🔴 بخشی از شعر "کسی که مثل هیچ کس نیست"
من خواب ديده ام که کسی میآيد
من خواب يک ستاره ی قرمز ديدهام
و پلک چشمم هی میپرد
و کفشهايم هی جفت میشوند
و کور شوم
اگر دروغ بگويم
من خواب آن ستاره ی قرمز را
وقتي که خواب نبودم ديده ام
کسی میآيد
کسی میآيد
کسی ديگر
کسی بهتر
کسی که مثل هيچکس نيست، مثل پدر نيست، مثل انسی نيست، مثل يحيی نيست، مثل مادر نيست
و مثل آن کسی است که بايد باشد
و قدش از درختهای خانه ی معمار هم بلندتر است
و صورتش
از صورت امام زمان هم روشنتر
و از برادر سيدجواد هم
که رفته است
و رخت پاسبانی پوشيده است نمیترسد
و از خود سيدجواد هم که تمام اتاقهای منزل ما
مال اوست نمیترسد
و اسمش آنچنانکه مادر
در اول نماز و در آخر نماز صدايش میکند
يا قاضی القضات است
يا حاجت الحاجات است
و میتواند
تمام حرفهای سخت کتاب کلاس سوم را
با چشمهای بسته بخواند
و میتواند حتی هزار را
بی آنکه کم بياورد از روی بيست ميليون بردارد
و میتواند از مغازه ی سيدجواد، هرچه که لازم دارد،
جنس نسيه بگيرد
و میتواند کاری کند که لامپ "الله"
که سبز بود: مثل صبح سحر سبز بود
دوباره روی آسمان مسجد مفتاحيان
روشن شود
آخ ....
چقدر روشنی خوبست
چقدر روشنی خوبست
و من چقدر دلم می خواهد
که يحيی
يک چارچرخه داشته باشد
و يک چراغ زنبوری
و من چقدر دلم می خواهد
که روی چارچرخه ی يحيی ميان هندوانه ها و خربزه ها
بنشينم
و دور ميدان محمديه بچرخم
آخ .....
چقدر دور ميدان چرخيدن خوبست
چقدر روی پشت بام خوابيدن خوبست
چقدر باغ ملی رفتن خوبست
چقدر سينمای فردين خوبست
و من چقدر از همه ی چيزهای خوب خوشم میآيد
و من چقدر دلم می خواهد
که گيس دختر سيد جواد را بکشم.
مرحومه #فروغ_فرخزاد
#شعر_نو
#شعر_اعتراض
پ.ن: برای خواندن ادامه شعر و تحلیلی درباره آن می توانید به اینجا مراجعه کنید:
http://rezanooshmand.blogfa.com/post/807
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
🔴 طنز انتخاباتی
دوباره پیر مغان عازم خرابات است
از او مپرس چرا، چون که انتخابات است
بیامده است که ثابت کند خودش را باز
که خواجه در همهی عمر فکر اثبات است
دوباره حس وظیفه به او شده غالب
دوباره دورهی خدمت به شهر و ایلات است
دوباره موسم شبههپراکنیها شد
دوباره کورهی تهمت به دیگران هات است
«چهار سال تو ای پیر ما! کجا بودی؟»
سوال کردم و او گفت: «پیر بابات است!»
برای کثرت آراء کیسه را شل کرد
چرا که پول، خودش بهترین اتچبات است
زمان نامزدی وعدههای سر خرمن
خرش ز پل چو گذر کرد با همه کات است
کسی مباد به بالای دست او برود
برای up رقیبش جواب او shut است
کسی که پشت سر او بایستد، آدم
کسی که روبروی او بایستد لات است
عیان نموده به ما سرّ «کامیابی» را:
«همیشه و همه جا قبل «کام»، یک «دات» است!»
به سرو گفت: چرا میوهای نمیآری؟
جواب داد که الگوم، قد و بالات است
تمامی رقبا، تپهاند در نظرش
و شخص خواجه، چنان قلهی آرارات است
پدرزنش زده دایرکت: "رای میآری!"
تمام دلخوشی خواجه، اسکرینشات است
ولی به معجزه پول و گاه با یک شام
درست میشود، ایشان "وکیل" بالذات است!!
بخند و شعر مرا ای عزیز، از بر کن!
بگو که شاعر این شعر، طفلکی قاط است!
✍بداهه سرایان:
مهدی امام رضایی، امین شفیعی، حسین فیض، محمد سلامی، میلاد سعیدی، مینا گودرزی، سیدمحمد صفایی، احد ارسالی، فهیمه انوری، طاهره ابراهیم نژاد
#شعر_طنز
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
قطره قطره شد آب آدم برفی
شد آب در آفتاب آدم برفی
آب از سر او گذشت اما هرگز
بیدار نشد ز خواب آدم برفی
#بیژن_ارژن
#رباعی
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
به منظور جلوگیری از ساخت و ساز بی رویه و شهرک سازی، طرح ساخت خانه های موقت در #قمرود قم وقتی رودخانه خشک است یا خیلی تَر نیست تقدیم به نامزدهای گرامی قم. حالشو ببرید.
به تنوع خانه ها توجه کنید. در این طرح پیشنهادی، از خانه های تکی گرفته تا خانه های مخصوص دهک های بالا (سمت راست بالا در مسیر پل) همه آماده خدمت به شهروندان گرامی هستند.
#وعده_های_انتخاباتی
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
🔴 مرز باریک حب و بغض؛ مرز باریک بهشت و جهنم
در قرآن و روایات تأکید فراوانی روی دوستی درست و دشمنی درست شده. دوستی و دشمنی فقط یک احساس قلبی نیست بلکه ریشه اعمال زبانی و کارهای جسمی ما هم هست. طبیعیه که وقتی کسی رو دوست داریم خود به خود زبان ما هم به سود محبوب میچرخه و کارهای زندگیمون هم به سمت محبوبون جهت میگیره. در واقع بسته به شدت دوستی به محبوب شبیهتر و شبیهتر میشیم. برای همین انتخاب دوست و دشمن فوق العاده حساسه و خدا در قرآن از ما خواسته خودش و دوستانش رو دوست داشته باشیم و از دشمنانش بیزار باشیم. یکی از علتهاش میتونه این باشه که خدا و بعد از خدا بندگان برگزیدهش سرچشمه تمام خوبیها هستند و دوست داشتنشون به تعالی روح و کمالات اخلاقی ما کمک شایانی میکنه. چون ما خود به خود اونها رو الگوی زندگی خودمون قرار میدیم. علاقه به افراد یا فرهنگ خود به خود شباهت ایجاد میکنه. یک مثال جزئیش تاثیرپذیرفتن مردم ما از فرهنگ غربه که قبلا تو یادداشت «#غرب_زدگی_یا_وادادگی» بهش پرداختم. در تأیید شباهتپذیری از اقوام، روایت از معصوم داریم.
از طرفی رضایت قلبی یا همون دوست داشتن همراهی با افراد نیککردار و خواست قلبی برای انجام اعمال نیک در روایات اهل بیت علیهم السلام سفارش شده جوری که انگار خودمون هم اون عمل رو انجام دادهایم گر چه قرنها یا کیلومترها فاصله داریم یا فاصلهای نداریم ولی مثلا به دلیل مالی توان ساخت یک بیمارستان خیریه رو نداریم اما با خودمون میگیم اگه پول داشتیم حتما چنین کاری میکردیم. جابر بعد از شهادت امام حسین علیه السلام حضرت رو زیارت کرد ولی خودش رو همراه حضرت دونست چون قلبا همراه امام بود گر چه به علت نابینایی توان یاری فیزیکی حضرت در عاشورا رو نداشت. مام برای همین میگیم «یا لیتنا کنا معک». برعکسشم هست. تو زیارت عاشورا کسانی که ظلم به امام حسین علیه السلام رو شنیدند و از این عمل رضایت داشتند لعنت شدهاند. گر چه حتی مربوط به زمان ما باشند و اصلا امکان حضور فیزیکی در جبهه دشمنان امام رو نداشته باشند. بنابراین دوستی و دشمنی در واقع بهشت و جهنم ما رو میسازه.
در زمانه ما هم مصادیق زیادی از این دوستیها و دشمنیها پیدا میشه. دوستی و دشمنیهایی که منجر به عمل درست و غلط مردم میشه. بعضیهاش خیلی روشنه و با این حال کسانی هستن که توش لنگ میزنن و بعضیهاش جزئیه.
مثلا تو همین انتحابات. یکی طرفدار فلان حزبه و به افراد این حزب رای میده. اما ماجرا وقتی ناراحتکننده میشه که اون فرد اتفاقا روزنامه نگاره یا کانال داره و به خاطر دوستی با اون حزب میاد یه تهمت ناجوانمردانه به کاندیداهای حزب رقیب میزنه. یا اصلا تو محیط خونه میاد بیخودی تخریبش میکنه. در حالی که همیشه باید عدالت و انصاف رو رعایت کرد و هر چیزی رو هم نشر نداد!
کلیتر مثل حملات اسرائیل به غزه یا برخی ایرانیا یا حملات روسیه به اوکراین. روشنه که باید مهاجمانی که زن و بچه بی گناه مردم رو میکشند و خاک یک ملت رو به توبره میکشن دوست نداشت و ازشون بیزار بود. ولی در کمال تاسف افرادی پیدا میشن که مثلا به علت اینکه اوکراین متحد آمریکاس و روسیه تا حدودی! دوست، مطلقا روسیه رو تطهیر میکنند. حداقل از ظاهر حرفا و کامنتا و لایکاشون که این برداشت میشه. در حالی که باید ظلم هر ظالم در هر جبههای که باشه حتی در یک جنگ واحد، حداقل قلبا محکوم کرد. یا از اون طرف، صرفا به دلیل اینکه اسرائیل دشمن ایرانه از اسرائیل و جنایتهاش پشتیبانی زبانی میکنند. گناه دیگه شونم اینه که مظلومین یا طرفداران مظلومینی که حرفاشونو میشنون با این حمایتها ناراحت و اذیت میکنن. طبیعیه که سر و کار اینا با کرام الکاتبینه! هزار تا مثال دیگهم میتونید بزنید.
خلاصه تلاش و دعا کنیم که حب و بغض ما میزون باشه. ان شاءالله. یا علی.
#حب_و_بغض
#یادداشت
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
12 اسفند 1402
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
هدایت شده از قمپز
39.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نثرخوانی #محمدحسین_فیض_اخلاقی در مدح و منقبت آن صاحب فضل و کیاست، پدر علم سیاست، استاااااد علیاکبر رائفیپور
قمپز، بزرگترین محفل طنز کشور قم💫
@qompoz😎
این داستان: تبریک به خودم!
تو خونواده ما جشن تولد گرفتن رسم نیست. با این حال استثناهایی به چشم میخوره. اولین تولد عمرم تولد ما بود! یعنی من بچه بودم و مادرم برای من و دو تا داداشم جشن تولد مشترک گرفت. یادمم نمیاد کس خاصی دعوت باشه فقط کیک پخت. تو این همه سال فقط به ندرت جشن تولد بقیه بچههای فامیل یا دوستام میرفتم و گاهی حسرت اسباببازیایی که براشون میآوردن رو میخوردم. گذشت تا اوایل دوران نوجوانی که دوستامو مجبور کردم به مناسبت تولدم برای همه فلافل بخرن. گاهی هم به بعضی از رفقا کادوی تولد میدادم یا اونا میدادن و صرفا اینجوری تولد همو گرامی میداشتیم. خلاصه امسال دیدم شب تولدم گذشت و داره شب بعد از شب تولدمم میگذره. فلذا! یهو تصمیم گرفتم خودم برای خودم جشن تولد بگیرم. به همین منظور یک کیک خریدم و به اعضای خونواده م گفتم حداقل خودشون تشریف بیارن. چون خودم برای خودم جشن گرفتم روی کیک نوشتم تولد خودم مبارک. جالب این بود که شیرینیفروشه اصلا از اینکه سفارش دادم همچین چیزی روی کیک بنویسه تعجب نکرد. انگار روزی هزار نفر میان و سفارش میدن بنویس تولد خودم مبارک! چون جشن یهویی بود، کسی کادویی آماده نکرده بود و البته انتظاری هم نداشتم. با این حال فی المجلس مقادیری پول بهم هدیه دادن که باهاش تقریبا پول کیک دراومد و ضرر مالی خاصی نکردم! الحمدلله!
بخش دوم ماجرای امشب اما جالبتره. حدود ساعت 12 شب رفتم بنزین بزنم دیدم ماشینا تو صفن. رفتم پشت ماشین آخری وایسادم که یهویی ماشینه عقب اومد و از اون فاصله کم با سرعت کوبوند بهم و چراغ جلوی ماشین و مقادیری از بدنه جلوی ماشینمو داغون کرد! البته در کل خیلی آسیب نزد ولی انقدر سریع زد که وقت نکردم درست با بوق زدن بهش هشدار بدم دنده عقب رفتن که بماند. بعد خود راننده که یه جوون با ریش پروفسوری طور بود با عصبانیت دو دستی زد رو فرمون ماشینش. گفتم آخه چرا؟ داداش چرا اومدی عقب اصن؟ گفت شماره مو میدم فردا تعیین خسارت کن پولشو میدم. گفتم زنگ بزنم افسر بیاد؟ گفت بزن. بعد دوباره گفت شماره مو میدم فردا تعیین خسارت کن پولشو میدم. گفتم زنگ بزنم افسر بیاد؟ گفت بزن. دقیقا این مکالمه همینجوری دو بار تکرار شد. بعد که زنگ زدم پلیس بیاد، اون راننده هه رفت تو جایگاه دیگه بنزینشو زد. معلوم شد میخواسته بیاد عقب که بره اون ور بنزین بزنه چون اونجا خلوت شده بود. بعدشم یهویی اومد بهم گفت من دارم میرم شماره مو یادداشت کن. گفتم داداش زنگ زدم افسر بیاد. با عصبانیت گفت اگه میخوای شماره مو بگیر و گر نه من دارم میرم، اینجوری منم از دست میدی! گفتم خب من زنگ زدم افسر بیاد خودت گفتی زنگ بزن! این مکالمه هم کم و بیش دو بار تکرار شد! بعدش تند تند شماره شو داد و رفت! انگار اون شاکی بود و من مقصر. منم به پلیس گفتم دیگه نیاد. نتیجه می گیریم این روزا ملت اعصاب ندارن. هم سعی کنید حقتونو نخورن هم مواظب خودتون باشید! گاهی هم خودتون واسه خودتون جشن بگیرید الکی! (: خلاصه که همیشه شاد باشید ان شاءالله. یاعلی.
#یادداشت
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
18 اسفند 1402
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
تو غلط میکنی این گونه دل از ما ببری
سر خود آینه را غرق تماشا ببری
مرده شور من ِ عاشق که تو را می خواهم
گور بابای دلی را که بـــه اغوا ببری
چه کسی داد اجازه که کنی مجنونم
به چه حقی مثلن شهرت لیلا ببری
به من اصلن چه که مهتابی و موی تو بلند
چه کسی گفته مرا تا شب یلدا ببری
بخورد توی سرم پیک سلامت بادت
آه، از دست شرابی که تو بالا ببری
زهر مار و عسل، از روی لبم لب بردار
بیخودی بوسه به کندوی عسلها ببری
کبک کوهی خرامان! سر جایت بتمرگ
هی نخواه این همه صیاد به صحرا ببری
آخرین بار ِ تو باشد که میآیی در خواب
بعد از این پلک نبندم کــه به رویا ببری
لعنتـی! عمر مگر از سر راه آوردم
که همه وعده ی امروز به فردا ببری
این غزل مال تو، وردار و از اینجا گم شو
به درک با خودت آن را نبری یا ببری
#شهراد_میدری
#واسوخت
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
گل در بر و می در کف و معشوق فلان است
اما چه توان کرد که #ماه_رمضان است
مهمان خداییم اگر چه همه، اما
الحق و الانصاف که ارزاق گران است
با شوق رسیدن به شب اول #شوال
از اول ماه #رمضان دل نگران است
«آن یار کز او خانهی ما جای پری بود»
کردهست فرار از رمضان، در همدان است!
از بین عبادات در این ماه پر از فیض
محبوب ترینش بهیقین خواب گران است!
هنگام #سحر زورچپان است به حلقوم
#افطار که شد بار دگر زورچپان است
یک دیس پر از #زولبیا در وسط ظهر
قطعا که عذاب شکم و روح و روان است
بیتاب بوَد این شکم خیر ندیده
از صبح فقط منتظر وقت #اذان است
در باقی ایام بود جادهی باریک
در ماه خدا جادهی بخشش اتوبان است
درهای #جهنم همگی بسته و رحمت
از جانب ایزد همه جا در فوران است
چون «پورشه» بتازد همهی سال، ولیکن
#شیطان لعین در رمضان مثل «ژیان» است
در ماه خداوند شیاطین همه OFF اند
این #نفس پدرسوختهی ماست که ON است
دیدم که یکی توی خیابان رهایی
مشغول به لمباندن از راه دهان است
گفتم علنی؟ روزهخوری؟ این که حرام است
گفتا که خداوند خودش در جریان است!
البته که #روزه فقط امساک شکم نیست
برتر ز صیام شکم امساک لسان است
چون مرد رسد با دهن روزه به خانه
ارزندهترین زینت زن حفظ زبان است
یک روزه گرفتیم و طلبکار خداییم
گوییم که پس جنت ما را که ضمان است؟!
شک نیست که الطاف خداوند وسیع است
«آن را که عیان است چه حاجت به بیان است؟»
#مهدی_پرنیان
#شیخ_غیرمفید
#شعر_طنز
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض