eitaa logo
فرصت زندگی
201 دنبال‌کننده
1هزار عکس
812 ویدیو
10 فایل
فرصتی برای غرق شدن در دنیایی متفاوت🌺 اینجا تجربیات، یافته‌ها و آنچه لازمه بدونین به اشتراک میذارم. فقط به خاطر تو که لایقش هستی نویسنده‌ی از نظرات و پیشنهادهای شما دوست عزیز استقبال می‌کنه. لینک نظرات: @zeinta_rah5960
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📜 🕯 🏴 اگر دین ندارید و از قیامت نمی ترسید، لااقل در دنیای خود آزاده باشید. 🖤🖤🖤🖤🖤🖤 @Revayateeshg
فرصت زندگی
#رمان_قلب_ماه #پارت_92 ❤🌙❤🌙❤🌙❤🌙❤🌙 ❤🌙❤🌙❤🌙❤🌙 ❤🌙❤🌙❤🌙 ❤🌙❤🌙 ❤🌙 امید سریع خودش را به خانه رساند. مادر که
❤🌙❤🌙❤🌙❤🌙❤🌙 ❤🌙❤🌙❤🌙❤🌙 ❤🌙❤🌙❤🌙 ❤🌙❤🌙 ❤🌙 پدربزرگ، عمو و زن عمو و دو خاله مریم با شوهرهایشان عصر به خانه آن‌ها رسیدند. مادر سعی کرد با آرامش در مورد امید و خانواده‌اش توضیح دهد و آن‌ها را آشنا کند. بعد از حرف‌های مادر، مریم توضیح داد که با کار در شرکت آن‌ها طی دو سال سرمایه‌ای که فکرش را هم نمی‌توانستند بکنند، کسب کرده. پس هدف او سرمایه آن خانواده نبوده و این‌که نمی‌خواهد بحثی در مسائل مالی بکنند و سعی شود مراسم تبدیل به معامله نشود. پدربزرگ که روح پسر مرحومش را در مریم می‌دید، به او اطمینان داد که باعث نگرانی او نخواهند شد. پس از آنکه امید گل و شیرینی را خرید. پیامی به گوشی‌اش رسید. پیام از طرف مریم بود. آدرسی به عنوان محل مراسم ذکر شده بود. وقتی امید جریان را گفت، مادرش نفسی کشید. -آخیش خیالم راحت شد. انگار خونه کسیو واسه امشب گرفتن. واقعاً خجالت می‌کشیدم جلوی دایی، خاله‌هات و اون عمه بزرگه که هنوز می‌خواد دختر خل و چلشو به ما قالب کنه، بگم جایی عروس گرفتیم که خونه‌ش اندازه ده پونزده نفر جا نداره. اوه با مادربزرگت چی کار می‌کردم؟ امید جان آدرس رو به اونا و به خواهرت بفرست. وقتی به آدرسی که داشتند رسیدند، در که باز شد از دکور خانه جا خوردند خیلی از وسایل و به خصوص گیتاری که به دیوار بود و دفعات قبل توجه امید را جلب کرده بود، گواه این را می‌داد که مریم اثاث‌کشی کرده. هنوز فامیل امید نیامده بودند. بعد از تعارفات معمول، آقای پاکروان از مریم در مورد منزل پرسید. -این خونه رو دو سه هفته‌ای میشه خریدم اما تازه منتقل شدیم. -چرا پس اولین بار که اومدیم نیومدین اینجا. مریم آرام بدوم اینکه دیگران متوجه شوند، برای آقای پاکروان لب زد: حرف داره. رفتن به پارت اول: https://eitaa.com/forsatezendegi/1037 https://eitaa.com/joinchat/727449683C9f081a5739
فرصت زندگی
#رمان_قلب_ماه #پارت_93 ❤🌙❤🌙❤🌙❤🌙❤🌙 ❤🌙❤🌙❤🌙❤🌙 ❤🌙❤🌙❤🌙 ❤🌙❤🌙 ❤🌙 پدربزرگ، عمو و زن عمو و دو خاله مریم با ش
❤🌙❤🌙❤🌙❤🌙❤🌙 ❤🌙❤🌙❤🌙❤🌙 ❤🌙❤🌙❤🌙 ❤🌙❤🌙 ❤🌙 خانه زیبایی بود. جا دار و شیک به لحاظ منطقه هم معروف بود و دهان پر کن. مادر امید که انگار آرامشی گرفت، خانه را دید می‌زد. در دلش از اینکه مریم موقعیت شناس بود، خوشش آمد. با آمدن بقیه مهمان‌ها مراسم شروع شد. زن عمو چای و میوه آماده می‌کرد و محمد از مهمان‌ها پذیرایی. صحبت به مهریه و چیزهایی از این قبیل رسید که آقای پاکروان مداخله کرد و رو به مریم کرد. -من می خوام مهریه رو سهامی از شرکت قرار بدم. به عنوان مشاورم بهم بگو چند درصد از سهامو بذارم که واسه من امکانش باشه؟ مادر امید خشکش زد‌. انتظار هر چیزی را داشت جز این پیشنهاد اما مریم با آرمش و متانت همیشگی برخورد کرد. -با عرض پوزش از همگی واسه این‌که توی این جمع اظهار نظر می‌کنم. رو به پدر داماد کرد. _آقای پاکروان به عنوان مشاورتون خدمتتون عرض می‌کنم. مهریه صداقیه که مرد به زنش میده و خودش هم باید متعهد اون بشه. در ضمن از نظر من این کار شما هیچ توجیه اقتصادی نداره و من به هیچ وجه اونو توصیه نمی‌کنم. - حالا به عنوان عروس خانم بگو. نظرت در مورد پیشنهاد من چیه؟ -همون‌طور که گفتم این تعهد داماده نه پدرش. بذارید هر چی که می‌تونن تعهد بدن. حتی به شاخه گلی. مادر امید فکر کردن حالا آنچه آن روز امید در موردش فکر کرده بود، مشخص می‌شود. حرف‌ها را به اینجا کشانده تا امید چیزی که مریم قبلاً از او خواسته را پیشنهاد کند‌. حتی فکر کرد عجب دختر آب زیر کاهی است. امید که از این حرف شوکه شده بود، مِن و مِنی کرد اما نمی‌دانست چه بگوید. داییِ امید میان داری کرد. -عروس خانم خودت که اقتصاد خوندی، پیشنهاد بده امید جرأت داره نپذیره؟ -با اجازه تون طبق مهر‌المثل که تو قانون هم اومده صد و ده سکه پیشنهاد منه. خانواده مریم با این که توقع چنین چیزی را نداشتند، سکوت کردند و فقط عمو این مسأله را توضیح داد که به خاطر قولی که به مریم داده بودند قبول کرده‌اند و حرفی نمی‌زنند. خانواده و فامیل امید و حتی خودش، باورشان نمی‌شد کسی از چنین خانواده مولتی میلیاردری چنین مهریه‌ای بخواهد. رفتن به پارت اول: https://eitaa.com/forsatezendegi/1037 https://eitaa.com/joinchat/727449683C9f081a5739
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به وقت حسین عیله السلام به نیت ظهور حضرت حجت عج الله   (علیه السلام)
13.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 ذکر مصائب حضرت زینب (س) توسط شهید حاج قاسم سلیمانی ➕ روضه‌خوانی رهبر انقلاب 📣کانال @forsatezendegi https://eitaa.com/joinchat/727449683C9f081a5739 علیه السلام   (علیه السلام)
6⃣ ‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅🔸🖤🔸༅═┅─ عاشورای حسین بن علی -علیه‌السلام- بزرگ‌ترین تبیین شرک است. امام حسین -علیه‌السلام- به مردم می‌فرمود: شما که از یزید بن معاویه به عنوان اولی‌الامر متابعت می‌کنید، موحد نیستید؛ بلکه این کار، شرک است. اطاعت کسی که مطیع خدا نیست، شرک است. مردم، مُشرک شده بودند. اما خیال می‌کردند موحد هستند. حسین بن علی -علیه‌السلام- به آن‌ها نشان داد که چنین نیست. چون آن‌ها حلقه‌ی اتصال به یزید را وصل کرده بودند، اما حلقه‌ی اتصال به خدا را نداشتند. یزید به شیطان متصل است و آن‌ها هم به او وصل هستند. این‌ها مشرکانی هستند که شاید یک رکعت نمازشان هم قضا نشده باشد! 📚 آئینه تمام‌نما، آیت‌الله حائری شیرازی، ص ۶۶ ‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌ ‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅🔸🖤🔸༅═┅─ علیه السلام 🔗 ‎‌‌‎‌ ─┅═༅🔸🖤🔸༅═┅─ @mangenechi ‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅🔸🖤🔸༅═┅─
🏴⚘🏴⚘🏴⚘🏴⚘🏴⚘🏴⚘ (علیه السلام) می‌دانی اربا اربا یعنی چه؟ مقاتل را بارها مرور کرده‌ام تا بتوانم باور کنم کسانی پیدا می‌شوند که به پیکر نیمه جان جوانی رعنا، شبیه‌ترین فرد به پیامبرشان آن‌طور بی‌رحمانه حمله کنند. از آنچه خوانده ام تصویر حمله کرکس ها به طعمه در ذهنم تداعی می‌شود. می‌گویند هر که با هرچه داشت حمله کرد. شمشیر، سنگ، عصا، ای وای زنان با قیچی و... باورت می‌شود بدنش را تکه تکه کردند؟ اربا اربا یعنی تکه تکه. پدرش وقتی خواست از زمین بلندش کند، هر قسمت را که می‌گرفت، قسمت دیگر بدن فرو می‌ریخت. آه از آن همه وحشی‌گری که تصورش کار من و تو نیست. اما بگو چه شد که کارشان به این حجم از بی‌رحمی و قساوت رسید. چه می‌شود آدمی‌زاد به جایی برسد که توان قیمه قیمه کردن انسانی نیمه جان، موجودی که نفس هنوز نفس می‌کشد، را پیدا می‌کند. می‌گویند ارباب آن‌ها را خطاب قرار داده که: 《شکم‌هایتان از حرام پر شده و بر دل‌هایتان مُهر غفلت خورده است》. آری این لقمه‌های حرام بود که باعث شد پسر پیامبر، شبیه‌ترین به او و معصوم‌ترین چهره آن کارزار را بدین شکل وحشیانه به چنگ و دندان بگیرند. مسخ شده‌هایی بودند که در لباس انسان. پدران این زمان درس عبرت از عاشورا بگیرند و از عاقبتی که برای اهل خود رقم خواهند زد بترسند. با وجود آنکه گفته شده کسب روزی حلال در آخرالزمان از نگه داشتن آهن در کف دست سخت‌تر است، باید توجه داد که باعث و بانی خون به دل شدن امام زمانت شوی سخت‌تر از آن است. پرورش نسلی که قرار است طلایه داران ظهور باشند، مسئولیت سنگینی‌ست. نکند فرزندی تربیت کنیم که هل من ناصر امامش را نشنود. نکند آنقدر حرام در شکمش فرو کنیم که مقابل امام زمان عج و یارانش قرار گیرد. قبول دارم در دوره‌ای که نان شب به زحمت جهاد به دست می‌آید، پدر بودن و نان حلال آوردن چه عذابی خواهد داشت اما تو بگو می‌ارزد به آنکه فرزندت در سپاه عمر سعد قرار بگیرد یا عاقبت به خیری را از او دریغ کنی؟ کاش مولای غریبمان زود‌تر برسد تا برهاند ما را از این فتنه‌های آخر‌الزمانی‌مان. 《يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ...》 🏴⚘🏴⚘🏴⚘🏴⚘🏴⚘🏴⚘ (رحیمی) https://eitaa.com/forsatezendegi/1037
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در عصر ظهور ، همه جهان تحت حکومت واحد اداره خواهد شد ❥❥❥❥❥❥❥❥❥❥ @Revayateeshg