eitaa logo
فیضِ فیض
97 دنبال‌کننده
262 عکس
19 ویدیو
11 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی برخی مسئولین می خوان به ما درس زندگی بدن و نصیحتمون می کنن... !                                    فيضِ فیض👇👇👇 @feyzefeyz
به نام خدا. فاجعه دیروز حرم شاهچراغ من را به یاد واقعه تلخ حسینیه شهدای شیراز انداخت. سال ۱۳۸۷ انفجاری در این حسینیه رخ داد که بر اثر آن ۱۴ تن شهید شدند. سال بعد از آن در ایام‌ محرم، من و جمعی از رفقا به هدف تبلیغ به شیراز و برای عزاداری به حسینیه شهدا رفتیم. عکس های شهدا را بر دیوار زده بودند و پس از عزاداری به نیت شهدا به صورت حزین، یکصدا شعر "...هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه..." را همخوانی می کردند. به خاطر انفجار سال قبل، مردم را قبل از ورود به شدت می گشتند. یادم هست یکی از رفقا در صف، حرف از بمب پارسال زد. مسئول تفتیش، حرفش را شنید و همین باعث شد به او مشکوک شود و حتی زیر کلاه پشمی اش را هم بگردد! این موضوع سبب خنده ما شده بود. تفتیش ها ایجاد زحمت می کند ولی لازم است. 👈 حفظ امنیت آن هم در کشوری که هدف ناامنی قرار گرفته کار آسانی نیست اما طبیعی است که مهمترین مکان ها خصوصا مکان های مقدسی که زائرانش از طرف تکفیری ها، تکفیر می شوند باید مورد توجه بیشتری قرار بگیرد. این تجربه تلخ ثابت کرد که در شرایط فعلی، دامن زدن به ناامنی با گفتار تحریک آمیز یا رفتار زننده توسط هر شخص یا مقام با هر عقیده سیاسی و هدفی که داشته باشد، سبب فضاسازی برای فجایع گسترده تر خواهد شد. اما فضا همیشه باید برای مهیا باشد. چه بسا با مدیریت صحیح اعتراضات کار به اینجا نمی کشید. ان شاءالله که با جدیت مسئولان و بیداری افراد پرطرفدار، دیگر شاهد این جنایات نباشیم. و الی الله المشتکی. ۱۴۰۱/۸/۴ علیه السلام                        فيضِ فیض👇👇👇 @feyzefeyz
سخنرانی برخی مسئولان در موضوعاتی که باید درباره ش توضیح بدن به روایت تصویر !                        فيضِ فیض👇👇👇 @feyzefeyz
🔴 از فضای مجازی تا فجازی! 👈 سالها پیش که از عمومی‌تر شدن اینترنت در کشور، زمان زیادی نمی‌گذشت، و خیلی رو مُد بودند و ملت می‌رفتن اونجا با هم گفتمان می‌کردن. پالتاک، محیطی متشکل از چند اتاق یا به اصطلاح روم بود که بسته به موضوع اتاق، کاربران با هم بحث می‌کردن. مثلا اسم یک اتاق حرم امام رضا علیه السلام بود و توش روضه یا احتمالا سخنرانی و... می‌گذاشتن. موضوع اتاق دیگه تبلیغ شاهنشاهی بود که اون زمان برای ما خیلی عجیب بود و البته خیلی هم نادر. رئیس یه اتاق دیگه یه خانوم بهایی بود که ملت می‌رفتن باهاش بحث می‌کردن بلکه هدایت بشه. بحثای سنی و شیعه و... هم بود و هنوز هم هست. هر کدوم از اتاق‌ها یک رئیس داشت که می‌تونست صدای میهمانان رو ببنده یا از اتاق بندازتشون بیرون. چون در اصل همه با نوبت گرفتن و زدن علامت دست ✋ می‌تونستن صحبت کنن هر چند باز رئیس همه کاره بود و می‌تونست تو نوبت بزنه! وقتی محیط رو دیدم از جهت اتاق و رئیس داشتن یاد پالتاک افتادم. یاهو هم ظاهرا محیط گفتگو با دیگر کاربرهای جهانی داشت و داره ولی من فقط از امکان چَتش با دوست و آشنا استفاده می‌کردم. 👈 یه نوع سایت دیگه هم بود و هست که بهش اصطلاحا فروم میگن و محیط گفتگوی وسیعی داره. اسم یکی از این فروم‌ها بود که کلا یکی از اولین سایت های ایرانی بود. انواع و اقسام تالارهای گفتگومحور رو داشت از سیاسی و دینی تا تفریحی و فیلم و اقتصاد و زبان و... . هر کاربر به حسب علاقه ش می رفت تو یکی از اینا و یه سرنگار یا موضوع جدید می زد یا بقیه سرنگارها رو دنبال می‌کرد. این سایت حدود 20 سال سر پا بود تا اینکه به جهت اومدن پیام رسان های سریع مثل کم کم به حاشیه رفت و متاسفانه چند وقت قبل تعطیل شد. من خودم هم یک وبلاگ با موضوع امامت داشتم و هنوز هم دارم ولی بسیار کم به روزش می کنم. 👈 کلا تا قبل از اومدن این پیام رسانها هر کس حرفی داشت تو وبلاگش می‌زد و هر کس حرف خاصی نداشت طبعا حرف نمی‌زد! چون وبلاگها موضوع محور بودند و البته کار باهاشون حوصله می‌خواست چون چندان هم راحت نبود. وبلاگها موضوعاتی مثل دین، شعر، پزشکی، شرکت، خبر و... داشتند. اما الان مردم با دو سه کلیک صاحب یک کانال تلگرامی یا صفحه اینستگرامی و به طور کلی تریبون میشن و بلافاصله در هر عرصه‌ای صاحب نظر! اینجا بود که کم کم رشد کردند با اینکه از نظر علمی حرفی نداشتند. محیط هایی مثل هم بوده و هستند ولی هرگز به گستردگی و سادگی پیام رسان های کنونی و نیز به پرباری وبسایت ها نیستند. پیام رسان ها البته که گفتگوکردن یا به اصطلاح چَت رو بسیار آسون کرده ولی بلایی سر گفتگوهای علمی سایت‌های فرومی یا وبلاگ‌ها آورده که تا الان نتونستن از جا بلند شن. 👈 برای همین صاحب‌نظرها میگن افراد صاحب‌نظر نباید در زمان کنونی به گفتن یک نکته مثلا در اشاره کنن بلکه باید مباحث رو مثل سابق در محیط‌هایی که امکان نگارش تفصیلی داره منتشر کنن. کاری که خودمم باید برگردم به سمتش. البته در اموری که کم و بیش تخصص دارم! 👈 بدی دیگه‌ای که پیام‌رسان‌ها داره عدم امکان جستجو یا ضعف شدید در جستجو در محیط‌هایی مثل گوگله. در حالی که بعضی مباحث سایت باشگاه جوانان ایرانی یا حتی وبلاگ کوچیک من در صفحه اول بالا میومد. آره دیگه خلاصه!‌ یاعلی. محمد حسین فیض اخلاقی ۱۵ آبان ۱۴۰۱                       فيضِ فیض👇👇👇 @feyzefeyz
                    فيضِ فیض👇👇👇 @feyzefeyz
صاحب جواهر (مرحوم شیخ محمد حسن نجفی) پس از مرجعیت نزد آرایشگر رفت تا سرش را اصلاح کند و همان مبلغی را که قبلا می داد به او پرداخت. آرایشگر گفت: شما قبل از مرجعیت همین پول را به من می دادید، اکنون که مرجع شده اید نیز همین مقدار می دهید؟ شیخ پاسخ داد: مرجع شده ام، مساحت سر من که زیاد نشده! برگرفته از کتاب "مطایبات"                 فيضِ فیض👇👇👇 @feyzefeyz
یه چیز دیگه‌م‌ تو‌ سریالای ایرانی هست. اونم اینه که در کمال تعجب و بر خلاف عرف بچه ها، بچه مردم مثلا تو فروشگاه میاد با زن غریبه ای که اتفاقا بچه دار نمیشه تفنگ بازی می کنه یا قایم موشک بازی می کنه و یا حداقل باهاش بای بای می کنه!😂                                    فيضِ فیض👇👇👇 @feyzefeyz
مسافر تاکسی آهسته روی شونه‌ی راننده زد چون می‌خواست ازش یه سوال بپرسه… راننده جیغ زد، کنترل ماشین رو از دست داد… نزدیک بود بزنه به یه اتوبوس… از جدول کنار خیابون رفت بالا… نزدیک بود چپ کنه… اما کنار یه مغازه توی پیاده رو متوقف شد. برای چندین ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل نشد. سکوت سنگینی حکم فرما بود تا این که راننده رو به مسافر کرد و گفت: "هی مرد! دیگه هیچ وقت این کار رو تکرار نکن! من رو تا سر حد مرگ ترسوندی!" مسافر عذرخواهی کرد و گفت: "من نمی‌دونستم که یه ضربه‌ی کوچولو انقدر تو رو می‌ترسونه." راننده جواب داد: "واقعا تقصیر تو نیست. امروز اولین روزیه که به عنوان یه راننده‌ی تاکسی دارم کار می‌کنم… آخه من 25 سال راننده‌ی ماشین جنازه کش بودم!" برگرفته از نت!                                       فيضِ فیض👇👇👇 @feyzefeyz
به اعتقاد پژوهشگران ورزشی ساده و امن بوده و نقش مهمی در سلامت بدن و پیشگیری از بیماری ها دارد و باعث از بین بردن افسردگی می شود. برگرفته ازمقاله اینترنتی: فواید پیاده روی - مضرات پیاده روی.                          فيضِ فیض👇👇👇 @feyzefeyz
کارشناس وطنی، ۲۲ خرداد با توجه‌ به قرائنی که دیده بود، هشدار امنیتی صادر کرد ولی متاسفانه مسئولان اطلاعاتی و امنیتی ما توجه و اقدام خاصی برای پیشگیری از آشوب نکردند. این در حالی است که حافظان امنیت، باید از چند ماه قبل نشانه های اقدام علیه امنیت ملی را می دیده و دست به کار می شدند.                             فيضِ فیض👇👇👇 @feyzefeyz
مردی با دوچرخه به خط مرزی می رسد. او دو کیسه بزرگ همراه خود دارد. مرزبان می پرسد: «در کیسه ها چه داری؟» او پاسخ می دهد: "شن". مأمور او را از دوچرخه پیاده می کند و چون به او مشکوک است، یک شبانه روز بازداشتش می کند ولی پس از بازرسی فراوان واقعاً جز شن چیز دیگری نمی یابد. بنابراین به او اجازه عبور می دهد. هفته بعد دوباره سر و کله همان شخص پیدا می شود و مشکوک بودن و ادامه ماجرا... . این موضوع به مدت سه سال هر هفته یک بار تکرار می شود و پس از آن، مرد دیگر در مرز دیده نمی شود. یک روز مأمور مرزبان آن مرد را در شهر می بیند و پس از سلام و احوال پرسی به او می گوید: "من هنوز هم به تو مشکوکم و می دانم که در کار قاچاق بودی. راستش را بگو چه چیزی را از مرز رد می کردی؟" مرد می گوید: "دوچرخه"! پ.ن: بعضی وقت ها موضوعات فرعی ما را به کلی از موضوعات اصلی غافل می کند. برگرفته از نت!                                   فيضِ فیض👇👇👇 @feyzefeyz
گفته شده در ایام صدارت میرزاتقی خان روزی احتشام الدوله (خانلر میرزا) عموی ناصرالدین شاه که والی بروجرد بود به تهران آمد و به حضور میرزاتقی‌خان رسید. امیر از احتشام الدوله پرسید: «خانلر میرزا! وضع بروجرد چطور است؟» حاکم بروجرد جواب داد: «قربان اوضاع به قدری امن و امان است که گرگ و میش از یک جوی آب می‌خورند!» امیر برآشفت و گفت: «من می‌خواهم مملکتی که من صدراعظمش هستم آنقدر امن و امان باشد که گرگی وجود نداشته باشد که در کنار میش آب بخورد. تو می‌گویی گرگ و میش از یک جوی آب می‌خورند؟» خانلر میرزا که در قبال این منطق امیرکبیر جوابی نداشت بدهد سرش را پائین انداخت و چیزی نگفت.                             فیضِ فیض👇👇👇 @feyzefeyz