏ای است، هرگز به مرتبۀ خدا شدن دست نمی‌‏یابد. از منظر اسلام انسان می‌‏تواند خدایی شود و با رنگ و بوی خدا زندگی کند اما هرگز انسان مسلمان در مسند خدایی جای نمی‏‌گیرد. 🔻 استاد مطهری گوشه‌‏ای از مباحث انسان در اسلام را طرح کرده است که سزاوار است در این‌جا بدان اشاره‌ای اجمالی شود: 🔷 «انسان در جهان‏‌بینى اسلامى داستانى شگفت دارد. انسان اسلام تنها یک حیوان مستقیم‌‏القامه که ناخنى پهن دارد و با دو پا راه مى‏‌رود و سخن مى‏‌گوید نیست. این موجود از نظر قرآن، ژرف‏‌تر و مرموزتر از این است که بتوان آن‌را با این چند کلمه تعریف کرد. 🔶 قرآن انسان را مدح‏‌ها و ستایش‏‌ها کرده و هم مذمّت‌‏ها و نکوهش‏‌ها نموده است. عالى‌‏ترین مدح‏‌ها و بزرگ‌‏ترین مذمّت‌‏هاى قرآن، دربارۀ انسان است؛ او را از آسمان و زمین و از فرشته برتر و در همان حال از دیو و چهارپایان پست‏‌تر شمرده است. 🔷 از نظر قرآن، انسان موجودى است که توانایى دارد جهان را مسخّر خویش سازد و فرشتگان را به خدمت خویش بگمارد و نیز مى‌‏تواند به «اسفل سافلین» سقوط کند؛ این خود انسان است که باید دربارۀ خود تصمیم بگیرد و سرنوشت نهایى خویش را تعیین نماید.[5] 🔻 پی‌نوشت: [1]. شریعت‏ کی‏ سوگماد، توئیچل، ترجمه هوشنگ اهرپور، بی‏جا، بی‏تا، ج1، ص 26. [2]. نی نوای الهی، توئیچل، ترجمه مهیار جلالیانی، تهران، 1381، امیر قلم، ص 23؛ اک ‏ویدیا‏ دانش ‏باستانی‏ پیامبری، توئیچل، ترجمه هوشنگ اهرپور، بی‏جا، 1376، ص 222. [3]. اکنکار کلید جهان‏‌های اسرار، ترجمه هوشنگ اهرپور، چاپ دوم، تهران، نگارستان کتاب، 1382، ص 129. [4]. مجموعه آثار، استاد شهید مطهری، انتشارات صدرا، ج‏2، ص 268. [5]. سودای دین‌داری، عبدالحسین مشکانی سبزواری، قم، نشر صهبای یقین، ص 215. به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید 🔻🔻 http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
ادعاهای عجیب « اکیست ها » 🔻 قسمت (پایانی) 2️⃣ ♦️ اکیست‌ها بر این باورند که فقط تجربه است که انسان را به واقعیت می‌رساند و این تجربه نیز فقط برای عدهٔ معدودی مهیا شده تا به مرحلهٔ انتخاب‌شدگی دست یابند. 🔷 با این ادعا دیگر هیچ جایی برای جهان‌شمولی و عمومیت برای اکنکار باقی نمانده و نمی‌توانند ادعا کنند به راحتی قادرند انسان را به آرامش و سعادت ابدی برسانند. 🔶 ادعای دیگر درباره قدرت لایتناهی و اعجاب‌انگیز اکنکار است. پیروان پال توئیچل مدعی‌اند اکنکار از آن‌چنان قدرت شگرفی برخوردار است که می‌تواند هرگونه انحراف را در انسان و جوامع بشری از بین ببرد. به دست آوردن این قدرت است که انسان را در زندگی فردی و اجتماعی به قلهٔ مقصود نزدیک می‌کند. 🔷 اکنکار با حمله به تمام مصلحان اجتماعی، روان‌شناسان و جامعه شناسان، آنان را به این گمانه زنی متهم می‌کند که دلیل انحرافات در زندگی را نداشتن اهداف فردی و اجتماعی می‌دانند، در حالی‌که آن‌ها سخت به بی‌راهه می‌روند. 🔶 اکنکار مدعی است که این افراد نمی‌دانند آن‌چه سبب این گمراهی و انحراف است فراموش کردن اک و اکنکار است. [8] 🔷 ادعای چنین توانایی را می‌توان به‌راحتی به آزمون گذارده، تجربه نمود. جامعهٔ آماری برای این آزمون می‌تواند جامعه‌ای باشد که اکنکار بیشترین تأثیر را بر آنان داشته است. 🔶 جامعهٔ غرب و به‌ویژه آمریکا می‌تواند نمونهٔ آماری خوبی باشد. اکنکار باید بتواند بدون مطالعات جامعه‌شناختی و روان‌شناختی به اصلاح این جوامع بپردازد و در این صورت ما نباید شاهد آمار جرم و جنایت و فقر و فحشا و ... باشیم. ♦️ این در حالی است که آمار جرم و جنایت در این جامعه و دیگر جوامع غربی سرسام‌آور است. 🔷 پرسش درخور دیگری که اکیست‌ها را به شدت با چالش مواجه کرده، زندگی پیامبران این شبه‌آیین است. اگر از وقایع زندگانی توئیچل و کلمپ بگذریم باز هم زندگی گرایس عرصه را بر آنان تنگ می‌کند. 🔶 بنا به ادعای کلمپ، داروین گرایس، دومین پیامبر این شبه‌آیین دچار نفسانیات شده و از مقام ماهانتایی خلع شده است. ♦️ وانگهی اگر گرایش به اکنکار می‌توانست نفسانیات انسان را به گونه‌ای بخشکاند که انسان به قلهٔ تعالی معنوی و صلاح، صعود کند، پیامبر این شبه‌آیین از همه بیشتر مستحق تعالی معنوی بود. [9] 🔻 پی‌نوشت: [1]. اک ویدیا دانش باستانی پیامبری، توئیچل، ترجمه هوشنگ اهرپور، بی‌جا، 1376، ص 193. [2]. شریعت‌کی‌سوگماد، توئیچل، دوجلد، ترجمه هوشنگ اهرپور، بی‌جا، بی‌تا، ج 1، ص 5. [3]. همان، ص 53. [4]. همان، ص 281. [5]. دندان ببر، توئیچل، ترجمه هوشنگ اهرپور، چ پنجم، تهران، نگارستان کتاب و زرین، 1381، ص 150. [6]. سرزمین‌های دور، توئیچل، ترجمه هوشنگ اهرپور، چ دوم، تهران، نگارستان کتاب و زرین، 1379، ص 97. [7]. شریعت‌کی‌سوگماد، توئیچل، دوجلد، ترجمه هوشنگ اهرپور، بی‌جا، بی‌تا، ج 1، ص 263. [8]. همان، ص 277. [9]. سودای دین‌داری، عبدالحسین مشکانی سبزواری، نشر صهبای یقین، قم، ص 54. به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید 🔻🔻 http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
باور به تناسخ و نفی بهشت و جهنّم در اندیشه نیل دونالد والش ☯️🔻 قسمت (پایانی) 2️⃣ 🔻والش در جای دیگر با ردّ بهشت و جهنّم در صدد تبیین تناسخ برآمده است: 🔷 «والش در گفت‌‏وگوهای پیامبرانه خود ازخدا سوال می کند : وقتی ما می‌‏ميريم چه اتفاقی می‏‌افتد❓ 🔶 خدا: تو انتخاب می‌‏كنی چه چيزی اتفاق بيفتد.»[6] «اين را بدان كه تجربه پس‌‏از مرگ به صورتی كه تو در اعتقادهای ريشه‏‌دار در ترس خود ساخته و پرداخته‌‏ای وجود ندارد. 🔷 با وجود اين، روحِ خطاکار، آن‏‌چنان ناشادی، آن‌‏چنان نقصان، آن‏‌چنان جدايی از كل و آن‌‏چنان محروميتی (از انوار فيّاض بركات الهی) را درك و تجربه می‌كند كه برايش حكم جهنّم را دارد . 🔶 و بدان كه پروردگار نه تو را آن‏‌جا می‌‏فرستد و نه باعث می‌‏شود چنين تجربه‌‏ای برای تو اتفاق بيفتد... آيا رواست خداوند، تو را برای انتخاب و فرصتی كه خودش در مقابل تو قرار داده، تنبيه كند؟»[7] 🔻 در جای دیگر گفت‌‏وگوهای پیامبرانه او با خدا به این‌‏جا می‌رسد: 🔷 «والش: تا آن‌‏جا‌يی كه من حدس می‌زنم، چيزی به نام جهنّم وجود ندارد. 🔶 خدا: جهنّم وجود دارد؛ ولی نه به شكلی كه تو تصور می‌‏كنی، و تو به دلايلی كه گفته شد آن‌‏را تجربه نمی‌‏كنی. 🔷 والش پس جهنّم چيست❓ 🔶 خدا: جهنّم، تجربه بدترين نتيجه ممكن از انتخاب‌‏ها، تصميم‌‏ها و آفرينش‏‌های تو است. جهنّم پيامد طبيعی هر فكر و انديشه‌‏ای است كه خداوند را نفی می‌كند، يا آن‏‌كه و آن‌‏چه را تو هستی در ارتباط با پروردگار نفی می‌كند. جهنّم، ضد و مخالف شادی است. 🔷 جهنّم يعنی عدم موفقيت؛ يعني پی‌بردن به اين‌‏كه تو كه و چه هستی و ناتوانی برای تجربه اين واقعيت. جهنّم يعنی كم‏تر بودن (از آن‌‏چه واقعاً هستی) و هيچ شكنجه‏‌ای بالاتر از اين برای روح وجود ندارد. 🔶 حتی اگر خداوند به اين انديشه خارق‏‌العاده می‌رسید كه تو «استحقاق» بهشت را نداری، چه نيازی بود كه از تو انتقام بگيرد يا تو را برای شكستی كه متحمّل شده بودی تنبيه كند❓ آيا برای او خيلی ساده‌‏تر نبود كه شرّ تو را دفع نمايد❓ 🔷 خداوند چه نيازی به اين دارد كه تو را به رنجی ابدی، از نوع و سطحی ورای قلم و توصيف محكوم سازد؟»[8] 🔻«بهشت نیز مانند جهنّم نفی می‌‏شود: ♦️ «چيزی به نام «بهشت» به مفهومی كه در ذهن تو است وجود ندارد؛ فقط دانستن اين نكته لازم است كه تو عن‌قريب در بهشت هستی. مسئله بر سر قبول و درك است، نه كار و تلاش برای رسيدن به چيزی.»[9] 🔻پی‌نوشت: [1]. دوستی با خدا، نیل دونالد والش، تهران، حمیدا، [ بی تا]، ص 333. [2]. گفتگو با خدا 3، نیل دونالد والش،دایره، 1385، ص 158. [3]. گفتگو با خدا، والش، نیل دونالد، تهران، دایره، 1388، ص 297. [4]. همان، ص 93. [5]. همان، ص 95. [6]. همان، ص 91. [7]. گفتگو با خدا، والش، نیل دونالد، تهران، دایره، 1388، ص 88. [8]. همان، 1388، ص 85. [9]. همان، ص 172. فرجام من و تو، عبدالحسین مشکانی سبزواری، نشر صهبای یقین، قم، ص 92. به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید 🔻🔻 http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
موانع رشد و رسیدن به کمال نهایی در عرفان کاذب اوشو 👹🔻 قسمت (پایانی) 2️⃣ ♦️ از نظر اوشو: «تا زمانی که از مرگ بترسید، عشق شما متولد نخواهد شد.»[5] همچنین «اگر طعم زندگی، منحصربه‌فرد است حتماً مزه مرگ، به‌مراتب، خاص‌تر و استثنایی‌تر خواهد بود؛ چون مرگ، در انتهای زندگی فرامی‌رسد. مرگ بالاترین ارضا شدن و خشنودی، در زندگی است.»[6] 🔷 طلب کمال همان طلب مرگ است و کسی که از مرگ می‌ترسد، گویا از جاودانگی و کمال، گریزان است و ترس از مرگ، از رشد و کمال او جلوگیری می‌کند: «طلب کمال، طلب مرگ است و مرگ نقطه پایان جمله است.»[7] 🔶 پس «مرگ، زندگی را زیبا می‌کند؛ زیرا تو را هوشیار می‌سازد. قطار را از دست نده، هیچ‌چیز را از دست نده، لذت ببر، از هر چه برایت میسر است، حظ ببر، زیرا فردا مرگ است. مرگ، دشمن تو نیست؛ مرگ، بزرگ‌ترین دوست توست. بدون مرگ شماها اجسادی مرده‌اید که بی‌هیچ هدف، بی‌هیچ معنا و بی‌هیچ گریزگاهی اینجاوآنجا در حرکت اید.»[8] 🔻 مرگ در منطق قرآنی 🔷 اما مرگ در منطق قرآنی به معنای فنا و نابودی نیست، بلکه دریچه‌ای به‌سوی جهان جاودانگی و بقاست. حقیقت مرگ چون حقیقت حیات وزندگی از اسرار هستی است، به‌گونه‌ای که حقیقت آن تاکنون بر کسی روشن نشده است. بلکه آنچه ما از حقیقت آن می‌شناسیم تنها آثار آن است. 🔶 آنچه از قرآن برمی‌آید آن است که مرگ یک امر عدمی و به معنای فنا و نیستی نیست بلکه یک امر وجودی است. یک انتقال و عبور از جهان به جهان دیگر است، ازاین‌رو بسیاری از آیات قرآن از مرگ به توفی تعبیر کرده‌اند که به معنای بازگرفتن و دریافت روح از تن است. اما در اندیشه اوشو از مرگ با عنوان پایان زندگی و انتهای آن نام‌برده شده است. 🔷 خداوند در بیان این امر وجودی می‌فرماید: «اَلَّذی خَلَقَ المَوتَ وَ الحَیوةَ [ملک/آیه 2]؛ خداوندی که مرگ و زندگی را آفرید.» در اینجا خداوند، مرگ را همانند زندگی یک آفریده از آفریده‌های خویش بیان می‌دارد. چون اگر مرگ امری عدمی بود مخلوق و آفریده به شمار نمی‌آمد از مخلوقات هیچ‌گاه جز به «امور وجودی» تعلق نمی‌گیرد. 🔶 مرگ از مخلوقات و امر وجودی و دریچه‌ای است به‌سوی زندگی دیگر، در سطحی بسیار وسیع‌تر و آمیخته با ابدیت؛ خداوند می‌فرماید: «وَلَئِن مُتُّم اَو قَتَلتُم لَاِلی اللهِ تُحشَرون [آل‌عمران/ 158]؛ اگر بمیرید و یا کشته (شهید) شوید به‌سوی خدا بازمی‌گردید.» ♦️ در حقیقت باید گفت: از نظر اسلام، مرگ پایان راه و زندگی نیست بلکه آغاز راهی است که به طریق آن به جهانی دیگر منتقل می‌شوید؛ و این جهان با همه عظمتش تنها مقدمه‌ای برای جهان‌های گسترده‌تر و فراخ‌تر، جاودانی و اَبدی است. 🔷 و به سخنی دیگر مرگ نه‌تنها موجب نمی‌شود تا زندگی، پوچ و بیهوده جلوه کند بلکه به زندگی این جهانی معنا و مفهوم می‌بخشد و از کارکردهای مرگ می‌توان معنا بخشی به زندگی دنیایی دانست؛ چون مرگ است که آفرینش هستی را از بیهودگی خارج می‌سازد و بدان جهت، معنا و مفهوم می‌بخشد. 🔻پی‌نوشت: [1]. اوشو، تائوئیزم و عرفان شرق دور، جلد 2، ترجمه فرشته جنیدی، چاپ اول، نشر هدایت الهی، ص 193. [2]. همان، ص 80. [3]. همان، ص 81. [4]. اوشو، راز بزرگ، ترجمه روان کهریز، تهران، نشر باغ نو، ص 153. [5]. همان، ص 134. [6]. همان، ص 155. [7]. الماس‌های اوشو، ترجمه: مرجان فرجی، تهران، نشر فردوس، ص 172. [8]. همان، ص 368. به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید 🔻🔻 http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
باور به خدای درون درعرفان های کاذب ☯️🕉🔻 قسمت (پایانی) 2️⃣ ♦️ ادیان الهی معمولا خدا را حقیقتی حاضر در همه‌جا معرفی کرده‌اند. 🔷 اما شبه‌جنبش‌های معنوی با صرف‌نظر از تعالی الهی، شناخت خود را در نزدیک بودن و حضور او در درون انسان محدود کرده، نوعی تحریف در تعالیم دینی پدیده آورده‌اند. 🔶 از منظر ادیان الهی خداوند هم نزدیک است و هم دور و اعلی مرتبه. او هم در درون ما حضور دارد و از آن‌چه در اعماق دل‌هاست آگاه است و هم محیط بر همه چیز است و علمش همۀ عالم را فراگرفته است. 🔷 شبه‌جنبش‌های معنوی با فراموش کردن نیمی از خدا، نوعی خدای تحریف شده را تصور می‌کنند که تنها بخشی از صفات خدای حقیقی را دارد . 🔶 با این تحریف توانسته‌اند، مفهوم خود ساخته از خدا را درون‌فکنی کنند و خدا را نماد از توانمندی‌های ناشناخته و اسرارآمیز بشری بدانند. 🔷 شبه‌جنبش‌های معنوی علی‌رغم این‌که اقتدار ادیان و خدای متعال را نمی‌پذیرند، اما از مفاهیم و آموزه‌های ادیان استفاده می‌کنند. 🔶 از این جهت گاهی هیچ مطلب جدیدی در آن‌ها دیده نمی‌شود. «در معنویت امروز آن‌چه آشکارا جدید است. غیاب مکرّر و آشکار وجودی متعالی در بیرون از «خود» است.»[5] 🔷 این تحریف باعث شده است که تفسیر و دلالت بسیاری از مفاهیم و آموزه‌های دینی در نظر آن‌ها تغییر کند و با وجود مشابهت برخی از الفاظ، برداشت‌ها و باورهای دیگری به جای آن ارائه گردد. 🔶 در این معنویت‌ها هدف الهی و غایت متعالی جای خود را به اهداف شخصی کوچکی داده است که هرکس در درون خودش به جست‌وجوی آن برمی‌آید. 🔷 معرفت خداوند که هدف تکامل معنوی در ادیان تصور می‌شد. امروزه دیگر جایی در رویکرد شبه‌جنبش‌های معنوی نداردو به قول لاکمن: 🔶 «جوامع نوین شاهد دگرگونی ژرفی در رویکرد مذهبی‌اند، بدین‌سان که از استعلاهای بزرگ که با امور اخروی، زندگی و مرگ سروکار دارند، روی برگردانده و به استعلاهای کوچک زندگی که با تحقیق نفس، ابراز وجود و آزادی‌های شخص سروکار دارند، روی آورده‌اند».[6] 🔷 تحقق نفس و خود بودگی، هدف نهایی شبه‌جنبش‌های معنوی است که بر مبنای الهیات درونی و بشری، قدرت نامحدودی را به استعدادهای درونی و شخصی انسان نسبت می‌دهد و خدا را نمادی از همین قابلیت‌های درونی و شخصی می‌داند. 🔶 باور به خدای درون بنیادی‌ترین مبنای مشترک در شبه‌جنبش‌های معنوی است که دلالت و فهم بسیاری از تعالیم معنوی را تحت تأثیر قرار می‌دهد. 🔷 سایر اصول مشترک شبه‌جنبش‌های معنوی و نیز پیوند معنویت و نظام لیبرال – سرمایه داری بر اساس همین اصل تعریف می‌شود. 🔻 پی‌نوشت: [1]. جنبش‌های نوین دینی، ویلسون، مشهد، مرندیز، 1387، ص 70. [2]. خدا در اندیشه فیلسوفان غرب، کونگ، هانس، دانشگاه ادیان و مذاهب، قم، 1389، ص 378. [3]. همان، ص 377. [4]. .Linda and paul,Woodhead,2000 , p 176-181 [5]. روانشناسی دین، وولف، دیوید ام، تهران، رشد، 1386، ص 40. [6]. جامعه‌شناسی دین، همیلتون، ملکم، تبیان، تهران، 1377، ص 311. به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید 🔻🔻 http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2