eitaa logo
گنجینه های جنگ
103 دنبال‌کننده
651 عکس
67 ویدیو
14 فایل
کتابخانه تخصصی دفاع مقدس استان همدان در این کانال کتاب های دفاع مقدس و زندگینامه شهدای کشور به شما معرفی می گردد
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 رد 🍃🌹 گفت: مهدی در دانشگاه شیراز، با رتبه ۴ پذیرفته شد اما به دلیل حضور در جبهه‌های حق علیه باطل حفظ ناموس و میهن خود را به تحصیل قرار داد. 🍃🌹بیست و هفتمین روز از دومین ماه پاییز سال ۱۳۶۳، ۲۵ ساله‌ای به رسید که اسمش مهدی و بود، او که لقب گرفته بود، با رفتنش قلب بچه‌های لشکر 17 را به آتش کشید. 🍃🌹شهید مهدی زین‌الدین فرماندهی بود که هم از و هم از علم اسلامی برخوردار بود. در میدان اسلام و اخلاق، توانا و در عرصه‌های جنگ شجاع، رشید، مقاوم و پرصلابت بود.» 🍃🌹در آبان سال 1363 شهید زین‌الدین به همراه برادرش (که مسئول اطلاعات و عملیات تیپ 2 لشکر علی‌بن ابیطالب(ع) بود) جهت منطقه عملیاتی از کرمانشاه به سمت سردشت حرکت می‌کنند. در آنجا به برادران می‌گوید: من چند ساعت پیش دیدم که خودم و برادرم شهید شدیم! 🍃🌹موقعی که عازم منطقه می‌شوند، راننده‌شان را پیاده کرده و می‌گویند: خودمان می‌رویم. حتی در مقابل درخواست یکی از برادران، مبنی بر همراه شدن با آنها، برادر مهدی به او می‌گوید: تو اگر بشوی، جواب عمویت را نمی‌توانیم بدهیم، اما ما دو برادر اگر شهید بشویم جواب پدرمان را می‌توانیم بدهیم. 🍃🌹فرمانده محبوب، سرانجام پس از سالیان طولانی دفاع در جبهه‌ها و شرکت در عملیات و صحنه‌های افتخارآفرین، در درگیری با شربت شهادت نوشید و روح بلندش از این جسم خاکی به پرواز درآمد تا در نزد پروردگارش مأوی گزیند. 🌷 روحشان شاد با ذکر ❤️ @ganjinehayejang
هدایت شده از جهش ایران
#هفته_وحدت بر همه مسلمانان جهان مبارک💖💖💖 @montakhabtanz
🍂💔 دلم مثل طوفان شده است... تنگ است... دلم ۴ میخواهد ✨خدایا دستم را به خاک برسان و چشمانم را به دیدار شهیدانش منور گردان... 🌾 ۴_بخیر...❤️🍂 🌸….. @Karbala_1365
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ولادت فخر عالمیان سرور کائنات حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی رسول الله (ص) رحمت العالمین پیامبر رحمت و مهربانی و امام جعفر صادق(ع) بر همه مسلمین جهان و دوستداران حضرت فرخنده باد🌺 🌹کتابخانه تخصصی دفاع مقدس همدان🌹 @ganjinehayejang
🔴فــــرار از گــنــاه باشگاه کشتی بودیم که یکی از بچه ها به ابراهیم گفت: «ابرام جـون! تیپ و هیکـلت خیلی جالـب شده. توی راه که میاومدی دو تا دختر پشت سرت بودند و مرتب از تو حرف میزدند». بعد ادامه داد: «شلوار و پیرهن شیک که پوشیدی، ساک ورزشی هم که دست گرفتی، کاملا معلومه ورزشکاری!» ابراهیم خیلی ناراحت شد. رفت توی فکر. اصلا توقع چنین چیزی را نداشت. جلسه بعد که ابراهیم را دیدم خندهام گرفت؛ پیراهن بلند پوشیده بود و شلوار گشاد! به جای ساک ورزشی هم کیسه پلاستیکی دست گرفته بود. تیپش به هر آدمی میخورد غیر از کشتیگیر. بچهها میگفتند: «تو دیگه چه جور آدمی هستی! ما باشگاه میایم تا هیکل ورزشکاری پیدا کنیم. بعد هم لباس تنگ بپوشیم. اما تو با این هیکل قشنگ و رو فُرم، آخه این چه لباس هائیه که می پوشی؟!» ابراهیم به این حرف ها اهمیت نمی داد و به بچه ها توصیه می کرد: «ورزش اگه برای خدا باشه، عبادته؛ به هر نیت دیگه‌ای باشه، فقط ضرره». 📚کتاب سلام بر ابراهیم، ص41 شهید 🌹کتابخانه تخصصی دفاع مقدس همدان🌹 @ganjinehayejang
نام کتاب : اینک شوکران - جلد سوم ایوب بلندی به روایت همسر شهید مولف : زینب عزیزمحمدی تحقیق و تنظیم کتاب : آذردخت داوری با همکاری : مریم برادران ناشر کتاب : روایت فتح کتابخانه تخصصی دفاع مقدس همدان @ganjinehayejang
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :1⃣4⃣ مامان با اینکه وسواس داشت ،اما به ایوب فشار نمی اورد.... یک بار که حال ایوب بد بود، همه جای خانه را دنبال قرص هایش،گشت حتی توی کمد دو در قدیمی مامان ... ظرف های چینی را شکسته بود .... دستش بریده بود و کمد خونی شده بود .... مامان بی سر و صدا کمد را برد حیاط تا اب بکشد.... حالا ایوب خودش را به اب و اتش میزد تا محبتشان را جبران کند... تا میفهمید به چیزی احتیاج دارند حتی از راه دور هم ان را تهیه میکرد... بیست سال از عمر یخچال مامان میگذشت و زهوارش در رفته بود... بدون انکه به مامان بگوید برایش یخچال قسطی خریده بود و با وانت فرستاد خانه ایوب فهمیده بود اقاجون هر چه میگردد کفشی که به پایش بخورد پیدا نمیکند ... تمام تبریز را گشت تا یک جفت کفش مناسب برای اقا جون خرید... ایوب به همه محبت میکرد.... ولی گاهی فکر میکردم بین محبتی که به هدی میکند با پسر ها فرق دارد... بس که قربان صدقه ی هدی میرفت.... هدی که مینشست روی پایش ایوب انقدر میبوسیدش ک کلافه میشد ،بعدخودش را لوس می کرد و میپرسید -بابا ایوب ،چند ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🌹کتابخانه تخصصی دفاع مقدس همدان🌹 @ganjinehayejang
گنجینه های جنگ
خدایا... هیچ نسبتی با شهدا ندارم... اما دلم به دلشان بند است... خون سرخشان بد جوری پاگیرم کرده... میدانم لایق شهادت نیستم... اما آرزویش را داشتن که عیب نیست... فریاد میزنم تو را... در لابلای شعر هایم... شاید انعکاسش جواب تو باشد... اما میدانم پاسخی نمیدهی... وقتی شرمنده تر از همیشه بگویم... شهدا شرمنده ایم...😔 🌹کتابخانه تخصصی دفاع مقدس همدان🌹 👉 @ganjinehayejang