📚 #وقتی_دلی
✍️به قلم: #محمد_حسن_شهسواری
🌺 #پیامبر_اکرم(ص)
📌سیر داستان سرگذشت پسری تافته ی جدا بافته است.
چه از جایگاه شخصیت خانوادگی چه از نظر زیبایی،چه از منظر توانمندی واستعداد که روبرو میشود با حرف جدیدی از زبان شایسته ترین جوان زمانش. اسلام، که حرف متفاوتی میزند و رویکرد متفاوتی ارائه می دهد و افرادی که به آن متمایل میشوند روش متفاوتی از دیگران پیدا می کند، او مسلمان می شود کتک می خورد، تحقیر می شود اما بر حرفش می ماند و... تا شهادت
شخصیت اول داستان #مصعب است که بسیار نازدانه ومورد احترام است .
🌱برگی از کتاب:
اگر از هر کسی در سراسر جزیره العرب می پرسیدی زیباروترین جوان حجار کیست؟
😧بی شک پاسخ میشنیدی مصعب پسر عمیر.
دخترانِ جوانِ خانواده های اعیان مکه، یکایک ، هم را خبر می کردند که مصعب، جوان برازنده ی مکه از سفر 🐫تجاری باز آمده و بزودی وارد شهر می شود.
همگی دل❣️ از دست داده از زیارت این جوان رعنای عرب.
هر کدام به بهانه ای از خانه بیرون می زدند و راهی بازارچه که بارانداز کاروان پدر مصعب بود.
شور و ولوله ای در دختران برپا بود و هر یک امیدوار به ربودن دل مصعب.
مصعب که هنوز دختری دلش را نلرزانده بود.💔
🙂 خانواده های تجار و اعیان با شنیدن خبر بازگشت کاروان ، به بهانه های مختلف ، دختران خود را آراسته همراه خود می کردند تا بلکه نظر مصعب، سرور جوانان عرب، معطوف دخترشان شود 🤭که در اینصورت اسباب فخر و مباهاتشان می شد.
مصعب با کاروان تجاری پدر ، حامل دیبا و حریر یمنی وارد شد.
👀بهانهی حضور دختران نیز مهیا بود ، خرید حریر و دیبا.
📲 @ganjekaghazi
گنج کاغذی
♨️ #نقد_کتاب
📚رمان: #شب_ممکن
✍نویسنده: #محمد_حسن_شهسواری
شب خیلی خوب است.
شب ها همه خوبند چون خاصیت پوشانندگی دارند.
تمام آنچه که خورشید قادر است با پشتوانه نورش به رسوایی بکشد🌱، شب می تواند با خاصیت ذاتی اش در خود فرو ببرد و تو تنها تاریکی مطلق را ببینی.
البته که ممکن است کسی بعدها آن چه که در شب پنهان شده بود🤭 را با قلمش هوار بکشد و نمایان سازد.
و “شب ممکن” دانسته یا ندانسته می خواسته چه چیز را فریاد بزند؟
امکان داشتن بودها و نبودها.
بودهای بد و هرزه ای که باید با چشم ندیدو تنها با قلمِ مظلوم می شود مقابل چشمها تماشایی اش کرد.😥
شهسواری از نوشتن این رمان چه هدفی داشته است؟🔎
می خواهد لذت های لجن را عادی سازی کند؟📊
یا غیر عرف ها را لذیذ جلوه دهد؟
از هر جهت که نگاه کنی ظلم بزرگی است. 😠
ولی یک چیز را خوب به تصویر می کشد؛
دریوزگی تمام آن هایی که خودشان را “هرز” داده اندو مثل یک کهنه پارچه گرد گیری، بی مقدارند و در به در.😔
فرقی هم نمی کند مرد و زنش،
همه سرگردانند،
منفعلند،
بی پناهند.😰
هر چند که در ظاهر مست و سرخوشند.
شب ممکن
همان بوفِ کورِ پوچِ صادق هدایت است😟
که کتاب هایش تو را سرگردان و افسرده می کند😔 و به قول بچه های دبیرستانی می مانی که با این زندگی ات چه کنی!😢
خودکشی بهترین کار است!🔪💊
هرچند که ادبیات و قدرت قلمش تو را پای کتاب بنشاند، محتوایش تو را به آخر خط می رساند و این همان “هیچ و پوچ” است.😣
داستان سه فصل دارد: شب شروع، شب واقعه، شب کوچک.🌙
شب شروع : یک خیال است، پردازشی است برای کسی که از حال امروز و الان خسته است.
اصلا خیلی تنهاست و فکرش چیزی متفاوت می خواهد.
پس می رود دنبالش و چون می تواند، به آن می پردازد.🍃
دختری پولدار👸🏻 و بی عار همراه مردی بی هدف، دنبال لذتی چند ساعته می روند🔥 و در نهایت به جدایی بعد از لذت می رسند.
شب واقعه و شب کوچک : می خواهند به تحلیل آن دو شب گذشته و اتفاقات بعد از آن دو شب بپردازند.🍃
نویسنده، اول کتاب شعر حافظ را می نویسد که:
فریب جهان قصه ی روشن است ☘
ببین تا چه زاید، شب آبستن است🍂 و فریب خوردن انسان ها (از هر دو جنس) در مقابل لذت دنیا را به تصویر می کشد. 🌅
مردمانی از هر وادی و طیف که درون و فکرشان به خاطر مبهوت شدن در برابر لذت🔥، خالی است.
داستان این رمان به گونه ای است که هم خسته ات می کند و هم سر خورده و سر آخر تو می مانی و دنیایی که تو را در خود فرو می برد.🙄
هرچند که انسان ها خودشان چاقو به دست دیگران می دهند تا ذبحشان کنند.🤭
تو بسیار در اطرافت می بینی، سرهای آذین بسته شده، با موهای شینیون، که جدا شده است.
این همه گردن های بریده شده که صورت های عروسکی شان چشم نواز است،☺️
این همه غیرت و حیای مُثله شده،
نتیجه قصه های پر فریب دنیاست که زایش دورشدن از تمدن خود و پیوستن به تمدن غربِ بی خداست.🙄
اما نویسنده ی “شب ممکن” فهمیده یا نفهمیده هم به میخ زده و هم به نعل .
خواننده باید عاقل باشد.😌
🔺 #بخونی_وقتتو_تلف_کردی
📲 @ganjekaghazi