eitaa logo
فرصت زندگی
204 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
878 ویدیو
12 فایل
فرصتی برای غرق شدن در دنیایی متفاوت🌺 اینجا تجربیات، یافته‌ها و آنچه لازمه بدونین به اشتراک میذارم. فقط به خاطر تو که لایقش هستی نویسنده‌ از نظرات و پیشنهادهای شما دوست عزیز استقبال می‌کنه. لینک نظرات: @zeinta_rah5960
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴پس فکر کردین رهبری برای دل خوشی ما گفتن دوره بزن و درو تموم شده یا اینکه سپاه میگه مطمئنا هر شیطنتی بی جواب نمیمونه الکیه ؟؟ 🔹جالبه این رو غربیا پذیرفتن اما خیلی از غرب گراهای داخلی هنوز نمیخوان قبول کنن 🔴به پویش بپیوندید👇 http://eitaa.com/joinchat/963837952Cb758f6bd13
10.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مستند جالب شبکه آمریکایی از نمایش قدرت پهپادی ایران؛ ایران قبل از ایالات متحده به فناوری پهپادهای مسلح دست یافته است! 💢 شبکه آمریکایی "الحره" ضمن نمایش بخشی از فیلم سینمایی « مهاجر » ، توان و پیشرفت صنعت پهپادی ایران را اینگونه به تصویر کشاند: 🔸 "کارشناسان معتقدند که مقدمات ساخت هواپیماهای بدون سرنشین در ایران از چهار دهه پیش آغاز شده است" 🔴به پویش بپیوندید👇 http://eitaa.com/joinchat/963837952Cb758f6bd13
فرصت زندگی
🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞 🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞 🦋💞🦋💞🦋💞 🦋💞🦋💞 🦋💞 🦋 #رمان_جذابیت_پنهان #پارت_202 _حسین تمومش می‌کنی یا نه؟ به بی
🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞 🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞 🦋💞🦋💞🦋💞 🦋💞🦋💞 🦋💞 🦋 مادر وارد سالن شد. سلام علیکی کردند و با چشم دنبال رضا گشت. _اِ پس رضا کوش؟ حسین گفت با هم هستین. _رفته حموم. لباساش خیلی کثیف بودن. مادر به طرف آشپزخانه رفت. _برم یه چیز آماده کنم بخورین. مادر واسش لباس ببر. معلوم نیست کجا بودن ‌که عین از جنگ برگشته‌ها شدن. این یکی که نمیشه نگاش کرد. اون یکی معلومه از اون بدتره که وانایستاده ببینمش. بدت نیادا تو هم دست کمی ازشون نداری. تو مگه کجا بودی؟ پریچهر نگاهی به چادرش انداخت. با دیدن چادر خاکیش که او را در آن شرایط سخت حفظ کرده بود، لبخند زد. حسین روی مبل نشست‌. _چی فکر کردی مادر من؟ یا مکن با فیل‌بانان دوستی. یا بنا کن خانه‌ای در خورد دوست. چشم گرد کرد و دوباره به پریچهر نگاه کرد. _یعنی چی؟ مگه با شما بوده؟ _هی همچین یه روزی ازشون پذیرایی کردیم. راهش را گرفت و کنار ورودی آشپزخانه دوباره برگشت. _اینا بی‌عقلن. تو چرا باهاشون رفتی ماموریت. نترسیدی؟ پریچهر لبخندی زد و یاد اتفاقات آن روز افتاد. _کارشه عزیز دلم. ایشون رو به خاطر تخصصش خبر کردن. _وا مگه تخصصش بیل و کلنگ داره که خاکی بشه؟ پریچهر به اتاق رفت برای رضا لباس گشادی برداشت. می‌دانست بدنش به خاطر شلاق‌ها زخمی‌است. زخم‌ها را ندیده بود اما رد خون روی لباس و صحنه‌هایی که از دوربین دیده بود، گواه این موضوع بود. لباس را رساند و چادرش را کمی بالا زد و روی مبل نشست. مادر با سینی چای، قهوه و کیک خانگی مخصوصش برگشت. پریچهر تازه یادش آمد از صبح چیزی نخورده بود. لبخند زد و تشکر کرد. سینی را روی میز گذاشت. _می‌خوای تو هم بیا برو حموم. خیلی خاک و خلی شدیا. این حسین که تا راحت خودشو همه جا نماله پا نمیشه. _باید برم خونه. رضا که بیاد میریم. با صدای رضا به‌طرفش برگشتند. رفتن به پارت اول: https://eitaa.com/forsatezendegi/2347 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ https://eitaa.com/joinchat/727449683C9f081a5739 🦋 🦋💞 🦋💞🦋💞 🦋💞🦋💞🦋💞 🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞 🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞
فرصت زندگی
🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞 🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞 🦋💞🦋💞🦋💞 🦋💞🦋💞 🦋💞 🦋 #رمان_جذابیت_پنهان #پارت_203 مادر وارد سالن شد. سلام علیکی کر
🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞 🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞 🦋💞🦋💞🦋💞 🦋💞🦋💞 🦋💞 🦋 با صدای رضا به‌طرفش برگشتند. _سلام به مادر دست به پذیرایی خودم. مادر با دیدن رضا که هنوز آثار درگیری‌ها روی صورتش خودنمایی می‌کرد و لنگیدنش هینی کشید و به صورتش زد. _یا فاطمه زهرا. چی شدی مادر؟ چه بلایی سرت اومده؟ رضا به رفتارش لبخند زد. جلو رفت و پیشانی مادر را بوسید. _بادمجون بم آفت نداره مادرم. فقط می‌دونی به چی فکر کردم؟ مادر گیج نگاهش کرد. رضا از کنارش رد شد و روی مبل نشست. قهوه‌اش را برداشت و اشاره کرد تا مادر هم بنشیند. _بشین عزیزم. یاد اون شب افتادم که می‌خواستی به زور زنم بدی و گفتم اگه عروس بدون داماد می‌خوای هر کاری خواستی بکن. توی این ماموریت به این فکر کردم که شکستن دلت تاوان داره. حالا بکش. حالا راستی راستی مادرت عروس بدون داماد داره نصیبش میشه. تا تو باشی با زبونت به مادرت نیش نزنی. حرفش که تمام شد، بغض مادر با صدا ترکید کنار رضا نشست. او را در آغوش گرفت و های های گریه کرد. چهره رضا به خاطر زخم‌هایش در هم شد. نگاهی به آن دو کرد. پریچهر پا به پای مادر گریه می‌کرد اما حسین متوجه شد. سریع ایستاد. _بسه دیگه جمعش کنید. هی هیچی نمیگم همش قربون صدقه اون بچه‌ش میره. انگار من بچه هووش هستم. این یکیم که آماده‌ست یکی گریه کنه تا همراهیش کنه. مادر کمی فاصله گرفت و رو به حسین کرد. _مادر نیستی که درک کنی. هیچ کدومتون واسم فرقی ندارین. _مادر جان من هیچ وقت درکتون نمی‌کنم؛ چون هیچ وقت مادر نمیشم اما فکر کنم خیلی واسه برگشتش دعا کردینا. کل حور و پریای بهشتو از دستش نجات دادی. خدا فعلاً سپردتش دست همین یه پری تا ادب بشه و بعد بقیه‌شونو واسش رو کنه. مادر به صورتش زد. _خاک به سرم. یعنی جونش... _مامان این بچه‌ت زیادی پرت و پلا میگه ولش کن. بیاین همین فردا برین نامزدیشو راه بندازین. بلکه درست شد. خیلی تا عروسی نمونده ها. تلاشش برای پرت کردن حواس مادر مفید بود. مشغول تعریف کردن از حرف‌ها و تصمیماتش با خاله شد و برای حسین گزارش می‌داد. رضا که درد امانش را بریده بود، اشاره‌ای به پریچهر کرد و ایستاد. _مامان باید برم پریچهرو برسونم. با این سر و وضع راحت نیست. از خانه که بیرون آمدند، در آسانسور، پریچهر دست رضا را گرفت. _خدا رو شکر که تو رو بهم برگردوند. رضا با لبخند بوسه‌ای به پیشانی پریچهر زد. _تو پری نازو ول می‌کردم، کجا می‌رفتم؟ مگه پریای بهشت به پای تو می‌رسیدن بانو جان. رفتن به پارت اول: https://eitaa.com/forsatezendegi/2347 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ https://eitaa.com/joinchat/727449683C9f081a5739 🦋 🦋💞 🦋💞🦋💞 🦋💞🦋💞🦋💞 🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞 🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞
فرصت زندگی
🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞 🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞 🦋💞🦋💞🦋💞 🦋💞🦋💞 🦋💞 🦋 #رمان_جذابیت_پنهان #پارت_204 با صدای رضا به‌طرفش برگشتند. _س
این هم پایان داستان پریچهرمون. منتظر نظرات باارزشتون در مورد این رمان هستم. @zeinta_rah5960 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 در ضمن از شنبه به تبرک ماه محرم رمان زیبای رفیق رو شروع می‌کنیم. همراهمون باشید.
9.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینجا ایران است قلب تپنده اسلام. بعد از میلیاردها دلار هزینه کردن دشمن، هنوز برای یک جشن مذهبی در یک شهر، سه میلیون نفر یک‌جا جمع می‌شوند. هنوز وقتی پرچم عزای سرور شهیدان برافراشته می‌شود، فوج فوج ایرانی زیر سایه آن سینه می‌زنند. و این آغاز ماجراست. کجایی مسلم بن عقیل تا اشک آخرین لحظه شهادتت را همین مردم التیام ببخشند. اینها مثل کوفیان نیستند که سرداری چون تو را شرمنده ارباب کنند. اینها عهد سلام فرمانده با امام خود بستند و منتظر اشاره‌اند برای همراه شدن. السلام علیک یا ابا عبدلله السلام علیک یا ابا صالح المهدی https://eitaa.com/joinchat/727449683C9f081a5739
9.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دخترهای ایران زمین بسم الله عاشقی کنید! خیلی از بزرگترها مصاحبه فرزاد حسنی با سهیلا خانم را دیده اند اما جوان‌ترها ممکن است این مصاحبه را آن موقع ندیده باشند. https://eitaa.com/joinchat/727449683C9f081a5739
7.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 رهبرانقلاب امروز: چند سال قبل، در جلسه ای، از من سؤال شد که در موضوع زن، در مقابل غرب چه دفاعی دارید که من گفتم «دفاع ندارم، حمله دارم. آنها که زن را تبدیل به کالا کرده اند، باید دفاع کنند و پاسخ دهند». حالا غربی‌ها واقعاَ دلسوز زن ایرانی هستند؟ ▪️رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: حقیقت قضیه این است که زنِ با شرف و با استعداد ایرانی یکی از بزرگ‌ترین و مهمترین ضربه‌ها را به ادعاها و دروغ های تمدن غربی زده است و آنها از این موضوع به‌شدت عصبانی هستند. 🔴به کمپین فصل بیداری بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/1635647570C3725f53a3d
4.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 معصی علی‌نژاد چگونه زنان را بازیچه خود قرار می‌دهد ▪️دختری که با کشف حجاب و اهانت به روحانی آمر به معروف، فیلمی از این توهین تهیه کرده و برای معصی علی‌نژاد فرستاده بود، گفت: خودم از این کار پشیمان شدم، اما هرچه به علی‌نژاد التماس کردم، فیلم را از صفحه‌اش برنداشت. 🔴به کمپین فصل بیداری بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/1635647570C3725f53a3d
12.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پیشنهاد میکنم قبل از شروع ماه ، این کلیپ رو ببینید، تا بتونیم محرم رو واقعی و خوب درک کنیم😭😭😭 دیدنِ این فیلم رو ازدست ندین👆🏻😭
سرداری بلند مرتبه‌ای مثل مسلم برای چه گریه می‌کرد؟ واقعیت دارد. مسلم قبل شهادتش گریه می‌کرد. می‌گفت من برای فرمانده‌ام نامه نوشتم که بیاید و حالا نامردی این نامردان را می‌بینم. گریه دارد این همه بی‌وفایی. سوال مهم: سردار دلهای ما هم لحظه شهادتش اشک از بی‌وفایی ما ریخته است؟ نائب فرمانده زمان هم از بی‌مهری ما اشک می‌ریزد؟ علیه السلام https://eitaa.com/joinchat/727449683C9f081a5739